شنبه, ۲۴ آذر, ۱۴۰۳ / 14 December, 2024
مجله ویستا

موج نو در عربستان


موج نو در عربستان
پیشروی و پسروی جنبش اصلاحات در جهان عرب و عربستان به عنوان قطب خاورمیانه عربی در سال های اخیر از جمله سال ۸۶ حاصل درگیری ها، چالش ها و منازعات چهار بازیگر اصلی بوده است؛ اصلاح طلبان، سلفی ها، حکومت های عمدتاً محافظه کار و قدرت های خارجی.
در حالی که اصلاح طلبان عربستان، اقداماتی نظیر برگزاری اولین دوره انتخابات شهرداری ها را نوعی پیروزی برای جنبش اصلاحات به شمار می آورند، القاعده یی ها و سلفی های تندرو، هر روز در پی معرفی جانشین برای رهبران و فرماندهان کشته شده خویش می گردند.
اکنون در سرتاسر خاورمیانه، اسلام سیاسی رادیکال با قرائت بن لادنی، جولان می دهد؛ سلفی ها و بنیادگراها به نیروی مسلط معادلات سیاسی در جهان عرب غیرشیعی تبدیل شده اند؛ جنبشی که پس از یک دهه تسلط بی منازعه اسلام سیاسی شیعی در لبنان و خاورمیانه ظهور کرد. سراسر دهه ۸۰ میلادی یا حداقل بخش عمده یی از آن را می توان دوران قدرت نمایی جنبش هایی نظیر جنبش حزب الله لبنان به شمار آورد که با طراحی مقاومت اسلامی علیه اسرائیلی ها جنبش ها، احزاب و گروه های سنتی شیعه و سنی را پشت سر گذاشته بودند و ملی گراها و سوسیالیست ها و چپ ها نیز زیر سایه حزب الله قرار گرفته بودند. اگرچه حزب الله در دهه ۹۰ میلادی نیز به عنوان یک گروه سیاسی- نظامی نیرومند در معادلات سیاسی- امنیتی لبنان و منطقه به ایفای نقش پرداخت و حتی در سال ۲۰۰۰ اسرائیلی ها را از جنوب لبنان اخراج کرد، و در جنگ ۳۴روزه اخیر نیز اسرائیل را شکست داد و اکنون نیز قطب تحولات لبنان است اما در جهان عرب سنی، تفکرات سلفی یا بن لادنی محبوبیتی دارند که نمی توان آنها را نادیده گرفت. در واقع در دهه ۹۰ قرن ۲۰، اسلام القاعده یی و طالبانی به قرائت پرسروصداتری از اسلام سیاسی در خاورمیانه تبدیل شد.
ریشه های این تفکر که بسیاری از کارشناسان شرقی و غربی و مسلمان و غیرمسلمان، شبه جزیره عربستان را کانون اولیه شکل گیری و ترویج آن می شناسند، به اوایل دهه ۸۰ و مشارکت مجاهدان عرب در جهاد افغان ها علیه ارتش سرخ اتحاد شوروی برمی گردد اما نهادینه شدن آن را باید در دوران پس از جنگ نفت و اواسط دهه ۹۰ قرن ۲۰ جست وجو کرد.
درحالی که اسلام سیاسی شیعی در دهه ۸۰ در لبنان در حال درگیری با امریکا بود و چریک های شیعی با امریکایی ها و فرانسوی ها و متحدان داخلی آنها در جنگ و گریز خیابانی بودند، در همان موقع و در افغانستان، چریک های وابسته به نحله سلفی های شبه جزیره عربستان، ماه عسل خود را می گذراندند و«سیا» و «چریک های القاعده کنونی» با ساقدوشی «آی اس آی» (سازمان اطلاعات ارتش پاکستان) در حال نبرد با کاگ ب و ارتش سرخ اتحاد شوروی بودند.
پایان جنگ نفت پایان ماه عسل سلفی ها و امریکایی ها بود. سلفی ها که اتحاد شوروی را نابودشده می دیدند، لبه حملات خود را متوجه حضور امریکایی ها در شبه جزیره عربستان کردند، ولی این چالش در شبه جزیره عربستان محدود نماند و شمال آفریقا به ویژه مصر و تونس والجزایر را دربرگرفت. در مصر دولت محافظه کار «حسنی مبارک» با حملات گسترده یی از سوی شبه نظامیان بازگشته از افغانستان مواجه شد، به گونه یی که درگیری های چریک ها و نیروهای امنیتی مصر، در سال های ۱۹۹۴- ۱۹۹۲، در صدر اخبار رسانه های خاورمیانه قرارگرفت.
در نزدیکی مصر و در الجزایر، دولت به جای مانده از انقلاب ۱۹۶۲ الجزایر، که با بحران مشروعیت و کارآمدی مواجه بود، با یک جنبش نیرومند سلفی مواجه شد که خود را در چارچوب جبهه نجات اسلامی و به رهبری «عباسی مدنی» و «علی بلحاج» سازماندهی کرده بود. این جنبش که همزمان دولت، ارتش و سوسیالیست ها را به چالش طلبیده بود، موفق شد در انتخابات اوایل دهه ۹۰ به پیروزی شگرفی دست یابد؛ انتخاباتی که با مداخله ارتش و لغو نتایج آن به یک کشتار و جنگ داخلی ۱۰ ساله در الجزایر و سرکوب تمامی نهادهای مدنی توسط ارتش انجامید.
در تونس، که دولت «حبیب بورقیبه» قادر به کنترل و مهار جنبش «النهضه» به رهبری «راشد الغنوشی» نبود، با به قدرت رسیدن «زین العابدین بن علی» سرکوب سیاسی- امنیتی شدید و رشد اقتصادی مبتنی بر جهانگردی و توریسم، راه حلی ترکیبی برای غلبه بر بحران بود؛ بحرانی که در اواخر دهه ۹۰ سرانجام با سرکوب بنیادگراهای سنی و رشد اقتصادی حائز اهمیت تونس، کنترل و مهار شد.
در لیبی «معمر قذافی»، اگر چه دولت از ائتلاف اسلامگراهای سلفی و نظامیان در هراس بود، اما کشور به سرنوشت الجزایر و مصر دچار نشد و قذافی موفق شد با اعمال یک سیستم امنیتی ویژه، جنبش های مخالف را در نطفه خفه کند.
با وجود این در شبه جزیره عربستان روند اتفاقات به گونه یی دیگر بود. در این منطقه، سلفی ها و بنیادگراها نه تنها منفعل نشدند و از عرصه سیاسی حذف نشدند، بلکه روز به روز قدرتمندتر شدند، به گونه یی که در اواخر دهه ۹۰ هم اصلاح طلبان و جنبش های روشنفکری را در حاشیه قرار دادند، منافع و اهداف امریکا را در «الخبر» و «ظهران» در عربستان و نایروبی و دارالسلام را در آفریقا مورد حملات مرگباری قرار دادند و هم در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ با حمله به برج های تجارت جهانی در نیویورک جهان را شوکه کردند. آنها همچنین پس از سال ها ثبات و آرامش بازیگر سوم یعنی خاندان «آل سعود» را نیز به خطر انداختند و جنگ را به خیابان های مکه، جده، مدینه، طائف، ینبع، ریاض و ظهران کشاندند. با این وجود، شبه جزیره عرب تحت فشارهای داخلی و خارجی، اندک اندک به اصلاحات سیاسی تن داده است و اگرچه القاعده و سلفی ها در خیابان ها به جنگ و گریز با نیروهای امنیتی ادامه می دهند، اما جنبش اصلاحات، آهسته آهسته در حال پیشروی است. اکنون در آغاز هزاره سوم، جنبش اصلاحات در شبه جزیره عرب، اگرچه تحت فشار مشترک سلفی ها، خاندان های محافظه کار حاکم و اصلاحات تحمیلی از امریکا و اروپا قرار دارد، اما دستاوردهای قابل عرضه یی داشته است.
دولت عربستان در اوایل دهه ۹۰، در پی فشارهای داخلی اصلاح طلبان به تشکیل مجلس مشورتی تن داد، سپس موج ارسال نامه های روشنفکران، از جمله استادان دانشگاه و علمای نوگرا و تجار به آل سعود شروع شد و دولت سعودی تحت زعامت «امیرعبدالله» ترجیح داد خود حامل اصلاحات و تغییرات شود. اگرچه برخی نویسندگان نامه ها بازداشت شدند، اما در مجموع برخورد آل سعود با نویسندگان اصلاح طلب این نامه ها بسیار ملایم تر و با برخورد های چکشی و خشن با سلفی های تندرو متفاوت بود.
در واقع دستاورد مهم اصلاح طلبان عربستان در سال های اخیر را می توان برگزاری انتخابات شوراهای شهر در سال ۲۰۰۵ دانست، اگرچه مسوولان دولت عربستان همچنین با مشارکت زنان در این انتخابات مخالفت کردند.
اولین انتخابات شهرداری های عربستان طی سه مرحله و در مناطق مختلف این کشور برگزار شد. مرحله اول این انتخابات اوایل سال ۲۰۰۵ (بهمن ماه سال ۱۳۸۳) در منطقه ریاض، مرحله دوم اسفندماه همان سال در مناطق شرقی و جنوبی و مرحله سوم نیز بهار ۲۰۰۵ (اردیبهشت ماه ۱۳۸۴) در مناطق غربی و شمالی این کشور برگزار شد. بر اساس قانون انتخابات شهرداری ها، شورای شهر در شهرهای بزرگ مانند ریاض ۱۴ نفر و در شهرهای کوچک تنها ۴عضو دارد که نیمی از آنها انتخابی و نیمی دیگر انتصابی هستند.
از سوی دیگر در همین سال پادشاه این کشور با صدور فرمانی تعداد نمایندگان مجلس شورای عربستان را از ۱۲۰نفر به ۱۵۰عضو افزایش داد، اگر چه همه انتصابی هستند؛ مجلسی که در سال ۱۹۹۳میلادی با ۶۰ عضو که همه آنها منصوب پادشاه بودند، تشکیل شد. بر اساس قانون، اجرای مصوبات این مجلس برای دولت الزام آور نیست اما چون معمولاً با هماهنگی دولت کار می کند مصوبه های آن اجرا می شود.
علاوه بر این برای نخستین بار در سال ۲۰۰۶، شهرهای بزرگ عربستان از جمله ریاض و جده طی تعطیلات عید سعید فطر شاهد نمایش برخی فیلم های سینمایی ویژه کودکان در مراکز فرهنگی بودند که در جامعه عربستان دستاورد بزرگی برای جنبش اصلاحات نوپای آن به شمار می رود. اگرچه این مراکز به طور اختصاصی برای زنان و کودکان در نظر گرفته شده بود و فقط کارتون های خارجی را با دوبله عربی نمایش می دادند اما به یاد داشته باشید این تحول در کشوری اتفاق افتاده که از دهه ۷۰ میلادی نمایش فیلم های سینمایی در آن به دلیل مخالفت با اندیشه های وهابیت ممنوع شده و در زمان حاضر هیچ سالن سینمایی در این کشور وجود ندارد. در آن زمان در پی اعتراض مقام های مذهبی و درخواست آنها برای جداسازی کامل زنان و مردان، رژیم سعودی دستور تعطیلی سالن های سینما را صادر کرد. تا چند سال پس از این اقدام، کلوپ های خصوصی همچنان به نمایش فیلم ادامه می دادند تا اینکه در دهه ۸۰ میلادی نمایش عمومی فیلم ها به دلیل مغایرت با موازین اسلامی به طور کامل ممنوع شد. از سوی دیگر علاوه بر نمایش فیلم های سینمایی ویژه کودکان در ایام تعطیلات دوهفته یی عید سعید فطر، ریاض شاهد نمایشنامه های ویژه زنان نیز بود که با وجود برخی مخالفت ها، زنان پایتخت استقبال خوبی از اجرای این نمایشنامه به عمل آوردند.
در حالی که برخی گروه های تندرو از طریق اینترنت و پیام های کوتاه در تلفن های همراه خواستار تحریم این نمایشنامه ها شده بودند، مراجع رسمی دینی از جمله مفتی این کشور واکنشی به آن نشان ندادند. برخی ناظران امور عربستان با اشاره به تغییراتی از این دست که طی سال های اخیر در جامعه عربستان به وقوع پیوسته، ادامه محدودیت های بیشتر فرهنگی برای مردم این کشور را میسور نمی دانند. در این میان آل سعود نیز که خود را تحت فشار مشترک اصلاح طلبان، سلفی ها و امریکایی ها می داند، بر اصلاحات از بالا و هدایت شده اصرار می ورزد. امیرعبدالله از یک سو اصلاح طلبان را به آلت دست بیگانه نشدن توصیه می کند، از سویی، پیشنهاد های امریکا برای گسترش دموکراسی در خاورمیانه و ایجاد خاورمیانه جدید را منطبق با شرایط و ویژگی های جوامع عربی نمی داند و خواهان یک راه حل بومی برای توسعه سیاسی است و در نهایت سلفی های تندرو را با سیاست مشت آهنین تهدید می کند. امیر عبدالله با چنین رویکردی درصدد حفظ میراث آل سعود و پدرش یعنی نظام سیاسی موجود است.
عربستان سعودی زمانی صرفاً یک پادشاهی توسعه نیافته صحرایی بود اما اکنون به لطف منابع نفتی سرشار خود به یکی از غنی ترین کشورهای منطقه تبدیل شده است. این کشور تنها کشور دنیا است که نام یک خانواده بر آن اطلاق می شود؛ آل سعود، خانواده یی با چهار هزار شاهزاده که خود شاهزادگان شان را امیر می خوانند. ۷۷سال پیش در سال ۱۳۵۱هجری قمری «عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود» پادشاه وقت عربستان فرمان یکپارچه کردن قسمت های مختلف این کشور را صادر کرد و از این پس سرزمین نجد و حجاز به نام «پادشاهی عربستان سعودی» خوانده شد. عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود بنیانگذار سلسله پادشاهی کنونی عربستان در سال ۱۲۹۳ هجری قمری متولد شد و در سال ۱۳۱۹هجری قمری (۱۹۰۱میلادی) به قدرت رسید. پس از روی کار آمدن عبدالعزیز جنگ های فراوانی در سراسر کشور رخ داد و نامبرده پس از چند سال توانست اجزای پراکنده عربستان را با یکدیگر متحد کند. وی سال ۱۹۵۳میلادی چشم از جهان فرو بست و پس از او پسرانش به نام های سعود ۱۹۶۴- ۱۹۵۳، فیصل ۱۹۷۵-۱۹۶۴، خالد ۱۹۸۲- ۱۹۷۵، فهد ۲۰۰۵-۱۹۸۲ و عبدالله ۲۰۰۵ تاکنون بر عربستان حکومت کرده اند.
حکومت عربستان از نوع پادشاهی است و در حقیقت پادشاه زمام امور را در تمام موارد برعهده دارد یا از طرف خود، اشخاصی را مامور انجام کارها می کند. شخص شاه در حکومت عربستان متصدی پست نخست وزیری نیز هست و بر سه قوه قضائیه، مجریه و مقننه نظارت تام دارد. عربستان نوین بیش از هر کسی ساخته و پرداخته دو تن از آخرین پادشاهان خود یعنی ملک فهد و ملک عبدالله است که هر دو نیز به جای آنکه خود را پادشاه بنامند خادم حرمین شریفین خوانده اند. «فهد بن عبدالعزیز» که سال ۲۰۰۵ در ۸۴سالگی درگذشت پنجمین پادشاه عربستان سعودی و هشتمین فرزند «عبدالعزیزآل سعود» بنیانگذار عربستان بود.
وی سال ۱۹۷۵و پس از درگذشت ملک فیصل، به عنوان ولیعهد ملک خالد برگزیده شد و سال ۱۹۸۲پس از درگذشت ملک خالد پادشاه شد. او سال ۱۹۹۵دچار یک سکته مغزی شد و از نظر جسمی تحلیل رفت و مجبور به استفاده از صندلی چرخدار شد و گرچه هنوز پادشاه بود اما از آن زمان به بعد اداره امور روزمره کشور با برادر ناتنی او امیر عبدالله بود.
بر اساس قوانین عربستان تنها فرزندان ذکور عبدالعزیز آل سعود می توانند به مقام پادشاهی این کشور برسند و پادشاه از میان مسن ترین آنها انتخاب خواهد شد. لذا پس از مرگ فهد، عبدالله بن عبدالعزیز که از سال ۱۹۸۲به ولیعهدی رسیده بود بر تخت پادشاهی تکیه زد و «سلطان بن عبدالعزیز» برادر دیگر وی به ولیعهدی رسید و همان گونه که پیش بینی می شد با وجود مرگ ملک فهد تغییرات بنیادی چندانی در تصمیم گیری های کشور به عمل نیامد. کارشناسان علت این امر را اداره امور کشور از سوی عبدالله پس از بیماری ملک فهد عنوان کردند. در حالی که آل سعود در اوایل دهه ۹۰ به جنبش های روشنفکری و اصلاح طلبانه نظیر «جنبش حقوق بشرالمساری» بی اعتنا بود و حتی رهبران آن را در «لندن» نیز تحت فشار قرار می داد، امروز، به درک این احساس نزدیک تر می شود که برای مقابله با فشار سلفی ها و امریکایی ها باید به اصلاح طلبان نزدیک تر شود و حتی اگر اصلاح طلبان را برنمی تابد، ولی باید به اصلاحات تن دهد تا فشار امریکایی ها و سلفی ها را کنترل و مهار کند. در مقابل اصلاح طلبان سعودی نیز که اقدامات امریکایی ها و سلفی ها را ضربات مشترک به دموکراسی و توسعه سیاسی مستقل و بومی حس می کنند، ترجیح می دهند گرایش اجباری آل سعود به اصلاحات را غنیمت بشمرند و عمق اصلاحات را در حوزه های سیاسی- اجتماعی وسعت بخشند. دهه آتی در خاورمیانه عربی را باید دهه چالش و نبرد بین سلفی ها، اصلاح طلبان، حاکمان محافظه کار و قدرت های خارجی حول اصلاحات، دموکراسی و توسعه سیاسی به شمار آورد. تروریسم و مبارزه با آن پوششی برای این چالش در ثروتمندترین شبه جزیره جهان است.
منبع : روزنامه اعتماد