جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

پیامبر اسلام (ص) و شیوه گذر از جامعه جاهلی به جامعه اسلامی


پیامبر اسلام (ص) و شیوه گذر از جامعه جاهلی به جامعه اسلامی
((توسعه)) دغدغه اساسی انسان معاصر است. بنابراین چگونگی, شیوه, ابزار و سازوكار رسیدن به توسعه و تعالی, پرسش جدی فراروی گرایش ها, نگرش ها, بینش ها, دانش ها و دانشمندان مختلف است.
برخی از نظریه پردازان با طرح تئوریهای خطی بر تقلید از غرب اصرار می ورزند و برخی دیگر با تإكید بر الگوهای غیر خطی سعی بر بومی سازی نظریات توسعه دارند. مقاله حاضر با نگرشی از نوع دوم, به كندوكاو در تاریخ صدر اسلام پرداخته است تا مسیر جدیدی را در جهت بومی سازی نظریات توسعه بگشاید.
مقاله حاضر به این سوال پاسخ می دهد كه پیامبر اسلام(ص) چگونه توانست در فرصتی اندك و با امكاناتی ناچیز, آن چنان تغییراتی در سطح فرد و جامعه پدید آورد كه پس از مدتی, جامعه ای كاملا متفاوت با آن چه پیش از آن بود به وجود آمد؟
این مقاله با طرح نظریه محتوای باطنی انسان سعی می كند تا گام های اولیه را, با استفاده از داده های تاریخی, جهت طرح یك نظریه توسعه نوین بردارد.
یكی از ابعاد زندگی پیامبر اسلام(ص) كه كمتر مورد توجه قرار گرفته است, شیوه آن حضرت در تبدیل جامعه جاهلی به جامعه اسلامی است.
پاسخ به این پرسش كه: پیامبر اسلام(ص) چگونه توانست در فرصتی اندك و با امكاناتی ناچیز, آن چنان تغییراتی در سطح فرد و جامعه به وجود آورد كه پس از مدتی, جامعه ای كاملا متفاوت با آن چه پیش از آن بوده است, پدید آورد, هر چه باشد, پاسخ به مشكلات عصرما و جامعه ما است. توضیح این كه: اگر مهم ترین دغدغه انسان امروز, مسئله ((توسعه)) در ابعاد مختلف فرهنگی, سیاسی و اقتصادی است و منظور از توسعه نیز حركت از وضع نامطلوب موجود به سمت وضع مطلوب است, كسی كه از همه بهتر, سریع تر و دقیق تر به انجام چنین امری موفق شده است, پیامبر عظیم الشإن اسلام(ص) است. بایسته است كه برای آزمون این ادعا, نگاهی هر چند گذرا به محیط پیدایش اسلام و اقداماتی بیفكنیم كه حضرت ختمی مرتبت(ص) در این جهت انجام داده است. شاخص های مورد بررسی, مقولات: فرهنگ, سیاست و اقتصاد خواهد بود. این شاخص ها براساس این مفروض مبنای بحث هستند كه اندیشه, ثروت و قدرت, سه ضلع مثلثی را تشكیل می دهند كه نشان دهنده سیمای تمدنی جوامع مختلف است. پیش فرض دیگر نگارنده این است كه ((توسعه)) امری قاعده مند است, براین اساس می توان در پرتو مطالعه جوامع توسعه یافته به طور نسبی به این قواعد دست یافت.
فرضی مورد آزمون این است كه حضرت محمد(ص) در جریان تغییر, تبدیل و گذار از جامعه جاهلی به جامعه اسلامی از شیوه فرهنگی بهره جسته است; به بیان دیگر, در رإس اقدامات آن حضرت, اقدامات فرهنگی و محتوایی قرار داشته و به تعبیر امروزه, آن حضرت از تئوری فرهنگی, استفاده كرده است. براساس این نظریه, پس از آن كه فكر, اندیشه و باور انسان تغییر كرد, رفتار و كردار او نیز تغییر خواهد كرد, لذا تغییر در محتوای باطنی انسان ها عاملی سرنوشت ساز به شمار میآید. حتی وقتی پیامبر(ص) تشكیل حكومت داد, باز هم به فكر و فرهنگ, اولویت و اولیت می داد. چارچوب نظری این بحث در نظریه ماكس وبر و سیدمحمد باقر صدر قابل پی گیری است, كه در ادامه از آن ها سخن خواهیم گفت:
بنابراین مباحث ما از این قرار خواهد بود:
▪ چارچوب نظری;
▪ جاهلیت و ویژگی های آن;
▪ مدینه النبی و ویژگی های آن;
▪نتیجه گیری.
▪ چارچوب نظری
در یك نگاه كلی می توان نظریات و تئوریهای ارائه شده درباره علل و عوامل توسعه و عدم توسعه را در چهار گروه طبقه بندی كرد:(۱)
الف ـ تئوریهایی كه در بررسی مسائل عقب ماندگی و توسعه فقط به عوامل درونی و داخلی توجه دارند; نظیر تئوری دوگانگی اقتصادی و اجتماعی ((سینگر)), تئوری مراحل رشد ((رستوRostow)(( )تئوری ((ماكس وبرMax weber)(()و نظریه محتوای باطنی انسان از ((سیدمحمدباقر صدر)).
ب ـ تئوریهایی كه علل و عوامل عقب ماندگی كشورهای جهان سوم را در خارج از این جوامع جست وجو می كنند و در واقع فقط به علل خارجی توجه دارند; نظیر تئوری امپریالیسم به مثابه آخرین مرحله سرمایه داری ((لنینLenin)(( )تئوری امپریالیسم ((كائوتسكیkautsky)((),تئوری امپریالیسم و اقتصاد جهانی از ((بوخارینBukharin)(() و تئوری انباشت سرمایه از ((رزا لوكزامبورگLuxemburg).(( Rosa )
ج ـ تئوری هایی كه در بررسی علل و عوامل عقب ماندگی كشورهای جهان سوم,هم به علل داخلی توجه دارند و هم به علل خارجی, ولی بر علل خارجی بیشتر تإكید می كنند. این تئوریها كه به تئوریهای نئوامپریالیستی مشهور شده اند, بیشتر از سوی كسانی مطرح شده كه یا خودشان ((ماركسیست)) بوده اند و یا گرایش های ماركیستی داشته اند; نظیر تئوری مبادله نابرابر از ((امانوئل والرستینImmanuel Wallerstein)(() و تئوری ساختار امپریالیسم از ((گالتونگGaltung).(( )
د ـ نظریه هایی كه در تبیین علل عقب ماندگی كشورهای توسعه نیافته سهم بیشتر رابه علل داخلی می دهند; نظیر تئوری توسعه نابرابر از ((سمیرامینSamir Amin)(( ) و نظریه انسجام درونی از ((محمود سریع القلم)).
گفتنی است پیش از ارائه نظریه های جدید در باب توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی,عمدتا در متون قدیمی به نظریه هایی برمی خوریم كه در بررسی ظهور و سقوط تمدن ها و ویژگی نظام های سیاسی, به عوامل محیطی توجه زیادی دارند; نظیر آن چه منتسكیو در ((روح القوانین)) مطرح كرده است و یا این كه به مسائل نژادی پرداخته اند; نظیر آن چه ((گوبینو)) بر آن اصرار داشت, ولی این نظریه ها اكنون طرفداران جدی ندارند.
با دقت نظر بیشتر درباره تئوریهای مذكور می توانیم آن ها را به یك طبقه بندی دوگانه برگردانیم: نظریه هایی كه در آن ها به اراده انسانی, به عنوان عامل و عنصر كلیدی توجه شده است و تئوریهایی كه قائل به نوعی جبرگرایی بوده و در حركت تاریخ جایگاه و نقشی اساسی برای اراده انسان در نظر نمی گیرند.
طرفداران نظریه های جبرگرایانه با طرح مسئله شرایط جغرافیایی, استعمار, نژاد و یا قضا و قدر و مسئله سرنوشت, در مفهوم تحریف شده و نادرست آن, خیال خویش را آسوده كرده و با توجیه تنبلی خود و عدم مطالعه و كنكاش در علل و عوامل عقب ماندگی خویش, همه تقصیرها را بر عهده چیزی می گذارند كه در بهترین شرایط, خود, معلول عقب ماندگی است و نه علت اصلی آن. جالب توجه است كه پیامبر اسلام(ص) در نظریه توسعه خویش, تمامی نظریه های جبرگرایانه را به گوشه انزوا راهنمایی نمود, چه آن كه شرایط محیطی و جغرافیایی, شرایط ژنتیكی, شرایط آب و هوایی و حتی شرایط نظام جهانی و سیستم بین المللی, همه و همه مغلوب تلاش های مسلمانان شدند و نسبت به شرایط آن روز, در وضعیت اجتماعی, فرهنگی و سیاسی و اقتصادی جزیره العرب تحول اساسی پدید آمد.
در این جا فرصت پرداختن به تمامی نظریه های یادشده نیست, از این رو فقط به توضیح برخی دیدگاه ها, آن هم به میزانی كه برای مباحث این پژوهش ضرورت دارد, اكتفا می كنیم. به عنوان مقدمه توجه به مفهوم ((توسعه)) ضروری می نماید.
برای توسعه تعریف های گوناگونی ارائه شده است. این امر ضمن طبیعی بودن, ناشی از تفاوت دیدگاه ها, مفروضات, چارچوب های نظری و زوایای دید نسبت به یك مسئله است. برخی از این تعاریف عبارت اند از:
الف ـ توسعه به معنای ارتقای مستمر كل جامعه و نظام اجتماعی به سوی زندگی بهتر و یا انسانی تر است]...] برای درك معنای درونی توسعه باید حداقل سه ارزش اصلی به عنوان پایه فكری و رهنمود عملی در نظر گرفته شود. این ارزش های اصلی عبارت اند از: معاش زندگی, اعتماد به نفس و آزادی كه نمایانگر هدف های مشتركی هستند كه به وسیله تمام افراد و جوامع دنبال می شود.(۲)
ب ـ توسعه به فراگردی گفته می شود كه در آن جامعه از وضع نامطلوبی به وضع مطلوبی متحول می شود. این فراگرد تمامی نهادهای جامعه را در برمی گیرد و ماهیت آن اساسا آن است كه توان و ظرفیت بالقوه جامعه به صورت بالفعل در میآید; به عبارت دیگر, در فرآیند توسعه استعدادهای سازماندهی جامعه از هر جهت بارور و شكوفا می شود, چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی, فرهنگی و سیاسی.(۳)
ج ـ توسعه بهینه سازی در استفاده از نیروهای بالقوه مادی و انسانی یك اجتماع است.(۴)
در همه این تعاریف, مفهوم ایجاد شرایط مناسب برای افراد و جوامع در كلیه وجوه انسانی مورد نظر است. بنابراین, ضمن پذیرفتن اختلاف در نظر و منظر, از این جهت مكمل یكدیگر بوده و متناقض نیستند. گو این كه در هر گروه , ملت و امتی, جهان بینی مهم ترین عنصر جهت دهنده به توسعه به شمار می رود. در این پژوهش مراد ما از توسعه, توسعه در معنای كلان و عمومی آن است كه شامل ابعاد فرهنگی, سیاسی, اقتصادی, اجتماعی و فردی می گردد; به بیان دیگر, توسعه كمی و كیفی درهمه ابعاد كه نتیجه آن آبادانی همه جانبه است.
با توجه به مباحث بعدی این پژوهش كه حول محور شاخص های جامعه جاهلی, به مثابه یك جامعه توسعه نیافته, و شاخص های جامعه اسلامی مدینه النبی, به مثابه یك جامعه توسعه یافته است, لازم است در این قسمت از بحث به مهم ترین شاخص های توسعه یافتگی و عقب ماندگی در برخی از نظریه ها, توجه كنیم.
سریع القلم كه ((نظریه انسجام درونی)) را در تبیین دلایل خویش مبنی بر اولویت و اهمیت ((عوامل و نظام داخلی)) نسبت به ((عوامل و نظام خارجی)) در توسعه ارائه كرده است, مشتقات توسعه یافتگی را ذیل چهار مولفه برشمرده است:(۵)
الف ـ مشروعیت: محصول حل بحران مشروعیت, مشتقات زیر است: ۱ـ انتقادپذیری; ۲ـ جامعه بزرگ تر از حكومت; ۳ـ تحمل اندیشه های متفاوت ; ۴ـ اصلاح پذیری; ۵ـ اعتماد به نفس; ۶ـ حساسیت به زمان; ۷ـ شكل گیری هیئت حاكمه به جای حكام; ۸ـ همسویی منافع عموم مردم با منافع هیئت حاكمه; ۹ـ وجود انسان های كیفی در كار حكومت و مملكت داری.
ب ـ نگرش عقلایی: محصول نگرش عقلایی, مشتقات ذیل خواهد بود: ۱ـ دقت و محاسبه; ۲ـ آینده نگری; ۳ـ نهادینه شدن مطلوبیت و كارآیی; ۴ـ فردگرایی مثبت; ۵ـ مدیریت به جای كنترل; ۶ـ كنترل احساسات; ۷ـ یادگیری و عبرت آموزی از گذشته; ۸ـ وطن دوستی; ۹ـ نخبه پروری.
ج - نظام تربیتی: نظام تربیتی یك جامعه توسعه یافته و یا خواهان توسعه, به مشتقات زیر توجه دارد و براساس آن ها سازماندهی می شود: ۱ـ یادگیری كار جمعی; ۲ـ تفكر استقرایی; ۳ـ توجه به نظم و سیستم; ۴ـ حامل حافظه تاریخی بودن; ۵ـ تحمل; ۶ـ نظام قانونی پویا; ۷ـ نسبی گرایی; ۸ـ پدیده شناسی; ۹ـ اخلاق و مسئولیت اجتماعی; ۱۰ـ فضیلت های اجتماعی; ۱۱ـ هویت مستحكم.
د ـ راه ها و كاربردها: در این مورد مشتقات زیر مورد توجه خواهد بود: ۱ـ سیاست زدایی از پروسه تصمیم گیری; ۲ـ توان تركیب و تبدیل; ۳ـ نگرش بین المللی; ۴ـ حساسیت به رقابت; ۵ـ متنوع سازی منابع تولید و درآمد; ۶ـ سخت كوشی; ۷ـ عینیت پذیری; ۸ـ مدیریت و سازماندهی; ۹ـ دولت ناظر و سالم.
((آلكس اینكلسAlex Inkeless)(() در مطالعات خویش درباره كشورهای گوناگون, به الگوی ویژه ای برای ((انسان مدرن)) اشاره می كند. وی یك طیف از نوگرایی را ـ میان صفر و صد ـ برای اندازه گیری چنین الگوی تثبیت شده ای از عنصر شخصیت در میان افراد مدرن به وجود آورد. طبق نظر اینكلس, مشتركات انسان مدرن به شرح زیر است:
ـ آمادگی برای كسب تجارب جدید; ۲ ـ استقلال روز افزون از چهره های اقتدار مانند والدین و روسای قبایل; ۳ـ اعتقاد به علم; ۴ـ تحریك پذیری; ۵ـ برنامه ریزی بلند مدت; ۶ـ فعالیت در سیاست های مدنی.(۶)
برخی از محققان مانند ((ماریان لویMarion levy)(() بر مبنای رهیافت جامعه شناختی به مقایسه جوامع نسبتا مدرن و غیر مدرن دست زده اند. لوی ویژگی های جوامع نسبتا مدرن و غیر مدرن را به این شرح بررسی می كند:
مختصات جوامع غیر مدرن عبارت اند از: درجه پایین تخصص, سطح بالایخودكفایی, وجود هنجارهای فرهنگی مبتنی بر سنت, خاص گرایی, تإكید نسبتا كمتر بر گردش پول, حاكم بودن هنجارهای خانوادگی نظیر وجود روابط غیر رسمی در چهارچوب ساختارهای رسمی و جریان یك طرفه كالا و خدمات از مناطق روستایی به مناطق شهری.
در نقطه مقابل, ویژگی های جوامع نسبتا مدرن عبارت اند از: درجه بالای تخصص, وابستگی متقابل سازمان ها, هنجارهای فرهنگی مبتنی بر منطق گرایی و عقلانیت, عام گرایی, ویژه نگری كاركردی, درجه بالای تمركز, تإكید نسبتا بیشتر برگردش پول, نیاز به جداسازی بوروكراسی از سایر نهادها و جریان دو طرفه كالا و خدمات میان شهر و روستا.سیدمحمدباقر صدر در بحث سنت های الهی در قرآن,(۹) با استفاده از آیه ((ان الله لایغیرما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم))(۱۰) این نظریه را مطرح كرده است كه: علت العلل تمامی تغییر و تحولات, خواست و اراده خود انسان است. این خواست و اراده هنگامی كه در كنار یك اندیشه جدید قرار گرفت , سمت و سوی آن تغییر می كند.
به نظر شهید صدر, انسان ها (و به تبع آن جوامع) , با توجه به ایدهآل های خودشان به سه دسته تقسیم می شوند:
دسته اول: انسان هایی كه ایدهآل های خودشان را از واقعیت های عینی و خارجی می گیرند. این انسان ها ورای وضع موجود, آرزوی رسیدن به هیچ مقصود دیگری را ندارند و تمام همت آن ها به دست آوردن غذا, مسكن و لباس است. از نظر این افراد آینده چیزی جز تكرار گذشته نیست و بنابراین پیشرفت و توسعه در این دیدگاه فاقد معنای روشن و بلكه بی معنا است. این جوامع در چنبره تقلید و سنت هایی خشك و لایتغیر گرفتارند و در طول قرن ها هیچ تغییری درآن ها راه نمی یابد. قرآن درباره این گونه افراد و جوامع می گوید:
قالوا حسبنا ما وجدنا علیه آبإنا إولو كان آبإهم لا یعلمون شیئا و لا یهتدون;(۱۱)
گفتند: راه پدرانمان را كه یافته ایم ما را بس است. آیا اگر پدران آنها, نادان و گمراه بودند باز هم آن ها را بس است؟
قالوا إجئتنا لتلفتنا عما وجدنا علیه آبإنا و تكون لكما الكبریإ فی الارض و ما نحن لكما بمومنین;(۱۲)
(به موسی و هارون) گفتند: آیا شما آمده اید تا ما را از راهی كه پدرانمان را بدان راه یافته ایم باز دارید و شما روی زمین بر ما بزرگی كنید؟ و ما به شما ایمان نخواهیم آورد.
از نظر قرآن دو علت برای انتخاب چنین ایدهآلی توسط مردم, ذكر شده است: یكی انس و عادت و دیگری سلطه حكومت های طاغوتی و استبدادی, چرا كه حاكمان مستبد مردم را به عبادت خود فرامی خوانند و آن ها را از ارزش های الهی و انسانی تهی می كنند:
و قال فرعون یا إیها الملا ماعلمت لكم من اله غیری;(۱۳)
فرعون گفت: من جز خودم, خدایی را برای شما نمی شناسم.
قال فرعون ماإریكم الا ما إری و ما إهدیكم الا سبیل الرشاد;(۱۴)
فرعون گفت: من به شما جز آن چه نظر و رإی شخصی خودم ایجاب كند, نشان نمی دهم و البته آن چه نظر من است تنها راه هدایت است.
این جوامع یا در اثر یك حمله خارجی از بین می روند, یا تسلیم ایدهآل جدیدی می شوند كه ممكن است ایدهآلی نجات بخش و یا گمراه كننده باشد; چنان كه وضع مردم با پذیرش ایدهآل جدیدی كه پیامبر اسلام(ص) آورده بود, متحول شد .
دسته دوم: انسان هایی كه علاوه بر نیازهای محدود مادی, از ایدهآل های معنوی بسیار محدود هم برخوردارند, ولی محدود را به جای نامحدود و مطلق می پندارند, در جوامعی كه این انسان ها زندگی می كنند حركت جامعه تا زمانی است كه به ایدهآل جدید برسد و به محض رسیدن به آن, از حركت باز می ایستد. در این مورد شهید صدر جوامع غربی را مثال می زند كه اهداف خوبی همانند آزادی را در نظر داشتند, اما این اهداف چون محدود بود, سبب انحطاط جوامع غربی شد; به این بیان كه: این ها حركتشان را تا رسیدن به آزادی ادامه دادند و چون آن را هدف خودشان قرار داده بودند, و نه ابزاری برای رسیدن به كمالات بالاتر و برتر, هركدام از آزادی به نحوی استفاده كردند. به نظر شهید صدر ((آزادی قالب است, همراه آزادی ما احتیاج به محتوا داریم]...] وقتی ندانستیم قالب آزادی برای چه محتوایی ساخته شده, همین آزادی بدبختی های خطرناك و بزرگی به بار میآورد)).(۱۵)
● این ایده آل چهار مرحله دارد:
الف ـ مرحله نوآوری و تجدد كه در آن ایدهآل حكم آرزو را دارد;
ب ـ مرحله ای كه مردم به ایدهآلی كه می خواستند (مثلا آزادی) می رسند;
ج ـ مرحله توقف و امتداد تاریخی, در این مرحله طبقه مترف, آسایش طلب و متنعم پدید میآید;
د ـ مرحله تسلط ستمگرانی كه هیچ گونه عهد و پیمانی را رعایت نمی كنند.(۱۶)
دسته سوم: انسان هایی كه ایدهآل و آرمانشان ((الله)) است. این انسان ها ضمن این كه به ایدهآل نوع اول و دوم توجه دارند, اما آن ها را در جهت و خواست ایدهآل مطلق و نامحدود; یعنی ((خدا)) می خواهند, چون دنیا را مزرعه آخرت می دانند:
یا إیها الانسان انك كادح الی ربك كدحا فملاقیه;(۱۷)
ای انسان تو با كوشش و تلاش پی گیرت در عبادت و خدمت, سرانجام به ملاقات پروردگارت نایل خواهی شد.
این جا است كه شهید صدر دو نوع پیشرفت و توسعه را مطرح می كند:
الف ـ پیشرفت فاقد مسئولیت;
ب ـ پیشرفت مسئولیت آفرین.
از آن جا كه برخی از حكومت ها و جوامعی كه دنبال ایدهآل هایی از نوع اول و دوم بوده اند, از دین در جهت اهدافشان استفاده كرده اند, شهید صدر هشدار می دهد كه مبادا در این جهت اشتباهی صورت گیرد و ما نام هر جامعه و حكومتی را كه از دین ۰مایه می گذارد, در ردیف ایدهآل سوم قرار دهیم. این همان چیزی است كه همه عالمان روشن ضمیر و ائمه معصومین(علیهم السلام) و قرآن مجید نیز تذكر داده اند كه بلعم باعوراهایی وجود دارند كه ممكن است دین را ملعبه دست خود قرار دهند; كسانی كه در زبان امام خمینی(ره) از آنان به ((متحجرین)) و ((مقدس مآبان كج فهم)) و ((آخوندهای درباری)) تعبیر می شد.
دین توحیدی, كه جوهره ایدهآل سوم است, پیوسته در حال مبارزه با همه گونه خدایان و ایدهآل های پست و تكراری است, و همین , یعنی داشتن ایدهآل الهی نامحدود و مسئولیت آفرین,(۱۸) رمز و پاسخ این سوال است كه چرا در طول تاریخ پیغمبران سرسخت ترین انقلاب ها را در تاریخ بشریت به وجود آورده و چرا پاكیزه ترین انقلابیون جهان بوده اند؟ و چرا در صحنه های تاریخی ما فوق هرگونه مصالحه ای قرار گرفته و چرا هیچ گونه سازش را نپذیرفته اند؟
توسعه و تحولی كه حضرت ختمی مرتبت در جامعه جاهلی ایجاد كرد, تحولی بود از ایدهآل نوع اول به ایدهآل نوع سوم. دقت در ویژگی های جامعه جاهلی (الف) و جامعه اسلامی مدینه النبی, ادعای مذكور را روشن تر خواهد ساخت. اما پیش از شروع در بحث بعدی لازم است به این سوال نیز پاسخ دهیم كه لوازم حركت در جهت ایده آل سوم چیست؟ به نظر شهید صدر, حركت در مسیر ایدهآل مطلق متوقف بر امور زیر است:
الف ـ دید فكری و ایدئولوژیكی روشن نسبت به ایدهآل مطلق , یعنی فهم درست توحید و عقیده داشتن به آن و متصف شدن به صفات الهی در مقام عمل;
ب ـ حركت اراده به كمك نیروی روحی حاصل از عقیده به توحید, به عنوان یك نیروی سوخت دائم;
ج ـ ارتباط دائمی با ایدهآل مطلق از طریق پیامبر(ص);
د ـ نبرد و مبارزه علیه ایدهآل های پست و خدایان ساختگی به رهبری امام جامعه;
ه&#۰۳۹; ـ اعتقاد به آینده درخشان كه نهایتا وصول به كمال مطلق و قرب به خدا خواهد بود.(۱۹)
) جاهلیت و ویژگی های آن
پیش از ذكر ویژگی های جاهلیت, لازم است از نظر مفهوم, و نیز از این جهت كه اولین بار این واژه توسط چه كسی یا چه منبعی مورد استفاده قرار گرفته است و هم چنین محدوده زمانی و مكانی آن, (۲۰) سخن به میان آوریم.
در این كه جاهلیت برای عصر پیش از بعثت پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) به كار می رود, اختلافی نیست. هم چنین در این كه حدود ۱۵۰-۲۰۰ سال قبل از بعثت را شامل می شود تردیدی وجود ندارد. اما از نظر مكانی, محل اختلاف است, چرا كه جاهلیت یك صفت و دارای ویژگی هایی است كه در هر مكانی آن ویژگی ها یافت شود, می توان این وصف را به كار برد.(۲۱)
از بعضی آیات قرآن و احادیث معصومین(علیهم السلام) چنین استفاده می شود كه پس از اسلام نیز جاهلیت واقع شده و عده ای از مردمان با ویژگی ها و معیارهای جاهلی در جامعه مسلمین ظاهر شده اند.(۲۲) چنان كه در حدیثی از رسول اكرم(ص) نقل شده است كه فرمود:
من بین دو جاهلیت برانگیخته شده ام كه آخرین آن ها بدتر از اولین شان می باشد. (۲۳)
و در حدیثی از امام باقر(ع) آمده است:
همانا مردم بعد از ارتحال رسول خدا۶ به[ وضع] اهل جاهلیت برگشتند.(۲۴)
علامه شعرانی در تفسیر این دو جاهلیت گفته است:
جاهلیت اولی به اصطلاح امروز آن دوره توحش انسان است كه هنوز قواعد مدنیت را در نیافته, خود را پای بند احكام نساخته بود. در آن عهد مردان و زنان برحسب غریزه حیوانی یا یكدیگر معاشرت داشتند و پس از آن كه قومی متمدن شدند و محاسن آداب, مكارم اخلاق و احكام و شرایع را پذیرفتند, هرگاه باز به توحش باز گردند و شرم و حیا میان آن ها ضعیف گردد و مراعات آداب نیكو فراموش شود, جاهلیت ثانی است. بی عفتی و لاقیدی زنان از لوازم توحش نوع بشر است آن گاه كه زندگیشان نزدیك به روش حیوانات بود, خداوند زنان را از آن گونه رفتار منع كرد.(۲۵)
برای اولین بار واژه جاهلیت, در قرآن به دوران قبل از بعثت اطلاق شده است, بدون این كه محدوده مكانی آن مشخص گردد.(۲۶)
چیستی جاهلیت مورد اختلاف است. برخی جاهلیت را از ریشه ((جهل)) و در مقابل ((علم)) و در نتیجه به معنی نادانی گرفته اند ولی تعداد بیشتری این معنا را نپذیرفته اند. دكتر عباس زریاب درباره وجه تسمیه جاهلیت می نویسد:
چنان كه گولدزیهر در مطالعات اسلامی به تفصیل بیان داشته است, مقصود از جاهلیت, نادانی نیست. گولدزیهر با استنادبه شواهد, ((جهالت)) را در برابر ((حلم)) می داند. مسلم است كه جاهلیت در برابر ((اسلام)) است, و بنابراین, مقصود از جاهلیت, در قرآن, عصری است كه با تمام موازین و ارزش های اخلاقی و دینی و فرهنگی, درست در مقابل اسلام بوده است.(۲۷)
هم چنین وی از قول جواد علی آورده است كه در قرآن كریم گاهی جاهل نه به معنای نادان, بلكه به معنی انسان متكبر خودرإی به كار رفته است.(۲۸)از جمله دلایلی كه برخی از محققین درباره نفی این ادعا كه جاهلیت به معنی جهل و عدم علم نیست آورده اند عبارت اند از:
الف ـ تحدی قرآن: خداوند پیامبر اسلام(ص) را در آیات متعددی از قرآن مإمور به تحدی با مخالفان خود نموده است, حال اگر چنین در نظر بگیریم كه ((اهل جاهلیت)) و دشمنان پیامبر(ص) مردمی نادان و به دور از علم و ادب بوده اند, آیا این تحدی از نظر منطقی می تواند مبین فضیلتی برای قرآن می باشد؟!
ب ـ آثار شاعران عصر جاهلی: آن چه از شاعران آن عصر به جا مانده, بهترین گواه بر بهره مندی آن ها از ادبیات پیشرفته است. مروری گذرا بر منظومات شعری صعالیك و اصحاب معلقات, كه در این عصر می زیسته اند, به خوبی بیانگر اوج اقتدار ادبی آن ها است. البته افرادی چون طه حسین دركتاب ((فی الادب الجاهلی)) خواسته اند اصل انتساب شعر جاهلی به شعرای این دوره را مورد تردید قرار داده و این اشعار را محصول دوره اسلامی بدانند كه این امر پذیرفتنی نیست.
ج ـ هدف بعثت: پیامبر اسلام(ص) هدف بعثت خود را ((اتمام مكارم اخلاق)) معرفی نموده اند(۲۹) كه این خود می تواند مستندی در نفی ترجمه ((نادانی)) از واژه جهل و جاهلیت تلقی گردد, بلكه بایستی آن را به معنی مشكلات و نابه سامانی های اخلاقی دانست.
د ـ نوع معجزه: با توجه به این كه قرآن بزرگ ترین معجزه و موید رسالت پیامبر اسلام(ص) است و با توجه به این كه معجزه هر پیامبری با عصر و زمان خودش متناسب می باشد, باید بپذیریم كه در زمان بعثت پیامبر اسلام(ص) هم, اعراب از نظر دانش ادبیات در سطح بالایی بوده اند.
ه&#۰۳۹; ـ اظهارات لغویین: در كتب لغت نیز واژه جاهلیت به ((نادانی)) ترجمه نشده است. ابن منظور در ماده ((جهل)) ابتدا جهل را نقیض علم دانسته و سپس با بیان نمونه هایی, جهل را در برابر ((حلم و بردباری)) و در یك مورد, به تلویح آن را در برابر ((عقل)) دانسته است. در المنجد آمده است: ((جهل ـ جهلا و جهاله: حمق و جفا و غلظ)).
از این نمونه ها به خوبی آشكار می گردد كه ((جهل)) واژه ای عربی و به معنی پرخاشگری, شدت در عمل, ستم كردن و عدم بردباری است, نه صرف ((نادانی)).
و ـ احادیث معصومین(علیهم السلام): در روایات نیز واژه جهل در معنای نادانی صرف به كار نرفته است, چنان كه در حدیث نبوی آمده است:
جاهل كسی است كه به معاشران خود ظلم نموده و بر زیر دستانش ستم روا دارد و بر برتر از خود بزرگی فروشد و بی تمییز سخن گوید.(۳۰)
ز ـ سخنان اهل ادب و مورخان: عمر فروخ در تاریخ ادبیات خود می گوید:
جاهلیت نامی است كه قرآن كریم به عصر پیش از اسلام اطلاق نموده است, زیرا عرب در آن عصر بت پرستیده و با یكدیگر به نزاع می پرداختند]...] گاهی فرزندان خود را زنده به گور كرده و شراب می نوشیدند]...] و چنین است كه ملاحظه می كنیم واژه جاهلیت از ((جهلی)) گرفته شده كه در برابر حلم بوده, نه ((جهلی)) كه متضاد علم است.(۳۱)
شوقی ضیف در تاریخ ادب خود ((عصر جاهلی)) را دوره تكامل زبان عربی دانسته و معتقد است: عصر جاهلی زمانی است كه زبان عربی خصایص كنونی را به خود گرفته است. (۳۲)
به نظر جواد علی, جاهلیت به معنای سفاهت, حماقت, حقارت و خشم و تسلیم ناپذیری در برابر اسلام و احكام آن می باشد.(۳۳)
به نظر بلاشر, اسلام بر تمامی ویژگی های روحی عرب ها مانند مزاج جنگی, حساسیت عربی, قساوت در انتقام و مسائلی چون شرب خمر, قمار بازی و آن چه در ردیف آن است , صفت جاهلی را اطلاق كرده است.(۳۴)
اكنون نوبت كاربرد این واژه در قرآن كریم است. در قرآن كلمه جاهلیت چهار بار به كار رفته است:
ـ درباره گروهی از یاران پیامبر(ص) كه با اكراه و انفاق, درجنگ احد شركت كرده بودند:
... و طائفه قد إهمتهم إنفسهم یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیه;(۳۵)
و گروهی دیگر هم بودند كه فقط در غم جان خویش بودند و اندیشه های ناشایستی در باره خداوندداشتند كه همچون پندارهای جاهلیت بود.
ـ آیه ای كه در آن خداوند مردم را از پیروی از احكام و عملكردهای جاهلیت نهی می فرماید:
إفحكم الجاهلیه یبغون و من إحسن من الله حكما لقوم یوقنون;(۳۶)
آیا حكم جاهلیت را می جویند؟ برای آن مردمی كه اهل یقین هستند چه حكمی از حكم خدا بهتر است؟
ـ در خطاب و هشدار به زنان پیامبر(ص) و نهی آنان از جلوه گری همچون عهد اوایل جاهلیت, آمده است:
و قرن فی بیوتكن و لا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی;(۳۷)
و در خانه هایتان بمانید و همانند زمان جاهلیت پیشین, زینت های خود را آشكار مكنید.
ـ در توصیف كفار مكه, خدای متعال می فرماید:
اذ جعل الذین كفروا فی قلوبهم الحمیه حمیه الجاهلیه;(۳۸)
آن گاه كه كافران تصمیم گرفتند كه دل به تعصب, تعصب جاهلی بسپارند.
در آیات دیگری, بدون این كه از لفظ جاهلیت استفاده شده باشد, به برخی از عقاید, احكام و اخلاق رذیله جاهلی اشاره شده است. مانند: بت پرستی عرب ها,(۳۹) زنده شدن و مردن را به طبیعت نسبت دادن,(۴۰)جن پرستی بعضی از اعراب(۴۱) خدا را دارای فرزند دختر دانستن و پرستش فرشتگان به عنوان دختران خدا تا این كه مشمول شفاعت آن ها قرار گیرند.(۴۲)
هم چنین در قرآن به بت های لات, عزی, منات(۴۳) ود و سواع و یغوث و یعوق و نسر(۴۴) كه اعراب جاهلی می پرستیدند, اشاره شده است. از ویژگی های دیگر اعراب جاهلی, مواردی است كه در قرآن از آن ها نهی شده است; مانند: قربانی كردن بر بت ها(۴۵), یاد كردن از پدران درمراسم حج به قصد مفاخره(۴۶), جدال و فسوق و عصیان در حج(۴۷), ظلم به دختران و منع كردن آن ها از ارث ( كه متقابلا قرآن حق ارث را برای آنان به رسمیت شناخته است),(۴۸) زنده به گور كردن دختران,(۴۹) مختار بودن مردان در ازدواج و طلاق نامحدود زنان (كه قرآن با در نظر گرفتن طلاق رجعی و بائن آن را محدود ساخته و از طلاق ((ایلإ)) و ((ظهار)) منع نموده است. (۵۰) علاوه بر این كه با تعیین تعزیرات و حدود, رابطه جنسی را سامان داده است).
هم چنین در قرآن كریم سفارش شده است:
و همگی به رشته الهی درآویزید و پراكنده نشوید و نعمت خداوند را برخود یاد كنید كه دشمنان همدیگر بودید و او میان دل های شما الفت داد و به نعمت او با هم دوست شدید و برلبه پرتگاه آتش بودید, او شما را باز رهاند.(۵۱)
به گفته مفسران , آیه مذكور, به جنگ ها و خصومت های ریشه دار و دیرینه دو طایفه اوس و خزرج اشاره دارد كه اسلام آوردند و با هم متحد و مهربان شدند و دربنای اسلام, سنگ تمام گذاشتند. از جمله محمدبن جریر طبری ذیل آیه مذكور چنین آورده است:
قوم عرب خوارترین, بدبخت ترین و گمراه ترین قوم بود كه در لانه ای محقر و كوچك, میان دو بیشه شیر (ایران و روم) زندگی می كرد. سوگند به خدا, در سرزمین عرب چیزی موجود نبود كه مورد طمع و یا حسد بیگانگان قرار گیرد. هر آن كس از اعراب كه می مرد, یكسره به دوزخ می رفت و هر آن كه زندگی می كرد و حیات داشت, گرفتار خواری و مشقت بود و دیگران لگد مالش می كردند. سوگند به خدا كه در سراسر زمین قومی را نمی شناسم كه خوارتر و تیره بخت تر از عرب باشد. وقتی اسلام درمیان ایشان ظاهر شد آنان را صاحب كتاب, قادر بر جهان, دارای روزی و مالك الرقاب كرد.(۵۲)
بنابراین واژه جاهلیت در قرآن نیز صرفا به معنی ((جهل)) و درمقابل ((علم)) به كار نرفته است. البته به نظر می رسد دلیلی براین مطلب كه جاهلیت اصلا در معنی عدم علم به كار نمی رود, وجود نداشته باشد و می توان ((عدم علم)) را نیز یكی از مصادیق جاهلیت به شمار آورد و قوی بودن اعراب در زبان و ادبیات , منافاتی با عدم علم ندارد, چه آن ها در بسیاری از علوم جاهل بوده اند و حتی, ضمن قوت در ادب عربی, تعداد باسوادانشان اندك بوده است.
در نهج البلاغه نیز جاهلیت مورد انتقاد و توصیف قرار گرفته است. از جمله حضرت علی(ع) می فرماید:
همانا خدا محمد را برانگیخت, تا مردمان را بترساند, و فرمان خدا را چنان كه باید, رساند. آن هنگام شما ای مردم عرب! بدترین آیین (علی شر دین) را برگزیده بودید, و در بدترین سرای خزیده (فی شر دار). منزلگاهتان سنگستان های ناهموار, همنشینتان گرزه مارهای زهردار. آبتان تیره و ناگوار, خوراكتان گلوآزار. خون یكدیگر را ریزان, از خویشاوند بریده و گریزان. بتهاتان همه جا بر پا, پای تا سرآلوده به خطا.(۵۳)
هم چنین در خطبه ۱۲۶ می فرماید:
همچون بدخویان جاهلیت مباشید كه نه در دین فهم دارند و نه شناسای كردگارند.
نیز در خطبه ۹۵ می فرماید:
او را برانگیخت, حالی كه مردم سرگردان بودند و بیراهه فتنه را می پیمودند, هوا و هوسشان سرگشته ساخته, بزرگی خواهیشان به فرو دستی انداخته, از نادانی جاهلیت خوار, سرگردان و در كار نااستوار, به بلای نادانی گرفتار. او كه درود خدا بر او باد, خیرخواهی را به نهایت رساند, به راه راست رفت و از طریق حكمت و موعظه نیكو, مردم را به خدا خواند.
روشن است كه در گفتارهای مذكور, انحطاط فكری اعراب, در كنار خشونت طبیعی و انحطاط مادی و معنوی به تصویر كشیده شده است.
به تعبیر یكی از اندیشمندان معاصر در شرح گفتار امام علی(ع) در خطبه ۲۶ نهج البلاغه:
دوران جاهلیت دورانی است كه مردم در آن دوران, دچار دوگونه نابه سامانی و كمبود بودند: نابه سامانی مادی و نابه سامانی معنوی.
الف ـ نابه سامانی مادی: نابه سامانی مادی مردم این است كه از لحاظ رفاه در سطح پایینی قرار داشته باشند. چنان كه در قرآن هم به نبودن رفاه و نبودن امنیت در دوران جاهلی اشاره شده است:
فلیعبدوا رب هذا البیت الذی إطعمهم من جوع و آمنهم من خوف;(۵۴)
باید پروردگار این خانه (بیت الله الحرام) را عبادت كنند كه آنان را از گرسنگی به سیری رساند و از نا امنی به امنیت.
ب ـ نابه سامانی معنوی: نابه سامانی و كمبود معنوی مردم عبارت است از گمراهی مردم. گمراهی یعنی چه؟ یعنی حیرت كه عبارت است از این كه مردم یك راه روشنی در مقابلشان نیست. دنبال یك چیز بالا و والایی نمی گردند و براساس گمراهی است كه اختلافات طبقاتی پیش میآید. تفكر, اختیار و ابتكار كه سه خصلت اصلی انسان است, در چنین دوره ای می میرد و وجود ندارد.(۵۵)
بنابراین می توان جاهلیت را مترادف با عقب ماندگی شدید دانست; اگر جامعه در ابعاد مادی و معنوی عقب مانده و به عبارت دیگر, نابه سامانی جدی داشته باشد, به تعبیر قرآن ((جامعه جاهلی)) است. بر همین اساس است كه متفكران اسلامی از جامعه اسلامی با عنوان ((جامعه فاضله)) و یا ((مدینه فاضله)) یاد می كنند, چنان كه فارابی (۲۵۹-۳۳۹ق) از چهار نوع نظام سیاسی سخن گفته است: نظام سیاسی فاضله, نظام سیاسی جاهله, نظام سیاسی فاسقه و نظام سیاسی ضاله.منظور وی از نظام سیاسی فاضله نظام سیاسی اسلامی است و بقیه, نظام های غیر اسلامی اند كه هر یك به شش نوع تقسیم می شوند, چون به نظر فارابی هر یك از آن ها یا دنبال تإمین امور ضروری زندگی مردم اند كه ((ضروریه)) نامیده می شود, یا دنبال ثروت اندوزیاند كه ((نذاله)) نامیده می شود, یا دنبال لذت طلبی اند كه ((مدینه خست)) نامیده می شوند, یا دنبال غلبه اند كه ((تغلبیه)) نامیده می شود و یا دنبال آزادیاند كه ((جماعیه)) نامیده می شود.(۵۶)
از این رو وجود ((مدینه جاهله)) بود كه سبب شد ((مدینه فاضله)) طرح گردد.
بعد از روشن شدن مفهوم جاهلیت و جامعه جاهلی, این نكته هم روشن می شود كه دوره جاهلی نیز دوره ای است كه مجموعه ای از نابه سامانی های مادی و معنوی آن را احاطه كرده است و در كل, جامعه دارای آهنگ و جهت الهی نیست; از نظر مادی , مردم از وضع اقتصادی خوبی برخوردار نیستند و از نظر معنوی, از دین قابل دفاع عقلانی و منطقی و پیراسته از خرافات بی بهره اند.
قتل و غارت (الحق لمن غلب), شرب خمر و قمار (از تمامی انواع آن) در میان آن ها رواج دارد و طبق آیات قرآن, شرط رستگاری پرهیز از این مسائل است.
یا إیها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون.(۵۷)
اقدامات خلاف اخلاق و زنده به گور كردن دختران (عمدتا به خاطر مسائل اقتصادی) از دیگر اقدامات جاهلی است:
قد خسر الذین قتلوا اولادهم سفها بغیر علم و حر موا ما رزقهم الله افترإ علی الله قد ضلوا و ما كانوا مهتدین.(۵۸)
افتخار به حسب و نسب و قوم و قبیله از دیگر اعمال اعراب در عصر جاهلی است كه سوره تكاثر در همین زمینه نازل شده است.
از نظر اعتقادی, شرك و بت پرستی در میان تعداد زیادی از اعراب رواج داشت, گر چه علاوه بر یهود و نصارا كه دین الهی داشتند, حنیفی ها نیز در میان اعراب , افراد موحدی بودند.
از نظر سیاسی می توان مهم ترین ساخت سیاسی را در قبیله جست وجو كرد. قبیله به جماعتی گفته می شود كه براساس ((نسب)) و ((خون)) به همكاری در جهت بهبود معیشت خود اقدام كرده باشند. عامل همبستگی اعضای قبیله با یكدیگر ((عصبیت)) است. رئیس قبیله شیخ قبیله است كه لازم است مسن, مجرب, عاقل, شجاع و ثروتمند باشد. شیخ قبیله مسئول جنگ و صلح و پیمان ها و مهمانی های قبیله ای است. از مهم ترین قبایل در جزیره العرب می توان از قبیله قریش نام برد.
اهتمام به شعر و ادب , شعر و خطابه, دانش تبارشناسی و یا علم الانساب و نیز علم الایام از دیگر ویژگی های اعراب جاهلی بود. مهمان نوازی و شجاعت نیز در میان آنان به صورت یك فرهنگ و عادت در آمده بود. موارد اخیر را می توان به عنان نقاط مثبت در عصرجاهلی در نظر گرفت, گرچه چون فاقد جهت گیری كلی الهی بود طبعا نمی توانست در همه كاربردها مثبت باشد.
در بخش بعدی اقدامات پیامبر اسلام(ص) را درجهت تغییر خصایص, ویژگی ها و ابعاد منفی به مثبت در عصر مذكور بررسی می كنیم.
● مدینه النبی و ویژگی های آن
سوال ما این بود كه پیامبر اسلام(ص) چگونه ((جامعه جاهلی)) را به ((جامعه اسلامی)) تبدیل كرد؟ برای این كه بتوانیم شیوه آن حضرت را در این تغییر و تحول استنباط كنیم لازم است اجمالا اقدامات ایشان را توضیح دهیم:
نخستین اتفاقی كه افتاد تغییر در شخص محمد(ص) بود و تبدیل شدن او از یك انسان معمولی به یك انسان مسئول و متعهد. این تغییر توسط ((وحی)) صورت گرفت و از آن با عنوان ((بعثت)) یاد می شود.
پس از این حادثه, پیامبر(ص) به ((ابلاغ وحی)), ((انذار)) و ((دعوت)) مردم به سوی خدا مإمور می شود و در این راستا تغییر در محتوای باطنی و اندیشه و فكر مردم را محور كار و فعالیت خویش قرار می دهد. با دستور: ((قم فإنذر)) به میان مردم می رود و ندا می دهد: ((قو لوا لا اله الا الله تفلحوا)).
سه سال دعوت مخفیانه و پس از آن دعوت علنی همگی برمحور ((اصل دعوت)) انجام گرفت. ((اصل دعوت)) هیچ گاه از دستور كار پیامبر(ص) خارج نشد, حتی وقتی در مدینه بود و به موفقیت های زیادی در عرصه داخلی رسید, دعوت سران سایر قبایل, كشورها و امپراتوریها را به سوی خدا و اسلام آغاز كرد. دعوت یك دستور قرآنی بود:
إدع الی سبیل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن;(۵۹) دعوت كن به سوی پروردگارت از طریق حكمت, موعظه نیكو و با آن ها به شیوه ای كه نیكوتر است جدال كن.
به طور كلی اقدامات پیامبر(ص) در این خصوص, به دو بخش قابل تقسیم است: اقداماتی كه به تغییر در افكار معطوف بود و اقداماتی كه در جهت تغییر در رفتار انجام می گرفت. البته لازمه تغییر در رفتار تغییر در افكار است, منتها ما دو نوع فكر و به تعبیر حكما دو نوع حكمت داریم: حكمت نظری و حكمت عملی. حكمت نظری یعنی علم به آن چه هست, مثل علم به وجود خدا, و حكمت عملی یعنی علم به بایدها و نبایدها. انجام و ترك این باید و نبایدها و به تبع آن ساختن ساختارهای سیاسی, اقتصادی, اجتماعی, فرهنگی و دینی در اختیار ما انسان ها است.
مهم ترین اقدامات پیامبر(ص) در بخش نظری كه می توانیم از آن به ((انقلاب اعتقادی)) یاد كنیم از این قرار بود:
ـ معرفی خداوند تبارك و تعالی به مردم با تمامی خصوصیات و صفات, نفی شرك و بسط تفكر خداپرستی و توحید یا مطرح كردن توحید در همه ابعاد آن و به عبارت دیگر, تغییر جهان بینی مردم;
ـ توصیف موجودات روحانی عالم از قبیل فرشتگان و ملائكه;
ـ توصیف وجود انسان و جایگاه عقل و نفس و روح در او;
ـ توصیف نبوت و رهبری و چگونگی وحی;
ـ توصیف مرگ, حیات اخروی و معاد;
ـ توصیف امت های خوب و بد گذشته و دعوت به تفكر در سرگذشت آن ها.
تمامی مباحث مذكور در قرآن مجید و به ویژه در قالب آیات مكی آمده است. در بخش عملی و افكاری, كه به منظور تغییر در رفتار عرضه شد, می توان به موارد زیر اشاره كرد:
ـ ارائه افعال و گفتارهایی برای تعظیم و تمجید خداوند و عبادت او نظیر نماز. از این مورد می توان به تنظیم روابط میان انسان و خدا یاد كرد.
ـ ارائه مدل های رفتاری و گفتاری برای گرامی داشت همنوعان و ایجاد روابط انسانی پایدار. از این مورد می توان به تنظیم روابط میان انسان ها با یكدیگر یاد كرد. بخشی از این مسائل در حیطه مسائل اخلاقی قرار می گیرند و بخشی درحوزه مسائل فقهی. موارد زیر از این قبیل است: سبقت جویی در خیر,(۶۰) میانه روی,(۶۱) وفای به عهد,(۶۲) كظم غیظ.(۶۳) صابر و صادق بودن(۶۴) و ویژگی های دیگری از قبیل: تواضع, عدم تجسس در زندگی خصوصی افراد, عدم پرهیز از غیبت و تهمت, عفو و گذشت, خیرخواهی, خوش رفتاری, مقاومت در برابر ظالمان, دفاع از مظلومان, بزرگداشت پدر و مادر و كودك و زن و دختر و..., رعایت انصاف و عدل, كمك به مستمندان و یتیمان و..., ارزش دانستن كار, رعایت بهداشت, احترام به مالكیت افراد و... این دستورات تغییراتی در عرصه های اقتصادی, فرهنگی, مذهبی, اخلاقی و سیاسی پدید آورد.
ـ ارائه مدل عملی در تنظیم رابطه مردم و حكومت كه در مدینه النبی محقق شد. طبق این مدل, تشكیلات و سازمان حكومت براساس بیعت و مشاركت همگانی و تإییدات الهی شكل گرفته و در خدمت امت بود. از استبداد و خود رإیی خبری نبود و مشاورت در امور جای آن را گرفته بود. آیاتی چون ((و شاورهم فی الامر)), ((و إمرهم شوری بینهم)) زمینه ساز مشاركت همگانی بود.تإمین سعادت مردم, تإمین رفاه, امنیت و استقلال از اهداف دولت اسلامی بود. از تبعیض های اقتصادی و سیاسی خبری نبود و همه كسانی كه در زمره پیروان آن حضرت قرار گرفته بودند با هم همكاری صمیمانه داشته و نسبت به هم خیرخواه بودند. البته پیامبر(ص) و مسلمانان و جامعه نوپای اسلامی, چه در مكه و چه در مدینه, دشمنانی نیز داشتند كه مشركان, یهودیان و سپس منافقان از مهم ترین آنان به شمار می رفتند.
مشركان, مبارزه خود با پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان را, از رویارویی با قرآن شروع كردند و آن را شعر, سحر, إساطیر الاولین و...(۶۵) نامیدند تا این كه قرآن تهدید به تحدی كرد و فرمود: اگر چنین است, شما هم سوره ای مثل سوره های قرآن بیاورید.
پس از ناكام ماندن مبارزه با قرآن, مبارزه با پیامبر(ص) را آغاز كردند, ابتدا سازش های سیاسی و اقتصادی و عبادی را پیشنهاد كردند كه هیچ كدام پذیرفته نشد (لاإعبدما تعبدون و لا إنتم عابدون ما إعبد) تا این كه دست به آزار و اذیت پیامبر(ص) زدند و حتی به قتل آن حضرت همت گماردند كه پیامبر با هجرت, خود را از این توطئه رهانید. یهودیان نیز از پیمان شكنی و توطئه برای قتل پیامبر(ص) كوتاهی نكردند و در مواردی مثل جنگ احزاب, با مشركان هم دست شدند.
منافقین هم در هر فرصتی از درون, جامعه اسلامی مدینه النبی را مورد هجمه خویش قرار دادند و در جهت اهداف خویش به هر اقدامی دست یازیدند.
با همه دشمنی ها و توطئه ها, پیامبر(ص) و مسلمانان پیروز شدند. البته مسائل مختلفی در پیروزی و گسترش اسلام نقش داشت و نمی توان از نقش معجزات و به ویژه قرآن, خصوصیات شخص پیامبر(ص) از قبیل: خودی بودن, شرافت نسبی, گذشته نیكو, اخلاق نیكو, تلاش فوق العاده, لیاقت و كاردانی, ایمان قاطع, شناخت درست شرایط زمانی و مكانی و سیاسی و اجتماعی, و نیز نقش سایر مسلمانان به ویژه خدیجه و ابوطالب و علی و حمزه و جعفر و... هم چنین نقش خلاهای حقوقی, اخلاقی, سیاسی, اعتقادی و موقعیت مكه و فطری بودن دین اسلام و محتوای آن و نقش خصلت های مثبت موجود در میان اعراب از قبیل: عادت داشتن به زندگی سخت و شجاعت و مهمان نوازی و تعهد در مقابل بیعت و تعصب و رقابت صرف نظر كرد. اما نقش اصلی در این تغییر و تحولات, مربوط به تغییری است كه در محتوای فكری و باطنی انسان ها اتفاق افتاده است. انقلاب فكری و محتوایی سبب می شود تا تمامی ارزش ها, شناخت ها, دانش ها, باورها, ایستارها, نگرش ها, گرایش ها و حتی احساسات و در مجموع فرهنگ یك جامعه تغییر كند و به دنبال آن, زمینه اقدامات دیگری مانند مشاركت افراد در اقدامات نظامی و اقتصادی به منظور پیشرفت آرزوها و خواست های دینی, فراهم گردد.
بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت كه در دوره سیزده ساله مكه, تمامی اقدامات متوجه مسائل فرهنگی و معنوی است; به تعبیر دیگر, در این دوره محور فعالیت ها ((فردسازی)) است, چنان كه در دوره مدینه محور فعالیت ها ((جامعه سازی)) است. البته در همین دوره مسائل نظامی نظیر جنگ بدر, احد و احزاب و سایر برخوردهای نظامی پیش آمد, اما هیچ یك از این نبردها به منظور تحمیل دین بر دیگران صورت نگرفت, بلكه جنبه دفاعی داشت, چنان كه در قرآن نیز بر این امر تإكید شده است كه برای برپایی قسط, خداوند در درون جامعه اسلامی كتاب و میزان را به عنوان ابزار دست پیامبر(ص) قرار داده است, اما از آن جا كه نظام اسلامی نظر به نوع روابط موظف است از كیان اسلام دفاع كند, نیروی نظامی (حدید) نیز در كنار ابزارهای فوق پیش بینی شده است(۶۶) و بر همین اساس است كه خداوند دستور می دهد: آن چنان باید قوی و آماده باشید كه دشمن جرئت حمله به شما را نداشته باشد. (۶۷)
به این ترتیب پیامبر اسلام(ص) موفق شد با استفاده از شیوه ها و ابزارهای فرهنگی, نبوت و رهبری الهی را به جای شیخ قبیله, دین اسلام و ارزش های اسلامی را به جای ارزش های جاهلی, توحید را به جای شرك, مسئولیت پذیری را به جای مسئولیت گریزی, عقیده به معاد را به جای عقیده به آینده پوچ و عبث, كار و تولید و مالكیت و غنا و وسیله بودن ثروت برای كسب خیر را به جای دزدی و غصب و تنبلی و غارت و فقر و هدف بودن ثروت, فضایل اخلاقی را به جای رذایل اخلاقی, كمك به نیازمندان و آزاد كردن بردگان را به جای به بیگاری كشاندن انسان های مستضعف و برده كردن آن ها, حكومت جهانی را به جای حكومت قبیله ای, منافع اسلامی و انسانی را به جای منافع قبیله ای, اعتماد را به جای بی اعتمادی, مسابقه در خیرات را به جای مسابقه در شرور, ایثار و عدل و انصاف را به جای غارت و ظلم, و تلاش برای دستیابی به آینده بهتر را به جای ركود و تلاش برای حفظ وضع موجود, قرار داد:(۶۸)
هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفی ضلال مبین;(۶۹) او كسی است كه در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان بر انگیخت كه آیاتش را بر آن ها می خواند و آن ها را تزكیه می كند و به آنان كتاب(قرآن) و حكمت میآموزد و مسلما پیش از آن در گمراهی آشكاری بودند.
در یك تعبیر جامع این پیامبر موظف است تمامی غل و زنجیرهای مادی و معنوی را از دست و پا و ذهن بشر بگشاید و او را به عنوان انسان خلاق, مبتكر و مختار به سوی خدا دعوت نماید.(۷۰)
پیامبر(ص) درراه رسیدن به این اهداف و آرمان ها فقط از ابزار مشروع استفاده نمود, چرا كه غدر و خیانت, تجاوز و اعمال زور در سیره پیامبران(علیهم السلام) هیچ جایگاهی ندارد, از این رو در آیاتی از قرآن بر عدالت و پرهیز از تجاوز و از حد گذشتن تإكید شده است; نظیر:
و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونكم و لاتعتدوا;(۷۱) با آن ها كه با شما می جنگند, شما هم در راه خدا بجنگید, منتها از حد تجاوز نكنید.یا إیها الذین آمنوا كونوا قوامین لله شهدإ بالقسط و لا یجرمنكم شنآن قوم علی إن لاتعدلوا اعدلوا هو إقرب للتقوی;(۷۲) ای كسانی كه ایمان آورده اید! همواره برای خدا قیام كنید, و از روی عدالت, گواهی دهید. دشمنی با گروهی, شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند. عدالت كنید, كه به پرهیزگاری نزدیك تر است.
حتی خداوند, در جهت تإكید بر مسائل اخلاقی و الهی, به پیامبر(ص) دستور می دهد كه به بت ها و خدایان دروغین, كه مورد پرستش مشركین است ناسزا نگویید:
و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم;(۷۳) آنچه را جز خدا می پرستند, فحش ندهید, مبادا آن ها از روی نادانی و ظلم خدا را دشنام دهند.
پیامبر(ص) زنان را نیز وارد صحنه كرد و به هنگام بیعت, با زنان نیز بیعت نمود. در قرآن از زنان نمونه ای همچون آسیه, مریم و هاجر, و از عقل و خرد بلقیس و ایمان آوردن او به حضرت سلیمان یاد شده است.(۷۴) پیامبر(ص) در عصری كه مردم فرزند دختر داشتن را ننگ و عار می دانستند و از شنیدن خبر صاحب دختر شدن چهره در هم می كشیدند, از دخترش به بهترین وجه یاد می كند, او را احترام می كند, لقب ((ام ابیها)) به او می دهد و در قرآن هم سوره كوثر در ثنای او میآید و او را خیر كثیر معرفی می كند.
هر چند پس از رحلت پیامبر(ص) در این حركت انحراف ایجاد شد, اما این انحراف آن قدر نبود كه بتواند در كاخ رفیعی كه پیامبر(ص) بنیادگذارده بود خللی اساسی وارد كند.
پیامبر اسلام(ص) فرهنگ و تمدنی تإسیس كرد كه تا امروز به حركت خودش ادامه می دهد. این فرهنگ گرچه در برخی از برهه ها با ركود و زوال و انحطاط مواجه بوده است, اما به دلیل وجود قرآن كه منبع لایزال وحی الهی است همیشه استعداد حیات و بالندگی آن محفوظ است.
عظمت كاری كه پیامبر(ص) كرده و میزان تغییر و تحولاتی كه به وجود آورده است, وقتی روشن تر می شود كه از بعد سیاسی, عصر پیامبر(ص) را با چند سال بعد مقایسه كنیم; زمانی كه جامعه در برخی جهات به ارزش های جاهلی برگشت.
ابوالاعلی مودودی در مقایسه عصر پیامبر(ص) با زمان پایان حكومت امویان, تغییراتی را برمی شمرد كه فقط در روش حكومت داری اسلامی صورت گرفته است, این تغییرات عبارت اند از:
ـ تغییر در قانون تعیین امام و خلیفه به این صورت كه سلطنت اموی جانشین خلافت شد (و حتی در قرائت شیعی می توان گفت خلافت به جای امامت آمد).
ـ دگرگونی در روش زندگی خلفا و حاكمان.
ـ تغییر در كیفیت مصرف بیت المال.
ـ پایان آزادی ابراز عقیده; دیگر كسی نمی توانست با استفاده از اصل امر به معروف و نهی از منكر به حاكمان اندرز دهد, چرا كه همچون امام حسین(ع) جانش را از دست می داد.
ـ پایان آزادی قضات و نهادهای قضایی; نهادهای قضایی در جهت خواست سلاطین اموی و سپس عباسی حركت می كردند و توان محاكمه شخص حاكم را نداشتند از این رو راه برای هرگونه تخلف و ظلمی باز بود.
ـ خاتمه حكومت شورایی و حاكمیت استبداد; دیگر در امور حكومت با خردمندان و اهل حل و عقل و نخبگان جامعه اسلامی مشورت نمی شد.
۷ ـ ظهور و غلبه تعصب های نژادی و قومی به جای ارزش های اسلامی.
ـ نابودی اصل برتری قانون.(۷۵)
●● نتیجه گیری
طق دیدگاه ((وبر)) پیامبر اسلام(ص) با ایجاد تغییر در باورهای اعراب, تمدن جدیدی را پایه گذاری كرد و براساس نظریه سیدمحمدباقر صدر, آرمان ها و ایدهآل ها در جامعه جاهلی از نوع اول یعنی رضایت به وضع موجود بود كه پیامبر اسلام(ص) از طریق آوردن یك دین جدید به نام اسلام و به كمك ((وحی)) آن آرمان ها را تغییر داد. القای این دین به مردم از طریق اصل دعوت و با استفاده از شیوه های حكمت, موعظه و جدال نیكو بود نه به روش های اقتصادی, نظامی و سیاسی. پیامبر(ص) كسی را تطمیع نكرد تا اسلام آورد. بازور و شمشیر كسی را به پذیرش دین جدید وادار نكرد. وعده جانشینی یا اعطای پست و مقام به كسی نداد تا یار و یاور او گردد, بلكه صریحا چنین تقاضاهایی را رد و نفی كرد و اعلام داشت: ((لا اكراه فی الدین)). بر همین اساس است كه در دین اسلام اگر عملی از روی اكراه انجام شود هیچ اثری بر آن مترتب نمی شود. دین امری اختیاری است و در صورتی كه اختیاری پذیرفته شود ارزشمند است.
تغییر در محتوای باطنی اعراب سبب شد تا آن ها متوجه ((الله)) یعنی ((ایدهآل مطلق)) گردند و در این هنگام بود كه با ابراز نارضایتی از وضعیت موجود, در كنار پیامبر(ص), برای رسیدن به وضع مطلوب تلاش نمودند; تلاشی عمومی و همگانی كه به قدرتمند شدن مسلمانان منجر شد و به دنبال آن, به دعوت اهل یثرب به آن جا رفتند و نظام اسلامی(مدینه) را تشكیل دادند و با ابزارهای مشروع از این نظام در مقابل دشمنان دفاع كردند و به این ترتیب تمدن عظیم اسلامی پایه ریزی شد.
در حال حاضر هم احیای فرهنگ اسلامی و ساختن تمدن جدید اسلامی كه با عصر و زمان جدید نیز متناسب باشد, در گرو اقدامات و تلاش های فكری و فرهنگی است و همین تولید فكر, اندیشه و دانایی است كه زمینه ساز تولیدات مادی خواهد شد.
توسعه حقیقی آن است كه انسان ها توسعه پیدا كرده باشند. اگر انسان ها به توسعه و تعالی برسند, خود به وظایفشان عمل خواهند كرد و نیازی به بسیاری از نهادهای اجتماعی نیست. در یك جامعه تعالی یافته اسلامی, كمبود نیروی انتظامی (و نه نظامی) علامت توسعه و تعالی است, چون انسان ها به خاطر كنترل درونی (تقوا) خود تخلف نمی كنند. اما در یك جامع توسعه یافته, از نظر مادی, افزایش نیروهای انتظامی علامت توسعه است, چون انسان ها وقتی به كنترل های درونی مجهز نیستند, طبیعی است كه باید از بیرون كنترل شوند.
این است كه در اولین ندای قرآنی علم و دین با هم مطرح شده اند: ((اقرإ باسم ربك الذی خلق)); هم فرموده است بخوان (رویكرد به علم و دانش) و هم فرموده است این خواندن باید با نام خدا باشد و جهت گیری الهی داشته باشد (رویكرد به دین). در ((قولوا لا اله الا الله تفلحوا)) نیز رویكرد به علم و دین توإم گشته است; چه هم فرموده: بگویید جز خدای یكتا, خدایی نیست و هم فلسفه این امر; یعنی به ارمغان آوردن فلاح و رستگاری را تبیین كرده است. به این ترتیب در اولین پیام ها, بیناد تمدن سازی; یعنی رویكرد به علم و دین مورد توجه قرار گرفته است. این دو همچون دو بالند كه با یكی امكان پرواز به سوی تمدن سازی را نخواهیم داشت. دین بدون علم و آگاهی خرافه آلود خواهد گشت و علم بدون دین حجاب اكبر! پیامبر(ص) به تفكر و تعقل و آن گاه به تعبد مبتنی بر تعقل دعوت كرد. در جامعه جاهلی به جای علم, خرافه; به جای خدا, بت; و به جای عقل, جهل به كرسی اقتدار تكیه می زند و پیامبر(ص) آمده است تا زنجیرهای خرافه و خدایان دروغین و جهل و فقر را از پای آدمیان باز كند.
به هر حال, از نظر فرهنگ اسلامی, توسعه و تعالی اموری نسبی اند و پیشرفت بیشتر در گرو تلاش بیشتر است. فیلسوف جهان اسلام ابن باجه اندلسی می گوید:
از خصوصیات مدینه كامله[ جامعه توسعه یافته] نبود فن طب و قضا است. از آن جا كه مردم مدینه به امور بهداشتی و تغذیه صحیح آگاه اند[ مجهز به علم و دانش هستند] و در عمل نیز رعایت می كنند, به طب و طبیب نیاز ندارند و چون درستی موجب اتحاد كلیه ساكنان این شهر می شود و هیچ گونه مشاجره ای میان آن ها وجود ندارد به قضاوت و قاضی نیاز ندارند. در مدینه كامل هر شخصی این امكان را دارد كه به بالاترین مدارجی كه توان آن را دارد برسد. كلیه آرا در این شهر درست است و هیچ رإی خطا در آن راه ندارد, اعمالی كه در آن صورت می گیرد بدون قید و شرط پسندیده است[چون به منبع لایزال وحی الهی متصل اند].(۷۶)
روشن است كشورهایی كه اصطلاحا امروزه به آن ها ((توسعه یافته)) گفته می شود با آن چه ابن باجه گفته است, خیلی فاصله دارند و به نظر می رسد آموزش علم و دین, كلید توسعه و تعالی است. آیه الله مطهری رابطه علم و ایمان را چنین بیان می كند:
علم به ما روشنایی و توانایی می بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی; علم ابزار می سازد و ایمان مقصد; علم سرعت می دهد و ایمان جهت; علم توانستن است و ایمان خوب خواستن; علم می نمایاند كه چه هست و ایمان الهام می بخشد كه چه باید كرد؟ علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون; علم جهان را آدمی می كند و ایمان روان را رون آدمیت می سازد; علم وجود انسان را به صورت افقی گسترش می دهد و ایمان به شكل عمودی بالا می برد; علم طبیعت ساز است و ایمان نیروی متصل; علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس. هم علم به انسان امنیت می بخشد و هم ایمان, علم امنیت برونی می دهد و ایمان امنیت درونی; علم در مقابل هجوم بیماریها, سیل ها, زلزله ها, طوفان ها ایمنی می دهد و ایمان در مقابل اضطراب ها, تنهایی ها, احساس بی پناهی ها, پوچ انگاریها, علم جهان را با انسان سازگار می كند و ایمان انسان را با خودش. (۷۷)
● بنابراین:
ـ توسعه هر چه باشد نوعی تحول و دگرگونی در سطح فرد و جامعه است.
ـ هیچ تحولی, انسانی و كار ساز وكارآمد نخواهد بود مگر آن كه انسان ها آگاهانه و مختارانه در فرایند آن دگرگونی شركت داشته باشند.
ـ شرط حضور فعال و آگاهانه و مختارانه انسان در فرایند پیشرفت و تحول, وجود اندیشه و تفكر و ایمان پایدار و جدی در سطح فرد و جامعه است.
ـ پیش شرط وجود اندیشه و تفكر و ایمان پایدار در جامعه, رویكرد جدی همه اعضای جامعه و یا لااقل اكثر آن به علم و دین است; دین عالمانه و علم مومنانه.
در این صورت است كه قواعد توسعه و تعالی در دستان ما خواهد بود; قواعدی كه اگر به آن ها عمل كنیم به محاسن دنیا و آخرت خواهیم رسید; چیزی كه دستور خدای كریم است و عمل پیامبر(ص) :
ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه وقنا عذاب النار.(۷۸)
صاحب اثر : نجف لك زایی
منبع : مجله تاریخ اسلام شماره ۱
پاورقیها:
[ .۵۵آیه الله] سیدعلی خامنه ای, درسهائی از نهج البلاغه (بی جا, انتشارات سیدجمال, بی تا), ص ۵۲-۷۵.
. درباره نظریات و تئوریهای مربوط به توسعه و توسعه نیافتگی ر.ك: یوسف نراقی, توسعه و كشورهای توسعه نیافته (مطالعه تحلیلی از جنبه های نظری ـ تاریخی توسعه نیافتگی), (چاپ دوم: تهران شركت سهامی انتشار,, ۱۳۷۳) و احمد ساعی, درآمدی بر شناخت مسائل اقتصادی ـ سیاسی جهان سوم (سیاست, قدرت و نابرابری), (تهران, نشر قومس, ۱۳۷۴).
۰. رعد (۱۳) آیه ۱۱.
۱. مائد(۵) آیه ۱۰۴.
۲. یونس(۱۰) آیه ۷۸ و ر.ك: زخرف (۴۳) آیه ;۲۲ بقره (۲) آیه ۱۷۰ و هود (۱۱) آیه ۶۲.
۳. قصص (۲۸) آیه ۳۸.
۴. غافر (۴۰) آیه ۲۹.
۵. سیدمحمدباقر صدر, همان, ص ۲۱۹.
۶. همان, ص ۲۲۳-۲۲۶.
۷. انشقاق (۸۴) آیه ۶.
۸. سیدمحمدباقر صدر, همان, ص ۲۰۰-۲۳۶.
۹. همان, ص ۲۴۰-۲۴۶.
۰. درباره جاهلیت ر.ك: قرآن كریم; نهج البلاغه, كتاب های لغت, مانند لسان العرب, المنجد و المفردات;
۱. ر.ك: رسول جعفریان, تاریخ سیاسی اسلام (سیره رسول خدا(ص)), (تهران, سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد, ۱۳۷۳) ج۱, ص ۷۳.
۲. نظیر: آل عمران(۳) آیه ;۱۴۴ احزاب (۳۳) آیه ۳۳ و محمد (۴۷) آیه ۲۵.
۳. بهإالدین خرمشاهی, دائره المعارف تشیع, ج ۵, ذیل واژه جاهلیت, ص ۲۸۴ به نقل از: معجم إحادیث الامام المهدی, ج ۱, ص ۴۴.
۴. همن, به نقل از: محمدبن یعقوب كلینی, كافی, ج ۸, ص ۲۹۶.
۵. همان, به نقل از: علامه شعرانی, نثر طوبی, ص ۶۹.
۶. رسول جعفریان, همان, ص ۷۴.
۷. بهإ الدین خرمشاهی, همان, ص ۲۸۱.
۸. همان, ص ;۲۸۱ از جمله وی به آیه ۶۳ سوره فرقان استناد كرده است.
۹. اصل حدیث چنین است: ((انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق)) (نهج الفصاحه , ترجمه ابوالقاسم پاینده (انتشارات جاویدان, ۱۳۶۰) ص ۱۹۱, حدیث ۹۴۴).
. عباس حاج فتحعلی ها, توسعه تكنولوژی (تهران, انتشارات دانشگاه, علامه طباطبایی, ۱۳۷۲). ص ۹ به نقل از: مایكل تودارو, توسعه اقتصادی در جهان سوم, ترجمه غلامعلی فرجادی, (سازمان برنامه و بودجه, ۱۳۶۳).
. همان, ص ۱۰ به نقل از: علی اسدی, ((توسعه برجاده تكنولوژی می تازد)), مجله تدبیر, شماره ۳, مرداد ۱۳۶۹.
۰. نهج الفصاحه, ص ۲۷۸, حدیث ۱۳۱۹.
۱. امیر سلمانی رحیمی, ((كلامی در معنی واژه جاهلیت)), مجله كیهان فرهنگی, سال ۱۳۷۶, شماره ۱۳۸, ص ۱۷ به نقل از: عمر فروخ, تاریخ الادب العربی, ج ۱, ص ۷۳.
۲. همان به نقل از: شوقی ضیف, تاریخ الادب العربی (عصر جاهلی), ترجمه علیرضا ذكاوتی (تهران, انتشارات امیركبیر, ۱۳۶۴) ص ۴۶. تفصیل ادله مذكور را در مقاله محققانه امیرسلمانی رحیمی بخوانید.
۳. رسول جعفریان, همان, ص ۷۵ به نقل از: جواد علی, المفصل, ج ۱, ص ۴۰.
۴. همان به نقل از: بلاشر, تاریخ الادب العربی, ج ۱, ص ۴۷.
۵. آل عمران(۳) آیه ۱۵۴.
۶. مائده(۵) آیه ۵۰.
۷. احزاب (۳۳) آیه ۳۳.
۸. فتح (۴۸) آیه۲۶.
۹. زمر(۳۹) آیه ۳.
۰. جاثیه(۴۵) آیه ۲۴.
۱. انعام (۶) آیه ۱۰۰ و صافات(۳۷) آیه ۱۵۸.
۲. انعام (۶) آیات ۱۰۰ و ;۱۰۱ نحل (۱۶) آیه ۵۷ و نجم (۵۳) آیات ۲۱ به بعد.
۳. نجم (۵۳) آیات۱۸ و ۱۹.
۴. نوح (۷۱) آیه ۲۳.
۵. بقره(۲) آیه ۱۷۳ و مائده(۵) آیه ۳.
۶. بقره (۲) آیه ۲۰۰.
۷. همان, آیه ۱۹۷.
۸. نسإ (۴) آیه ۱۱.
۹. انعام (۶) آیات ۱۳۷ و ;۱۵۱ اسرإ (۱۷) آیه ۳۱ و تكویر(۸۱) آیه ۸.
. محمود سریع القلم, ((اصول ثابت توسعه)), مجله اطلاعات سیاسی اقتصادی, شماره ۲۰, فروردین و اردیبهشت ۱۳۶۹.
. همان, ((نظریه انسجام درونی)) مجله نامه فرهنگ, شماره ۱۳, ص ۱۰۱ و ۱۰۸.
۶. ر.ك: ابونصر فارابی, السیاسه المدینه, تحقیق فوزی متری نجار (بیروت, دارالمشرق, بی تا) ص ۱۰۱. عبارت وی چنین است: ((فان كل رئاسه جاهلیه اما إن یكون القصدبها التمكن من الضروری و اما الیسار و اما التمتع باللذات و اما الكرامه و الذكر و المدیح و اما الغلبه و اما الحریه.))
۷. مائده(۵) آیه ۹۰.
۸. انعام (۶) آیه ۱۴۰.
۹. نحل (۱۶) آیه ۱۲۵.
۰. بقره(۲) آیه ۲۲۹ و برای اطلاع از موارد دیگری از احكام جاهلی ر.ك: بهإالدین خرمشاهی, همان.
۱. آل عمران (۳) آیه ۱۰۳.
۲. غلامحسین زرگری نژاد, تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت), (تهران, انتشارات سمت, ۱۳۷۸) ص ۱۷۲ به نقل از: تفسیر الطبری, ج ۴, ص ۲۵.
۳. نهج البلاغه, ترجمه دكتر سیدجعفر شهیدی, بخشی از خطبه ۲۶.
۴. قریش(۱۰۶) آیات ۳ و ۴.
۰. بقره (۲) آیه ۴۸.
۱. لقمان (۳۱) آیه ۱۸.
۲. اسرإ (۱۷) آیه ۳۴.
۳. آل عمران (۳) آیه ۱۳۴.
۴. همان, آیه ۱۶.
۵. ((هذا سحر مبین)) (احقاف(۴۶) آیه ۷) ; ((و یقولوا إئنا لتاركوا الهتنا لشاعر مجنون)) (صافات (۳۷) آیه
۶. در قرآن كریم آمده است: ((و لقد إرسلنا رسلنا بالبینات و إنزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و إنزلنا الحدید فیه بإس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب ان الله قوی عزیز)); (حدید (۵۷) آیه ۲۵).
۷. دستور الهی در این زمینه چنین است: ((و إعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوا الله و عدوكم))(انفال (۸) آیه ۶۰).
۸. برای مطالعه حوادث تاریخ اسلام ر.ك: ابن هشام, السیره النبویه (بیروت, دارالمعرفه); بلاذری, فتوح البلدان (بیروت, ۱۹۷۸ م.); همان, انساب الاشراف (بیروت, ۱۴۰۰ ق) و مسعودی, مروج الذهب و معادن الجوهر (بیروت, دارالاندلس).
۹. جمعه (۶۲) آیه ۲.
. عبدالعلی قوام, سیاستهای مقایسه ای (تهران: انتشارات سمت, ۱۳۷۳) ص ۱۰۶-۱۰۷.
۷. همایون الهی, امپریالیسم و عقب ماندگی (تهران, نشر قومس, ۱۳۶۷) و با استفاده از تقریرات درس
۷۰. اعراف (۷) آیه ;۱۵۷ ((... لیضع عنهم اصرهم و الاغلال التی كانت علیهم)).
۷۱. بقره (۲) آیه ۱۹۰.
۷۲. مائده (۵) آیه ۸.
۷۳. انعام (۶) آیه ۱۰۸.
۷۴. ر.ك: نحل (۱۶) آیات ۲۴-;۴۴ قصص (۲۸) آیات ۷-۱۳ و ۲۳ ـ ۲۷ (درباره دختران شعیب و موسی); آل عمران (۳) آیات ۳۷-۳۹ (در باره مریم, زكریا و مائده بهشتی) و ممتحنه (۶۰) آیه ۱۲ (درباره بیعت پیامبر(ص) و زنان).
۷۵. ر.ك: سیداحمد موثقی, جنبشهای اسلامی معاصر (تهران, سمت, ۱۳۷۴) ص ۲۰-۲۳ به نقل از: ابوالاعلی مودودی, خلافیت و ملوكیت, ترجمه خلیل احمد حامدی (پاوه, انتشارات بیات, ۱۴۰۵ق) ص ۱۸۷ ـ ۲۰۹.
۷۶. ابن باجه اندلسی, تدبیر المتوحد, تحقیق معن زیاده(بیروت, دارالفكر الاسلامیه, ۱۳۹۸ ق) ص ۴۳ و ۴۴.
۷۷. رتضی مطهری, مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی (انتشارات صدرا) ص ۲۱
۷۸. بقره (۲) آیه ۲۰۱.
. ماكس وبر, اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری, ترجمه عبدالمعبود انصاری (چاپ دوم: تهران سمت, ۱۳۷۱).
. سیدمحمدباقر صدر, سنت های تاریخ در قرآن (تفسیر موضوعی), ترجمه دكتر سیدجمال موسوی اصفهانی (قم, انتشارات جامعه مدرسین, بی تا).
منبع : سایت پیامبر اعظم


همچنین مشاهده کنید