پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا
سانسور یا سواد رسانهای؟
دکتر محمد سلطانیفر مدیر گروه ارتباطات واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی
مقاله حاضر بر آموزش رسانهای به دانشآموزان در مدارس، به منظور ایجاد توانایی مواجهه خودانگیخته در آنها نسبت به محتوا و عملکرد رسانهای تاکید میورزد. در این راستا ضمن برشمردن تاثیرات رسانهها بر کودکان و نوجوانان، به نحوه پردازش اطلاعات و سنجش محتوای برنامههای رسانهای نزد آنها اشاره میشود. در نهایت نیز به سواد رسانهای مبتنی بر مدل آموزش تفکر انعکاسی تاکید میشود
● زاویه دید
از ضرورتهای عصر اطلاعات، نیاز آموزش و پرورش قرن بیست و یکم به آن نوع تعلیم و تربیتی است که فراگیران را برای رویارویی با چالشهای زندگی در حال تغییر و غیرقابل پیشبینی آماده نماید. رسانههای نوین از دو دیدگاه متهم به ایجاد چالشهای نوین در زندگی هستند. رسانهها از یکسو رقیب فعالیتهای آموزشی در امر آموزش هستند و از سوی دیگر زمینهساز اغلب چالشهای نوین به حساب میآیند.
در شرایط فوق، چگونه میتوان زمینههای لازم شناختی و انگیزشی لازم را در دانشآموزان ایجاد کرد تا به صورت خودانگیخته نسبت به محتوا و عملکرد رسانه ای واکنش نشان دهند و مواجهه خود با رسانهها و محتوای آنها را، از راه تحلیل و تعمق، معنا بخشند. یکی از مهمترین راههای دستیابی به هدف فوق، ترویج اندیشیدن و اندیشهورزی در مدارس و مراکز آموزشی نسبت به رسانهها، با بهرهگیری از ترویج «تفکر انعکاسی» و آموزش سواد رسانهای به کودکان و نوجوانان دانشآموز است.
در این مورد دیدگاه مقامات مسئول اندونزی قابل تامل است. آنان در این راستا سیاست تدوین شدهای را در پیش گرفتهاند. آنها ضمن پذیرش احتمال اثرات تخریبی برنامههای ماهوارهای بر فرهنگ بومی، راه حلهایی برای کاهش چنین اثراتی ارائه کردهاند. آنها به این راه حل رسیدهاند تا در کنار جذاب کردن برنامههای محلی، از طریق آموزش و پرورش، به دانشآموزان نشان دهند که کدام طرف را برگزینند.
● ضرورتها و اصول تعلیم و تربیت
کودک، تکامل نیافته و تعلیم پذیر متولد میشود. او نیاز به جامعه بشری دارد تا آنچنان ساخته شود که بتواند به مقتضیات زندگی پاسخ دهد ولی جامعه نیز برای بقای خود به کودکان احتیاج دارد.
ارکان شخصیت کودک زمانی پایهگذاری خواهد شد که او ناخودآگاه روح و فضای جامعهای را که به آن تعلق دارد در خود جذب کند. در این صورت رفتار او در حد وسیعی با شرایطی که در محیط وجود دارد، انطباق پیدا میکند.
در هر عصری تعلیم و تربیت وابسته به انسانهایی است که مسئولیت آن را بر عهده دارند و نیز تابع کیفیت فرهنگی است که در چارچوب آن این فعالیت صورت میگیرد.
توانائیها و ضعفهای جوانان بازتابی است از توانائیها و ضعفهای بزرگسالان، زیرا نسل جوان از سالهای اول زندگی خانوادگی گرفته تا دوران مدرسه ابتدایی و متوسطه و بالاخره آموزش حرفهای راهی که از طرف نسلهای گذشته ترسیم شده است، در پیش میگیرند. حال اگر چنانچه در پایان این راه زنان و مردان جوان به قولی که در دوران بچگی داده بودند، عمل نکنند و به آنچه قرار بود برسند، نائل نشوند و اگر چنانچه روح آنها خالی و بی محتوا باشد نتیجه تماس آنها با انسانهایی است که هیچ نوع مفهوم و هدف عمیقی برای زندگی خود ندارند و شکل ثابتی برای شخصیت خود به دست نیاوردهاند و همچنین سیستم رویارویی با فرهنگی است که با ارزشترین پدیدههای آن نیز تاب مقاوت در برابر هرج و مرج و اغتشاش حاکم بر محیط ندارند.
آنجایی که تعلیم و تربیت در مقیاس وسیعی با شکست مواجه میشود، ضایعاتی مشهود میشود که ریشه آن را باید قبل از توجه به نقص روشهای آموزشی بیشتر در نارسائیها و تناقض در رفتارهای اساسی افراد بالغ یک جامعه جستجو کنیم. از اینرو، هر نوع اقدام موثری برای تغییر رفتار این وضع بینهایت مشکل است.
● اهمیت آموزش رسانهای به کودکان و نوجوانان
درجه نفوذ رسانه در جوامع و تاثیرات آنها به حدی است که آموزش رسانه را به امری اجتناب ناپذیر تبدیل کرده است. باید تاکید کرد که کودکان و نوجوانان که رسانه در جامعهپذیر کردن آنها نقش به سزایی دارد، از نظر نحوه استفاده از رسانه و اکتساب آن با والدین خود تفاوت کامل دارند. آنان بین «جهان» و «جهان رسانهای» فرق نمیگذارند و در به کارگیری رسانه بسیار راحتتر از والدین خود عمل میکنند.
آموزش رسانه به گفته کومار : «تحلیل اجتماعی- انتقادی رسانه است برای آگاهی و فهم بیشتر نحوه کار رسانه، شناخت کسانی که آن را کنترل کرده و شکل میدهند، نقش متخصصان، تبلیغات فروش و روابطعمومی در شکل دادن به محتوای رسانه و شیوههای مختلفی که مخاطبان با آن پیامهای رسانه را تفسیر میکنند. بنابراین هدف اصلی آموزش رسانه، هشیار کردن، اختیار بخشی در مواجهه با رسانه و برنامهها و محتوای آن است. آموزش رسانه به افراد میآموزد پیام را تفسیر و تولید کنند، مناسبترین رسانه را انتخاب کنند و نقش بیشتری در تاثیرپذیری از آنها به عهده گیرند.
به طور کلی سه جنبه سواد رسانهای عبارتند از :
- ارتقای آگاهی نسبت به رژیم مصرف رسانهای و یا به عبارت بهتر تعیین میزان و نحوه مصرف غذای رسانهای از منابع رسانهای گوناگون
- آموزش مهارتهای مطالعه یا تماشای انتقادی
- تجزیه و تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسانهها که در نگاه اول قابل مشاهده نیست.
از این دیدگاه آموزش سواد رسانهای به دانشآموزان، اهداف متعددی را دنبال میکند که مهمترین آنها عبارتند از:
- ایجاد تفکر خلاقانه، انتقادی و موشکافانه در دانشآموزان نسبت به محتوا و عملکرد رسانهها
- شناخت اشکال بصری ارتباط در کنار سایر مهارتهای خواندن، نوشتن، صحبت کردن و گوش دادن
● حضور رسانهها در زندگی کودکان و نوجوانان
«رنه اسپتیز» به خاطر پژوهشهایش در مورد محرومیتهای عاطفی کودکانی که به دور از مادر در شبانهروزیها تربیت میشوند، و تأثیر بد این محرومیت بر رشد عاطفی و شخصیت آن، شهرت فراوانی یافته است. وی میگوید: «دور نگاه داشتن کودک در سالهای اول زندگی از موقعیتهایی که احساس ناخوشایندی در وی ایجاد میکنند به همان اندازه زیانآور است که محروم ساختن او از آنچه که خوشایندی و خوشحالی وی را بر میانگیزد. هر دو عامل مذکور در سازندگی دستگاه روانی وی دخالت دارند. به کار نگرفتن هر یک از آنها. یعنی نبود مطلق ناخوشایندی و یا خوشایندی در زندگی کودک به اختلال در شخصیت او منجر میشود».
رسانه وسیلهای است که این خلاء را پر میسازد. عصر ارتباطات الکترونیک این امکان را به کودکان و نوجوانان داده است تا از این جعبه جادویی احساس خوشایندی و ناخوشایندی بگیرند.
تاثیرات رسانهها، به ویژه تلویزیون بر کودکان و نوجوانان
لوی و گلیک در بین مخاطبان رسانهها، سه گروه را از یکدیگر متمایز میکنند:
▪ گروه اول: موافقین که از قبل نظری مساعدی نسبت به برنامههای رسانهها دارند
▪ گروه دوم: معترضین که زمینه انتقادی نسبت به برنامههای رسانهها دارند
▪ گروه سوم: معتدلین
رسانهها هم میتوانند اثرات سودمند و هم اثرات زیانبار بر کودکان و نوجوانان بر جای بگذارند. تحقیقات موید آن است که پیامهای تلویزیونی، حداقل گاهی اوقات میتواند بر اطلاعات، نگرشها و رفتارهای جوانان امروزی اثر بگذارد.
رسانهها، به ویژه تلویزیون (ملی یا کانالهای ماهوارهای)، معنای زندگی را به کودکان و نوجوانان میآموزند و کارکردهای متعددی در قبال این گروه، خصوصا برای کمک به گذران زمان آزاد در اختیار آنان قرار میگیرد. در این میان تلویزیون ماشین اعجابانگیزی است که بین دنیای زندهها یعنی انسانها و موجودات مجازی و موجودات بیجان، یعنی ابزارهای تفریحی و بازی قرار میگیرد. هر چند کودکان و نوجوانان در سنین بالاتر تاحدودی میتوانند در انتخاب برنامهها مداخله کنند، لیکن پژوهشهای متعدد بیانگر آن است که آنان در برابر تلویزیون نقشی پذیرا دارند. تلویزیون را همانند فردی میپندارند که هر لحظه میتواند داستانی برای آنها نقل نماید و آنان را سرگرم کند.[۱]
تلویزیون میتواند چهار نقش را در زندگی کودکان و نوجوانان بازی کند. اولین کار وقتکشی است ـ این عمل پاداشی آرامشبخش و یا جذاب است که باعث میشود بخشی از زمان لازم برای تکالیف مدرسه، کارهای خانه و یا بازی در خارج از خانه را به خود معطوف کند. دومین نقش تلویزیون تلقی آن همچون رویدادی اجتماعی (یا غیر اجتماعی) است. یعنی فرصتی است برای بودن در کنار والدین و یا فرار از خواهران و برادران لجوج. سومین نقش آن پردازش اطلاعات است.
یعنی این رسانه مستلزم گوش دادن و تماشای همزمان و به خاطر آوردن سلسلهای از رویدادهاست که ممکن است محتوایی نامربوط تداوم آن را از میان ببرد. نقش چهارم تجزیه فراهمسازی اطلاعات است ـ یعنی این وسیله منبعی است برای شناخت و یا پیشداوری، و معلمی است برای آموختن اینکه چه بخریم، چگونه بازی کنیم، مبارزه کنیم و یا عشق بورزیم.
کارکردها و نقشهای مختلف رسانهها در مورد کودکان و نوجوانان
وظایف رسانهها در مورد کودکان و نوجوانان را میتوان به دو وظیفه اصلی تقسیم نمود:
الف) رسانهها کودکان و نوجوانان را آموزش میدهند و شناخت و معرفت لازم را از محیط اطراف به او منتقل میکنند
ب) رسانهها، کودکان و نوجوانان را با توجه به علائق، خواستها و نیازهای روحی و فکریش سرگرم میکنند.
