سه شنبه, ۲۸ اسفند, ۱۴۰۳ / 18 March, 2025
مجله ویستا
غیبت کبرا

▪ پاسخ: عصر غیبت کبرا زمانی است که با انتهای غیبت صغرا شروع شده است. انتهایی که توسط اعلان امام زمان (ع) در سال ۳۲۹ هجری صورت گرفت. حضرت در نامهای به علی بن محمّد سَمَری از انتهای سفارت وشروع غیبت کبرا خبر داد.
عصر غیبت کبرا دارای شرایط وخصوصیاتی است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱) مسلمانان در این عصر در ظاهر از رهبر وامام خود جدا شدهاند، واو را نمیبینند ویا اگر میبینند او را نمیشناسند. واین حکم کلّی برای عموم شیعیان است، گر چه ممکن است برخی به جهت مصالحی، مشرف به لقای حضرت شوند.
۲) گسترش ظلم وستم در روی زمین، نیز از ویژگیهای عصر غیبت کبرا است. وبا این ویژگی، بین این زمان وعصر حکومت اسلامی در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) تمییز داده میشود.
۳) تأکید الهی بر امتحان امّت اسلامی در عصر غیبت کبرا؛ زیرا در این عصر مردم با مشکلات بیشتری روبهرو خواهند بود از قبیل:
الف) گسترش فساد وفحشا در جامعه اسلامی و جهان.
ب) انواع فشارهای سیاسی ومشکلات که در راه پذیرش حقّ وایمان است.
ج) مواجهه انسان با انواع شبهات در وجود امام زمان (ع).
در نتیجه مشاهده میکنیم که امامان: تأکید فراوانی بر این موضوع مهم داشتهاند. همان گونه که از حضرت موسی بن جعفر (ع) روایت شده که فرمود: «إذا فقد الخامس من ولد السابع، فاللَّه اللَّه فی أدیانکم لایزیلکم عنها أحد، یا بنیّ! إنّه لابدّ لصاحب هذا الأمر من غیبة حتّی یرجع عن هذا الأمر من کان یقول به، إنّما هی محنة من اللَّه عزّوجلّ امتحن اللَّه بها خلقه ...»؛ «هر گاه پنجمین از اولاد هفتمین مفقود شد، پس خدا را، خدا را در ادیانتان، مواظب باشید که معتقدات شما را زایل نکنند، ای فرزندم! به طور حتم برای صاحب این امر غیبتی است به حدّی که معتقدان به آن، از این امر رجوع میکنند، واین محنتی است که خداوند به واسطه آن خلقش را امتحان میکند...».( کافی، ج ۱، ص ۳۳۶، ح ۲)
● پرسش: غیبت حضرت مهدیعلیهالسلام به چه کیفیتی است؟
▪ پاسخ: در رابطه با کیفیت غیبت حضرت دو نظریه است:
۱) نظریه خفای شخص: یعنی اینکه وجود حضرت از دید مردم مخفی است. دلیل این نظریه روایاتی است که از طرق اهل بیت: رسیده است.
امام رضا (ع) فرمود: «لایری جسمه...»؛ «... جسم او دیده نمیشود...».( کمال الدین، ص ۳۷۰)
امام صادق (ع) فرمود: «...الخامس من ولد السابع یغیب عنکم شخصه...»؛ «...پنجمین از اولاد هفتمین، شخصش از شما غایب خواهد شد...».( بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۲)
۲) نظریه خفای عنوان: به این معنا که مردم او را میبینند ولی هرگز به عنوان مهدی موعود به او آشنایی پیدا نمیکنند. دلیل بر این نظریه نیز روایت محمّد بن عثمان عَمْری است که فرمود: «واللَّه إنّ صاحب هذا الأمر لیحضر الموسم کلّ سنة فیری الناس ویعرفهم ویرونه ولایعرفونه»؛ «به خدا سوگند! همانا صاحب این امر در موسم حجّ هر سال حاضر میشود، مردم را میبیند وآنها را نیز میشناسد، ونیز مردم او را میبینند ولی نمیشناسند.»( کمال الدین، ص ۴۴۰)
● پرسش: با توجه به فراگیری ظلم وفساد در عالم، چرا امام ظهور نمیکند؟
▪ پاسخ: غالب احادیثی که اشاره به عملکرد حضرت مهدی (ع) بعد از ظهور دارد به این نحو است که خداوند به توسط حضرت، عالم را از عدل وداد پر میکند همان طوری که زمین پر از ظلم شده باشد که این در حقیقت تشبیه است نه شرطیّت وعلیّت، یعنی ظلم و فساد علت ظهور باشد.
به تعبیر دیگر: فساد، هدف نیست، بلکه آمادگی، هدف است. بر خلاف آنچه برخی تصوّر میکنند آنچه برای تسریع ظهور مصلح جهانی لازم است، وجود ظلم وفساد در سراسر زمین نیست، بلکه یک آمادگی وتشنگی لازم است. البته نمیتوان انکار کرد که افزایش ظلم وفساد یکی از علل آمادگی وتشنگی خواهد بود، زیرا هنگامی که مردم جهان ثمره تلخ وشوم تبعیضها وبیعدالتیها را بچشند، ناراحت میشوند ودر جستوجوی یک طریق اصلاح ویافتن یک مصلح جهانی گام برمیدارند.
در نتیجه، باید گفت: هسته اصلی زمینه برای ظهور، آمادگی وآگاهی از عواقب وضع نابسامان امروز دنیا است، نه اینکه وجود ظلم وفساد هدف اصلی باشد.
● پرسش: چرا امام زمانعلیهالسلام خود را برای مؤمنان مورد وثوق ظاهر نمیسازد؟
▪ پاسخ:
ـ اولاً: آن حضرت برای هر کس که بخواهد ظاهر شود ناگزیر میبایست برای معرفی خود معجزهای اظهار نماید تا در صحت ادعایش یقین کنند. در این میان عدهای حقّهباز وساحر پیدا میشوند وبرای فریب مردم از راه سحر وجادو چنین میکنند، وخود را به عنوان امام زمان وانمود مینمایند.
ـ ثانیاً: افراد حیلهگر از این موضوع استفاده کرده وادعای رؤیت میکردند، ولی به جهت سدّ این گونه انحرافات، ملاقات در حدّ گسترده ممنوع شد، گر چه خواصّی از افراد در موقعیتهای مناسب وبنابر مصالح کلّی وجزئی به ملاقات حضرت شرفیاب میشوند.
● پرسش: مقصود از نیابت عامّه در عصر غیبت کبرا چیست؟
▪ پاسخ: مقصود از نیابت عامه این است که امام (ع) ضابطهای کلّی به دست میدهد تا در هر عصر، فرد شاخصی که آن ضابطه از همه جهات ودر همه ابعاد بر او صدق میکند نایب امام شناخته شود ودر جامعه، نماینده او گردد.
بنابراین، کسانی که در دوره غیبت صغرا نیابت داشتند وبا اسم ورسم معرفی شده بودند «نایب خاص» نامیده میشوند.
بر اساس روایات وارده در این باب، مقام نیابت عامه به وسیله خود امامان: به ویژه حضرت حجت (ع) به فقیه جامع شرایط تفویض شده است، که از آن جمله میتوان به این دو روایت اشاره کرد:
۱) عمر بن حنظله از امام صادق (ع) سؤال میکند که اگر در مشکلات ومنازعاتی که معمولاً برای آنها به حاکم یا به قضات منصوب از طرف حاکم مراجعه میکنند، بین دو نفر شیعه رخ داد چه کنند؟آیا میتوانند به حاکم وقت ویا قضات منصوب از طرف آنان مراجعه نمایند ومشکلشان را حل نمایند.
حضرت در پاسخ فرمود: مراجعه به آنها حرام است، زیرا رجوع به آنها رجوع به طاغوت است وخدای سبحان مراجعه به طاغوت را نهی کرده است.
او دوباره سؤال کرد: پس چه کنند، زیرا در صورت عدم مراجعه، حقشان ضایع میشود.
حضرت با ذکر معیارهایی علمای واجد شرایط را برای آنها معرفی کرده، میفرماید: «ینظران (إلی) من کان منکم ممّن قد روی حدیثنا ونظر فی حلالنا وحرامنا وعرف أحکامنا فلیرضوا به حکماً فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً، فإذا حکم بحکمنا فلمیقبله منه فإنّما استخفّ بحکم اللَّه وعلینا ردّ، والرآدّ علینا الرآدّ علی اللَّه وهو علی حدّ الشرک باللَّه...»؛ «در بین خودتان از فقهای شیعه کسی را انتخاب کنید که حدیث ما را روایت کرده و در حلال و حرام ما نظر نموده و احکام ما را شناخته است ومشکل خود را از طریق او حل نمایید، زیرا آنان از طرف من منصوبند ومن نیز آنها را بر شما حاکم قرار دادم. اگر پس از مراجعه به آنان وبیان حکم، طرفین دعوا حکم را نپذیرند، ما را ردّ کردهاند وحکم خدا را سبک شمردهاند، وردّ بر ما در حقیقت ردّ بر خداست وچنین شخصی در حدّ مشرک به خدا خواهد بود.»( اصول کافی، ج ۱، ص ۶۷، ح ۱۰)
۲) اسحاق بن یعقوب بعد از طرح مسائلی از حضرت مهدی (ع) جواب آنها را طلب میکند. امام در توقیعی که در ذیل آن نامه به وسیله نایب دوم خود محمّد بن عثمان عَمْری میفرستد، از جمله مسائلی که در آن اشاره کرده اینکه: «...أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فإنّهم حجّتی علیکم...»؛ «امّا در حوادثی که پیش میآید به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند...».( کمالالدین، ص ۴۸۴ ؛ الغیبة، طوسی، ص ۱۷۷)
● پرسش: چه کنیم تا مردم به سوی امام زمانعلیهالسلام جذب شوند؟
▪ پاسخ: جذب مردم ومیل آنها به امام زمان (ع) متوقّف بر معرفت آنها به آن حضرت است، زیرا هیچ کس به چیزی که برایش مجهول بوده وبه آن علم ندارد توجه پیدا نمیکند. ولذا بر ما لازم است که امام زمان (ع) را به عموم مردم بشناسانیم، که خصوصیات عصر ایشان چیست؟ وانسان در زمان ظهور آن حضرت به چه برکاتی نایل خواهد شد؟ وچگونه ظلم وبیعدالتی در تمام سطوح جامعه با ظهور ایشان رخت خواهد بست وچگونه با ظهورش بشر از ظلمات به نور خواهد رسید.
اگر چه در عصر غیبت نیز مانند خورشید در پشت ابرها از آن حضرت بهره میبریم ولی این کجا وآن کجا؟ مردم با شنیدن این مسائل متوجه امام زمان (ع) شده وبه حضرت میل پیدا میکنند.
● پرسش: راه رسیدن به لقای حضرت مهدیعلیهالسلام چیست؟
▪ پاسخ: انسان از دو طریق میتواند به ملاقات حضرت شرفیاب شود:
۱) از راه تحصیل کمالات روحی؛ زیرا انسان از این راه، رذایل اخلاقی را از خود دور کرده، با عمل به دستورات شرع به درجهای میرسد که قابلیت شرفیاب شدن به محضر آن حضرت را پیدا میکند.
۲) از راه عمل به برخی از دستورات وارده که در برخی روایات به آن اشاره شده است. از آن جمله اینکه هر کس چهل شب در طول چهل هفته به مسجد سهله برود وبا حضور قلب به حضرت توجه پیدا کرده، از خداوند طلب رؤیت ایشان را نماید به ملاقات آن حضرت شرفیاب میشود.
● پرسش : چرا با شنیدن نام «قائم» از جا بر میخیزیم؟
▪ پاسخ : حاجی نوری مینویسد: در خبری از امام صادق (ع) نقل شده است: روزی در مجلس امام صادق (ع) نام مبارک حضرت مهدی (ع) برده شد، امام صادق (ع) به جهت تعظیم واحترام از جای برخاست.( نجمالثاقب، ص ۴۴۴)
ونیز در روایت آمده که دعبل خزاعی بعد از آنکه ابیاتی راجع به حضرت مهدی (ع) نزد امام رضا (ع) قرائت کرد، حضرت از جای برخاست....( منتخب الأثر، ص ۵۰۵)
میرزای نوری میگوید: وقتی نام حضرت حجة بن الحسن (ع) در مجلس امام رضا (ع) برده شد، آن حضرت از جای برخاست ودو دست مبارکش را روی سر گذاشت وفرمود: «اللّهمّ عجّل فرجه وسهّل مخرجه».( همان)
از امام صادق (ع) سؤال شد: چرا هنگام شنیدن نام امام زمان (ع) از جای خود برمیخیزیم؟ حضرت فرمود: چون غیبت حضرت مهدی طولانی است. وامام از شدّت محبّتی که به دوستان خود دارد هر زمانی که شخصی او را یاد کند نگاهی به او مینماید وسزاوار است که یاد کننده به جهت احترام وتعظیم، از جای خود برخیزد. هنگامی که مولای خویش او را به نظر مهر وعطوفت نگاه میکند، پس از جای خود برخیزد واز خدای تبارک وتعالی تعجیل فرج ایشان را بخواهد.( همان)
● پرسش : منظور از مهدویت نوعی وشخصی چیست؟
▪ پاسخ : گاهی در تعبیرات از مهدویت شخصی ونوعی استفاده میشود، مثلاً گفته میشود: اهل سنّت مهدویت نوعی را قبول دارند وشیعه امامی مهدویت شخصی را، مقصود از این دو چیست.
شیعه قائل به مهدویت شخصی است؛ یعنی معتقد است به اینکه مهدی موعود (ع) شخصی است معیّن که متولد شده وتاکنون زنده است ودر آینده ظهور خواهد کرد، واو کسی جز فرزند امام حسن عسکری (ع) نیست.
ولی اهل سنّت معتقد به مهدویت نوعی است؛ یعنی معتقد است که در آخرالزمان شخصی از ذریه پیامبر اکرم (ص) به نام مهدی متولد شده، وظهور خواهد کرد. واوست کسی که زمین را پر از عدل وداد خواهد نمود همان گونه که پر از ظلم وجور شده باشد، گرچه وجود خارجی ندارد.
تعبیر مهدی نوعی وشخصی کاربرد دیگری نیز دارد که نزد عرفا متداول است. برخی از عرفای اهل سنّت همچون مولوی معتقدند به اینکه در هر زمانی باید یک مهدی موجود باشد خواه از نسل علی وخواه از نسل عمر.
مقصود آنان از مهدی، همان قطب عالم امکان است، ولی شیعه قائل است که در هر زمان باید امام معصوم موجود باشد، زیرا بدون آن زمین مضطرب خواهد شد.
● پرسش : آیا در عصر غیبت کبرا نیز نامهای از ناحیه مقدّسه صادر شده است؟
▪ پاسخ : شیخ طبرسی؛ در کتاب «الاحتجاج» دو نامهای را که از ناحیه مقدسه حضرتمهدی (ع) برای شیخ مفید؛ فرستاده شده نقل کرده است. در این دو نامه اشاره به برخی مطالب صحیح وعالی شده ونیز از برخی مسائل به طور رمز واشاره خبر داده است.( احتجاج، ج ۲، ص ۶۰۲-۵۹۷)
نامه اوّل در اواخر ماه صفر سال ۴۱۰ هجری سه سال قبل از وفات شیخ مفید؛ به دست او رسیده است. ونامه دوم در سال ۴۱۲ هجری یعنی یک سال قبل از وفات شیخ به دست او رسیده است. واین در حقیقت بعد از گذشت هشتاد سال از وفات شیخ علی بن محمّد سمری سفیر چهارم است که همان انتهای غیبت صغرا وشروع غیبت کبرا در سال ۳۲۹ هجری است.
فرستنده نامه اوّل میگوید: این نامه را از منطقهای که متصل به حجاز است آورده است. واز این کلام استفاده میشود که امام در آن هنگام در نواحی حجاز ساکن بوده است، واین نامه را به توسط برخی از خواص به شیخ مفید؛ فرستادهاند.
نامه دوم نیز در اول ماه شوال سال ۴۱۲ از ناحیه مقدسه برای شیخ فرستاده شد. ودر روز پنجشنبه ۲۳ ماه ذی حجه همان سال به دست شیخ رسیده است. یعنی سه ماه وهفت روز کم در بین راه در دست قاصد بوده است.
هر دو خطاب به املای حضرت مهدی (ع) وخطّ برخی از ثقات ومعتمدین نزد امام زمان (ع) بوده همان گونه که از ظاهر رساله اولی ونصّ رساله دوم استفاده میشود. وآخر هر دو نامه مزیّن به چند سطری کم از خطّ خود امام است که شهادت وگواهی بر صحت نامه است. امام در آن کلمات به شیخ مفید؛ امر میکند تا این رساله را از هر کس مخفی بدارد، ولی نسخهای از آن را بردارد تا موثقین از اصحابش بر آن مطلّع شده یا شفاهاً به اطلاع آنها برساند.( تاریخ الغیبة الکبری، ص ۱۴۱و۱۴۰)
● پرسش: سند دو توقیع صادر شده از امام مهدیعلیهالسلام بر شیخ مفیدرحمة الله چگونه قابل اثبات است؟
▪ پاسخ: سند این دو توقیع را از جهاتی میتوان مورد توجه قرار داده وبرای اعتبار آن چارهای اندیشید، گر چه شیخ طبرسی که تنها ناقل این دو توقیع است آنها را مرسلاً وبدون سند نقل کرده است.
۱) طبرسی این دو روایت را از مسلّمات به حساب آورده که این به نوبه خود دلالت بر اعتقاد به صحت سند نزد او دارد. وممکن است که طبرسی به جهت شهرت ووضوح این دو توقیع، سند آنها را حذف کرده است، همان گونه که سند بسیاری از روایات را حذف کرده است.
۲) مضامین عالی که در این دو روایت است ونیز خبرهای صادقی که در آن دو به آنها اشاره شده نیز از جمله شواهد صدق این دو توقیع وانتساب به حضرت مهدی (ع) است.
وامری که موجب ازدیاد اطمینان به این دو توقیع است اینکه محدّث بحرانی بعد از آنکه اشعار منسوب به امام زمان (ع) در رثای شیخ مفید را نقل میکند که بر قبر او نوشته شده بود، میفرماید: «این اشعار از امام زمان (ع) نسبت به شیخ مفید بعید نیست، بعد از آنکه توقیعاتی از ناحیه حضرت (ع) برای شیخ فرستاده شد، توقیعاتی که مشتمل بر تعظیم واجلال فراوانی بوده است...». آن گاه میگوید: «شیخ یحیی بن بطریق حلّی در رساله نهج العلوم الی نفی المعدوم معروف به «سؤال اهل حلب» دو طریق در تزکیه شیخ مفید ذکر کرده است:
الف) صحت نقل او از ائمه طاهرین: آن طوری که در تصانیف او از مقنعه ودیگر کتب ذکر شده است.
ب) آنچه را که عموم شیعه روایت کرده ومورد قبول قرار داده است که صاحب الامر -صلواتاللَّه وسلامه علیه وعلی آبائه- دو نامه به او نوشته است به این نحو که در هر سال یک نامه، وعنوان نامه «به سوی برادر سدید...» است، واین بالاترین تعبیر در مدح وتزکیه وثنای شیخ مفید در گفتار امام امت وجانشین ائمه است.
گفتار ابنبطریق دلالت دارد بر اینکه این دو توقیع مورد اجماع است. ونیز از کلام طبرسی در مقدمه «احتجاج» استفاده میشود که این دو توقیع از قسم احادیثی است که مورد اجماع علما بوده ولذا سند آن دو را ذکر نکرده است.
ابن شهر آشوب در «معالم العلماء» در ترجمه شیخ مفید میگوید: «صاحبالزمان (ع) او را شیخ مفید نامید...». ظاهراً مراد او همان چیزی است که در توقیع حضرت به شیخ مفید آمده است که فرمود: «للأخ السدید والولیّ الرشید، الشیخ المفید...».( معالم العلماء، ص ۱۱۳، رقم ۷۶۵)
۳) طبرسی در مقدمه کتاب «احتجاج» میگوید: «بیشتر روایاتی را که نقل میکنیم سند آنها را نمیآوریم یا به جهت وجود اجماع بر آن روایت است، ویا به جهت موافقت آن با دلیل عقل ویا شهرت آن در سیرهها وکتابها بین مخالف وموافق...».( مقدمه احتجاج، ص ۱۴)
این دو توقیع نیز از یکی از این سه احتمال خالی نیست.
۴) مصلحت عمومی نیز اقتضای صدور چنین نامهها وتوقیعاتی را در اوایل عصر غیبت کبرا داشته است.
یکی اینکه حضرت با این نامهها به جماعت شیعیانش دستورات لازم را برساند.
ودیگر اینکه با فرستادن این نامهها به دست علمای صالح امثال شیخ مفید؛ ریاست وزعامت او را تثبیت کرده، مردم را به اطاعت از او در عصر غیبت کبرا تشویق کند. همان گونه که در نامه خود به ابنبابویه خطاب به او فرمود: «یا شیخی! یا اباالحسن».
● پرسش: آیا این گونه غیبت در بین انبیا هم سابقه داشته است؟
▪ پاسخ: غیبت ودوری حجّت خدا از بین مردم امری تازه وجدید نیست که در این امّت آن هم در آخرین وصیّ پیامبر خاتم (ص) تحقق پیدا کرده باشد، بلکه سنتی الهی بوده که حتی در بین انبیا نیز پیدا شده است. اینک به اسامی برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱) حضرت ادریس(ع)
مطابق برخی روایات، ادریس پیامبر به جهت مشاجرهای که بین او وجبّاران زمانش ایجاد شد، بیست سال از میان امتش غایب شد ودر کوهها وغارها به سر میبرد. خداوند ملکی را موکّل بر او نموده بود تا هنگام غروب آفتاب افطاری او را حاضر کند... .
( کمال الدین، ج ۱، ص ۱۳۰، ح ۱ ؛ سعد السعود، ص ۱۲۵)
۲) حضرت صالح (ع)
صدوق؛ به سندش از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: «إنّ صالحا (ع) غاب عن قومه زمانا، وکان یوم غاب عنهم کهلا... فلمّا رجع إلی قومه لم یعرفوه بصورته...»؛ «همانا صالح مدتی از قومش غایب شد. هنگام غیبت پیرمردی بود... ووقتی که به قومش بازگشت کسی او را به چهره نمیشناخت...».( کمال الدین، ص ۱۳۷و۱۳۶)
۳) حضرت ابراهیم (ع)
حضرت ابراهیم (ع) نیز بنابر نقل روایات، مدّتی از ابتدای ولادت تا سالهای زیادی مخفی بود وامر خود را کتمان میکرد تا آنکه خداوند او را مأمور به ابلاغ رسالتش نمود.( کمال الدین، ج ۱، ص ۱۳۸)
۴) حضرت موسی (ع)
صدوق نقل میکند: «... حضرت موسی (ع) از شهر مصر به مدین فرار کرده، در آنجا مدّت زیادی نزد حضرت شعیب (ع) اقامت نمود...».( کمال الدین، ج ۱، ص ۱۴۵)
۵) حضرت شعیب (ع)
مجلسی به سندش از امام علی (ع) نقل کرده که فرمود: «إنّ شعیبا النبی (ع) دعا قومه إلی اللَّه حتی کبر سنّه، ودقّ عظمه، ثمّ غاب عنهم ما شاء اللَّه، ثمّ عاد إلیهم شابّا»؛ «شعیب پیغمبر قومش را به سوی خدا دعوت کرد تا پیر شد واستخوانهایش ضعیف شد. آن گاه تا مدّتی که خواستِ خدا بود از میان مردم غایب شد وسپس در حالی که جوان شده بود به سوی آنها بازگشت...».( بحارالأنوار، ج ۱۲، ص ۳۸۵، ح ۱۰)
۶) حضرت الیاس (ع)
قطب راوندی نقل میکند که حضرت الیاس (ع) از میان قومش هفت سال غایب شد، در آن مدّت در صحراها وبیابانها متواری بود.( قصص راوندی، ص ۲۴۸)
۷) حضرت دانیال نبی (ع)
صدوق؛ میگوید: «دانیال نبی ۹۰ سال از میان قومش غایب واسیر دست بختالنصر بود وپیروانش همگی در این مدّت انتظارش را میکشیدند».( کمال الدین، ج ۱، ص ۳۸۵، ح ۱۰)
۸) حضرت عیسی (ع)
حضرت عیسی (ع) دو نوع غیبت داشته است: یکی در مدّت ۱۲ سال در سرزمینهای شام ومصر ودیگر از هنگامی که خواستند او را به دار آویزند، تا هم اکنون که بیش از دو هزار سال از عمر او میگذرد وهنوز زنده است. وی هنگام ظهور حضرت مهدی (ع) برای تشکیل حکومت عدل جهانی ایشان را مساعدت خواهد نمود.
● پرسش: چه محذوری داشت اگر امام زمانعلیهالسلام در بین مردم ظاهر میبود؟
▪ پاسخ: برخی ممکن است بگویند: چه اشکالی داشت اگر حضرت در بین مردم بود واز وجودش استفاده میکردند واو نیز در موقع مناسب قیام مینمود.
پیامبر اکرم وائمه اطهار: کراراً به مردم گوشزد کرده بودند که دستگاه ظلم وستم به دست حضرت مهدی (ع) برچیده خواهد شد. از این جهت وجود حضرت، مورد توجه دو دسته قرار گرفت:
الف) مظلومین وستمدیدگان عالم که تعدادشان زیاد بود. آنان به قصد اظهار تظلّم وامید حمایت، به دور وجود امام اجتماع میکردند واز او تقاضای نهضت ودفاع مینمودند، ولذا همیشه در اطراف حضرت گروه کثیری احاطه شده بود. در حالی که هنوز شرایط اساسی فراهم نشده است.
ب) زورگویان وستمکاران خونخواری که بر ملّتهای مظلوم تسلّط یافته ودر راه رسیدن به منافع شخصی خویش از هیچ عملی فروگذار نمیکردند وحاضر بودند که تمام مردم را فدای مطامع شخصی خود کنند. در نتیجه این گروه چون وجود حضرت را مانع وسدّ راه خود میدیدند درصدد نابودی حضرت بر میآمدند.
● پرسش: آیا خداوند نمیتوانست حضرتمهدیعلیهالسلام را بدون غیبت حفظ نماید؟
▪ پاسخ :
ـ اولاً: اعجاز، در نظام طبیعت وتکوین خلاف اصل است، مگر آنکه ضرورتی اقتضا کند ودر مورد حضرت مهدی (ع) اراده خداوند بر این تعلّق گرفته که محافظت حضرت از راه غیبت باشد.
ـ ثانیاً: مصالح ومفاسد وتقدیرات الهی به تبع واقعیتهای الهی تغییر پیدا میکند. خداوند متعال برای امت اسلامی یازده امام معصوم به جهت هدایتشان فرستاد، ولی یکی پس از دیگری آنان را به شهادت رساندند وبا این عملکرد بد وکارنامه سوئی که از خود نشان دادند تقدیر خداوند بر این تعلّق گرفت که امام دوازدهم را تا مدّتی در پشت پرده غیبت قرار دهد تا محرومیّت غیبت امام را احساس کنند و با ظهور حضرتش قدر او را بدانند.
ـ ثالثاً: مطابقآیات وروایات، یکی از سنّتهای حتمی خداوند متعال مسأله امتحان امتهاست. امت اسلامی نیز از این قانون استثناپذیر نیست. وهر امّتی به نحوی امتحان خواهد شد. امتحان امت اسلامی در این عصر وزمان به غیبت امام زمان آنهاست، که آیا با این حالت بر دین ومذهب خود استقامت دارند یا خیر.
● پرسش: آیا با حضور امام زمانعلیهالسلام در بین مردم ممکن نبود که ستمگران تسلیم او گردند؟
▪ پاسخ: میدانیم که همه افراد در مقابل حقّ وعدالت تسلیم نمیشوند، بلکه از آغاز عالم تاکنون همیشه گروهی در بین بشر وجود داشتهاند که دشمن حقّ وحقیقت بوده وبرای پایمال کردن آن با تمام قوا کوشیدهاند، ودر راه نابود کردن آن از هیچ عملی فروگذار نکردهاند. حضرت مهدی (ع) نیز اگر غایب نمیشد قطعاً درصدد نابودی ایشان برمیآمدند وآن غلبه حق بر باطل، چون شرایطش فراهم نشده بود انجام نمیگرفت.
● پرسش: اگر امام ظاهر بود وبا ظالمان زمان خود مصالحه کرده وپیمان عدم تعرّض میبست، چه میشد؟
▪ پاسخ: کسانی که با مسأله مهدویت آشنایی دارند میدانند که برنامه حضرت با برنامه سایر امامان تفاوت اساسی دارد. امامان دیگر مأمور بودند که در ترویج دین تا سرحدّ امکان کوشش کنند، ولی مأمور به جنگ نبودند ولذا یک نوع بیعت ومتارکه جنگ وپیمان عدم تعرض وصلحی بین آنان با حاکمان عصر خود، بسته بودند. ولی سیره حضرت مهدی (ع) از ابتدا با روش دیگر امامان فرق میکند. قرار بر این است که حضرت به مجرد ظهور، دست به مقابله با ظالمان زده وظلم وبیعدالتی را از جامعه برکند وبه جای آن عدل وقسط را برپا نماید. لذا باید بیعت هیچ کسی بر ذمّه او نباشد، زیرا هر لحظه احتمال ظهور است.
امام صادق (ع) فرمود: «صاحب هذا الأمر تغیب ولادته عن هذا الخلق لئلّا یکون لأحد فی عنقه بیعة إذا خرج، ویصلح اللَّه عزّوجلّ أمره فی لیلة»؛ «ولادت صاحبالامر مخفی میشود تا وقتی که ظهور کند پیمان هیچ کس بر گردنش نباشد. خداوند امرش را در یک شب اصلاح میکند.»( بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۹۶)
علاوه بر این، ستمکاران چون در هر لحظه احتمال قیامش را میدادند لذا منافع خود را در خطر دیده، به پیمان خود با حضرت مطمئن نمیشدند وچارهای جز قتل وکشتن او نمیدیدند.● پرسش: فلسفه غیبت امام زمانعلیهالسلام چیست؟
▪ پاسخ: یکی از سؤالهایی که در طول تاریخ عصر غیبت مطرح بوده وهست این است که چرا امام زمان (ع) غایب شد، وچرا ما با آن حضرت ارتباط نداریم.
سؤال مورد نظر را با بیان مقدماتی که خود آنها ما را به نتیجه قطعی میرساند جواب خواهیم داد:
۱) خداوند متعال در قرآن کریمش ونیز پیامبر اسلام (ص) خبر از پیروزی وغلبه دین اسلام بر جمیع ادیان در پایان تاریخ بشریّت داده است.
خداوند میفرماید: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَدِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ»؛ «اوست خدایی که رسول خود را با دین حق به هدایت خلق فرستاد تا بر همه ادیان عالم تسلّط وبرتری دهد، گر چه مشرکان کراهت داشته باشند.»( سوره توبه، آیه ۳۳ ؛ سوره صف، آیه ۹)
۲) مصالح بندگان با اختلاف حالات آنها متغیّر میشود. خداوند متعال امر تدبیر بندگان ومصلحت آنها را بر عهده گرفته است. عقلشان را کامل کرده وآنها را به انجام اعمال صالح وادار نموده است تا از این طریق به سعادت برسند. حال اگر مردم به دستورهای خداوند تمسک کرده وانجام وظیفه کنند، بر خداوند است که آنها را یاری کند وبا اضافه کردن عنایتهایش بر بندگان، راه را بر آنها تسهیل وهموار نماید، ولی در صورتی که مخالف دستورهایش عمل کنند ومرتکب نافرمانی شوند، مصلحت بندگان تغییر میکند، ودر نتیجه، موقعیّت ووضعیّت نیز تغییر خواهد کرد، خداوند توفیق را از آنان سلب خواهد نمود، ودر این هنگام مستحقّ ملامت وسرزنش میشوند.
خداوند متعال امامان را یکی پس از دیگری به سوی مردم فرستاد ولی هنگامی که آنان را نافرمانی کرده وبه طور وسیع خونشان را ریختند، قضیه برعکس شد ومصلحت بر این تعلق گرفت که امام مردم، غایب ومستور گردد.
۳) بی شک هر کار اجتماعی -بزرگ یا کوچک- احتیاج به آماده شدن شرایط مناسب دارد. لذا باید برای قیامی جهانی وفراگیر آمادگی خاصی صورت گیرد.
۴) بیتردید، دین غالب در عصر ظهور، احتیاج به رهبر وامامی غالب دارد که دارای شرایطی از قبیل: قدرت فوقالعاده، علم جامع وعصمت باشد.
۵) مطابق روایات متواتر بین شیعه وسنّی پیامبر (ص) امامان بعد از خود تا روز قیامت را دوازده نفر برشمرده است که بعد از او پیاپی خواهند آمد.
( صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۲۷)
۶) از مجموعه روایات وادله عقلی استفاده میشود که بقای امام معصوم وحجّت خدا بر روی زمین تا روز قیامت امری ضروری است.
مرحوم کلینی به سند صحیح از ابیحمزه نقل میکند که از امام صادق (ع) سؤال کردم: آیا زمین بدون امام باقی میماند؟ حضرت فرمود: «لو بقیت الأرض بغیر إمام لساخت»؛ «اگر زمین بدون امام باقی بماند دگرگون خواهد شد.»( کافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰)
۷) یکی از اسباب گوشهنشین شدن انبیا ورسل، خوف از قتل به جهت حفظ جان وبه امید نشر شرایعشان بوده است. امام مهدی (ع) نیز با نبود اسباب عادی برای نصرت ویاریاش وخوف از کشته شدن، به امر خداوند مأمور به غیبت ودوری از مردم شدند.
امام صادق (ع) به زراره فرمود: «للقآئم غیبة قبل قیامه. قلت: ولِمَ؟ قال: یخاف علی نفسه الذبح»؛ «برای قائم غیبتی است قبل از قیامش. زراره میگوید: به حضرت عرض کردم: به چه جهت؟ فرمود: زیرا از قتل بر خود میترسد.»( کمالالدین، ج ۲، ص ۴۸۱، ح ۱۰)
۸) یکی از اسباب وعوامل غیبت امام زمان (ع) که در روایات به آن اشاره شده، بیعت نکردن آن حضرت با حاکمان عصر خود است.
شیخ صدوق به سندش از امام صادق (ع) نقل میکند که فرمود: «یقوم القائم (ع) ولیس لأحد فی عنقه بیعة»؛ «قائم (ع) قیام خواهد کرد در حالی که بیعت کسی بر گردن او نخواهد بود.»( کمال الدین، ص ۴۸۰)
۹) هدایت بر چند قسم است:
الف) هدایت فطری: که همان هدایت از راه فطرت است.
«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ القَیِّمُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لایَعْلَمُونَ»؛ «پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار، ولی اکثر مردم نمیدانند.»( سوره روم، آیه ۳۰)
ب) هدایت تشریعی: که متفرّع بر حضور امام در میان جامعه است تا مردم را از نزدیک راهنمایی کند.
«کانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الکِتابَ بِالحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ...»؛ «مردم [در آغاز] یک دسته بودند، [و تضادی در میان آنها وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال] خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت میکرد، با آنها نازل نمود، تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند...».( سوره بقره، آیه ۲۱۳)
ج) هدایت تکوینی: که همان تصرف وتدبیر در نظام آفرینش است.
«قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَءآهُ مُسْتَقَرّاً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ...»؛ «[امّا] کسی که دانشی از کتاب [آسمانی] داشت گفت: "پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد". و هنگامی که [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: "این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا میآورم یا کفران میکنم؟!"...».( سوره نمل، آیه ۴۰)
د) هدایت باطنی: که شعبهای است از ولایت تکوینی وبه معنای ایصال به مطلوب است.
«وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَأَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الخَیْراتِ وَإِقامَ الصَّلوةِ وَإِیتآءَ الزَّکوةِ وَکانُوا لَنا عابِدِینَ»؛ «وآنان را پیشوای مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند وهر کار نیکو را [از انواع عبادات وخیرات] وخصوص اقامه نماز وادای زکات را به آنها وحی کردیم وآنها هم به عبادت ما پرداختند.»( سوره انبیاء، آیه ۷۳)
با نظر وتأمّل در مجموع مقدمات فوق به این نتیجه خواهیم رسید که وجود نازنین امام زمان (ع) به عنوان دوازدهمین امام، باید برای روز موعود در پس پرده غیبت بوده، تا در آن هنگام به اذن خداوند برای هدایت بشر ظهور کند.
● پرسش: نظر فرقه «شیخیّه» درباره امام زمانعلیهالسلام چیست؟
▪ پاسخ: یکی از مهمترین اندیشههای شیخیه به ریاست «شیخ احمد احسائی» اعتقاد به «بدن هورقلیایی» است که این بدن در شهر «جابلقا وجابرسا» قرار دارد. او به گمان خود، با این نظریه، سه مسئله مهم وعمیق فلسفی را تحلیل نموده است؛ یعنی معراج جسمانی رسول خدا (ص) ومعاد جسمانی وحیات امام زمان (ع) را در طول بیش از ده قرن.
او معتقد است که امام زمان (ع) با بدنی غیر عنصری وتنها هورقلیایی در شهر جابلقا وجابرسا زندگی میکند.
شیخ احمد احسائی، امام زمان (ع) را زنده ودر عالم «هورقلیا» میداند.( ارشاد العوام، ج ۲، ص ۱۵۱)
وی میگوید: «هورقلیا ملک آخر است که دارای دو شهر جابرسا که در مغرب قرار دارد وجابلقا که در مشرق واقع است میباشد. پس حضرت قائم (ع) در دنیا در عالم مثال نیست، اما به گونهای است که به صورت هیکل عنصری میباشد، با مثالش در مثال، وبا جسدش در اجساد وبا جسمش در اجسام وبا نفس خود در نفوس وبا روحش در ارواح است.( جوامع الکلم، رساله دمشقیه، قسمت دوم)
او همچنین میگوید: «امام زمان (ع) در هنگام غیبت در عالم هورقلیا است وهر گاه بخواهد به «اقالیم سبعه» تشریف بیاورد، صورتی از صورتهای اهل این اقالیم را میپوشد وکسی او را نمیشناسد. جسم وزمان ومکان ایشان لطیف تر از عالم اجسام بوده واز عالم مثال است.( جوامع الکلم، رساله رشیته، قسمت سوم، ص ۱۰۰)
● پرسش: «جابُلقا وجابُرسا» چه شهرهایی است؟
▪ پاسخ: عبدالکریم صفی پور میگوید: «جابلص شهری است به مغرب که بعد از آن انسانی نیست، وجابلق شهری است به مشرق برادر جابلص».( منتهی الارب، ج ۱، ص ۱۵۶)
خلف تبریزی میگوید: «در عالم مثال گفتهاند: جابلقا وجابرسا دو شهری است در عالم مُثُل. وبه اعتقاد محققان، منزل آخر سالک است در سعی وصول قید به اطلاق ومرکز به محیط. وسپس میگوید: جابلقا منزل اول سالک باشد.( برهان قاطع، ج ۲، ص ۵۵۲)
قطب الدین شیرازی، تفاوت جابلقا وجابرسا را چنین مطرح میکند: «جابرسا وجابلقا» نام دو شهر از شهرهای عالم «عناصر مثل» است.( شرح حکمة الاشراق، ص ۵۵۶و۵۱۷)
سید کاظم رشتی، مهمترین شاگرد شیخ احمد احسائی گفته است: «جابلقا وجابرسا در سفر اول که سفر از خلق به حق است قرار دارد. این سفر (بلکه این شهر) دارای محلههای متعددی است که محله نوزدهم آن «حظیره القدس» ومحل پرندگان سبز وصور مثالیه است. جابرسا وجابلقا دو محله از این شهر میباشند که هر کدام از آنها دارای هفتاد هزار درب است ودر کنار هر دربی، هفتاد هزار امت وجود دارد که به هفتاد هزار زبان با یکدیگر صحبت میکنند وهر زبانی با زبان دیگر هیچ مشابهتی ندارد».( شرح قصیده، ص ۵)
● پرسش: مقصود از بدن «هور قلیائی» چیست؟
▪ پاسخ: در پاورقی کتاب «برهان قاطع» آمده است: «هورقلیا»، ظاهراً از کلمه عبری «هبل» به معنای هوای گرم، تنفس وبخار و«قرنئیم» به معنای درخشش وشعاع است. وکلمه مرکب به معنای تشعشع بخار است.( برهان قاطع، ج ۴، ص ۲۳۹۱)
شیخ احمد احسائی معتقد است که «هورقلیایی» لغتی سریانی واز زبان صابئین گرفته شده است.( جوامع الکلم، قسمت سوم، رساله ۹، ص ۱)
قطب الدین شیرازی میگوید: «جابُلقا» و«جابُرسا» نام دو شهر از شهرهای عالم «عناصر مثُل» و«هورقلیا» از جنس «افلاک مُثُل» است. پس هورقلیا بالاتر است.( شرح حکمة الاشراق، ص ۵۵۶و۵۱۷)
با توجه به آنچه گذشت روشن میشود که مراد از عالم «هورقلیایی» همان عالم مثال است، وچون «عالم مثال» بر دو قسم است: اول وآخر، گفتهاند: این عالم دارای دو شهر است: جابلقا وجابرسا. عالم مثال، یا خیال منفصل، یا عالم برزخ بین عالم عقول وعالم ماده، چیزی است که عارفان وفیلسوفان اشراق به آن معتقدند ولی فلاسفه مشّاء آن را نپذیرفتهاند.
اشراقیان، عالم مثال را دو مرحله میدانند:
۱) مثال در قوس نزول، که بین غیب مطلق وشهادت مطلق قرار دارد. این عالم را برزخ قبل از دنیا میدانند که به وسیله قاعده امکان اشرف اثبات میکنند. این مثال را «جابلقا» مینامند.
۲) مثال در قوس صعود، که بین دنیا وآخرت قرار دارد، وپس از افول وغروب نفس ناطقه از این بدن ظلمانی، وارد عالم برزخ شده واز آنجا به قیامت کبرا میرود. این مثال را «جابرسا» مینامند.
ولی شیخ احمد احسائی در جواب ملا محمدحسین اناری که از لفظ هورقلیا سؤال کرده بود، این چنین میگوید: «هورقلیا» به معنای ملک دیگر است که حد وسط بین عالم دنیا وملکوت بوده ودر اقلیم هشتم قرار دارد. ودارای افلاک وکواکبی مخصوص به خود است که به آنها جابرسا وجابلقا میگویند.( جوامع الکلم، رساله ۹، ص ۱)
● پرسش: چه اشکالاتی نسبت به اعتقاد شیخیه درباره کیفیت وجود امام زمانعلیهالسلام در عصر غیبت وجود دارد؟
▪ پاسخ: عقیده ونظر «شیخیه» به سرکردگی شیخ احمد احسائی درباره کیفیت وجود امام زمان (ع) در عصر غیبت وکیفیت بدن او ومکان او، از اشکالات بسیاری برخوردار است. اینک به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱) تحلیل این بدن هورقلیایی واعتقاد به حیات امام زمان (ع) با بدن «هورقلیایی» در واقع به معنای انکار امام زمان (ع) در روی زمین است؛ زیرا اگر مراد آن است که حضرت مهدی (ع) در عالم مثال وبرزخ، چه برزخ اول یا برزخ دوم زندگی میکند، یا آن چنان که قبر را آنان از عالم هورقلیا میدانند، پس آن حضرت حیات با بدن عنصری ندارد وحیات او مثل حیات مردگان در عالم برزخ است. واین با احادیث متواتر «عدم خلوّ زمین از حجت» سازگاری ندارد.
۲) این اعتقاد با ادلّه عقلی که قبلاً اشاره شد بر ضرورت وجود امام زمان (ع) در این عالم، مناسبت ندارد.
۳) «شیخ احمد احسائی»، عالم هورقلیا را حد وسط بین دنیا وملکوت معرفی میکند در حالی که عالم ملکوت همان عالم مثال است.
۴) این سخن که حضرت مهدی (ع) با بدن هورقلیایی زندگی میکند، صرفاً یک ادعای بدون دلیل است وهیچ دلیل عقلی ونقلی بر آن اقامه نشده است.
۵) در قرن سیزدهم، گزاف گویی وبه کار بردن واژههای نامأنوس والفاظ مهمل، بسیار رایج شد وحتی عوام مردم اینها را نشانه علم ودانش میپنداشتند وبعید نیست که شیخ احمد احسائی ونیز سید کاظم رشتی به جهت خوشایند جاهلان وعوام به این واژهها وکلمات روی آورده باشند.
نتیجه سخنان شیخ احمد، پیدایش مذاهب ضالّه بابیّت وبهائیّت وسرانجام بیدینی به اسم آیین پاک به وسیله کسروی بوده، واین میدان عمل ونتایج اسفبار سخنان شیخیه، خود محک وملاک خوبی بر ضعف وسستی این سخنان است.
● پرسش: اینکه حضرت زهراعلیهاالسلام الگوی حضرت مهدیعلیهالسلام است، یعنی چه؟
▪ پاسخ: امام زمان (ع) در توقیعی به خط مبارک خود، بعد از دعا برای عافیت شیعیان از ضلالت وفتنهها ودرخواست روح یقین وعاقبت به خیری آنها وتذکر به اموری چند میفرماید: «وفی ابنة رسول اللَّه (ص) لی أسوة حسنة»؛ «فاطمه دختر رسول خدا (ص) برای من اسوه والگویی نیکوست.»( الغیبة، طوسی، ص ۲۸۶، ح ۲۴۵)
در اینکه حضرت مهدی (ع)، کدام گفتار یا رفتار حضرت فاطمه (س) را سرمشق خویش قرار دادهاند، احتمالات فراوانی بیان شده است که در این جا به سه مورد آن اشاره میکنیم:
۱) حضرت زهرا (ع) تا پایان عمر شریفش با هیچ حاکم ظالمی بیعت نکرد. حضرت مهدی (ع) هم بیعت هیچ سلطان ستمگری را بر گردن ندارد.
۲) شأن صدور این نامه این است که برخی از شیعیان، امامت ایشان را نپذیرفتند. حضرت در جواب عملکرد آنها فرمود: «اگر میتوانستم ومجاز بودم آن چنان میکردم که حق بر شما آشکار گردد به گونهای که هیچ شکی بر شما باقی نماند، ولی مقتدای من حضرت زهرا (ع) است. ایشان با اینکه حق حکومت از حضرت علی (ع) سلب شد، هیچ گاه برای باز گرداندن خلافت، از اسباب غیر عادی استفاده نکرد، من نیز از ایشان پیروی میکنم وبرای احقاق حقّم در این دوران، راههای غیر عادی را نمیپیمایم».
۳) حضرت در پاسخ نامه فرمودهاند: «اگر علاقه واشتیاق ما به هدایت ودستگیری از شما نبود به سبب ظلمهایی که دیدهایم، از شما مردمان روی گردان میشدیم». امام، با اشاره به حضرت زهرا (ع) میخواهد بفرماید: همان طوری که دشمنان به حضرت زهرا (ع) آزار واذیت روا داشتند وسکوتی که مسلمانان پیشه کردند، هیچ کدام سبب نشد که ایشان از دعا برای مسلمانان دست بکشند، بلکه دیگران را بر خود مقدم میداشتند، من نیز این ظلمها وانکارها را تحمل میکنم واز دلسوزی ودعا وراهنمایی و... برای شما چیزی فرونمیگذارم.
● پرسش: دعا برای تعجیل فرج چه تأثیری در فرج شیعیان دارد؟
▪ پاسخ: امام زمان (ع) در جواب سؤالهای اسحاق بن یعقوب مینویسد: «أکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فإنّ ذلک فرجکم»؛ «برای شتاب در گشایش حقیقی وکامل، بسیار دعا کنید؛ همانا فرج شما در آن است.»( کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۵، ح ۴)
میدانیم که فرج وگشایش شیعیان از تمام گرفتاریها وفتنهها در سایه ظهور حضرت مهدی (ع) محقق میگردد، وتا زمانی که حضرت در غیبت به سر میبرد شیعه تحت فشار وظلم وتعدّی حاکمان ظلم وجور است.
از این حدیث استفاده میشود که زمان ظهور حضرت مهدی (ع) متعلق «بداء» واقع میشود یعنی قابل تقدیم وتأخیر است، ویکی از عوامل تعجیل در فرج آن حضرت (ع)، دعا است. میدانیم که دعا بدون درخواست قلبی وزمینه سازی برای تحقق آن، مؤثر نخواهد بود. انسان باید با زبان وقلب بطلبد، ودر عمل هم زمینهساز خواسته خود باشد.
● پرسش: وجود امام زمانعلیهالسلام در رفع بلا چه تأثیری دارد؟
▪ پاسخ: امام زمان (ع) در توقیع اول خود به شیخ مفید؛ میفرماید: «إنّا غیر مهملین لمراعاتکم، ولا ناسین لذکرکم، ولولا ذلک لنزل بکم الأوآء واصطلمکم الأعدآء»؛ «ما در رسیدگی وسرپرستی شما کوتاهی واهمال نکرده ویاد شما را از خاطر نبردهایم که اگر جز این بود، دشواریها ومصیبتها بر شما فرود میآمد ودشمنان، شما را ریشهکن مینمودند.»( احتجاج، ج ۲، ص ۳۲۳)
شیعه به جهت پیروی از حق وحقیقت، دائماً مورد تعرّض حکّام جور ومعاندان ومخالفان بوده است، لذا به کسی نیاز دارد که در سختیها وگرفتاریها او را یاری کند واز نابودی نجاتش دهد. حضرت در این توقیع به شیعیانش این بشارت را میدهد که با وجود غیبتم، شما را حمایت میکنم وهرگز نمیگذارم نقشههای دشمنان حق وحقیقت به ثمر نشیند ومذهب شیعه نابود شود.
ودر حدیث دیگر حضرت میفرماید: «أنا خاتم الأوصیآء، وبی یدفع اللَّه عزّوجلّ البلآء عن أهلی وشیعتی»؛ «من خاتم اوصیایم. خداوند به سبب من بلا را از اهل وشیعیانم دفع میکند.»( کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۱، ح ۱۲)
● پرسش: حکم کسی که منکر امام زمانعلیهالسلام است چیست؟
▪ پاسخ: امام زمان (ع) در بخشی از جوابهای خود به پرسشهای اسحاق بن یعقوب میفرماید: «لیس بین اللَّه عزّوجلّ وبین أحد قرابة، ومن أنکرنی فلیس منّی وسبیله سبیل ابن نوح»؛ «بین خداوند عزّوجلّ وهیچ کس قرابت وخویشاوندی نیست، هر کس مرا انکار کند از من نیست، وراهِ او راه فرزند نوح است.»( کمال الدین، ص ۴۸۴، ح ۳)
این حدیث را روایتی که شیعه وسنی در کتب روایی خود آوردهاند، تأیید میکند؛ وآن اینکه پیامبر (ص) فرمود: «مثل اهل بیت من، مثل کشتی نوح است، هر کس سوار بر آن شود نجات مییابد وکسی که از آن تخلف کند غرق خواهد شد».( مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۵۱ ؛ بصائر الدرجات، ص ۳۱۷، ح ۴)
● پرسش: وظیفه کلی ما در عصر غیبت نسبت به امام زمانعلیهالسلام چیست؟
▪ پاسخ: امام زمان (ع) در بخشی از نامهای که به شیخ مفید؛ ارسال داشته، نوشتهاند: «فلیعمل کلّ امرء منکم بما یقرب به من محبّتنا ویتجنّب ما یدنیه من کراهتنا وسخطنا»؛ «پس هریک از شما باید کاری کند که وی را به محبّت ودوستی ما نزدیک سازد واز آنچه خوشایند ما نیست وباعث خشم وکراهت ما میشود دوری کند.»( احتجاج، ج ۲، ص ۳۲۴و۳۲۳)
روشن است که محبّت اهل بیت: جنبه شخصی وفردی ندارد، بلکه به ملاک خدایی است؛ زیرا هر گاه اهل بیت: مشاهده کنند که شیعیان ومنتسبان به آنان کارهایی را انجام میدهند که مورد رضایت الهی است، ونیز از کارهایی که مورد سخط وغضب خداوند است اجتناب میکنند، خوشحال شده وبه آنان میبالند.
در نتیجه بر ما است که اگر به دنبال جلب محبّت آقا امام زمان (ع) ودوری از سخط وغضب آن حضرت هستیم، کاری نکنیم که از ایشان دور شده واز عنایاتش محروم گردیم. واز طرف دیگر، سعی ما بر این باشد که اعمال ورفتاری را انجام دهیم که هر چه بیشتر ما را به ایشان نزدیک گرداند.
● پرسش: چه تناسبی بین خورشید پشت ابر و غیبت امام زمانعلیهالسلام وجود دارد؟
▪ پاسخ: در روایتی از امام زمان (ع) در پاسخ به پرسشهای اسحاق بن یعقوب چنین آمده است: «... وأمّا وجه الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس إذا غیّبها عن الأبصار السحاب»؛( بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۸۰، ح ۱۰)
«...واما کیفیت نفع بردن به وسیله من در زمان غیبتم به مانند نفع بردن به واسطه خورشید است هنگامی که ابرها او را از دیدگان مستور مینمایند.»
از این حدیث شریف وجوهی از شباهتها بین خورشید در پشت ابر وامام زمان (ع) در عصر غیبت استفاده میشود که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱) همان گونه که مردم، هر آن، انتظار خارج شدن خورشید از پس ابرها را دارند تا تمام وکامل از وجود وظهورش استفاده ببرند، در ایام غیبت آن حضرت نیز مردم منتظر ظهور وخروج اویند واز ظهورش مأیوس نمیگردند.
۲) منکر وجود حضرت (ع) در عصر غیبت، همانند منکر وجود خورشید است هنگامی که در پشت ابرها از دیدهها پنهان گردد.
۳) همان گونه که ابر کاملاً خورشید را نمیپوشاند ونور خورشید به زمین وزمانیان میرسد، غیبت هم مانع کامل وتمامی برای بهرهدهی حضرت نیست، مردم در زمان غیبت، حضرت را نمیبینند امّا از وجود او بهره میبرند. توّسل یکی از راههای بهره بردن از آن امام است.
۴) همان گونه که در مناطقی که هوا غالباً ابری است، گاهی خورشید ابرها را میشکافد وخود را از لابلای آنها بیرون میآورد وبه عدّهای از مردم نشان میدهد، هر از چند گاهی نیز، عدهای به محضر امام زمان (ع) شرفیاب میشوند واز وجودش استفاده میبرند واز این راه وجود آن حضرت برای مردم به اثبات میرسد.
۵) همان گونه که ابرها خورشید را نابود نمیکنند وتنها مانع رؤیت اویند، غیبت امام زمان (ع) هم تنها مانع رؤیت ایشان است.
● پرسش: آیا ما در عصر فترت قرار داریم؟
▪ پاسخ: احمد کاتب میگوید: «برخی از شیعیان قائل به توقّف وانقطاع امامت وقول به فترت، همانند فترت بین انبیا شدهاند ودر ادعای خود به اخباری تمسّک کردهاند که دلالت بر امکان انقطاع امامت دارد، خصوصاً هنگامی که خداوند بر خلقش غضب کند. آنان میگویند: «نزد ما الآن همان وقت است».( تطور الفکر السیاسی، ص ۱۲۳)
ـ اولاً: شیخ مفید؛ در «الفصول المختاره» بعد از آنکه به گروههای مختلف بعد از امام حسن عسکری (ع) اشاره کرده، میفرماید: ولی در زمانی که الآن ما در آن قرار داریم به جز شیعه دوازده امامی همگی منقرض شده ویا به ایندسته گرویدهاند.( الفصول المختاره، ص ۲۵۹)
ـ ثانیاً: با مراجعه به روایاتی که مستمسک «احمد الکاتب» در انکار ولادت ووجود حضرت مهدی (ع) شده، پی میبریم که آن روایات نه تنها بر عدم ولادت دلالت ندارد بلکه بر وجود وولادت حضرت مهدی (ع) دلالتی صریح دارد. اینک نص روایت را مرور میکنیم:
محمد بن فرج میگوید: امام ابوجعفر (ع) در نامهای بر من چنین نوشت: «إذا غضب اللَّه تبارک وتعالی علی خلقه نحّانا عن جوارهم»؛ «هر گاه خداوند تبارک وتعالی بر خلقش غضب کند ما را از همجواری آنها دور خواهد کرد.»( کافی، ج ۱، ص ۳۴۳، ح ۳۲)
این روایت به طور صریح دلالت بر ولادت ووجود حضرت مهدی (ع) دارد، لکن مستفاد آن این است که در عین وجود، از منظر شما غایب است.
ـ ثالثاً: روایت از حیث سند ضعیف است، همان گونه که مرحوم مجلسی نیز به آن اشاره کرده است.
ـ رابعاً: این روایت مخالف روایات دیگری است که متواتر بوده ودلالت بر خالی نبودن زمین از حجّت دارد.
● پرسش: حضرت مهدیعلیهالسلام در عصر غیبت چه کارهایی را انجام میدهند؟
▪ پاسخ: در عصر غیبت کبرا، کارها ومشاغل حضرت مهدی (ع) بسیار حسّاس ومهمّ است، واگر چه تصرف وبسط ید وحکومت ظاهری بر اوضاع ندارند، ولی مع ذلک ناظر بر اوضاع بوده وتصرفاتی مینمایند.
شؤون امامت ورهبری وزعامت را در حدّ امکان متصدی شده ووظایف خود را به نحو احسن انجام میدهند. عمر ایشان در راه اطاعت خدا میگذرد. تکالیف اجتماعی را، آنچه مقتضی ومصلحت باشد انجام میدهند؛ مانند هدایت اشخاص، یاری دادن مؤمنین بر مخالفین، حلّ مسائل مشکل، نصیحت وموعظه افراد، شفای امراض، هدایت گمشدگان ورساندن آنها به مقصد، تعلیم معارف، کمک مالی به نیازمندان، فریادرسی گرفتاران و... .
در نتیجه میتوان یکی از تصرّفات اساسی حضرت را همین نظام دادن به جامعه شیعی وحوزههای آن در طول تاریخ دانست که با عدم سازماندهی ظاهری، مشاهده میکنیم که دست غیبی حضرت حافظ آن بوده وآن را تحت کنترل خود دارد.
● پرسش: آیا موضوع غیبت با وظیفه هدایتگری امامعلیهالسلام سازگاری دارد؟
▪ پاسخ: با مراجعه به کتابهای کلامی وفلسفی وعرفانی به وجود دو تفسیر بر امامت پی میبریم:
۱) تعریف کلامی: مطابق این تعریف، امامت ریاستی است بر عموم توسط یکی از اشخاص در امور دین ودنیا.( نهج المسترشدین، ص ۶۲)
۲) تعریف فلسفی - عرفانی: مطابق این تعریف، امامت منصبی است الهی همانند نبوت، وبین این دو (امامت ونبوت) هیچ فرقی جز وحی نیست. امامت استمرار تمام وظایف نبوّت جز تحمّل وحی الهی است، ونیز نوعی تصرف است در باطن ونفوس افراد برای رساندن آنها به کمال مطلوب.
مطابق این تعریف، ریاست در امور دین ودنیا، شأنی از شؤون امامت به این معناست. واین همان معنایی است که شیعه دوازده امامی به آن ملتزم است، لذا امامت را به همین جهت جزء اصول دین به حساب آورده وآن را از نبوّت بالاتر میداند.
علامه طباطبایی؛ میفرماید: «امامت حقیقتی ورای مقام اطاعت یا ریاست دین ودنیا یا وصایت وخلافت وجانشینی در روی زمین بهمعنای حکومت بین مردم است».( المیزان، ج ۱، ص ۲۷۱)
عمق معنای امامت نزد ایشان به این است که امامت، هدایت باطنی بوده که همان ولایت بر مردم وکردار آنان است واین هدایت باطنی جز ایصال به مطلوب نیست.
متکلمین بر ضرورت معنایی که برای امامت ذکر کردهاند به ادلّهای از قبیل: قاعده لطف، لزوم حفظ شریعت وتبیین دین خداوند استدلال کردهاند، که عمدتاً با حضور امام در بین مردم تأمین میشود.
حال اگر اشکال شود که این لطف چگونه با غیبت حضرت سازگاری دارد؟ در جواب باید بگوییم:
ـ اولاً: امام زمان (ع) حافظ کلّی شریعت است واز اتّفاق بر باطل جلوگیری میکند.
ـ ثانیاً: الطاف خداوند درجات مختلفی دارد که هنگام تزاحم، آنچه که لطف بیشتری دارد مقدّم میگردد. ولذا اگر چه با حضور امام، مردم به الطافی خواهند رسید واز حضور او بهرهمند خواهند شد، ولی لطف غیبت او مهمتر است، همان گونه که در بحث فلسفه غیبت به آن اشاره کردیم.
در مورد تفسیر دوم برای امامت که همان تفسیر عرفا است، جای هیچ نوع اشکالی در مورد غیبت امام نیست؛ زیرا بنا بر آن تعریف، امامت حقیقتی است که امام به جهت قابلیّتهایی که پیدا کرده، میتواند در نفوس انسانها تصرّف کرده وآنها را به سرمنزل مقصود برساند.
این معنا برای امامت، با غیبت او نیز سازگاری دارد، وامام در عصر غیبت نیز این تصرّفات را میتواند انجام دهد که در طول عصر غیبت چنین هدایتهایی را فراوان داشته است.( ر.ک: المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۴)● پرسش: با غیبت امامزمانعلیهالسلام چگونه میتوان امامزمان خودرا شناخت؟
▪ پاسخ: مطابق روایاتی که در کتب فریقین آمده، پیامبر اکرم (ص) فرمود: «من مات ولمیعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیّة»؛ «هرکس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.»( شرح مقاصد، ج ۲، ص ۲۷۵)
جای این سؤال باقی است که با وجود غیبت امام زمان (ع) چگونه میتوان او را شناخت. در جواب میگوییم: مقصود از شناخت ومعرفت حضرت، شناخت جسم وشکل وشمایل او نیست، بلکه مقصود معرفت به مقام ومنزلت وجایگاهی است که حضرت مهدی (ع) نزد خداوند متعال در این عالم دارد. او کسی است که حافظ کلّی شریعت است. واسطه فیض تکوینی وتشریعی الهی است. او کسی است که به اذن واراده الهی در «نفوس قابل» تصرف کرده وبه حقّ وحقیقت رهنمون میکند. او کسی است که جامع جمیع علوم اولین وآخرین است. واو کسی است که... .
این معرفت نسبت به حضرت مهدی (ع) که امام زمان ما است بدون دیدن شکل وشمایل ایشان هم قابل تحصیل است.
● پرسش: به چه دلیل این زمان، آخرالزمان است؟
▪ پاسخ: در روایات اسلامی برای دوره آخرالزمان علایم ونشانههایی ذکر شده که با تحقق این علایم ونشانهها، پی میبریم که هم اکنون در دوره آخرالزمان قرار داریم. اینک به برخی از این علایم ونشانهها اشاره میکنیم:
۱) گسترش ترس وناامنی
امام باقر (ع) میفرماید: «لایقوم القائم الاّ علی خوف شدید...»؛ «حضرت قائم (ع) قیام نمیکند مگر در دورانی پر از بیم وهراس.»( الغیبة، نعمانی، ص ۲۳۵)
ونیز فرمود: «مهدی (ع) هنگامی قیام میکند که زمام کارهای جامعه در دست ستمکاران باشد».( ملاحم، ابن طاووس، ص ۷۷)
۲) تهی شدن مساجد از هدایت
پیامبر (ص) درباره وضعیّت مساجد در آخرالزمان میفرماید: «مساجدهم عامرة وهی خراب من الهوی»؛ «مسجدهای آن زمان آباد وزیباست، ولی از هدایت وارشاد در آن خبری نیست.»( بحارالأنوار، ج ۲، ص ۱۹۰)
۳) سردی عواطف انسانی
رسول گرامی اسلام (ص) در این باره میفرماید: «فلاالکبیر یرحم الصغیر ولاالقوی یرحم الضعیف، و حینئذ یأذن اللَّه له بالخروج»؛ «در آن روزگار، بزرگترها به زیردستان وکوچکترها ترحّم نمیکنند وقوی بر ضعیف ترحّم نمینماید. در آن هنگام خداوند به او [مهدی (ع)] اذن قیام وظهور میدهد.»( همان، ج ۵۲، ص ۳۸۰)
۴) گسترش فساد اخلاقی
رسولخدا (ص) میفرماید: «قیامت برپا نمیشود تا آنکه زنی را در روز روشن وبه طور آشکار گرفته، در وسط راه به او تعدی میکنند وهیچ کس این کار را نکوهش نمیکند».
محمد بن مسلم میگوید: به امام باقر (ع) عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام فرمود: «إذا تشبّه الرجال بالنساء، والنساء بالرجال، واکتفی الرجال بالرجال، والنساء بالنساء»؛ «هنگامی که مردها خود را شبیه زنان وزنان خود را شبیه مردان کنند. آن گاه که مردان به مردان اکتفا کرده وزنان به زنان اکتفا کنند.» ( کمال الدین، ج ۱، ص ۳۳۱)
۵) آرزوی کمی فرزند
پیامبر اسلام (ص) فرمود: «رستاخیز بر پا نمیشود تا آنکه که کسی پنج فرزند دارد آرزوی چهار فرزند کند. وآنکه چهار فرزند دارد میگوید: کاش سه فرزند داشتم، وصاحب سه فرزند آرزوی دو فرزند دارد. وآنکه دو فرزند دارد، آرزوی یک فرزند بنماید. وکسی که یک فرزند دارد آرزو کند که کاش فرزندی نداشت».
( فردوس الاخبار، ج ۵، ص ۲۲۷)
۶) مرگهای ناگهانی
پیامبر اکرم (ص) فرمود: «قیامت برپا نمیگردد، تا اینکه مرگ سفید ظاهر شود. گفتند: ای رسول خدا! مرگ سفید چیست؟ فرمود: مرگ ناگهانی».( الفائق، ج ۱، ص ۱۴۱)
۷) جنگ وکشتار
امام رضا (ع) فرمود: «پیش از ظهور امام زمان (ع) کشتارهای پیاپی وبیوقفه رخ خواهد داد».( الغیبة، نعمانی، ص ۲۷۱)
● پرسش: چگونه ممکن است که امام در میان ما باشد ولی او را نشناسیم؟
▪ پاسخ: درباره کیفیت خفای مهدی (ع) در عصر غیبت کبرا دو نظریه است:
یکی اینکه شخص حضرت مخفی است (خفای شخص)، به این معنا که حضرت مهدی (ع) از ما دور بوده ودر مکانی زندگی میکنند که هیچ کس به آن دسترسی ندارد.
دیگر اینکه شخص حضرت از ما مخفی نیست، بلکه او در میان ما به سر میبرد ولی عنوان او برای ما مخفی است (خفای عنوان)، به این معنا که او را میبینیم ولی به جا نمیآوریم ونمیتوانیم تطبیق کنیم که این شخصی که ما تاکنون او را دیدهایم همان امام زمان است. فعلاً بحث در این جهت نداریم که قول حقّ کدام است، ولی بنا بر نظر «خفای عنوان» ممکن است که انسان اوصاف کسی را شنیده باشد واو را مکرّر مشاهده کرده باشد، ولی به جا نیاورده وتطبیق نکرده باشد. موضوع غیبت امام زمان (ع) نیز از همین قبیل است.
● پرسش: چه کنیم که ایمانمان به وجود حضرت مهدیعلیهالسلام بیشتر شود؟
▪ پاسخ: برای تقویت ایمان به وجود حضرت مهدی (ع) از راههایی میتوان استفاده نمود:
۱) بررسی ادلّه عقلی که میتواند عقل وفکر انسان را نسبت به وجود حضرت مهدی (ع) تقویت نماید.
۲) بررسیآیات قرآنی وروایاتی که از آنها استفاده میشود که حضرت مهدی (ع) وجود دارد.
۳) مطالعه احوال کسانی که به محضر مقدّس حضرت بقیّةاللَّه الاعظم -ارواحنا له الفداء- مشرّف شدهاند، که این میتواند نقش به سزایی در تقویت قلوب انسان نسبت به وجود حضرت (ع) داشته باشد.
۴) قرائت دعاهایی که در آن، خطاب به حضرت شده وبا او نجوا دارد که میتواند تأثیر به سزایی در اعتقاد انسان به وجود حضرت (ع) داشته باشد.
● پرسش: امام زمانعلیهالسلام چگونه در عصر غیبت، مردم را هدایت میکند؟
▪ پاسخ:
۱) هدایت تشریعی: که به بیان احکام شرع ومعارف الهی برای مردم است. این نوع هدایت غالباً با حضور امام در میان مردم تحصیل میگردد.
۲) هدایت باطنی: که همان دستگیری از راه باطن وهدایت انسان از راه درون است. این نوع هدایت از آن جهت که نوعی تکوینی است، احتیاج به حضور حضرت وملاقات مردم با او ندارد، بلکه با غیبت حضرت نیز امکان پذیر است، وتمام کسانی که در آنها تحوّل ودگرگونی پیدا میشود واز راه درون به حقّ وحقیقت رهنمون میشوند با تصرّفاتی است که از ناحیه امام زمان (ع) وبه اراده ومشیّت خداوند انجام میپذیرد.
۳) برخی از انواع هدایتها نیز هست که حضرت مهدی (ع) در حقّ شیعیانش انجام میدهد که متوقّف بر حضور وملاقاتهای مقطعی است، مثل هدایت گمشدگان وشفای بیماران و... .
● پرسش: جشنهای میلاد چه آثاری دارد؟
▪ پاسخ: برپایی مراسم ویادبود میلاد حضرت مهدی (ع) آثار وبرکاتی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱) هر ساله شیعیان در روزی خاص به یاد حضرت مهدی (ع) دور هم جمع شده با ابراز ارادتشان نسبت به حضرت یاد او را در دلها زنده میکنند.
۲) برپایی جشنها در روح وروان انسان اثر خاصی گذاشته واعتقاد به وجود وظهور حضرت را تثبیت خواهد کرد.
۳) در جشنهایی که برگزار میگردد کمالات وفضایل آن حضرت تشریح وتوضیح داده میشود ودر نتیجه مردم با تأسّی به حضرت به خدا نزدیکتر میشوند.
۴) در آن مجالس، با اطعام وپخش شیرینی دل مردم را خشنود کرده وبه ثواب اطعام میرسند وگروهی از این ضعفا از این مجالس بهره مادی نیز میبرند.
۵) این مراسم فرصت مناسبی است که مردم را به خدا ودستورات او دعوت نماییم.
● پرسش: چگونه میتوان دیدار صالحان با امام مهدیعلیهالسلام را اثبات نمود؟
▪ پاسخ: سؤال فوق در حقیقت از دو جزء تشکیل شده است:
۱) چگونه میتوان ادعای کسانی که میگویند ما حضرت را ملاقات کردهایم را به اثبات رساند.
۲) از کجا معلوم در ملاقاتی که با حضرت داشتهاند خود ایشان را دیدهاند.
در مورد سؤال اول میگوییم: هر کسی که مدّعی ملاقات است، ما حرف او را نمیپذیریم مگر آنکه برای ما قرائن معتبر بر صدق قول او وجود داشته باشد.
یکی اینکه او فردی صدّیق بوده وتاکنون هیچ گونه دروغ وعمل خلاف شرع وبیعدالتی از او دیده یا شنیده نشده است.
ودیگر اینکه: خبرهایی که میدهد همگی مطابق با واقع بوده وهمراه با اخبار غیبی است.
در مورد سؤال دوم میگوییم: مدّعیان راستین ملاقات با حضرت خود شواهد وقرائنی را ذکر کردهاند ومعجزه وخبرهای غیبی را شنیدهاند که همراه با ادعای اثبات وجود حضرت بوده ولذا یقین به ملاقات با حضرت پیدا کرده، آن گاه خبر تشرّف خود را برای ما نقل کردهاند.
● پرسش: چگونه میتوان عشق به امام زمانعلیهالسلام را در دل مردم زنده کرد؟
▪ پاسخ: جذب مردم، خصوصاً جوانان به امام زمان (ع) وزنده کردن عشق حضرت در دل آنها که در اقتدا وپیروی از او بسیار مؤثر است راههایی دارد:
۱) آنهایی را که میخواهند دلشان ظرف محبت وعشق به ولیّ خدا شود از عقاید باطل پاک کنیم، ونیز نفس آنها را از صفات رذیله بزداییم، زیرا دل پاک میخواهد تا قابلیّت وظرفیّت عشق ومحبّت به ولیّاللَّه الاعظم را داشته باشد.
لذا بزرگان اخلاق در بحث سلوک اخلاقی گفتهاند که سالک در مرحله اول باید تخلیه نفس کند وسپس خود را به محاسن اخلاقی متخلّق سازد.
۲) سعی کنیم تا حدّ امکان وآن قدری که از عهده ما برمیآید وطرف مقابل ظرفیّت وکشش دارد مقامات وکمالات وفضایل آقا امام زمان (ع) را برای او بازگو کنیم، برای او بگوییم که حضرت چه جایگاهی در عالم وجود دارد. چگونه از حالات مردم به اذن خدا مطّلع است. چگونه مظهر رحمانیّت خداوند است. چگونه به فکر شیعیان خود میباشد.
انسان ذاتاً وفطرتاً کمال دوست است وگرایش ذاتی به کمال وانسان کامل دارد. از طرفی اگر در انسان این عشق نسبت به کسی پیدا شد مطیع او میگردد، واز آن جهت که امام زمان (ع) مردم را به خدا دعوت میکند، لذا با ایجاد عشق ومحبّت آن حضرت در قلوب مردم در حقیقت مردم به سوی خدا رهنمون میشوند.
میتوان گفت که دعوت مردم به امام زمان (ع) وایجاد عشق آن حضرت در قلوب آنها در حقیقت دعوت به سوی خدا وایجاد عشق به خدا در قلوب مردم است.
● پرسش: آیا امام زمانعلیهالسلام به تمام نقاط جهان سر میزنند؟
▪ پاسخ: اصولاً امام زمان (ع) از آن جهت که مظهر علم غیب خداوند است از همه جا وهمه چیز اطّلاع دارد. وبه عبارت دیگر امام زمان (ع) هر گاه که بخواهد همه چیز نزد او حاضر است. وبه تمام موضوعات خارجی اطلاع داشته واز آنها آگاهی دارد.
از طرفی دیگر حضرت (ع) مطابق مصالح خاص وعامی که هست گاهی از طرف خداوند متعال مأمور به ملاقات ودستگیری از گرفتاریها میشوند. گاهی احساس میکنند که باید به فلان مکان ونزد فلان شخص رفته وگرفتاری او را بر طرف سازند، وگاهی در فلان سرزمین حاضر شده تا از اهالی آن دفع بلا گردد، وگاهی شخص توجیه شده وهدایت گردد. لذا هر مکان وزمانی که مصلحت ببینند خود را در آنجا حاضر میکنند.
● پرسش: معنای «بقیة اللَّه» که از القاب حضرت است چیست؟
▪ پاسخ: «بقیه» از بقای ضد فنا ونیستی است ودر لغت به معنای ثبات ودوام آمده است. و«بقیة اللَّه» یعنی باقی مانده خدا که در روی زمین ثابت است.
در دعای ندبه میخوانیم: «أین بقیّة اللَّه التی لاتخلو من العترة الهادیة»؛ «کجاست باقی مانده خدا که از غیر عترت طاهره نیست.»
در مقصود از این کلمه دو احتمال است:
۱) اینکه مقصود از «بقیة اللَّه» عنوان کلّی بوده واشاره به حجت خدا در روی زمین است که هرگز زمین از آن خالی نبوده ونخواهد بود ودائماً باید در آن ثابت باشد. وانطباق آن بر امام زمان (ع) از باب انطباق کلّی بر یک فرد آن در این زمان است.
۲) اینکه مقصود از «بقیة اللَّه» لقبی برای امام زمان (ع) باشد به اعتبار اینکه در روی زمین ثابت بوده ودوام وجودی دارد.
«ابن سکیت» میگوید: «این جمله در جایی گفته میشود که انسان کسی را مراعات کرده وبه انتظار او نشسته است». با در نظر گرفتن این معنا حضرت مهدی (ع) را «بقیة اللَّه» میگویند از آن جهت که تحت رعایت خداوند بوده وبه او مقام وشأنی داده که مردم، انتظار فرج او را در کارهای خود داشته باشند.( معجم مقاییس اللغه، ص ۱۲۸)
● پرسش: چرا وقتی عدّهای امام زمانعلیهالسلام را میبینند از ابتدا او را نمیشناسند؟
▪ پاسخ: در پاسخ این سؤال میگوییم:
ـ اولاً: این طور نیست که تمام کسانی که به ملاقات حضرت مشرّف شدهاند در ابتدا حضرت را نشناختهاند، چه بسا افرادی که از همان ابتدا حضرت را شناخته وبا او انس داشتهاند، همانند سید بحرالعلوم ومقدس اردبیلی و... .
ـ ثانیاً: هدف حضرت از ملاقاتها به طور عمده رفع گرفتاری از شیعیان است که این هدف با ملاقات ولو بدون شناخت، حاصل میشود.
ـ ثالثاً: شناخته نشدن حضرت (ع) به جهت عدم انس است ومعمولاً در ملاقاتهای اول بوده که حضرت را نمیشناختند، زیرا قبلاً او را ندیده بودند.
ـ رابعاً: گاهی انسان به جهت شوق زیاد ویا بیتوجّهی ویا توجه زیاد به کار خود است که از مخاطب خود غافل میشود وبعد از برآورده شدن حاجتش به فکر میافتد که این شخص چه کسی بود.
خامساً: شناخته نشدن حضرت در عصر غیبت کبرا طبق مقتضای اصل اوّلی است، زیرا غیبت حضرت کلّی است، وقرار است که به جهت مصالحی حضرت ناشناخته بمانند.
● پرسش: چرا برای امامان دیگر، غیبت مقرّر نگردیده است؟
▪ پاسخ: برای امام زمان (ع) شرایط خاصی پیدا شد که هرگز برای امامان دیگر مقرّر نشده بود، این شرایط باعث شد که تنها امام زمان (ع) از دید مردم غایب باشند نه دیگر امامان. از جمله آن شرایط وظرفیّتها عبارتند از:
الف) حضرت مهدی (ع) آخرین امام از دوازده امامی است که پیامبر (ص) از آمدن آنان خبر داده است. امامانی که هرگز نباید زمین از وجودشان خالی باشد.
ب) از آنجا که حضرت (ع) هر لحظه ممکن است به اذن خداوند مأمور به خروج وقیام شود لذا نمیتواند ظاهر باشد وتحت بیعت یکی از حاکمان ظلم وجور قرار گیرد.
ج) در صورت عدم غیبت امام زمان (ع) به طور حتم لازم میآمد که تنها باقی مانده از حجتهای الهی تا روز قیامت، از طرف دشمنان کشته شود.
در نتیجه مصلحت الهی بر این تعلّق گرفت که حضرت در پشت پرده غیبت تا زمان معیّنی باقی بمانند.
● پرسش: چرا ما نمیتوانیم خدمت امام خود برسیم؟
▪ پاسخ:
ـ اولاً: ما باید ملاحظه کنیم که وظیفه ما در این عصر وزمان چیست وبرای رسیدن به کمالی که هدف از خلقت ما قرار گرفته چه باید بکنیم.
وظیفه ما جز عمل به دستورات ووظایفی که از ناحیه امامان معصوم: به ما ابلاغ شده ورسیده چیز دیگری نیست. اگر چه مجرّد ملاقات حضوری خود نیز شرفی خاص است.
ـ ثانیاً: منشأ محرومیّت از ملاقات حضرت (ع) وغیبت ایشان خود ما بودهایم. وخود ما نیز میتوانیم با برداشتن موانع ظهور، در رفع این محرومیّتها سهیم باشیم.
ـ ثالثاً: برای هر امّتی، در هر عصر وزمانی یک نوع امتحان است، ومسأله غیبت امام زمان (ع) در این دوره برای جامعه شیعی یک نوع امتحان بزرگ محسوب میشود.
ـ رابعاً: کسی نگفته ما نمیتوانیم خدمت آقا امام زمان (ع) مشرّف شویم. این امر برای هر کس مقدور است، ولی مقداری سنخیّت لازم دارد، باید غبار وزنگار را از چشم ودل زدود تا قابلیّت لقای حضرت را پیدا کرد. وبه طور کلّی احتیاج به دویدن نیست بلکه اگر خود را اصلاح کنیم آن حضرت خود به دیدارمان خواهد آمد.
● پرسش: با چه شرایطی میتوان عاشق واقعی امام زمانعلیهالسلام بود؟
▪ پاسخ: انسان که عاشق کسی میشود جهتی دارد، وما که میخواهیم عاشق حضرت مهدی (ع) باشیم به طور حتم جهتی دارد. او را دوست داریم وبه او عشق میورزیم؛ زیرا او مظهر همه خوبیهاست او مظهر عدالت است. او مظهر عبودیّت برای خداوند است و... .
ما از آن جهت که خوبیها را دوست داریم وعمل به آنها را نیز میپسندیم وامام مهدی (ع) را فردی کامل در عمل به خوبیها میبینیم لذا او را دوست داریم. پس عاشق واقعی امام زمان (ع) در حقیقت عاشق واقعی تمام خوبیهاست. عاشق واقعی امام زمان (ع) در حقیقت عاشق عمل به خوبیهاست.
حال اگر در خودمان عشق به خوبیها وعمل به آنها را میبینیم واین عشق ما را به انجام عمل به خوبیها وا میدارد در حقیقت ما عاشق امام زمان (ع) هستیم وگرنه... .
● پرسش: علت تأخیر فرج حضرت مهدیعلیهالسلام چیست؟
▪ پاسخ: علت تأخیر فرج آقا ومولای ما امام زمان (ع) به خود انسانها باز میگردد، زیرا تشکیل حکومت عدل وتوحیدی در سطح جهان، عمدتاً احتیاج به شرایط وآمادگیهای لازم از طرف خود مردم دارد، از قبیل اینکه:
۱) مردم مفهوم عدل را بدانند.
۲) به حدّی برسند که از جان ودل خواهان عدل باشند.
۳) با عمل به دستورات شرع به حدّ بالای شعور فکری وفرهنگی برسند، گر چه در محدوده بخشی از مردم باشد. ولذا مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی در «شرح تجرید» غیبت حضرت را از ناحیه خود مردم میداند.
۴) پیشرفت بشر از ناحیه صنعت وتکنیک.
ودر مجموع فراهم نشدن مجموع شرایط لازم برای ظهور، علت تأخیر ظهور حضرت است.
امام زمان (ع) در توقیعی که به شیخ مفید؛ میفرستد میفرماید: «ولو أنّ أشیاعنا -وفّقهم اللَّه لطاعته- علی اجتماع من القلوب فی الوفآء بالعهد علیهم، لما تأخّر عنهم الیُمن بلقآئنا، ولتعجّلت لهم السعادة بمشاهدتنا علی حقّ المعرفة منهم بنا، فما یحبسنا عنهم إلّا ما یتّصل بنا ممّا نکرهه ولانؤثره منهم»؛ «اگر شیعیان ما -که خداوند توفیق طاعتشان دهد- در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، همدل میشدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمیافتاد، وسعادت دیدار ما زودتر نصیب آنها میگشت، دیداری بر مبنای شناختی راستین وصداقتی از آنان نسبت به ما. علت مخفی شدن ما از آنها چیزی نیست جز آنچه که از کردار آنها به ما میرسد وما توقّع انجام این کارها را از آنها نداریم.»( احتجاج، ج ۲، ص ۳۱۵)
● پرسش: آیا حدیث «لو أدرکته لخدمته ایام حیاتی» دلیل برتری امام زمانعلیهالسلام بر سایر ائمه است؟
▪ پاسخ: از امام صادق (ع) نقل است که در ضمن سخنانی فرمود: «...اگر من زمان او -مهدی (ع)- را درک میکردم در طول زندگانیام به او خدمت میکردم».
● پرسش: آیا این جمله دلالت بر برتری امام زمان (ع) بر دیگر امامان دارد؟
▪ پاسخ: در پاسخ میگوییم: هرگز، زیرا از آنجا که در عصر ظهور، رهبر بالفعل وفعال مایشاء امام مهدی (ع) است وهمگی وظیفه دارند که در راستای اهداف آن حضرت او را یاری دهند، لذا امام صادق (ع) چنین تعبیری را فرمودهاند.
● پرسش: چرا اگر امام زمان خود را نشناسیم، به مرگ جاهلی از دنیا رفتهایم؟
▪ پاسخ:
ـ اولاً: شکی نیست که معرفت، تأثیر به سزایی در عملکرد انسان دارد، وهر چه معرفت انسان به کسی یا عقیدهای بیشتر وراسختر باشد، تأثیر آن در ناحیه عمل بیشتر خواهد بود. وبه طور کلّی انسان بدون معرفت نمیتواند در ناحیه عمل، حق مطلب را ادا کند. لذا علمای کلام از همین طریق وبه ملاک لزوم شکر منعم قائل به وجوب معرفت خداوند شدهاند. امام زمان (ع) حجت خدا بر روی زمین است ومطابق نصوصات، اطاعت او واجب است، لذا باید به او در حدّ امکان معرفت حاصل کنیم، وگرنه با مرگ جاهلی از دنیا رفتهایم.
ـ ثانیاً: ما وظیفه داریم امام زمان خود را بشناسیم تا دنبالهرو هر کسی نباشیم. چه کسی را الگوی خود قرار دهیم ودین را از چه کسی اخذ کنیم؟ پرسش : آیا میتوان از هر کسی که متاعی از دین را عرضه کرد به سراغش رفته، او را الگو وامام خود قرار دهیم.
باید در مرحله اول خصوصیات امام را شناخته ومصداق آن را مشخص کنیم، آنگاه به دنبال ایشان رفته وآن حضرت را رهبر خود قرار دهیم. قطعاً باید چنین باشد وگرنه در هنگام مرگ، مرگی با جهالت خواهیم داشت.
● پرسش: وظیفه ما برای نزدیک شدن ظهور چیست؟
▪ پاسخ: ظهور امام زمان (ع) وابسته به شرایط ومصالح خاصی است، ولی آنچه که مربوط به شیعیان حضرت میشود این است که؛
ـ اولاً: خود را اصلاح نموده وبا شرایط حکومت وعصر ظهور حضرت وفق دهیم.
ـ ثانیاً: در جامعه، برای ظهور حضرت زمینهسازی کنیم ودرصدد اصلاح مردم در حدّ توان خود برآییم تا شرایط فراهم شود وبه دست توانای حضرت موانع کلّی برطرف شده وشرایط اساسی برای حکومت عدل جهانی ایجاد گردد. لذا فرمودهاند: «منتظران مصلح خود افرادی صالحند».
ـ ثالثاً: هرگز دعا واستغاثه به درگاه الهی را فراموش نکنیم که در ظهور حضرت -مطابق روایات- تأثیر به سزایی دارد.
● پرسش: آیا گناهان شیعیان، سبب تأخیر در ظهور میشود؟
▪ پاسخ: از آن جهت که حضرت (ع) در هنگام ظهورش احتیاج به افرادی پاک وخالص از هر جهت دارد تا بتواند حکومت عدل توحیدی خود را پیاده کند، طبیعتاً گناهان میتواند سبب تأخیر در ظهور حضرت وفراهم نشدن یکی از شرایط اساسی ظهور باشد.
واز طرفی دیگر حضرت مهدی (ع) در عصری ظهور خواهد کرد که در سطح کلّی ونوعی، مردم از مستوای عالی فرهنگی برخوردار باشند که با ظهورش عقلها کامل گردد، واین هدف در سایه عمل به دستورات شرع تحقق مییابد.
● پرسش: صدقه دادن به جهت سلامتی امام زمانعلیهالسلام چه حکمی دارد؟
▪ پاسخ: اصل صدقه دادن دارای ارزش وثواب بسیاری است ومیتواند بلاها را از انسان دور کند. و اگر انسان از طرف امام زمان (ع) وبه وکالت از آن حضرت (ع) صدقه دهد، هم برای انسان مؤثر است وهم برای حضرت.
برای انسان تأثیر دارد؛ زیرا هدیه به مؤمن، آن هم بالاترین مؤمن روی زمین ثواب دارد.
برای حضرت نیز تأثیر دارد؛ زیرا موجب میشود که خداوند به او برکات بیشتری دهد وبر عنایاتش بیفزاید، زیرا عنایات خداوند حدّ وحصری ندارد. ونیز موجب دفع بلا از وجود حضرت میگردد، زیرا خداوند متعال حضرت را از راههایی که از آن جمله صدقه دادن است حفظ مینماید.
در مورد دعا برای سلامتی امام زمان (ع) نیز همین جواب را خواهیم داد.
● پرسش: چرا با وجود فساد در جهان حضرت ظهور نمیکنند؟
▪ پاسخ: وجود فساد ویا گسترش آن در سطح کلّ جامعه بشری علت تامّه برای ظهور حضرت نیست. یکی از اهداف حضرت گسترش عدل وداد است، ولی برای ظهور حضرت احتیاج به فراهم شدن شرایط ومقدّماتی است که در جای خود به طور اجمال به آن اشاره کردهایم که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد:
الف) بالا رفتن سطح فکری جامعه.
ب) گسترش وسایل وامکانات ارتباط جمعی وتکنیک.
ج) فراهم شدن افرادی خاص وانسانهایی کامل برای همکاری با حضرت در گسترش عدل وتوحید در جامعه.
● پرسش: آیا از وقت ظهور اطّلاع دادن صحیح است؟
▪ پاسخ: به جهاتی نباید خبر از وقت ظهور داد:
۱) در هیچ روایتی به وقت دقیق وحتی غیر دقیق ظهور اشاره نشده است.
۲) از آنجا که زمان ظهور ممکن است به جهت شرایطی تغییر پیدا کند وبه تعبیری متعلق «بداء» واقع شود وما از آن اطلاعی نداشته باشیم، لذا نباید از زمان ظهور خبر دهیم، گر چه انسان ممکن است از راههای غیر عادی به یک پرده از قضایا علم حاصل نماید.
۳) گاهی با برخی از خبرها نسبت به ظهور که در خارج هم تحقق نیافته است مردم به اصل ظهور بدبین میشوند واصل واقعه از دید آنان بی اعتبار میگردد.
۴) برخی از روایات، از توقیت و معین کردن وقت ظهور نهی نمودهاند.
● پرسش: آیا عریضه نویسی به امام زمانعلیهالسلام مدرک معتبری دارد؟
▪ پاسخ: در مورد جواز بلکه رجحان عریضه نویسی به امام زمان (ع) میتوان به ادلّهای تمسک کرد:
۱) عریضهنویسی از انواع توسّلات واستغاثههای به امام عصر (ع) به شمار میآید، توسلی که اصل آن از مستحبات مسلّم در مصادر دینی به حساب میآید.
۲) عریضهنویسی از کارهای مسلّمی است که عمل وسیره بزرگان بر آن بوده وآثار وبرکات شگفتانگیزی از آن برده شده است. محدّث نوری در کتاب «نجمالثاقب» قضایای عجیبی را در این رابطه نقل میکند.( نجمالثاقب، ص ۴۲۱ ؛ جنّة المأوی، ص ۲۴۸ ؛ دارالسلام، ج ۲، ص ۲۶۴)
۳) کفعمی در «المصباح» و«البلدالأمین» کیفیّت وچگونگی عریضهنویسی را نقل کرده واین خود دلیل بر آن است که عریضهنویسی از مشروعیت برخوردار است.( المصباح، ص ۵۳۱ ؛ البلد الأمین، ص ۲۲۷)
مرحوم مجلسی نیز فرموده است: «هنگام انداختن عریضه چنین خیال کند که نامه را به نایب خاص تسلیم میکند».( بحارالأنوار، ج ۹۴، ص ۳۰)
شیخالطائفه ابوجعفر طوسی؛ در کتاب «مصباح المتهجّد» میگوید: «عریضهای به سوی خداوند متعال مینویسی وآن را میپیچی، سپس عریضه دیگری به محضر والای حضرت بقیة اللَّه اروحنا فداه مینویسی...»، آن گاه کیفیّت نوشتن هر یک از عریضهها را بیان میدارد.( همان، ص ۲۷)
● پرسش: آیا قیام قبل از ظهور حجّت صحیح است؟
▪ پاسخ: برخی معتقدند که قیام وانقلاب بر ضدّ هر حاکم ظالم وبیدین قبل از ظهور امام زمان (ع) حرام است. آنان به روایاتی در این باره استناد میکنند از قبیل آنکه امام صادق (ع) فرمود: «کلّ رایة ترفع قبل قیام القآئم فصاحبها طاغوت یعبد من دون اللَّه عزّوجلّ»؛ «هر پرچمی که قبل از قیام قائم بالا رود صاحب آن طاغوت بوده وغیر خداوند عزوجل را عبادت میکند.»( کافی، ج ۸، ص ۲۹۵، ح ۴۵۲)
در توجیه این روایات میگوییم:
۱) این روایات با اصول کلّی شریعت ومبانی قطعی آن، که از جمله ادله امر به معروف ونهی از منکر وجهاد است منافات دارد، زیرا این سه، مراتبی دارد که یکی از آنها قیام است.
۲) غالب روایات، مشکل سندی از قبیل ارسال وضعف راوی دارد. که در جای خود مورد بحث سندی وتضعیف قرار گرفته است.
۳) از برخی روایات نیز استفاده میشود که امام درصدد خبر از غیب است به این معنا که امام میفرماید: این گونه انقلابها به پیروزی نهایی نمیرسد گر چه ممکن است آثار مثبتی بر آن مترتب شود، نه آنکه امام درصدد تخطئه اصل انقلاب باشد، آن گونه که در مورد قیام زید شهید ومختار فرمودند.
۴) دعوت انقلابی وانقلاب کننده بر دو گونه است: یکی دعوت به حق که به هدف برپا داشتن حقّ وبازگرداندن زمام امور حکومت به دست اهل بیت: است که البته چنین حکومتی مورد تأیید امامان معصوم: است.
دیگری دعوت به باطل که به جهت مطرح کردن خود است. ومقصود از «کلرایة» گویا همین معنا است. بنابراین قیامهایی که درصدد دفاع از حریم شریعت وامامت اهل بیت: است تخصصاً از این روایات خارج میباشد. ولذا هنگامی که درباره وظیفه شیعیان در مقابل قیام مختار از امام زینالعابدین (ع) سؤال شد، حضرت فرمود: «لو أنّ عبداً زنجیّاً تعصّب لنا أهل البیت، لوجب علی الناس مؤازرته»؛ «هرگاه بردهای زنگی برای یاری ما، پیشانیبند به به پیشانی بست -کنایه از اینکه قیام کرد- بر مردم کمک ویاری او واجب است.»( بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۳۶۵)
امام صادق (ع) فرمود: «یخرج القائم حتی یخرج اثنا عشر من بنی هاشم کلهم یدعو إلی نفسه»؛ «قائم خروج نخواهد کرد تا آنکه قبل از آن دوازده نفر از بنیهاشم خروج کنند وهمه آنها مردم را به خود دعوت میکنند.»( الغیبة، طوسی، ص ۴۳۷)
منبع : درگاه پاسخگویی به مسایل دینی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست