شنبه, ۲۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 18 May, 2024
مجله ویستا

جایگاه ممتاز زن در قرآن و پاسخ به چند شبهه


همایش علمی ‹‹ اسلام وفمینیسم ›› باهدف بهره گیری از اندیشهٔ فرهیختگان حوزه ودانشگاه درعرصه های تربیتی ، اجتماعی ، فرهنگی وسیاسی وبه قصد رفع افراط وتفریطهایی كه همواره نسبت به زن روا داشته اند ، توسط معاونت پژوهشی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دردانشگاهها درسال ۱۳۷۹ برگزار شد .دراین همایش ، بیش ازهشتادمقاله علمی ارائه شد كه مقالهٔ آیه الله معرفت به زبان عربی ، یكی از آن مقالات بود .گزارشی كه درپی می آید ، خلاصه ای از آن است . نویسندهٔ مقاله پس ازپرداختن به پیشینهٔ تاریخی خدشه دارشدن ارجمندی وكرامت زن درتاریخ انسان ، به ویژه دردوران جاهلیت ونقش عظیم اسلام درنشاندن وی درجایگاه رفیع وكریمانهٔ خود، به آیات متعددی برای اثبات این حقیقت استناد جسته است وبرآن است كه آنچه ازكلیت قرآن استفاده می شود ، تأكید برانسانیت زن ومرد است ، نه جنسیت آنان .وی درادامه ، مقالهٔ خویش را درده عنوان تنظیم نموده است .
۱.كرامت انسانی زن ازنگاه قرآن :داشتن ویژگیهای متفاوت روحی، جسمی وعقلانی زن ومرد ، ریشه درضرورت زندگی فردی وحیات اجتماعی آنان دارد و همین ویژگیهای نفسانی وعقلانی است كه این دوجنس را درآفرینش ذاتی ازهم جدا ساخته وتفاوتهایی را دروظایف آنان درعرصه زندگی به وجود آورده است ؛ تقسیمی عادلانه ومتناسب با توانمندیهای هریك وعدالتی فراگیر درعرصهٔ تكلیف واختیار است كه ناشی از عملكرد حكیمانه خداوند نسبت به آنان است .
۲.تساوی زن ومرد : دراین بخش ،نویسنده ضمن بررسی آیاتی چند وپرداخت عالمانه به آیهٔ ‹‹ الرجات قوامون علی النساء ›› كه ممكن است شائبه برتری مرد را برزن برساند ، بیان می كند كه منظوراز این آیه ، برتری مرد برزن نیست ، بلكه حاكی ازنوعی تقسیم پذیری مسؤولیتهاست كه از یك سووظیفهٔ حمل ونگه داری وتربیت فرزند را برعهدهٔ زن سپرده واز سویی مسؤولیت سنگین مراقبت ، حفاظت وتأمین نیازهای معیشتی واقتصادی خانواده را بردوش مرد نهاده است واین تفاوت وتقسیم كار، ریشه درطبیعت انسان وتوانمندیهای طرفین دارد .
۳.همسانی دختروپسر: نگارنده دراین قسمت ، پس ازنقد فرهنگ غلط جاهلیت قبل ازاسلام وخرافهٔ نسبت دادن دختران به خدا وپسران را از آن خود دانستن ، برآن است كه آنچه آیات به آن نظردارد ، برملاساختن وآشكارنمودن سخافت این عقاید است، نه برتری پسران بردختران .
۴.ارث زن : چهارمین موضوع مورد بحث نویسنده ، دوبرابر بودن ارث مرد نسبت به زن است كه ضمن اشاره به فرهنگ جاهلیت كه اساسا برای زن ، هیچ گونه ارثی را قائل نبود وسنت شكنی اسلام كه برای زن ، همچون مردان ، ارث قائل شد، برناحق بودن تفكر جاهلی پای می فشارد ودرادامه می گوید :دوبرابربودن ارث مردنسبت به زن هیچ دلیلی بربرتری مرد نسبت به زن نیست ، بلكه نوعی تعدیل درفرایند كار ومسؤولیت پذیری درتأمین زندگی است كه درقبال عهده داری تأمین نفقه زن وتأمین زندگی خانوادگی ،مهریه وبرای ایجاد تعادل دردرآمد ، ارث زن،نصف مرد قرارداده شده است .
وی درادامه ، ضمن رد برخی توجیهات كه برآن است این تفاوت درارث رانوعی سفارش شرع تلقی كند ونه یك واجب ویا این كه این مربوط به زمان خاصی بوده واینك موضوع عوض شده ودرنتیجه ، حكم نیز ازمیان برداشته شده ویا این كه درآغاز ، این كارواجب بوده ، اما دلیلی برتداوم وجوب نداریم ، مستدلابه این شبهات پاسخ داده است .
۵.دیه زن: دراین بخش ، نویسنده ضمن اشاره به تأثیرات وپیامدهای اقتصادی متفاوت فقدان مادروپدر درزندگی خانوادگی وتأثیرگذاری درسرنوشت فرزندان ، توضیح می دهد كه دیه ، نوعی جبران خسارت وترمیم خلأها وكمبودهاست وشارع با این اقدام ؛ یعنی نصف بودن دیه زن نسبت به مرد ، درواقع دست به نوعی عمل حكیمانه زده است واقدام به نوعی تدبیرعاقلانه كرده است وهرگزنشانی ازبرتری مرد نسبت به زن نیست .درادامه با اشاره به فتوای یكی ازفقهای معاصرمبنی برتساوی دیه زن ومرد با استناد به روایات متعدد وفتاوای فقها خدشه داربودن این فتوا را اثبات می كند.
۶.شهامت زن : ششمین موضوعی كه نویسنده باتوجه به آیهٔ ۲۸۲بقره ، بدان پرداخته ، شهادت دوزن به جای یك مرد است كه با ا ستدلال به روایات مربوط به این بحث واستفاده از بیانات مفسران ، به این نتیجه می رسدكه این جا سخن ازشهادت دوزن نیست ، بلكه سخن ازتكمیل یك شهاد ت است كه اگر یكی از دو زن ، چیزی را از جریان فراموش كرده باشد ، باتذكر فرد دیگر ، نقص برطرف گردد ،ولی همین مسأله درمرد، عكس است كه نه تنها دونفرراباهم نمی آورد كه جداجدا باید شهادت دهند واگریكی از مختصات راطرفی فراموش كرد ، از حجیت می افتد ودیگری نمی تواند آن راجبران كند ودرمقابل ، طرف دیگر نیز چون تنها شده وبینه حاصل نشده ، شهادتش مسموع نیست ؛به عكس آنچه دربارهٔ زن ذكر شد وفلسفهٔ این موضوع ،آن است كه زنان مثل مردان ، اشتغال زیادی به مسائل مالی واجتماعی ندارند ، لذا درمعرض نسیان وفراموشی بیشتری قراردارند ،برهمین اساس ، نفردوم برای رفع نقص است كه باید باهم باشند .پس از این موضوع نیزهرگز برتری مرد نسبت به زن استفاده نمی شود ؛ چون این جا بحث ازدونفر بودن نیست ، بلكه سخن از مكمل بودن است .
۷.طلاق ، عده وزمان عده : هفتمین ویا درواقع ،شبهه ای كه نویسنده مطرح كرده وبدان پاسخ گفته است ،مسأله یكسویهٔ طلاق دردست مرد است كه ممكن است گفته شود این خود باعث شده كه زن همچون بازیچه ای دردست مرد باشد تا هروقت بخواهد ، ازاوبهره گیرد وهرگاه نخواست ، اورا طرد كند .نویسنده دربرابراین شبهه ، بابهره گیری ازدیدگاههای مفسران قدیم وجدید ؛ همچون ‹‹ ابن عباس ›› و‹‹ محمد عبده›› ونیز استناد به فتوای فقهای بزرگ قدیم ومعاصر؛همچون ‹‹ علامه ابولصلاح حلبی ›› ، ‹‹ ابن زهره ››‌و‹‹ امام خمینی رحمه الله ›› نتیجه گرفته است كه اولا ، اسلام با محدود ساختن طلاق ، شرایط خاص سنت زشتی ك درجاهلیت مرسوم بود كه مرد به طورمطلق ، هرگاه می خواست ،زن را طلاق می داد وهر زمانی كه می خواست مراجعه می كرد ، باتحریم رجوع به زن پس ازطلاق می داد وهر عدم امكان رجوع درطلاق خلع ومبارات، مسأله را تعدیل كرد و ثانیاً ، طلاق، سه قسمت است كه طلاق رجعی به دست مرد وطلاق خلع ، خواسته زن ، ومرد موظف به انجام آن است وطلاق مبارات ، خواستهٔ طرفین است .پس نوعی تقسیم عادلانهٔ‌ حق تصمیم گیری است .
ثالثاً، زن می تواند درضمن عقد ، شرایطی را برمرد تحمیل كند ؛ از جمله حق تكفل طلاق كه خود به طورمطلق یا مشروط ، بتواند خود را مطلقه كند؛ چنان كه درمهرنامه های نظام جمهوری اسلامی ، دربیش از ده مورد ؛ مثل عدم تأمین نفقهٔ زن از ناحیهٔ مرد ، اعتیاد ، یا ازدواج مجدد و… زن می تواند خود را مطلقه كند .
نویسنده درضمن این بحث ، نگاه نقد آمیزی نسبت به گفتهٔ یكی ازحقوقدانان ایرانی دارد كه مسألهٔ طلاق راناشی ازتأثیرپذیری دوران جاهلیت دانسته است ونیزبرنظریهٔ ‹‹ صاحب جواهر ››‌ كه دروجوب طلاق برمرد درمسأله خلع تشكیك كرده ، ایراداتی وارد ساخته است وسرانجام با استفاده ازقاعدهٔ ‹‹ لاضررولاضرار›› وقاعدهٔ ‹‹ نفی حرج ›› و… برلزوم موضوع ، استدلال كرده است .
۸ .تنبیه بدنی : از جمله خرده گیریهایی كه براسلام شده ، اجازهٔ تنبیه بدنی زن طبق آیهٔ ۳۴سورهٔ نساء است كه این رانوعی هتك حرمت ا نسانی زن شمرده اند .نگارندهٔمقاله درپاسخ گویی به این شبهه ،ضمن بیان واقعیتهای تاریخی دوران جاهلیت عرب وحتی كشورهای متمدنی چون ایران وروم وتضییع حقوق زنان دراین مجامع وحمایت همه جانبهٔ اسلام از زن درچنین شرایطی ، به توضیح این آیه می پردازد واین آیه را جزء منسوخات تمهیدی می شمارد كه باگذشت زمان شخص می شود وبا توجه به تمهیداتی كه شارع از آغاز تا پایان انجام داده ، این موضوع مبرهن می شود كه اولا، اگر چنین حقی به مرد كه عهده دار نظام خانواده است داده شد ،برای جلوگیری از اشكالات وتخلفاتی است كه ممكن است نظام خانواده را به هم ریزد .باتوج به روایات متعدد وعملكرد صاحب شریعت ، مشخص می گردد این موضوع را درطی مدت زندگانی خود ، كلاریشه كن ساخته است ؛ چون از یك سوبا تأكیداتی كه می ورزد ؛ كه تنبیه نباید كمترین دردی داشته باشد واز سویی ، روایات براین نكته اصراردارد كه هیچ گاه تنبیه بدنی نسبت به زن نباید انجام گیرد وبراین منع تأكید هم ورزیده است وسوم این كه برشأن رفیع ومقام منبع زن اصرارورزیده است ومحبت ورحمت وعطوفت نسبت به وی را با سفارشان اكید مطرح كرده است .سپس با توجه به سفارش درچشم پوشی مرد ازخطاهای زن ، نتیجه گیری می كند كه آیه ،منسوخ به این سفارشات وتأكیدات است ؛ به خاطرآنچه ذكر شد ومخالفت صریح پیامبراكرم صلی الله علیه وآله وسلم با تنبیه بدنی .
۹.پوشش –حجاب :یكی دیگر از شبهاتی كه نویسنده درمقاله مطرح وبدان پاسخ داده است ، مسألهٔ پوشش زن است كه آیا این نوعی بی حرمتی ونفی آزادی از زن تلقی نمی شود ؟
نویسنده ضمن بیان پیامدهای مثبت عفاف وپوشش زن ، هم درصیانت وحفاظت ازخود زن وهم تأثیرات شگرفی كه دربهداشت روانی واجتماعی افراد جامعه می گذارد وره آوردهای بی بند وباری دركشورهایی كه مسألهٔ عفاف وپوشش را نادیده گرفته اند ، برضرورت پوشش با استناد به آیات وروایات وتأكید بربهره وری جنسی درمحدودهٔ تشرع وشریعت وحفظ حرمت زن پرداخته است .
۱۰. چند همسری (تعدد زوجات ): آخرین بحث مقاله ، ایراد برمسألهٔ جوازچند همسری دراسلام است كه این عامل تحقیرزن وخدشه دارشدن حیثیت انسانی اودانسته اند .
نویسنده ضمن اشاره به این كه آیهٔ دوم وسوم سورهٔ نساء درشرایط اجتماعی خاصی نازل شده است وناظربه حل یك مسألهٔ مهم اجتماعی بوده است ، با نظربه نقش دین وپیام دهی آن برای كل انسان وموظف بودن حكومت دینی درجهت رهایی انسانهای گرفتار استكبارواستعمارووجود جنگهای ناخواسته ومشكلاتی كه پیامد طبیعی جنگهاست ؛ از جمله : بی سرپرستی زنان وفرزندان برخی از افراد كشته شده درمیادین جنگ ، خواه وناخواه یكی از این سه راه را باید پیمود : یا اكتفای مردبه یك همسر وبی همسر ماندن دیگر زنان ویا اكتفا به یك همسرشرعی وارتباط نامشروع با دیگران و یا ازدواج با بیش از یك همسر.نخستین راه ، خلاف طبیعت وفطرت ، دومی خلاف شریعت وسومی، موافق عقل وشرع است .
اسلام با این تدبیرحكیمانه ، درشرایط خاص وبحرانی ، هم جلو پیامدهای ناگوار اجتماعی وهم فردی را گرفته است وهم راه حل عاقلانه وصحیحی را ارائه نموده است ؛ با تأكید برای كه دراین موضوع ، عدالت ، یك اصل حاكم درمسألهٔ چند همسری است وكسی كه توان آن را ندارد ، حق چنین عملی را ندارد .
سرانجام ، پایان بخش مقاله ، موضوع چند همسری پیامبراسلام صلی الله علیه وآله وسلم است كه درنگاشته های بعضی ازمستشرقان به عنوان یك اشكال مطرح شده است .نویسنده با توضیحات مبسوط برچگونگی این ازدواجها واین كه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم اولین همسرش بیش ازدودهه از اومسنتربود وتا سن پنجاه ساللگی با اوبه سربرد ، می نویسد :پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم تنها از سال پنجاه به بعد درطی كمتر ازپنج سال ، هفت زن ودرطی هفت سال آخرعمر دردوران كهولت ، نه زن اختیاركرد كه این خود نشان دهندهٔ این است كه این همسرگزینیهای متعدد ، صرفا جنبهٔ سیاسی – اجتماعی داشته وازروی هوا وهوس نبوده است .افزون براین كه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم ، جز ازدونفراز این زنان ، فرزندی نداشته است .



محمد هادی معرفت
تلخیص وترجمه: غلام نبی گلستانی