سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


بازیگری‌ یک‌ کار صرفاً حیوانی‌ است‌!


بازیگری‌ یک‌ کار صرفاً حیوانی‌ است‌!
«کلینت‌ ایستوود» هم‌ مثل‌ خیلی‌ از اسطوره‌های‌ سینمایی‌ دیگر کلمات‌ و جملاتی‌ دارد که‌ در گذر زمان‌ بدل‌ به‌ جملات‌ قصار شده‌اند. جملاتی‌ که‌ بعضی‌ در مورد سینما هستند و بعضی‌ها هم‌ در مورد موضوعات‌ دیگر.
در مورد ارتش‌: به‌ جز شانزده‌ هفته‌ آموزش‌ نظامی‌، همه‌ دوران‌ خدمتم‌ را در ارتش‌ در استخر شنای‌ پایگاه‌ «فورت‌ اورد» گذراندم‌ که‌ از جمله‌ لذت‌بخش‌ترین‌ دوران‌ کاری‌ام‌ بود.
در مورد پست‌های‌ سیاسی‌: در روزگاری‌ که‌ شهردار شهر کوچک‌ «کارمل‌» بودم‌، تا حد زیادی‌ وقت‌ من‌ تلف‌ شد. اما به‌ هر حال‌ آن‌ شهر نیاز به‌ برخی‌ رسیدگی‌ها داشت‌ که‌ باید حتما انجام‌ می‌شد.
در مورد فلسفه‌: اگر دنیا به‌ کام‌ تو نمی‌گردد و اوضاع‌ بر وفق‌ مراد نیست‌، باید بکوشی‌ بسرعت‌ شرایط‌ را عوض‌ کنی‌. اگر بتوانی‌ به‌ این‌ فکر کنی‌ که‌ باران‌ می‌بارد، حتم‌ بدان‌ که‌ باران‌ خواهد بارید.
در مورد کاراکترهایی‌ که‌ بازی‌ کرده‌: این‌، مردم‌ هستند که‌ به‌ بازیگر دیکته‌ می‌کنند که‌ یک‌ شخصیت‌ نمایشی‌ را کنار بگذارد و آن‌ را بازنشسته‌ کند. هر بار که‌ یک‌ نقش‌ تکراری‌ خاص‌ را بازی‌ می‌کنم‌ به‌ خودم‌ می‌گویم‌ این‌ بار آخری‌ است‌ که‌ این‌ کار را می‌کنم‌. اما «هری‌ کثیف‌» مانند یک‌ رفیق‌ قدیمی‌ است‌ که‌ دلم‌ می‌خواهد هر از چند گاه‌، ناغافل‌ سری‌ به‌ او بزنم‌ و ببینم‌ مشغول‌ چه‌ کاری‌ است‌.
در مورد علاقه‌ و ایمان‌ به‌ کار: من‌ از تقلید و دنباله‌روی‌ متنفرم‌ و تک‌روی‌ را تقدیس‌ می‌کنم‌. کار من‌ سنت‌شکنی‌ است‌ و با خراب‌ کردن‌ دیوارها به‌ پیش‌ می‌روم‌.
در مورد هنرپیشگان‌ شخصیت‌گرا: همیشه‌ دلم‌ می‌خواسته‌ یک‌ بازیگر شخصیت‌ گرا باشم‌، تا یک‌ هنرپیشه‌ نقش‌ اول‌. دوست‌ دارم‌ این‌ طور باشد.
در مورد کارگردانان‌ سابقا بازیگر: هر هنرپیشه‌یی‌ باید در دوران‌ کاری‌اش‌ حداقل‌ یک‌ بار کارگردانی‌ کرده‌ باشد. این‌ تجربه‌ به‌ نوعی‌ صبوری‌ و بردباری‌ و نیز قوه‌ و قدرت‌ درک‌ مسائل‌ لازم‌ در ساخت‌ یک‌ فیلم‌ را به‌ هنرپیشه‌ می‌دهد و او را در مقابل‌ مسائل‌ فیلمبرداری‌ آگاه‌ می‌کند.
در مورد سیاست‌: همیشه‌ سعی‌ کرده‌ام‌ خود را یک‌ آدم‌ تک‌رو به‌ حساب‌ آورم‌، تا یک‌ آدم‌ دست‌ راستی‌ یا دست‌ چپی‌.
در مورد دوربین‌: تا می‌توانید در فیلمبرداری‌ زوایای‌ دوربین‌ را تغییر دهید. وقتی‌ دارید یک‌ فیلم‌ را تماشا می‌کنید، در واقع‌ دارید یک‌ عکس‌ دو بعدی‌ می‌بینید که‌ روی‌ یک‌ سطح‌ صاف‌ پرده‌ سینما تابانده‌ شده‌ است‌. برای‌ اینکه‌ این‌ عکس‌ دو بعدی‌ حس‌ واقعی‌ سه‌ بعدی‌ به‌ شما بدهد، باید دوربین‌ را در صحنه‌ حس‌ کرد و این‌ به‌ تماشاگر این‌ امکان‌ را می‌دهد که‌ حس‌ کند بخشی‌ از گروه‌ فیلمبرداری‌ است‌ و نه‌ صرفا یک‌ ناظر بی‌دخالت‌ بیرونی‌.
در مورد بودجه‌ فیلم‌: اگر یک‌ فیلم‌ من‌ شش‌ میلیون‌ دلار هزینه‌ ساخت‌ داشته‌، دوست‌ دارم‌ این‌ هزینه‌ روی‌ پرده‌ ده‌ میلیون‌ دلار به‌ نظر برسد. اما اگر فیلم‌ من‌ مثلا پنجاه‌ و چهار میلیون‌ دلار هزینه‌اش‌ شده‌، و روی‌ پرده‌ سه‌ میلیون‌ دلار به‌ نظر آید، به‌ این‌ معنا است‌ که‌ من‌ کارگردان‌ در کارم‌ شکست‌ خورده‌ام‌. خیلی‌ فیلم‌ها دیده‌ام‌ که‌ برای‌ ساخت‌، بیست‌ سی‌ میلیون‌ دلار هزینه‌ کرده‌اند، اما موقع‌ تماشایشان‌ حس‌ می‌کنی‌ نهایتا شش‌ هفت‌ میلیون‌ دلار صرف‌ ساختن‌ آنها شده‌ است‌.
در مورد سیما و چهره‌: من‌ به‌ این‌ دلیل‌ زیرچشمی‌ نگاه‌ می‌کنم‌ که‌ نور زیاد، اذیتم‌ می‌کند.
در مورد قهرمان‌ها: من‌ اغلب‌ در کارنامه‌ کاری‌ام‌، نقش‌ آدم‌های‌ مطرود را بازی‌ می‌کردم‌. مردم‌، دیگر اعتقادی‌ به‌ قهرمان‌ها ندارند.
در مورد فیلم‌ها: یکی‌ از پردردسرترین‌ فیلم‌هایی‌ که‌ دیده‌ام‌ «واگون‌ ات‌ را نقاشی‌ کن‌» است‌. من‌ این‌ فیلم‌ را در چهار نسخه‌ متفاوت‌ دیده‌ام‌: نسخه‌ کارگردان‌، نسخه‌ تهیه‌کننده‌ و دو نسخه‌ دیگر که‌ از سوی‌ تهیه‌کنندگان‌ اجرایی‌ آماده‌ شده‌ بود و باید بگویم‌ که‌ نسخه‌ کارگردان‌ بهترین‌ نسخه‌ بود و البته‌ این‌ نسخه‌یی‌ نبود که‌ به‌ اکران‌ عمومی‌ در آمد.
در مورد خشونت‌: همیشه‌ خشونت‌ در سینما، ادبیات‌ و تئاتر حضور داشته‌ است‌ اما این‌ جامعه‌ است‌ که‌ خشونت‌ شهری‌ را نادیده‌ می‌گیرد. احتمالا جامعه‌ بیش‌ از هر فیلم‌ سینمایی‌ یا نمایش‌ تلویزیونی‌ دیگری‌ در مورد رفتارهای‌ خشن‌ مسئول‌ است‌. این‌ طرز فکر در امریکا هست‌ که‌ مادام‌ که‌ چیزی‌ به‌ من‌ آزار نرسانده‌، چرا من‌ باید خودم‌ را بخاطر آن‌ چیز آزار دهم‌؟
یک‌ نکته‌ دیگر هم‌ هست‌. وقتی‌ که‌ فیلم‌ «میستی‌ را برایم‌ بنواز» اکران‌ شد، من‌ به‌ دلیل‌ صحنه‌یی‌ که‌ در آن‌ خانمی‌ را کتک‌ می‌زنم‌، مورد انتقاد قرار گرفتم‌. اما صحنه‌ مذکور در فیلم‌ به‌ نوعی‌ دفاع‌ از خود بود. آن‌ زن‌ در تلاش‌ بود تا با یک‌ چاقو مرا بکشد و من‌ چاره‌یی‌ جز دفاع‌ از خود نداشتم‌.
در مورد زنان‌: زن‌ها در بسیاری‌ از مسائل‌ و حیطه‌ها مستعد این‌ هستند که‌ باهوش‌تر از مردها باشند. مثلاص مردهای‌ روشنفکر، اغلب‌ زن‌های‌ احمقی‌ دارند، اما کمتر زن‌ روشنفکری‌ را پیدا می‌کنید که‌ شوهر احمقی‌ داشته‌ باشد.
در مورد بازیگری‌: بازیگری‌ اصلاً و ابداً یک‌ هنر روشنفکرانه‌ نیست‌. یک‌ کار صرفاً حیوانی‌ است‌ که‌ از درون‌ بخش‌ حیوانی‌ مغز بیرون‌ می‌زند...
در مورد بازیگری‌ سینما: یک‌ بازیگر سینما باید به‌ مرحله‌یی‌ برسد که‌ خودش‌ را کاملاً وقف‌ کاراکتری‌ که‌ بازی‌ می‌کند، بکند. هنرپیشه‌ نباید این‌ فکر را بکند که‌ آیا مثل‌ فیلم‌های‌ قبلی‌اش‌ خوشگل‌ به‌ نظر می‌آید یا نه‌!
در مورد نصیحت‌های‌ بازیگری‌: استاد با تجربه‌ و سن‌ و سال‌دار تئاتری‌ من‌ عادت‌ داشت‌ به‌ من‌ بگوید: «هیچ‌کاری‌ انجام‌ نده‌ و فقط‌ آنجا بایست‌!». گری‌ کوپر از اینکه‌ جلوی‌ دوربین‌ هیچ‌ کاری‌ نکند، نمی‌ترسید.در مورد تکیه‌ کلام‌: همیشه‌ جمله‌یی‌ از «جو استیونسون‌» فیلمنامه‌نویس‌ را تکرار می‌کنم‌: «روزم‌ را بساز». این‌ جمله‌ از اوست‌ و من‌ تنها کاری‌ که‌ کردم‌ این‌ بود که‌ از این‌ جمله‌ به‌ عنوان‌ تکیه‌ کلام‌ در آخر جملاتم‌ استفاده‌ کردم‌. این‌ همه‌ سهم‌ من‌ در این‌ مورد است‌. من‌ این‌ جمله‌ را خیلی‌ جذاب‌ تشخیص دادم‌ و به‌ وفور از آن‌ استفاده‌ کردم‌.
در مورد هنر: فرم‌های‌ هنری‌ امریکایی‌ که‌ دارای‌ اصالت‌ باشند، خیلی‌ خیلی‌ کم‌ تعدادند. وسترن‌، جاز و موسیقی‌ بلوز از معدود فرم‌های‌ هنری‌ به‌ شمار می‌روند که‌ واقعاً امریکایی‌اند.
در مورد وسترن‌های‌ اسپاگتی‌: ایتالیایی‌هایی‌ که‌ من‌ باهاشان‌ کار می‌کردم‌ و سروکار داشتم‌ آدم‌های‌ عوضی‌ بیش‌ نبودند. آنها حتی‌ نام‌ فیلم‌هایشان‌ را از روی‌ فیلم‌های‌ امریکایی‌ کپی‌ می‌کردند. مثلاً یک‌ فیلم‌ بود به‌ نام‌ «یک‌ دلار در دندان‌». باورتان‌ می‌شود؟ و البته‌ یک‌ هنرپیشه‌ ایتالیایی‌ بود که‌ نام‌ مستعارش‌ این‌ بود: کلینت‌ وست‌وود. باور کنید.
در مورد تهیه‌کنندگی‌: چرا شرکت‌ تهیه‌ فیلم‌ اختصاصی‌ ام‌ به‌ نام‌ «مالپاسو» را تاسیس‌ کردم‌؟ خیلی‌ ساده‌ است‌. به‌ خودم‌ گفتم‌ وقتی‌ این‌ همه‌ فیلم‌ مشغول‌ ضرردادن‌ است‌، پس‌ من‌ که‌ بهتر از تهیه‌کنندگان‌ دیگر می‌توانم‌ ضرر بالا بیاورم‌. فکر کردم‌ اگر خودم‌ عامل‌ ورشکستگی‌ خودم‌ باشم‌ تا دیگری‌، خیلی‌ بهتر است‌!
در مورد جشنواره‌ کن‌: من‌ از کن‌ خیلی‌ لذت‌ می‌برم‌. اصولاً برای‌ حضور در این‌ رخداد سینمایی‌ به‌ اینجا می‌آیم‌، نه‌ برای‌ جایزه‌ گرفتن‌ و مسائلی‌ از این‌ دست‌.
در مورد تماشاگران‌: همیشه‌ صاحب‌ این‌ توانایی‌ و استعداد بوده‌ام‌ که‌ اگر فیلمی‌ را دوستش‌ داری‌ آن‌ را تماشا کن‌ و اگر فیلمی‌ را دوست‌ نداری‌، پاشو برو هواخوری‌!
در مورد اولین‌ نقش‌ها: معمولاً در بسیاری‌ از فیلم‌های‌ اولیه‌ام‌، نقش‌ دستیار آزمایشگاه‌ را بازی‌ می‌کردم‌. این‌ آدم‌ همان‌ کسی‌ است‌ که‌ در اغلب‌ فیلم‌ها می‌دود و فریاد می‌زند: اینجا آتش‌ گرفته؛ بعد بسرعت‌ جلوی‌ دوربین‌ می‌آمدم‌ و به‌ همان‌ سرعت‌ هم‌ از کادر خارج‌ می‌شدم‌. این‌ تمام‌ کار من‌ بود. هرگز هم‌ تیر نمی‌خوردم‌ یا کشته‌ نمی‌شدم‌، چراکه‌ در آن‌ صورت‌ باید زمان‌ بیشتری‌ را به‌ من‌ اختصاص‌ می‌دادند که‌ بیش‌ از سزاواری‌ و اندازه‌ معمول‌ من‌ بود. یادم‌ می‌آید در آن‌ سال‌ها حتی‌ در فیلمی‌ به‌ نام‌ «قاطر سخن‌گو» هم‌ بازی‌ کردم‌.
در مورد شکسپیر: بسیاری‌ از هنرپیشه‌هایی‌ که‌ در نمایشنامه‌ «هنری‌ پنجم‌» که‌ خیلی‌ دشوار است‌ بازی‌ کرده‌اند نمی‌توانند شخصیت‌هایی‌ را که‌ من‌ بازی‌ کرده‌ام‌ بازی‌ کنند و این‌ واقعاً مضحک‌ و مسخره‌ است‌.
در مورد فیلم‌های‌ کلاسیک‌ قدیمی‌: سال‌ ۱۹۶۴ بود. یک‌ روز مدیر برنامه‌هایم‌ از راه‌ رسید و از من‌ پرسید: «دوست‌ داری‌ به‌ اسپانیا بروی‌ و در یک‌ بازسازی‌ اسپانیایی‌ ایتالیایی‌ آلمانی‌ از روی‌ یک‌ فیلم‌ سامورایی‌ ژاپنی‌ بازی‌ کنی‌؟». به‌ او گفتم‌: «آره‌، خیلی‌ خوشحال‌ می‌شوم‌.» بعد، فیلمنامه‌ را که‌ خواندم‌ فهمیدم‌ که‌ آن‌ فیلم‌ سامورایی‌ ژاپنی‌، همان‌ «یوجیمبو» کوروساواست‌ که‌ ایده‌ بی‌نظیری‌ داشت‌ و این‌ ایده‌، نشان‌ دادن‌ قهرمان‌ قصه‌ به‌ یک‌ شکل‌ کاملاً استثنایی‌ و نوظهور بود.
در مورد نقش‌ها: اغلب‌، نقش‌هایی‌ را بازی‌ می‌کنم‌ که‌ بتوانند مسائل‌ و مشکلات‌ روحی‌ مرا حل‌ کنند.
در مورد فیلم‌های‌ بد: آدم‌ از یک‌ فیلم‌ بد همانقدر چیز یاد می‌گیرد که‌ از یک‌ فیلم‌ خوب‌.
در مورد شهرت‌: ظاهراً بنده‌ استعداد لذت‌ بردن‌ از شهرت‌ را ندارم‌.
در مورد نظام‌ تولید استودیویی‌: شرکت‌ یونیورسال‌ با من‌ قراردادی‌ با عنوان‌ یک‌ «بازیگر در استخدام‌ استودیو» امضا کرد که‌ این‌ یک‌ درجه‌ پایین‌تر از کارمند باجه‌ پست‌ است‌.
در مورد نفرت‌: من‌ از فیلم‌های‌ طولانی‌ متنفرم‌.
در مورد لوکیشن‌: من‌ از لوکیشن‌های‌ طولانی‌ متنفرم‌ و آن‌ را اصلاً دوست‌ ندارم‌.
در مورد مصاحبه‌: من‌ از حرف‌ زدن‌ در مورد خودم‌ اصلاً هیجان‌زده‌ نمی‌شوم‌ و کلاً از این‌ کار متنفرم‌!

● گزیده‌ فیلم‌های‌ کلینت‌ ایستوود کارگردان‌
میستی‌ را برایم‌ بنواز (۱۹۷۱)، بریزی؛ آواره‌ علفزارهای‌ بلند (۱۹۷۳)، بحران‌ برفراز آیگر (۱۹۷۵)، جوزی‌ ولز یاغی‌ (۱۹۷۶)، گانت‌ لی‌ (۱۹۷۷)، برانکو بیلی‌ (۱۹۸۰)، مرد کافه‌های‌ ارزان‌ (۱۹۸۲)، فایر فاکس؛ برخورد ناگهانی‌ (۱۹۸۳)، سوار سرنوشت ‌(۱۹۸۵)، ستیغ‌ اندوه‌ (۱۹۸۶)، برد (۱۹۸۸)، تازه‌ کار (۱۹۹۰)، شکارچی‌ سفید، قلب‌ سیاه‌ (۱۹۹۱)، نابخشوده‌ (۱۹۹۲)، دنیای‌ کامل ‌(۱۹۹۴)، پل‌های‌ مدیسون‌ کانتی‌ (۱۹۹۵)، جنایت‌ بی‌نقا (۱۹۹۸)، رود میستیک‌ (۲۰۰۲)، محبوب‌ میلیون‌ دلاری‌ (۲۰۰۴).
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید