چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

تاریخچه پاتریمونیالیسم


تاریخچه پاتریمونیالیسم
استبداد موروثی، تمام آن چیزی بود که پیش از استقرار نظام مشروطه در ایران به چشم می‌خورد. حکومت‌ها اگر به زور و جبر مدعیانی از درون یا بیرون سرزمین‌ از پای در نمی‌آمدند، توالی نسل‌های پدران و پسران عمده‌ترین چرخشی بود که دست به دست شدن طبیعی قدرت را در معرض خود قرار می‌داد. در این میان هیچ متن و نوشته‌ای وجود نداشت که در آن با تحلیل اجزاء و ارکان قدرت، حدود، اختیارات و وظایف آنها از یکدیگر بازشناخته شود. تصویری یکپارچه از قدرتی بدون قید که از آبشخور سنت‌های سیاسی- اجتماعی پیشین ایرانیان سیراب می‌شد. در این تصویر شاه و اطرافیان در بالادست جامعه و تمامی ترتیبات اجتماعی آن و جمعیت فقیر و روستانشین، پرشمار و کم‌قدرت در فرودست این ترتیبات قرار داشتند و دیگر بخش‌های اجتماعی در فاصله میان این دو حد به سر می‌بردند. این شکل حکومت ایرانی از چهار قرن پیش وجود داشت. پدیده تفکیک قوا به معنای امروزی آن پدیده‌ای بی‌مفهوم می‌نمود. شاه، سایه خداوند در زمین بود. قانونگذاری، اجرا، قضاوت، ریاست نهادهای دیوانی در اختیارش قرار داشت و مجموعه قوای دولتی در او جمع می‌شد.
ماهیت قدرت رئیس عالی کشور مستقل از ریشه‌های اجتماعی بود و در دست داشتن تمامی قدرت‌ها، او را از پاسخگویی به هرکس و همه چیز می‌رهانید. شاه در حالی که در اعمال قدرت پادشاهی، مطلق و نامحدود بود، قانونی که آزادی‌های مردم را تامین نماید و قدرت شاه را محدود کند، وجود نداشت. هرچند نباید فراموش کرد که این قدرت نامحدود در برابر خواست علما که در میان مردم صاحب نفوذ بودند، به چالش کشیده می‌شد و شاه در بسیاری از موارد مجبور به توجه به آنان و رعایت نظراتشان بود.
اتباع ایرانی همه رعایای شاه محسوب می‌شدند و ملزم به اطاعت از شاه و دستگاه وی و انقیاد در برابر آنان بودند. شخصیت فردی و قدرت دولتی شاه اگرچه عاملی برای حفظ تمامیت کشور به حساب می‌آمد، اما می‌توانست تاثیرات منفی جبران‌ناپذیری را نیز برای کشور برجای گذارد. در این میان عدم تمایز میان اموال شاهی واموال دولتی باز هم بر قدرت شاه می‌افزود. منابع کشور اموال شخصی او بود و به همین سبب، دست‌اندازی وی بر منابع تقریبا بدون هیچ مانعی انجام می‌پذیرفت. این تصویر جامعه لایه لایه ایران بوده است: در بالاترین نقطه شاه و از پی او وابستگان و نزدیکانش جای داشتند. شاهزادگان ثروتمند که آریستوکرات‌هایی برتر بودند، اغلب مناصب مهم را بر عهده گرفته بودند و روسای مقابل با در اختیار داشتن زمین‌های فراوان و افراد مسلح و گوش به فرمان، لایه‌ای قدرتمند را تشکیل می‌دادند. صاحب منصبان دیوانی و تجار و بازرگانان ثروتمند نیز در بالا و پایین همین لایه‌ها جای می‌گرفتند. علما، بویژه علمای اعلام که از نفوذ در میان مردم برخوردار بودند از دیگر لایه‌های مهم اجتماعی ایران محسوب می‌شدند. سر‌انجام مردم عادی، دهقانان و... در ردیف پایین‌ترین لایه‌های اجتماعی قرار داشتند.
▪ به سوی قانون اساسی
سیاست‌های پادشاهان سلسله قاجار شبیه یکدیگر نبود. بنیانگذار این سلسله بیش از آنکه حکومتی برمبنای عقل را مورد توجه قرار دهد، شجاعتی آمیخته با بی‌رحمی را در دنیای پرآشوب آن روز که دولت‌های روسیه، انگلستان و عثمانی چشم از منافع خویش در ایران برنمی‌داشتند، دستمایه حکومت خود کرده بود.
شکست ایران در جنگ با روس‌ها شکست‌‌خوردگان را ناامید از دستیابی به توان رویارویی با حوادثی مشابه آینده به یک بازی خطرناک، یعنی استفاده از دشمنی قدرتهای اروپایی علیه یکدیگر و هم‌پیمانی با آنها کشاند. دوره حکومت محمدشاه به یمن وجود قائم مقام فراهانی جرقه‌هایی از اصلاح در امور را آشکار ساخت، اما عمر کوتاه این صدارت بار دیگر زمینه‌های به هم خوردگی اوضاع را فراهم آورد.
عصر ناصری، عصر آمیزه‌هایی غریب از سیاست‌های گوناگون بود. از اصلاحات بنیادین و مقابله با بیگانگان به همت میرزاتقی‌خان امیرکبیر گرفته تا اعطای امتیازاتی که نفس‌ها را در سینه حبس می‌کرد. این دوره پایه‌های شکل‌گیری نهضت مشروطیت را در بطن خود پرورش می‌داد. حرکتی که از عهد ناصری شروع شد و در دوره مظفری به بار نشست.
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید