یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
جایگاه تکریم در روابط اجتماعی
● كرامت و تكریم
و ما فرزندان آدم را كرامت بخشیدیم. (اسراء /۷۰)
به طور كلی در برخوردها و رفتارهای اجتماعی، روابطی كه انسانها با هم برقرار میكنند تابع دو دیدگاه است . یا بر مبنای دیدگاه «كرامت» است و یا بر مبنای دیدگاه «اهانت» است . بر اساس این دو نوع نگرش ، روابطی كه انسانها با هم دارند یا مبتنی بر «تكریم» وگرامی داشتن است و یا مبتنی بر «استخفاف » و حقیر شمردن است. در یك نگاه،انسان موجودی است با ارزش و شریف و صاحب كرامت ذاتی و «حاصل بر و بحر» ۱ و در نگاه دیگر موجودی است بی ارزش و حقیر و فاقد كرامت ذاتی و صرفاً طبیعی .
هرگونه كه انسان را تلقی كنیم، همان گونه با او برخورد می كنیم . اگر انسان را موجودی صاحب كرامت بدانیم، تلاش می كنیم این كرامت را در او تقویت كنیم، و به عكس اگر دیگران را بی كرامت بدانیم، از سر تفرعن، آنان را كوچك شمرده ، مورد اهانت و حقارت واسخفاف قرار میدهیم . خداوند در مورد كرامت ذاتی انسانها، در آیه ۷۰ سوره اسراء فرمود: «و لقد كرمنا بنی آدم» (ما فرزندان آدم را - نوع انسان را - كرامت بخشیدیم) و همچنین فرعون را، به عنوان نمونه نگرش و برخورد تحقیر آمیز با انسان معرفی كرده است:
«فاستخف قومه فاطاعوه انهم كانوا قوماً فاسقین.» ۲
او (فرعون) قومش را استخفاف كرد، پس اطاعتش كردند كه آنها قومی فاسق بودند.
فرعون، سمبل برخورد تحقیر آمیز با انسان است كه بقای نظام فرعونی و مناسبات سلطه و استثمار و استحمار ، جز در چهار چوب تهی كردن انسانها میسر نمیشود.
انسان خفیف است كه مطیع فراعنه میشود و این نیست مگر به سبب «فسق» ۳ او. انسانی كه كرامت خود را زمین میگذارد؛ انسانی كه پذیرای اهانت میشود، ابتداً باید فاسق شده باشد، باید از محتوای الهی خود عدول كرده باشد، تا پذیرای استخفاف ستمگر و حكومت ستم شود. اصولاً راه و رسم و سیره همه جباران و حكومتهای خودكامه و فاسد بر این است كه باری ادامه تفرعن و خودكامگی خود، مردم را خفیف سازند، تهی كنند و آنها را از نظر تفكر در سطحی نگاه دارند كه خطری برایشان ایجاد نشود با تحمیق آنها و خرد كردن شخصیت حقیقی شان، آنان را به صورت ابزار وادواتی برای مقاصد خود سازند. جالب آنكه در آیه فوق علت پذیرش استخفاف و قدرت گرفتن فراعنه را در فسق مردم معرفی میكند: «آنها گروهی فاسق بودند»، كه اگر فاسق نبودند و از اطاعت خدا و فرمان عقل خارج نشده بودند و خود را از محتوای الهی، انسان خویش تهی نساخته بودند، تسلیم هیچ فرعونی نمیشدند آنها خود كرامت خویش را لگدمال كرده بودند، آن گاه تسلیم استخفاف فرعونی شدند، آنها فاسق بودند كه تن به تبعیت فاسق دادند.
▪ بنابر آنچه گذشت، به اعتباری در برخورد با انسان دو دیدگاه وجود دارد:
۱) دیدگاه «الهی» كه انسان را با كرامت میداند و نحوه برخورد با انسان را برخورد از سر تكریم میخواهد.
۲) دیدگاه «فرعونی» كه انسان را برای اینكه به زیر سلطه بكشد، استخفاف می كند او را حقیر میداند و دست به تحمیقش میزند، كه اگر انسان خرد شد، خفیف شد، سبك شد ، تن به هر خواری و پستی میدهد.
● منطق عملی پیامبر (ص)
سیره انبیا در برخورد با انسان، سیره الهی است . آنها «كریم» بودند و برخوردهایشان «كریمانه» ؛ «صاحب كرامت» بودند و اهل «تكریم» مردم. انسان تا كرامت نداشته باشد، نمیتواند تكریم كند و رسول خدا (ص) با كرامتترین انسانها بود، چنانكه سیره نویسان در وصف آن حضرت نوشتهاند: «كان اكرم الناس» ؛ و علی (ع) در توصیف این شأن رسول اكرم (ص) او را گرامیترین فرد عشیره و خاندانش معرفی كرد. ۵ او گرامیترین خلق خدا بود، كه خداوند در كتاب شریفش به وجود گرامی به جانت سوگند اینها در مستی خود سرگردانند.
قاضی عیاض پس از ذكر این آیه شریفه و بیان اینكه خداوند در اینجا نهایت تعظیم و تكریم را نسبت به آن وجود عزیز عنوان فرموده است ، از قول ابن عباس نقل میكند: «ما خلق الله تعالی، و ما ذرأ ، و ما برأنفساً اكرم علیه من محمد (ص) و ما سمعت الله تعالی أقسم بحیاهٔ أحد غیره.» x(خداوند تعالی وجودی را گرامیتر از محمد (ص) خلق نكرد و نیافرید و لباس هستی نپوشانید، و من نشنیدهام كه خداوند جز به وجود (گرامی) او به كس دیگری سوگند یاد كرده باشد). و از ابوالجوزاء ۸ نیز شبیه به همین سخن نقل شده است .آن حضرت «اكرم خلق» بود و بیشترین تكریم را در رفتارش نسبت به خلق خدا داشت . او كه مزین به وصف بود، در مناسبات اجتماعی خود آن قدر بیپیرایه وعاری از هر تكلف و افتاده بود كه گویا بشری است مثل سایر مردم بی هیچ مزیتی ، و سیره اجتماعیاش بر تكریم انسانها استوار بود و آن چنان آنها را مورد احترام قرار میداد و گرامی میداشت و شخصیت میبخشید كه تصورش نیز دشوار بود .
قاضی عیاض پس از ذكر این آیه شریفه و بیان اینكه خداوند در اینجا نهایت تعظیم و تكریم را نسبت به آن وجود عزیز عنوان فرموده است ، از قول ابن عباس نقل میكند: «ما خلق الله تعالی، و ما ذرأ ، و ما برأنفساً اكرم علیه من محمد (ص) و ما سمعت الله تعالی أقسم بحیاهٔ أحد غیره.» ۷(خداوند تعالی وجودی را گرامیتر از محمد (ص) خلق نكرد و نیافرید و لباس هستی نپوشانید، و من نشنیدهام كه خداوند جز به وجود (گرامی) او به كس دیگری سوگند یاد كرده باشد). و از ابوالجوزاء نیز شبیه به همین سخن نقل شده است .
آن حضرت «اكرم خلق» بود و بیشترین تكریم را در رفتارش نسبت به خلق خدا داشت . او كه مزین به وصف «لولاك لما خلقت الافلاك » بود، در مناسبات اجتماعی خود آن قدر بیپیرایه وعاری از هر تكلف و افتاده بود كه گویا بشری است مثل سایر مردم بی هیچ مزیتی ، و سیره اجتماعیاش بر تكریم انسانها استوار بود و آن چنان آنها را مورد احترام قرار میداد و گرامی میداشت و شخصیت میبخشید كه تصورش نیز دشوار بود . حضرت حسین (ع) گوید از پدرم از مجلس رسول خدا (ص) پرسش كردم ، فرمود:
«(پیامبر) در مجلسش بهره هر كس را عطا می كرد (هیچ كس بی بهره از مجلس رسول خدا نمی ماند و چنان با كرامت با افراد برخورد می كرد كه ) هیچكس گمان نمی برد از او گرامیتر هم كسی باشد... مجلس او مجلس گذشت، حیا، راستی و امانت بود؛ در آن صداها بلند نمیشد (و داد و قال نبود) ... انسانها در مجلس رسول خدا متواضع بودند و بزرگ را گرامی می داشتند و با كوچكترها مهربان بودند؛ حاجت انسان حاجتمند را بر خویش مقدم داشته روا میكردند وغریب و بی كس را نگهداری و رسیدگی مینمودند.
حسین (ع) گوید به پدرم گفتم : سیره آن حضرت با همنشینانش چگونه بود؟ فرمود: همیشه خوشرو و خوشخوی و نرم بود، خش و درشتخو و سبكسر و فحاش و عیبجو نبود و كسی را مدح نمیكرد... هرگز كسی را سرزنش نمیكرد و از او عیب نمیگرفت ، و لغزش و عیبهای مردم را جستجو نمیكرد... براسائه ادب شخص غریب در پرسش و گفتار شكیبا بود، تا آنجا كه اصحاب درصدد برخورد (با آن شخص مزاحم) میشدند، و (آن حضرت) می فرمود: وقتی حاجتمندی را دیدید یاری و كمكش كنید هرگز ثنای كسی را نمیپذیرفت مگر آنكه به عنوان تشكر (از آن حضرت ) باشد. و كلام احدی را قطع نمیكرد مگر آنكه از حد گذشته باشد كه در آن صورت با نهی و یا برخاستن كلام او را میبرید.»
رفتار اجتماعی پیامبر مبتنی بر تكریم انسانها، چنین بود و توصیه می كرد كه برادران دینی خود را گرامی بدارید كه اگر كسی برادر مسلمان خود را تكریم كند ، خدای عز و جل را تكریم كرده است :
«من أكرم أخاه المسلم فانما یكرم الله عز و جل.»
آن حضرت به هیچ وجه اجازه تحقیر كردن نمیداد و مسلمانان را از اینكه یكدیگر را تخفیف كنند پرهیز میداد:
«لا تحقرن أحداً من المسلمین فان صغیرهم عندالله كبیر.»
مبادا فردی از مسلمانان را كوچك شمرده تحقیر كنید كه كوچك آنان نزد خدا بزرگ است .
رفتار آن حضرت گویای نگاهی از سر كرامت به انسان بود . چنانكه سیره نویسان درباره برخوردهای وی مینویسند:
«به هر كس میرسید ابتدا سلام میكرد و هر كس برای خواستهای نزد آن حضرت میآمد در انجام كار وی بردباری می كرد (تا خواستهاش برآورده شود) و یا آن فرد خود منصرف شود. هرگز نشد كسی دست پیامبر را بگیرد و آن حضرت جلوتر از طرف، دست خود را از دست وی بكشد. و چون به مرد مسلمانی میرسید ابتدا با او مصافحه می كرد و چون مشغول نمازبود و كسی در كنارش مینشست نماز خود را تخفیف می داد و تمام می كرد ورو به او می كرد و می فرمود: آیا حاجتی داری؟ هر كس بر وی داخل می شد او راتكریم می كرد چنانكه گاهی لباس خود را زیر او پهن میكرد و یا او را بر تشك خود مینشاند.»
این موارد، نمونههای روشنی است از اینكه پیامبر خدا با مردم چگونه بود و به چه نحو تكریمشان میكرد.درحالی كه كراهت داشت جلوی پایش بلند شوند، و دوست میداشت با او بدون تكلف و مجامله و به راحتی برخورد كنند، اما خود ازسر تكریم انسانها چنان احترامشان می كرد كه موجب شگفتی است . صحنه زیبایی را نقل كردهاند كه مردی وارد مسجد شد در حالی كه پیامبر به تنهایی نشسته بود. (با وارد شدن آن مرد) حضرت بلند شد و جا باز كرد، مرد (در شگفت شد و ) گفت : ای رسول خدا جا كه بسیار است ! فرمود: «حق مسلمان بر مسلمان است كه اگر دید برادرش می خواهد بنشیند (احترامش كند و) بلند شود و برایش جا باز كند .
این ارزش گذاری به افراد، در جای جای رفتار اجتماعی پیامبر تجلی داشت، چنانكه أنس بن مالك در بیان آن میگوید:
« كان رسول الله (ص) یعود المریض ، و یتبع الجنازهٔ و یجیب دعوهٔ المملوك.»
(عادت پیامبر چنین بود كه ) مریض را عیادت میكرد و جنازه را مشایعت مینمود و دعوت برده را اجابت میكرد.
او از هر گونه رفتاری كه بوی تفرعن و خوی تكبر ازآن استشمام میشد بیزار بود و از هر حركتی كه تشبه به اشرافیت و سلطنت داشت متنفر بود و پرهیز میكرد، چنانكه حضرت صادق (ع) فرمود: (پیامبر ) بد می دانست كه تشبه به سلاطین داشته باشد.
او اجازه نمی داد كه كسی او را با پای پیاده همراهی كند در حالی كه خود سواره بود ، مگر اینكه حضرت آن فرد را همراه خود سوار می كرد و اگر نمی پذیرفت ، می فرمود: شما جلو برو و در فلان مكان منتظر باش و اگر كاری داری در آنجا یكدیگر را ملاقات می كنیم. چرا كه جز این را استخفاف انسانها می دانست و آن كه صاحب كرامت است ، با مناسبات خلاف تكریم رفتار نمی كند. این سلاطین وملأ و اشراف و مترفان هستند كه برای كسب اعتبار نیاز به جلوههای دروغین رفتاری دارند ،آنها هستند كه برای بزرگ داشتن خود حقیر خویش نیازمند خفیف ساختن دیگرانند ، نه رسولی كه«اكرم» انسانهاست ،و نه آنكه از «كرامت» ذاتی خود(به سبب «فسق» ) تهی نشده است .
پیامبر (ص) حتی در نگاه كردن به افراد هم تكریمشان میكرد و همیشه با لبخندی سراسر رحمت و كرامت با آنان روبهرو میشد و پذیرایشان میگردید، چنانكه جریربن عبدالله نقل كرده است كه نشد با آن حضرت برخورد كنم و او به من تبسم ننماید. و بدرستی گفته شده است : «كان أكثر الناس تبسما» (او بیشتر از هر كس متبسم بود.) و از سر تكریم یاران خویش، حتی در نگاه كردن به آنان هیچكس را فرو گذار نمیكرد و نگاهش را بین اصحابش تقسیم میكرد، و به مساوات به این و آن نگاه میكرد:
به منظور احترام كامل، اصحابش را با كنیه خطاب میكرد و آنها را از سر تكریم با آن اسمی كه بیشتر دوست داشتند میخواند و هرگز سخن كسی را قطع نمیكرد:
او انسانها را واجد كرامت میدانست و اساس اصلاح را بر رشد كرامت انسانها قرار داده بود. انسانها از زاویه نگاه مكتب او یا «مؤمن» هستند و یا صاحبت «عزّت» و یا «فرزند آدم » و واجد «كرامت» ؛ همان طور كه نمونه تامّ تربیت نبوی، علی (ع) آن هنگام كه مالك اشتر نخعی را جهت فرمانداری مصر اعزام می كرد، در عهدنامه معروف خویش ، این زاویه دید را در معرضش قرار داد و فرمود: مردمان دو دستهاند، دستهای برادر دینی تواند ، و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند:
آنها كه برادر دینی تواند و خویشاوند عقیدتی ات، حقوقی بر گردن تو دارند و آنها كه در خلقت مانند تواند و خویشاوند نوعیات، حقوقی به تناسب خویش . امام (ع) نگاه مسلمان را به همه انسانها ، چه آنان كه همكیش او هستند و چه آنان كه همنوع او میباشند ، تصحیح می كند و نسبت به هر یك سفارشهایی مینماید؛ چرا كه بنی آدم را واجد كرامت الهی میداند.
حضرت صادق (ع) از پدران گرامیش نقل كرده است كه زمانی (در عصر حكومت امام علی (ع) ) امیر مؤمنان (ع) در راه با مردی از اهل كتاب برخورد كرد، مرد از او پرسید كه مقصدش كجاست . امام گفت عازم كوفه است و آن مرد نیز در همان مسیر به مكان دیگری میرفت . مقدار مشترك راه را با هم مصاحب شدند تا به جایی رسیدند كه مسیرها جدا میشد، اما امام از راه خود به سوی كوفه جدا شده و همراه آن مرد وارد مسیر او شد. مرد كتابی با شگفتی پرسید: مگر نگفتی كه عازم كوفه هستی؟ امام گفت : چرا . پرسید: پس به چه دلیل وارد این مسیر شدی و از راه خود دور گشتی؟ امام گفت : می خواهم قدری تو را همراهی كنم تا حسن رفاقت را به جا آورده باشم كه پیامبر ما (ص) به ما دستور داده است كه هرگاه دو نفر در راهی مصاحب هم شوند حق بر یكدیگر پیدا كنند ولازم است انسان رفیق راهش را در هنگام جدایی چند گامی بدرقه كند . مرد كتابی با شگفتی گفت : واقعاً چنین است ؟ حضرت پاسخ داد : آری . مرد گفت : بی گمان هر كه او را پیروی كرده به سبب همین كردارهای بزرگوارانه او بوده است و من تو را گواه میگیرم كه پیرو دین تو و بر كیش شما هستم. آن گاه مرد كتابی با امیرمؤمنان (ع) برگشت و چون او را شناخت (كه خلیفه مسلمانان است) مسلمان شد.رفتار پیشوایان اسلام چنین بوده است . انسان واجد گوهر كرامت است و با تكیه بر این كرامت و رشد آن است كه تربیت نبوی شكل میگیرد و انسان از كجیها و ناراستیها دوری میگزیند . با همین سمت گیری است كه مجموعهای از دستورات و توصیههای تربیتی سازمان یافته است: كرامت در نگاه، كرامت در رفتار، كرامت در گفتار. خداوند به پیامبرش امر می كند:
(ای پیامبر) به بندگان من بگو به نیكوترین وجه سخن گویند.
و همچنین فرمود:
«قولوا للناس حسناً .» ۳۰
با مردم به نیكی سخن گویید.
مردم را تكریم كنید آنچنان كه دوست میدارید شما را تكریم كنند. امام باقر (ع) درباره این آیه شریفه فرمود:
«قولوا للناس أحسن ما تحبون أن یقال لكم.» ۳۱
به بهترین و پسندیده ترین وجهی كه مایلید با شما سخن گویند با مردم سخن بگویید.
و آن جلوه جامع و اتم كلمات اللّه، به همه كرامتها و خلق كریم آراسته بود ۳۲ و مردمان را با كرامت هدایت كرد: نگاه او، رفتار او، گفتار او مشحون از رحمت نسبت به مردم بود. می فرمود:
«لا یرحم الله من لایرحم الناس.» ۳۳
آن كه به مردم رحمت نداشته باشد، مورد رحمت خدا قرار نمیگیرد.
و آن كه اهل رحمت نباشد، انتظار رحمت نداشته باشد، كه : «من لا یرحم لا یرحم.»۳۴
مناسبات اجتماعی در فضای تكریم و از سر رحمت اصلاح میشود و نمیتوان در فضای استخفاف و از سر غلظت روابط اجتماعی را به سامان كشید.۳۵شاخصه مسلمانی پیروی از آن وجود ربانی است . او رسول رحمت بود و نبی كرامت و مؤكداً میفرمود:
«لیس منا من لم یرحم صغیرنا و یوقر كبیرنا.»۳۶
از ما نیست آنكه به كوچك ما رحمت نداشت و بزرگ ما را گرامی نداشت.
در مناسبات رحمت وكرامت است كه امكان سیر كمالی فراهم میشود و رحمت الهی شامل حال انسانهای ایمان آورده میگردد. امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل كرده است كه :
«من أكرم أخاه المؤمن بكلمهٔ یلطفه بها و فرج عنه كربته لم یزل فی ظل الله الممدود علیه من الرحمهٔ ما كان فی ذلك.» ۳۷
كسی كه برادر مؤمن خود را با كلمات مودت آمیز خویش احترام نماید و اندوه او را بزداید ، تا زمانی كه این سجیه در او باقی است پیوسته در سایه رحمت خدا خواهد بود.
جامعهای كه مناسباتش بر مبنای تكریم باشد پیوسته در سایه رحمت حق است و انسانهایی كه در فضای تكریم رشد مییابند ، متعادل خواهند بود و از تن دادن به ذلت و رقیت و زبونی و معصیت ابا خواهند داشت ، زیرا گوهر كرامت حافظ شرافتهای الهی است . امیرمؤمنان (ع) در وصیت خویش به امام مجتبی فرمود:
«و أكرم نفسك عن كل دنیهٔ و ان ساقتك الی الرغائب فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا.» ۳۸
كرامت نفس خود را محافظت كن و از هر قسم زبونی و پستی بپرهیز ، هر چند آن پستی وسیله نیل به تمنیات باشد، زیرا مقابل آنچه از سرمایه شرافت نفس خود میدهی هرگز عوضی كه با آن برابر باشد به دستت نخواهد رسید.
● تكریم كودكان در سیره پیامبر (ص)
با حفظ و رشد كرامتهاست كه امكان اصلاح و سیر صعودی فراهم میشود و اینكه در سیره نبیاكرم آن همه تأكید بر تكریم كودكان وجود دارد یك جهتش جنبه تربیتی آن و اصلاح مناسبات اجتماعی براساس تكریم است .«جامعه فاضله» جامعه صاحب كرامت است و نقطه مقابل آن «جامعه فاسقه » است كه جامعهای است فاقد كرامت. بنابراین از مسائل مهم در سیره اجتماعی پیامبر، تكریم كودكان است تا انسانهایی رشد یابند كه گوهر كرامتشان آنان را «سالم» ، «صالح» و «قائم به حق» بدارد. آن حضرت از همین رو میفرمود:
«أكرموا اولاد كم و أحسنوا آدابكم.» ۳۹
فرزندان خود را كرامت كنید و با آداب نیكو با آنها معاشرت نمایید.
تأكید حضرت بر احترام فرزندان و رعایت برخوردهای احترام آمیز با آنان، برای این است كه شرافت ذاتی آنها سركوب نشود. رفتار مبتنی بر روشهای پسندیده و گرامی داشتن كودكان است كه آنها را افرادی مستقل، آزاده، محكم، با شرافت و صاحب فضیلت میسازد. اگر كودك كرامت دید و شخصیت حقیقیاش احترام شد، راست و مستقیم و با فضیلت میشود و چنانچه مورد تحقیر واهانت قرار گیرد ، رشد فضائل در او متوقف شده، به انحراف و كجی میگراید.
این صحنهها در كرامت كودكان در تاریخ بشر بینظیر است . تاریخ به یاد ندارد كه رهبری مذهبی - سیاسی، آن هم مانند رسول خدا با كودكان این گونه رفتار كرده باشد. سیرهنویسان بدرستی و با دقت تعبیر كردهاند: «والتلطف بالصبیان من عادهٔ رسول الله (ص) » ۴۶ (لطف و عنایت وتوجه به كودكان از عادت رسول خدا بود) . آن وجود گرامی در جهت تكریم كودكان ، به آنان سلام میكرد ۴۷ و توصیه میكرد كه به این عمل او تأسی شود؛ أنس بن مالك گوید: ما كودك بودیم كه رسول خدا بر ما گذشت و فرمود: «سلام بر شما كودكان» ۴۸ و امام باقر (ع) نقل كرده است كه رسول خدا (ص) میفرمود:
«خمس لا أدعهن حتی الممات : ... والتسلیم علی الصبیان ، لتكون سنهٔ من بعدی.» ۴۹
پنج چیز است كه تا لحظه مرگ آنها را ترك نمیكنم: ... یكی از آنها سلام كردن به كودكان است ، (و در انجام این اعمال مراقبت دارم) تا پس از من به صورت سنتی بین مسلمانان بماند و معمول شود.
سنت پیامبر بر كرامت استوار بود، چرا كه نتایج كرامت و یا حقارت شخصیت بسیار گسترده است و در بیانات آن وجود گرامی واوصیایش نسبت بدانها تذكرات فراوانی داده شده است كه به مواردی از آن اشاره میشود.
● نتایج كرامت و یا حقارت شخصیت
۱) آزاد شدن از دنیا و یا اسارت در چنگال آن
اساسیترین ویژگی برخاسته از كرامت نفس ، آزاد شدن از دنیاست كه رهایی از همه مصائب است . دنیا در چشم انسان صاحب كرامت كوچك و حقیر است ، پس به آن دل نمیبندد وانسان حقیر است كه به سبب حقارت خویش دنیا را بزرگ میشمارد و خود را اسیر آن میسازد . انسان به میزانی كه خرد میشود، دنیا برایش بزرگ می نماید و به میزانی كه بزرگ میشود، دنیا كوچك مینماید . از امام باقر (ع) نقل شده است كه :
«فمن كرمت علیه نفسه صغرت الدنیا فی عینه و من هانت علیه نفسه كبرت الدنیا فی عینه.» ۵۰
هر كس از كرامت نفس برخوردار باشد، دنیا در چشمش كوچك است و هر كس نفسش خوار باشد، دنیا در چشمش بزرگ است .
و نیز از زینالعابدین (ع) روایت شده است :
«من كرمت علیه نفسه هانت علیه الدنیا.» ۵۱
كسی كه از كرامت نفس برخوردار است ، دنیا نزد او حقیر و ناچیز است .
۲) نفاق و دو رویی
مسأله نفاق از پیچیدهترین و عمدهترین مسائل اجتماعی - سیاسی جامعه اسلامی است . چنانكه با به حاكمیت رسیدن اسلام و تحقق مدینه نبوی سیر نزول آیات مربوط به نفاق و منافقین شدت گرفت . قرآن كریم بر این مسأله تأكید شگفتی دارد ۵۲ و در سیر تاریخ هر چه بشر جلو آمده است ، نفاقش پیچیدهتر گردیده و قدرتش بر تصنع افزایش یافته است . اینكه انسان به گونهای فكر كند و به گونه دیگری خود را بنمایاند، ریشه در حقارت نفس او دارد. اینكه عواطف انسان در یك جهت باشد و ظهور احساساتش در جهت مقابل آن از رو و ریاست وناشی از ذلت نفس او. اینكه باور انسان به اموری باشد و تظاهر گفتار و رفتار او در خلاف آن، به سبب پستی او در نفس خویش است . این حقیقت بلند در كلام امام بیان (ع) چنین آمده است :
«نفاق المرء من ذل یجده فی نفسه.» ۵۳
نفاق و دورویی انسان ، ناشی از حقارت و ذلتی است كه فرد در وجود خود احساس میكند.
۳) فضائل و رذائل اخلاقی
از تبعات روشن كرامت و حقارت، شكلگیری فضائل و رذائل در اخلاق فردی و اجتماعی است از مردمی كه حقیر شده باشند و شرافتهایشان لگدمان شده باشد، نمیتوان انتظار رفتاری شرافتمندانه داشت. انسانی كه كرامت وجودیش رشد مییابد و شخصیت و شرافت معنوی مییابد ، بر اداره خویش توانا میشود، از همین روست كه امیرمؤمنان (ع) فرمود:
«من كرمت علیه نفسه هانت علیه شهوته.» ۵۴
كسانی كه شخصیت و شرافت معنوی دارند، شهوات و تمایلات نفسانی در نظر آنها پست و كوچك است .
جامعهای كه كرامت یابد، عزت می یابد و تن به امور ذلت بخش و تباه كننده نمیدهد:
«من شرفت نفسه نزهها عن ذلهٔ المطالب .» ۵۵
آنان كه شرافت نفسانی دارند و خویشتن را به خواهشهای پست آلوده نمیكنند. آنها خود را بالاتر از آن میدانند كه با نافرمانی حق، كرامت خود را بشكنند:
«من كرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیهٔ.» ۵۶
آنان كه كرامت نفس دارند هرگز با ارتكاب گناه آن را پست و موهون نمیكنند.
تأكیدی كه در سیره نبوی بر كرامت وجود دارد به همین منظور است و اگر افراد استخفاف شوند، تحقیر شوند، مورد اهانت قرار گیرند، ناهنجارترین رفتار نیز از آنان دور نیست:
«من هانت علیه نفسه فلا ترج خیره.» ۵۷
كسانی كه نفسشان پست و خوار باشد، به خیرشان امیدی نداشته باش.
از انسانهای پست، انتظار خیر و صلاح نمیرود، كه از پست، پستی خیزد و از تحقیر شده، بدی، كه امام هادی (ع) فرمود:
«من هانت علیه نفسه فلا تأمن شره.» ۵۸
انسانی كه نفسش خوار شود، از شر او ایمن مباش.
به سبب همین پیامدهاست كه در منطق نبوی آن قدر بر كرامت افراد تأكید شده است . حتی خودبینی و خود خواهی و تكبر كه سرآغاز تباهیهای فردی و اجتماعی است، معلول حقارت نفس است . امام صادق (ع) فرمود: .
«ما من احد یتیه الا من ذلهٔ یجدها فی نفسه.» ۵۹
هیچكس به خوی (ناپسند) تكبر مبتلا نمیشود مگر به سبب خواری و ذلتی كه در درون خود احساس میكند.
آن كه جامه بزرگی بر تن خویش میكند و با مردم از سر تكبر برخورد میكند، حقیری است كه بر حقارت خویش می افزاید. پیشوای صادق (ع) فرمود:
«الكبر رداء الله، فمن نازع الله عز و جل رداءهلم یزده الله الا سفالا.»۶۰
كبر و بزرگی جامهای است كه مخصوص خداوند (بی نیاز و شایسته ذات مقدس (اوست) و كسی كه با او در این صفت به معارضه برخیزد (و به مردم بزرگی بفروشد) خداوند جز پستی و حقارت چیزی بر او نمیافزاید.
همه جباران و ستمگران و متكبران ، به سبب ذلت نفس خویش به استبداد و ستم و بزرگ مداری دست میزنند، كه حقیر خواهان ظلم است و دنی خواهان فساد و ذلیل خواهان بزرگی.
«ما من رجل تكبر أو تجبر الا لذلهٍٔ وجدها فی نفسه.» ۶۱
هیچ انسانی دچار تكبر یا ستمگری و خشونت نمیشود مگر به سبب پستی و حقارتی كه در نفس خویش احساس میكند.
مصطفی دلشاد تهرانی
منبع : روزنامه تفاهم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست