شنبه, ۵ خرداد, ۱۴۰۳ / 25 May, 2024
مجله ویستا
امام حسن(ع) و افسانه طلاق
یكی از موضوعات ساختگی، كه برخی از مورّخان اسلامی، آگاهانه یا نا آگاهانه به نقل آن پرداختهاند، موضوع ازدواجها و طلاق های متعدد حضرت امام حسن مجتبیعلیه السلام است. بسیار جای تأسف است كه اینان بدون بررسی صحّت و یا عدم صحّت این گونه قضایا، آنها را در كتابهای خود آوردهاند.
همین كوتاهیها موجب شد دشمنان اسلام و اهل بیتعلیهم السلام برای انتقام گرفتن از اسلام، روی همین موضوع ساختگی، سخت پافشاری نموده و توهین و جسارتها را از حد بگذرانند. وظیفه خود دیدیم در برابر هتّاكیهای نویسندگان مغرض، مانند «اكرم البستانی»، به بررسی این موضوع از جنبه تاریخی بپردازیم.
● امام حسنعلیه السلام و تهمت طلاق
برخی از مورّخان نوشتهاند كه امام حسن مجتبیعلیه السلام پی در پی ازدواج میكرد و طلاق میداد. و این كار آن قدر تكرار شد كه امیرمؤمنانعلیه السلام به مردم كوفه فرمود: ای اهل كوفه! دخترانتان را به عقد حسن در نیاورید؛ چرا كه او فردی طلاق دهنده است. مردی از طایفه هَمْدان گفت: ما به او دختر میدهیم؛ اگر خواست، نگه دارد واگر مایل نبود، طلاق دهد.۱
این سخن، تهمتی بیش نیست و از واقعیت به دور است؛
۱) اوّلاً: این روایات هرگز با شأن و منزلت و مقام امام حسن مجتبیعلیه السلام سازگار نیست. ۲) ثانیاً: بیشتر این نقلهای تاریخی از سه مورّخ نقل شده است كه آن سه نیز كتابهای خود را زیر سایه دولتهای غاصب بنیعباس به رشته تحریر درآوردهاند.
۳) ثالثاً: این تهمت از سوی منصور عباسی برای خنثی سازی شورش حسنیها طرح ریزی شده است.ما نخست به نقل روایات و نقلهای تاریخی پیرامون این مسئله میپردازیم و سپس پاسخ آنها را میآوریم.
● روایات پیرامون ازدواجهای مكرّر امام حسن مجتبیعلیه السلام سه دسته هستند:
۱) دسته اوّل
در این دسته از روایات فقط به نهی از ازدواج و علت آن اشاره شده است.
▪ برقی در كتاب محاسن از حضرت صادقعلیه السلام روایت كرده كه مردی خدمت امیرمؤمنانعلیه السلام آمد و عرض كرد: آمدهام با تو درباره دخترم مشورت كنم؛ چرا كه فرزندانت: حسن و حسین و عبداللّه بن جعفر به خواستگاری او آمدهاند. امام فرمود: «المستشار مؤتمن؛ بدان كه حسن، همسران خویش را طلاق میدهد، دخترت را به ازدواج حسین درآور كه برای دخترت بهتر است.»۲
▪ كلینی به سند خود از عبداللّه بن سنان نقل كرده: امام صادقعلیه السلام فرمود: روزی امیرمؤمنانعلیه السلام بر فراز منبر، مردم كوفه را مخاطب قرار داده، فرمود: به فرزندم حسن زن ندهید كه او مردی است طلاق دهنده. پس مردی از طایفه هَمْدان گفت: آری! به خدا سوگند، دخترانمان را به ازدواج او درمیآوریم؛ چرا كه او فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم و امیرمؤمنانعلیه السلام است؛ پس اگر خواست، نگه دارد و اگر مایل نبود، آنها را طلاق دهد.۳
۲) دسته دوم
در این دسته از روایتها امیرمؤمنانعلیه السلام از ازدواجها و طلاقهای مكرّر امام حسن مجتبیعلیه السلام سخت اظهار نگرانی كرده است.
▪ بلاذری از ابی صالح نقل كرده كه امیرمؤمنانعلیه السلام فرمود: آن قدر حسنعلیه السلام زن گرفت و طلاق داد كه ترسیدم دشمنی دیگران را در پیداشته باشد.۴
▪ سیوطی از علیعلیه السلام نقل كرده: حسنعلیه السلام ازدواج میكرد و طلاق میداد، به طوری كه بیم داشتم از قبایل و طوایف عداوت و دشمنی به ما برسد.۵
▪ ابوطالب مكّی مینویسد: علیعلیه السلام از ازدواجهای امام حسنعلیه السلام دلتنگ میشد و در سخنرانی خود میفرمود: فرزندم حسن، زنان خویش را طلاق میدهد؛ به او زن ندهید.۶
▪ مجلسی از محمد بن عطیه نقل میكند: امیرمؤمنانعلیه السلام از طلاق زنان توسط امام حسنعلیه السلام دلتنگ میشد و از خانوادههای آنها شرم و حیا میكرد و میفرمود: حسن بسیار طلاق میدهد؛ به او زن ندهید.۷
۳) دسته سوم
در دسته سوم به تعداد زنها اشاره شده است؛ و ابن حجر، ابوطالب مكی، ابوالحسن مدائنی، كلینی، كفعمی، بلخی و ابن شهرآشوب به نقل آن پرداختهاند و تعداد زنان امام حسنعلیه السلام را چنین گفتهاند:
▪ كفعمی: شصت و چهار.۸
▪ ابوالحسن مدائنی: هفتاد.۹
▪ ابن حجر: نود.۱۰
▪ كلینی: پنجاه.۱۱
▪ بلخی: دویست.۱۲
▪ ابوطالب مكی: دویست و پنجاه.۱۳
▪ برخی نیز آوردهاند كه وی سیصد زن داشته است.۱۴
● پاسخ ما
الف ) تنافی این روایات با شخصیت امام
چنانچه گفته شد، این كار با شأن و مقام امام حسن مجتبیعلیه السلام هرگز سازگار نیست؛ زیرا چهرهای كه قرآن و سنت و سایر معصومینعلیهم السلام از امام حسنعلیه السلام ترسیم كردهاند، با روایاتی كه نقل شده، قابل جمع نیست. قرآن در شأن و منزلت امام حسنعلیه السلام و سایر اهلبیتعلیهم السلام آیه «تطهیر»۱۶ و آیه «مودّت»۱۷ را نازل فرموده است.
پیامبر درباره امام حسنعلیه السلام میفرماید: «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند.»۱۸ همچنین رسول اكرمصلی الله علیه وآله وسلم در مورد امام حسن و امام حسینعلیهما السلام فرمود: «هركس این دو را دوست داشته باشد، من دوستش دارم و كسی را كه من دوست دارم، خدا نیز او را دوست خواهد داشت و كسی كه خدا او را دوست داشته باشد، در بهشتهای پر نعمت وارد خواهد كرد.»۱۹
ابن كثیر دمشقی مینویسد: امیرمؤمنانعلیه السلام فرزند خود امام حسنعلیه السلام را بسیار احترام و تعظیم میكرد.۲۰
امام حسینعلیه السلام به خاطر احترام و عظمتی كه برای برادرش، امام حسنعلیه السلام قائل بود، هرگز در حضورش سخن نمیگفت.۲۱ در حین طواف، مردم برای اظهار ارادت به امام حسن و امام حسینعلیهما السلام آن چنان به یكدیگر فشار میآوردند كه گاه ممكن بود به زیر دست و پا بروند.۲۲
گاهی امام حسنعلیه السلام بر در خانه مینشست، در چنین لحظاتی رفت و آمد مردم به جهت هیبتی كه او داشت، قطع میشد.۲۳
در حالات معنوی امام حسنعلیه السلام آوردهاند: به هنگام وضو، رخسارش دگرگون میشد و در پاسخ پرسش كنندگان میفرمود: «حقّ علی كلّ من وقف بین یدی ربّ العرش ان یصفر لونه و یرتعد فرائصه۲۴؛ شایسته است كسی كه در برابر پروردگار میایستد، رنگش زرد گردد و لرزه بر اندامش بیفتد.»
حال سؤال ما این است:
۱) آن امام معصومی كه برای حضور در برابر خالق یكتا، آن چنان لرزه بر اندامش میافتد، چگونه حاضر میشود خدا را به وسیله چهار صد مرتبه طلاق دادن - كه مبغوضترین عمل حلال در نزد خداوند شمرده میشود - از خود برنجاند؟
۲) روایات بر فرض صحّت، در زمانی صادر شده است كه امیرمؤمنانعلیه السلام در كوفه بودهاند، كه اگر تعداد روزهای حضور آن حضرت را در كوفه با حذف روزهای جنگ جمل، صفین و نهروان و پیامدهای آن حساب كنیم، به یقین دروغ بودن این اتهام آشكار خواهد شد؛ چرا كه آن فرصت بسیار كم و پردردسر گنجایش چنین مدعایی را نداشته است. اگر زمان هریك از ازدواجها تا طلاق را در نظر بگیرید و اینكه بیشتر از چهار زن دائم، جایز نبوده و نیز لحاظ شرایط فقهی طلاق دادن، خود به دروغ بودن این روایات گواهی خواهید داد.
۳) آیا نهی امام علیعلیه السلام، نهی از منكر بود یا نهی از حلال؟ در هر دو صورت، هیچ كدام درست نیست؛ زیرا به شهادت آیه «تطهیر»، هرگز فعل قبیح و منكر از امام معصوم مشاهده نمیشود تا مورد نهی قرار گیرد. نهی از حلال هم نمیتواند باشد؛ زیرا در كدام شریعت از حلال نهی شده كه در اسلام چنین باشد؟!
۴) آیا نهی امیرمؤمنانعلیه السلام با مقدمه بوده یا بدون مقدمه؟ اگر بدون مقدمه و یادآوری بوده، كه چنین سخنی با مقام والای امیرمؤمنانعلیه السلام سازگار نیست كه آن حضرت بدون یادآوری قبلی، آبروی فرزند خود را بریزد! و اگر پس از یادآوری بوده، ولی امام حسنعلیه السلام زیربار نرفته، میگوییم این هم با شخصیت والای امام حسن مجتبیعلیه السلام سازگار نبوده است كه این گونه پدر و امام خویش را در تنگنا و مشكل قرار دهد.
۵) آیا باور میكنید امام حسن مجتبیعلیه السلام با آن شأن و منزلت، اسباب شرمندگی پدر خویش را فراهم آورد تا جایی كه حضرت دلتنگ شده و از خانوادهها شرم و حیا كند، و یا از بیم دشمنی طوایف و قبایل كوفه نسبت به آنها رنج برد؟!طبق نقل ابن عساكر، از سوید بن غفله نقل شده: یكی از همسران امام حسنعلیه السلام كه از طایفه خشعم بود؛ پس از شهادت امیرمؤمنانعلیه السلام و بیعت با امام حسنعلیه السلام به ایشان تبریك گفت. امام به وی فرمود: تو خوشحالی و شماتت خود را به كشته شدن امیرمؤمنانعلیه السلام اظهار كردی. من تو را سه طلاقه كردم. آن زن گفت: به خدا سوگند! قصد من این نبود. و پس از پایان عدهاش از خانه امام خارج شد.
امام مبلغ باقی مانده از مهرش را به اضافه بیست هزار درهم برایش فرستاد. آن زن گفت: متاع كمی است كه از دوستی جدا شده به من میرسد. وقتی كه سخن آن زن را به امام گفتند، حضرت گریه كرد و فرمود: اگر نبود كه از پدرم، از جدّم شنیدهام كه میفرمود: «كسی كه همسر خود را سه طلاقه دهد، تا آن زن شوهر دیگری انتخاب نكند، بر شوهر اوّل حلال نمیگردد؛ مراجعت میكردم.»۲۵
▪ دلیل نخست بر مجهول و ساختگی بودن این روایت، این است كه امام حسنعلیه السلام بدون هیچ مقدمهای و بدون آن كه كوچكترین توجهی به قصد و هدف زن داشته باشد، برآشفته و همسر خویش را به خاطر تهنیتی، طلاق میدهد؛ كه این حركت، از یك انسان غیر معصوم بعید است، چه رسد به امام معصوم.
▪ ثانیاً: از نظر فقه اهل بیت، طلاق باید در حضور دو شاهد عادل صورت گیرد؛ در حالی كه هیچ یك از این مسائل رعایت نشده؛ حال چگونه امام كاری بر خلاف نظر خویش انجام داده است.
▪ ثالثاً: اگر طلاق به خاطر اظهار دشمنی و شماتت بوده، به چه علت برای او بیست هزار درهم اضافه بر مهر خویش میفرستد؟
▪ رابعاً اینكه طبق این نقل، امام در یك مجلس همسر خویش را سه طلاقه كرده است؛ در حالی كه این طلاق نه فقط در مذهب اهلبیتعلیهم السلام، بلكه در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم و ابوبكر و دو سال پس از خلافت عمر نیز، یك طلاق به حساب میآمد.۲۶
با این بیان، امام میتوانسته پس از طلاق برگردد، چون طلاق اوّل بود و پس از طلاق اول، زن مطلقه رجعیه است و مرد در حال عدّه میتواند به زن خود رجوع كند. همچنین حضرت پس از پایان عدّه نیز میتوانست بدون آن كه زن شوهر دیگری كند، او را به عقد خویش در آورد.
آری! فرمایش رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم مربوط به زمانی است كه سه مرتبه طلاق صورت گرفته و مرد پس از آن رجوع كرده باشد. اینجا است كه زن میباید شوهر دیگری انتخاب كند. از آنجا كه متن روایت ابن عساكر از اضطراب كامل برخوردار است، دیگر نیازی به بررسی سندی ندارد.
ب) بررسی اسناد
۱) بیشتر مورّخان این نقل تاریخی را یا بدون سند آوردهاند و یا آن را به ابوالحسن مدائنی و محمد بن عمر واقدی و ابوطالب مكّی رساندهاند كه در هردو صورت، دارای اشكال است. مثلاً ابن عساكر مینویسد: وروی محمد بن سیرین...۲۷؛ میرخواند شافعی آورده است: نقل است كه... ۲۸؛ سیوطی میگوید: كان الحسن یتزوج...۲۹ ابوطالب مكّی مینویسد: انّه تزوّج...۳۰؛ سبط بن الجوزی آورده است: و فی روایهٔ انّه تزوّج...۳۱؛ ابوالحسن مدائنی آورده است: كان الحسن كثیرالتزویج.۳۲
تمامی این نقلها، مرسل است و به آنانی كه به این سه مورّخ اعتماد كردهاند، باید گفت: این سه مورّخ نیز این جریان را بدون سند نقل كردهاند. چنانچه از مدائنی و مكّی نقل كردیم. بدین جهت میگوییم داستان تعداد زنان امام حسنعلیه السلام و ماجرای طلاق آنها، فاقد هرگونه ارزش و اعتبار است.
۲) بسیاری، این سه مورّخ را ضعیف شمرده و ردّ كردهاند. از میان آنها میتوان به ذهبی،۳۳، عسقلانی۳۴، ابن الجوزی۳۵، عماد حنبلی۳۶، رازی۳۷، ابن الاثیر جزری۳۸، زركلی۳۹، علامه امینی۴۰، سیدمحسن امین۴۱، هاشم معروف الحسنی۴۲ و... اشاره كرد.
۳) هریك از این سه مورّخ از مشایخی روایت نقل كردهاند كه یا جزو هواداران بنیامیه بودهاند و یا ضعیف و مجهول هستند. مثلاً مدائنی از عوانه نقل میكند، در حالی كه عوانه به نفع بنیامیه جعل حدیث میكرده۴۳ و برخی از مشایخ او همانند جعفر بن هلال۴۴، عاصم بن سلیمان احول۴۵ و ابن عثمان۴۶، ضعیف یا مجهول هستند. طبق گفته یحیی بن معین: حدیث واقدی از مدنیها، از شیوخ مجهول برخوردار است.۴۷
هاشم معروف الحسنی مینویسد: مدائنی، معاصر عباسیها و از جمله كسانی است كه متهم به دروغگویی و جعل حدیث است.
در «میزان الاعتدال» ذهبی آمده است: مسلم در صحیح خود از نقل روایت از وی خود داری كرده و ابن عدی او را ضعیف دانسته و اصمعی به او گفته: به خدا سوگند كه چیزی از اسلام در تو نمانده است... صاحب «لسان المیزان» گفته است: او از غلامان عبدالرحمن بن سمرهٔ بن حبیب اموی بوده است. به علاوه بیشتر روایات او از نوع مراسیل است.
اینها همه گواه بر آن است كه روایت هفتاد همسر را - كه جز مدائنی كسی آن را نقل نكرده - از جعلیات قدرتمندان و دشمنان علویها است...۴۸
اما روایت كلینی كه در دسته اوّل آمده، در سندش حمید بن زیاد و حسن بن محمد بن سماعهٔ دیده میشوند، كه واقفی هستند.۴۹
علامه حلّی درباره حمید بن زیاد میگوید: در نزد من، زمانی روایت او مورد قبول است كه معارضی نداشته باشد.۵۰
علامه مجلسی ضمن مؤثق شمردن حدیث، چنین توجیه كرده است كه: شاید غرض امام از این سخن، استعلام حال آنها یعنی مراتب ایمانشان بوده است؛ نه اینكه فرزند خویش را كه معصوم و تأیید شده از سوی پروردگار بود، مورد نكوهش قرار داده باشد.۵۱
اما با توجه به واقفی بودن برخی از راویان و فرمایش علامه حلی - كه روایت او در صورتی كه معارضی نداشته باشد، مورد قبول است - به نظر میرسد كه این روایت حجّیتی ندارد؛ اگرچه علامه مجلسی به توجیه آن برخاسته است.
و اما روایت كافی از ابن ابیالعلاء كه در دسته سوم قرار گرفته است؛ علامه مجلسی این حدیث را مجهول میداند.۵۲
پاسخ ما به روایت برقی در محاسن نیز، این است كه: اگرچه خود احمد بن ابیعبداللّه برقی توثیق شده، اما وی بیشترِ روایات را از ضُعفا نقل كرده است.۵۳
● پایهگذار شبهه
دلائل و شواهد موجود به خوبی نشان میدهد كه تا پیش از منصور عباسی چنین افترایی در كتابها نبوده است و این منصور بود كه برای خنثی سازی شورشهای علوی و حركتهای ضدّ حكومتی نوادگان امام حسن مجتبیعلیه السلام این تهمت و شبهه را علیه امام پایهگذاری كرد.
وی كه از این شورشها سخت به وحشت افتاده بود، برای رفع نگرانی خود، هیچ حربهای را بهتر از لكهدار كردن چهره پاك و معصوم امام حسنعلیه السلام ندید. وی پس از دستگیری عبداللّه بن حسن كه علیه ظلم و جور قیام كرده بود، در برابر بسیاری از مردم به سخنرانی پرداخت و علیبن ابیطالب و امام حسنعلیهما السلام و همه فرزندان ابیطالب را مورد دشنام و افترا و ناسزاگویی قرار داد و از جمله گفت: به خدایی كه جز او نیست، فرزندان ابیطالب را در خلافت تنها گذاردیم و هیچ كاری به كارشان نداشتیم؛ در آغاز علی بن ابیطالب بدان پرداخت... و پس از وی، حسن بن علی برخاست... معاویه با نیرنگ به او وعده داد تا ولیعهدش كند، بدین ترتیب او را بركنار ساخت و همه چیزِ وی را گرفت. حسن بن علی نیز همه كارها را به معاویه واگذارد و به زنان روی آورد؛ او امروز با یكی ازدواج میكرد و فردا دیگری را طلاق میداد و همچنان بدین كار مشغول بود تا اینكه در بسترش مرد...۵۴
استاد، هاشم معروف در ردّ این تهمت ناجوانمردانه مینویسد: و اما روایت هفتاد و نود و از این قبیل روایاتی كه او را زن باره توصیف میكنند و اینكه پدرش میگفت: به فرزندم حسن زن ندهید كه او زن باره است؛ این روایات آن چنان كه از اسنادشان بر میآید، منبعی جز مدائنی و امثال دروغگوی او ندارد. مدائنی و واقدی و دیگر مورّخان پیشین، تاریخ را در سایه حكومتهایی نوشتهاند كه با اهلبیتعلیهم السلام سر دشمنی داشتند، و از هر وسیلهای برای خدشهدار كردن واقعیتهای آنها و ضربه زدن به ایشان فروگذار نمیكردند. حكام دولت عباسی نیز در تعصّب و پلیدی نیّت، دست كمی از اسلاف اموی خود نداشتند. عباسیها در جعل احادیث علیه «علویها» با امویها هم دست بودند، به ویژه نسبت به حسنیها كینه خاصّی میورزیدند، چون بیشتر آنهایی كه علیه ستم سر به شورش برمیداشتند؛ از فرزندان و نوادگان امام حسنعلیه السلام بودند.۵۵
● واقعیت چیست؟
آنچه كه تاكنون گفته شد، پاسخ به اتهاماتی بود كه درباره ازدواجها و طلاقهای متعدد امام حسنعلیه السلام طرح ریزی شده بود.
واقعیت این است كه امام در طول عمر، بیشتر از هشت یا ده۵۶ همسر نداشته كه تعدادی از این همسران كنیز بودهاند. داشتن این تعداد همسر در آن زمان برای قاطبه مردم، امری طبیعی بوده است؛ بلكه برخی تعداد همسرانشان بیش از این بوده، در حالی كه كسی متعرض آنان نشده است. حال چه شد كه در بین این مردم، فقط امام حسنعلیه السلام مورد حملات بیشرمانه دشمنان قرار گرفت؟ آیا نمیشود حدس زد این رقم بسیار بزرگ، نشانه ساختگی بودن این احادیث است؟ چرا ابوطالب مكّی كه تعداد زنهای امام حسنعلیه السلام را به ۲۵۰ میرساند، جز چند نفر از آنها نام نمیبرد؟ چرا مورخّان كه به تبعیت از ابوالحسن مدائنی و واقدی و مكّی تعداد زنان امام را بیش از هشت تن ذكر كردهاند، بیشترین آماری كه برای فرزندان امام دادهاند، بیش از سی و یك فرزند نیست؟۵۷ اینك از ابوطالب مكّی باید پرسید: اگر امام چهارصد همسر داشته پس چرا بیش از سی و یك فرزند نداشت؟ آیا همه آن زنان عقیم و نازا بودند؟ آیا امام رغبتی به فرزند نداشت و یا از پرداخت نفقه و هزینه زندگی و تأمین معاش آنها عاجز بوده است؟
پینوشتها:
۱. كافی، ج ۶، ص ۵۶.
۲. محاسن برقی، ج ۲، ص ۶۰۱؛ منتخب التواریخ، ص ۱۹۰.
۳. كافی، ج ۶، ص ۵۶؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۷۲.
۴. انساب الاشراف، ج ۳، ص ۲۵.
۵. تاریخ الخلفاء، ص ۱۹۱.
۶. وكان علی(ع) یضجر من ذلك فكان یقول فی خطبته ان الحسن مطلاق فلاتنكحوه (بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۶۹.)
۷. همان، ص ؟
۸. چهارده معصوم (زندگانی امام حسن(ع))، ص ۵۵۳.
۹. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۷۳.
۱۰. الصواعق المحرقه، ص ۱۳۹.
۱۱. كافی، ج ۶، ص ۵۶.
۱۲. البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۷۴.
۱۳. مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۳۰.
۱۴. همان.
۱۵. چهارده معصوم، ص ۵۵۳، به نقل از قوت القلوب.
۱۶. الصواعق المحرقه، ص ۱۴۳؛ سنن بیهقی، ج ۲، ص ۱۴۹.
۱۷. الدرالمنثور، ج ۷،ص ۷.
۱۸. الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنهٔ، (مستدرك حاكم، ج ۳، ص ۱۶۷؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۲.)
۱۹. من احبهما احببته و من احببته احبه اللّه و من احبه اللّه أدخله جنات النعیم...(اخبار اصبهان، ج ۱، ص ۵۶.)
۲۰. البدایهٔ و النهایهٔ، ج ۷، ص ۳۷.
۲۱. مناقب آل ابیطالب، ج ۳، ص ۴۰۱.
۲۲. البدایهٔ و النهایهٔ، ج ۷، ص ۳۷.
۲۳. الامام المجتبی(ع)، ص ۱۰.
۲۴. همان، ص ۸۶.
۲۵. تاریخ دمشق، (حیاهٔ الامام الحسن(ع))، ص ۱۵۴.
۲۶. نیل الاوطار، ج ۶، ص ۲۳۰؛ من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۲۰.
۲۷. تاریخ دمشق، (ترجمه امام حسن(ع))، ص ۱۵۵.
۲۸. روضهٔالصفا، ج ۳، ص ۲۰.
۲۹. تاریخ الخلفاء، ص ۱۹۱.
۳۰. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۶۹.
۳۱. تذكرهٔالخواص، ص ۱۲۱.
۳۲. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۷۳.
۳۳. میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۱۰۷.
۳۴. لسان المیزان، ج ۴، ص ۳۸۶.
۳۵. المنتظم، ج ۷، ص ۱۸۹.
۳۶. شذرات الذهب، ج ۳، ص ۱۲۰.
۳۷. الجرح والتعدیل، ج ۴، ص ۲۱.
۳۸. الكامل فیالتاریخ، ج ۹، ص ۴۴.
۳۹. الأعلام، ج ۷، ص ۱۶۰.
۴۰. الغدیر، ج ۵، ص ۲۹۰.
۴۱. اعیان الشیعه، ج ۴۶، ص ۱۷۲.
۴۲. سیرهٔالائمهٔ الاثنی عشر، ج ۱، ص ۶۲۰.
۴۳. لسان المیزان، ج ۴، ص ۳۸۶.
۴۴. میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۴۳۰.
۴۵. همان، ج ۴، ص ۳۵۰.
۴۶. همان، ج ۶، ص ۱۹۸.
۴۷. تذكرهٔ الحفاظ، ج ۱، ص ۳۴۸.
۴۸. زندگی دوازده امام، ج ۱، ص ۶۰۴.
۴۹. جامع الرواهٔ، ج ۱، ص ۲۲۵ و ۲۸۴.
۵۰. الخلاصهٔ، ص ؟
۵۱. مرآهٔالعقول، ج ۲۱، ص ۹۶.
۵۲. همان.
۵۳. الخلاصهٔ، ص ؟
۵۴. سیرهٔالائمهٔ الاثنی عشر، ج ۱، ص ۶۱۸.
۵۵. زندگی دوازده امام، ج ۱، ص ۶۰۲.
۵۶. صلح الحسن(ع)، ص ۲۵.
۵۷. بین مورّخین اختلاف است، از هفت فرزند گفته شده تا سی و یك فرزند. رجوع شود به البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۷۴؛ الفصول المهمه، ص ۱۶۶؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۶۸؛ كشف الغمه، ج ۲، ص ۱۵۲؛ اعلام الوری، ص ۲۱۳؛ ناسخ التواریخ، جلد امام حسن(ع)، ص ۲۷۰؛ تذكرهٔ الخواص، ص ۲۱۲؛ نورالابصار، ص ۱۳۶؛ ذخائرالعقبی، ص ۱۴۳؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۸.
منبع:فصلنامه كوثر ، شماره ۵۳
۱. كافی، ج ۶، ص ۵۶.
۲. محاسن برقی، ج ۲، ص ۶۰۱؛ منتخب التواریخ، ص ۱۹۰.
۳. كافی، ج ۶، ص ۵۶؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۷۲.
۴. انساب الاشراف، ج ۳، ص ۲۵.
۵. تاریخ الخلفاء، ص ۱۹۱.
۶. وكان علی(ع) یضجر من ذلك فكان یقول فی خطبته ان الحسن مطلاق فلاتنكحوه (بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۶۹.)
۷. همان، ص ؟
۸. چهارده معصوم (زندگانی امام حسن(ع))، ص ۵۵۳.
۹. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۷۳.
۱۰. الصواعق المحرقه، ص ۱۳۹.
۱۱. كافی، ج ۶، ص ۵۶.
۱۲. البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۷۴.
۱۳. مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۳۰.
۱۴. همان.
۱۵. چهارده معصوم، ص ۵۵۳، به نقل از قوت القلوب.
۱۶. الصواعق المحرقه، ص ۱۴۳؛ سنن بیهقی، ج ۲، ص ۱۴۹.
۱۷. الدرالمنثور، ج ۷،ص ۷.
۱۸. الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنهٔ، (مستدرك حاكم، ج ۳، ص ۱۶۷؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۲.)
۱۹. من احبهما احببته و من احببته احبه اللّه و من احبه اللّه أدخله جنات النعیم...(اخبار اصبهان، ج ۱، ص ۵۶.)
۲۰. البدایهٔ و النهایهٔ، ج ۷، ص ۳۷.
۲۱. مناقب آل ابیطالب، ج ۳، ص ۴۰۱.
۲۲. البدایهٔ و النهایهٔ، ج ۷، ص ۳۷.
۲۳. الامام المجتبی(ع)، ص ۱۰.
۲۴. همان، ص ۸۶.
۲۵. تاریخ دمشق، (حیاهٔ الامام الحسن(ع))، ص ۱۵۴.
۲۶. نیل الاوطار، ج ۶، ص ۲۳۰؛ من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۲۰.
۲۷. تاریخ دمشق، (ترجمه امام حسن(ع))، ص ۱۵۵.
۲۸. روضهٔالصفا، ج ۳، ص ۲۰.
۲۹. تاریخ الخلفاء، ص ۱۹۱.
۳۰. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۶۹.
۳۱. تذكرهٔالخواص، ص ۱۲۱.
۳۲. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۷۳.
۳۳. میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۱۰۷.
۳۴. لسان المیزان، ج ۴، ص ۳۸۶.
۳۵. المنتظم، ج ۷، ص ۱۸۹.
۳۶. شذرات الذهب، ج ۳، ص ۱۲۰.
۳۷. الجرح والتعدیل، ج ۴، ص ۲۱.
۳۸. الكامل فیالتاریخ، ج ۹، ص ۴۴.
۳۹. الأعلام، ج ۷، ص ۱۶۰.
۴۰. الغدیر، ج ۵، ص ۲۹۰.
۴۱. اعیان الشیعه، ج ۴۶، ص ۱۷۲.
۴۲. سیرهٔالائمهٔ الاثنی عشر، ج ۱، ص ۶۲۰.
۴۳. لسان المیزان، ج ۴، ص ۳۸۶.
۴۴. میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۴۳۰.
۴۵. همان، ج ۴، ص ۳۵۰.
۴۶. همان، ج ۶، ص ۱۹۸.
۴۷. تذكرهٔ الحفاظ، ج ۱، ص ۳۴۸.
۴۸. زندگی دوازده امام، ج ۱، ص ۶۰۴.
۴۹. جامع الرواهٔ، ج ۱، ص ۲۲۵ و ۲۸۴.
۵۰. الخلاصهٔ، ص ؟
۵۱. مرآهٔالعقول، ج ۲۱، ص ۹۶.
۵۲. همان.
۵۳. الخلاصهٔ، ص ؟
۵۴. سیرهٔالائمهٔ الاثنی عشر، ج ۱، ص ۶۱۸.
۵۵. زندگی دوازده امام، ج ۱، ص ۶۰۲.
۵۶. صلح الحسن(ع)، ص ۲۵.
۵۷. بین مورّخین اختلاف است، از هفت فرزند گفته شده تا سی و یك فرزند. رجوع شود به البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۷۴؛ الفصول المهمه، ص ۱۶۶؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۶۸؛ كشف الغمه، ج ۲، ص ۱۵۲؛ اعلام الوری، ص ۲۱۳؛ ناسخ التواریخ، جلد امام حسن(ع)، ص ۲۷۰؛ تذكرهٔ الخواص، ص ۲۱۲؛ نورالابصار، ص ۱۳۶؛ ذخائرالعقبی، ص ۱۴۳؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۸.
منبع:فصلنامه كوثر ، شماره ۵۳
منبع : خبرگزاری فارس
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
سید ابراهیم رئیسی انتخابات ریاست جمهوری شهدای خدمت ایران سیدابراهیم رئیسی رئیس جمهور سقوط بالگرد رئیسی رئیسی ابراهیم رئیسی حسین امیرعبداللهیان شهادت رهبر انقلاب
تهران مشهد آتش سوزی کنکور فضای مجازی سازمان هواشناسی زمین پلیس سیل قتل وزارت بهداشت شهرداری تهران
دولت سیزدهم قیمت طلا قیمت دلار خودرو قیمت خودرو بورس حقوق بازنشستگان یارانه بازار خودرو تورم مسکن سهام عدالت
سینما نیلوفر امرایی تلویزیون جشنواره کن فیلم دفاع مقدس اصغر فرهادی سینمای ایران سریال پایتخت خرمشهر سالار عقیلی مهران مدیری
وزارت علوم
رژیم صهیونیستی روسیه فلسطین اسرائیل جنگ غزه غزه آمریکا چین اوکراین حماس ترکیه ولادیمیر پوتین
پرسپولیس استقلال فوتبال استقلال خوزستان لیگ برتر جواد نکونام نساجی باشگاه پرسپولیس بارسلونا والیبال تیم ملی والیبال ایران باشگاه استقلال
هوش مصنوعی سامسونگ موبایل ایلان ماسک اپل گوگل کهکشان ناسا جنگنده مایکروسافت آیفون
سلامت قهوه روغن ماهی زوال عقل قلب پزشک استرس افسردگی ویتامین دیسک کمر