پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
غزل فارس
یا رب ز باد فتنه نگه دار خاک پارس
چندان که خاک را بود و باد را بقا
در کوچه پس کوچههایِ نسترن نشانِ خالِ رخ هفت کشور که گام می نهی، هویداییِ مسحورکننده تمامیِ زیبایی هایِ شگرف، شکوهی بس بی بدیل را در خانگهِ وجودی ات نقش میزند و به رستاخیزی فرا می خواندت که جز از تکریم راهی باز نمی یابی.
گویی پرتویی از نور لایزال ایزدی در واپسین دم خلقت، از عالم غیب بر سرزمینِ سرافرازِ فارس فتاده و خود غوغای دوران گردیده است:
هر آن چیزی که در عالم عیان است چو عکسی ز آفتاب آن جهان است
که محسوسات از آن عالم چو سایه است که این طفل است و آن مانند دایه است
روشنایِ مهر، گردشِ اختران و سپهر لاجورد نشانش، بر مدار ایزدیِ شکوهی استوار است که هم از نشاط میروید و هم بدان میپاید.
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود هر که فکرت نکند، نقش بود بر دیوار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیحند نه همه مستمعی فهم کند این اسرار
به جای جایش که قدم مینهی، طراوت را در تار و پود ذرات هستی به عیان مییابی..
پرواز نور بر فراز دشتهای باز ، بر پهنه نیلی آسمان، بر افقی با تپه ماهورهای خاکی و دشتهای فراخ...
جوشش قطرات برفابه از دل سنگ... زلال آب...برکه های کوچک و آرام...
خنکای نسیم بر فراز قلههای نام آشنای این دیار...
گلفرشهای زمردین گسترده بر فراخنای دشت...
جویباران و کوهساران خوش شمیم... جلگههای سبز و شالیزاران عطرآگین...
دشتهای کم ارتفاع و کشتزاران سبز...
آفتاب درخشان و ریگزارهای سوزان...
صخرههای سخت.....مردمان ساده و صبور...
جنگلهای بلوط... بلندای سرو... سایه سار بید...شمیم شکوفه بن های بادام...
نواهای شگفت... سمفونی هزاران موج آهنگین در میان دشتهای باز... طنین موسیقی وش آوای چکاوک ... پرستوی مهاجر...
جامههای ارغوانی بهار....
کوههای خاموش و استوار...
آوای نی لبک زنی در دوردست....
سفرههای داغ .....
نبض زندگی...
آلالههای مهر...
مِهر و مِهر و مِهر....
تمامی آن چیزی است که کوله بار یادمان را لبریز میکند !
در خانگهِ وجودمان آلالههای عشق جوانه میزند و هر آن چه نیکی است، دوباره روییدن را آغاز میکند. گام که فراتر مینهی، صلای عاشقانه را به سه نوبت ، هر روز، بر فراز منارههایی به گوش جان میشنوی که گویی خود برای دستیابی به آبی آسمان، زلال عشق و یگانه بینیاز، نردههای آسمانی را بیش و پیش از آدمیان طی نموده است.
آبی نگاشتههای سر درِ این خدایخانهها هم آسمان را بر خاطر حیرانمان نقش میزند و "سبحان الله " ذکری میگردد، ناخود آگاه، که بر شگرفی تمامی این زیباییها، به تکرار، در ذهن و دل خویش به نجوا میداریم.
برخیز که عاشقان به شب راز کنند بر بام و در دوست پرواز کنند
هرجا که دری بود به شب دربندند الا درِ دوست را که شب باز کنند
با خود میپنداری که عروج را میتوان از همین نقطه آغاز کرد ، که عشق نخستین جوهره هستی است و به خاطر میآوری:
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد
در تار و پود هستی این سرزمین مهر که مینگری، عشق را به هویدایی باز مییابی، گویی خانگه امنی است , عاشقان را.
در پرتو آفرینش طبیعتی چنین شگرف و خیرهکننده، حاصل تمدنی سترگ را در جای جایش از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب باز مییابیم که هم برآمده از همت بزرگاندیشانی است که روزگاری دور، در این سرزمین، فاخرانه زیستهاند و مباهات امروزمان را آفریدهاند.
فرح نیازکار
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست