سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
کارنامه منافقین
● مقدمه
در جریان انقلاب اسلامی و دوران پس از پیروزی، برخی از واژهها معنا و مفهومی دوباره یافتند. یكی از این واژهها «منافقین» میباشد كه در انقلاب اسلامی علاوه بر معنای عام آن كه در آیات قرآنی به عنوان دشمن دین و یاران شیطان معرفی شده است، در معنای خاصی نیز كاربرد پیدا كرد. در حالی كه در جای جای قرآن به پرهیز از نفاق و نحوهی برخورد با منافقین اشاره شده و حتی یكی از سورههای كتاب الهی به این نام و به این موضوع اختصاص یافته است، امام خمینی نیز از واژهی «منافقین» برای مشخص نمودن منحرفان از راه انقلاب و مخالفان مكتب اسلامی استفاده نمود.
بر این اساس، سازمان مجاهدین خلق كه با توسل به ایدئولوژی التقاطی ماركسیسم اسلامی به خشونت، ترور و جلوگیری از بازسازی پرداخته بود و مانعی عمده بر سر راه مشاركت سیاسی ـ اجتماعی تلقی میشد، به عنوان مشخصترین چهرهی نفاق در ایران شناخته شد. از این رو در بحث حاضر ضمن ریشهیابی «نفاق» و «منافق» در آموزههای دینی و قرآنی، چگونگی شكلگیری سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و اعمال شیطانی آنها را در جریان پیروزی انقلاب اسلامی و دوران استقرار نظام جمهوری اسلامی مرور خواهیم كرد.
● نفاق در آموزههای دینی مسلمانان
در طول تاریخ همواره دو اردوگاه توحید و شرك، خداپرستی و هواپرستی و قطبهای قابیل و هابیل، ابراهیم و نمرود، موسی و فرعون، محمد(ص) و ابولهب در مقابل هم قرار داشته و درگیر بودهاند. از این رو مفاهیمی همانند مؤمن، كافر، مشرك، منافق، مجاهد، صدیق، شهید، متقی و صالح كه در قرآن به كار رفته نیز بیانگر جهتگیری اعتقادی میباشد.
نزد خداوند اهمیت نفاق و چندپارگیهای ناشی از آن آنچنان زیاد است كه یكی از سورههای كتاب الهی به این نام و به این موضوع اختصاص دارد. علاوه بر این در جای جای قرآن به پرهیز از نفاق و نحوهی برخورد با منافقین اشاره شده است. كلامالله، منافق را دشمن دین معرفی نموده و از نابخشودگی گناهان آنان به وسیله پروردگار سخن میگوید.۱
براساس آموزههای قرآنی، كافران و منافقان، هر دو یاران شیطانند: «انا جعلنا الشیاطین اولیاءاللذین لایؤمنون».۲ «فقاتلوا اولیاءالشیطان».۳ در آیات سوره احزاب، منافقانی كه ولایت كافران را میپذیرند، «حزب الشیطان» نامیده شدهاند، اما كافران چنین نامی نیافتهاند. این نكته بیانگر آن است كه علاقه و ارتباط منافقان با شیطان رابطه ویژهای است كه به درجه «استحواذ» یعنی سیطره كامل بر رهبری آنها میرسد: «استحوذ علیهم الشیطان». تعبیر «استحواذ» تنها در این آیه و آیه دیگری كه آن هم مربوط به منافقان است ذكر شده است: «و ان كان للكافرین نصیب قالوا الم نستحوذ علیكم و نمنعكم من المؤمنین».۴ این علاقه و رابطه ممتاز سبب میشود كه منافقان نسبت به كافران، به عضویت در حزب شیطان سزاوارتر باشند.
افراد و گروههایی نیز كه به دعوت اصلاحی پاسخ مثبت ندهند و با آن از در ستیز و نبرد مسلحانه برخیزند، از مفسدین هستند و با آنان نیز باید برخورد قاطع و عملی كرد تا جامعه انسانها از لوث وجود آنان پاك گردد. دستور جهاد با كفار و منافقان كه درصدد تخریب پایههای ایمانی و عقیدتی صحیح در جامعهاند و با حكومت دینی پیامبر درگیر میشوند نیز در همین راستا ارائه شده است: «یا ایهاالنبی جاهد الكفار و المنافقین و اغلظ علیهم».۵
در میان احادیث نیز میتوان نمونههای بسیاری را در باب نفاق و منافق یافت كرد. امام علی (ع) در یكی از بیانات خود درباره وصف مخالفین اسلام و منافقین این چنین اشاره میكند: «...وجعلوهم حكاماً علی رقاب الناس فاكلوا بهم الدنیا». «... و حكومتشان را بر مردم تحمیل كردند و به وسیله آن به دنیاخوارگی پرداختند.» ۶ در حالی كه در اسلام، حكومت وحكام تحمیلی نیستند و منتخب مردم میباشند.
امام صادق (ع) نیز در شرح منافق چنین میفرماید: «منافق عملهای ظاهری ریائی را به صورت عمل شرعی میكند، و عملهای شرعی كه از خدا و پیغمبر متلقی شده است و در غایت عزت و رفعت است بازیچه انگاشته به طریق استهزاء و سخریه با او سلوك مینماید. و در صورت عملی كه از سیرت عاری است، از او صادر میشود و ظاهری كه از باطن خالی است از او به ظهور میرسد. و از این غافل است كه این نحو سلوك، با شارع و شرع، موجب انهدام دین است و حرمان از رحمت و وصول به سجین.»
به طور كلی در آموزههای اسلامی به دو نوع نفاق اشاره شده است. نخستین نفاق اخلاقی است كه تنها فرد و برخی از اطرافیان وی را گرفتار انحراف میكند. این نوع نفاق در احادیث با نشانههایی نظیر دروغگویی، خلف وعده و خیانت در امانت مشخص شده است. دومین نوع نفاق سیاسی است كه نتیجه و شكل تكامل یافته نفاق اخلاقی می باشد. این نوع نفاق كه در آیات قرآن مكرر از آن یاد شده بخش زیادی از جامعه را دچار انحراف میكند. از این رو امام خمینی همواره بر ضرورت حفظ وحدت در مقابل تلاشهای منافقین و مفسدین خارج و داخل برای ایجاد شكاف بین مردم تأكید مینمودند. امام در مورد نفاق سیاسی و لزوم مقابله جدی با منافقین معتقد بودند كه «منافقها هستند كه بدتر از كفارند، آنیكه میگوید مسلمان هستم و بر ضد اسلام عمل میكند و میخواهد به ضد اسلام عمل بكند، آن است كه در قرآن بیشتر از آنها تكذیب شده تا دیگران. ما سوره منافقین داریم، اما سوره كفار نداریم . سوره منافقین داریم كه برای منافقین از اول شروع میكند اوصافشان را میگوید.
اسلام همیشه گرفتار یك همچو جمعیتهایی بوده است. درصدر اسلام زیاد جمله هست در زمان حكومت امیرالمؤمنین (ع) اینها زیاد بودند. در زمان خود پیغمبر اكرم (ص) نیز زیاد بودند و همینطور در طول تاریخ، اسلام گرفتار یك همچون مسائل بوده است و گرفتار این كه اشخاص هم از خود مسلمانها، مردم خوب، مردم اسلامی گول میخوردند، ازاینها، از این اشخاص كه با صورت اسلامی میآمدند وحی میكردند، گول میخوردند.»۷
براساس همین «عقل سیاسی» است كه امام میفرماید: «شما میبینید كه تمام سعی منافقین و مفسدین خارج و داخل بر این است كه بین مردم شكاف ایجاد نمایند و این خود، بهترین دلیل است كه ما باید وحدتمان را حفظ كنیم.»
در ایران پس از انقلاب اسلامی كلمه منافق علاوه بر معنای عام آن كه پیشتر شرح داده شد، در معنای خاصی نیز كاربرد پیدا كرد، در واقع یكی ازنتایج انقلاب، آشكار شدن ماهیت برخی گروهها و جریانهای مخالف بویژه منافقان بود كه پیش از انقلاب با بهرهگیری از ایدئولوژی التقاطی اسلام و ماركسیسم و پس از انقلاب با گرایش به خشونت و ترور به ایجاد اغتشاش و شهادت بسیاری از چهرههای سیاسی و مذهبی و مردم عادی دست زدند.
● سازمان مجاهدین خلق
سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۴۵ توسط شش تن از اعضای پیشین نهضت آزادی و فارغالتحصیلان دانشگاه تهران (محمد حنیفنژاد، سعید محسن، علیاصغر بدیعزادگان، احمد رضایی، محمود عسكریزاده و رسول مشكینفام) تشكیل شد.
در وهله نخست، مفسران و نظریهپردازان سازمان به ویژه حنیفنژاد و رضایی، اسلام را مطابق با دیدگاه نهضت آزادی تفسیر كردند اما به مرور زمان و با گسترش روز افزون فرهنگ ماركسیستی در میان نیروهای رادیكال مخالف رژیم، مجاهدین نیز به سهم خود تحت تأثیر این نفوذ قرار گرفتند و سعی در تبیین و تلفیق برخی از آرای پرطرفدار ماركسیسم در قالب باورهای اسلامی كردند. به نحوی كه صریحاً بیان داشتند: «... این احساس در همه ما مشترك بود كه ... مذهب بدون آمیختن ماركسیسم ـ لنینیسم در متن آن حتی یك سانتیمتر نمیتواند ما را جلو ببرد.» ۸
بدین ترتیب آن بخش از تعالیم و اعتقادات اسلامی كه یا بالصراحه و یا با تفسیر و برداشتهای رایج هم جهت با اصول و اندیشههای ماركسیستی به نظر میرسیدند، از سوی مجاهدین بیشتر مورد تأكید و آموزش قرار گرفتند. در مقابل آن قسمت از اصول و احكام اسلامی كه با ادبیات ماركسیستی و اندیشههای رایج انقلابی حاكم بر طیف مبارزین رادیكال همخوانی نداشتند و بعضاً رو در روی این اندیشهها قرار میگرفتنند، به حال خود رها شده و جائی در ایدئولوژی مجاهدین نمییافتند.
در واقع دینشناسی سازمان مشتمل بر یك هسته و یك پوسته بود. هسته آن ماركسیستی و پوسته آن اسلامی بود و برخی از اعتقادات آنها با مبانی فكری شیعه مغایرت داشت. به عنوان مثال آنها عصمت پیامبر و ائمه را نفی میكردند و معتقد بودند كه آنها نیز از اشتباه مصون نیستند. آنها همچنین به مقوله معاد با استفاده از نظریات داروین جنبه مثالی میدادند و مسأله تقلید از مجتهدان را نپذیرفتند. در واقع آنها تفسیری ارائه میكردند كه سازمان در رهبری آن قرار میگرفت. ۹
به تدریج ردپای نظریههای ماركسیسم در زمینههای تكامل اجتماعی، تضاد دیالكتیك، ماتریالیزم تاریخی و برخی دیگراز مقولات در آثار و اندیشههای مجاهدین پدیدار و متداول گردید. بالاخص در اقتصاد، مجاهدین نزدیكی زیادی با ماركسیسم پیدا نمودند. ایران را جامعهای نیمه فئودالیـ نیمه استعماری باحكومت بورژوازی كمپرادور و وابسته به امپریالیزم جهانی معرفی میكردند. بدین ترتیب سازمان در بخش آموزشهای سیاسی و اجتماعی تحت تأثیر ماركسیسم ـ لنینیسم قرار گرفت و در نهایت علمی بودن اصول ماركسیسم را تحت عنوان «علم مبارزه» و یا «علم تكامل اجتماعی» به رسمیت شناختند و عملاً مرز بین این جهانبینی و اسلام را محو نمودند.
علیرغم تمام این تلاشها كارگزاران سازمان به خوبی دریافته بودند كه برای به دستآوردن پایگاه مردمی و رخنه در دل تودهها پیش از هر كار باید امام خمینی را به پشتیبانی از سازمان واداشت و از جایگاه امام در میان ملت برای سازمان بهرهبرداری نمود. از این رو نخست در پی ربودن هواپیمای تاكسی ایر از دبی و بردن آن به بغداد، سازمان از راه غیرمستقیم فشارهایی بر امام آورد تا به پشتیبانی از ربایندگان هواپیما و سازمان آنان برخیزد. اما این نقشه به سبب ژرفنگری امام به بار ننشست و با شكست روبرو شد. سپس درخواستهای متعددی برای دیدار با امام مطرح شد، ولی امام در برابر دیدارهای اعضای سازمان، ضمن مخالفت با مبارزه مسلحانه۱۰ و تأكید بر نابودی این تشكیلات، اعلام نمودند: «من از مجموع اظهارات و نوشتههایشان به این نتیجه رسیدم كه این جمعیت به اسلام اعتقاد ندارد، لیكن چون میداند كه در كشوری مانند ایران كه بیش از هزار سال است اسلام در رگ و پی این ملت ریشه دوانیده است جز با نام اسلام نمیتوان پیشرفت كرد، لذا اسلام را ملعبه كردهاند. بالای نوشته خود نام خدا را میگذارند لیكن ذیل آن همان حرفها و بافتههای ماركسیستها و مادیون است. این فكر در من فقط در حد یك گمان بود لیكن هر چه گذشت و نوشتههایشان بیشتر منتشر شد این گمان در من بیشتر تقویت شد. البته من نمیخواهم بگویم همه آنهایی كه با این جمعیت هستند این جوریاند. ممكن است در میان آنها افرادی باشند كه واقعاً به اسلام اعتقاد داشته باشند و چه بسا افرادی كه فریب آنها را خورده باشند لیكن اساس تشكیلات این جمعیت روی اعتقاد به اسلام نیست.»۱۱
دیری نگذشت كه پیشبینی و ژرفاندیشی امام همگان را متحیر نمود. ۱۲ به تدریج سازمان مجاهدین پس از سال ۱۳۵۱ به ماركسیسم گرایش بیشتری پیدا كرد. در اواخر سال ۱۳۵۲ اعضای سازمان به مطالعه گستردهای درباره انقلابیون كوبا، ویتنام، چین و روسیه مشغول شدند. در اواسط سال ۱۳۵۳ اعضای فعال خود را به كارخانهها فرستادند و در اواخر همان سال برخی سران آن از ضرورت تركیب ماركسیسم و اسلام سخن گفتند.
اما سرانجام در اردیبهشت ۱۳۵۴ بیشتر رهبران سازمان كه هنوز آزاد بودند در بیانیهای به تغییر ایدئولوژی و پذیرش ماركسیست ـ لنینیست و كنار نهادن اسلام از سازمان رأی دادند. كادر رهبری سازمان در جزوهای با عنوان بیانیه مواضع ایدئولوژیك اعلام كرد كه پس از ده سال زندگی مخفی، چهار سال مبارزه مسلحانه و دوسال بازاندیشی ایدئولوژیكی گسترده، به این نتیجه رسیده است كه نه اسلام، بلكه ماركسیسم فلسفه انقلابی راستین است.آنها نوشتند «ما هرچه پوستین هزار و چهارصد ساله اسلام را با توجیهات علمی وصله مینمودیم، بخش دیگری از آن دچار پارگی میشد.» زیرا۱۳ اسلام ایدئولوژی طبقه متوسط است ولی ماركسیسم ایدئولوژی «رستگاری و رهایی طبقه كارگر.»
با این چرخش ایدئولوژیكی كامل، شكاف عمیقی در سازمان مجاهدین پدید آمد. در حالی كه برخی از اعضای سازمان به ویژه در تهران از این تغییر موضع پشتیبانی میكردند، اعضای دیگر بویژه در استانها، اسلامی باقی ماندند. سازمان مجاهدین به دو جناح رقیب تقسیم شد كه هر یك نشریه، تشكیلات و فعالیتهای ویژه خود را داشت و رقبای خود رابه طرح كودتا، كشتن سران و لو دادن یكدیگر متهم مینمود. جناح مجاهدین ماركسیست به فعالیتهای كارگری خود شدت بخشید، خواستار تشكیل یك حزب كارگری جدید شد، نشریه قیام كارگر را منتشر كرد. اما عدم همكاری نیروهای اسلامی با سازمان، اختلافات داخلی و حجم اطلاعات زیادی كه به دست ساواك رسیده بود باعث شد تا ساواك به سرعت سازمان را از هم فروپاشد.
ظرف چند ماه بقایای نیروهای سازمان اعم از ماركسیست و مسلمان به چنگ ساواك گرفتار شدند و از اواسط سال ۱۳۵۵ دیگر عملاً سازمان وجود خارجی نداشت.
در جریان پیروزی انقلاب، چند تن از كادرهای قدیمی آن از زندان آزاد شدند،به سرعت شروع به سازماندهی كردند و در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب به جمعآوری میزان زیادی اسلحه مبادرت ورزیدند. این گروه از همان روزهای اوج انقلاب به انحاء مختلف در مقابل نظام نوپای جمهوری اسلامی ایستادند و برای جذب جوانان و تودههای مردم و انجام كارهای سیاسی، «جنبش ملی مجاهدین» را تأسیس كردند.
● منافقین انقلاب اسلامی
همزمان با اوجگیری نهضت اسلامی ایران و پیروزی آن در سال ۱۳۵۷، سازمان مجاهدین خلق با این اعتقاد كه نظام جمهوری اسلامی نظامی مرتجع است و با بزرگ جلوهدادن خطر ارتجاع، مبارزه علیه انقلاب اسلامی و برنامهریزی جهت به دست گرفتن حكومت را آغاز كرد. سازمان با جمعآوری سلاح از پادگانها و جذب و اغفال نیروهای جوان و سازماندهی آنها در پی فراهم آوردن یك زمینه اجتماعی مناسب بود. در ابتدا مزورانه خود را همگام و همراه نهضت اسلامی نشان میداد و حتی عكس امام را نیز در كنار آرم سازمان قرار داده و از ایشان به عنوان رهبری قاطع و سازش ناپذیر یاد میكرد. پس از روی كار آمدن بنیصدر با نزدیك شدن به او آشوبها و تظاهرات زیادی را آشكارا سازمان دادن و دست پنهان آنان در بسیاری از آشوبهای منطقهای محسوس بود، اما پس از عزل بنیصدر از ریاست جمهوری، منافقین كه تنها امید خود را از دست رفته میدیدند در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ با انتشار اطلاعیهای علیه نظام جمهوری اسلامی ایران اعلان جنگ مسلحانه كردند و درصدد نابودی انقلاب اسلامی برآمدند. بدین ترتیب تابستان ۱۳۶۰ با ایجاد آشوب و هرج و مرج در شهرها، به آتش كشیدن وسایل نقلیه عمومی، ضرب و شتم مردم بیدفاع و ترورهای كور، علیه نظام اسلامی آغاز گردید. منافقین اولین ضربه هولناك را در ششم تیر ۱۳۶۰ با انفجار بمبی در مسجد ابوذر و سوء قصد به جان آیتالله خامنهای و سپس در هفتم تیر همان سال با انفجار دفتر مركزی حزب جمهوری اسلامی و به شهادت رساندن ۷۲ تن از مسئولین طراز اول كشور از جمله دكتر بهشتی رئیس دیوان عالی كشور وارد آوردند. دو ماه بعد نیز با انفجار دفتر نخستوزیری موجبات شهادت رئیسجمهور رجایی و نخستوزیر باهنر را فراهم كردند. ۱۴ از جمله اقدامات دیگر منافقان میتوان به ترور شهید دكتر آیت، انفجار دفتر دادستانی، به شهادت رساندن آیتالله قدوسی، شهدای محراب و تعداد زیادی از مردم عادی اشاره نمود. ۱۵
اقدامات تروریستی این سازمان از مهمترین خساراتی بود كه بر نظام نوپای جمهوری اسلامی وارد آمد. زیرا دولت انقلابی به ناگهان با از دست دادن حدود دویست نفر از دولتمردان و رهبران طراز اول خود مواجه شد. از سوی دیگر تصور طراحان اعمال فوق این بود كه با از دست دادن این عده، رژیم انقلابی سقوط كرده و زمینه برای كسب قدرت آنها فراهم میشود. با این حال سازمان مجاهدین خلق با رهبری مقتدرانه امام خمینی و حضور پرشور مردم در صحنههای مختلف مواجه شد و از توطئههای فوق راه به جایی نبرد.
از این رو رئیس سازمان همراه بنیصدر به پاریس گریخت و بقیه كادرهای آن تحت امر موسی خیابانی به ایجاد ترور و انفجار ادامه دادند. تقریباً تا سال ۶۱ كلیه خانههای تیمی و پایگاههای عملیات شهری آنها از بین رفت و باقی مانده آنها سعی كردند آخرین ضربات خود به انقلاب را با استقرار در عراق و ارائه اطلاعات به بعثیها و بازجوئی از اسرای ایرانی وارد كنند. اوج وابستگی منافقین به رژیم تجاوزگر بعثی را میتوان در اواخر جنگ تحمیلی مشاهده نمود كه عمده قوای خود را با پشتیبانی عراق وارد مرزهای غربی كشور كردند كه البته به لطف پایمردی رزمندگان ایرانی در عملیات مرصاد به كلی نابود شدند.
همچنین منافقین طی تمام این سالها كه مستقیماً در به شهادت رساندن چند هزار نفر از ملت مسلمان ایران نقش داشتند. روابط گستردهای با رژیم صهیونیستی و سازمانهای جاسوسی غربی نیز برقرار كرده بودند. اگر چه فعالیت های منافقین در عراق و مناطق مرزی تحت نظر عراقیها صورت میگرفت، با این حال فعالیتهای سازمان در بیرون از عراق خارج از كنترل رژیم بعثی بود و شامل رابطه بابسیاری از سرویسهای اطلاعاتی غربی به ویژه سازمان اطلاعاتی اسراییل (موساد) میشد.
نخستین همكاریهای سازمان با موساد در اوایل دهه ۸۰ شكل گرفت و از آن زمان تاكنون، منافقین از حمایت سرویسهای صهیونیستی برخوردار میباشند. به هر حال با توجه به این مطلب كه میان رژیم صهیونیستی و فرقهای نامتعارف كه ایدئولوژی خود را ملغمهای دروغین از ماركسیسم و مذهب شیعه قرار داده است، هیچگونه وابستگی ایدئولوژیك یا اهداف دراز مدت نمیتواند وجود داشته باشد، بنابراین میتوان نتیجه گرفت كه صهیونیستها از اعمال وطن فروشانه و خائنانهی این گروهك به نفع خود نهایت استفاده را میبرند و در عوض منافقین چیزی به جز ننگ به دست نمیآورند.
امام خمینی كه آگاهانه وقایع را نظاره میكردند، ضمن منافق نامیدن سازمان مجاهدین خلق آنان را چنین معرفی نمودند: «اینان كه از امپریالیسم انتقاد سرسختانه منافقگونه میكردند، اكنون معلوم شد كه چهره واقعی آنان چه چهره كریهی است و امروز به خوبی روشن است كه اینان به دامان امپریالیستها پناهنده و با كمك آنان به توطئه علیه جمهوری اسلامی برخاستهاند و با شایعهسازی و دروغپردازی میخواهند جوانان معصوم را به دام بكشند و با استفاده از خون مظلومان، امر اربابانشان را اجرا كنند. باید در همه منابر به این جوانهایی كه گول خوردهاند از این منافقین و امثال آنها نصیحت بشود، دعوت به حق بشود، باید آنها را فهماند كه اینهایی كه شما را دعوت میكنند به ضد جمهوری اسلامی قیام كنید، اینها با اسلام بد هستند، با اسم اسلام میخواهند اسلام را از بین ببرند. اینهایك روز با مقاصد اسلامی همراه نبودهاند، اینها نهجالبلاغه و قرآن را اسباب دست قرار دادند برای این كه نهجالبلاغه و قرآن را از بین ببرند و این جوانهای بیاطلاع، این پسرهای بیاطلاع، دستخوش این تبلیغات سوء اینها شدهاند و در مقابل ملت ایستادهاند.» ۱۶
اهمیت نفاق و منافق در نزد امام آنچنان زیاد بود كه حتی ایشان در وصتیتنامه سیاسی ـ الهی خویش نیز توصیههایی را درباره مقابله با منافقین مطرح كردند: «امروز و در آتیه نیز آنچه برای ملت ایران و مسلمانان جهان باید مطرح باشد و اهمیت آن را در نظر گیرند، خنثی كردن تبلیغات تفرقهافكن خانهبرانداز است. توصیه اینجانب به مسلمین و خصوص ایرانیان بویژه در عصر حاضر، آن است كه در مقابل این توطئهها عكسالعمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود، به هر راه ممكن افزایش دهند و كفار و منافقان را مأیوس نمایند.» ۱۷
● نتیجهگیری
انقلاب اسلامی و حوادث پس از آن چهرهی واقعی بسیاری از افراد و گروهها را آشكار ساخت. یكی از این گروهها، كه به سبب نادیده گرفته شدن از سوی مردم به اعمال خشونتآمیز روی آورد و بسیاری از بزرگان انقلاب و مردم عادی را به شهادت رساند، سازمان مجاهدین خلق است كه از سوی امام خمینی با عنوان «منافقین» یاد شد. بنابر آموزههای دینی و قرآنی، نه تنها اعمال خشونتآمیز این گروه در داخل، بلكه همكاری منافقین با دشمنان ایران، نیز كاملاً مردود شناخته شده است؛ زیرا مطابق با آیات قرآن، كسانی كه دم از اسلام میزنند اما با دشمنان اسلام رابطه برقرار میكنند و حرفهای دشمنان اسلام را ترویج میكنند، همان منافقینی هستند كه جایگاهشان همچون كافران در جهنم است.
با توجه به آنچه گذشت از یك سو میتوان به عمق اعمال خائنانه، وطنفروشانه و منافقانهی این گروهك تروریستی پیبرد و از سوی دیگر میتوان دلایل انزجار ملت ایران نسبت به گروهك منافقین را به خوبی درك نمود.
شعیب بهمن
پینوشتها:
۱. قرآن مجید، سوره المنافقون، آیات ۴ و ۶.
۲. قرآن مجید،سوره اعراف، آیه ۲۷.
۳. قرآن مجید، سوره نساء، آیه ۷۶.
۴. قرآن مجید، سوره نساء، آیه ۱۴۱.
۵. قرآن مجید، سوره توبه، آیه ۷۳ و سوره تحریم،آیه ۹۱.
۶. نهجالبلاغه، باب خطب، كلام ۲۱۰.
۷. صحیهنور، ج ۱۲، صص ۱۹۲ ـ ۲۰۲.
۸. حمید روحانی، نهضت امام خمینی، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲، ج ۳، ص ۳۵۵ ـ ۳۴۵.
۹. روزنامه جمهوری اسلامی، سال دوم، شماره ۳۱۷، تیرماه ۱۳۵۹، ص ۳.
۱۰. حسین روحانی،نشریه پیكار، شماره ۸۰، ص ۱۷.
۱۱. رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳، ص ۶۸۳، و همچنین ر. ك. وصیتنامه سیاسی ـالهی امام خمینی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۷۹، ص ۷۲ و ۱۱۵.
۱۲. علیاكبر هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه،زیر نظر محسن هاشمی، تهران:د فتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۸۴، ج۱، ص ۲۴۵ ـ ۲۴۹.
۱۳. پیشین، حمید روحانی، ص ۴۹۹.
۱۴. وصیتنامه سیاسی ـ الهی امام خمینی، تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۷۹، ص ۱۹۳.
۱۵. جمعی از نویسندگان،انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، قم: دفتر نشر معارف، ۱۳۸۲، ص ۱۸۷.
۱۶. صحیفهنور، ج ۱۵، صص ۲۰۱ ـ ۲۰۸.
۱۷. پیشین، وصیتنامه سیاسی ـ الهی امام خمینی، ص ۲۵.
منبع:موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
پینوشتها:
۱. قرآن مجید، سوره المنافقون، آیات ۴ و ۶.
۲. قرآن مجید،سوره اعراف، آیه ۲۷.
۳. قرآن مجید، سوره نساء، آیه ۷۶.
۴. قرآن مجید، سوره نساء، آیه ۱۴۱.
۵. قرآن مجید، سوره توبه، آیه ۷۳ و سوره تحریم،آیه ۹۱.
۶. نهجالبلاغه، باب خطب، كلام ۲۱۰.
۷. صحیهنور، ج ۱۲، صص ۱۹۲ ـ ۲۰۲.
۸. حمید روحانی، نهضت امام خمینی، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲، ج ۳، ص ۳۵۵ ـ ۳۴۵.
۹. روزنامه جمهوری اسلامی، سال دوم، شماره ۳۱۷، تیرماه ۱۳۵۹، ص ۳.
۱۰. حسین روحانی،نشریه پیكار، شماره ۸۰، ص ۱۷.
۱۱. رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳، ص ۶۸۳، و همچنین ر. ك. وصیتنامه سیاسی ـالهی امام خمینی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۷۹، ص ۷۲ و ۱۱۵.
۱۲. علیاكبر هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه،زیر نظر محسن هاشمی، تهران:د فتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۸۴، ج۱، ص ۲۴۵ ـ ۲۴۹.
۱۳. پیشین، حمید روحانی، ص ۴۹۹.
۱۴. وصیتنامه سیاسی ـ الهی امام خمینی، تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۷۹، ص ۱۹۳.
۱۵. جمعی از نویسندگان،انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، قم: دفتر نشر معارف، ۱۳۸۲، ص ۱۸۷.
۱۶. صحیفهنور، ج ۱۵، صص ۲۰۱ ـ ۲۰۸.
۱۷. پیشین، وصیتنامه سیاسی ـ الهی امام خمینی، ص ۲۵.
منبع:موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
منبع : موسسه مطالعات وپژوهش های سیاسی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست