چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
گلستان بودن یا نبودن؛ مسئله این نیست!
جالب است. حداقل برای من جالب است و کمی هم دردناک! حتماً یادتان هست که پس از نمایش شوکران پرستارها اعتراض کردند که چرا یک پرستار صیغه میشود؟ یعنی همهٔ پرستارها صیغهای هستند؟! و بعد از نمایش خانهای روی آب نظام پزشکی اعتراض کرد که چرا یک دکتر عیاش را در فیلم نشان دادهاید؟ یعنی همهٔ دکترها عیاش هستند؟ نه در شوکران و نه در خانهای روی آب هیچوقت گفته نشد همهٔ پرستارها یا دکترها صیغهای یا عیاش هستند. فقط راجع به یک پرستار خاص و یک دکتر خاص فیلمی ساخته شده بود. میشود در طرف مقابل نظام پزشکی ایستاد و پرسید آیا همهٔ پرستارها و دکترها معصومند و هیچکدام خلافی نمیکنند؟ آیا اگر یکیشان خلافی بکند به آنها اعتراض میکنید؟ آیا به مردم معرفیشان میکنید یا یواشکی میان خودتان پنهانشان میکنید؟
سندیکا یا جمع صنفی برای حمایت و حفاظت از حقوق صنفیست، نه حقوق اخلاقی. سندیکا با شهرنشینی و تمدن صنعتی بهوجود آمده. ما شهرنشینیم. سالهاست از روستا به شهر آمدهایم. قاعدتاً دیگر قبیله نیستیم که آبروی یکی از افراد قبیله آبروی همهٔ افراد قبیله باشد. یا گناه یکی از افراد قبیله، گناه بقیه هم باشد. شهرنشینی با خودش فردیت میآورد. با شهر فردیت اصالت پیدا میکند. در شهر تنهائیم اما در کارهای جمعی با همیم. توافقهای اجتماعی ما را به رعایت حقوق فردی ملزم میکند. حتی در خانواده هم تنهائیم. در جمع زندگی میکنیم اما بهعنوان فرد. دیگر سالهاست بحث نمیکنیم که به یک نتیجهٔ واحد برسیم، بلکه بحث میکنیم تا از آراء هم باخبر شویم. سالهاست بهعنوان فرد انتخاب میکنیم... و همهٔ گفتمانهای دیگر مثل تکثر و آزادی و قانون...
برای همین برایم جالب است که دکترها بهعنوان قشر درس خوانده و فهمیده، چرا هنوز قبیلهای فکر میکنند. دکترها جزء روشنفکران به حساب میآیند. عجیب است که چرا میخواهند خودشان را در جمع قبیله پنهان کنند تا مصون بمانند. روشن است که راجع به همهٔ دکتر حرف نمیزنم. راجع به آنهائی که چنان اعتراضهائی میکنند حرف میزنم. در شهر، بداخلاقی جرم محسوب نمیشود، چون هرکس میتواند هر اخلاقی داشته باشد. اما آنجا که بداخلاقی به حقوق دیگری زیان برساند میتواند جرم باشد. بیاخلاقی و بداخلاقی بالاخره در افرادی نمود عینی دارد و آن افراد بالاخره شغلی دارند. اگر فیلمساز بخواهد به بیاخلاقی انتقاد کند، اگر بخواهد بداخلاقی را به نقد بکشد، لازم است آدمی را مثال بزند و آن آدم قاعدتاً شاغل است. اگر قرار باشد نتوانیم به هیچ شاغلی اعتراض کنیم، پس چگونه خوبی و بدی افراد را مثال بزنیم و نقد کنیم؟
سالهای پیش از انقلاب از کارگردانی میپرسند چرا آدمهای فیلمهای شما، فقط فواحش و لوطیها هستند؟ جواب میدهد اینها تنها اقشاری هستند که وقتی به یکیشان بد بگوئی، دیگران اعتراض نمیکنند، چون صنف نیستند و سندیکا و اتحادیه ندارند. قبل از انقلاب هم نمیشد به هیچ کارمندی یا شاغل در صنفی بد بگوئی. و این سؤال اساسی پیش میآید که بالاخره کارمند دزد و رشوهبگیر داریم یا نه؟ دکتر بیاخلاق داریم یا نه؟ تاجر کلاش داریم یا نه؟ سیاستمدار خودفروش داریم یا نه؟ اگر داریم چرا وقتی در فیلمی مطرح میشود، اعتراض میکنید؟ و اگر نداریم چرا مملکت ما بهشت نیست؟
بازیگران چون در ویترین جامعه هستند، بیشتر از بقیهٔ اصناف مورد تهمت و افترا قرار میگیرند. اما من اعتراض نمیکنم، چون میگویم آنرا که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟ حالا این ماجرای قوم و قبیله و دستهکشی به شکل غمانگیزتری در مورد یک بوس کوچولو تکرار میشود. من در این فیلم نقشی را بازی میکنم که میتواند شباهتهائی به آقای ابراهیم گلستان داشته باشد. غمانگیز است که عدهای از دوستان روشنفکر برآشفتهاند. مثل همان پرستارها و دکترها. بهجای اینکه راجع به فیلم بحث کنند، راجع به این شباهتها بحث میکنند و به دفاع از آقای گلستان برخاستهاند. نمیدانم، شاید وکیل ایشان باشند. البته در این مورد صحبتی نمیکنند. فقط کوشش میکنند ثابت کنند نقشی را که من بازی کردهام حتماً خود آقای گلستان است. همین! حتی نقد اخلاقی هم نمیکنند، چون بهخود فیلم کاری ندارند. فقط یک کار شبه پلیسی انجام میدهند که قاعدتاً کار منتقد سینما نیست. اجازه بدهید ماجرا را از سوی دیگری ببینیم. اگر ردیابیها ثابت کند که نقش من صددرصد آقای گلستان است، یا نه آقای گلستان نیست، بعدش چی؟ بالاخره فیلم خوبی بوده یا نه؟ من خوب بازی کردهام یا نه؟
من در عمرم آقای گلستان را ندیدهام. فقط اسرار گنج درهٔ جنی را دیدهام و چند تا قصه از ایشان خواندهام. پس بهعنوان بازیگر نمیتوانستهام از روی ایشان نمونهبرداری کنم. شکل و قیافهام هم شبیه ایشان نیست، متأسفانه! چون عکسهای ایشان را دیدهام. در ضمن اصلاً بازیگری نیستم که از روی کس خاصی نمونهبرداری کنم. چون فکر میکنم دنیای نقش محدود میشود. سعی میکنم ابعاد نقش، وسیعتر از یک نفر باشد تا شمول آن بتواند گستردهتر شود و تماشاگران زیادتری را جلب کند. و در ضمن آقای بهمن فرمانآرا هم بهعنوان کارگردان هیچوقت از من نخواست تا حرکات و سکنات خاصی را بازی کنم تا شبیه کسی بشوم. حتی در خانهای روی آب هم که الگوی خاصی از دکتر سپیدبخت داشت، او را به من معرفی نکرد تا شکل او نشوم.
خودبینی و خودبزرگبینی و غرور و تفرعن در لایههای بیرونی نقش سعدی هست. در ضمن تنهائی و ترس و بیارتباطی با دیگران هم در لایههای زیرین نقش سعدی وجود دارد. بهعنوان بازیگر سعی میکنم ظرف یا قالبی بسازم که این امیال و احوال را بتواند در خودش جا دهد و به تماشاگر منتقل کند. سعدی را بر این اساس بازی کردم. من هرگز بهخودم اجازه نمیدهم در مورد کسی قضاوت کنم. کار من بازیست. کار من این است که درک خودم را از نقش در دنیای کارگردان نمایش دهم. من اینهمه را نشان میدهم برای یک نتیجهگیری. که بگویم و نتیجه بگیرم که همه چیز قابل بخشش است. من بهعنوان بازیگر و نمایشدهندهٔ نقش سعدی، او را میبخشم تا تماشاگر هم او را ببخشد. دوست دارم بدانم تا چه حد توانستهام این ظرف را درست بسازم. تا چه حد امیال و درونیات نقش را درست نمایش دادهام. روایت من از نقش سعدی تا چه حد تأثیرگذار بوده. یعنی دوست دارم بدانم که خوب بازی کردهام یا نه؟ دوست دارم کارم نقد ساختاری شود. ما در جامعهمان به اندازهٔ کافی معلم اخلاق داریم و لازم نیست این صنف را دچار تورم کنیم. در جامعهٔ شهری کارها تقسیم شدهاند. هرکس باید کار خودش را انجام دهد. نقد ساختاری فیلم و بازیگری، به فیلمساز و به من کمک میکند تا فیلمساز و بازیگر بهتری بشویم، اما نقد اخلاقی، از سوی کسانیکه خود رطب خوردهاند، کمکی به رشد صنعت سینما نمیکند.
تماشاگر عادی، فیلم را میبیند. با فیلم رابطهٔ بیواسطه دارد. از فیلم هم استقبال خوبی کرد. در ضمن تماشاگران جستوجوگر، مثل دانشجویان هم از فیلم استقبال خوبی کردهاند. میشود پرسید چرا؟ من مطمئن هستم هیچکدامشان کاری به این ماجرا نداشتند و ندارند که رجوع سعدی به کیست. این بیواسطگی همیشه کار را راحت میکند. خود من هم فیلم را بیواسطه میبینم. اختیارم را به فیلم میدهم تا مرا به هر جا که میخواهد ببرد. اگر برد که لذت میبرم. اگر نبرد بهجای لذت بردن به چیزهائی دیگر مثل فیلمبرداری، فیلمنامه، بازیها و... نگاه میکنم. تماشاگر عادی ادعای نقد و تحلیل فیلم را ندارد، اما منتقد ادعایش به همراه لقبش میآید. انتظار داریم فیلم را به نقد بکشد. دوست داشتن و دوست نداشتنش را با دلیل و مدرک سینمائی برای ما بنویسد. ما را روشن کند. با چراغ ذهنش و قلمش به لایههای تاریک فیلم یا پنهان فیلم نور بپاشد. اما اینکه فقط بیاید و بگوید نقش سعدی، همان آقای ابراهیم گلستان است و دیگر هیچ، کمتوقعیام میشود. پس فیلم چه میشود؟
نقد سنتی، فیلم را با معیارهای اخلاقی رایج میسنجد و اگر بخواهد فیلم را به لحاظ ساختاری به نقد بکشد، یا با اصول آهنین و لایتغیر رایج میسنجند یا با فیلمهای دیگری مقایسه میکند. اما نقد مدرن، اخلاق را و پیام را برای معلمان اخلاق میگذارد. و اثر هنری با هیچ اثر دیگری مقایسه نمیکند و هیچ اصل از پیش وضع شدهای را بهعنوان چراغ برنمیگزیند، بلکه اثر هنری را با خودش مقایسه میکند و میسنجد. ضعفهای اثر را با قدرتهای همان اثر میسنجد. پستیها را با بلندیهای خود اثر مقایسه میکند.
بهعنوان بازیگر خیلی دوست دارم بازیام نقد شود تا بتوانم به درک خودم و کارم برسم. اگر صدنفر بنویسند فلان نقش من شبیه فلان آدم بوده، چیزی دستگیرم نمیشود. گاهی مردم و تماشاگر عادی این نوع حرفها را میزنند. مثلاً وقتی نقش یک قاضی را در تلویزیون بازی میکردم، میگفتند شبیه فلان مجتهد شده بودی. وقتی نقش دکتر سپیدبخت را بازی کردم گفتند شبیه فلان مجتهد شده بودی. وقتی نقش دکتر سپیدبخت را بازی کردم گفتند شبیه فلان دکتر بودی. که هیچکدام از آنها را ندیده بودم. در ضمن فقط یک تالی هم پیدا نمیکردند؛ هرکس و هر طیفی کسانی را میگفتند.
شنیدن این حرفها از تماشاگر عادی حتی لذتبخش هم هست. اما وقتی این حرفها را از منتقدان میشنوم دلم میگیرد. من با آن کنکاشهای پلیسی مشکلی ندارم، وقت آنهاست. هرجور دوست دارند میتوانند مصرفش کنند. با این مشکل دارم که چرا فیلم و بازی نقد نمیشود. حتی مشکلی ندارم که بنویسند چقدر شبیه آقای گلستان بازی کردهام! اما نمیدانستند. فقط از فیلمنامه و اسامی شخصیتهای فیلم دلیل میآورند تا چیزی را ثابت کنند که هیچ دردی را دوا نمیکند. دوست دارم از منتقدهائی تشکر کنم که نقد بازی بازیگران فیلم یک بوس کوچولو را نوشتند، و از کسانیکه راجع به بازیام در این فیلم با من حرف زدند.
رضا کیانیان
منبع : ماهنامه فیلم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست