چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا
جُنَید در کودکی
جُنید ـ از عرفا ـ از زمان کودکی، تیزفهم و بافراست بود. روزی از مکتب به خانه آمد. پدر را دید که گریان است. پرسید:
ـ چرا گریه میکنید؟!
پدر پاسخ داد:
ـ چیزی از زکاتِ مال، پیش دایی تو بردم، قبول نکرد.
جنید گفت:
ـ به من دِه، تا ببرم که بستاند.
پس گرفت و روانه شد. در خانهٔ دایی خویش را بزد و گفت:
ـ این را بپذیر.
ـ نمیستانم.
جنید با آرامش خاص خویش گفت:
ـ ای دایی! بدان که خداوند با تو فضل و با پدرم عدل کرده است؛ با تو این فضل کرد که درویشی داد و با پدرم عدل نمود که او را بهدنیا مشغول گردانید.
دایی را، این سخن خوش آمد و گفت:
ـ ای پسر! پیش از آنکه این زکات قبول کنم، تو را قبول کردم. پس آن بسته را بستد و در دل خویش جای داد.
برگرفته از کتاب حکایتها و لطیفههای تربیتی
منبع : روزنامه اطلاعات
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران دولت دولت سیزدهم آمریکا رافائل گروسی رئیس جمهور رهبر انقلاب مجلس شورای اسلامی محمد اسلامی انتخابات شورای نگهبان مجلس
سلامت هواشناسی قتل تهران شهرداری تهران بارش باران حجاب سیل پلیس آموزش و پرورش فضای مجازی شهرداری
خودرو مسکن حقوق بازنشستگان مالیات سایپا قیمت طلا قیمت دلار ایران خودرو قیمت خودرو بازار خودرو بانک مرکزی بورس
نمایشگاه کتاب تلویزیون سینما تئاتر دفاع مقدس سریال سینمای ایران موسیقی کتاب
اینوتکس دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان
رژیم صهیونیستی جنگ غزه غزه فلسطین رفح حماس روسیه چین نوار غزه ترکیه اوکراین طوفان الاقصی
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر ذوب آهن لیگ قهرمانان اروپا نساجی لیگ برتر فوتبال ایران بازی لیگ برتر ایران سپاهان جواد نکونام
هوش مصنوعی اپل سامسونگ آیفون مایکروسافت گوگل باتری ناسا فضاپیما
سازمان غذا و دارو بیماران خاص استرس کاهش وزن بیمه زیبایی دندانپزشکی فشار خون