پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا
چشمهای منتظر، دستهای بخشنده
وقتی بابا غمگین شود و سرش برود توی لاک خودش آنها میفهمند که بهار نزدیک است. اصلاً بهار که برسد پارگی سر زانوها بیشتر از همیشه توی ذوق میزند. روزهای عید کمتر توی کوچه آفتابی میشوند، وقتی آدمها بوی عطر بدهند، لباسهای شق و رق اتو کشیده بپوشند، آن وقت سوراخ نوک کفشها انگار گشادتر از همیشه میشود، راستی چرا روزهای عید پارگی سر زانوها بیشتر توی ذوق میزند؟!
بهار که از راه برسد بابا کمتر توی خانه آفتابی میشود، بهانه میآورد که شبها هم کار میکند اما حالا آنها فهمیدهاند که بابا آنقدر خودش را گم و گور میکند تا هوس خریدن لباس نو از سربچهها بیافتد، روزهای آخر سال دستهای مادر مدام بوی تاید میدهد، زیر ناخنهایش پر از رنگ سبز سبزی خرد کرده است. اما نزدیک سال تحویل که می شود، مادر پول خرد کردن سبزیها را میبرد و کمی نان برنجی میخرد برای سفره هفت سین.
بهار که از راه برسد پارگی لباسها بیشتر توی چشم میزنند مگر آنکه من و تو سر راه قبل از رسیدن به اداره یا هر جای دیگری امروز صبح کمی مکث کرده باشیم و سری به یکی از آن۱۵۰۰ پایگاه جشن شور نیکوکاری زده باشیم، وقتی چند دست لباس نو و تر و تمیز کادو پیچ کنیم و کلی سرکیف شویم از شور نیکوکاری آن وقت بهار که از راه برسد آن پسرک صاحب یک شلوار کمی گشاد و بلند میشود، مادر قد شلوار را اندازه میگیرد، تا میزند، میدوزد و میگوید: «بد هم نیست اینطوری میتوانی سال بعد هم بپوشی» لباسها که از راه برسند بابا برمیگردد، لبخند میزند اما پسرک پا به پای او راه نمیرود، دستهایش را نمیگیرد، با شلوار گشاد ش جلوتر از پدر میدود و آنقدر دور میشود تا پدر سوراخ کفشها را نبیند،پسرک دلش نمیخواهد پدر باز سرش برود توی لاک خودش و چند روزی غیبش بزند.
● شور نیکوکاری ما
بهار که بیاید چند دست لباس جور وا جور برای آنها از راه میرسد، بعدخواهرها سر آن روسری صورتی دعوا میکنند، دست آخر قرار میشود روسری صورتی را نوبتی سر کنند. البته کمیته امداد و دولت نشستهاند منتظر تا ما برویم ولباس و چیزهایی راهدیه کنیم به آنهایی که روزهای عید سوراخ کفشهایشان گشاد تر از همیشه دیده میشود، محسن حسنپور معاونت مشارکتهای مردمی کمیته امداد امامخمینی(ره) تمام این پایگاهها و اصلا رسمهای اینچنینی رابهانهای برای ایجاد حس همدلی و نیکوکاری بین ما آدمها میداند، ما چه حواسمان به چشمهای منتظر و لباسهای پاره آنها باشد یا نباشد، کمیته امداد کار خودش را می کند، برای همه آن ۵۲ هزار خانواری که سر جمع چیزی حدود ۱۱۲ هزارنفردر تهران میشوند نفری ۳۲ هزار تومان بن خرید میدهند، بعد مادر میتواند زودتر از هر روز سر و ته سبزیها راهم بیاورد، دست بچهها را بگیرد، برود به یکی از فروشگاههای نوروزی کمیته امداد، بعد هرکدام هر چه دوست داشتند انتخاب کنند.
هیس، لطفاً بیصدا غرولند کنید هوار نکشید سر این جمله که گفتیم (آنها هر چه دوست داشتند انتخاب میکنند و میخرند) نه اینکه فکر کنید نبض بازار دست ما نیست! ما هم میدانیم با این پولها نمیتوان چیز دندانگیری انتخاب کرد و خرید اما دل این بچهها به همین ۳۲ هزار تومان خوش است!
و ما هم امیدواریم مادر بچه قصه ما (اگرجزو زنهای سرپرست خانوار است) توانسته باشد از اعتبار تازه کمیته امداد و آن وام تا سقف یک میلیون تومانی استفاده کرده باشد.
که اگر اینطور باشد آن وقت بچه قصه ما میتواند هر چه دلش خواست انتخاب کند، بخرد و میان این قیمت گرفتن و دادن بنها و گرفتن اجناس حس اعتماد به نفسش را تقویت کند چرا که حسنپور دادن این بنهای خرید را راهی برای عزت نفس نیازمندان میداند و میگوید وقتی حق انتخاب داشته باشند آن وقت حس استقلال و بینیازی میکنند ودادن این بنها خیلی بهتر از آن است که خودمان لباس و پوشاک را به آنها هدیه کنیم.
حسنپور و مسوولان کمیته امداد حواسشان به تمام جوانب کار هم بوده است، حتماً که نباید همه ما لباس و اجناس ببریم یا اینکه پولها را لوله کنیم، بیندازیم توی جعبههای شیشهای، میتوانیم کارتهای خودپرداز را درآوریم، راحت بدون زحمت شمردن و لوله کردن اسکناسها، وجهی را هدیه شور نیکوکاری کنیم، اما اگر امسال و امروز هم مثل همه سالهای دیگر پر شور باشیم آن وقت غروب که بشود دستکم باید مبلغی حدود چهار میلیارد ریال جمع شده باشد.
پولها و هدایا که جمع شوند فرصت نشستن و تفکیک کردن آنها نیست طی چند روز آینده آنها را بار میزنند و میفرستند به استانهایی مثل ایلام، چهارمحال و بختیاری، خراسان جنوبی و چند استان دیگر که سر جمع یازده تا میشوند، اما از این لباسها وبستههای کادو پیچ شده چیزی نصیب بچههای پایتخت نمیشود، البته ما نمیدانیم تا چه اندازه این بچههای تهرانی توانستهاند سرو ته تمام خرت و پرت عیدشان را با همان ۳۲ هزار تومان هم بیاورند.
● گلریزان بهاری
یکی از همین صبحها که اولین شکوفه بهاری بزند،ما میرویم و گلریزان راه میاندازیم، حواسمان هست که روزهای آخر سال خیلی از بچهها هر صبح میدوند تا نزدیکیهای خیابان اصلی و چشم میدوزند به ماشینهای عبوری تا از راه برسند و هدایا را بیاورند،حالا هر قدر شلوارها گشاد باشند و بلوزها خدای نکرده نخنما، مهم نیست، آنها لبخند میزنند به قد شلواری که زیر پا میکشد و ما باز هم میرویم و گلریزان میکنیم، دکتر قراییمقدم (جامعهشناس و استاد دانشگاه) قدمت نیکوکاری را به قدمت تاریخ ایران میداند ومی گوید طی تمام سالها و دورههای تاریخی پدران ما دست خیر داشتهاند، تنها شکل برگزاری این مراسم در دورهای مختلف تغییرکرده، شاید ما حالا کمتر زورخانه دیده باشیم یا ندیده باشیم که اهالی سرگذر محل جمع شوند و گره کار آن همسایه ته کوچه بنبست را باز کنند، اما حتماً تمام این ماجراها را در فیلمها و تاریخ دیدهایم و خواندهایم، دکتر قراییمقدم خوب یادش است که حتی قبل از انقلاب اسلامی هم با بچه محلها و جوانهای فامیل حدود ۲ هزار دست لباس را بردهاند و به اهالی یک منطقه فقیرنشین عیدی دادهاند، اصلاً مگر میشود همسایه آدم سر گرسنه زمین بگذارد؟ دکتر قراییمقدم میگوید «نه، نمیشود اصلاً تو خون ما ایرانیها نیست. خود شما چند بار از حضور فامیلی که فقیر است خجالت کشیدهاید و احساس سر شکستگی کردهاید؟! ما ایرانیها همیشه برای مقابله با این احساس ناخوشایند دست همسایه و فامیل خود را گرفتهایم.»
اما وقتی دکتر قراییمقدم از خیرات حرف میزند،ما هم مثل شما گمان میکنیم مقصود از خیرات همان جعبه خرمایی است که شبهای جمعه تعارفمان میکنند اما بد نیست بدانیم خیرات به خانههای ۳تا ۴ اتاقهای در روستاها میگفتند که وقتی مسافری به اهالی یک روستا میرسید اهالی در آنجا به او جای خواب میدادند و در یک مجمعه کوچک مسی نان و اشگنه یا آبگوشت میگذاشتند و میبردند برای آن غریبه که رسیده بود به دهشان.پس ما همیشه حس خوب سخاوت را تجربه کردهایم، اما وقتی این حس را تجربه کنیم آن وقت به عقیده دکتر قراییمقدم تضاد طبقاتی و خط فاصله میان غنی و فقیر کمرنگتر به نظر میآید، استحکام درون گروهی و اعتماد به نفس و حس تفاهم را بین خودمان افزایش میدهیم، هویت ملی و میهنی ما تقویت میشود.
هر چند قراییمقدم تمام این بخشندگیهای طول تاریخ را دلیلی برای کارشکنی دولت نمیداند و معتقد است ساماندهی این قشر از افراد جامعه همیشه برعهده دولت بوده است اما مردم با این گلریزانها میتوانند به حس خوب همدلی دست پیدا کنند و بشوند یک پیکره واحد. اما وقتی ما یک پیکر واحد شویم همان وقت که بهار از راه میرسد، دیگر کمتر زانوهای پاره و سر آستینهای سابیده توی ذوق میزنند، وقتی بوی عید و بوی توت بیاید دیگر بابای کسی از خجالت نمیرود و چند روزی غیبش نمیزند.
مرضیه علیان
منبع : روزنامه تهران امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست