سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
مجله ویستا
فلسفه تاریخ در نهج البلاغه
دیدگاههای امام علیعلیه السلام در باب فلسفه تاریخ، تفسیر روشنی از مفاهیم قرآنی است. در سخنان آن امام، فلسفه تاریخ، با رویكردی كاملاً آگاهانه و هدفمند مورد توجه واقع شده است. آغاز و انجام تاریخ مهمترین بخش این تأملات است. ایشان، كلّ تاریخ را در سه بخش؛ یعنی آفرینش و برگزیدن آدم (آغاز تاریخ)، بعثت پیامبران (مرحله دوم تاریخ) و ظهور منجی مصلح (انجام تاریخ) توصیف میكنند. بر اساس سخنان آن حضرت، عوامل مهم شكلگیری تاریخ بشری عبارتند از:
۱) حاكمیت مشیت الهی
۲) آزادی عمل و قدرت انتخاب انسان.
●مقدمه
آغاز و انجام تاریخ، از دیرباز تاكنون، از موضوعات مهم اندیشه بشری بوده است. ردپای این اندیشه را تا اعماق تاریخ، آن جا كه جز افسانههای تاریك و روشن اقوام، چیزی باقی نمیماند، میتوان دنبال كرد. امّا رویكرد معرفت شناسانه در این باب، در دو بخش مشخص رقم خورده است:
۱. نگرش بشری
۲. نگرش الهی
دیدگاه نخست، تكاپوی بشری است كه قدمتی به اندازه تمدن بشری دارد و طیف وسیعی از اندیشوران اعم از چینیان، هندیان، مصریان، بابلیان، ایرانیان، یونانیان و سایر اقوام باستان تا متفكران امروزی غرب و شرق را شامل میشود. میراث معرفتی این اندیشمندان، ناظر بر و جوه مختلفی است كه از مادیترین تا مذهبیترین عقیدهها را در برمیگیرد و اصلیترین ویژگی آن، تنوع و تكثر آراست.
دیدگاه دوم، نگرشی فوق بشری است كه قدمت بیشتری دارد. پیامبران، مبلّغان بزرگ این عرصهاند كه در محوریترین بخش رسالت خود (بعد از ابلاغ پیام تو حید) درباره آغاز و انجام تاریخ بشر، به تفصیل سخن گفتهاند، این طیف سلسله طولانی از متفكران مذهبی (جانشینان فكری و معنوی پیامبران) را نیز در برمیگیرد كه تا امروز تداوم یافته است. بر خلاف دیدگاه نخست، این نگرش، از وحدت نظری بنیانی پیروی میكند كه علیرغم گذشت هزاران سال، همچنان مستحكم باقی مانده و دیدگاههای مختلف آن نیز، به وحدت پایهای آن لطمهای نزده است. نگرش اخیر، به ویژه در میان اندیشوران مسلمان (از گذشته تاكنون)، اهمیت بسیاری داشته و آنان از جنبههای مختلف بدان توجه كردهاند. از این رو معرفت تاری خی مسلمانان، در بدیهیترین و غالبترین شكل، همان معرفت مذهبی است و وامگیری آراء غیر اسلامی، با هدف ارائه تعبیری دیگر از همان معرفت مذهبی بوده و در صورت ناسازگاری با عقاید مذهبی، پذیرش چندانی در میان قاطبه مسلمانان نداشته است.
در میان تأملات معرفتی مس لمانان، دیدگاههای امام علیعلیه السلام جایگاه ویژهای دارد. در سخنان آن حضرت، فلسفه تاریخ، با رویكردی كاملاً آگاهانه وهدفمند و به شیوهای تعلیلی و تحلیلی مورد مداقه قرار گرفته است. آغاز و انجام تاریخ، مهمترین بخش این تأملات است كه فلسفه تاریخ را آن گو نه كه علیعلیه السلام میاندیشید، نشان میدهد.
فلسفه تاریخ از دیدگاه امام علیعلیه السلام در سه مرحله مشخص قابل بررسی است:
الف) برگزیدن آدم؛ آغاز تاریخ
این عقیده در تمامی ادیان توحیدی مطرح است كه خداوند با آفرینش و برگزیدن آدم نقطه عطفی در آغاز تاریخ بشری رقم میزند و سیر این تاریخ نیز شكل گسترده همان حوادثی است كه به هنگام آفرینش او با پدید آمدن دو جبهه خیر و شر رخ داد. در نهج البلاغه به آغاز تاریخ با همین دیدگاه توجه شده و امام علیعلیه السلام در سه خطبه ضمن تشریح سرگذشت آدم، نگرش تاریخی خود را بیان كرده است. در این جهان بینی، خداوند قادر مطلقی است كه بدون نیاز به هیچ كس و هیچ چیز «اشیاء را در وقت خود از عدم و نیستی به وجود و هستی انتقال داد... د ر حالتی كه به آنها پیش از آفریدنشان دانا بود و به حدود و اطراف و انتهای آنها احاطه داشت و به چیزهایی كه به آن اشیاء پیوستهاند و به نواحی و گوشههای آنها آشنا بود».۲ چنین خالقی، پس از خلق آسمانها و زمین و آن چه كه در آنهاست، «آدم» را میآفریند و در پاسخ به فرشتگان تأكید میكند كه «انّی اَعلَمُ ما لا تَعلمون».۳ فرشتگان باید از اصرار بر آن چه كه بدان علم ندارند، خودداری ورزند و بر این مخلوق ناچیز، اما «برگزیده» سجده كنند، چه، او تنها مخلوقی است كه به افتخار درك و دریافت «اسماء الهی» و به مقام «خلیفهٔ الله ی» نایل شده است. در این میان، كسی هست كه بر این موقعیت ممتاز رشك میبرد و در مقام اعتراض، بر خلقت پست او طعنه میزند و از سجده امتناع میورزد. خداوند او را طرد میكند و او نیز سوگند یاد میكند كه آدم و فرزندانش را گمراه كند.
در بیان نهج البلاغه، آفرین ش آدم، حاوی نكاتی است كه فلسفه خلقت و شرح وظایف و تكالیف او را تبیین میكند. بر طبق این دیدگاه، عمل خداوند در خلقت آدم، عملی دو سویه است كه از یك طرف با فرشتگان و از طرف دیگر با آدم مرتبط است. فرشتگان مقربان درگاه خدا و تسبیح كنندگان اویند؛ هیچ گناهی از آنان سر نمیزند و هیچ طغیانی آنان را وسوسه نمیكند. از این رو، خلقت موجودی خون ریز و ظالم كه غالباً سر به طغیان برخواهد داشت - و خداوند به آن آگاهتر از فرشتگان است - آنان را شگفت زده كرده و سبب میشود كه بپرسند: هدف از این خلقت چیست؟
به تصریح نهج الب لاغه خداوند از «خلقت» اهدافی دارد كه بخشی از آن، «آزمودن فرشتگان» است. «سپاس خداوندی كه پوشید توانگری و بزرگواری را و این دو صفت را به خود اختصاص داد و نه برای آفریدگانش... و آنها را برای جلال خود برگزید... پس به سبب اختصاص این دو صفت به خود، فرشتگان، كه مقرّب درگاه او بودند، آزمایش كرد تا فروتنان ایشان را از گردنكشان ممتاز و جدا سازد».۴ به سبب همین آزمایش، ابلیس، طرد و به تعبیر خود وی، گمراه میشود: «پس با این كه به نهانیهای دلها و پنهانیهای پوشیده از نظرها دانا بود، فرمود: من آدم را از گل خلق خواه م كرد، پس وقتی او را بیافریدم و جان دادم برو در افتاده، سجده كنید، پس همه فرشتگان سجده كردند، الّا ابلیس. كبر و خودخواهی به او روی آورد، پس به آفرینش خود بر آدم فخر و نازش نمود و برای اصل خویش «عصبیّت» نمود و آشكارا زیر بار فرمان حق نرفت».۵
آزمایش مذك ور، تنها با اعتقاد به جهان بینی توحیدی قابل درك خواهد بود. بر اساس نگرش توحیدی، عزّت و جلال (توانگری و بزرگواری) از آن خداست و هر كه فزون از حد خویش كبر ورزد، خوار و ذلیل خواهد شد و در این خصوص، بین آسمانی و زمینی تفاوتی نیست: «نخواهد شد كه خداوند سبحان انسانی را به بهشت داخل نماید با كاری كه به سبب آن فرشتهای را از آن بیرون نمود. حكم و فرمان خدا در اهل آسمان و اهل زمین یكی است و بین او و هیچ یك از آفریدگانش در روا داشتن آنچه مختصّ به خود اوست - كه آن را بر عالمیان حرام كرده و ناروا دانسته - رخصتی نیست ».۶ تكبر وتفاخر (عصبیّت) ابلیس، زنگ خطری برای آدم نیز هست. هر تكبر ابلیس گونهای سرانجامی همانند سرانجام ابلیس خواهد داشت و فساد و كشمكش ناشی از آن، منزلت رفیع آدمی را به نابودی خواهد كشاند.۷
امّا آزمایش فرشتگان، نكته دیگری را نیز متجلی میسازد و آن آ گاهی خداوند است به آن چه واقع خواهد شد. طبق چنین دیدگاهی، سیر تاریخ شكل خاصی مییابد و آن رویارویی دو گروه در برابر یكدیگر است: گروه حق و گروه شیطانی. این معنا در جنبه دیگر عمل خداوند، دامنه گستردهتری مییابد آن چنان كه آفرینش آدم از گل نیز بر همین مبن است: «و اگر خدا میخواست آدم را بیافریند از نوری كه روشنی آن دیده را تیره سازد و زیبایی آن بر خردها غالب گردد و از چیز خوشبویی كه بوی خوش آن اشخاص را فرا گیرد، هر آینه میآفرید و اگر میآفرید گردنها در برابر آدم، فروتن و آزمایش درباره او بر فرشتگان آسان میشد، لیكن خداوند سبحان آفریدگانش را میآزماید به بعضی از آن چه اصل و سببش را نمیدانند، برای امتیاز دادن و جدا ساختن آنها و برطرف كردن تكبّر و گردنكشی و دور نمودن خودپسندی از آنان».۸ بدین ترتیب، با آفرینش موجودی با ظاهری نه چندان خوشایند، اما برخوردا ر از صفات ویژه، عرصهای پدید میآید كه طی آن جبهه خیر و شر تمایز یافته و آدم در مواجهه مستقیم با این دو جبهه، مقام «خلیفهٔ اللهی» را احراز میكند. این مقام همان امانتی است كه به گفته قرآن، تنها انسان مسئولیت آن را پذیرفت و سایر مخلوقات از پذیرش آن سر باز زدند.
طرف دیگر این امتحان، آدم است كه به گفته نهج البلاغه همه آنچه درباره فرشتگان رخ داد، برای او عبرت بود: «از كار خدا درباره شیطان عبرت گیرید كه عبادت و بندگی بسیار و منتهای سعی و كوشش او را باطل و تباه ساخت... نخواهد شد كه خداوند سبحان، انسانی را ب ه بهشت داخل نماید با كاری كه به سبب آن فرشتهای را بیرون نمود».۹ پس از فرشتگان، نوبت آدم است كه آزمایش شود. او و همسرش در بهشت سكنی مییابند و از همه نعمتها برخوردارند، اما از نزدیك شدن به یك درخت منع شدهاند: «به او آموخت كه اقدام در این كار، معصیت... و برای مقام و منزلت او خطرناك و زیان آور است».۱۰ امّا این دو فریفته وسوسه شیطان شده و از میوه درخت ممنوع میخورند و زشتیهایشان آشكار میشود. در این هنگام است كه به «گناه» خود واقف میشوند و عذر میطلبند: «پس آدم مبادرت كرد به آنچه كه خداوند از آن نهی فر موده بود تا كار او با علم خدا كه از پیش به آن تعلق گرفته مطابقت نماید».۱۱ این گناهی است كه آدم را به سكونت در زمین میكشاند و سرآغاز تاریخ بشری میشود؛ و آدم، به عنوان حجت و راهنمای بندگان خدا برگزیده میشود.
از دیدگاه نهج البلاغه، خلقت آدم، تبلور علم و اراده خداوند و در جهت تحقق اراده الهی است. به همین منظور، به او آموخته میشود كه سرپیچی از فرمان خداوند، برای منزلت او خطرناك است، مگر منزلت او چیست؟ او خلیفه و برگزیده خدا، و برتر از همه موجودات بوده و آفرینش تمامی مخلوقات دیگر مقدمه تحقق وجود اوست. از این رو در نهج البلاغه، هر جا كه سخن از آفرینش آدم به میان آمده، پیش از آن، آفرینش آسمانها و زمین و... تبیین شده است. با این حال، علی رغم آموزشهای اولیه، آدم میتواند از این فرمان سرپیچی كند. شیطان نیز این را میداند و بدان تمسك میجوید. حسد شیطان به آدم و خردهگیری بر آفرینش ناچیزش كه در نهج البلاغه به «عصبیّت» تعبیر شده، پس از آدم، فرزندان او را نیز در برمیگیرد؛ و تخم دشمنی و نفاق را میانشان میافكند.۱۲ با این همه این مسأله نیز مورد تأكید قرار میگیرد كه آدمی به گونهای آفریده شده كه میتواند پذی رای این عصبیّت باشد یا نباشد: «از خدا بترسید در گردنكشی ناشی از تعصب و خودپسندی جاهلیّت، زیرا كبر ایجاد دشمنی و دمیدنگاه شیطان است كه به آن، امّتهای گذشته را فریب داده است تا این كه در تاریكیهای نادانی و دامهای گمراهی او شتافتند».۱۳ «این اختیار در زیر بنای مسیر (آفرینش تا هبوط آدم) در منطقه ارزشها قرار گرفته و موجب مسئولیت آدم گشته است... عالیترین نتیجه این اختیار، این بوده است كه آدم، طعم اختیار را بچشد و بداند كه تكلیف و انجام دادن اختیاری آن چه كه در روی زمین به جریان خواهد افتاد، چیست. پس آدم در مسیر جبری خود، اختیار و مسائل مربوط به تكلیف را هم دریافته است».۱۴ در واقع، تصریح نهج البلاغه بر آن است كه علاوه بر مشیت الهی سرشت آدمی، به تاریخ او شكل بخشیده و هدف خلقت او نیز بر اساس همین سرشت شكل گرفته است. امتحان آدم كه به تبعید او از بهشت انجامید، مختصّ او نبوده بلكه تمام ذریّه او را شامل خواهد شد: «آیا نمیبینید كه خداوند سبحان پیشینیان را از زمان آدم تا آخرین نفر از این جهان آزمایش فرموده... خداوند بندگانش را به سختیهای گوناگون میآزماید و با كوششهای رنگارنگ از آنان بندگی میخواهد و ایشان را به اقسام آن چه پسندیده طباع نیست امتحان میفرماید برای بیرون كردن كبر و خودپسندی و جا دادن فروتنی در جانهایشان و برای اینكه آن آزمایش را، درهای گشاده به سوی فضل و احسان خود و وسا
ئل آسان برای عفو و بخشش خویش قرار دهد».۱۵ نتیجه دوری از كبر، احراز مقام بندگی یا عبودیّت است كه سبب تكامل آدمی خواهد شد، «بنده باید ملتزم به شئون بندگی و عبودیت باشد تا او را به مقام سلطانی بركشند و این همان آبادانی درون و برون است كه به كیمیای عبودیت تحقق مییابد».۱۶ اگر آدمی از طی طریق این تكامل سربپیچد، به همان گمراهی دچ ار خواهد شد كه شیطان را گرفتار ساخت. در عین حال، وظیفه بندگی با وثیقهای نیز گره خورده است؛ عهد و پیمانی كه بر اساس آن، در پاسخ «الستُ بربّكم»۱۷ گواهی داد كه همه چیز از آن خداست و همه مخلوقات، بنده و منّتپذیر اویند، امّا ذریه آدم، بارها و بارها این عهد را شكستند. «خدای تعالی پیغمبران خود را در بین آنان برانگیخت و ایشان را پی در پی فرستاد تا عهد و پیمان خداوند را كه جبلّی آنان بود، بطلبند و به نعمت فراموش شده یادآوریشان كنند و از راه تبلیغ با ایشان گفت و گو نمایند و عقلهای پنهان شده را بیرون آورده به ك ار اندازند و آیات قدرت را به ایشان نشان دهند».۱۸ تكلیف بندگی، متضمن پایبندی به این عهد توحیدی است؛ عهدی كه آدم پس از عصیان، آن را میشناسد و آگاهی ذهنی او به معرفتی درونی بدل میشود.«غفلت از این علم (عهد) با غفلتهای معمولی متفاوت و تأثیر آن در نظام زن دگی بسیار بیشتر است. گویی این فراموشی تغییری در فطرت آدمی است».۱۹ در پایان این مرحله، آدم، شایستگی مقام راهنمایی را مییابد: «خدا او را حجّت و راهنما قرار داد»؛۲۰ هبوط میكند و تاریخ او در مسیر اراده الهی توأم با چند جنبه خاص استمرار مییابد كه عبارتند ا ز: تداوم آزمایش الهی، شیطان و حزبش، قدرت انتخاب آدم.
ب) بعثت پیامبران
پس از هبوط آدم، دومین مرحله تكوین تاریخ بشری آغاز میشود و آن، رسالت آدم در زمینه نهادینه كردن دستورات و اوامر خداوندی به نسل خود در جهت نجات آنها از سقوط در گمراهی و دامهای شیطان است. آدم، نخستین راهنمای بشری و پیامبر الهی محسوب میشود و آغازگر سلس له طولانی پیامآوران الهی است كه پس از او با همان وظیفه رسالت، مبعوث میشوند و آنها «دین خدا» را در همه زمانها و مكانها با مبانی یكسان تبلیغ میكنند: «خدای تعالی از روی نیك خواهی و حسن تقدیر و تدبیرش، اسلام را دین خود و فرشتگان و رسولانش قرار داد و بر ای تبلیغ آن، پیامبران را به میان بندگان خویش فرستاد و بندگان برگزیده خویش را [مأمور] رسالت گردانید».۲۱ خداوند از پیامبران پیمان گرفته است كه «پیام» او را ابلاغ كنند، پیامی كه برای رستگاری انسان - با توجه به سرشت ویژهاش - حیاتی است. بدین ترتیب، پس از آدم ، انسانها، باز هم آزمایش میشوند، چون «بشر، اهل غفلت و فراموشی است و چه بسا در گردش زمان، عهد خود را از یاد میبرد، به این جهت ارسال رسولان، ضرورت پیدا میكند... تاریخ در حقیقت، تاریخ غفلت و تذكر است».۲۲ بعثت پیامبران با توجه به جایگاه آنان و شرایط خاص اجتماعی، عرصه امتحان انسانهاست؛ در خطبه اوّل و دوم نهج البلاغه، شرایط اجتماعی هم زمان با ظهور پیامبران تبیین شده است؛ در آن زمان مردم مبتلا به «فتنههای بسیار بوده، ریسمان دین پاره شده، ستونهای ایمان و یقین، متزلزل گردیده، اصل دین مختلف و كار آن در هم و برهم شده، مردم پیرو شیطان گشته و در راههای او قدم نهاده و بیرق كفر و ضلالت افراشته و راه هدایت، محو شده بود».۲۳ این وضعیت نابهنجار، منجر به پنهان شدن عقول و فراموشی عهد و پیمان الهی و گمراهی انسانها گردیده بود: «زمانی كه بیشتر بندگان، فرمان خدا را دگ رگون كردند و حق خدا را ندانسته و رقیبانی را با او پذیرفتند و شیطانها، آنان را از شناخت خدا بازداشته و از عبودیت او برگردانده بودند... در آن هنگام، مردم روی زمین فرقههای جداجدا، دارای هوسهای پراكنده و شیوههای گوناگون بودند؛ افرادی خدا را همانند آفریدگ انش دانستند، گروهی در نام او فرو مانده و به او نرسیده بودند و عدّهای دیگر، به حقیقتی جز او اشاره میكردند».۲۴ بدین ترتیب، شرك به خداوند و گمراهی انسانها، عامل اصلی بعثت انبیاء بوده است؛ شرك اساس «دین خدا» را متزلزل و آن را در اذهان، به صورتهای مختلف و متضاد جلوهگر میسازد و به «هوسهای پراكنده و شیوههای گوناگون» مبدل میكند و وحدت معنوی جامعه بشری را كه بر پایه فطرت یك سان آنها قرار دارد، از میان میبرد. از این رو، سرگذشت پیامبران - علی رغم تفاوتهای زمانی و مكانی - شبا هتهای اساسی دارند و آن چه را از زبان یك پیامبر یا قومش میشنویم، درباره پیامبران و اقوام دیگر نیز صدق میكند. با تأمل بیشتر در عبارات نهج البلاغه، پدیده شرك، شامل جنبههای وسیعتری میشود كه از حدّ عدم ایمان به خدای واحد فراتر میرود. سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام در تبیین شرایط اجتماعی جوامع در زمان ظهور انبیا، بیانگر انحطاط فكری و روحی انسانهاست كه همگی از پیامدهای شرك است. در یكی دیگر از خطبههای علیعلیه السلام كه ابوزكریای حریری، یكی از صحابه ایشان، آن را نقل كرده، رسالت پیامبر اسلامصلی الله عل یه وآله با چنین صفاتی تشریح میشود: «او را به رسالت فرستاد، اجابت كننده، اندرز دهنده، ادب كننده و پرهیزگار... محو كننده و زداینده آیینهای باطل بیهودهگویان»۲۵ در جای دیگر آمده است: «محمدصلی الله علیه وآله آنان را، كتاب، حكمت، سنت و فرایض آموخت تا هدایت شوند، تأدیب كرد تا پراكنده نشوند، متحد ساخت تا از آلایشها پاك گردند و جسم و جانشان را تزكیه نمود».۲۶ امامعلیه السلام تأكید میكنند كه تمامی انحرافات و مفاسد موجود در جوامع بشری، به دلیل فراموشی خدا و غفلت از معرفت او صورت میگیرد و لذا پیامبران، هدایت گر جامعهاند؛ یعنی اندرز دهنده، تأدیب كننده، روشنگر حق و راستی، آموزنده حكمت و سنت خداییاند و آنها عهدهدار بیدار كردن عقول راكد و خفته، گشودن چشمها و باز كردن گوشها و متحد كردن قلوب و اقوام پراكنده بر محور یك گرایش و دین توحیدی فطری میباشند. به بیا ن دیگر، رسالت انبیاء در دو هدف بزرگ خلاصه میشود: «هدف نخست كه اهمیت بیشتری دارد، عبارتست از زنده كردن فطرت پاك و سلیم انسان، فطرتی كه با آن به خدای متعال، ایمانی حقیقی پیدا كند، مخلوق بودن خود را دریابد و در نتیجه جایگاه خویش را در هستی بشناسد... و هدف دوّم، كه از برخی جهتها نتیجه هدف اوّل است، ایجاد انگیزههای روحی، روانی و اجتماعی برای تحقق فرایند رشد عقلی و مادی و اجتماعی در زندگی است به گونهای كه بین رشد روحی و اخلاقی و رشد مادی، توازن برقرار شود».۲۷ این همان چیزی است كه در نهج البلاغه «اتمام حجّت» نامیده میشود: «مردم را در باب ربوبیّت و معرفت خود [از آن جهت]، كه حجّت و دلیل بر آن استوار كند، رها نكرد، بلكه به سبب حجّتها و دلیلهایی كه بر زبان برگزیدگانش (پیامبران) جاری كرد و همه آنان یكی بعد از دیگری آورنده پی غامهای او بودند، از ایشان پیمانی گرفت، تا این كه به وسیله پیغمبر ما، محمدصلی الله علیه وآله حجّتش را تمام كرد و جای عذری باقی نگذاشت».۲۸ قرآن كریم به این معنی تصریح كرده است: «البته ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و كتاب و معیار به وسیله آنان نا زل نمودیم تا مردم عدالت را برپا دارند».۲۹ «ای پروردگار ما، در میان آنان، رسولی از خود آنان بفرست تا آیات ترا بر آنان بخواند و كتاب و حكمت به آنان بیاموزد و آنان را پاكیزه كند».۳۰ «آنان كه پیروی میكنند از رسول پیامآور درس ناخوانده كه خبر او در تورات و ا نجیل كه در دست دارند، ثبت شده است، آنان را به نیكی دستور میدهد و از بدی باز میدارد، پاكیزهها را برای آنان حلال و پلیدیها را برای آنان تحریم میكند و بار سنگین و زنجیرهایی كه بر گردن آنان بود، برمیدارد و كسانی كه به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و ی اریاش كردند و از آن نوری كه با او نازل شده است پیروی كردند، رستگارانند».۳۱ چنین برداشتی از تاریخ، حاوی چند نكته قابل توجه است: نخست آن كه داستان آفرینش و برگزیدن انسان در میان مخلوقات به عنوان «حامل بار امانت الهی» و «خلیفهٔ اللَّه» با فلسفه بعثت پیامبرا ن، كاملاً هماهنگ است و این تنها در پرتو تفكر توحیدی قابل درك و پذیرش است. دیگر آن كه علی رغم آن كه در این دیدگاه، تاریخ، مظهر تحقق اراده خداوند در جهت هدفی خاص است، امّا انسان به دلیل داشتن قدرت انتخاب، مسئول است و مشیت خداوندی، خللی به این امر وارد نمی سازد. «ما همواره در معرض آزمایشیم و در موقعیت خاص قرار داریم و باید پاسخگوی عمل خود باشیم و این یكی از صورتهای تاریخی بودن وجود آدمی است».۳۲ ارتباط میان بعثت پیامبران و مسئله امتحان، ناظر به چنین مسئولیتی است: «اگر خداوند سبحان هنگامی كه پیامبران را بر انگیخت، [اراده میكرد كه] به آنان گنجهای زر و كانهای طلای ناب و باغهایی كه همه گونه درخت در آن میكارند عطا كند و مرغهای آسمان و جانوران زمین را با ایشان همراه سازد، بجا میآورد و اگر چنین میكرد آزمایش ساقط و پاداش، نادرست میشد و نیازی به خبرها نبود و برای قبول كنندگان، مزدهای آزمایش شوندگان لازم نبود و گرویدگان، شایسته ثواب نیكوكاران نبودند و نامها با معانی مطابقت نمیكرد، ولی خداوند سبحان، پیغمبرانش را در اراده و تصمیمهایشان قوی و توانا گردانید و در آن چه دیده ها به حالاتشان مینگرند، ناتوانشان قرار داد با قناعتی كه دلها و چشمها را از بینیازی پر میكرد و با فقر و تنگدستی كه چشمها و گوشها را از رنج و آزار پر مینمود و اگر پیغمبران دارای توانایی بودند كه كسی قصد تسلّط بر ایشان نمیكرد و دارای تسلّطی بودند ك ه ستم نمیكشیدند... این حال برای مردم در پند پذیرفتن آسانتر و از خودپسندی و گردنكشی دورتر بود و از راه ترس كه بر ایشان غالب میشد یا از راه رغبت و خواهشی كه آنها را مایل و متوجه میگردانید، ایمان میآوردند، پس قصدها خالص نبود و نیكوییها قسمت شده بود، و لی خداوند سبحان خواسته كه پیروی از پیغمبران و تصدیق به كتابها و فروتنی برای ذات و تسلیم در مقابل فرمان و گردن نهادن به طاعت و بندگیش، چیزهایی مخصوص او در برداشته باشد كه به آنها از غیرشان عیبی آمیخته نشود و هرچه امتحان بزرگتر باشد، ثواب و پاداش آن بیشت ر است».۳۳ و به همین دلیل امام علیعلیه السلام تاریخ را وسیله عبرت دانستهاند: «آیا آثار پیشینیان شما را باز نمیدارد و آیا در مرگ پدرانتان، عبرت و پندی نیست، اگر تعقل واندیشه نمایید».۳۴ «آیا نمیبینید كه خداوند سبحان پیشینیان را از زمان آدم تا آخرین نفر از این جهان آزمایش فرمود».۳۵
تبیین رسالت پیامبران در نهج البلاغه از دیدگاه دیگری نیز قابل تأمل است و آن، مسئولیت در بنای جامعهای خدامحور است. از دیدگاه علیعلیه السلام رسالت پیامبران، یكی از محورهای عمده تاریخ بشری است و در چنین طرز تلقی نمیتوان رسا لت را تنها به موعظهها و اندرزهای حكیمانه و ابلاغ وحی، محدود كرد، چون آن چه كه در یك جهان بینی، محور تاریخ قرار میگیرد، نمیتواند حیطهای مختصر داشته باشد. تمامی ویژگیهایی كه در بیان رسالت پیامبران و خاصه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، در نهج البلاغه مورد توجه است، ناظر بر چنین مسئولیتی است كه منوط به شرایط متفاوت زمانی و مكانی پیامبران است كه به انحاء مختلف و در ابعاد كم و زیاد، تحقق مییابد. در بیان امام علیعلیه السلام، پیامبران وظیفه دارند تا با اقامه استدلال آیینهای باطل را بزدایند و حق را بر پا دارند و آیات كتاب خدا را به مردم عرضه كنند و «حلال و حرام، واجبات و مستحبّات، ناسخ و منسوخ، رخصتها و عزیمتها، عبرتها و مثلها، خاص و عام، مطلق و مقیّد و محكم و متشابه»۳۶ آن را برای مردم شرح دهند، كه تحقق این امور در جهت ایجاد یك جامعه خدامحور است. بیشك اگر این جنبه از رسالت را نادیده گرفته و منكر شویم، نقش انبیاء، نه یك نقش محوری، كه در حاشیه تاریخ قرار خواهد گرفت و چنین چیزی در سخنان علیعلیه السلام به چشم نمیخورد. معاویه درباره پیامبرصلی الله علیه وآله این طور اظهار نظر كرد: «محمّدصلی الله علی ه وآله یكی از رسولان بود كه بر همه مردم مبعوث شده بود؛ پیامهای پروردگارش را رسانید و جز این مالك چیزی نبود»۳۷. و امام علیعلیه السلام در نامهای به او، این طور پاسخ دادند: «همچنین، امامت محمّدصلی الله علیه وآله را انكار كردی و پنداشتهای كه او رسول است و امام نیست، انكار این امر سبب میشود كه امامت همه پیامبران را انكار كنی، ولی ما شهادت میدهیم كه او رسول و امام بود».۳۸ این مقام امامت كه علیعلیه السلام بدان تأكید میكند، مسؤولیت ایجاد یك جامعه خدامحور است كه هدایت و رهبری آن از سوی پیامبران را ضروری میسازد. از این رو، تمامی تاریخ از دیدگاه آن حضرت، در پرتو رسالت و امامت انبیاء معنا مییابد كه از آغاز آفرینش و انتخاب انسان تا پایان عمر جهان، بر همین محور واقع شده است.ج) انجام تاریخ
سلسله به هم پیوسته پیامبران با رسالت محمدصلی الله علیه وآله، به آخرین طبقه خود میرسد و با خاتمه بعثت، دین خدا كامل و حجّت تمام میشود: «بر شما كتاب را برهان بر هر چیزی فرستاده است و روزگاری پیامبرش را در میان شما زنده نگاهداشته تا آن كه دین خود را ب ه آن چه در كتاب خویش فرو فرستاده، برای پیغمبر و شما كامل ساخت، دینی كه مورد پسند است و به زبان آن حضرت آن چه دوست داشت از اعمال نیكو و آنچه كراهت داشت از كردار زشت و نواهی و اوامر خود، به شما ابلاغ نمود و جای عذری باقی نگذاشت و حجت را بر شما تمام كرد».۳۹
سومین مرحله اساسی تاریخ، از خاتمه بعثت پیامبران آغاز میگردد. اتمام حجّت بر انسانها و تكمیل دین كه به معنای رشد و تكامل فكری و فرهنگی انسانهاست، سبب میشود كه از این پس، جامعه انسانی توان آن را داشته باشد كه با الهام از تعالیم انبیاء و دین خدا، به سیر تاریخی خود ادامه دهد. به بیان دیگر، از این پس احتمال آنكه انسان عهد و پیمان الهی خود را كاملاً فراموش نماید و اساس توحیدی هستی را وارونه ببیند، از میان رفته است، دو مرحله پیشین، یكی آغاز و دیگری دوران كودكی و ناپختگی فكری انسانهاست امّا از مرحله سوم، انسان وارد بلوغ فكری و عقلی گشته و بدون پیامبران هم توان درك آنچه را كه باید بداند و بشناسد، دارد. با این همه رشد عقلی بشریّت به معنای محو مفاسد، انحرافات و كجرویها نیست و شرك با چهرههای جدید همچنان به حیات خود ادامه میدهد، آیا تاریخ بر همین سیاق و با فراز و نشیبهای همیشگیاش به پیش خواهد رفت؟ دیدگاه نهج البلاغه از این مرحله به بعد، حائز ویژگیهای خاصی است كه تبیین آنها برای فهم انجام تاریخ، ضروری مینماید.
در خطبههای متعددی از نهج البلاغه، به مناسبتهای مختلف از گروهی «بندگان برگزیده» با عنوا ن «حجتهای خدا» یاد شده است. این افراد در شمار انبیاء نیستند و نیز رسالتی كه بر دوش پیامبران است، بر عهده ندارند، اما جانشینان معنوی پیامبران و تداومبخش راه آنان محسوب میشوند. در خطبه بیستم نهج البلاغه به این مطلب تصریح شده است: «و تبلیغ نمیكند از جان ب خدا، بعد از رسولان، مگر بشر»۴۰ از دیدگاه علیعلیه السلام، این گروه، پس از خاتمه بعثت پیامبران، راهنمایان بشریت میباشند، امّا با تفاوتهایی آشكار، از جمله آن كه، ممكن است مردم حتی آنها را نشناسند، امّا حضورشان در اجتماع بشری، حافظ سنتهای خداوندی است: «و همواره برای خدا در پارهای از زمان بعد از پارهای دیگر و در روزگارهایی كه آثار شرایع در آنها گم گشته، بندگانی هست كه با آنان در اندیشههایشان راز میگوید و در حقیقت عقلهاشان با آنها سخن میفرماید. (اینان) چراغ را به روشنایی بیداری و هشیاری در دیدهها و گوشها و دلها میافروزند، روزهای خدا را یادآوری میكنند و از عظمت و بزرگواری او میترسانند؛ آنان، مانند راهنمایان در بیابانها هستند كه هر كه از وسط راه برود، راه او را میستایند و به رهایی مژدهاش میدهند و هر كه به طرف راست و چپ برود راه را برای او مذمّت كرده، از تباه شدن بر حذرش میدارند و با این اوصاف، آنها چراغهای آن تاریكیها و راهنمایان آن شبههها هستند».۴۱ امامعلیه السلام در جای دیگر میفرمایند: «خداوند برای خیر و نیكو، اهلی و برای حق ستونهایی و برای طاعت و بندگی، نگاه دارندگانی قرار داده است و شما را در هر طاعت، از طرف خدا مددی است كه زبانها را گویا و دلها را مطمئن میسازد... و بدانید، بندگان خدا كه نگه دارنده علم خدا هستند آن چه را كه باید نگاه داشته شود، حفظ میكنند و چشمههای آن را جاری میگردانند».۴۲ در همین خطبه، عامل برتری و برگ زیدن آنان، چنین تبیین شده است: «آنان مانند برتری تخم و دانه هستند كه پاك میشود، از آن فرا میگیرند و دور میریزند؛ آن تخم را «پاك كردن» جلوه داده «و آزمایش» پاكیزه گردانیده است».۴۳ در جایی دیگر، خطاب به كمیل بن زیاد میفرمایند: «زمین، خالی و تهی نمیمان د از كسی كه به حجّت و دلیل، دین خدا را برپا دارد؛ یا آشكار و مشهود است یا ترسان و پنهان، تا حجّتها و دلیلهای روشن خدا از بین نرود و ایشان چندند و كجایند؟ به خدا سوگند از شمار بسیار اندك هستند و از منزلت و بزرگی، نزد خدا بسیار بزرگوارند. خداوند به ایشان حجّتها و دلیلهای روشن خود را حفظ میكند تا آنها را به مانندانشان سپرده و در دلهایشان كشف نمایند. علم و دانش با بینایی حقیقی یك با ره به ایشان رو آورده و با آسودگی و خوشی یقین و باور به كار بستهاند... آنان خلفا و نمایندگان خدا هستند در زمین كه به سوی دین او میخوانند».۴۴ بدین ترتیب، از دیدگاه علیعلیه السلام، سنتها و شرایع خداوندی نیازمند حفظ و تقویت و دفع سموم و آفات است و این وظ یفه را این گروه از بندگان برگزیده خدا به انجام میرسانند. این مستلزم آن است كه خداوند، هدایت تشریعیاش را با خاتمه بعثت، به پایان نرساند و گوش هوش و عقل و روح انسانها كه نیاز به تذكرات مداوم و نهیبهای پی در پی دارد، از تداوم هدایت الهی، بیبهره نگذارد. این نمایندگان، عهدهدار استمرار هدایت الهیاند و علم و آگاهی و روشنایی خود را به عدهای دیگر كه بتوانند چنین رسالتی را بر دوش گیرند، منتقل مینمایند. این بخش از سخنان علیعلیه السلام با بخش دیگری كه در خصوص «آل محمدصلی الله علیه وآله، اهل بیت، اهل حق و اهل قرآن» كه گروهی مشخص از همان بندگان برگزیدهاند سخن میگوید، ملازمتی خاص دارد، چه این كه، هر دو در سومین مرحله تاریخی بشر و به عنوان زمینههای انجام تاریخ، مورد توجه قرار میگیرند، اهل بیت، در سخن علیعلیه السلام ویژگیهایی دارند كه آنان را از سایرین متمایز كرده است: «آل پیغمبر اكرمصلی الله علیه وآله نگهدارنده راز نهان و پناه فرمان آن حضرت و خزانه دانش آن وجود محترم هستند و مرجع حكمتهای آن جناب و حافظ كتابهایش میباشند و مانند كوههایی هستند برای دینش... هیچ یك از این امّت با آل محمدصلی الله علیه وآله قابل قیاس نبوده و كسانی كه همیشه از نعمت و بخشش ایشان بهرهمندند، با آنان برابر نیستند. آل محمّدصلی الله علیه وآله، اساس و پایه دین و ستون ایمان و یقین هستند... دور افتادگان از راه حق به آنان رجوع كرده و وا ماندگان به ایشان ملحق میشوند و خصائص امام ت در آنان جمع و حق ایشان است و درباره آنان وصیّت و ارث بردن ثابت است. در این هنگام، حقّ به سوی اهل برگشته، به جایی كه از آن خارج شده بود، منتقل گردید».۴۵ برخورداری از علم و معرفت ویژه، بارزترین خصیصه آنان است و احاطه بر احكام و سنتهای خداوندی، آنان را م حور حقجویی و حقیابی قرار میدهد: «ابواب علم و معرفت و راه روشن نزد ما اهل بیت میباشد».۴۶ «ما از شجره نبوّت هستیم، از خاندانی كه رسالت و پیغام الهی در آن جا فرود آمده و رفت و آمد فرشتگان در آن جا بوده و ما معادن معرفت و دانش و چشمههای حكمتیم».۴۷ «موقع ی كه در تاریكی گمراهی و نادانی بودید به سبب ما هدایت شدید و به راه راست قدم نهادید و بر كوهان بلندی سوار شدید و به واسطه ما از تیرگیهای شبهای آخر ماه، وارد روشنایی صبح شدید».۴۸ «ما اهل بیت، چون پیراهن تن او، و یاران راستین او، و خزانهداران علوم و معار ف و درهای ورود به آن معارف هستیم و داخل خانهها نمیتوان شد مگر از درهای آنها. پس كسی را كه از غیر درها وارد خانهها شود، دزد مینامند. آیات قرآن آن چه در مدح و منقبت علم و هدایت است درباره ایشان نازل شده و آنان گنجهای خداوند بخشنده هستند».۴۹ «آل محمد ز نده كننده علم و دانایی و از بین برنده جهل و نادانی هستند، حق را مخالفت نمیكنند و در آن اختلاف ندارند، ایشان ستونهای اسلام و پناهگاههای آن هستند. به وسیله ایشان حق به اصل و موضع خود باز میگردد و باطل و نادرستی از جای آن دور و نابود شود... دین را شناخت ند، شناختنی كه از روی دانایی و رعایت نمودن است نه شناختنی كه از روی شنیدن و نقل كردن باشد».۵۰ با این حال تصریح شده كه علم و معرفت مذكور، علم غیب نیست و نباید انسان را از این جهت دچار شبهه نماید. در همین ارتباط، امیرالمؤمنینعلیه السلام در پاسخ به مردی كه او را به داشتن علم غیب توصیف كرده بود، فرمود: «آن چه گفتم علم غیب نیست، بلكه تعلّم و آموختنی است از صاحب علم و دانش و علم غیب منحصر است به دانستن وقت قیامت و آن چه خداوند سبحان در گفتارش شمرده است... غیر از اینها، پس علمی است كه خداوند به پیغمبر خود یاد داد و او هم به من آموخت».۵۱ در این جا بار دیگر، یك تسلسل تاریخی مورد تأكید قرار گرفته كه بر اساس آن نقش اهل بیت، تداوم نقش پیامبران معرفی میشود و این گویای اهمیت ویژه اهل بیت «در حفظ تعادل دین و جلوگیری از انحراف و كجرویهایی است كه همواره دین را تهدید میكند».۵۲ از این رو اهل بیت، پیشوایان و امامان مردمند و از وراثت معنوی برخوردارند كه از خدا به پیامبر و از وی به امامان منتقل میشود: «كتاب و حكمت و علم از آن ماست و خانه خدا و مسكن اسماعیل و مقام ابراهیم از آن ماست».۵۳ تا كنون هیچ محقق كلامی، تاریخی، فقاهتی و ... چه در زمان خود ائمهعلیه السلام و چه در قرون و اعصار بعدی نتوانستهاند در علوم و معارف آنان اشكال و اعتراضی وارد نمایند... از نظر شناخت عقاید و احكام و سایر معارف اسلامی، روشن است كه ائمه در عالیترین مقام بودهاند و ... اتصال آنان به معدن و حی، حقیقتی ثابت شده است.۵۴ بدین ترتیب، بر انسانها فرض است كه امامانشان را بشناسند تا راه هدایت را گم نكنند: «از شما هر كه بر خوابگاه خود بمیرد در حالی كه به حقّ پروردگارش و حق پیغمبر و فرستاده او و حق اهل بیتش شناسا باشد، شهید است».۵۵ «جز این نیست كه ام امان، قائم مقام خداوند بر آفریدگان و متولی امور و مراقب آنها بوده، به شئون و احوالشان میپردازند و نیز نقیب و سرپرست و معرف بندگان و عارف به حال آنها میباشند. داخل بهشت نشود مگر كسی كه امامان را بشناسد و آنها بشناسندش و در دوزخ داخل نگردد جز كسی كه نه ا و امامان را بشناسد و نه امامان وی را».۵۶ به طور كلی، آن چه سخنانی كه در خصوص اهل بیت و آل محمدعلیه السلام و نقش ویژه آنها در نهج البلاغه آمده است، شامل نوزده خطبه است كه برخی از نامهها و سخنان امامعلیه السلام در محافل خصوصی را نیز باید بر آن افزود، آشن ایی با نحوه توصیف و تبیین این نقش ویژه توسط علیعلیه السلام، برای شناخت پایان تاریخ از دیدگاه ایشان، بسیار ضروری است، همان چیزی كه شیعیان او، آن را «پایان امیدبخش تاریخ» میدانند و در چند خطبه نهج البلاغه، صراحتاً بدان اشاره شده است. این پایان امیدبخش، ب ر اساس اراده و مشیّت خداوند و به دست یكی از امامان، از نسل اهل بیت تحقق مییابد: «دنیا بر ما بازگردد و مهربانی نماید، مانند شتر بدخو و گازگیر به بچه خویش. به درستی كه خداوند اراده كرده است كه بر مستضعفین، منّت گذارد و آنها را وارث و پیشوایان روی زمین قرا ر دهد»۵۷ (قصص/۵). این بازگشت زمانی صورت میگیرد كه حق و راستی از جایگاه واقعی خود دور گشته و فتنههای فراوان به مردم روی آورده است. راههای روشن حق نزد اهل بیت است، اما این راهها در گرد و غبار فتنهها گم شده و تشخیص آن دشوار میگردد تا زمانی كه «موعود»، بر اساس سنّت تغییرناپذیر خداوندی قیام كند و از این رو، طولانی نشدن آن نباید موجب یأس گردد: «مدتی كه خواست خداوند است درنگ خواهید نمود تا این كه خداوند آشكار گرداند كسی را كه شما را گرد آورد و از پراكندگی رهاند. پس به امام حاضر كه به دنیا اقبال نكند، طمع نداشته باشید و از امام زمانعلیه السلام كه غائب است ناامید نگردید، زیرا ممكن است یكی از دو پای او از جای در رفته بلغزد و پای دیگرش بر جای ماند و هر دو پایش ب رگردد تا ثابت و استوار شود. آگاه باشید مثل آل محمدصلی الله علیه وآله مانند ستارگان آسمان است كه هر زمان ستارهای ناپدید شد، ستارهای آشكار میگردد. پس چنان است كه نعمتهای خداوند در شما كامل گشته و آنچه آرزو دارید به شما ارائه داده است».۵۸ظهور منجی ب ه یك معنا علامت پایان تاریخ بشری و در معنای دیگر آغاز فصل جدیدی از آن است كه به قیامت منتهی میشود و با تحولاتی عمیق همراه است كه به دلیل اوضاع و شرایط حاكم بر جامعه انسانی در آن دوران است. در این زمان «اسلام غریب گردد و دم خود را به حركت درآورده، جلو گر دنش را به زمین بچسباند».۵۹ این امر كه ظهور مصلحان، همواره در شرایط حاد اجتماعی صورت میگیرد، امری بدیهی است اما نكات مندرج در سخنان علیعلیه السلام حاكی از آن است كه در زمان مورد بحث، اوضاع به گونهای است كه هر گونه تغییر اساسی و عمیق جز با تحولاتی سخت و زیر و رو كننده، محقق نخواهد شد: «خداوند به وسیله مردی از ما خاندان پیغمبر، فتنه را میشكافد آن سان كه پوست را بر تن كسی كه به شكنجه در چرم گاوش، گرفتهاند، میشكافند».۶۰ «تا اینكه جنگ و خونریزی سخت به شما رو آورد، به طوری كه دندانهایش را آشكار گرداند» ۶۱ «جام لبریز شوكران مرگ به كامشان میریزد و جز زخم شمشیر برّان عطایشان ندهد».۶۲ مصلحی كه این گونه قیام میكند «حاكمی غیر طایفه پادشاهان [است كه] كارگردانان آنها را به بدی اعمال و كردارشان بازخواست مینماید».۶۳ زیرا وی «باقیمانده حجتهای خدا و جانشین ج انشینهای پیغمبران او میباشد».۶۴ در این دوره، مردم، حق و باطل را جایگزین یكدیگر كرده و در شرایطی قرار دارند كه پیش از آن، در عهد پیامبران لزوم بعثت انبیاء را ضروری میساخت، امّا این بار منجی نه پیامبر، كه امامی است با همان رسالتها. پیشوایی او بر جامع ه بشری بسیاری از آمال انسانها را محقق خواهد كرد: «چون وقت آن برسد، آقای بزرگوار و پیشوای دین، مستقر و پابرجا گردد، پس نزد آن بزرگوار گرد آیند چنان كه پارههای ابر در فصل پاییز، گرد آمده به هم میپیوندند».۶۵ «سپر حكمت پوشیده و آن را با شرایطش كه عبارت اس ت از توجّه و شناختن و فارغ ساختن خود را برای آن فرا گرفته»۶۶ «هوای نفس را به هدایت و رستگاری برمیگرداند زمانی كه مردم هدایت را به هوای نفس تبدیل كرده باشند و رأی را به قرآن برمیگرداند، زمانی كه مردم قرآن را به رأی و اندیشه مبدل كرده باشند».۶۷ «زمین پار ههای جگرش را برای او بیرون خواهد آورد و كلیدهایش را تسلیم آن بزرگوار مینماید، پس عدالت و دادگستری در روش مملكتداری را به شما مینماید و متروك شده از كتاب و سنت را زنده میكند».۶۸
به بیان امروزی، نگرشی تكاملی و خوشبینانه، دیدگاه تاریخی نهج البلاغه را تكمیل میكند. بر اساس این دیدگاه، ظهور امام موعودعلیه السلام و استقرار او در مسند حاكم جامعه، سبب اعتدال در جنبههای مادی و معنوی جامعه بشری و پیشرفت آن خواهد شد. این امر میسر نمیشود مگر به سبب آنكه امام موعود، خود، از ذخایر معرفت و حكمت برخوردار بو ده و به دلیل اتصال به منبع الهی، از فیوضات و عنایات او نیز بهرهمند است و لذا از این رو، مسلّماً این اعتدال تحقق پیدا خواهد كرد، چیزی كه بشر هیچ گاه، به طور كامل از آن بهرهمند نبوده است. از این پس، انسان با همان ویژگیهای همیشگی، امّا در عرصهای نوین، ب ه حیات خود ادامه میدهد. این عصر جدید به قیامت منتهی میشود؛ عرصهای كه بشر تمام تاریخش را عرضه میكند تا درباره آن قضاوت شود.
●مفهوم تاریخ در نهج البلاغه
تاریخ در نهج البلاغه، عرصه نبرد، كشاكش و آزمایش انسانهاست و پیروز و سربلند كسی است كه موفق به طی این مسیر بر مبنای معیارهای الهی شود. شكلگیری تاریخ، به دست انسانها و بر اساس سنّت خداوندی صورت میگیرد و این سنّت عبارت است از هدفی الهی كه در آفرینش و تكوین انسان مستتر است و انسانها در تمام طول تاریخ و در آن چه كه میآفرینند، به سوی آن حركت میكنند. تاریخ در این نگرش، تذكر، معرفت و آزمایش الهی است. «آزمایشی كه انتزاعی نیست و در وقت صورت میگیرد. معرفت آدمی تاریخ او را رقم میزند و موجودات دیگر، چون معرفتی ندارند، تاریخ هم ندارند».۶۹
در فهم تاریخنگری نهج البلاغه، دو مفهوم «دنیا و آخرت» كلیدی و حسّاس است. واژه دنیا بیش از ۲۶۵ بار در نهج البلاغه به كار رفته و دهها وصف برای آن بیان شده است.۷۰ آنچه كه در توصیف دنیا آمده، مانند «سرای آزمایش و عبرت» و «عرصه نبرد حق و باطل»، همان نگاهی است كه تاریخ را از این دیدگاه، معنا میكند. بر این اساس، حتی تقسیمبندی انسانها و رتبهبندی آنها، بر اساس نوع برداشت و درك آنان از دنیا صورت میگیرد. دنیای مذمت شده در این مفهوم، مظاهر مادی این جهان نیست، بلكه عبارت ا ست از دلبستگیها، وابستگیها و بند و زنجیرهایی كه بر دست و پای آدمی سنگینی كرده و حركت تكاملی او را به تعویق انداخته یا متوقف میسازد. آدمی باید بداند كه دنیا، وسیله است نه هدف، چون اگر آن را هدف خود بداند از درك و دریافت قدر و منزلت خود باز میماند. تما م زشتكاریهای آدمی در طول تاریخ به دلیل آن بوده كه وی دنیا را «منزلگاه آخر» پنداشته و شیطان نیز با وسوسههایش، آن را آراستهتر جلوه داده است، دنیا را باید در حد مسیر گذر دید و مزرعه كشت و نه بیشتر، دنیا «سرای فنا و نیستی» است، برای آن و اهلش رخت بربستن مقدر گردیده است... پس كوچ كنید از آن و از بهترین متاع خود توشه بردارید و در آن بیش از حاجت نطلبید و از آن زیادتر از آنچه به شما رسیده نخواهید».۷۱ «دنیا سرای گذشتن است نه سرای ماندن و مردم در آن دو دستهاند: دستهای خود را در آن بفروشند پس خویش را هلاك گ ردانند و دستهای خود را بخرند، پس خود را برهانند».۷۲ «دنیا برای دیگری آفریده شده و برای خود آفریده نشده است».۷۳ خود را فروختن و خود را خریدن، در این منطق چه معنایی میتواند داشته باشد. جز آن كه بگوییم انسانشناسی ژرف نهفته در این دیدگاه، پایه و اساس جهان بینی آن است. در حقیقت، این همه تأكید بر عبرت گرفتن از گذشتگان و اندیشیدن در عوامل انحطاط یا ترقی آنان، به دلیل همین نگرش خاص به تاریخ است. «این صفت تاریخ، حتی در عناوین كتابهای تاریخی دوره اسلامی نیز منعكس شده است؛ در عناوینی، چون مروج الذهب و معادن ال جوهر، التنبیه والاشراف، تجارب الامم، تجارب السلف، العبر و ...»۷۴ دنیا محل وابسته شدن نیست: «داستان شما و دنیا، همچون داستان مسافرینی است كه به راهی میروند و گویا راه را به پایان رساندهاند و نشانهای را منظور خویش قرار داده و به آن رسیدهاند».۷۵ این را ه پایانی مشخص دارد كه از همان ابتدا به بشر گوشزد شده، اما مانع آزادی عمل او نشده است. كسی كه با جملات مذكور، در توصیف دنیا سخن میگوید، هنگامی كه نزد او از بیارزشی و نكوهیده بودن دنیا سخن به میان میآید، اشتباه و شبهه را چنین تصحیح میكند: «ای نكوهنده دنیا كه به نیرنگ او فریفته شدهای... تو بر آن جرم مینهی یا دنیا بر تو جرم مینهد؟... دنیا سرای راستی است برای كسی كه آن را باور دارد و سرای ایمنی است برای كسی كه فهمید و آنچه را كه خبر داد، دریافت و سرای توانگری است برای كسی كه از آن توشه بردارد و سرای پند است برای كسی كه از آن پند گیرد، جای عبادت و بندگی دوستان خدا و جای نماز گزاردن فرشتگان خدا و جای فرود آمدن وحی خدا و جای بازرگانی دوستداران خداست كه در آن رحمت و فضل به دست آورده و سودشان بهشت است».۷۶
این انسان است كه به دنیا مفهوم میبخشد. آن را مذموم میكند یا پسندیده، هدف میكند یا وسیله و از این رو، مسئول اعمال خویش است و باید در مقابل آن پاسخگو باشد. بهانهای برای او نیست، چه، بارها و بارها رسولانی آمدند و طبع آسوده طلبش را به حركت وا داشتند و ذهن خفتهاش را به اندیشیدن و اگر این عامل نبود، تاریخ بشری حركت و تكاملی را تجربه نمیكرد، از این لحاظ دنیا برای انسان چون میدان مسابقه است: «به شما در میدان وسیع مسابقه مهلت داده تا برای به دست آوردن چوگان، از یكدیگر سبقت گیرید. پس بندهای جامهها را محكم ببندید... اندیشه كار با میهمانی جمع نمیشود» .۷۷ این مهلت برای نجات از گمراهی است: «برای رهایی از گمراهی مهلت داده شده، مانند فرصتی كه به كسی كه رضا و خشنودی یك ناراضی را جلب نماید میدهند و تاریكیهای شبهات از آنان برداشته شده است و به حال خود گذاشته شدهاند برای آماده شدن، مانند آماده و لاغر كردن اسبهای نیكو برای پیشی گرفتن در میدان مسابقه، فكر و اندیشه در به دست آوردن حق و حقیقت و شتاب كردن در فرا گرفتن نور علم و دانش در مدت زندگانی تا رسیدن اجل كه فرصتی در دست است».۷۸ انسان در دنیا تاریخ را میسازد و این تاریخ دنیوی اوست كه آخرتش را شكل میده د. دنیا و آخرت در حقیقت تاریخ او هستند و او در این تاریخ نقش اصلی را ایفا میكند. در این جا اگر سخن از سنت خداوندی است، مقصود آن نیست كه خداوند به دست خویش در تاریخ دخالت كرده و عاملی از عوامل مؤثر در آن است. اراده او در قالب آفرینش جلوه میكند و او خود، انسانها را به مطالعه این جلوهها فرا میخواند تا هم خود را بشناسند و هم خدا را. خودشناسی، محور زرین این تاریخ است۷۹ و هدفی اولیه كه برای نیل به هدفی والاتر مورد تأكید قرار میگیرد. «تاریخ جهان به صورتی كه در قرآن و نهج البلاغه و آثار بعضی از مورخان اس لامی عنوان شده است، تاریخ قرب و بُعد انسان نسبت به مبدأ عالم و آدم است... تاریخ جهان به نحوی كه در اسلام ظهور میكند، تاریخ حكومت اسمای الهی است و این آدمی است كه آن اسماء را میشناسد و مظهر آن است و به همین جهت موجود تاریخی است... طی فاصله میان اسفل و ا علی همان تاریخی بودن است».۸۰
نگرش به تاریخ در نهج البلاغه، نگرشی است كه از خدا آغاز شده و به خدا ختم میشود. همه چیز فانی است الّا او و او اصل است و غیر او، همه فرع. مقام انسان ارجمند است به شرط آن كه آن را بشناسد. حجت بر او تمام و ادلّه بسیار بر او عرضه شده، اما در نهایت، باز هم خود اوست كه باید راه خویش را برگزیند. او راههای بسیاری را آزموده و میآزماید و تاریخ به تمامی، مجموعه گزینشها و آزمایشهای اوست كه هویت و چگونه بودنش را هم مینمایاند و هم میسازد.
پینوشتها
۱. دانشجوی دكتری تاریخ اسلام - دانشگاه الزهراء .
۲. سید علینقی فیض الاسلام، ترجمه و شرح نهج البلاغه، (بیجا، بینا، بیتا) خطبه اول، ص ۲۶
۳. بقره (۲) آیه ۳۰.
۴. خطبه قاصعه، ص ۷۷۷.
۵. همان، ص ۷۷۸.
۶. همان، ص ۷۸۰ - ۷۸۱.
۷. محمد مهدی شمس الدین «حركت تاریخ از دیدگاه امام علیعلیه السلام» ترجمه محمدرضا ناجی (تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۰) ص ۷۰ - ۶۹.
۸. خطبه قاصعه، ص ۷۸۰.
۹. همان.
۱۰. خطبه اشباح، ص ۲۶۳.
۱۱. همان.
۱۲. خطبه قاصعه، ص ۷۸۴.
۱۳. همان، ص ۷۸۷.
۱۴. محمدتقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۷) ج ۲، ص ۱۷۰ - ۱۷۱.
۱۵. خطبه قاصعه، ص ۷۹۶ - ۷۹۷.
۱۶. عبدالكریم سروش، حكمت و معیشت، (تهران، موسسه فرهنگی سراج، ۱۳۷۵) ص ۲۰۴.
۱۷. اعراف (۷) آیه ۱۷۲.
۱۸. خط به اول، ص ۳۴.
۱۹. رضا داوری اردكانی، دانشنامه امام علی(ع)، زیر نظر علی اكبر رشاد (تهران، مركز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر سال ۱۳۸۰) ج اول، حكمت و معرفت «مقاله تاریخ و معرفت تاریخی»، ص ۳۰۷.
۲۰. خطبه ۹۰، ص ۲۶۴.
۲۱. ابن هلال ثقفی، الغارات، ترجمه: محمدابراهیم آیتی، ص ۷۴.
۲۲. رضا داوری اردكانی، پیشین، ص ۲۹۵.
۲۳. خطبه دوم، ص ۴۳ - ۴۴.
۲۴. خطبه اول، ص ۳۴.
۲۵. ابن هلال ثقفی، پیشین، ص ۵۷.
۲۶. همان، ص ۷۴.
۲۷. محمدمهدی شمس الدین، پیشین، ص ۴۳.۲۸. خطبه اشباح، همان؛ نیز خطبه ۸۵، ص ۲۰۷.
۲۹. حدید: ۲۵.
۳۰. بقره: ۱۲۹.
۳۱. اعراف: ۱۵۷.
۳۲. رضا داوری اردكانی، پیشین، ص ۲۹۶.
۳۳. خطبه قاصعه، ص ۷۹۳.
۳۴. خطبه ۹۸، ص ۲۹۴.
۳۵. خطبه قاصعه، ص ۷۹۶.
۳۶. خطبه اول، ص ۳۷.
۳۷. ابن هلال ثق فی، پیشین، ص ۷۰ - ۷۱.
۳۸. همان.
۳۹. خطبه ۸۵ .
۴۰. خطبه ۲۰، ص ۷۹.
۴۱. خطبه ۲۱۳، ص ۷۰۵ - ۷۰۶.
۴۲. خطبه ۲۰۵، ص ۶۷۷ - ۶۷۸.
۴۳. همان.
۴۴. حكمت ۱۳۹، ص ۱۱۵۷ - ۱۱۵۹.
۴۵. خطبه دوم، ص ۴۴ - ۴۶.
۴۶. خطبه ۱۱۹، ص ۳۷۱.
۴۷. خطبه ۱۰۸، ص ۳۳۷ - ۳۳۸.
۴۸. خطبه چهارم، ص ۵۵ - ۵۶.
۴۹. خطبه ۱۵۳، ص ۴۸۰ - ۴۸۱.
۵۰. خطبه ۲۳۹، ص ۸۲۶ - ۸۲۷.
۵۱. خطبه ۱۲۸، ص ۳۹۹ - ۴۰۰.
۵۲. محمدتقی جعفری، پیشین ص ۲۷۸.
۵۳. ابن هلال ثقفی، پیشین، ص ۶۹.
۵۴. محمدتقی جعفری، پیشین، ص ۲۷۷.
۵۵. خطبه ۲۳۲، ص ۷۹ ۶.
۵۶. خطبه ۱۵۲، ص ۴۷۱.
۵۷. حكمت ۲۰۰، ص ۱۱۸۱.
۵۸. خطبه ۹۹، ص ۲۹۶ - ۲۹۷.
۵۹. خطبه ۱۸۱، ص ۵۹۷.
۶۰. ابن هلال ثقفی، پیشین، ص ۲۵.
۶۱. خطبه ۱۳۸، ص ۴۲۵.
۶۲. ابن هلال ثقفی، پیشین.
۶۳. خطبه ۱۳۸.
۶۴. خطبه ۱۸۱.
۶۵. حدیث ۱، ص ۱۲۰۲.
۶ ۶. خطبه ۱۸۱.
۶۷. خطبه ۱۳۸، ص ۴۲۴.
۶۸. همان، ص ۴۲۵.
۶۹. رضا داوری اردكانی، پیشین، ص ۴۱۱.
۷۰. محمدجوادی سعدی شاهرودی، مجموعه مقالات همایش دین و دنیا از منظر امام علی(ع) مقاله «رابطه دنیا و آخرت از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه» انتشارات دانشگاه علو م پزشكی اصفهان زمستان ۷۹.
۷۱. خطبه ۴۵، ص ۱۳۲.
۷۲. حكمت ۱۲۸، ص ۱۱۵۰.
۷۳. حكمت ۴۵۵، ص ۱۲۹۸.
۷۴. رضا داوری اردكانی، پیشین، ص ۳۰۱.
۷۵. خطبه ۹۸، ص ۲۹۳.
۷۶. حكمت ۱۲۶، ص ۱۱۴۹.
۷۷. خطبه ۲۱۱، ص ۶۹۳ - ۶۹۴.
۷۸. خطبه ۸۲ (غرّا)، ص ۱۸۷ - ۱۸۸.۷۹. عبدالكریم سروش، پیشین، ص ۶۳ - ۶۴.
۸۰. رضا داوری اردكانی، پیشین، ص ۳۰۱.
منابع
- ثقفی، ابن هلال، الغارات، ترجمه: محمدابراهیم آیتی
- جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۷) ج۲
- جوادی سعدی شاهرودی، محمد، مجموعه مقالات همایش دین و دنیا از منظر امام علی(ع) مقاله «رابطه دنیا و آخرت از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه» انتشارات دانشگاه علوم پزشكی اصفهان زمستان ۷۹.
- داوری اردكانی، رضا، دانشنامه امام علی(ع)، زیر نظر علی اكبر رشاد (تهران، مركز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر سال ۱۳۸۰) ج اول، حكمت و معرفت «مقاله تاریخ و معرفت تاریخی».
- سروش، عبدالكریم، حكمت و معیشت، (تهران، موسسه فرهنگی سراج، ۱۳۷۵).
- شمس الدین، محمد مهدی، «حركت تاریخ از دیدگاه امام علیعلیه السلام» ترجمه محمدرضا ناجی (تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۰).
- فیض الاسلام، سید علینقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، (بیجا، بینا، بیتا) خطبه اول.
منبع:فصلنامه تاریخ اسلام ، شماره ۲۲
۱. دانشجوی دكتری تاریخ اسلام - دانشگاه الزهراء .
۲. سید علینقی فیض الاسلام، ترجمه و شرح نهج البلاغه، (بیجا، بینا، بیتا) خطبه اول، ص ۲۶
۳. بقره (۲) آیه ۳۰.
۴. خطبه قاصعه، ص ۷۷۷.
۵. همان، ص ۷۷۸.
۶. همان، ص ۷۸۰ - ۷۸۱.
۷. محمد مهدی شمس الدین «حركت تاریخ از دیدگاه امام علیعلیه السلام» ترجمه محمدرضا ناجی (تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۰) ص ۷۰ - ۶۹.
۸. خطبه قاصعه، ص ۷۸۰.
۹. همان.
۱۰. خطبه اشباح، ص ۲۶۳.
۱۱. همان.
۱۲. خطبه قاصعه، ص ۷۸۴.
۱۳. همان، ص ۷۸۷.
۱۴. محمدتقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۷) ج ۲، ص ۱۷۰ - ۱۷۱.
۱۵. خطبه قاصعه، ص ۷۹۶ - ۷۹۷.
۱۶. عبدالكریم سروش، حكمت و معیشت، (تهران، موسسه فرهنگی سراج، ۱۳۷۵) ص ۲۰۴.
۱۷. اعراف (۷) آیه ۱۷۲.
۱۸. خط به اول، ص ۳۴.
۱۹. رضا داوری اردكانی، دانشنامه امام علی(ع)، زیر نظر علی اكبر رشاد (تهران، مركز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر سال ۱۳۸۰) ج اول، حكمت و معرفت «مقاله تاریخ و معرفت تاریخی»، ص ۳۰۷.
۲۰. خطبه ۹۰، ص ۲۶۴.
۲۱. ابن هلال ثقفی، الغارات، ترجمه: محمدابراهیم آیتی، ص ۷۴.
۲۲. رضا داوری اردكانی، پیشین، ص ۲۹۵.
۲۳. خطبه دوم، ص ۴۳ - ۴۴.
۲۴. خطبه اول، ص ۳۴.
۲۵. ابن هلال ثقفی، پیشین، ص ۵۷.
۲۶. همان، ص ۷۴.
۲۷. محمدمهدی شمس الدین، پیشین، ص ۴۳.۲۸. خطبه اشباح، همان؛ نیز خطبه ۸۵، ص ۲۰۷.
۲۹. حدید: ۲۵.
۳۰. بقره: ۱۲۹.
۳۱. اعراف: ۱۵۷.
۳۲. رضا داوری اردكانی، پیشین، ص ۲۹۶.
۳۳. خطبه قاصعه، ص ۷۹۳.
۳۴. خطبه ۹۸، ص ۲۹۴.
۳۵. خطبه قاصعه، ص ۷۹۶.
۳۶. خطبه اول، ص ۳۷.
۳۷. ابن هلال ثق فی، پیشین، ص ۷۰ - ۷۱.
۳۸. همان.
۳۹. خطبه ۸۵ .
۴۰. خطبه ۲۰، ص ۷۹.
۴۱. خطبه ۲۱۳، ص ۷۰۵ - ۷۰۶.
۴۲. خطبه ۲۰۵، ص ۶۷۷ - ۶۷۸.
۴۳. همان.
۴۴. حكمت ۱۳۹، ص ۱۱۵۷ - ۱۱۵۹.
۴۵. خطبه دوم، ص ۴۴ - ۴۶.
۴۶. خطبه ۱۱۹، ص ۳۷۱.
۴۷. خطبه ۱۰۸، ص ۳۳۷ - ۳۳۸.
۴۸. خطبه چهارم، ص ۵۵ - ۵۶.
۴۹. خطبه ۱۵۳، ص ۴۸۰ - ۴۸۱.
۵۰. خطبه ۲۳۹، ص ۸۲۶ - ۸۲۷.
۵۱. خطبه ۱۲۸، ص ۳۹۹ - ۴۰۰.
۵۲. محمدتقی جعفری، پیشین ص ۲۷۸.
۵۳. ابن هلال ثقفی، پیشین، ص ۶۹.
۵۴. محمدتقی جعفری، پیشین، ص ۲۷۷.
۵۵. خطبه ۲۳۲، ص ۷۹ ۶.
۵۶. خطبه ۱۵۲، ص ۴۷۱.
۵۷. حكمت ۲۰۰، ص ۱۱۸۱.
۵۸. خطبه ۹۹، ص ۲۹۶ - ۲۹۷.
۵۹. خطبه ۱۸۱، ص ۵۹۷.
۶۰. ابن هلال ثقفی، پیشین، ص ۲۵.
۶۱. خطبه ۱۳۸، ص ۴۲۵.
۶۲. ابن هلال ثقفی، پیشین.
۶۳. خطبه ۱۳۸.
۶۴. خطبه ۱۸۱.
۶۵. حدیث ۱، ص ۱۲۰۲.
۶ ۶. خطبه ۱۸۱.
۶۷. خطبه ۱۳۸، ص ۴۲۴.
۶۸. همان، ص ۴۲۵.
۶۹. رضا داوری اردكانی، پیشین، ص ۴۱۱.
۷۰. محمدجوادی سعدی شاهرودی، مجموعه مقالات همایش دین و دنیا از منظر امام علی(ع) مقاله «رابطه دنیا و آخرت از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه» انتشارات دانشگاه علو م پزشكی اصفهان زمستان ۷۹.
۷۱. خطبه ۴۵، ص ۱۳۲.
۷۲. حكمت ۱۲۸، ص ۱۱۵۰.
۷۳. حكمت ۴۵۵، ص ۱۲۹۸.
۷۴. رضا داوری اردكانی، پیشین، ص ۳۰۱.
۷۵. خطبه ۹۸، ص ۲۹۳.
۷۶. حكمت ۱۲۶، ص ۱۱۴۹.
۷۷. خطبه ۲۱۱، ص ۶۹۳ - ۶۹۴.
۷۸. خطبه ۸۲ (غرّا)، ص ۱۸۷ - ۱۸۸.۷۹. عبدالكریم سروش، پیشین، ص ۶۳ - ۶۴.
۸۰. رضا داوری اردكانی، پیشین، ص ۳۰۱.
منابع
- ثقفی، ابن هلال، الغارات، ترجمه: محمدابراهیم آیتی
- جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۷) ج۲
- جوادی سعدی شاهرودی، محمد، مجموعه مقالات همایش دین و دنیا از منظر امام علی(ع) مقاله «رابطه دنیا و آخرت از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه» انتشارات دانشگاه علوم پزشكی اصفهان زمستان ۷۹.
- داوری اردكانی، رضا، دانشنامه امام علی(ع)، زیر نظر علی اكبر رشاد (تهران، مركز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر سال ۱۳۸۰) ج اول، حكمت و معرفت «مقاله تاریخ و معرفت تاریخی».
- سروش، عبدالكریم، حكمت و معیشت، (تهران، موسسه فرهنگی سراج، ۱۳۷۵).
- شمس الدین، محمد مهدی، «حركت تاریخ از دیدگاه امام علیعلیه السلام» ترجمه محمدرضا ناجی (تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۰).
- فیض الاسلام، سید علینقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، (بیجا، بینا، بیتا) خطبه اول.
منبع:فصلنامه تاریخ اسلام ، شماره ۲۲
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست