پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا
تصویر سازی والدین از مدرسه پاشنه آشیل ۱۲ سال تحصیل به هنجار برای نو آموزان
![تصویر سازی والدین از مدرسه پاشنه آشیل ۱۲ سال تحصیل به هنجار برای نو آموزان](/mag/i/2/1vsn0.jpg)
"مدرسه؟!... " مفهومش برام غریب بود. نمیدونستم چیه. چون تا اون موقع، فقط عروسکم رو میشناختم و زهرا و سمیه و مامان های اون ها رو.
"کلاس اول..." قرار بود کجا برم؟... ! مامان یه جوری حرف میزد که انگار میخوان منو بفرستن یه جای دیگه، یه جای دور. دلم میخواست از پشت زیرپرده آشپزخونه بپرم بیرون، بگم "آهای مامان، مدرسه کجاست؟" اون شب تا صبح به مدرسه فکر میکردم. زهرا دو سال از من کوچیکتر بود. صبح که شد رفتم پیش او و گفتم "زهرا میدونی مدرسه کجاست؟"
-"آره، مامانم گفته چند سال دیگه، میریم اونجا و درس میخونیم."
پرسیدم:"میریم اونجا درس میخونیم؟!" بالاخره رفتم سراغ مامانم و سوال کردم:"مامان مدرسه کجاست؟"
-"دخترم، مدرسه جایی که میری باسواد بشی تا مثل من و بابات بیسواد نمونی. میری سواددار بشی که بفهمی از یه من ماست چقدر کره میگیرن تا کسی کلاه سرت نذاره.
حالیم نمیشد. عروسکم رو گرفتم بغلم و تا آخر تابستون اون سال، بیخیالش شدم. بیخیال مدرسه. فقط وقتی بچههای اون کوچه رو میدیدم که با مامان باباهاشون میرفتن کیف صورتی میخریدن، کفش میخریدن، کتاب و دفتر میخریدن، یه جورایی میفهمیدم که مدرسه، قشنگه...
به عروسک کچلم حسنی که تمام صورتش رو خودکار کشیده بودم، گفتم: "حسنی! باید صورتتو تمیز کنم، میخوایم با هم بریم مدرسه، گریه نکنیا، من پیشتم، تازه، اونجا خیلی خوشگله، همه کیف دارن، کفش نو دارن، سوادم یاد میگیرن نمیدونم شاید مو هم در بیاری، پسرم، پسر خوبی باشیا خوب؟...!"
۳۱ شهریور: مامانم گفت: "ببین دخترم، فردا باید بری مدرسه، میری کلاس اول." بغض کرد... بغلم کرد... گریه کرد... "مامانیه من، فردا میخوای بری که بزرگ شی، خانم شی..." گریه کرد...بغلم کرد...بغض کرد... "مامان قربونت بره خودت میدونی که ما بیپولیم، ولی دخترمون میخواد خانم شه، بابایی و من که کم نمی ذاریم، حالا چشماتو ببند..."
۱۲سال بعد، تازه وقتی دانشگاه قبول شدم، فهمیدم که قالیچه آشپزخونه رو فروخته بودن تا پول مانتو و شلوارو کیف و دفتر مداد من را تهیه کنند...
▪ اول مهر: صبح زود بود...هیچ وقت اون موقع بیدار نشده بودم، ولی خوابم نمی اومد... "بیا مامان، زود باش...قربون اون موهای خوشگلت برم... ببین چقدر ماه شده...بیا اینم لقمه نون پنیر، زنگ تفریح باید بخوری... دختر خوبی باشیا...میدونم، دخترم میخواد، شاگرد اول شه... حرف خانم معلمتم گوش بده..."
"خانم معلم؟..."! این واژه هم برام غریب بود... دست مامانو گرفتم...چادرشو به سرش کشید... "یعنی باید از این به بعد دست خانم معلمو میگرفتم؟"! مامان گفت: "خیلی مهربونه..." "اگه مهربون نبود چی؟ اگه دیگه نمیتونستم برگردم خونه چی؟ اگه مامانم گم میشد چی؟ اگه حسنی گریه میکرد نمیدونم این همه "اگر" چه جوری تو کلم جا شده بود... کاش مامان از مدرسه بیشتر برام میگفت... دست حسنی رو گرفتم تو دستم، رفتیم...خیابون پر بود از اونایی که مثل خودم بودن ...مانتو شلوار سرمهای، کیف صورتی، کفش نو...همشون خوشحال بودن...ولی منو حسنی دلمون گرفته بود... تو راه مدرسه هی تکرار میکردم: "حسنی، میخوای بری درس بخونی، بزرگ شی، آقا شی، گریه نکنیا..." به یک ساختمون رنگی رنگی که رسیدیم، مامان ایستاد ...گفت: "اینم مدرسه، رسیدیم."
یه نگاه به مامان کردم، یه نگاه به حسنی، یه نگاه به مدرسه... جلوی در مدرسه، دست مامانمو سفت گرفته بودم ... وایستاده بودم...مامان وایستاد...تو فکر بودم که یک دفعه از پشت سر، یکی دستشو کشید رو سرم... "سلام عزیز دلم... خوش اومدی...منتظرت بودیم...نمیخوای با مامانی خدافظی کنی...بیا گلم، دست قشنگتو بده به من..."
دستش خیلی گرم بود...خیلی خیلی گرم بود ."یعنی خانم معلم، این بود؟"! مامان گفت: "برو دخترم، دست خانم معلمو بگیر، برو..." دست مامانو ول نکردم... یک مرتبه یکی صدام زد... "لیلا، بابا جون، خدا به همرات..." خندیدم... بابام بود...بوسم کرد، نازم کرد، گفت: "خوب جایی داری میری دخترم...دوستت دارم، بابایی." دست مامانو ول کردم...آروم شدم... حالا دوتاشون بودن... اون خانوم هم دستمو گرفت...دستش خیلی گرم بود، خیلی خیلی گرم... به حسنی نگاه کردم... میخندید...دستشو گذاشتم تو دست مامان... رفتم... همه اون تردیدها رو پشت در مدرسه جا گذاشتم و رفتم... رفتم و ۱۲ سال بعد از سفر برگشتم، دیدم که حسنی هنوز بزرگ نشده، ولی بازم میخندید...
به اعتقاد کارشناسان تعلیم و تربیت، چگونگی ترسیم فضای مدرسه برای نوآموزان از سوی والدین، تا حدی بر افزایش یا کاهش انگیزه و رغبت آنها برای تجربه فضای ناآشنای مدرسه تاثیرگذار است که هرگونه غفلت در زمینه تصویرسازی فضایی مطلوب برای آنها، آثار سوء روانی اعم از هراس فضای فیزیکی و روانی از مدرسه، بیانگیزگی نسبت به یادگیری، احساس پذیرش نداشتن نسبت به شخصیت و سخنان معلم، بیاعتقادی نوآموز نسبت به والدین برای تنها گذاشتن وی در فضای خوفانگیزی که از مدرسه برایش ترسیم شده است، رغبت نداشتن برای دوست یابی به عنوان یکی از اهداف مورد تاکید در مقطع ابتدایی به ویژه در بدو ورود به دبستان و در چشماندازی وسیعتر، تاثیراتی عمیق مانند ناتوانی در قطع وابستگی از والدین در شرایط مختلف، ترس از تجربه فضاهای روانی و فیزیکی ناآشنا حتی در سنین بزرگسالی و در نهایت حتی بیمیلی عمیق نسبت به ارتقای تحصیلات را بر جای خواهد گذاشت. کارشناسان تعلیم و تربیت همچنین معتقدند آنچه که برای نوآموز بدو ورود به دبستان از مدرسه و معلم تصویر میشود، به نوعی پاشنه آشیل ۱۲ سال تحصیل بهنجار در طول دورههای مختلف تحصیلی خواهد بود. خوف انگیز جلوه دادن مدرسه با بیان جملاتی همچون "اگه به حرف خانم معلم و خانم ناظم گوش نکنی دعوات میکنن"، ترسیم مدرسه به عنوان فضایی خشک و بیروح که تنها حق دانشآموز در آن، درس خواندن است و بس، با استفاده از ترکیباتی مانند اینکه "اگه شاگرد اول نشیدیگه دوست ندارم" یا "تو "باید" شاگرد اول مدرسه بشی" و حتی فراتر از این، با بیان جملاتی همچون "گول دوست بد رو نخوری" و موکدا، تاکید افراطی بر این مسائل، خود، یکی از عوامل ایجاد ناهنجاری تحصیلی در نوآموزی که ۱۱ سال دیگر نیز، "مدرسه" خانه دیگر او محسوب میشود، خواهد بود.
منبع : روزنامه آفتاب یزد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست