چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

آمریکا در برابر برنامه هسته ای ایران


هدف اصلی سناریست های منفی باف جلوگیری از ظهور یك ایران هسته ای است و تلاش های آمریكا معطوف به تاخیر و حذف پیشرفت ایران به عنوان قدرت اصلی در عرصه منطقه ای و جهانی است و برای نیل به اهدافشان از مكانیسم جنگ روانی، یارگیری بین المللی، استخدام شرایط در سازمان های بین المللی و اقدام یكجانبه استفاده می كند.
مایكل ایزنشتات عضو ارشد موسسه خاورمیانه واشنگتن معتقد است اهداف آمریكا در سه مرحله باید سازمان داده شود.
الف) ایجاد تاخیر با استفاده از تلاش دیپلماتیك و شاید توسل به عملیات پنهان
ب) ایجاد بازدارندگی و مهار با استفاده از تحریك همسایگان ج.ا.ایران و واردكردن منطقه به یك مسابقه تسلیحاتی و توسعه سیستم های ضدموشكی
ج) تشویق به تسلیم داوطلبانه و عقب نشینی با استفاده از ایجاد شرایط مناسب از طریق مدل هایی از قبیل لیبی
در نگاه بدبینانه آمریكایی «ارزش وقت كشی» عنصری با اهمیت بالا ارزیابی می شود و در استفاده از این تاكتیك فشار بین المللی از طریق نبرد رسانه ای و سیستم مذاكرات و حتی تلاش جهت استفاده از تغییر محیط سیاسی داخل ایران و ابزار معامله و ارایه امتیازات مصنوعی و تدریجی اعمال می شود. هم زمان از این وضعیت جهت اقناع منفی بین المللی برضد ایران و سیاست یكپارچه كردن موانع در مقابل ایران بازخورد می گردد. در این راهكار تاخیر به یك رویه حقوقی مانع تراشی تبدیل می شود تا منشا حقوقی بازدارندگی و مسیر تعلیق، توقف و تعطیلی به صورت طبیعی مشروع جلوه داده شود. البته این اقدامات نفی كننده ابزارهای موازی ازقبیل تخریب و تغییر شرایط در NPT، فراكسیون سازی قدرت در سازمان بین المللی انرژی هسته ای، تخریب نگاه عمومی سازمان ملل به قدرت های نوظهور هسته ای و... نیستند.
ایالات متحده با كمك انگلستان هم زمان تلاشی را برای ایجاد سازمان های موازی و اعلامیه های دسته جمعی كشورهای منطقه ای در دستور كار خود دارد و بر این اساس قانونمندساختن مواضع خود در حوزه كنترل صادرات مواد اولیه و مواد تاثیرگذار و ماشین آلات مربوط و همچنین دانش افزایی را در این حوزه اعمال می كند. تغییرات اخیر در وزارت امورخارجه آمریكا در ادغام بخش های مربوطه برای كنترل و عدم اشاعه تسلیحات هسته ای و مقابله با تروریسم و با تقویت حوزه های مدیریتی در ادغام جهانی كشورهای كوچك و متوسط جهان و تضعیف تئوری وستفالیا و حق حاكمیت ملی و به كارگیری و دسته بندی كشورهای جهان در سه دسته «خطر، بحران و مرز» در هم پاشی جای تعمق و تفكر دارد و بدین لحاظ گفتمان قدرت در برقراری امنیت جهانی، خصوصا در حوزه هسته ای، درحال تبدیل شدن به اولویت برتر در دیپلماسی آمریكایی است.
دیپلماسی هسته ای در هزاره سوم برای غرب خصوصا آمریكا یك آزمایشگاه بزرگ جهانی محسوب می شود تا با بهره گیری از این تجربه، سیستم جدید «یك جهان، یك قدرت» را با هزینه ایران به پیش ببرد. برخورد چندجانبه گرا در تئوری های هسته ای ایران نه یك هدف بلكه یك تاكتیك با تحمل مرحله ای در روانشناسی سناریست های آمریكایی مطرح است و آمریكا تلاش می كند تا چهار سیاست را به صورت هم زمان به عنوان راه حل پی گیری كند. در نگاه سناریست های بدبین و منفی باف آمریكا باید دیپلماسی هسته ای، تروریسم، حقوق بشر و صلح خاورمیانه را براساس كاهش هزینه دیپلماسی و افزایش سود یكجانبه در برابر رقبای بین المللی به ویژه در موضوعاتی نظیر اقتدار جهانی، انرژی، حضور استراتژیك در مناطق ژئوپلتیك نهادینه شود. اگرچه ایده پردازان استراتژیك و نومحافظه كاران ایدئولوژیك و طراحان نهادهای امنیتی، نظامی و سیاست خارجی آمریكا هنوز در یك موضع برابر قرار نگرفته اند و درباره شیوه های مهار و بازدارندگی دچار چند نظری هستند.
لیكن به نظر می رسد با انتخاب جان بولتون به عنوان نماینده آمریكا در سازمان ملل و همچنین اصرار آقای بوش در انتخاب وی و طنابی كه به گفته خانم رایس از واشنگتن تا نیویورك بر گردن آقای بولتون خواهد انداخت، می تواند چنددستگی در حوزه شیوه اعمال قدرت در سیاست خارجی آمریكا را در دولت و كنگره از عمق، افزایش، ولی به صورت ظاهری، در سطح، یكپارچگی كوتاه مدتی تا ژانویه ۲۰۰۷ را (یعنی پایان مهلت حقوقی برای آقای جان بولتون از جانب دستگاه سیاست خارجی باتوجه به اعمال مواضع موازی با قانون حاكم در آمریكا)، به وجود آورد. امروز مخالفان سیاست «مكانیسم ماشه» در آمریكا درحالت بازیافت و تقویت قدرت خود هستند و معتقدند كه استعداد لازم برای تغییر «چانه زنی بزرگ به معامله بزرگ» دور از دسترس نیست. آنها در چارچوب لابی اول آمریكا حضور جدی دارند و محصور به یكی از دو حزب حاكم نخواهند شد.
دورنمای دیپلماسی هسته ای آمریكا می تواند چهار سیستم لابی در آمریكا را در وضعیت جدید قرار دهد. پروتستان های سفید، ماسون ها، لابی یهودیان و لابی ارامنه درباره نگاه به چیستی آینده و قدرت وارد تونل جدیدی خواهند شد و این واگن های بهم متصل می تواند تحت تاثیر جدی ابزار قدرت های اروپایی و اقلیت ها قرار گیرد. در این تونل چالش سختی بین این نیروهای موثر در حیات سیاسی آمریكا در حوزه اطلاعاتی، تكنیكی و سیاسی وجود خواهد داشت و سطح ارزیابی از آینده بسیار مهم تلقی می شود. جریانات مذكور نسبت به امنیتی كردن پرونده هسته ای ایران و خروج آن از حالت سیاسی تردید دارند و تهران به دقت به این تحولات نگاه می كند.
آنها به خوبی می دانند كه «آسیا» خواه ناخواه هسته ای است. برنامه هایی در چین، هند، روسیه، پاكستان، ژاپن، كره شمالی و كره جنوبی و ... وجود دارند و آمریكا باید در برابر این برنامه ها ومسایل سیاست پازلی خود را رها كند و راه همزیستی را كشف كند.
مكانیسم هایی از قبیل فشار و تحریم، كارایی خود را دارند لیكن در برابر ایران كه تجربه ای قوی در مقابله با حصر اقتصادی در زمان جنگ داردو از طرفی زیرساخت های بسیار قدرتمندی در طی دوران بعد از انقلاب اسلامی ایجاد كرده است كه در كاستن از فشار موثر خواهد بود، لذا در نگاه آ نها اتخاذ سیاست محكومیت به اصطلاح بین المللی ایران تنها، راه را برای اتصال بیشتر قدرت های نوظهور با ایران باز می كند و دستگاه فاصله یاب دیپلماسی آمریكا با ایران در شرایط قفل ظاهر می شود. آمریكا باید سیستم اعتمادسازی مستقل خود را فعال سازد تا بتواند از مسیر كشورهای مهم اروپایی برگ جدیدی را خلق كند.
آمریكا به خوبی می داند كه امروز ایران دارای دانش لازم برای تقویت زیرساخت های انرژی است و مسابقه تسلیحاتی نیز به هرچه پیچیده ترشدن شرایط می انجامد.
امنیت منطقه ای و نقش باثبات ایران انكارناپذیر است و باتوجه به آخرین انتخابات تئوری نافرمانی مدنی كاركرد خود را از دست داده است و سیاست عقب نشینی در ایران وجود ندارد و حتی دولت اجازه معامله برسر حقوق مردم خودش را نخواهد داشت. در اینجا باید در شرایط جدید آمریكا نسبت به مواضع ایران احترام كافی بگذارد.
آمریكا به خوبی می داند كه یك خاورمیانه بی ثبات به شدت برای منافع آنها خطرناك است ،لذا باید به سیاست خاورمیانه ای عاری از تسلیحات هسته ای رو بیاورد. در یك احتمال، اتخاذ یك سیاست ماجراجویانه و استفاده از مكانیسم اقدام نظامی آشكار و محدود برضد ایران، پذیرفتن خطر متقابل برای هیچ است.
كشورهای غربی باید با كمك آمریكا شجاعت كار و همكاری حقوقی را در زمین آژانس بپذیرند و از بازی با چند سناریو و با چهار فاكتور كشورهای اروپایی، آمریكا، آژانس و شورای امنیت خلاص شوند. ایران استراتژی مذاكره و همكاری برابر و نه براساس گفتمان قدرت را به عنوان موضع خود اعلام كرده است و سناریست های بدبین در غرب نمی توانند رویای رویارویی را به پیش ببرند. پیشنهادات همكاری باید بازبینی و تدقیق شوند و براساس منافع مشروع ایران در چارچوب سیاست پیروز - پیروز حركت كنند. اقدامات معقول و قانونی ج.ا.ایران در راه اندازی چرخه سوخت در چارچوب حقوقی بین الملل كاملا پذیرفتنی است. طرف های اروپایی و حتی آمریكا باید ظرفیت شناسایی حقوق ایران را در خود افزایش دهند و هرگونه فشار حداكثری را در خود كنترل كنند؛ زیرا به نظر نمی رسد كه طرف ایرانی نیز خروج از NPT را به عنوان بلوف سیاسی مطرح سازد و در این خصوص قرار نیست منافع ملی را قربانی اراده بین المللی سازد. مذاكرات طرفین باید از حالت نامعلوم و طولانی خارج گردد و تلقی این موضوع را كه راه اندازی چرخه سوخت در ایران یك بلوف سیاسی است، در ذهن خود محو سازند؛ زیرا این اقدام ایران تهدید نیست بلكه یك مسیر حقوقی و معلوم و شفاف درجهت یك ایران پیشرفته و آینده دار است.
در یك كلام غرب باید برداشت خود را از مواضع ایران استرلیزه و پاك كند و براساس بهداشت در برداشت از مواضع قدم بردارد.

محمد فرهاد كلینی
منبع : روزنامه همشهری