جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

وفای اصحاب


وفای اصحاب
از زبان یاران سیدالشهدا در شب عاشورا،بر اساس متنی رسا از قرن‏۱۳
از میان كتب بی شماری كه درباره حادثه عاشورا و شهادت امام شهیدان عالم حضرت اباعبدالله الحسین‏(ع‏) نگاشته شده ‏است، كتاب «فیض الدموع‏» از جمله كتاب‌های خواندنی است كه با نثر فارسی فصیح و بلیغ، به شرح زندگانی و شهادت امام حسین‏(ع‏) پرداخته است. این كتاب، به قلم محمد ابراهیم نواب تهرانی، ملقب به «بدایع نگار» است كه در قرن سیزدهم می‏زیست (۱۲۴۱ -۱۲۹۹ ه.ق) و از نویسندگان و ادیبان برجسته عصر قاجار بود. كتاب او از نظر سلامت الفاظ و اخبار و اعتماد بر منابع كهن، ارزشمند است. این كتاب اخیرا با تصحیح و تحقیق، در۲۹۶ صفحه به قطع وزیری در سری آثار احیا شده از سوی «دفتر نشر میراث مكتوب‏» به چاپ رسیده ‏است.
برای آشنایی علاقه‏مندان به «ادب آل‏الله‏»، فرازهایی از این كتاب را می‏آوریم كه به ترسیم وفای اصحاب سیدالشهدا پرداخته ‏است:
ابوعبدالله فرمود:
"بازگرد و یك امشب در كار حرب مهلت طلب. باشد كه با خدای خویش سخن گویم و همه شب نماز گزارم و مغفرت جویم. و خدای سبحانه داند كه نماز را بسی دوست دارم و به خواندن كتاب او و بسیاری دعا و طلب مغفرت نیازمند باشم."
عباس بازگشت و باقی آن روز و تمام آن شب را زینهار گرفت.
شبانگاه، امام همه یاران را بخواند و در میان ایشان بایستاد و بر خدای سبحانه ثنا گفت و بر رسول درود فرستاد، آنگاه فرمود: «فانی لا اعلم اصحابا اوفی ولا خیر امن اصحابی ...»؛ به راستی، اصحابی ندانم وفادارتر و نیكوتر از اصحاب خویش و خاندانی نیكوكارتر و حق گزارتر از خاندان خویش. خدای سبحانه به جای من، همگان را پاداش نیكو دهد و به راستی كه از این گروه روزی گمان همی برم و همه شما را جواز همی‏ دهم، كه بر شما از جانب من گناهی و ذمتی نخواهد بود. این است ‏شب، كه همگی را فرو گرفته فاتخذوه جملا.
یاران و خویشان جمله به پای خواستند كه: ما پس از تو، هستی نخواهیم و خدای، ما را آن روز ننماید!
آنگاه روی جانب بنی‏عقیل كرد و گفت: اذیت مسلم، شما را بس بود؛ جانب مدینه روید، كه شما را جواز بود. جمله برادران و برادرزادگان و پسران او و پسران عبدالله جعفر و سایر خویشاوند او گفتند:
سبحان‏الله! مردم چه گویند و ما خود چه خواهیم گفت؟ كه آقا و مولای خویش بگذاشتیم و بر عموزادگان خویش غیرت نیاوردیم و آنها را با سیف و سنان خویش یاری ندادیم؟!
لا والله!هرگز چنین كاری نكنیم و البته این عار نخریم و در خدمت ركاب تو، جان و مال خویش ببازیم و بر آنچه خدای سبحانه بخواهد، رضا دهیم.
مسلم بن عوسجه برخاست و گفت:
چگونه تو را باز گذاریم و در اهمال حقوق تو خدای سبحانه را چه عذر بریم؟ لا والله!
تا نیزه خویش در سینه‏های ایشان فرو نكنیم و تا قائمه شمشیر بر دست داریم، شمشیر زنیم و اگر با من سلاحی بر حرب این گروه نباشد كه بدان جنگ جویم، سنگ بدیشان در اندازم و تو را وانگذارم، تا خدای تعالی باز داند كه در حق تو غیبت رسول را پاس داشتیم. و به خدای سوگند، اگر دانم كشته شوم و زنده گردم و سوخته شوم، بدان حالت كه زنده باشم و خاكستر من بپراكنند و این كار، هفتاد نوبت ‏بر من آید، از تو جدایی نگزینم، تا در ركاب تو جان ببازم. و چگونه جان نبازم، كه دانم بیش از نوبتی كشته نشوم!
زهیر بن ‏قین برخاست و گفت:
به خدای، همی خواهم كشته شوم و بخیزم و كشته شوم و بخیزم و همچنین، تا هزاران نوبت و خدای سبحانه، این زیان از تو و خاندان تو بردارد.دیگران هم بر این نسق سخن راندند.آنگاه فرمود تا خیمه‏ها نزدیك كنند و طناب‌ها در هم كشند و تمام آن شب را به عبادت خدای سبحانه و خضوع و خشوع و تضرع و ابتهال، بگذارد.
"جواد محدثی"
منبع : تبیان