به منظور آگاهی بیشتر نسبت به تاثیراتی که رسانهها برای کودکان و نوجوانان به ارمغان میآورند، بهتر آنست تا مروری بر نقشها و کارکردهایی که بر آنها مترتب است، داشته باشیم.
الف) تفریح و سرگرمی
وسایل ارتباط جمعی به طور معمول با زمان فراغت انسانها برخورد مینماید. از این رو در مواردی چند باید موجبات جدائی موقت از واقعیت، فراموشی لحظات دشوار زندگی، تمدد اعصاب و سرگرمی انسانها را فراهم سازد.
بسیاری از مردمان بر این باورند که تلویزیون وسیله تفریحی بیضرری است اگر چه شاید خود بیننده آگاه نباشد که هنگام تماشای تلویزیون در مسیر یادگیری است. نقش سرگرم کننده و تفریحی تلویزیون بیش از پیش مورد توجه گردانندگان وسایل ارتباطات جمعی غربی است که با وجود همه جذابیتهای ظاهری آن با غیرسیاسی کردن جوامع و بی اعتنا ساختن مردم به امور عمومی بیشترین آثار منفی را پدید میآورد.
از نظر دانشمندان غربی، تلویزیونهای آمریکا وظیفه خود را به طور تمام و کمال در این خلاصه کرده است که تنها به تولید برنامههای سرگرم کننده بپردازد.
ب) جامعهپذیری
جامعهپذیری همنوایی فرد است با هنجارهای گروهی و هر یک از اعضای جدید گروه به حکم جامعهپذیری رفتار خود را موافق مقتضیات گروه در میآورد و دانسته و یا نادانسته راه و رسم زندگی گروهی را میپذیرد. این جریان از طریق کنش متقابل اجتماعی (Socialalinteraction) صورت میپذیرد و مردم به وسیله آن شخصیت خود را به دست آورده و شیوه زندگی جامعه خود را میآموزند. جامعهپذیری فرد را به آموختن هنجارها، ارزشها، زبانها، مهارتها، عقاید و الگوهای فکر و عمل که همگی برای زندگی اجتماعی ضروری میباشد، قادر میسازد. به برکت اجتماعی شدن، هنجارهای اجتماعی درونی و با شخصیت روانی یکی شده و جزئی از آن میشوند که این فرایند توسط آمرزش از طریق منابع گوناگون صورت میگیرد.
با افزایش هر چه بیشتر تفکیک حوزه خانه از محل کار و رسمی شدن آموزش، نظارت اولیاء بر جوانان محدودتر شده و رسانه این جای خالی اولیاء را هر چه بیشتر پر کرده و ارزشمندتر میشود. گرچه شاید بیننده خود اگاه نباشد اما اطلاعات و دانشها به درون ضمیر ناخودآگاه او جاری شده، بیآنکه خود بداند این ارزشهای تلقینی در آنها دیده میشود. این دانشها که به صورت تصاویر و به حالت متمرکز تولید میشوند، به وسیله رسانههای همگانی به داخل (ذهن تودهای، تزریق شده و به همسان کردن رفتار که مورد نیاز نظام تولید صنعتی است کمک میکند
در همان حال برنامههای رسانهها، گرایشهای جوانان به موقعیتهای شغلی، مصرفی، سیاسی، عشق و زندگی خانوادگی را شکل میدهد و از این راه میتواند بر کنترل غیر مستقیم بینندگان خود نقشی داشته باشد.
در جریان جامعهپذیری افراد توسط تلویزیون، هنجارهای گروهی زیر به افراد آموخته میشود:
۱) آداب اجتماعی: شامل غذا خوردن، نشستن، تعارف کردن.
۲) شعائر اجتماعی: مناسک دینی: آداب و تشریفات یک آئین خاص که دارای قدمت و اهمیت فراوان باشد.
۳) اخلاق اجتماعی: رسوم اجتماعی مهمی که جامعه نقض آنها را سخت ناپسند بشمارد.
۴) مقررات اجتماعی: رسمهایی که جامعه با خواست و آگاهی به وجود میآورد مثل مقررات راهنمائی و رانندگی.
در نتیجه یادگیری این آموزشها که بر اثر امکان یادگیری اجتماعی حاصل از تماشای تلویزیون ، شخص با جامعه پیام فرست همنوا و همرنگ شده، ارزشها و هنجارهای مذکور را درونی کرده و به نظم جامعه مورد نظر کمک میکند.
ج) ارضاء نیازها (تقویت روابط اجتماعی)
به دلیل نیاز فطری انسان به روابط اجتماعی به عنوان یکی از نیازهای اساسی پیچیدهتر شدن این روابط درعصر حاضر، تلویزیون وظیفه دارد که برای تسهیل نیازهای افراد هر چه بیشتر رسوم اجتماعی را به بینندگان خود بیاموزد تا نیازهای افراد هر چه بهتر و سریعتر ارضا شود.
رسانهها که شیوه فعالیت و روابط انسانها را شکل داده و درجات آن را نیز تعیین میکنند به افرادی که از شیوههای ارضا نیاز خود در جوامع پیچیده اطلاعات چندانی ندارند وسعت افق دید داده و در نهایت عامل تغییر عادات ناپسند آنها میشوند.
د) آموزش و یادگیری
برخلاف اعصار پیشین تنها مدرسه یا به طور کلی سازمانهای آموزشی انحصار آموختن را در دست ندارند، بلکه آموزش در همه جای جامعه به چشم میخورد. آموزشی که توسط رسانهها عرضه میشود، آموزشی غیر تجریدی و چند بعدی است و افراد میتوانند ضمن گذراندن زمانی خوش با تلویزیون به آموزشی که جنبه فرهنگی هم دارد، بپردازند.
وسایل ارتباط جمعی، چنانچه به درستی به کار آیند، همچون مدرسهای بزرگ بر تمایم حیات انسانی پرتو میافکنند و حتی نقشی بالاتر از مدرسه دارند زیرا چون مدرسه محدودیت زمانی ندارند، برای تمام سنین و تمامی انسانها هستند، تمامی مشخصات مورد آموزش را به خانه آموزش گیرنده میآورند. گرچه تلویزیون نمیتواند جایگزین معلم شود زیرا از جریان پیامی یکسویه برخوردار است و از طرفی امکان تصحیح تکالیف در محل، کنترل کلاس درس و... را هم ندارد. تلویزیون میتواند دانش افراد را افزایش بدهد به طوری که میلیونها کودک در دنیا از تلویزیون درباره زندگی مسور زادگاه خود و کشورهای دیگر نکتهها میآموزند و هر روز که تلویزیون میبینند، چیز تازهای یاد میگیرند.
● پردازش اطلاعات رسانهای نزد کودکان و نوجوانان
بیننده، برای استخراج پیام از محتوای تلویزیون باید حداقل علایم دیداری و شنیداری را از دستگاه بگزیند، آنها را به مغز بفرستد، رمزگشایی کند و برای مراجعه بعدی، آنها را در حافظه نگهدارد. تمام این فعالیتها در مقوله پردازش اطلاعات جای میگیرد که باید هنگامی که کودک در حال تماشای تلویزیون است، به طور مداوم انجام گیرد. حتی یک تبلیغات۳۰ ثانیهای حاوی مقدار «اطلاعاتی» هستند که کودک در یک زمان، توانایی پردازش آن را ندارد. چند شخصیت اصلی در جنگهایی هیجانانگیز و یا عملیاتی شجاعانه درگیر میشوند؛ تحرک بیشتری از این طریق روی صفحه تلویزیون پدیدار میشود، زوایای مختلف و متعدد دوربین تغییرات سریع فراوانی را در صحنه به نمایش میگذارند؛ نوار صدا به توصیف حوادث میپردازد. هیچ کودکی نمیتواند تمام عناصر چنین آگهی را تماشا کند، گوش کند، انتقال دهد، رمزگشایی کند و یا به خاطر بیاورد. همچنین اکثریت کودکان حتی کوششی نیز در انجام دادن این کار به عمل نمیآورند و چنین کاری را نباید هم انجام دهند.
کودک بیننده با انتخابها و کارهای روزانه فراوانی در پردازش اطلاعات روبهروست. از نظر وانی، افراد توان آن را ندارند که گوشهای خود را کاملا بر روی اصوات ببندند. کودکان نیز کم و بیش اصوالتی را که پخش میشود میشنوند. با این همه آنها میتوانند تا حدی مقدار صداهایی را که انتقال میدهند انتخاب کنند و در مورد میزان رمزگشایی و با ذخیره صداها قدرت انتخاب بیشتری دارند. همین انتخابها در مورد مناظر تلویزیون نیز میتواند صورت گیرد، اما در اینجا نیز کودکان میتوانند انتخاب کنند که در مرحله اول به تماشای چه چیزی بنشینند. در حقیقت، آنها باید اغلب اوقات دست به انتخاب بزنند، زیرا در یک فاصله زمانی بسیار کوتاه برنامههای بسیار زیادی به بیننده برای نگاه کردن ارائه میشود. این امر ممک است نامشهود باشد، زیرا بسیاری از ما آنچه را میخواهیم از محرکهای دیداری تلویزیون مشاهده کنیم، ساده تلقی میکنیم به هر حال صفحه تلویزیون معمولا از نظر تصویری پرتر از آن است که بتوان در لحظات تماشا و قبل از تغییر هر صحنه و یا زاویه دوربین، همه نکات تصویری را به طور اجمالی بررسی کرد. با توجه به اینکه ما بزرگسالان معمولا میدانیم که کدام یک از تصاویر اهمیت دارند، بدون انجام هیچ تلاشی آگاهانهای برای انتخاب به آنها نگاه میکنیم و در عین حال به باقی تصاویر توجه چندانی نشان نمیدهیم. ما هیچ اجباری برای انتخاب از میان اطلاعات دیداری که بالقوه اهمیت مساوی دارند. احساس نمیکنیم. معذلک ما نیز معمولا چنین انتخابهایی را درست به همان شکل که کودکان انجام میدهند. به عمل آوردهایم.
کودک با وجود انتخاب محتوای مورد نظر، و فرستادن آن به مغز، هنوز باید دست به رمزگشایی بزند. او میتواند «به درستی» تصاویر دیداری شی را مانند یک زن، یک عروسک، یک بازیگر، و یا شی ـ را تشخیص دهد و یا «به غلط» او را زنی جادویی، کلاه قرمزی و یا شخصیتی کارتونی تصور کند.
همچنین کودک در مقطعی تصمیم خواهد گرفت که چه محتوایی را و به چه شکلی در حافظه دراز مدت خود ذخیره کند. اما آیا تصاویر دیداری به همان شکلی که هستند ذخیره میشوند و یا پس از تبدیل به یک معرف رمزی معنادار زبانی در حافظه ذخیره خواهد شد؟ اگر قرار است چیزی در حافظه ذخیره شود، پس باید فعالیتهای ذهنی لازم به همانگونهای که برای رمزگشایی صورت میگیرد، انجام شود. معمولا انتخاب اینکه آیا چیزی باید در حافظه ذخیره شود یا تصمیمگیری در مورد شکل «رد حافظه» و فرایند جایگزین شدن چیزی در حافظه بدون آگاهی بیننده صورت میگیرد؛ مع هذا این اعمال صورت میگیرند و همزمان با گزینش علایم یا انتقال آنها به مغز و رمزگشایی آنها نیز در هر مفهومی که بیننده برای هر برنامه تلویزیونی میسازد نقشی بر عهده دارند.
ource :www.soltanifar.com
منبع : فرهنگسرایرسانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست