جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


هنر و تزکیه


هنر و تزکیه
کودکان و نوجوانان در دنیای ما زندگی می‌کنند و با همه خوبیها و بدی‌ها مواجه می‌شوند. آنها دردها، رنج‌ها، مشقات و مشکلات بزرگتر‌ها و پدر و مادر را می‌بینند و مشاهده می‌کنند که چگونه پشت سر یکدیگر غیبت می‌کنند به یکدیگر دروغ می‌گویند. برای یکدیگر نقشه می‌کشند، توطئه می‌کنند واز هم در رسیدن به منافع سبقت می‌گیرند. آنها ملاحظه می‌کنند که در این سبقت‌‌‌‌گیری و دراین مسابقه چه لطافت‌ها و ظرافت‌هایی قربانی می‌شوند.
چشمان آنها را نمی‌توان بست و ایشان را نمی‌توان با تغییر مدرسه و محله ودوستان از هر آنچه در اطرافشان می‌گذرد دور نگهداشت. بلکه باید به خوبی آنها را شناخت. ویژگی‌های نفسانی آنها را درک کرد و براساس این ارگانیسم و مکانیسم روحی با آنها برخورد کرد. کودک و نوجوان هنوز به وجود آشفته دیگران نزدیک نشده و تا به پریشانی نرسیده است ساده‌تر می‌توان کار عمده و لازم را بر آنها صورت داد. کار هنرهای نمایشی را اگر تزکیه، تعلیم و تقویت بدانیم در مورد کودکان و نوجوانان وظیفه ساده‌تری به عهده خواهد داشت. زیرا تزکیه از آغاز تولد به‌صورت تکوینی در وجود آنها حضور و وجود دارد و آنچه باقی می‌ماند تعلیم (آموزش و ایجاد حساسیت) و تقویت است. در صورتی که عدم تعادل و تناسب روحی - روانی بزرگسالان که همچون تابلویی مخدوش شده‌ند ایجاب می‌کند که نخست تزکیه به عنوان عمده‌ترین وظیفه، نمایش اصالت یابد تا از آشفتگی‌ها و پریشانی‌ها نجات یافته تازه به وضعیت بی‌‌شائبه کودکان نزدیک شوند تا بتوان آموزش و تقویت را در باب آنها اعمال کرد. یکی از دلایل عمده‌ای که آموزش مستقیم بر تماشاگران (انسان معاصر) بی‌تاثیر است و با استفاده از فرمول و ریتم ضرب‌آهنگ درام در آنها ایجاد کشمکش روانی صورت می‌دهند تا کاتارسیس صورت پذیرد این است که صفحه وجودی آنها پر است از درگیری‌های احساسی و روانسوز. درام بزرگتر‌ها را به کودک مبدل می‌کند و به فطرت نزدیک می‌نماید تا با تعادل به دست آورده مسیر درست حیات را دریابند پس در مورد کودکان و نوجوانان باری سنگین از دوش وی برداشته شده است. و در نتیجه از تمامی قدرت‌ خویش بهره می‌جوید و مدد می‌گیرد - و باید بهره‌ جوید و مدد گیرد - تا تعادل و تناسب روحی آنها را “نخست حفظ کند” و “سپس عادت ایجاد کند” در آنها که چگونه بیندیشند.
دنیای اطراف ما پراز تفاوت است. تفاوت‌‌های تکوینی و تفاوت‌های اکتسابی. تفاوت‌های تکوینی عین عدالتند. اما چون ما تشخیص عدالت خداوندی را نمی‌دهیم، گاهی نسبت به این اختلاف‌ها واکنش‌های ناگوار نشان می‌دهیم و در عدالت حضرت خداوندی تردید می‌کنیم. یکی قد بلند آفریده شده و دیگری قد کوتاه. یکی با صدایی خوب و دیگری بد. این یکی خوش سیما و آن یکی با چهره‌ای نامتناسب. در دنیای مادی نیز بعضی براساس فعالیت‌های متفاوت مثبت و منفی، فضیلت‌ها و برتری‌هایی نسبت به دیگران یافته‌اند. ثروت، شغل، مقام، لباس، خانه، تحصیل، دانش، محبوبیت و ...
در صورتی که صاحب برتری و فضیلت، برتری خود را به رخ دیگران بکشد و به وسیله این فضیلت کسی را تحقیر کند؛ عقده‌های حقارت و گره‌های روحی ایجاد می‌گرددو در نتیجه به مجردی که بانشانه و عامل تداعی مواجهه صورت گیرد حقارت و خسارت خودنمایی کرده، آدم تحقیر شده و صاحب عقده را به واکنش وادار می‌نماید.
واکنش‌ها که در آدم‌های ناقص‌تر و ضعیف‌النفس‌تر احساسی کامل وانعکاسی هستند عبارت خواهند بود از: دسته اول، تحقیر کردن دیگران با فضیلت‌های که خود دارند. دسته دوم، گناه و ناهنجاری‌های روانی مثل دشنام، غیبت، تهمت، نزاع و کشمکش و دسته سوم، اقدام برای جبران خسارت مافات مثل دزدی، توطئه و ... و دسته چهارم - که از همه دردآورتر است اما نامحسوس‌تر - تصویرها و تجسم‌ها و پیکچرال‌های ذهنی.
چون برخی آدم‌ها از دسته ضعیف‌النفس‌ها هستند زنجیره‌ای از بیماری‌های روانی و گناه در اجتماع ایجاد می‌شود و چون همه این فجایع به وسیله عکس‌العمل‌ها صورت پذیرفته، رفته رفته جامعه به وضع اسفبار و غیرقابل تحملی دچار می‌گردد.
هر آدمی نسبت به دیگری ، مطمئنا در حداقل یک بعد احساس ضعف می‌کند و حتی اگر در ضمیر خویش و به استنباط خویش هم هست برتری‌هایی را در وجود دیگران می‌سازد و نسبت به او احساس ضعف ابراز می‌کند.
قال علی علیه‌السلام: نفاق المرء من ذل یجده فی نفسه. دورویی و نفاق آدمی ناشی از حقارت و ذلتی است که در ضمیر خویش احساس می‌کند. جوانان به واسطه استحاله و بلوغ جسمی و روانی در اوج نیاز بسر می‌برند و این نیازها را موکول به آینده می‌کنند و در یک کلام “در آینده زندگی می‌کنند” و علاوه بر هر سه دسته واکنش دیگر. چون نسبت به آینده امیدوارند قوی‌ترین و برترین واکنش‌ آنها تجسم‌ها و تصویرهای ذهنی خواهد بود. محل و ظرف حسرت‌ها، گره‌ها و خسارات گذشته است اما آینده آن قدر - در زندگی جوان - قدرتمند است که او هیچ‌گونه اندیشه خودآگاه نسبت به حسرت‌ها ندارد و آنچه از گذشته‌ اندوهبار در وجود اوست، تصویرهای ناخودآگاه و مثالی است.
کهنسالان در گذشته سیر می‌کنند. علت این است که برای آنها آینده‌ای متصور نیست وچون علم به مرگ در و جود آ‌نها به مرور به یقین مبدل می‌شود نمی‌توانند تصویر و تجسمی از آینده داشته باشند. همچنین اقدام برای جبران هم برای آنها امکان‌ نمی‌پذیرد. زیرا هر اقدامی به جهت دستیابی و بهره‌گیری در آینده است. در زندگی روحی کهنسالان قوی‌ترین تجسم‌ها سیر در گذشته است. آنها هر آنچه ناکامی است و هر آنچه گذشته فلاکت‌بار باشد بازهم از آنها به خوشی یاد می‌کنند و با “یادش بخیر” هر آنچه را نیافته‌اند مملو و سرشار تصویر می‌کنند. آنها به گذشته با عقل و منطق و رئالیسم نگاه می‌کنند. به همین دلیل وقتی کنار آنها باشی و برای تو سخن بگویند از گذشته می‌گویند و اگر آدمهای “ توسری خور” هم بوده‌اند خود را شجاع اگر خسیس مزاج بوده‌اند، خود را بخشنده و اگر آدم‌های نادانی بوده‌اند، خود را دانا جلوه می‌دهند و تمامی حکایت‌های گذشته را به نفع خود تعریف می‌کنند.
کودکان و نوجوانان - اما - در حال زندگی می‌کنند و این به دلیل پاک بودن ذهن آنهاست. از هرگونه شناخت احساسی و عقلی. آنها قادر نیستند آرزوهایی برای آینده داشته باشند چون هنوز به مرحله درستی از شناخت نرسیده‌اند و تا آدمی چیزی را نشناسد،‌ کاربرد آن را نداند، لذایذ ناشی از آن را درک نکند آرزوی داشتن برای وی صورت و نقش نمی‌پیوندد. این علت عمده دیگری هم دارد و آن این است که برای کودک و نوجوان گذشته قابل توجهی وجود ندارد که بتواند سکوی پرتاب برای آینده باشد. عقده‌های مزمن نشده‌اند و تاثیراتشان چندان نیستند.
این در حال زیستن همان تعالی است که انسان در صورت تزکیه به آن خواهد رسید. این همان دم غنیمت شمردن عرفاست که نه به گذشته می‌اندیشند و نه به آرزوهای آینده. این همان نتیجه یقین به مرگ است که ما معتقدیم اگر در بزرگترها ایجاد شود زندگی درستی خواهند یافت و بالاخره این همان است که در بحث‌های عرفا و فلاسفه اعتقاد داریم “زمان را قضا نیست” و هر لحظه رحمتی از خداوند را داراست که اگر به دلیل آشفتگی (سیر در گذشته و آینده) دریافت نشود در لحظه بعد جبران آن امکان‌پذیر نیست.
کودک در لحظه تولد معصوم است به دلیل دریافت رحمات خداوند و در حال زیستن هرچه از تولد فاصله می‌گیرد این دم‌نگری، تعادل و تزکیه مخدوش‌تر می‌شود. زیرا در حین شناخت تفاوت‌ها را می‌بیند، تحقیرها را می‌فهمد‌. آرزوی یافتن و به دست آوردن را در مقابل حقارت‌ها قرار می‌دهد. حسرت‌ها اهمیت می‌یابند و به پاندولی مبدل می‌شود که بین گذشته و آینده حرکتی فرکانسی خواهد داشت. تا مرحله جوانی که در اوج این کشمکش و این آرزوها واقع می‌شود.
عقل و احساس کودک در مرحله تولد یکی است. هر آنچه حق اوست همان را میل دارد و هرچه میل دارد حق خود می‌داند و هرچه از لحظه تولد دورتر می‌شود حق و میل و عقل و ا‌حساس او از هم فاصله می‌گیرند تا در عنفوان جوانی که اوج فاصله عقل و احساس است و بیشترین فاصله بین حق و میل اوست اوج کشمکش عقل و احساس و اوج ستیز حق و میل این تفاوت است که کار و وظیفه درام برای کار کودکان و نوجوانان را متفاوت و ویژه می‌کند.
الف) از وظایف بسیار مهم مربیان هنرمند ایجاد این شناخت از کودکان است. برای دیگر مربی‌ها اعم از خانواده یا معلمین و ... که کودک را باید در زمان حال نگهداشت و این خود روش‌ها و طرقی را اقتضاء می‌کند.
ب) وظیفه خطیر هنر و بویژه هنرهای نمایشی نگهداشتن کودکان است. در زمان حال با آثاری که مخاطبان آن کودکان و نوجوانان باشند و این روش‌ها و کلیدهایی را در کار نمایش ترتیبی ایجاب می‌کند که به وسیله آنها بتوان تفاوت‌هایی و تاثیرات‌شان را مهار کرد، به کودک درباره وجود اجتناب‌ناپذیر آنها شناخت داد و‌... که بحث بر روی این کلیدها در این مختصر نمی‌گنجد.
ج) از وظایف مهم هنرهای نمایشی ایجاد حساسیت در کودکان و نوجوانان است. برای انگیزه‌یابی اعمال و رفتار دیگران و این هم روش‌های ویژه‌ای را شامل می‌شود.
د) وظیفه خطیر دیگر برای مخاطبین بزرگسال ایجاد شناخت این مسئله است و این حساسیت که در برخورد با کودکان و نوجوانان پس پرده هر عملی را آشکار نموده انگیزه‌پردازی کنند. زیرا علت هر عمل انعکاسی و غیر عقلی عدم آگاهی بر انگیزه‌ها و دگرگونی‌های روحی آدم‌هاست.
و) از وظایف دیگر هنرهای نمایشی دسته‌بندی کردن انگیزه‌ها،‌ حقارت‌ها و خسارت‌های ضمیر است و تزکیه کردن کودکان و نوجوانان نسبت به آنهاست. اگر این دسته‌بندی‌ها (که خود بحث عظیم و مفصلی را می‌طلبد) به خوبی صورت گیرد، مخاطب کودک و نوجوان با تعادلی مناسب تفکر خواهد کرد و هیچ‌گاه در برخورد با تفاوت‌ها و رفتار دیگران پا از غبطه فراتر نخواهد نهاد و وارد حیطه و خطه حسادت نمی‌شود زیرا که حسادت کلید همه ناهنجاری‌هاست.
ابراهیم کرمی
منبع : روزنامه رسالت