چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا


مزدک پنجه ای


مزدک پنجه ای
«دلم می خواست به تو می گفتم که این راه را نرو- اما از تو گذشته، خودت را چنان آلوده شعر کرده ای و پل ها را پشت سر خود شکسته ای که دیگر نمی توانم به تو این حرف را بزنم.» (نیما یوشیج)
اولین مجموعه شعر نصرت رحمانی «کوچ» در فضای شکست سال ۳۲ منتشر شد و بازتاب گسترده ای به خاطر شعر ها و مقدمه نیما در ابتدای کتاب داشت.
در مجموعه «کوچ»، رحمانی به نوعی سخنگو و سمبل سالی شکست خورده بود اما با توجه به فضای آن سال ها این جسارت را داشت تا اعتراض کند.
نصرت خود در این باره می گوید؛ «یکی از دلایلی که من با اولین کتابم «کوچ» آن طور مشهور شدم، این بود که «کوچ» بیان برهنه، اما هنری و شعری شکست بود.
از دید شاعری طاغی که با روحیه ای عصیانگر و شورشی، مرثیه شکست آرمان هایش را می سرود، برایش پذیرفتن این یاس دشوار بود و...»
با کمی دقت بر رفتار های اجتماعی و شعری نصرت در برخورد با دیگران و خود حتی و زندگی اش می توان به این مهم دست یافت که او بیشترینه شهرت اش را مدیون جسارتی است که در ذات خود دارد و آن را به آثارش کشانیده است.
نصرت در مصاحبه های عدیده ای اشاره کرده بود بیش از این که تحت تاثیر جریان نیما باشد تحت تاثیر هدایت بود.
«من بیش از آن که تحت تاثیر نیما باشم از «صادق هدایت» تاثیر پذیرفتم. «بوف کور» بیشتر بر شعر و ذهن من اثر گذاشت تا نیما و... تاثیر در من بیشتر از نظر فرم و دگرگونی در ساختمان شعر بود و نه در محتوا یا دیدگاه او...»
اگر به روانشناسی رفتاری و رفتارشناختی شعری نصرت تامل شود خواهیم دید که او از افرادی تاثیر پذیرفته که اتفاقاً رفتار شعری و اجتماعی آنها نیز همراه با جسارت بوده است و این جسارت بعدها برای آنها نوآوری در ادبیات را به همراه آورده است.
از این رو به گمان نگارنده عنصر «جسارت» در اشعار رحمانی تبدیل به یک نوع صنعت شعری می شود چراکه بسیاری از مخاطبان شعرهایش بیش از آنکه شیفته زبان و فرم اشعارش باشند تحت تاثیر جسارت های باورنکردنی او قرار می گیرند.
به عنوان نمونه؛
نصرت چه می کنی سر این پرتگاه ژرف
با پای خویش، تن به دل خاک می کشی،
گم گشته ای به پهنه تاریک زندگی
نصرت، شنیده ام که تو تریاک می کشی
رحمانی دقیقاً در اشعارش خود را می نوشت و شعرش آیینه زندگی اش بود و از اینکه رفتار های اجتماعی اش و بروز آنها در شعر هایش برایش خطر آفرین باشند، نمی هراسید.
یدالله رویایی می گوید؛ «نصرت رحمانی شاعری است که گاه دست به تخریب تن می زد و از هرچه که او را به مرگ نزدیک تر می کرد، ابایی نداشت.»
رحمانی گاه آنچنان در استفاده از عنصر «جسارت» افراط می ورزد که شعرش به زعم مخالفان عقایدش بدل به کفرنامه ای بیش نمی شود.
اما خود شاعر از جسارت مورد نظر در شعرهایش با عنوان گستاخی یاد می کند.
برخی از منتقدان نصرت رحمانی او را متهم به آنارشیگری در شعر می کنند و معتقدند او مبلغ نوعی یأس، پوچ گرایی، سیاهه نمایی و به نوعی کشتن آرمان خواهی های جامعه است.
نصرت خود نیز به آنارشیگری در شعر هایش اعتقاد داشت اما آن را نه شورشی علیه دیگران و جامعه بلکه شورشی علیه خود می دانست.
در واقع سیاهه نمایی های شعری رحمانی تنها به تصویر کشیدن پلشتی های جامعه بود که کمتر شاعران آن زمان به آن پرداخته بودند اما درباره یأس و پوچ گرایی در شعر نصرت که بعضی آن را متاثر از هدایت می دانند باید گفت که نهیلیسم در شعر نصرت و در زندگی او بسیار متفاوت با نهیلیسم آثار هدایت بود. «سال ها پیش، غروب یکی از روزهای پاییزی تهران، من در یکی از اتاق های طبقه دهم ساختمان آلومینیوم ایستاده بودم. اندوهگین و گرفته از پنجره به آسمان دودآلود تهران نگاه می کردم. ناگاه به زمین خیره شدم. احساس کردم یک حرکت کوچک کافی است که همه اندوه و نگرانی های مرا پایان دهد. بله یک پرش. ناگاه سیگاری لای انگشتانم به لرزه افتاد. احساس کردم درهای مرگ بازگشته اند تا مرا ببلعند. من هم بی میل نیستم. ولی پس از لحظه ای فکر، به جای پرتاب خود، آب دهانم را به زمین پرت کردم.»
با خویش مرد گفت؛
- احساس می کنم
تا مرز بی نهایت
آنجا که انجماد
در روح هر روان شده ای جاری است
راهی دراز نیست
اما...، خدا اگرچه بزرگ است
و عادل و کریم
بی شک در انتظار لاشه من نیست،
ارتباط فروغ با نصرت سبب شد شعرهای نصرت تاثیر خود را بر شعرهای فروغ بگذارد و فروغ متاثر از روحیات و رفتارهای شعری و اجتماعی نصرت، به شکل و فرم خاص خود نظم شعر زنانه آن زمان را به هم بریزد.
به اعتقاد بسیاری از منتقدان آثار نصرت، جسارت های مردانه او، در اشعار فروغ تبدیل به جسارت های زنانه شده بود. هرچند که جسارت های زنانه فروغ نیز قابل تامل است و شعر او را نسبت به خیلی ها متمایز کرده است.
به هر جهت در بحث «جسارت» شعرهای نصرت به واسطه اینکه او تنها به اروتیک در شعر تکیه نمی کند و روی به مقولات دیگر زندگی خود چون اعتیاد و... می آورد، برتریت خاصی شعرش نسبت به شعرهای فروغ در این زمینه پیدا می کند اما شعرهای نصرت به خاطر دیدگاهی روشنفکرانه و سیاه نویسی هایش هیچ گاه نتوانست آن چنان به مانند اشعار فروغ در جامعه غیرادبی راه یابد.
منبع : روزنامه اعتماد