چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
قانونگرایی در نهجالبلاغه
استخوانبندی قانون هر مقدار که محکم باشد وقتی کسی به آن ملتزم نباشد و در جامعه عملی نشود ارزش چندانی نخواهد داشت. زندگی انسان بدون حاکمیت قانون انسجام نمییابد و ادامه آن با مشکل مواجه میگردد. بههمین خاطر پیامبر اسلام۶ بلافاصله پس از اجتماع مسلمین اقدام بهتشکیل حکومت نمود، تا زمینههای استقرار قانون شریعت فراهم شود. قرآن کریم با شعار ]وَ ما کُنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً[[۲] قدم جلوگذاشت تا بهپیروان خود بفهماند که اصل قانونی بودن جرم و مجازات در جامعه اسلامی مسلم است. یعنی تا چیزی از نظر قانون جرم تلقی نشود ارتکاب آن مجازات ندارد.
یکی از افتخارات اسلام بهعنوان دین متمدن این است که قانون و نظم را برای بشریت بهارمغان آورده و راه رستگاری را در سایه عمل بهمقررات شریعت معرفی نموده است. از آغاز اسلام تلاش فراوان در راه قانونمند کردن جامعه اسلامی صورت گرفت و در زمان حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام بهنقطة اوج خود رسید و حضرت تمام توان خود را در این راستا به کار گرفته و یک نمونه عالی را ایجاد نمود. نمونههای این روش متعالی در اثر ارزندة نهجالبلاغه دیده میشود و در پاسخ این سؤال که برخورد امام علی علیه السلام در برابر هنجارشکنی و قانونگریزی مسؤلان حکومت چه بوده است؟ این نوشته تهیه گردیده تا ثابت کند که امام پرهیزگاران در این راستا از هیچ کوششی فروگذار نکرده است و اصل حاکمیت قانون را بدون هیچ نرمشی در جامعه اسلامی رسمیت داده و در پایداری آن اهتمام نموده است.
● تعریف قانون
قانون در اصل از کانون اخذ شده، و در ابتدا برای ابزار و وسایلی که جهت تنظیم سطور و خطوط بهکار میرفته، وضع شده بود. اما بعداً توسعه مفهومی یافته و برای کلیة قواعد و قوانین مورد نیاز و ضرورت جامعه به کار گرفته شد. تا جایی که در شرایط کنونی مقصود از آن فقط مجموعه دستورالعملهایی است که برای ادارة جامعه مورد احتیاج و ضروری میباشد. به تعبیر دیگر قانون لغتی سریانی و به معنانی خطکش بوده است، قانون عبارت از قاعدهای حقوقی است که به تصویب مراجع قانونگذاری رسیده باشد. عرف هم از همان مراجع است. قانون فقط در معنای اعم خود شامل آیین نامهها و تصویب نامهها میشود. در قدیم نشر قانون بر الواح و کتیبهها بود که در معابر عمومی نصب میگردید. مثل کتیبه حمورابی.[۳]
در اصطلاح حقوقدانان کار برد این واژه در مواضع مختلفی لحاظ شده و جهت تبیین کار ویژههای متفاوتی مورد ملاحظه و استعمال قرار گرفته است. مثل به کار بردن قانون برای مجموعه قوانین حاکم در یک سرزمین، یا استفاده از آن در خصوص قانون اساسی، یا برای بیان قوانین آمره که در این صورت شامل دستورالعمل اداری و آیین نامهها نخواهد شد. و گاهی مجموع رفتارهای عملیاتی دستگاه قدرت حاکمه و ضوابط حاکم بر آن را حرکت قانونی در جهت سامان بخشی ساختار عملی حکومت میخوانند. براین اساس حتی حرکتهای غیر مدوّن نیز وجه قانونی داشته و تحت شعاع قانون قابل توجیه است و نیازمند قوانین مدوّن و منصوص نخواهد بود.[۴]
بنابراین اگر ما مفهوم قانون را تعمیم دهیم تمام حرکتهای انتظامی و انسجام بخشی فرامین را خیزشی در استدامة قانونگرایی تلقی کنیم میتوانیم ادّعا کنیم که در کتاب شریف نهجالبلاغه چنین مواردی به وفور یافت میشود. که حاکی از ایجاد نظم پایدار و مداوم برای امنیت عامه و تسهیل گسترش عدالت در حکومت علوی است. و دلیل آن برخوردهای مکرر امام علیه السلام با کارگزاران خود است که آنها را به خاطر تخطی از وظایف محوله توبیخ کرده و به محض آگاهی نکوهش یا عزل مینمود.
● حاکمیت قانونی و مقبولیت عامه
به اعتقاد شیعه، امام علی علیه السلام خلیفة بلا فصل پیامبر اسلام (ص) و منصوب از جانب یزدان پاک میباشد. حال چه در سمت اجرایی قرارگیرد یا یک ربع قرن خانه نشین گردد. پس حضرت، حاکم قانونی و منصوب الهی است و در هیچ شرایطی کسی نمیتواند وی را از این مقام برکنار سازد. لذا در زمان خلفاء امام علیه السلام حاکم شرع بود و آنها مدیران اجرایی؛ زیرا بعد از ارتحال رسول خدا(ص) توسط عدّهای قلیل در شورای سقیفة بنی ساعده حضرت از احراز مدیریت اجرایی باز ماند.[۵]
وقتی دیگران جای پیامبر۶ نشستند بی عدالتی تدریجاً در دستگاه خلافت راه یافت، فاصلة طبقاتی خودنمایی کرد، تودة مردم از دست ولاّت و رؤسای قبایل به ستوه آمدند، بارها نزد مقام خلافت به شکایت و تظلّم پرداختند، اما کسی به فریاد آنها نرسید، تا جایی که سیل جمعیت، با مشتهای گره خورده و چهرههای درهم کشیده، بر سر خلیفه (خود خوانده) هجوم بردند و وقت آن رسیده بود که به سراغ مظهر عدالت و دادخواهی بروند، و دست بیعت به سوی او دراز نمایند.
در خطبه ۹۲، امام از پذیرش ظاهری مقام حکومت امتناع میکند و میفرماید: مرا رها کنید و به سراغ دیگری بروید، زیرا ما به استقبال حوادث و اموری میرویم که رنگارنگ و فتنه آمیز است، و چهرههای گوناگون دارد و دلها بر این بیعت ثابت و عقلها بر این پیمان استوار نمیماند، چهره افق حقیقت را (در دوران خلافت سه خلیفه) ابرهای تیره فساد گرفته، و راه مستقیم حق ناشناخته ماند. آگاه باشید، اگر دعوت شما را بپذیرم، بر اساس آنچه که میدانم با شما رفتار میکنم و به گفتار این و آن و سرزنش سرزنش کنندگان گوش فرا نمیدهم. اگر مرا رها کنید چون یکی از شما هستم که شاید شنواتر، و مطیعتر از شما نسبت به رئیس حکومت باشم، در حالی که من وزیر و مشاورتان باشم بهتر است که امیر و رهبر شما گردم. «دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَکَّرَتْ. وَ اعْلَمُوا أَنِّی إِنْ أَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَی قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ وَ إِنْ تَرَکْتُمُونِی فَأَنَا کَأَحَدِکُمْ وَ لَعَلِّی أَسْمَعُکُمْ وَ أَطْوَعُکُمْ لِمَنْ وَلَّیْتُمُوهُ أَمْرَکُمْ وَ أَنَا لَکُمْ وَزِیراً خَیْرٌ لَکُمْ مِنِّی أَمِیراً»[۶]
ولی همچنان که گذشت، مردم آن روز سخن این فرزانه عالم را نفهمیدند، بر خواستههای خویش پافشاری کردند و لباس خلافت ظاهری را نیز بهقامت آن ابر مرد پوشاندند.
● علت تعلل امام
همان طور که از کلام امام علیه السلام بر میآید دلیل نپذیرفتن خلافت از سوی امام علی علیه السلام سه چیز میتواند باشد.
اولاً. خلافت از مسیر اصلی خود خارج شده بود و ارجاع آن به جایگاه اصلی، کار آسانی نبود.
ثانیاً. حضرت علی علیه السلام خلیفة منصوب، امام معنوی و مرجع دینی مردم بود و در کنار شخص حاکم میتوانست برای جامعه خدمت بکند.
ثالثاً. پذیرش حکومت از سوی امام علیه السلامبرای آنها در صورت مخالفت پیامد بسیار سنگین داشت و موجب ارتداد آنها میگردید و حضرت نمیخواست مردم به این عواقب گرفتار گردند.
اما مردم متوجه سخنان آن مرد پارسا نشدند و عطش اجرای حکومت قانونی، آنها را مهار ناپذیر ساخته بود. امیرالمؤمنین علیه السلام در توصیف این حماسه جاوید میفرماید: یورش جماعت مشتاق به حدی بود که نزدیک بود حسنینم در اثر تهاجم مردم جان دهند و لباسهای من پاره شد.[۷] اگر من ریاست حکومت را پذیرفتم به سه دلیل بود.
اول. مقبولیت عامه که حتی از اطراف و سایر بلاد اسلامی حضور داشتند و با من بیعت نمودند.
دوم. اتمام حجت برای من؛ اگر تا به حال به امر حکومت قیام نکردم و سکوت سنگین را بر گزیدم حالا دیگر با وجود یاران و حامیان در اجرای عدالت درنگ جایز نیست.
سوم. اجرای عدالت و اعادة مسیر حکومت به جایگاه اصلی خود که در طول بیست و پنج سال از آن فاصله گرفته بود. و الا خود حکومت به تنهایی به آب بینی بزغالهای هم نزد من نمیارزد.
چنان که فرمود: «أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَلا یُقَارُّوا عَلَی کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظْلُومٍ لأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ»[۸]
اگر مبنای دموکراسی صرف انتخابات، مقبولیت و رضایت عامه باشد، باید بگوییم که اگر در دنیا دموکراسی به مفهوم واقعی خود یک بار اتفاق افتاده باشد، همان یک بار فقط در حماسه بیعت مردم با حضرت علی علیه السلام است و بس. دلایل این که:
یک. اصلاً امام علیه السلام خود کاندیدای حکومت نبود مردم او را کاندید کردند.
دو. امام علیه السلام برای احراز این پست به هیچ ترفندی متوسل نشد، بلکه مردم به شایستگی او را باور داشتند.
سه. امام علیه السلام هیچ علاقة به کسب این مقام نداشت، در عوض مردم این مسؤولیت را به عهدة او گذاشتند.
در حالی که در دموکراسیهای دنیا مردم بهانه هستند، و سیاستمداران به خاطر این که به ریاست برسند در فرصت تبلیغاتی خود به حدّ افراط میرسند و رقبای خود را متهم به افتراء، اهانت و ترور شخصیت میکنند.
● محوریت قانون در عمل
در نهجالبلاغه تصریح شده است که امام علیه السلام میفرماید: آنچه میگویم به عهده میگیرم، و خود به آن پای بندم کسی که عبرتها برای او آشکار شود، و از عذاب آن پند گیرد، تقوا و خویشتن داری او را از سقوط در شبهات نگه میدارد.[۹] «ذِمَّتِی بِمَا أَقُولُ رَهِینَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِیمٌ إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْمَثُلاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَی عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَات»[۱۰] در ادامه میفرماید: حالا که قرار شده من حاکم شما باشم منتظر تحول جدی در سیستم حکومت باشید، من این نظام را تغییر میدهم و جامعه را زیر و رو میکنم.
چرا امام علیه السلام میخواهد مردم را زیر و رو کند و نظام آنها را بهم بریزد؟! در جواب باید گفت: ساختار طبقاتی که پس از رحلت رسول خدا۶ به وجود آمد، زندگی را برای جامعه مشکل ساخت، حضرت میخواست این ساختار را فرو ریزد و مبنای بیعدالتی را تخریب کند و مسیر حکومت را به زمان حاکمیت رسول خدا۶ نزدیک نماید، تا امنیت عامه و عدالت همه جانبه محقق شود.
بهترین شاهد مدعی در خواست شیخین (طلحه و زبیر) است که پیش امام علیه السلام آمدند و از حضرت خواستند که بر اساس روال سابق حکومت نماید و امتیازات اشراف و سران قبایل را در نظر داشته باشد. به این شرط آنها بیعت خواهند کرد. «فقال انا ابایعک علی ان تعمل بکتاب اللّه و سنّة رسوله و سیرة الشیخین ابی بکر و عمر فقال تبایعنی علی ان اعمل بکتاب اللّه و سنّة رسوله و اجتهد برأیی فترک یده»
اما امام علیه السلام میفرماید: محور عمل من کتاب خدا، روش عملی پیامبر۶ و اجتهاد خودم است و آن دو دست امام علیه السلام را رها کردند.[۱۱] بنابراین اساس تأکید امام علیه السلام روی عملی شدن قانون است و بر محوریت قانون کار را شروع کرده و در این راستا از هیچ کسی دستور نگرفت و سفارش احدی را ترتیب اثر نداد. چنان که خود فرمود: من نشانة روشنی (بر حقانیت خویش) از پروردگارم دارم، و بر طریق آشکار پیامبرم گام بر میدارم؛ و من در راهی واضح با هوشیاری و دقّت به پیش میروم[۱۲] «وَ إِنِّی لَعَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ مِنْهَاجٍ مِنْ نَبِیِّی وَ إِنِّی لَعَلَی الطَّرِیقِ الْوَاضِحِ أَلْقُطُهُ لَقْطاً»[۱۳]
بدین سان قانونگرایی و عمل به محوریت آن با مذاق سود جویان و زیاده طلبان خوش نیامد و عدالتی که فقط به محوریت عمل به مقتضای قانون عادلانه امکان وقوعی مییابد برای آنان سخت گران آمد و نتوانستند حکومت قرآن ناطق را تحمّل کنند.
● اصرار بر اجرای قانون
در نهجالبلاغه میخوانیم که امام علیه السلام فرمود: به خدا سوگند، بیت المال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن باز میگردانم، گر چه با آن ازدواج کرده، یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت، گشایش برای عموم است، و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمّل ستم برای او سختتر است.[۱۴] «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ الإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیَقُ»[۱۵]
این خطبه اشاره به دورة حاکمیت عثمان است، نزدیک کردن بنی امیّه را به خویش و مقدّم داشتن آنان را بر سایر مسلمانان ، موجب گردید که بعضی از صحابة پیامبر۶ رو در روی او بایستند. تا جایی که بعضی از این صحابه، در حضور گروهی از مسلمانان، هنگامی که عثمان خطبة نماز جمعه میخواند، سخنان او را دروغ شمردند![۱۶] روزگاری که حیف و میل بیتالمال به حدی رسید که راستگوترین مردم، «ابیذر غفاری» را به فریاد آورد و علناً به مخالفت با حکّام وادار ساخت. او مدام این آیه را میخواند:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ)[۱۷] و کسانی که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) میسازند، و در راه خدا انفاق نمیکنند، به مجازات دردناکی بشارت ده![۱۸]
این آیه، اشخاص معیّنی از ثروتمندان را سرزنش میکند و به آنان وعدة عذاب میدهد. کسانی که ثروت را از راههای نامشروع جمع آوری کردهاند. مانند آن گروه که غنایمی را که خداوند برای مسلمین تعیین کرده است گرفته و به عدّةای خاص میدهند. همان گونه که در زمان عثمان انجام میگرفت.[۱۹] آنهم ارقام بزرگ و رؤیایی که مشروح آن در تاریخ آمده است و شرح مفصّل آن در ذیل همین خطبه توسط استاد فرزانه مرحوم علامه محمد تقی جعفری به نگارش در آمده است.[۲۰]
صاحب تفسیر نمونه میفرماید: آیه فوق صریحا ثروت اندوزی و گنجینه سازی اموال را تحریم کرده است و به مسلمانان دستور میدهد که اموال خویش را در راه خدا، و در طریق بهره گیری بندگان خدا به کار اندازند، و از اندوختن و ذخیره کردن و خارج ساختن آنها از گردش معاملات به شدت بپرهیزند، در غیر این صورت باید منتظر عذاب دردناکی باشند.[۲۱] در عین حال میبینیم عثمان گوش به سخن خیر خواهان و مصلحان نداد و به اسراف و تبذیر اموال مسلمین برای خاندان بنی امیّه و قبایل عرب ادامه داد.
