یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

اهداف ترکیه درمنطقه آسیای مرکزی


اهداف ترکیه درمنطقه آسیای مرکزی
بعد از فروپاشی شوروی یکی از تهدیدات مهم امنیتی منطقه را می توان حضور بازیگران فرامنطقه ای (آمریکا، ناتو، چین، اسرائیل، ترکیه و.. .) عنوان نمود که در این میان ترکیه نقش بسزایی را ایفا نموده است. از زمان فروپاشی شوروی، ترکیه سعی کرده تا روابطش را با گروه های ترک منطقه آسیای مرکزی و خزر از سر بگیرد. افزایش نفوذ در جنوب، هدف اصلی سیاست خارجی ترکیه بوده است. در واقع ترکیه به سود احتمالی حاصل از فرصتهای سرمایه گذاری در کشورهای تازه استقلال یافته شوروی، همچنین سود حاصل از منابع دیگر که می تواند در تسهیل توسعه کل منطقه خزر سهمی داشته باشد، بسیار علاقمند است.
به گزارش ایراس ترکیه جزو اولین کشورهایی بود که بلافاصله پس از اعلام استقلال جمهوری های آسیای مرکزی در سال ۱۹۱۹ با دولت های جدید ترک زبان منطقه روابط دیپلماتیک برقرار کرد و آشکارا استراتژی نفوذ فرهنگی و اقتصادی را در قالب کمک به کشورهای برادر دنبال و با میانجی گری بین دولتهای استقلال یافته و غرب خود را به عنوان شریک استراتژیک آمریکا در این منطقه مطرح کرد. به عبارت دیگر، پایان جنگ سرد میان بلوکهای شرق و غرب که موقعیت و اهمیت استراتژیک ترکیه را برای ناتو و غرب کاهش می داد با ظهور جمهوری های اکثرا ترک زبان حاشیه خزر موقعیت جدیدی را برای ترکیه به ارمغان آورد تا خود را به منزله حلقه ارتباطی غرب و جمهوری های ترک زبان مطرح کند.در پی این تحولات مناسبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میان ترکیه و جمهوری های ترک زبان به سرعت افزایش یافت. شرکتهای ترک پروژه های متعددی را در بخشهای حمل و نقل، ارتباطات، ساختمان، معدن، نفت و گاز و.... به عهده گرفتند و دولت ترکیه به ایجاد مدارس و دانشگاههای ترکی در آنها اقدام کرد. اما بخش نفت و گاز منطقه که اهمیت سیاسی و اقتصادی بیشتری نسبت به دیگر بخشها دارد.
مهم ترین بخش اقتصادی مورد توجه دولت ترکیه است. نقش ترکیه را در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز به صورت کلی به سه دوره می توان تقسیم کرد.
۱ ) فعالیت هدفمند در اوایل استقلال این جمهوری ها، در قالب های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... تعریف شده، به منظور ایجاد جای پا.
۲ ) مشارکت در برخی از کنسرسیوم های نفتی در مرحله اکتشاف و بهره برداری از منابع نفت و گاز در جمهوری های منطقه.
۳ ) حضور جدی در ایجاد و احداث خطوط صادراتی انرژی نفت و گاز منطقه، به عنوان کشوری که سعی دارد تا نقش اصلی را به لحاظ سرزمینی در ترانزیت و عبور خطوط نفت و گاز منطقه در میان مدت و درازمدت عهده دار شود. البته واضح است که ترکیه در هر سه مرحله فوق به لحاظ تضاد عملی و رقابت با دو قدرت همجوار منطقه ـ یعنی ایران و روسیه - در تمامی مراحل، حمایت بی شائبه غرب و آمریکا را با خود به همراه داشته است، که شاید دلیل اصلی موفقیت آن نیز همین عامل مهم بوده است. تا قبل از،۱۹۹۰ عراق همسایه ترکیه مرکز اصلی تأمین نفت ترکیه بود و همچنین یک نقش اصلی را در تجارت بین المللی آن بازی می کرد. عراق تقریباًیک سوم نفت تولیدی خود را از طریق ترکیه صادر می کرد. از طریق دو خط لوله هر روز ۲۵۰۰۰۰ بشکه نفت به پالایشگاههای نفت ترکیه فرستاده می شد. بعد ازحمله عراق به کویت در آگوست ،۱۹۹۰ جریان نفت به جیهان از طریق تحریم های ۱۹۷۳ علیه عراق و جنگ خلیج فارس قطع شد. نتیجه آن بود که ترکیه ۳۰ تا ۶۰ بیلیون دلار پیش بینی شده در بخش ترانزیت و گمرک و تجارت و فرصتهای اقتصادی را برای دهه های متوالی از دست داد. در حالی که صادرات عراق زیر نظر توافق نفت در برابر غذا سازمان ملل محدود شد، ترکیه به طور قابل توجهی بر منابع نفت و گاز دریای خزر به عنوان منبع انرژی نگاه کرده است.
از آغاز سپتامبر ،۱۹۹۴ کمپانی پترولیوم دولت ترکیه (TPAO) یک عضو فعال کنسرسیوم صادرات نفت خارجی و گسترش زمینه های نفتی در آذربایجان و قزاقستان شده است. (۲ کشور در قفقاز و آسیای مرکزی که از منابع نفتی خزر بهره مندند). از سال ،۱۹۹۵ ترکیه یک بازیگر مرکزی در توسعه مسیر انتقال انرژی جدید شرق و غرب در حوزه خزر است که وابستگی به مسیر انتقال شمال - جنوب از طریق شوروی، در عصر شوروی را می کاهد یا حذف می کند. در ۲۹ ماه آگوست سال ۱۹۹۵ در اجلاس سران کشورهای ترک زبان در بیشکک قزاقستان، سلیمان دمیرل ریس جمهور وقت ترکیه توضیح داد که چرا ترکیه به شدت علاقمند است تا لوله های نفت و گاز آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان از خاک این کشور عبور کند. از نظر او این سیاست تنها متضمن منافع اقتصادی ترکیه نیست بلکه آنکارا علاقمند است تا وابستگی سیاسی اقتصادی کشورهای حاشیه دریای خزر را به روسیه کاهش دهد. وی اضافه کرد که منافع استراتژیک، سیاسی و اقتصادی آنها در این است که از وابستگی رهایی پیدا کنند. در واقع رفتار ترکیه را در مورد لوله های نفت و گاز باید در این چهارچوب ارزیابی نمود. دمیرل اظهار عقیده کرد که سیاست ترکیه با توجه به مسائل دریای خزر به شدت با رقابت در دوره بعد از فروپاشی شوروی بین ترکیه، روسیه و ایران در کشورهای تازه استقلال یافته اطراف دریای خزر مرتبط است.
ترکیه در زمینه برآوردن نیازهای انرژی خود یک کشور خود کفا نیست، از طرف دیگر سه چهارم ذخایر نفت و گاز اثبات شده جهان در اطراف ترکیه وجود دارد. بنابراین مسأله انتقال انرژی از مسائلی است که نقش آینده ترکیه را در سیستم بین المللی تعیین خواهد کرد. ترکیه وارد کننده نفت و گاز است و برای دستیابی به منابع انرژی منطقه خزر تلاش می کند و عبور خطوط لوله نفت و گاز از ترکیه، درآمدهایی سرشاری نصیب این کشور می کند و به لحاظ سیاسی قدرت چانه زنی این کشور را در مسائل بین المللی افزایش می دهد.
می توان گفت نقش ترکیه در مسائل دریای خزر، بیشتر در تنظیم خطوط لوله های نفت و گاز خزر از طریق خاک این کشور است، تا بدینوسیله هم مشکل انرژی خود را حل کرده و هم از قبل ترانزیت آنها، در آمدهای ارزی قابل توجهی کسب کند. برای ترکیه خط لوله باکو - تفلیس و جیهان - بندر ترکیه در مدیترانه - حائز اهمیت ویژه ای است، زیرا در صورت چنین خط لوله ای، ترکیه به مسیر صدور نفت حوزه تنگیز قزاقستان - خط لوله اکتاو - ماخاچ قلعه - تفلیس- نیز دست خواهد یافت که در این صورت نه تنها نفت دریای خزر بلکه نفت قزاقستان از طریق ترکیه انتقال خواهد یافت. یک دلیل برای ترکیه در ارتقاء دادن خط لوله BTC آرزویش برای متنوع سازی عرضه و کاهش وابستگی به خاورمیانه و روسیه فدراتیو در زمان بحران است. علاوه بر آن، ترکیه می خواهد به پتانسیل اش برای آنچه که کریدور انرژی شرق- غرب است، واقعیت ببخشد. این پروژه به عنوان اولین تلاش در جهت این هدف تفسیر شد. آن اولین پروژه است که منطقه محصور در خشکی خزر را به دریای مدیترانه یا به عبارتی دیگر مسیر اصلی ترانزیتی مرتبط می کند. تراتزیت یا انتقال نفت از طریق تنگه ترکیه یکی از موضوعات اصلی در مباحث مربوط به حمل ونقل منابع انرژی در بستر دریای خزر بوده است.
بیشتر دل نگرانی ها حول افزایش بیش از اندازه ترافیک تانکرها ی نفتکش متمرکز است که در نتیجه حمل نفت این منطقه از طریق این تنگه به بازارهای جهانی بوجود می آید. اگر دریای سیاه به مسیر صادراتی اصلی مبدل شود این ترافیک اضافه خطر حوادث را بسیار افزایش خواهد داد و موجب افزایش جدی آلودگی در آبراهه یا کانالی می شود که هم اکنون شلوغ و سنگین است. جای تعجب ندارد که در مباحث مربوط به مسیرهای صادراتی اصلی، ترکیه بر مخالفت خود با هر گونه گزینه ای که باعث افزایش جدی حوادث شود و تهدیدات امنیتی و زیست محیطی برای انسان و زندگی دریایی در خاک و قلمرو اش بوجود آورد، تأکید کرده است.
یکی از دلایل حمایت ترکیه از خط لوله باکو- جیهان که این تنگه را دور می زند همین است. در واقع بسفر ممکن است دروازه ای به سوی اروپا باشد ولی یک مرکز اختناق و یک مانع برای افزایش جریان نفت از خزر در زمینه های توسعه و خرید برای تولید سوخت نیز هست. در واقع بسفر یکی از شلوغ ترین راههای آبی با ۴۵۰۰۰ کشتی مسافربری به طور سالانه در قلب استانبول است. این ترافیک از طریق کشتی های محلی، ماهیگیری و سایر قایقهایی که از بسفر روزانه عبور می کنند حدود ۱۵۰ درصد در ۳۰ سال گذشته اضافه شده است یعنی حدود سه برابر کانال سوئز. در ،۱۹۹۰ استعمال زیاد از تنگه ۲۰۰ برخورد کشتی ها را در بر داشت که در نتیجه این برخورد سقوط، آتش سوزی و آلودگی نفتی بوجود آمد. برخلاف کشورهای آسیای مرکزی، ترکیه در این منطقه با هر سه کشور قفقاز جنوبی یعنی گرجستان، آذربایجان و ارمنستان دارای مرزهای مشترک زمینی - دریایی است و همین باعث افزایش قدرت مانور ترکیه در این منطقه می شود و وجود مناطق بی ثباتی چون قره باغ، اوستیا، آبخاز و دره پانکیسی در گرجستان اهمیت مجاورت جغرافیایی ترکیه را برای آذربایجان و گرجستان دو چندان می کند. زیرا ترکیه می تواند در زمان ممکن در این مناطق حضور داشته باشد. به عنوان نمونه به دنبال تشدید اختلاف میان ایران و آذربایجان در سال ،۲۰۰۱ هواپیماهای ترکیه بلافاصله در آسمان باکو حاضر شده و حرکات نمایشی انجام دادند.
منبع : روزنامه ابرار