چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
اوباما، نمک احمدینژاد را خورده است
با پرهیز از هرگونه داوری در قصد و گرایش واقعی رئیسجمهور ایران به هر یک از نامزدهای اخیر ریاست جمهوری آمریکا، باید اذعان کرد که روش و اظهارات احمدینژاد در یک بررسی ساده، تلقی تمایل به اوباما را در اذهان تداعی میکرد و این تلقی تا آنجا پیش رفت که برخی از کارشناسان جمله اوایل سال ۲۰۰۸ میلادی او در مصاحبه با خبرنگار «ال پائیس» را که گفت: نمیگذارند اوباما به کاخ سفید راه یابد، نوعی ابراز تمایل صریح او به راهیابی اوباما به کاخ سفید تفسیر کردند.
دمکراتها نیز با تشخیص بموقع تأثیر مثبت نزدیکی به مواضع احمدینژاد که بسیاری از آنها، سیاستهای ثابت نظام بود ـ هرچند روشهای به کار رفته بعضا جای بحث داشت ـ تقریبا از سه سال پیش، با برنامه و منظم، سیاست القای نزدیکی به ایران و حمایت از این مواضع را در جامعه جهانی و آمریکا دنبال کردند.
صراحت و بیپروایی احمدینژاد و از طرفی رسانهای و جهانی شدن موضعگیریهایش، نوعی خوف و رجا نسبت به اظهارات و واکنشهایش را در میان بیشتر سیاستمداران آمریکا پدید آورد. همچنین تنفر مردم آمریکا از سیاستهای بوش و بمباران پیاپی رسانهای او از سوی احمدینژاد، باعث شد تا دمکراتها از این فرصت باد آورده بهترین بهره را ببرند و در هر فرصتی با استفاده از رئیسجمهور ایران، امتیازهایی را از جناح رقیب یعنی جمهوریخواهان به جیب زدند.
پالسهای مستقیمی را که دمکراتها از سه سال پیش تا زمان انتخاب اوباما در تمایل به سفر و برقراری رابطه با ایران فرستادند و بعضا باعث اظهارات عجولانه برخی مسئولان و نمایندگان وقت مجلس در استقبال از آنها شد ـ و البته همان گونه که پیشبینی میشد، هرگز عملی نشد ـ نیز میتوان یکی از شگردهای آنان در راستای وانمودن حسن نیت به شعارهای احمدینژاد ارزیابی کرد.
در حقیقت، رئیسجمهور ایران با برد رسانهای که در جهان و به ویژه آمریکا پیدا کرده بود، شعارهایی را مطرح میکرد و دمکراتها با گرایش به او، همسویی خود به آن شعارها را در جامعه بحران زده اخلاقی و سیاسی و انسانی آمریکا که به شدت به دنبال تحول و تغییر بود، نشان دادند؛ شعارهایی همچون عدالت، صلح عادلانه، گشودن درهای گفتوگو و خروج نیروهای خسته از عراق و...، شعارهایی که بعدا رئیسجمهور گفت یکی از کاندیداهای آمریکا به او گفته: «این شعارها و حرفها در آمریکا خریدار دارد».
در همین راستا بود که در اوج تنشزایی و بحران آفرینی بوش علیه ایران، در آغاز «جان کری»، رقیب دمکرات بوش در انتخابات ۲۰۰۴ میلادی، در اواخر سال ۲۰۰۶ در یک موضعگیری سیاسی اعلام کرد که آماده است به ایران سفر کند.
اواسط سال ۲۰۰۷ نانسی پلوسی، رئیس کنگره آمریکا نیز پس از سفر به سوریه گفت، مایل است به ایران بیاید و یک سال بعد، اوبامای جوان، چهره برگزیده دمکراتها برای ریاستجمهوری، آشکارا تمایل به مذاکره بدون پیششرط با ایران را مطرح کرد. هرچند او این موضع را پس از گذشتن از مرحله نخست انتخابات و کنار زدن هیلاری کلینتون در یک ملاحظهکاری سیاسی به سود صهیونیستها تعدیل کرد تا دل آنها را هم به دست آورده باشد.
همه این موارد کافی است تا به این نتیجه برسیم که اوباما برای پیروزی بر رقیبانش به حمایت هرچند غیر مستقیم رسانهای و عاطفی احمدینژاد نیاز داشت، به ویژه که او متهم (!) به مسلمانی و احمدینژاد هم نماد یک مسلمان از جنس غیر طالبانی بود و او به خوبی توانست با استفاده از احمدینژاد، گام به گام به کاخ سفید نزدیک و نزدیکتر شود.
نخستین امتیاز آشکاری که در این رهگذر دمکراتها از رقیبشان گرفتند، نامهنگاری احمدینژاد با بوش و خودداری او از پاسخگویی به نامهها بود تا با پاسخ ندادن به آنها، تمایز بین جنگطلب و صلحطلب در اذهان برای جامعه آمریکا آسانتر شود.
در ماجرای عراق هرچند آمریکاییها، همواره ایران را در خرابکاری و کشتن نظامیان به دست مرتبطان با ایران متهم میکردند، اما تن دادن ایران به گفتوگو با آمریکا، نتیجهای روشن از موضع ایران برای همکاری در برقراری ثبات در عراق و اثبات دروغ بوش و دار و دستهاش بود که این نیز موضع اوباما درباره مذاکره و خروج نیروهای آمریکایی از عراق تأیید میکرد.
اما شاید اوج بهرهبرداری سیاسی دمکراتها و نامزد جوانشان، از رئیسجمهوری ایران در دانشگاه کلمبیا رقم خورد و دروغهایی که جمهوریخواهان در سالهای پس از حادثه یازده سپتامبر در وحشی، بی فرهنگ، فاقد منطق گفتوگو و محور شرارت خواندن ایران و... تبلیغ کرده بودند، با آن نمایش از بین رفت و مظلومیت ایران در آن نمایش نسبتا عاطفی و احساسی، هرچند برای رئیسجمهور ایران دستاوردهایی داشت، اما مهمترین دستاورد را به ضرر بوش و به سود دمکراتها و به ویژه اوباما که چندی بعد به عنوان نامزد رسمی آنها پا به عرصه تبلیغات نفسگیر نهایی میگذاشت، رقم زد که البته از یک تریبون گفتمانی تا آن اندازه نیز برای دمکراتها خود یک دستاوردی بود کم نظیر و اینکه سیاست دمکراتها در آن فضای آلوده رسانهای غرب و وابسته به صهیونیست چگونه بود و تا چه اندازه خواستند یا اجازه داشتند به سود خود و به ضرر جمهوریخواهان، آن صحنه را مصادره کنند، خود به تحقیقی ویژه نیاز دارد!
سیاست چماق و هویج را معمولا دولتهای زورمدار و زورگو نسبت به ملتها و دولتهای ضعیف به کار میبرند، اما میتوان ادعا کرد احمدینژاد در معاملات سیاسی و گفتمان تهاجمی خود، این سیاست را در مورد جمهوریخواهان به خوبی به کار برد؛ چماق او حملات رسانهای به بوش و دار و دستهاش بود و هویجش نیز دعوت به مناظره و مذاکره در یک گفتوگوی زنده و رو در رو؛ مذاکرهای که بعدها اوباما آشکارا از آن دم زد و جامعه آمریکا نیز با آن فضاسازی دانشگاهی از قبل برای پذیرش آن آماده شده بود.
و سرانجام اوباما در نوامبر ۲۰۰۸، با ۵۲ درصد آرای به دست آمده، اجازه ورود به کاخ سفید را گرفت تا احمدینژاد، نخستین رئیسجمهوری پس از انقلاب باشد تا به یک رئیسجمهور آمریکایی پیام تبریک بفرستد؛ پیامی که صرفنظر از منافع احتمالی که برای ایران دارد، دربردارنده منافع مهمی برای اوباماست تا او با استفاده از محبوبیت رئیسجمهور اسلامی ایران که ناشی از مواضع بحق و ثابت نظام عدالتخواه و انسانی ایران است، این بار نیز با استفاده از احمدینژاد، خود را در در نخستین دشت سیاسی در دل ملتهای مسلمان جا بزند و بزرگترین چالش یعنی تنفر و بیاعتمادی مسلمانان نسبت به غرب را که بوش در میان ملتهای مسلمان ایجاد کرده بود، با این پیام از سر راه خود بر دارد و او نیز با زیرکی خود در برابر چشمان حیرت زده بوش بگوید به آن پیام پاسخ خواهد داد.
این رأی البته هرچند از نگاه برخی صاحبنظران شکننده و فاقد پیام اقبال عمومی به وی بود، اما ارزش واقعی این رأی، هنگامی مشخص میشود که بدانیم اوباما از یک کشور فقیر آفریقایی است؛ او سیاه پوست است؛ او جوان است؛ پدرش مسلمان است و جمهوریخواهان و حتی دمکراتها سالهاست مسلمان را برابر با تروریست میدانند؛ او میخواهد با دشمن نخست آمریکا یعنی ایران دست دوستی بدهد. او تلویحا مورد تأیید احمدینژاد است. او به مبانی خانواده در غرب نگاهی نسبتا ارزشی دارد و حتی از طرف هم حزبی خود، یعنی هیلاری کلینتون، متهم به مسلمانی است و... .
وقتی همه این موارد را ـ که اندکی از آنها مورد تأیید اسلام است ـ کنار هم بگذاریم و بدانیم چگونه جامعه آمریکا که مورد هجوم بی رحمانه تبلیغات رسانهای صهیونیستی است، توانسته در یک چنین محرومیت و مظلومیت فکری (فارغ از اینکه حقیقت شخصیتی اوباما چیست) در حقیقت به آن ارزشها تمایل نشان دهد و به همه آن تبلیغات مسموم پشت پا بزند و بتواند یک مسلمان زادهای را که شاید تنها شاخصه مثبتش، گرایش عاطفی به مسلمانان و احتمالا ارزشهای آنهاست، برگزیند، آن گاه ارزش هر یک رأی نسبت به رأی رقیب او بیشتر مشخص میشود.
با این تفاصیل، در پی آن نیستیم که اوباما را فردی انقلابی یا آرمانی مردم و مسئولان ایران اسلامی معرفی کنیم و ادعا نمیکنیم همه پیروزیاش محصول پایبندی او به موارد مطرح شده در این تحلیل است، اما قطعا بخش عمدهای از این پیروزی را مدیون سیاست و مشی معتدل احمدینژاد نسبت به خود است. باید دید آیا وی با در افتادن و چنگ و دندان نشان دادن به ایران اسلامی، راه سلف خود «بوش» را خواهد رفت تا به منفورترین چهره سالهای آینده تبدیل شود که بوش، منفورترین چهره شش دهه گذشته آمریکا شد یا با نمکشناسی و کمی اخلاقی عمل کردن در رویارویی با ایران و ارزشهای انسانی الهی آن، ریاست جمهوری خود را برای دوره بعد تضمین میکند تا محبوبترین چهره آینده باشد. قطعا او بهتر از همتایان خود معنی این آیه را میفهمد که «یریدون لیطفئوا نورالله بافواهههم والله متم نوره...»
ر ـ ثرایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست