جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مجله ویستا


اثر برچسب های نادرست بر کودکان و نوجوانان


سنگ بنای اولیه رشد خودانگاره، در اوایل دوران كودكی گذاشته می شود و فرد به مرور متوجه تمایز و تفاوت خود از دیگران می شود.قبل از تشكیل خود، كودك خودمحور است، بدین ترتیب كه همه چیز را حول محور خود و قلمرو خود متصور می شود. والدین و تمام اشیاء و اشخاص را در حیطه قلمرو و تملك خود می داند.
خود زمانی آغاز می شود كه كودك بین خود و تعلقاتش و دیگر چیزها تفاوت قائل شود و فرق خود با دیگران را تشخیص دهد. وی در ابتدا میان خود و بیرون تمایز قائل شده و سپس در بیرون نیز میان ما و آنها تفاوت می گذارد. مفهوم تملك و مالكیت را فهمیده و هر چیزی كه به دیگران تعلق دارد و این تفكیك نشان دهنده تشكیل خود است. در این میان والدین نقشی اساسی بر عهده دارند، چون تمام قالب های مقوله بندی را در فرد بر عهده دارند. این كه كودك چگونه صحبت كند؛ آرام یا تند، نحوه غذا خوردن، حرف زدن و غیره، حتی نحوه نگاه كردن به جهان را تعیین می كنند. پس از والدین افرادی به نام «دیگران مهم» هستند كه بستگی به نوع فرهنگ دارد. در برخی فرهنگ ها این دیگران مهم دایی است و برخی ملل خاله، عمو، دوست و غیره كه در رفتار كودك تأثیر می گذارند. گروهی به نام همسالان هستند كه تأثیری بسیار زیاد در شكل گیری شخصیت كودك دارند كه در خلق و خوی، نحوه تفكر و نگرش وی تأثیر به سزایی می گذارند؛ به این ترتیب كه گاه بچه ها درد دل هایی با دوستان خود می كنند كه با والدین نمی نمایند و گاه آنان را الگوی خود قرار می دهند. پس از این سه گروه، آموزش و پرورش و مكان های عمومی و ارتباطات جمعی در رفتار فرد مؤثر هستند...
در واقع در تشكیل خود فرد هر كدام از این گروه ها تأثیر خاص خود را دارد و باید اذعان نمود بدون ارتباط متقابل اجتماعی به وجود آمدن تشكیل خودانگاره ای سالم تقریباً محال به نظر می رسد؛ به این ترتیب كه در تعاملات اجتماعی فرد خود را در آینه دید و نگرش دیگران می بیند. قضاوتی كه آنان در مورد فرد می كنند و چگونگی احساسی كه از این فرآیند به شخص دست می دهد (غرور یا سرشكستگی) در شكل گیری خود مؤثر است.
ابراز آشكار عشق و ترغیب و تشویق كودك و نوجوان در اعمال صحیح موجب اعتماد به نفس بالا، مناسبات سازنده، توانایی و دقت در جوانب مختلف زندگی وی می شود. كودك و نوجوانی كه از سوی والدین از عواطف و روابطی گرم و صمیمانه برخوردار است و با انجام صحیح كارهای محول شده به وی با پاداش و ارزشمندی روبه رو می شود، در روابط آینده و خود اتكایی موفق خواهد بود. بسیار مهم است كه بزرگسالان و چندین گروه ذكر شده موقعیت كودك و دوران نوجوانی وی را درك كنند و از نگرش های منفی و نادرست در مورد وی پرهیز كنند. هویت نوجوان و احساسی كه نسبت به خود پیدا می كند، در ارتباط تنگاتنگ با دیدگاه های والدین و همسالان در فرد بستگی به عواملی گوناگون چون: اوضاع اقتصادی، اجتماعی، ارتباطات و تعاملات اجتماعی و غیره دارد.
رفتار انسانی معمولاً ریشه در تربیت و پرورش در كودكی و نوجوانی دارد، چرا كه هرچه در این دوران می آموزد، در ناخود آگاهش نقش بسته و به راحتی از بین نمی رود.
گاه فرد در این دوران ناخواسته كاری نادرست انجام می دهد. والدین یا سایر اعضای خانواده و غیره برخوردی نادرست و واكنشی ناشایست نسبت به او اعمال كرده و در اثر تكرار، در ذهن و تفكرش اثراتی سوء بر جای می گذارد. نوجوانانی كه كم ارزش شمرده می شوند و به محض رفتاری نادرست به شدت سركوب و سرزنش می شوند، معمولاًً به آینده بدبین هستند و امكان گوشه گیری، انزوا و بیماری های روانی در آنان زیاد است.
والدین و مربیان باید به این نكته توجه كنند كه بین عمل نادرست و كودك یا نوجوان بد فاصله بسیار است؛ چرا كه فرد گاه با اعمالی ناخواسته موجبات ناراحتی دیگران را فراهم می كند، اما قصد و هدفی خاص از آن عمل نداشته است.
برخی والدین به محض عدم موفقیت فرزندان در كار یا مسئولیتی، الفاظی چون: تنبل، دست وپا چلفتی، بی عرضه و .... به وی نسبت می دهند و گاه از روی شوخی و خنده كلماتی را پسوند نام كودك قرار می دهند. به كار بردن مداوم این الفاظ در ذهن كودك تأثیر گذاشته و شخصیت كودك به مرور مطابق با الفاظ به كار برده شده می شود كه با این عمل اعتماد به نفس، عزت نفس و اراده فرد پائین می آید؛ چرا كه احساس تقصیر و گناه زیاد موجب خواری نفس و سرشكستگی و كاهش عملكرد در كودك و نوجوان می شود و گاه باعث می شود این نوع كودكان یا نوجوانان در آینده برای جبران كمبودها و وانمود كردن اهمیت خود به دیگران بر احساس بی ارزشی غلبه كرده و هیچ انتقادی را نپذیرند و با كمترین انتقادی آشفته شده و از كوره به در آیند؛ فردی مستبد و خودرأی شوند و در زندگی زناشویی آنان نیز تأثیراتی منفی برجای نهد.
گفتنی است، برچسب های منفی كه در اثر كار نادرست به كودك زده می شود باید بر عمل او زد نه بر خود شخص.
دكتر رضا دولتیار، روانپزشك معتقد است كه برچسب زدن منفی بر كودك بسیار خطرناك است، وی می گوید: وقتی فردی را تحت بمباران لفظی خاص، حركت و غیره قرار می دهیم احتمال تأثیرپذیری وی از آن بسیار زیاد است. گاه والدین فرزندان خود را با كلماتی نادرست صدا می كنند كه در این وضعیت كودك و نوجوان آن را در ذهن خود تكرار كرده و به خود می قبولاند دارای آن شخصیتی است كه با آن خوانده می شود. در واقع والدین با این عمل اطمینان به نفس را در فرزندشان سست خواهند كرد. كودكان تحت تأثیر شدید تلقینات هستند چرا كه در این دوران بیشترین تأثیر را از پیرامون خود پذیرفته و برای تشكیل خودانگاره و خود اجتماعی وی هر رفتار و عمل خاص تأثیراتی خاص خود را می گذارد.
بنابراین والدین و مربیان بایستی دقت تام را در این زمینه داشته باشند.
باید خاطرنشان كرد: خودانگاره و عزت نفس بالا موجب اجتناب فرد از ارتكاب جرم می شود؛ بدین ترتیب كه وقتی مدام فرد را با انگ زنی و برچسب های منفی مثل: دزد، بچه بد، خلاف كار و غیره بخوانیم احتمال انحراف و بزهكاری و یا حتی خودكشی در وی زیاد می شود؛ زیرا اعتماد به نفس پائین موجب عدم موفقیت فرد در كارها شده و چون شخص از راه مشروع به موفقیت دست نمی یابد روی به كارهای ناصحیح و بزهكارانه می آورد.
برچسب های منفی حتی در ارتباطات اجتماعی شخص تأثیر می گذارد. برای نمونه وقتی كودك یا نوجوان مایل به شركت در مهمانی هایی با والدین نیست، او را با لغاتی چون منزوی، گوشه گیر و غیره می نامند كه این به گوشه گیری كودك دامن می زند.
دولتیار بر این باور است كه برچسب های مثبت غیرواقعی نیز تأثیرات سوء خود را دارد. وی می گوید، «گاه به كودك تلقین می شود كه بسیار زیبا، توانمند، با استعداد، تأثیرگذار و باهوش است كه با این تلقینات غیرواقعی فرد در آینده معمولاً، خودرأی، مغرور، و ... می شود كه مایل است همه تحت تسلط و نفوذ او باشند و چنانچه چنین قدرتی را نداشته باشد سرخورده شده و دچار مشكلاتی عدیده می شود.»پس افراط و تفریط در رفتار با كودك عوارضی جبران ناپذیر خواهد داشت.گاه در برخی شهرهای كشور خانواده ها فرزند خود را با پسوندهای ناصحیح و القاب نادرست می خوانند كه تا آخر عمر آن لقب روی فرد باقی مانده و فرد را دچار آزار و عذاب می كند و گاه چنانچه فردی دچار عیب یا نقص جسمی یا روانی و ذهنی باشد آن را به صورت برچسب برای فرد به كار برده و این كار بسیار خطرناك و عوارضی جدی در پی دارد و باعث افسردگی و گوشه گیری و عدم كارآمدی فرد می شود.
در برخی موارد، نوجوانی كه به كاری انحراف آمیز و بزهكارانه دست می زند مثل سرقت، اعتیاد و ... و وقتی به زندان می رود و برمی گردد، نگرش افراد به آن فرد حتی اگر اصلاح شده باشد، همان نگرش قبل در ذهن افراد باقی می ماند كه این امر در تكرار دوباره جرم و بزهكاری وی مؤثر است. بنابراین برای داشتن جامعه ای سالم كه افرادی با اعتماد به نفس بالا و موفق داشته باشد، باید دقت و توجه لازم در ارتباطات با كودك را آموخت و رسانه ها در این امر نقشی خطیر برعهده دارند.
منبع : روزنامه کیهان