نویسندة منهاج البراعه میگوید: اگر بخشندگی عثمان در مورد اراضی و اموال برای غرض صحیح و عقلایی بود، به لحاظ خلیفه بودن اشکال نداشت ولی او از روی هوس و تمایلات نفسانی خاصّه روی علایق قومی بیتالمال را به اقطاب خود داده بود.[۲۲] لذا امام علیه السلام در دومین روز خلافت رسمی خود سیاست حکومتی خویش را اعلام نموده و فرمود: من از حق مردم نمیگذرم حتی اگر آن اموال مهریه زنان و قیمت کنیزان قرار گرفته باشد، آن بخششها را سر جایش بر میگردانم.
در ذیل خطبه یکصد و چهار میفرماید: به خدا سوگند درون باطل را میشکافم تا حق را از پهلویش بیرون کشم. «وَ ایْمُ اللَّهِ لأَبْقُرَنَّ الْبَاطِلَ حَتَّی أُخْرِجَ الْحَقَّ مِنْ خَاصِرَتِهِ»[۲۳] و در خطبه یکصد و شش با اعتراض شدید امام علیه السلام روبرو هستیم که به اصحاب خود میفرماید: هم اکنون مینگرید که قوانین و پیمانهای الهی شکسته شده امّا خشم نمیگیرید، در حالی که اگر پیمان پدرانتان نقض میشد ناراحت میشدید، «وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلا تَغْضَبُونَ وَ أَنْتُمْ لِنَقْضِ ذِمَمِ آبَائِکُمْ تَأْنَفُون»[۲۴]
در نامة پنچم برای توبیخ اشعث بن قیس والی آذربایجان مینویسد: همانا پست فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نبوده، بلکه امانتی در گردن توست، باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی، تو حق نداری نسبت به رعیّت استبداد ورزی، و بدون دستور به کار مهمّی اقدام نمایی. «وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًی لِمَنْ فَوْقَکَ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّةٍ وَ لا تُخَاطِرَ إِلا بِوَثِیقَةٍ»[۲۵]
و در نامه بیستم برای زیاد بن ابیه جانشین فرماندار بصره مینگارد: همانا من، براستی به خدا سوگند میخورم، اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومی خیانت کردی، کم یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم که کم بهره شده، و در هزینه عیال، در مانده و خوار و سرگردان شوی. «وَ إِنِّی أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً لَئِنْ بَلَغَنِی أَنَّکَ خُنْتَ مِنْ فَیْءِ الْمُسْلِمِینَ شَیْئاً صَغِیراً أَوْ کَبِیراً لأَشُدَّنَّ عَلَیْکَ شَدَّةً تَدَعُکَ قَلِیلَ الْوَفْرِ ثَقِیلَ الظَّهْرِ ضَئِیلَ الأَمْرِ»[۲۶]
● تجلّی قانونگرایی در عهد نامه مالک اشتر
نامه پنجاه و سوم نهجالبلاغه که معروف به عهد نامة مالک اشتر است، مجموعه مدوّن از آیین کشورداری میباشد. در این دستورالعمل اصول کلّی مدیریت سیاسی، اداری و اجرایی حاکمیت بهنگارش در آمده و برای اداره کشور متمدّن و باستانی مصر تحویل مالک اشتر شده است.
جای تأسف است که مکرهای معاویه و تصمیم شیطانی او این فرصت را از مالک اشتر گرفت و جغد مرگ را به سراغ او فرستاد و امکان وقوعی فرمان تاریخی امام علی علیه السلام را عملاً عقیم ساخت. چون او خوب میدانست که اگر مالک بر مصر حاکم شود بر رونق تمدّن آن سر زمین میافزاید و یک مجموعة نیرومند در اطراف شامات شکل میگیرد و فرصت مقابله برای همیشه از معاویه سلب میگردد.
قطعاً میتوان ادّعا کرد اگر مالک اشتر موفق بر اجرای این آیین نامه سیاسی، الهی و فکری میشد در کنار حکومت کوفه عالی ترین مدنیت اسلامی به ظهور میرسید؛ ضربالمثل فارسی میگوید: یک دست صدا ندارد، بنابراین رهبری ادارة عراق هر قدر هم خردمندانه، با هوش و سنجیده میبود با آن همه بحرانهای داخلی و تحمیل جنگهای ناخواسته موفق به مهار هجمة چالشهای دوران خود نمیشد، اما در جوار آن ایجاد کشور مقتدر همسو در مصر میتوانست کمک بزرگی برای تحقق آرمانهای عدلگرایی حکومت علوی باشد.
سؤالی که مطرح است این میباشد که چرا امام علیه السلام چنین عهد نامة عالمانه، دقیق و مشروح را فقط برای مالک نوشت ولی برای سایر عمّال خود هیچ دستورالعملی نداد؟! یکی از بزرگان در جواب میگوید: چون مصر سابقة تاریخی طولانی، داشت و از دیرزمان مرکز علم و فلسفه بود، و فلسفه یونان آنجا تدریس میشد، روی این اصل دستوراتی که حضرت برای آنجا میدهد خیلی پرمایه و متناسب با رشد جامعه است.[۲۷]
مطلب قابل توجّه این که هر چند مخاطب این عهد نامه مالک اشتر است، ولی مخاطب بودن او خصوصیت ندارد، همچنین فقط شخص اول مملکت مورد نظر نیست، این پندهای حکیمانه شامل تمام مدیران، آمران و کسانی است که به نوعی با امور مردم سروکار دارند و شاغل در سمت مسؤلیت اجتماعیاند میباشد.
البته مطالعة مفصل از عهدة این مقاله بیرون است، بنابراین به عصارة فرمایشات علی علیه السلام اکتفاء مینماییم و مطالعة مشروح را ارجاع میدهیم به اصل.
▪ سرخط وظایف قانونی حاکم (ارکان حکومت)
▪ جمع آوری مالیات.
▪ مبارزه با دشمنان مردم.
▪ تلاش در راه ساختن مردم و بهبود اخلاق و رفتار عامه.
▪ سازندگی و اعمار شهرها و بلاد اسلامی.
براساس روش مدیریتی امام علی علیه السلام حاکمی موفق و سر بلند پیش خدا و خلق خواهد بود که در انجام این چهار مسؤلیت قانونی کمترین کوتاهی نداشته باشد، و در راه به فرجام رساندن آن اهتمام پیگیر و تمام وقت نماید.
● روش رفتار با مردم
از نظر مولی علی علیه السلام مردم معصوم نیستند، گاهی گمراه میشوند، روی علل نامعلومی نافرمانی میکنند، عمداً یا خطاً با حکومت مخالفت مینمایند. اما حاکم نباید رفتار مردم را بهانه قرار دهد و قدرت خود را برای درهم کوبی و نابودی آنها به کارگیرد، یعنی وظیفة حاکم مدارا با مردم، نصیحت جامعه، اصلاح آنها، و رسیدگی به امور و حلّ مشکلات و معضّلات آنها میباشد.
یقیناً اگر حکومت با این طرز تفکر با مردم رفتار کند، پاداش خوبی از جامعه دریافت خواهد کرد و همیشه نام نیکی از آن در تاریخ باقی خواهد ماند. این یک قاعدة کلّی است که بر خورد خشن با مردم عکسالعمل متقابل به همراه میآورد و به تعبیر فلاسفه، دفع ضّد با ضدّ را در پی دارد. هرکس با خلایق درآمیزد و کمر به جنگ جامعه ببندد چند صباحی دوام پیدا نخواهد کرد. چراغ عمر او به خاموشی رفته، آن وقت بدنامتر از گذشته سر زبانهای مردم میچرخد.
اهم وظایف قانونی دولت (قوة مجریه)
در حوزه مدیریتی و اداری، هیئت حاکمه و اعضای دولت باید روشی را در پیش گیرد که شامل موارد زیر میگردد.
الف) روشی در پیش گیرد که به حق نزدیکتر باشد.
ب) به اموری بپردازد که شامل عدالت شده و در تأمین آن مؤثر باشد.
ج) اموری را در دستور کار خود قرار دهد که رضایت مردم را جلب نماید.
د) اجتناب جدّی از ترجیح روابط و نزدیکان بر ضوابط قانونی، چون نتایج منفی زیر را به دنبال دارد
۱) د. تحمیل مخارج بیمورد و سنگین بر دولت.
۲) د. کمترین سود عاید دولت خواهد شد.
۳) د. موجب دوری از انصاف حاکم نسبت به سایر مردم میگردد.
۵) د. درخواست بیشتر اطرافیان را موجب میگردد.
۶) د. کمترین سپاسگزاری را آنها از حکومت خواهند کرد.
۷) د. اگر به آنها نرسی بیشترین نق را میزنند و دیرتر از همه عذر پذیرانند.
۸) د. صبرشان در برابر حاکم کمتر از هر کس دیگر خواهد بود.
تودة مردم از نظر امام علی علیه السلام
۱) بهترین پایه برای دیناند.
۲) بهترین اساس جامعه اسلامیاند.
۳) آمادهترین مردم برای دفاع در برابر حملات دشمناند.
پس ضروریترین امور برای یک حاکم این است که هیچ وقت از جلب رضایت آنها غافل نشود. از میان رعیت کسی را از خود نراند. مردم حتماً دارای عیوبی هستند، حاکم باید آن عیوب را بپوشاند و در صدد علاج و اصلاح آن برآید. فقط در صورتی که خیلی آشکار باشد با آن عیوب مبارزه شود.
حاکم باید کاری کند که مردم نسبت به آن کینه نکنند و گره هر کینهای را از مردم رها و باز کند.[۲۸] حاکم
باید اعتمادسازی کند و علاقه مردم را به خود زیاد نماید. برگزارش افراد، خیلی سریع ترتیب اثر ندهد، ممکن است گزارشگر دروغ بگوید. چون سخن چین خیانت کار است هر چند خود را موّجه جلوه میدهد. حاکم باید از مشاوره با افراد بخیل، ترسو، و حریص اجتناب کند چون بخل، ترس و حرص غرایز پایان ناپذیری است که از گمان بد نسبت به خدا سر منشأ میگیرد.
● وجایب دیگر دولت
دولت و شخص ریاست آن ضروری است که با علما مراودة زیاد داشته باشد، از مجالست فراوان با حکما غفلت ننماید، برای تثبیت قدرت، مصلحت امور بلاد را در نظر بگیرد و روشی را پیشة خود سازد که باعث پایداری و وفاداری مردم در دولتهای قبل بوده است. به خاطر این که لزوم همیاری مردم با همدیگر اجتناب ناپذیر میباشد؛ چون زندگی بعض مردم با بعض دیگر اصلاح میشود، مردم از همدیگر در هیچ شرایطی بی نیاز نیستند. دولت از توجّه خاص به طبقات مردم نباید غفلت کند و در شناسایی آنها همّت گمارد، چون مشاغلی که در جامعه وجود دارد. مثل عضویت در نیروهای مسلح، نویسندگی، قضاوت، کارمندانی که کار شان سبب رفق به مردم میشود، بعض مردم مالیات بده و خراج پردازاند، قسمت دیگر شان تاجر و اهل صنعت میباشند، و تعدادی هم قشر آسیب پذیر و فقیر اجتماع میباشند. خداوند برای هریک از این طبقات در کتاب خود و سنت نبی خود سهمی را معین کرده است. یا واجبی را برای آنها مشخص ساخته است که دولت باید متعهد آن باشد.
از دید مولی علی علیه السلام این طبقات پیوند ناگسستنی و ارتباط زنجیرهای با هم دارند، و یکی متکی بر دیگری میباشد مثلاً نظامیان سپر محکم رعیت، زینت حاکمان، عزّت دین، تأمین کنندة امنیت راهها، و امنیت عمومی مردماند. طبیعی است مخارج و معاش آنها به عهدة جامعه است، یعنی قوام ارتش از سرمایة ملت خواهد بود، و خداوند از مال ملت برای ارتشیان مقرّری تعیین کرده است.
● عالی ترین نوع قانونگرایی
یک وقت بحث از قانونگرایی است، یک وقت بحث از اجرای قانون میباشد، بین گفتار و عمل فاصله زیاد است. در نهجالبلاغه نه تنها به گفتار قانون بلکه عملاً بهعالی ترین نوع قانون گرایی بر میخوریم. انسان عاجز است از درک شخصی که در خصوص اجرای قانون عادلانه و حفظ حدود الهی آنقدر متعهد است که حتی مهر و عاطفه پدری نیز کمترین خلل در تصمیم او ایجاد نمیکند.
شخصی که اجرای قانون را نه تنها در حق فرماندهان و ولات و حتی برادر خویش که نسبت به فرزندان خود و حتی شخص خویش هم دریغ نمیکند، تازیانه را بر داشته میخواهد یکی از دو جوانان اهل بهشت (امام حسین علیه السلام) را مجازات کند. اگر نبود پیش دستی امام حسین علیه السلام که پدر را به خون مقدس جعفر سوگند داد و اگر ندیده بود که پیامبر۶ لبان امام حسین علیه السلام را میبوسید و او را روی شانههای خود حمل میکرد، بی درنگ وی را به مکافات عمل میرسانید.
در حالی که مهمان خانه امام حسین علیه السلام آمده و او فقط به میزان سهم خود میخواهد از بیتالمال قرضی بر دارد و به پدر عرض میکند که ماهم در آن سهم داریم. اما از دید فرزند ابی طالب علیه السلام این دلیل نمیشود که قبل از تقسیم مال مسلمین کسی به اموال عمومی دست برد بزند.
آیا علی علیه السلام مفهوم قاعدة الضرورات مبیح المحظورات[۲۹] را نمیدانست؟ آیا علی علیه السلام مفهوم زیاده روی و افراط در اجرای عمل را درک نمیکرد؟ بلی این قواعد مفر برای مردم عادی است، علی علیه السلام همة آنها را میدانست، اما در حق شخصی که معصوم است و باید عمل او الگوی جهانی قرار گیرد و آیندگان روش او را سر مشق زندگی خود قرار دهند لازم است که راه تمام ترفندهای سوء استفاده را ببندد و برای فردی که متصدی اجرای قوانین الهی است باید یک اصل سر لوحة کار او باشد و آن خدا محوری است و بس. لذا میبینیم خود، پول از جیب مبارک در میآورد و از بهترین عسلهای شهر تهیه کرده و خسارت وارده را جبران میکند و به فرزند خود میگوید: توهم در آن حقی داری ولی پیش از آن که دیگران از آن استفاده کنند تو نباید از آن استفاده نمایی.[۳۰]
استواری او را در برابر کسی که از راه دین وارد شده و میخواهد به علی علیه السلام رشوه بدهد، ملاحظه کنید که میگوید: آیا از راه دین وارد شدی که مرا بفریبی یا عقلت آشفته شده یا جن زده شدهای یا هذیان میگویی به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم و پوست جوی را از مورچهای ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد.[۳۱]
استعانت علی علیه السلام از درگاه ایزد بینیاز
حسن ختام این گفتار را اختصاص میدهیم به استعانت علی علیه السلام از درگاه ایزد بینیاز جهت توفیق یافتن در اجرای مسؤلیتهای قانونی: خدایا آبرویم را با بی نیازی نگهدار، و با تنگدستی شخصیّت مرا لکّهدار مفرما، (روزی را میار، که از روزی خواران تو روزی خواهم، و از بدکاران عفو و بخشش طلبم، مرا در ستودن آن کس که به من عطایی فرمود موفّق فرما، و در نکوهش آن کس که از من دریغ داشت آزمایش فرما، در صورتی که در پشت پرده، اختیار هر بخشش و دریغی در دست تو است و تو بر همه چیز توانایی.[۳۲]
محمدعلی ابراهیمی
[۱].دانشپژوه کارشناسی ارشد حقوق جزائی.
[۲]. الاسراء ۱۵. (الاسراء ۱۵) و ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبری مبعوث کرده باشیم. (تا وظایفشان را بیان کند.)
[۳]. محمد جعفر لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج ۴، ص۲۸۴۷، چاپ دوم ۱۳۸۱، نشر گنج دانش.
[۴] دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، در آمدی بر حقوق اسلامی، ص ۲۹۱، چاپ اول ۱۳۶۸، انتشارات سمت.
[۵] سید اصغر ناظم زاده قمی، تجلّی امامت تحلیلی از حکومت امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام، ص ۶۷۷، چاپ اول ۱۳۷۲، دفتر نشر الهادی قم.
[۶]. صبحی صالح، پیشین، خطبه ۹۲، ص ۱۳۶.
[۷] نهجالبلاغه صبحیصالح، پیشین، خ ۳، (شقشقیه) ص ۴۹.
[۸] همان، (آخر خطبه شقشقیه) ص ۵۰.
[۹] محمد دشتی، پیشین، خ ۱۶،ص ۵۹.
[۱۰] . صبحی صالح، خطبه ۱۶، ص ۵۷.
[۱۱] ابراهیم بن حسین خوئی، الدرةالنجفیة، بی تا و بی جا، ص ۶۵ و میثم بن علی بن میثم بحرانی، اختیارمصباحالسالکین، ص ۹۴، ناشر بنیاد پژوهشهای اسلامیآستان قدس رضوی، چاپ اول ۱۳۶۶ مشهد.
[۱۲] . ناصر مکارم شیرازی، پیام امام شرح تازه و جامعی بر نهجالبلاغه، ص ۳۰۸، ج ۴، ناشر دارالکتبالاسلامیة، چاپ اول ۱۳۷۵، تهران.
[۱۳] . نهجالبلاغة صبحیصالح،خطبه ۹۷، ص . ۱۴۲
[۱۴] . محمد دشتی پیشین، ص ۵۹.
[۱۵] . صبحیصالح، نهجالبلاغة، ص ۵۷، خطبه ۱۵.
[۱۶] . شیخ محمد جواد آل فقه، مترجم، هوشنگ اجاقی، ابوذر غفاری وجدان بیدار آدمیت، ص ۱۶۴، چاپ اول، نشر آفاق، بیتا و بیجا.
[۱۷] . توبه ۳۴.
[۱۸] . ترجمه مکارم شیرازی.
[۱۹] ابوذر غفاری وجدان بیدار آدمیت، پیشین، ص ۱۷۵.
[۲۰] محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج ۳، ص ۲۴۹، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ ششم ۱۳۷۵، تهران.
[۲۱] ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۷، ص ۳۹۴.
[۲۲] میرزا حبیب اللّه هاشمی خویی، منهاج البراعه فی شرح نهجالبلاغه، ص ۱۹۲، ج ۳، چاپ چهارم ۱۳۵۸، تهران، مکتبه الاسلامیه.
[۲۳] صبحی صالح، پیشین، ص ۱۵۰ و محمد دشتی، ص ۱۹۴.
[۲۴] صبحی صالح، پیشین، ص ۱۵۵ و محمد دشتی، ص ۲۰۰.
[۲۵] صبحی صالح، پیشین، ص۳۶۷ و محمد دشتی، ص۴۸۷.
[۲۶] صبحی صالح، پیشین، ص۳۷۷ و محمد دشتی، ص۵۰۱.
[۲۷] حسین علی منتظری، درسهای از نهجالبلاغه، ج ۲، ص ۲۴، چاپ دوم، ۱۳۹۷، مرکز جهانی علوم اسلامی قم. و حاج شیخ محمد فاضل لنکرانی، آیین کشور داری از دیدگاه امام علیu ص ۳۴، تقریر و تنظیم حسین کریمی، چاپ هشتم ۱۳۷۹، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
[۲۸]. «اطلق عن الناس عقده کل حقد».
[۲۹]. علی مشکینی، اصطلاحات الأصول، ص ۲۶۷، چاپ چهارم ۱۳۶۷،نشر الهادی قم.
[۳۰]. حسین علی منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، مترجم محمود صلواتی، ص ۱۶۸، ج ۵، چاپ اول ۱۳۷۴، نشر تفکر.
[۳۱]. محمد دشتی، پیشین، ص ۴۶۱. خ ۲۲۴.
[۳۲]. همان، خطبه ۲۲۵، ص ۴۶۱.
[۱].دانشپژوه کارشناسی ارشد حقوق جزائی.
[۲]. الاسراء ۱۵. (الاسراء ۱۵) و ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبری مبعوث کرده باشیم. (تا وظایفشان را بیان کند.)
[۳]. محمد جعفر لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج ۴، ص۲۸۴۷، چاپ دوم ۱۳۸۱، نشر گنج دانش.
[۴] دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، در آمدی بر حقوق اسلامی، ص ۲۹۱، چاپ اول ۱۳۶۸، انتشارات سمت.
[۵] سید اصغر ناظم زاده قمی، تجلّی امامت تحلیلی از حکومت امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام، ص ۶۷۷، چاپ اول ۱۳۷۲، دفتر نشر الهادی قم.
[۶]. صبحی صالح، پیشین، خطبه ۹۲، ص ۱۳۶.
[۷] نهجالبلاغه صبحیصالح، پیشین، خ ۳، (شقشقیه) ص ۴۹.
[۸] همان، (آخر خطبه شقشقیه) ص ۵۰.
[۹] محمد دشتی، پیشین، خ ۱۶،ص ۵۹.
[۱۰] . صبحی صالح، خطبه ۱۶، ص ۵۷.
[۱۱] ابراهیم بن حسین خوئی، الدرةالنجفیة، بی تا و بی جا، ص ۶۵ و میثم بن علی بن میثم بحرانی، اختیارمصباحالسالکین، ص ۹۴، ناشر بنیاد پژوهشهای اسلامیآستان قدس رضوی، چاپ اول ۱۳۶۶ مشهد.
[۱۲] . ناصر مکارم شیرازی، پیام امام شرح تازه و جامعی بر نهجالبلاغه، ص ۳۰۸، ج ۴، ناشر دارالکتبالاسلامیة، چاپ اول ۱۳۷۵، تهران.
[۱۳] . نهجالبلاغة صبحیصالح،خطبه ۹۷، ص . ۱۴۲
[۱۴] . محمد دشتی پیشین، ص ۵۹.
[۱۵] . صبحیصالح، نهجالبلاغة، ص ۵۷، خطبه ۱۵.
[۱۶] . شیخ محمد جواد آل فقه، مترجم، هوشنگ اجاقی، ابوذر غفاری وجدان بیدار آدمیت، ص ۱۶۴، چاپ اول، نشر آفاق، بیتا و بیجا.
[۱۷] . توبه ۳۴.
[۱۸] . ترجمه مکارم شیرازی.
[۱۹] ابوذر غفاری وجدان بیدار آدمیت، پیشین، ص ۱۷۵.
[۲۰] محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج ۳، ص ۲۴۹، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ ششم ۱۳۷۵، تهران.
[۲۱] ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۷، ص ۳۹۴.
[۲۲] میرزا حبیب اللّه هاشمی خویی، منهاج البراعه فی شرح نهجالبلاغه، ص ۱۹۲، ج ۳، چاپ چهارم ۱۳۵۸، تهران، مکتبه الاسلامیه.
[۲۳] صبحی صالح، پیشین، ص ۱۵۰ و محمد دشتی، ص ۱۹۴.
[۲۴] صبحی صالح، پیشین، ص ۱۵۵ و محمد دشتی، ص ۲۰۰.
[۲۵] صبحی صالح، پیشین، ص۳۶۷ و محمد دشتی، ص۴۸۷.
[۲۶] صبحی صالح، پیشین، ص۳۷۷ و محمد دشتی، ص۵۰۱.
[۲۷] حسین علی منتظری، درسهای از نهجالبلاغه، ج ۲، ص ۲۴، چاپ دوم، ۱۳۹۷، مرکز جهانی علوم اسلامی قم. و حاج شیخ محمد فاضل لنکرانی، آیین کشور داری از دیدگاه امام علیu ص ۳۴، تقریر و تنظیم حسین کریمی، چاپ هشتم ۱۳۷۹، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
[۲۸]. «اطلق عن الناس عقده کل حقد».
[۲۹]. علی مشکینی، اصطلاحات الأصول، ص ۲۶۷، چاپ چهارم ۱۳۶۷،نشر الهادی قم.
[۳۰]. حسین علی منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، مترجم محمود صلواتی، ص ۱۶۸، ج ۵، چاپ اول ۱۳۷۴، نشر تفکر.
[۳۱]. محمد دشتی، پیشین، ص ۴۶۱. خ ۲۲۴.
[۳۲]. همان، خطبه ۲۲۵، ص ۴۶۱.
منبع : صنایع نیوز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست