چهارشنبه, ۲۲ اسفند, ۱۴۰۳ / 12 March, 2025
مجله ویستا
نگاهی به خشونت در صحنه ی بازیهای اجتماعی ایران

هر چند ترور و خشونت سیاسی در ایران سابقه ای جدید ندارد و ریشه های آن را می توان در عملکرد گروههایی چون کمیته ی مجازات و قتلهای آن در زمان مشروطیت ، قتلهای پلیس سیاسی رضاخانی و زندانبانانی چون سر پاس مختاری وپزشک ! احمدی ، ترورهای سیاسی گروه موسوم به فداییان اسلام ، ترورهای دولتی عصر پهلوی دوم ، ترورهای سیاسی سازمانهای سیاسی همچون مجاهدین خلق در پیش و پس از پیروزی انقلاب ، خشونتهای اعمال شده از سوی گروههای موسوم به گروههای فشارکه همواره یک پای ثابت قدرت سیاسی در ایران بوده اند و از چهارسوق ببند های عصر قاجار تا شعبان بی مخها و کلاه شاپویی ها و کراوات پهن های عصر پهلوی دوم و سرانجام پهن شانه های چماق بدست و ... همواره تداوم یافته اند جستجو کرد ، در همه ی این خشونتها قتل یا حذف دگراندیشان هدف برنامه ریزان خشونتها ترورها و ارعابها یا در شکل حادّ ِ آن قتلهاست هر چند شاید با یک تحلیل اصولی بتوان مقصر اصلی این خشونتها را برنامه ریزان و طراحان خشونتها معرفی کرد ، اما عاملان خشونت را هرگز نباید از یادبرد . مجریانی که بی شک در لحظه ی محروم کردن انسانی از حق زندگی ،گرفتار یک واکنش ذهنی و تحت تاثیر نقش اجتماعی القا شده به آنان ، یا آنچه مید اصطلاحا" به آن me می گوید بوده و در تمامی این تعاملات واکنشهای تفوق me بر I و عملکرد ناقصself و واکنشهای از خود رهایی self distruction و گردگشتی Circular reaction قابل جستجوست .
از سازمان یافته ترین این جنایتها یعنی قتلهای سیاسی زنجیره ای که طراحان آن با تحقیق و برنامه ریزی قبلی شکارهای خود را انتخاب می کردند تا جنایتهای خفاش شب که قربانیان خود را بطور اتفاقی پیدا می کرد ، همه و همه در یک نکته مشترک بودند و آن وجود انسانهایی بود که به عنوان فاعل و مجری این قتلها ، خوی انسانی را ترک و به رفتار ضدبشری روی آورده بودند . از دیدگاه همنوایی یا عدم همنوایی قاتلان و مجریان خشونت با جامعه ،هرچند قتلهای سیاسی در نگاه اول ممکن است ، برخلاف دیگر جنایتها که به وضوح نوعی ناهمنوایی را نشان می دهند ، نوعی انگیزه ی پاکسازی بستر جامعه و به دیگر عبارت ، به غلط ، همنوایی بیش از حد را تداعی کنند ، ( و به همین دلیل نیز عاملان خشونتهای سیاسی و طرفداران آنها همواره با روحیه ای حق به جانب متوقع عدم مجازات و بعضا" تشویق از سوی جامعه و مجریان آن بوده اند که متاسفانه نیز گاه به خواست خود رسیده اند . ) توجه به این نکته ضروری است که خشونت بیش از حد اعمال شده در جنایتهای فوق نشان از مجریانی دارد که همچون تمامی قاتلان و جنایتکاران دیگر ، در لحظه ی ارتکاب جنایت تمامی اندیشه ها ، خلق و خو و رفتار انسانی را فراموش کرده و به واکنشهای ناشی از «تعیّن عوامل» پرداخته ، اصطلاحا" شرطی شرایط شده بودند . ( قتل یک خانم مسن ، شلیک مستقیم به روی صورت ، تعدد ضربات چاقو بیش از حدی که برای کشتن یک فرد لازم است و خشونت اعمال شده پس از مرگ مقتول ،نمونه هایی بارز از خشونت سرگشوده از درون یک بیمار روحی است که بیش از عامل بودن ، خود معلول عوامل متعددی است و مهار کردن و درمان او برای امنیت سیستم اجتماعی و جامعه امری لازم و ضروری است . )
از دیدگاه تفسیر گرایی نقطه ی مشترک تمامی این جنایات انسداد ذهن و ممانعت از عملکرد صحیح خود یا Self به عنوان عامل کنش انسانی و تن دادن به Self-distruction یا از خود رهایی می باشد . آنگاه که خود از کنش خلاق و حاصل تفکر و قوه ی فاهمه و تفسیرگری انسانی بازمی ماند ، شخص تحت تاثیر عوامل به واکنشهایی همچون Circular Reaction دست می زند و این نقطه ی مشترک تمامی مجریان این جنایات است . آسیب شناختی و بررسی جرمها ی خشونت بار و جنایات کوچک و بزرگ اجتماعی و سیاسی در سالهای گذشته روند رو به رشد رفتارهای واکنشی تحت تاثیر عوامل و دورشدن انسانها از تفکر صحیح و سالم و کنش انسانی ناشی از تفهم و تفسیرگری ذهن را نشان می دهد که این امروابسته به عوامل گوناگونی همچون گسترش شهرها ، ازدیاد جمعیت و تبعات آن ، توسعه ی افسارگسیخته و برنامه ریزیها ی ایجاد توسعه بدون توجه به تبعات انسانی و اجتماعی آن ، قطبی شدن جامعه در اثر رشد سوگیری برنامه ها و نهادها به سوی اقتصاد سرمایه داری و ... و بسیاری عوامل دیگر می باشد که احساس امنیت را در بخشهای مختلف جامعه با خطر جدی روبرو ساخته است و آمارهای بالای رشد استفاده از مخدرها و خصوصا" داروهای روانگردان ( اعم از آرامبخشها و داروهای ضدافسردگی و اضطراب و ...) موید این مطلب است .
آنچه در خشونت ها و قتلهای سیاسی انجام شده ، قابل توجه است ؛جدا کردن و متفاوت نگریستن به جرم برنامه ریزان از عوامل اجرایی این خشونتهاست . برنامه ریزانی که به رغم رفتارشان که ظاهر یک کنش ناشی از یک تفکر خاص را نشان می دهد ، اما حتی آنها نیز تنها مقلدان یک رفتار نانمادی نشئت گرفته از یک ایدئولوژی خاص می باشند و رفتار آنها نیز پاسخی به عوامل ، و یک رفتار کاملا" تحت تعیّن شرایط و عوامل و تسلیم شدن به نقش اجتماعی است . آنها نیز همچون عوامل اجرایی ؛ البته به نوعی دیگر تحت تاثیر شرایط خاص بوده و درگیر یک واکنش گردگشتی . واکنشی که می تواند تمامی جامعه را درگیر و باعث رشد واکنشهای خشونت بار دیگر شده امنیت و ثبات جامعه را با تهدید جدی مواجه سازد .
آنچه می توان از سبوعیت و خشونت اعمال شده در این قتلها و خشونتها نتیجه گرفت حاکمیت احساس خشم کورو نفرت بر عقل و محو رفتار و کنش ناشی از تفهم است .
سربرآوردن پدیده هایی همچون بیجه ،خفاش شب ، گروه هایی همچون کرکس یا آنهایی که به خشونتهای کوردر سطح جامعه می پردازند ، از بستر اجتماع امروز ایران را می توان معلول عوامل مختلفی دانست که عمده ترین آنها را باید در عملکرد ناقص و گاه غلط نهادها و آژانسهای اجتماعی کننده جستجو کرد . مشکلات ریشه ای در آژانسهایی همچون خانواده ، دیگر مهم ، آموزش و پرورش و مدرسه ، رسانه ها خصوصا" نهاد یکسویه ی رادیوو تلویزیون ، زمینه ها و مکانهای گذران اوقات فراغت و ..در ارتباط با زمینه های ازدیاد جرم و خشونت نظریه های گوناگونی از سوی نظریه پردازان بزرگ ارائه شده است که می توان آنها را تا حدودی بر بستر جامعه ی امروز ایران منطبق دانست. خلاصه ای از برخی از این نظرات چنین است :
۱ ) تالکوت پارسونزنقاط ابهام در قوانین به عنوان مشخص کننده و مرجع هنجارهای اجتماعی را یکی از دلایل جرم و جنایت به حساب می آورد .به عنوان مثال در قوانین ما هنوز مصادیق کودک آزاری توسط پدر و مادر دچار ابهام است .( آیا عادلانه است که اگر پدری فرزند خود را به قتل برساند مشمول قصاص نباشد و تنها به اخذ دیه ازاو کفایت شود ؟یا حدود آزار و ضرب و جرح زن توسط مرد و مجازاتهای آنها نقاط ابهام بسیاری دارد . ) در مرحله ی بعد برخورد یکسان و خالی از تبعیض و تفاوت مجریان قانون با آحاد افراد جامعه حائز اهمیت است .( این مسئله در بحث جرائم یقه سفیدها و یقه آبی ها در بحثهای جامعه شناسی مطرح می گردد . شاید تفاوت برخورد با خودی ها و دیگراندیشان را نیز بتوان در همینجا به بحٍث گذاشت . تمایل بیش از حد قاتل زنان خیابانی در مشهد که نوعی بیمار دگر آزار جنسی بود به ابراز یک شخصیت متعصب مذهبی ناشی از استفاده از همین مسئله بود . )
۲ ) در بسیاری از بحثهای جامعه شناسی شهری به گتوها و نواحی حاشیه ی شهری به عنوان نواحی مولد جرم نگریسته می شود . در کشور ما نواحی حاشیه ی شهرهای بزرگ خصوصا" نواحی حاشیه ی تهران که فرهنگ های مختلف و شرایط سخت کاری و معیشتی را در خود دارند ، میزان بالاتری از آمارجرم و جنایت و خشونت را نشان می دهند . شرایط روانی و اجتماعی حاکم بر مناطق حاشیه ی شهرها و مهاجرنشین در یک نظام طبقاتی شاخص های شناسایی « مناطق یا محله های گذر » را نشان می دهند . هر گونه عملی برای رشد اقتصادی و نقل مکان از این نواحی به سوی نواحی بالاتر مجاز شمرده می شود و بدلیل فرصتهای کم کاری و امکانات انجام کارهای خلاف قانون و درآمدزا بودن آنها وسوسه های زیادی را در اشخاص ایجاد می کنند.
از سوی دیگر عدم فقر اقتصادی و گاه فرهنگی و ناآگاهی از حقوق قانونی خود گاه باعث عدم سرویس رسانی یکسان نیروها و نهادهای حفظ امنیت به این مکانها و اقشار ساکن در آنها مانند نقاط بالاتر شهری می گردد . ( آنچنانکه در پرونده ی بیجه مطرح گشته بود او به خوبی دریافته بود که دزدیدن یک بچه ی مهاجر غیرقانونی یا کشتن یک پیرمرد بی نام و نشان عواقب و تعقیب جدی را در پی نخواهد داشت . همین مسئله و انتخاب برمبنای این تحلیل بود که منجر به تداوم قتلها ی بیجه تا آن تعداد زیاد گردید . مقایسه کنید این مسئله را با قتلهای زنجیره ای که به دلیل اهمیت اجتماعی و شخصیت قربانیان از همان اولین قتلها تحرک زیادی در میان مردم ایجاد گردید و علیرغم گستردگی باند قاتلین و توان بالای آنان در قتل و جنایت به زودی تحت فشار عمومی متوقف گردید .)
دیگر مسائل قابل ذکر در زمینه های رشد جرم و جنایت عبارتند از
۳) رویکرد « لمپنیزم نمایشی » با هدف ایجاد « هاله ی امنیتی » در جامعه ای با مشکلات جدی در حفظ امنیت شخصی از نظر اجتماعی و اقتصادی در نبود نهادهای رسمی و قانونی تعدیل ساز قدرت ( همچون سندیکاها و اتحادیه های واقعی و نهادهای حمایتی ) و موجد یکسانی طرفین درگیر در برابر قضاوتهای رسمی و غیررسمی .
۴ ) رو آوردن به افکار غیرواقعی ، لذات و تفریحات کاذب همچون اعتیاد و... باور به فراواقعیتها Infrareality و گریز از واقعیتهای زندگی به عنوان واکنشی در برابر عدم توانایی در مقابله با واقعیتها ومعضلات زندگی و به هنگام پیدایش یاس و ناامیدی وآثارروانی شخصیت شکست خورده در باورعدم امکان هرگونه تغییر در شرایط سخت و آزاردهنده ی زندگی در شکل امروز ( با ارجاع به نظریه ی گئورگ سی مل در تقابل « زندگی بخش » و « بیش از زندگی »و واکنش در برابر « ساختهای رنج آور » )
۵ ) نفرت فرد در طبقه ی فرودست از افراد هم طبقه ی خود با احساس آنکه از آنها برتر است و جایگاه او در طبقه ی فرادست است . (که از نظر روانی می تواند به نوعی احساس خودبزرگ بینی در شکل پاتولوژیک ختم شود ) در چنین شرایطی شخص با نفرت از اطرافیان می تواند به هر خشونتی علیه آنها دست بزند تا خود را بالا بکشد یا برتری خود را به همه اثبات کند . در مسیر کسب آگاهی طبقاتی این یک مسیر انحرافی است . شخص حتی در صورت فهم نظام طبقاتی نیز بیش از آنکه تمایل به تخریب آن داشته باشد ، میل به حفظ آن با امید قرارگرفتن در جایگاه فوقانی هرم طبقاتی دارد . ( با ارجاع به نظریه ی مارکس و بسط آن توسط لوکاچ در چگونگی و مراحل پیدایش و بسط آگاهی در طبقه ی فرودست یا گذر از طبقه ی درخود به طبقه ی برای خود و انحراف از آن بصورت یک دیالکتیک جبرانی )
۶ ) با ارجاع به نظریه ی ژان بودریار در نظام مصرف نشانه ها و توجه به شاخصهای فرهنگی و رفتاری به عنوان کالاهای قابل مصرف و سرانجام مصرف کالا یا رفتارها و فرهنگهای خاص به عنوان نمایش مصرف نشانه های بیانگر یک شخصیت یا طبقه یا قشر خاص . در بسیاری موارد رفتارهای خشونت آمیز نه ناشی از خواست درونی و کشش فرد بلکه پاسخی است به خواست جامعه از افراد در موقعیتهای خاص . در چنین شرایطی شخص با نشان دادن رفتاری خاص ارائه کننده یک شخصیت نمایشی خاص می باشد .مثلا" یک نوجوان با ارائه رفتارهایی چون سیگارکشیدن یا یک مدل موی خاص و یا حتی یک رفتار سیاسی خاص سعی در نمایش شخصیت طبقاتی خاصی دارد . این کشش به سوی طبقه ی خاص که معمولا" بدلیل هژمونی طبقات فرادست ( با ارجاع به نظریه ی هژمونی گرامشی ) گرایش به رفتارهای طبه ی فوقانی
دارد می تواند ابزاری برای سوءاستفاده ازشخص یا دست زدن اوبه هر جرم و جنایتی واقع شود .
در یک نگاه کلی می توان گفت عمده ترین دلیل ارتکاب به خشونت و هرگونه نابهنجاری اجتماعی در جامعه را می توان در نقائص آژانسهای اجتماعی کننده در جامعه جستجو کرد. تلاش برای بهبود آژانسهای فوق و مبارزه با خشونت آشکار و پنهان در آنها خصوصا" در دو نهاد خانواده و مدرسه ( حتی تحت پوشش و بهانه های تنبیه های تربیتی و آموزشی ) همراه با تلاش برای از بین بردن نقاط ابهام در قوانین و عرف جامعه و برخوردهای یکسان قانون و مجریان آن با آحاد افراد اجتماع که در مقابل قضاوت قانون قرارمی گیرند ،همچنین تشکیل نهادهای تعدیل قدرت همچون سندیکاها و احزاب بطور واقعی و سرانجام تلاش برای نابودی قطبیت جامعه و نظام طبقاتی و بسط فرصتهای برابر رشد برای تمامی اعضای جامعه می تواند از مهمترین راههای از بین بردن خشونت و جرم در جامعه باشد . آنچه بیش از هر چیز دیگر در یک نظام اجتماعی معرفت پیشه قابل تامل و تلاش است تلاش برای ایجاد فرصتهای تفکر و تفهم انسانی برای تمام اعضای جامعه است زیرا تنها در صورت ایجاد چنین فرصتهایی است که می توان جامعه را از هر گونه جرم و خصوصا" خشونت عاری ساخت و جامعه ای پاک و با انسانهایی دارای کنش مسئولانه و انسانی داشت . بی شک مجرمان و عاملان رفتارهای خشونت آمیز خود معلول علتهای پیشینی و نقائص برنامه ها و سیستم اجتماعی اند علتهایی که توجه به آنها مسئولیت برنامه ریزان اجتماعی را سخت تر و سنگین تر می سازد .
[ دکتر مهدی پیروز نیا ]
منبع : هفته نامه فصل نو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست