جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مجله ویستا
پدرم مرا فروخت
صدای گریهاش محوطه دادگاه را میلرزاند. قاضی دادگاه سعی میكند زن جوان را آرام كند تا صحبتهایش را ادامه دهد. مریم ۲۵ ساله سختیهای زیادی را در زندگی متحمل شده است. با همان صدای گرفته میگوید: در كودكی مادرم را از دست دادم و از همان بچگی سختی كشیدم. ۱۳ ساله بودم كه به اصرار پدرم با مردی ازدواج كردم كه اصلا علاقهیی به او نداشتم.
دوست داشتم درس بخوانم اما پدرم این آرزو را از من گرفت، شوهرم معتاد بود و زندگی برایش اهمیت نداشت. سنم آنقدر كم بود كه نمیدانستم چگونه مشكلات را حل كنم. تجربهیی هم نداشتم. بعد از مدتی صاحب دو فرزند شدم. اما شوهرم آنقدر مرا اذیت كرد كه مجبور شدم از او طلاق بگیرم. بچههایم را هم به من ندادند.
تنها بودن خیلی سخت بود مجبور شدم برای ادامه زندگی به خانه پدرم بروم. اما پدر معتادم با نیش و كنایههایش مرا آزار میداد.
یك روز هم پدرم در مقابل پانصدهزار تومان مرا به یكی از دوستانش فروخت. حالا شوهر ۷۰ ساله دارم. اوایل زندگی احساس میكردم پدر من است. اما احساسم غلط بود. چون باید نقش یك زن را برایش بازی میكردم. شوهرم محمد سالها پیش همسرش را از دست داده بود و من در آن موقع ۲۳ سالم بود. مدتی گذشت و بددلیهای محمد شروع شد. به من اجازه بیرون رفتن نمیداد. آنقدر اذیتم كرد كه مجبور شدم به دادگاه بیایم و درخواست طلاق بدهم. او مدام بهانه میگیرد و به همه چیز بدبین است. آقای قاضی خواهش میكنم حكم طلاق مرا صادر كنید.
دكتر میرابزاده روانشناس درباره ازدواجهای تحمیلی میگوید: برای یك ازدواج موفق دو عامل وجود دارد: تناسب فرهنگی و تناسب خصوصیات فردی زن و مرد. وقتی این دو عامل رعایت شود، زن و مرد میتوانند با هم زندگی راحتی داشته باشند.تناسب فرهنگی همانطور كه پیداست به فرهنگ خانوادههای دختر و پسر مربوط است و اینكه از فرهنگ یكسانی برخوردار باشند. تناسب در خصوصیات فردی نیز همان سن و ظاهر فرد و طبقات اجتماعی خانواده زن و شوهر را در بر میگیرد.
وقتی اختلاف سن بالا باشد دو طرف نمیتوانند همدیگر را درك كرده و دچار مشكل میشوند اینكه در ازدواج دو فرد از دو نسل متفاوت باشند نشانگر عدم رعایت بهداشت روانی ازدواج است. متاسفانه عمدهترین علتی كه دختران در سنین كم تن به ازدواج با مردان سن بالا میدهند فقر اقتصادی و فرهنگی است كه در كشور ما بیداد میكند. دختران جوان وقتی كه نتوانند مخارج اقتصادی خود را تامین كنند تن به این نوع ازدواج میدهند.به هرحال چنین دخترانی در اثر اجبار خانواده و رهایی از وضعیت نامناسب خانواده تصمیم به ازدواج با افراد مسن میگیرند. از سوی دیگر فردی كه با دختری بسیار جوان ازدواج میكند از نظر اخلاقی و شخصیتی نمیتواند سالم محسوب شود. زیرا نخستین شرط برای ازدواج هماهنگی فكری، عاطفی و سنی است. تفاوت سنی زیاد مانع از آن میشود كه نیازهای عاطفی و فرهنگی و حتی جنسی زن و مرد برآورده شود.البته این احتمال هم وجود دارد كه دختری با میل و رغبت تمام با مردی بسیار مسنتر از خود كه می تواند همسن پدر خود باشد، ازدواج كند. این هم نشانگر وجود نارسایی و اختلال در روان این دختر است. به این معنی كه او طالب یك جانشین پدرگونه به جای شوهر است و همین مساله باعث میشود تا این زوج دچار مشكل شوند و قادر به ادامه زندگی نباشند. این مساله زمانی رخ میدهد كه دختران در دوران بلوغ هستند و احتیاج به محبت پدر دارند و حال به هر دلیلی از این محبت محرومند.
این دختران شوهر را جانشین پدر خود میكنند و چون آگاهی چندانی از ازدواج ندارند، به دنبال واقعیات زندگی زناشویی نمیگردند.
وی ادامه میدهد: گاهی هم مردان مسن دختران جوان را طعمه خود قرار میدهند و با وعدههای دروغین آنها را به ازدواج راغب میكنند. شاید هم این مردان بخاطر ناكامی در ازدواج سابق خود دچار نوعی بیماری شده و دست به چنین كارهایی میزنند. اوج مشكلات آنها زمانی آشكار میشود كه این زوج بچهدار میشوند و درگیریهای عاطفی از مادر به فرزند منتقل و به كودك نیز لطمه وارد میشود. البته طلاق هم راهحلی برای فرار از چنین زندگی خصمانه است اما برخی از دختران مجبور به تحمل این زندگی میشوند چون نمیخواهند ننگ طلاق را بر پیشانی سرنوشتشان بنویسند و بعضیها هم به دلیل اینكه راهی دیگر ندارند بخاطر فقر اقتصادی مجبور به تحمل ادامه زندگی میشوند.البته در ازدواجهای تحمیلی، نقش اصلی را خانواده ایفا میكند. خانوادههایی كه بخاطر فقر مجبور به فروختن دختر خود میشوند، در واقع دست به نوعی جنایت میزنند.وی به نقش مهم خانواده در تربیت فرزندان اشاره میكند و میگوید: آموزش انتخاب همسر توسط والدین به فرزند، خود یك راه مهم است و خانواده نباید دختر را برای ازدواج اجباری تحت فشار قرار دهد متاسفانه این اصرار خانوادهها باعث به وجود آمدن سرنوشت شوم برای فرزندان میشود.
دكتر میرابی پیشنهاد میكند جوانان قبل از ازدواج حتی با مشاور مشورت كنند. او ادامه میدهد: با مراكز مشخصی كه صلاحیت دارند و همچنین روانشناسان شایسته مشورت كنند. باید مراكز مشاوره به صورت فرهنگ عمومی درآید و جوانها برای ازدواج به این مراكز مراجعه كنند تا كمتر دچار مشكل شوند به هرحال در ازدواج عواملی مانند تناسب علم و تحصیلات، تناسب فرهنگی و فردی، تناسب ظاهری كه باید در انتخاب فرد شایسته برای زندگی رعایت شوند. این به آن معنا نیست كه دیگر مسائل اهمیت ندارند و این عوامل از دلایل اصلی برای تشكیل یك زندگی مشترك به شمار میروند.برخی از دختران در سنین كم وقتی ازدواج میكنند در زندگی دچار اختلالات روانی میشوند و مجبور میشوند دست به كارهای خلاف قانون بزنند، مثل قتل، خودكشی، خودسوزی و... مثل كبرا عروس سیاهبختی كه محكوم به اعدام بود.
كبرا دختر ۲۰ ساله به اصرار خانواده و به دلیل فقر مالی با یك مرد ۶۷ ساله ازدواج كرده و فقط بخاطر پول و ؤروت حاضر به زندگی با او شد. اما بعد از مدتی بخاطر آزار و اذیتهای مادرشوهرش دچار اختلالات روانی شد و در یك روز كه مشاجره سختی بین او و مادرشوهرش در گرفته بود، با كارد آشپزخانه مادرشوهرش را به قتل رساند و سرنوشت سیاه خود را ورق زد.در ازدواجهای تحمیلی میتوان گفت كه معمولا خانوادهها مقصرند، خانوادههایی كه فرزندان خود را میفروشند و متوجه نیستند چه آینده شومی در انتظار فرزندانشان است.
آیا كبرا هم مانند دختران دیگر نمیتوانست به زندگیاش ادامه دهد، صاحب فرزند شود و مانند مادری دلسوز به فرزندانش و همسری فداكار به شوهش محبت كند؟!
و حالا بعضی از دختران امروزی جامعه ما بخاطر رسیدن به پول و ثروت، حرفهای خانواده را زیر پا میگذارند و دربرخی مواقع والدین، آنها را طرد میكنند. آنها ممكن است در اوایل زندگی به خواستههای موقتی خود برسند اما بعد دچار مشكل میشوند. كمبود عاطفه و محبت زندگیشان را تباه میكند. آنها برای خود مهلكهیی آتشبار میسازند كه در آن ذرهذره میسوزند و دیگر كاری از آنها ساخته نیست.
لیلا دختر ۲۲ ساله وقتی پدر و مادرش از هم جدا شدند مجبور شد با پیرمرد ۷۰ سالهیی ازدواج كند و در زندگی با سختیهای زیادی روبرو شده است.بچههای طلاق فرزندانی كه بر اثر از همپاشیدگی بنیان خانواده دچار كمبود محبت میشوند از روی میل و رغبت تن به ازدواج با مردی میدهند كه جای پدرشان است.
آنها در واقع چون از محبت پدر بیبهره بودند برای پر كردن این خلا با مردی مسنتر از خود ازدواج میكنند كه بتوانند جای خالی پدر را پر كنند. آمار نشان داده است این نوع دختران بیشتر دچار مشكل میشوند، چون از همسرشان محبت یك پدر را میخواهند اما آن مرد نمیتواند احساس همسرش را درك كند.
ازدواجهای نامناسب و نامطلوب نمایانگر شرایط نامناسب روانی، اقتصادی یا فرهنگی طرفین است. بیشتر ازدواجها بطور رسمی یا غیررسمی به جدایی میانجامد و نیازهای دو طرف بویژه زن برآورده نمیشود.برای حل این معضلات بهبود وضعیت معیشتی و فرهنگی مردم و همچنین اجباری شدن مشاوره پیش از ازدواج برای متقاضیان توصیه شده است و ما صبر میكنیم تا بهار بیاید و كمبوزه با خیار بیاید!
الهه فراهانی
دوست داشتم درس بخوانم اما پدرم این آرزو را از من گرفت، شوهرم معتاد بود و زندگی برایش اهمیت نداشت. سنم آنقدر كم بود كه نمیدانستم چگونه مشكلات را حل كنم. تجربهیی هم نداشتم. بعد از مدتی صاحب دو فرزند شدم. اما شوهرم آنقدر مرا اذیت كرد كه مجبور شدم از او طلاق بگیرم. بچههایم را هم به من ندادند.
تنها بودن خیلی سخت بود مجبور شدم برای ادامه زندگی به خانه پدرم بروم. اما پدر معتادم با نیش و كنایههایش مرا آزار میداد.
یك روز هم پدرم در مقابل پانصدهزار تومان مرا به یكی از دوستانش فروخت. حالا شوهر ۷۰ ساله دارم. اوایل زندگی احساس میكردم پدر من است. اما احساسم غلط بود. چون باید نقش یك زن را برایش بازی میكردم. شوهرم محمد سالها پیش همسرش را از دست داده بود و من در آن موقع ۲۳ سالم بود. مدتی گذشت و بددلیهای محمد شروع شد. به من اجازه بیرون رفتن نمیداد. آنقدر اذیتم كرد كه مجبور شدم به دادگاه بیایم و درخواست طلاق بدهم. او مدام بهانه میگیرد و به همه چیز بدبین است. آقای قاضی خواهش میكنم حكم طلاق مرا صادر كنید.
دكتر میرابزاده روانشناس درباره ازدواجهای تحمیلی میگوید: برای یك ازدواج موفق دو عامل وجود دارد: تناسب فرهنگی و تناسب خصوصیات فردی زن و مرد. وقتی این دو عامل رعایت شود، زن و مرد میتوانند با هم زندگی راحتی داشته باشند.تناسب فرهنگی همانطور كه پیداست به فرهنگ خانوادههای دختر و پسر مربوط است و اینكه از فرهنگ یكسانی برخوردار باشند. تناسب در خصوصیات فردی نیز همان سن و ظاهر فرد و طبقات اجتماعی خانواده زن و شوهر را در بر میگیرد.
وقتی اختلاف سن بالا باشد دو طرف نمیتوانند همدیگر را درك كرده و دچار مشكل میشوند اینكه در ازدواج دو فرد از دو نسل متفاوت باشند نشانگر عدم رعایت بهداشت روانی ازدواج است. متاسفانه عمدهترین علتی كه دختران در سنین كم تن به ازدواج با مردان سن بالا میدهند فقر اقتصادی و فرهنگی است كه در كشور ما بیداد میكند. دختران جوان وقتی كه نتوانند مخارج اقتصادی خود را تامین كنند تن به این نوع ازدواج میدهند.به هرحال چنین دخترانی در اثر اجبار خانواده و رهایی از وضعیت نامناسب خانواده تصمیم به ازدواج با افراد مسن میگیرند. از سوی دیگر فردی كه با دختری بسیار جوان ازدواج میكند از نظر اخلاقی و شخصیتی نمیتواند سالم محسوب شود. زیرا نخستین شرط برای ازدواج هماهنگی فكری، عاطفی و سنی است. تفاوت سنی زیاد مانع از آن میشود كه نیازهای عاطفی و فرهنگی و حتی جنسی زن و مرد برآورده شود.البته این احتمال هم وجود دارد كه دختری با میل و رغبت تمام با مردی بسیار مسنتر از خود كه می تواند همسن پدر خود باشد، ازدواج كند. این هم نشانگر وجود نارسایی و اختلال در روان این دختر است. به این معنی كه او طالب یك جانشین پدرگونه به جای شوهر است و همین مساله باعث میشود تا این زوج دچار مشكل شوند و قادر به ادامه زندگی نباشند. این مساله زمانی رخ میدهد كه دختران در دوران بلوغ هستند و احتیاج به محبت پدر دارند و حال به هر دلیلی از این محبت محرومند.
این دختران شوهر را جانشین پدر خود میكنند و چون آگاهی چندانی از ازدواج ندارند، به دنبال واقعیات زندگی زناشویی نمیگردند.
وی ادامه میدهد: گاهی هم مردان مسن دختران جوان را طعمه خود قرار میدهند و با وعدههای دروغین آنها را به ازدواج راغب میكنند. شاید هم این مردان بخاطر ناكامی در ازدواج سابق خود دچار نوعی بیماری شده و دست به چنین كارهایی میزنند. اوج مشكلات آنها زمانی آشكار میشود كه این زوج بچهدار میشوند و درگیریهای عاطفی از مادر به فرزند منتقل و به كودك نیز لطمه وارد میشود. البته طلاق هم راهحلی برای فرار از چنین زندگی خصمانه است اما برخی از دختران مجبور به تحمل این زندگی میشوند چون نمیخواهند ننگ طلاق را بر پیشانی سرنوشتشان بنویسند و بعضیها هم به دلیل اینكه راهی دیگر ندارند بخاطر فقر اقتصادی مجبور به تحمل ادامه زندگی میشوند.البته در ازدواجهای تحمیلی، نقش اصلی را خانواده ایفا میكند. خانوادههایی كه بخاطر فقر مجبور به فروختن دختر خود میشوند، در واقع دست به نوعی جنایت میزنند.وی به نقش مهم خانواده در تربیت فرزندان اشاره میكند و میگوید: آموزش انتخاب همسر توسط والدین به فرزند، خود یك راه مهم است و خانواده نباید دختر را برای ازدواج اجباری تحت فشار قرار دهد متاسفانه این اصرار خانوادهها باعث به وجود آمدن سرنوشت شوم برای فرزندان میشود.
دكتر میرابی پیشنهاد میكند جوانان قبل از ازدواج حتی با مشاور مشورت كنند. او ادامه میدهد: با مراكز مشخصی كه صلاحیت دارند و همچنین روانشناسان شایسته مشورت كنند. باید مراكز مشاوره به صورت فرهنگ عمومی درآید و جوانها برای ازدواج به این مراكز مراجعه كنند تا كمتر دچار مشكل شوند به هرحال در ازدواج عواملی مانند تناسب علم و تحصیلات، تناسب فرهنگی و فردی، تناسب ظاهری كه باید در انتخاب فرد شایسته برای زندگی رعایت شوند. این به آن معنا نیست كه دیگر مسائل اهمیت ندارند و این عوامل از دلایل اصلی برای تشكیل یك زندگی مشترك به شمار میروند.برخی از دختران در سنین كم وقتی ازدواج میكنند در زندگی دچار اختلالات روانی میشوند و مجبور میشوند دست به كارهای خلاف قانون بزنند، مثل قتل، خودكشی، خودسوزی و... مثل كبرا عروس سیاهبختی كه محكوم به اعدام بود.
كبرا دختر ۲۰ ساله به اصرار خانواده و به دلیل فقر مالی با یك مرد ۶۷ ساله ازدواج كرده و فقط بخاطر پول و ؤروت حاضر به زندگی با او شد. اما بعد از مدتی بخاطر آزار و اذیتهای مادرشوهرش دچار اختلالات روانی شد و در یك روز كه مشاجره سختی بین او و مادرشوهرش در گرفته بود، با كارد آشپزخانه مادرشوهرش را به قتل رساند و سرنوشت سیاه خود را ورق زد.در ازدواجهای تحمیلی میتوان گفت كه معمولا خانوادهها مقصرند، خانوادههایی كه فرزندان خود را میفروشند و متوجه نیستند چه آینده شومی در انتظار فرزندانشان است.
آیا كبرا هم مانند دختران دیگر نمیتوانست به زندگیاش ادامه دهد، صاحب فرزند شود و مانند مادری دلسوز به فرزندانش و همسری فداكار به شوهش محبت كند؟!
و حالا بعضی از دختران امروزی جامعه ما بخاطر رسیدن به پول و ثروت، حرفهای خانواده را زیر پا میگذارند و دربرخی مواقع والدین، آنها را طرد میكنند. آنها ممكن است در اوایل زندگی به خواستههای موقتی خود برسند اما بعد دچار مشكل میشوند. كمبود عاطفه و محبت زندگیشان را تباه میكند. آنها برای خود مهلكهیی آتشبار میسازند كه در آن ذرهذره میسوزند و دیگر كاری از آنها ساخته نیست.
لیلا دختر ۲۲ ساله وقتی پدر و مادرش از هم جدا شدند مجبور شد با پیرمرد ۷۰ سالهیی ازدواج كند و در زندگی با سختیهای زیادی روبرو شده است.بچههای طلاق فرزندانی كه بر اثر از همپاشیدگی بنیان خانواده دچار كمبود محبت میشوند از روی میل و رغبت تن به ازدواج با مردی میدهند كه جای پدرشان است.
آنها در واقع چون از محبت پدر بیبهره بودند برای پر كردن این خلا با مردی مسنتر از خود ازدواج میكنند كه بتوانند جای خالی پدر را پر كنند. آمار نشان داده است این نوع دختران بیشتر دچار مشكل میشوند، چون از همسرشان محبت یك پدر را میخواهند اما آن مرد نمیتواند احساس همسرش را درك كند.
ازدواجهای نامناسب و نامطلوب نمایانگر شرایط نامناسب روانی، اقتصادی یا فرهنگی طرفین است. بیشتر ازدواجها بطور رسمی یا غیررسمی به جدایی میانجامد و نیازهای دو طرف بویژه زن برآورده نمیشود.برای حل این معضلات بهبود وضعیت معیشتی و فرهنگی مردم و همچنین اجباری شدن مشاوره پیش از ازدواج برای متقاضیان توصیه شده است و ما صبر میكنیم تا بهار بیاید و كمبوزه با خیار بیاید!
الهه فراهانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست