چهارشنبه, ۱۸ مهر, ۱۴۰۳ / 9 October, 2024
مجله ویستا

دیپلماسی شکست خورده تبدیل مزارع خشخاش


دیپلماسی شکست خورده تبدیل مزارع خشخاش
امریکایی‌ها از گسترش نفوذ طالبان در نواحی روستایی افغانستان و پاکستان کلافه شده‌ اند.
برنامه‌ریزان نظامی طالبان اکنون کانون جنگ را از شهرهای بزرگ به نواحی دور دست کشانده‌اند. اگر چه طالبان در گذشته نیز بخشی از پایگاه‌های خود را در مناطق دوردست افغانستان مستقر می‌کردند اما اکنون این موضوع به صورت یک راهبرد حساب شده دنبال می‌شود. به نوعی که می توان گفت اکنون دولت اوباما با جنگی تازه روبه رو است که جغرافیای آن با دوره بوش تا حد زیادی متفاوت است.
این شرایط برای ارتش امریکا و ناتو که قرارگاه‌های نظامی خویش را در شهرها و نواحی اصلی افغانستان مستقر کرده‌اند یک غافلگیری کامل است. گزارش‌هایی که در این چند روز از شمار آموزشگاه‌ها و مخفیگاه‌های احتمالی طالبان به کاخ سفید رسید، اوباما را برآن داشت که دو چهره‌ شاخص نظامی و سیاسی خود را برای انجام مأموریتی تازه عازم افغانستان و پاکستان کند. مایکل مولن رئیس ستاد ارتش امریکا و ریچارد هالبروک نماینده ویژه رئیس جمهور در امور افغانستان و پاکستان سفری متفاوت از همه سفرها را در پیش گرفتند. وظیفه اصلی آنها به دست آوردن برآوردی تازه از خطوط تازه جنگ طالبان در خارج از شهرها است و این که‌ آنها باید عوامل و دلایل گرایش جوانان افغان و پاکستان به این گروه را شناسایی کنند.
به انجام رساندن چنین مأموریتی چندان آسان نیست. مولن و هالبروک در این مأموریت با ساختار بشدت پیچیده قومی، اقتصادی و فرهنگی دو کشور درگیر جنگ روبه‌رو هستند.
البته مدت‌ها قبل از این ، ناظران و کارشناسان حوزه افغانستان و پاکستان این انتقاد جدی را به کاخ سفید می‌کردند که نسبت به مختصات جغرافیایی و فرهنگی شبه قاره و جنوب آسیا بی اعتنا است و تا زمانی که ارزیابی دقیقی از عوامل بروز خشونت وشورش در زیر ساخت جوامع سنتی این منطقه بدست نیاورد گسیل ارتش‌های مدرن راه به جایی نخواهد برد. مولن و هالبروک وعده داده‌اند که با این مأموریت تغییر بنیادین در سیاست پنتاگون دوران بوش بوجود خواهد آمد. آنها توصیه مکرر اوباما را به خاطر آوردند که گفته است در صحنه جنگ افغانستان در کنار نقش‌‌های نظامی باید بر اهرم دیپلماسی و اصلاحات اقتصادی تکیه کرد.
اولین گام هالبروک و مولن این بود که آنها ـ هالبروک و مولن‌ـ جلسات با رهبران پاکستانی و افغان را به صورت غیر علنی برگزار کردند اما نشست‌های اصلی آنها با افرادی صورت گرفت که گمان می رود می توانند راه‌‌‌‌های پیشروی طالبان را به آنها نشان دهند. در همین راستا، برنامه ریزان سفر مولن و هالبروک جمعی از کشاورزان، رهبران قبایل افغان، زنان نماینده مجلس، طرفداران قانون، روزنامه‌نگاران، رهبران مذهبی و نیز اعضای تشکل های قومی در پاکستان را برای دیدار و گفت و گو مهیا کرده بودند . چنین دیداری برای هالبروک که مأموریت‌های مشابهی را در بالکان و بوسنی داشته است شاید عجیب نباشد اما برای ژنرال مولن تا حدودی حیرت‌آور بود .
ژنرال مایک مولن به عنوان رئیس ستاد مشترک آمریکا بالاترین مقام نظامی این کشور است. مولن در اولین تماس خود با شهروندان افغان و پاکستان ،‌آثار نارضایتی از عملکرد امریکا و جامعه بین‌المللی را دریافت. او با انتقاد گروهی از کشاورزان افغان از وی روبه‌رو شد.
اولین سخن کشاورزان خشمگین این بود که وعده امریکا و سازمان ملل در زمینه آبادانی زراعت و کشت‌های جایگزین خشخاش به کجا رسید. آنها مدام این سؤال را پیش می کشیدند که آیا ۷ سال زمان برای اجرای تعهدی که سازمان ملل و امریکا و اروپا به مردم جنگ زده داده‌ بودند کافی نیست.
مولن کسی است که از شنیدن نظرات تند اغلب هیجان زده می شود. اگر چه انجام این قبیل کارها برای یک ژنرال امری عادی نیست. او دریافت که مبحث زراعت برای کاشت محصولاتی غیر از خشخاش در این جنگ پیچیده از اهمیت بسزایی برخوردار است. مولن با گزارش‌ها و خبرهای نگران کننده در مورد کشت گندم و انار در افغانستان و ناکامی طرح موسوم به « گروههای سرباز- کشاورز »گارد ملی ارتش امریکا روبه‌رو شد. قرار بود این گروه‌ها به کشاورزان در مناطق دور دست افغانستان در کاشت و حفاظت از محصولاتشان کمک کنند .
البته شرکت در اغلب جلساتی که هالبروک و مولن برپا کردند برای پاکستانی ها و افغان‌ها خطرناک بود حتی از روزنامه نگاران خواسته شده بود تا برای حفظ امنیت خود نامشان را افشا نکنند. اگر چه آنها افغان‌های همکار امریکا بودند که برای شرکت در جلسه به سفارت افغانستان می آمدند، اما برخی اعضای طالبان و یکی از زندانیان سابق گوانتانامو هم جزو آنها بودند.
یکی از رهبران قبیله ای افغان که به نظر می رسید پشتو باشد، می‌گوید: «ما به مردم خود گفته بودیم که امریکایی‌ها با روس‌ها تفاوت دارند. اما اکنون شما پا جای پای روس‌ها گذاشته‌اید، به مناطق مسکونی حمله کرده و آنجا را بمباران می کنید. ما با سلاحهای شما روسها را شکست دادیم. اما اکنون پولی که شما به پاکستانی ها می دهید علیه ما و خود شما مورد استفاده قرار می‌گیرد.» در واقع اشاره او به یک باور عمومی در میان قبایل افغان و نظامیان امریکا است که دلالت بر حمایت سرویس اطلاعاتی پاکستان از طالبان دارد.
مشکلات جنگ در جلسه ای که چندین نفر از روزنامه نگاران با وزیر کشور افغانستان ، حنیف اتمر، داشتند به خوبی نمایان شد. وی نقشه ای از افغانستان در اختیار دارد که بر اساس سطح ناامنی موجود در این کشور رنگ‌آمیزی شده است. قسمت اعظم تهدیدات مربوط می شود به نیمه جنوبی این کشور که با پاکستان هم مرز است و با رنگ قرمز در نقشه نمایان شده است. همچنین دو سوم از استان هلمند، اصلی ترین منطقه کشت خشخاش با رنگ سیاه نشان داده شده و این بدان معنی است که این مناطق در کنترل طالبان می باشد. بیش از ۱۷ هزار نیروی تازه نفس امریکا در حال حرکت به سوی هلمند و استان مجاور آن یعنی قندهار هستند و هنگامی به مقصد می رسند که خشخاشها آماده درو کردن می‌شوند، زمانی که بیشتر روستائیان افغان گاو آهن‌های خود را معامله می‌کنند، فصل جنگ آغاز می‌شود.
اتمر یک سری از اقداماتی که برای مبارزه با فساد پلیس انجام شده برشمرد . اما بعضی از برنامه‌ها خصوصاً آنهایی که اقدامات پلیس محلی را با تیم‌های آموزشی ناتو هماهنگ می کردند عجیب به نظر می رسیدند. در واقع هم اکنون افغانستان با کمترین امیدواری روبه‌رو است.البته دیدن تعداد انگشت شمار افغان طرفدار غرب که جان خود را با رفتن به سفارت امریکا به خطر می‌اندازند ممکن است گمراه کننده باشد، در واقع این مردم سرشار از احساس غرور و استقلال هستند( و برای همین هم هرگز به شکل موفقیت آمیزی مستعمره نشدند) و این خصیصه به آنان کمک می‌کند که به سمت ثبات حرکت کنند، البته اگر تندروها که از مرزهای پاکستان شورشهای افغانستان را رهبری می کنند بگذارند.
اگر شرایط افغانستان بسیار شکننده است اما شرایط پاکستان بدتر از این است. هر روز حملات تروریستی در این کشور به وقوع می‌پیوندد اما دولت آسیب پذیر آصف علی زرداری، همسر بی‌نظیر بوتو فقید، به نظر می‌رسد نمی خواهد عمق مسئله را باور کند. زرداری در ملاقات با عده ای از روزنامه نگارانی که در سفر مولن و هالبروک آنها را همراهی می‌کردند گفت: «تهدیدات تروریستی مانند سرطان کشور وی را می بلعد.» به نظر می‌رسد هیچ تدبیری برای حل این معضل اندیشیده نشده است. هنگامی که ما درباره نقش سرویس اطلاعاتی پاکستان در گسترش این سرطان پرسیدیم، وی گفت: سازمان اطلاعات و امنیت امریکا این میکروب را به وجود آورده است. اگر چه این سخن درستی است اما زمان آن گذشته است.
وی با اشاره به گروه مجاهدین که شوروی سابق را شکست داد می گوید دولت شما آنها را مشابه جورج واشنگتن نامید.
در واقع از نقش امریکا در شکل گیری القاعده نمی توان گذشت، اما هنگامی که شوروی سابق از افغانستان بیرون رانده شد و تروریستها توجه خود را روی پاکستان و امریکا متمرکز کردند بازی تغییر کرد و تروریست‌ها توجه خود را روی پاکستان و امریکا متمرکز کردند و در آنجا مقیم شدند. زرداری می گوید حضور اسامه‌بن‌لادن و ملاعمر در پاکستان خطایی نیست که او مرتکب شده باشد. وی به شکل طعنه‌آمیزی می‌گوید: «حمله نظامی وسیع امریکا به افغانستان آنان را به پاکستان کشاند. مدت هفت ماه هیچ اتفاقی نیفتاد و اکنون ما ضعیف هستیم و شما هم قادر نیستید کاری در این باره انجام دهید. من همسر، دوست و حامی ملتم را از دست دادم. هشت سال گذشته است و شما هنوز نتوانسته اید این سرطان را ریشه کن کنید.»
درماندگی زرداری یک واقعیت را نمایان می کند و آن این است که ارتش پاکستان قدرت را در این کشور در دست دارد. علاوه بر این گویای این حقیقت است که طبقه سیاسی تازه شکل گرفته این کشور، که دائماً در حال ستیز و مشاجره هستند، حتی نمی‌توانند در هنگام بروز یک بحران مؤثر عمل کنند.
بروز یک مشاجره لفظی که بین یکی از یاران اصلی زرداری و یکی از رؤسای گروه حقوقدانان در حضور هالبروک و مولن در خارج از سفارت امریکا شکل گرفت، به وضوح قدرت و نقش ارتش را در این کشور نشان داد. یکی از کسانی که در آنجا حضور داشت بعدها گفت آنها هر دو رهبران میانه رو و سکولار بودند. آنان باید توجه خود را روی تهدیدات شدیدی که کشورشان با آنها روبه‌رو است متمرکز کنند نه اینکه با یکدیگر نزاع کنند.
در واقع جلسه‌ای که هالبروک و مولن با رهبران مدنی پاکستانی داشتند بسیار ناامیدکننده‌تر از دیدارهایی بود که در افغانستان انجام گرفت. حتی روزنامه نگاران نیز در پی حمایت از ارتش پاکستان و سرویس اطلاعاتی این کشور بودند. این جنگ یک جنگ امریکایی و مشکل امریکا بود اگر چه تروریست‌ها تلاش کردند با یک بمب‌گذاری در ماریوت هتل در اسلام آباد در روز بیستم سپتامبر تمام کابینه پاکستان را از بین ببرند.
اما جالب‌ترین جلسه همانی بود که با تعدادی از جوانان که اغلب آنها دانشجویانی از قبایل شمال غربی بودند برگزار شد. جوانی گفت یکی از کسانی که در جریان یک حمله هوایی کشته شده بود را می شناسد. او گفت که ۱۰ نفر از اعضای این خانواده کشته شدند. دیگری گفت مهاجرانی که به خاطر حمله های هوایی به روستای او آمده اند باعث ایجاد بی ثباتی در این منطقه شده‌اند. هالبروک سؤال کرد آیا بیشتر آنها طالبان بودند؟ و مرد جوان پاسخ داد« همه ما طالبان هستیم.» به نظر می‌رسید این حرف او به معنی وجود انسجام بین آنان بود و نه وابستگی به طالبان، اما به عنوان روشی برای نشان دادن میزان وفاداری و عمق خشمی که کنترل پاکستان را اینچنین مشکل کرده، گفتن این سخن براستی تکان‌دهنده بود.
برگرفته از گزارش تایم
گردآوری و ترجمه: لیلا ایمنی
منبع : روزنامه ایران