یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
مجله ویستا
اقلیتهای عراق (اراک) یا سنیهای درگزین
سلطنت ۲۴۵ سالهی خاندان بزرگ صفوی یکی از ادوار پرهیجان و روزگار مفاخر ایرانیان بشمار میرفته است. مملکت ایران در این دوره از هر طرف بحد طبیعی خود رسید و پرچم شاهنشاهی از کنارههای جیحون تا سواحل دریای سیاه دائما در حال اهتزاز بود و لشکر بزرگ صفوی در هر یک از نواحی تابعه با شوکت و اعزاز دستور حکومت مرکزی را اجرا مینمودند.
در این دوره سیاست حکومت مرکزی چنان اقتضا میکرد که طوائف مرزی یا مردم مشکوکالهویه را بولایات مرکز کوچ دهند تا در زیر نظر حکومتهای مقتدر شهرستانها بزندگانی خود ادامه دهند.
از این کوچیدهها عدهی زیادی نصیب ولایات عراق گردیده که از تاریخ کوچاندن آنان مورخین زمان یا بالکل غفلت داشته و یا بطور سرسری آنرا نگاشتهاند. ارامنهی عراق در همین زمان رحل اقامت بحوالی عراق افکنده و بکار فلاحت مشغول گردیدهاند. سنیهای درگزین که خود در فتنهی افغان یکی از علل بدبختی این سامان گردیدهاند از همان کوچیدهها بودهاند. شرح این داستان را تا آنجا که در قدرت تتبع سطحی خود دارد از خلال تواریخ و یادداشتهای مردم آنروزهی عراق و همینطور نقلها و قصهها استخراج کرده و از برای روشن شدن قسمتی از تاریخ عمومی بنظر خوانندگان میرساند.
در سال ۱۰۲۹ شاه عباس کبیر عازم خراسان بود، خبر رسید که حافظ احمد پاشا با سیهزار کس فرمانده شهر بغداد را محصور نموده و بر آن شهر مستولی گردیده است. شاه از سفر خراسان منصرف و بر آن شد که کار بغداد را یکسره نماید. شاه عباس در ظاهر برای زیارت و در واقع برای تصفیهی امر عراق با لشکریانی که ملتزم رکاب او بودند روز غره ماه ربیعالاول بظاهر بغداد نزول نمود و در بیست و سوم ماه مزبور شهر را مفتوح و امارت آن ولایت را ضمیمهی قلمرو صفیخان حاکم همدان نمود.
بعد از فتح بغداد یکی از سرداران خود را بنام چغایخان به تسخیر موصل فرستاد. سردار مزبور موصل را فتح کرد و حکومت آنجا به قاسم خان افشار، شفقت شد. در همین زمان جمعی از مردم آنجا را جلای وطن داده و در اطراف همدان و حدود درگزین توطن دادند.
صاحب عبرتنامه(۱) یا بصیرت نامه در زمینه واقعه ذیل عنوان تفضیل نهادن محمود، افغان را بر سایر مردم، مینویسد:«بعد از این حال محمود برای افغان مرتبهی بزرگی قرار داد. منادی ندا کرد که در مملکت محروسه ایران خاصه در شهر اصفهان طوائف مختلفه منبعد به افاغنه مراسم تقدیم و احترام جائز دانند و معمول دارند. در هر محله که به افغان دچار گردند برپای خیزند و در پیش روی آنها بایستند و در راهها اگر سوار چارپایان باشند، به زیر آیند، دست به سینه در برابر ایشان بایستند و اجناس ناس از هر صنفی حرمت خود بدانند. اول طایفهای که باید اعلی و اقدم باشند افاغنه باشد. دوم درجزینی که از پیش بیایند. سوم ارامنه و نصاری. چهارم تبعه هند. پنجم آتشپرستان. ششم یهود. هفتم جماعت رافضی که از همهی ایشان احقر و ادنی و بیرتبهترین طوائفند. بعد از این حکایت نصرالله خان را با سه هزار افغان تعیین کرد که در مملکتی که اطاعت دارند گشت و گذار نمایند و آذوقه هر چه باشد به اصفهان نقل نمایند و هر کس تمرد نماید او را بقتل رسانند و مالش را تاراج نمایند. نصرالله خان بجانب همدان متوجه گردید و اهالی چند بلده و قریه اطاعت کرده، آذوقه به اصفهان روان کردند و آنها که تمرد کردند کشته گردیدند و اموالشان بغارت رفت و درست به کار خود نظام نداده که بدرگزین رسیدند و آن شهریست نزدیک همدان. به استقبال نصرالله خان بیرون آمدند و انعام و خدمت را بتقدیم رسانیدند و اهالی آنجا سنی مذهبند که در زمان شاه عباس از حوالی موصل جلای وطن کرده بهمدان آمده بودند و در درگزین توطن اختیار نمودند. نصرالله خان چند روز در آنجا مکث کرده ششهزار سپاه از آنجا بیرون آورده با افاغنه در هر منزل بغارت و تاراج مشغول شدند. مطیع را محبت کرده مخالف را طعمهی شمشیر آبدار ساختند و از مردم آذوقهای بیشمار گرفته و به هزار شتر بار کرده به اصفهان فرستاد. در عرض ۸۰ روز خلق را بتقدیم رسانیده و بعد از چند روز سپاه تعیین گردید، از صد هزار متجاوز بیآذوقه و امور به اصفهان آوردند. بخانههای بیصاحب جای دادند و بجهت آنها املاک مشخص کردند. آنقدر خلایق از اصفهان کم شد که هیچ عدم و وجودشان معلوم نشد و اکثر خانههای شهر خالی بود و از افاغنه مردم بسیار تلف شده بودند و بجای افغان از اهالی درجزین بدروازهها محافظ و کشیک قرار دادند.»
میر محمد باقر نامی از اهالی وفس از توابع اراک که خود در واقعهی افغان حضور داشته و در حادثهی وفس اسیر شده شرح حادثه را یادداشت نموده است. دهات سنینشین درجزین را در یادداشتهای خود ذکر نموده، مینویسد که از حوالی وفس پانزده ده مسکن سنیّان کوچیده میبود از اینقرار: فرک، گهرچال(گورچان)، فرکیان، عودآقاجی(اود آقاجی)، آغدره، شیرینآباد، سیزان، عامره(آمره)، چهرهقان، قلعهدژ، هیزج، رزج، قهاوند، آگیس، موزیکان. بعد نفرین بمردم آنجا نموده، مینویسد: قتل و غارت مردم بدست رومیان بود ولی پیشرو و رهبر آنان سنیّان درجزین شدند. بومیان محلی بودند که با قشون مهاجم شرکت نموده و مردم را غارت میکردند. هر جا را که آلعثمان میخواستند غارت کنند سنیان محلی آنانرا رهنمون میشدند و بمقصد میرساندند. اینان بودند که دفائن را میدانستند و دهات را بلد بودند. اشخاص را بخوبی میشناختند ... با مردم محلی حساب خرده داشتند و بدست عساکر مهاجم دمار از روزگار مردم بدر آوردند. و پس از قتل و غارت همه روزه بهرجا که ماموریت مییافتند و عبورشان از وفس بود بخانههای بیصاحب مردم منزل میکردند و در و پیکر آنرا میسوزاندند و آنچه از میوه و غیره بود، بغارت میبردند و همه روزه شیون تازهای برپا نمودند تا آنکه محل وفس ضابط نشین سردار سپاه «خانیپاشا» گردید. بقایای مردم را اسیر و بچهها را در جوال نموده و در گودالی دفن کردند.(۲)
از عبارات دو نویسندهی مزبور یعنی صاحب عبرتنامه و میرمحمدباقر بخوبی مستفاد میشود که کوچیدههای موصل در نواحی درگزین از سرزمین وفس تا بسرحد فراهان پراکنده بودهاند و در دوران تسلط افاغنه مجال یافته و از جنایت و قتل و غارت چیزی فروگذار نکردهاند تا ایام سلطنت افغان نیز سپری شد و نادری پدیدار گردید و دست اینان از کار کوتاه گشت.
شیخ محمد علی حزین در مآل کار آنان مینویسد:«در قصبهی درگزین از توابع همدان فتنهها کرده بودند، هنوز داعیهی خودسری بر سر داشتند. قلعهای استوار نموده بودند و بپایداری قدم جلادت حتی در جلو قوای نادری پیش داشتند. در وقتیکه نادر سرگرم کار خراسان بود پادشاه(شاه طهماسب) بعزم دفع فتنهی ایشان و استخلاص بقیهی آذربایجان از اصفهان در حرکت آمد. با جماعت طاغیهی درگزین محاربات نموده و قلعهی ایشانرا منهدم و بقیةالسیف را منقاد ساخته رو به آذربایجان نهاد.»
سیدمحمدبن سیداحمدحسینیالمشتهر بالمنشی البغدادی در رحلهی خود زیر عنوان قصر شیرین مینویسد: از خانقین بقصر شیرین پنج فرسخ است. در آنجا کاروانسرائی قدیمی وجود دارد. مردم آنجا از درگزین آمدهاند «ولها خان قدیم علی شاطی الوند و ان اهلیها من درکزین من السنه» مصحح همین رحله دانشمند محترم عباسالعزاوی در حاشیه مینویسد:«درکزین فی ایران و اهلها کرد و قد سکن کثیرون من اهلیها فی لواء السلیمانیه و من محلاتها محلة بهذا الاسم سکانها من هناک.»
از گفتهی منشی و شرح مترجم چنان برمیآید که سنیان درگزین پس از ظهور دولت نادری و لشکرکشی شاه طهماسب بدانجا مساکن خود را ترک گفته و در اطراف سلیمانیه مسکن گزیده محلهای در آنجا بنام بلدهی سابق خویش احداث نمودهاند.
درگزین سابق جزء ولایت اعلم بود و اکنون از توابع ساوه میباشد. درگزین قدیم توسعهی بیشتر داشته و ولایات وفس و بزچلو از توابع اراک ضمیمهی درگزین بوده که بعد از بنای شهر مرکزی سپهدار عراق درجزین و وفس جزء توابع شهر جدیدالتاسیس گردیده است.
مهدی بهراد
پینوشت
(۱): این کتاب را یک نفر سیاح اروپایی که خود در واقعهی افغان حضور داشته است نوشته و ابراهیم نامی آنرا بزبان ترکی گردانده است و عبدالرزاق بن نجفقلی آنرا بفارسی ترجمه نموده است. در نسخهی خطی متعلق به اینجانب اسم کتاب بصیرتنامه است و اعتمادالسلطنه آنرا عبرتنامه اسمگذاری نموده است. این رساله در اختیار اعتمادالسلطنه بوده و آن مرحوم مطالب کتاب را با فیالجمله تحریفی در منتظم ناصری آورده است. ولی نسخهایکه در اختیار نویسنده است خطی و مفصلتر است و بسال ۱۲۷۹ تحریر یافته.
(۲): میرمحمدباقر در مقاله از بومیان وفس بوده و در حادثهی لشکرکشی احمد عارف پاشا بصفحات غرب ایران و قتل عام توابع درگزین آنزمان «وفس» جزء اشخاص متعین و اسیر سپاه خانیپاشا گردیده و چنانکه از متن کتاب برمیآید به همدان و کرمانشاه و از آنجا به هوای دختر اسیر خود به بغداد و شاید بالاتر هم رفته باشد. یادداشتهای میرمحمدباقر بصورت شعر عامیانه ولی با قید جزئیات حادثه تدوین گردیده است. نسخهی خطی کتاب در اختیار نویسندهی مقاله میباشد که اگر خدای توفیق داد بصورت اصل یا برگردان به نثر آنرا انتشار خواهد داد که خدمتی به فرهنگ عمومی نموده باشد.
این مقاله توسط مرحوم استاد ابراهیم دهگان در سال ۱۳۳۳ شمسی در شماره ۴ از سال ۷ مجله یغما منتشر شده است.
پینوشت
(۱): این کتاب را یک نفر سیاح اروپایی که خود در واقعهی افغان حضور داشته است نوشته و ابراهیم نامی آنرا بزبان ترکی گردانده است و عبدالرزاق بن نجفقلی آنرا بفارسی ترجمه نموده است. در نسخهی خطی متعلق به اینجانب اسم کتاب بصیرتنامه است و اعتمادالسلطنه آنرا عبرتنامه اسمگذاری نموده است. این رساله در اختیار اعتمادالسلطنه بوده و آن مرحوم مطالب کتاب را با فیالجمله تحریفی در منتظم ناصری آورده است. ولی نسخهایکه در اختیار نویسنده است خطی و مفصلتر است و بسال ۱۲۷۹ تحریر یافته.
(۲): میرمحمدباقر در مقاله از بومیان وفس بوده و در حادثهی لشکرکشی احمد عارف پاشا بصفحات غرب ایران و قتل عام توابع درگزین آنزمان «وفس» جزء اشخاص متعین و اسیر سپاه خانیپاشا گردیده و چنانکه از متن کتاب برمیآید به همدان و کرمانشاه و از آنجا به هوای دختر اسیر خود به بغداد و شاید بالاتر هم رفته باشد. یادداشتهای میرمحمدباقر بصورت شعر عامیانه ولی با قید جزئیات حادثه تدوین گردیده است. نسخهی خطی کتاب در اختیار نویسندهی مقاله میباشد که اگر خدای توفیق داد بصورت اصل یا برگردان به نثر آنرا انتشار خواهد داد که خدمتی به فرهنگ عمومی نموده باشد.
این مقاله توسط مرحوم استاد ابراهیم دهگان در سال ۱۳۳۳ شمسی در شماره ۴ از سال ۷ مجله یغما منتشر شده است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست