یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا

نبرد در واشنگتن و بغداد


نبرد در واشنگتن و بغداد
این نکته از انکارنا پذیری گسترده تئوریک و تجربی برخوردار است که برای تحقق هر هدفی جدا از ماهیت آن در وهله اول نیاز به وجود اراده طراحان و بانیان هدف برای کسب موفقیت و دستیابی به پیروزی است. هر چند که اهمیت و اعتبار الگوهای روابط واحدهای شکل دهنده سیستم بین الملل و به عبارتی ساختار سیستم را باید فراوان شمرد اما در تحلیل نهایی این تصمیم گیرندگان هستند که با توجه به کیفیت اراده یی که برای تحقق هدف به نمایش می گذارند از نقش برجسته یی برخوردار می شوند. نیت و خواست طراحان هدف را محققاً باید شرط لازم برای کسب پیروزی دانست. اما در کنار این شرط لازم به ضرورت باید صحبت از وجود شرط کافی برای امکان پذیر شدن تجلی موفقیت آمیز هدف کرد.
شرط کافی همان ماهیت محیط است. محیط را که به عنوان شرط کافی منظور می کنیم از دو بعد تشکیل شده است. محیط داخلی که فضای شکل گیری هدف و خصلت های آن را شکل می دهد و محیط بین المللی که فضای عملیاتی پیاده سازی هدف را به وجود می آورد. هر هدفی برای تحقق یافتن نیازمند برخورداری از محیط داخلی و بیرونی متناسب با الزامات و نیازهای خود است. هر دو محیط از برجستگی انکار ناپذیری برخوردار هستند چرا که بدون تقارن ضرورت های هدف با ضرورت های محیط های داخلی و بین المللی تحت هیچ شرایطی به مقصد رسیدن ایده آل هدف در چشم انداز قرار نمی گیرد.
در جوامع دموکراتیک طراحان هدف به لحاظ حفظ قدرت که تنها براساس رضایت شهروندان حاصل می شود مجبور هستند توجه خاص و در بسیاری از موارد فزون تری در مقام مقایسه به گرایش ها و نظرات محیط داخلی بکنند. در اینجا باید توجه کرد که مهم نیست محیط داخلی براساس داده های صحیح و معتبر و یا کاملاً غیرمعتبر به جمع بندی رسیده باشد. آنچه از اهمیت برخوردار است این واقعیت کتمان ناپذیر است که جدا از کیفیت تحلیل محیط داخلی تصمیم گیرندگان گریزی جز در نظر گرفتن و توجه به نیازهای محیط داخلی ندارند.
در یک برهه کوتاه مدت شاید این امکان پذیر باشد که نظرات در محیط داخلی را نادیده گرفت و امید به موفقیت و دستیابی به هدف داشت اما در یک مقطع زمانی طولانی به شدت مشکل و هزینه بر است که با وجود عدم تقارن ارزش های حیات بخش هدف و ارزش های بیان شده به وسیله کثرت محیط داخلی، به دنبال کردن هدف ادامه داد.
در جوامع دموکراتیک کسب و حفظ قدرت از صندوق آرا به دست می آید و این صندوق ها را شهروندان که واحدهای اصلی شکل دهنده محیط داخلی هستند پر می سازند. جنگ عراق در مارس سال ۲۰۰۳ با موافقت اکثریت اعضای کنگره امریکا آغاز شد و بخش وسیعی از شهروندان این کشور آن را مطلوب یافتند. با وجود مخالفت وسیع در محیط بین المللی طراحان سیاست عراقی در ساختار قدرت، اراده لازم برای تحقق اهداف خود را به نمایش گذاشتند و همسویی ارزشی بین اهداف تعیین شده و گرایش های شهروندان وجود داشت.
محققاً طراحان سیاست خارجی امریکا و شهروندان این کشور در کنار بسیاری از نخبگان سیاسی در خصوص پیروزی بر رژیم صدام اتفاق نظر داشتند و کشور از امکانات، منابع و ظرفیت های لازم برای دستیابی به این هدف برخوردار بود. اما تمامی این گروه ها در رابطه با کیفیت و چگونگی مدیریت دوران پس از صدام به ارزیابی غلط گرفتار آمدند.
به دلیل ضعف منابع اطلاعاتی به جهت نقص تنوع اطلاعات در دسترس و به روز نبودن اطلاعات به لحاظ فقدان آگاهی کافی در خصوص ماهیت حیات در عراق و چینه بندی گروهی، امریکا در دستیابی به اهداف در عراق بدون حزب بعث و حکومت فردی صدام حسین با ناکامی وسیع مواجه بوده است. به دلیل عدم توانایی در رسیدن به پیروزی در حیطه اهداف تعیین شده، طراحان اهداف امریکا در عراق با محیط داخلی به شدت متعارض با توجیهات و ارزش های خود روبه رو شده اند. شکست در ملت - دولت سازی در عراق که ناامنی وسیع در کشور سمبل آن است سبب شده است که ائتلاف شکل گرفته در مارس سال ۲۰۰۳ از هم دریده شود و تنش وسیع در جامعه، اختلافات گسترده در بین نخبگان سیاسی، تعارضات فراوان بین دو نهاد تعیین کننده سیاسی یعنی کنگره و کاخ سفید و گسل فزاینده اجتماعی بین شهروندان شکل بگیرد. ناتوانی طراحان سیاست خارجی امریکا در به وجود آوردن یک دولت ملی و همه گیر کارآمد که از ظرفیت و توانمندی لازم برای شکل دادن به حداقل های وظیفه یک حکومت که همان ایجاد و حفظ نظم است برخوردار باشد، معضلات وسیعی را به وجود آورده است.
شکاف گسترده به وجودآمده در اجتماع منجر به این شده است که قوه مجریه از سرمایه لازم برای پیش بردن اهداف خود در عراق با تمامی قوا و منابع در اختیار عاجز شود. با در نظر گرفتن اینکه تصمیم گیرندگان سیاست ها در عراق از همان ابتدا محیط بین المللی را نامساعد با اهداف خود یافتند، بیش از همیشه وابسته به متغیری به نام محیط داخلی شدند.
این بدان معناست که از سه ستون ضروری برای موفقیت در کسب هدف که محیط داخلی، محیط بین المللی و اراده تصمیم گیرنده است به ناچار آنان با تکیه بر دو ستون سیاست خود را پیش بردند. امروزه با از بین رفتن همسویی محیط داخلی با اهداف کاخ سفید تنها فاکتوری که به تداوم حضور امریکا در عراق و تلاش برای استحکام بخشیدن به دولت حاکم و فرآیند ملت سازی، انرژی را اعطا کرده است همان اراده تصمیم گیرندگان است اما پرواضح است که سیاستی که تنها متکی به چشم اندازهای فردی رهبران باشد و بی بهره از محیط مناسب داخلی برای تهیه سرمایه لازم برای پیروزی به سختی قادر به تداوم است. گسل داخلی با پیروزی دموکرات ها در کنگره در انتخاب میان دوره یی سال ۲۰۰۶ به شکل کامل به صحنه آمد و گفتمان سیاسی را قطبی ساخت. دموکرات ها با به دست آوردن تریبونی که رهبری سنا و مجلس نمایندگان در اختیار آنها قرار داده است به انسجام بخشیدن به نگاه های مخالف با سیاست های جرج دبلیو بوش در عراق کمک فراوان کرده اند.
آن بخش هایی از جامعه که نزدیک به ۶۰ درصد شهروندان را تشکیل می دهد و مخالف تداوم حضور نیروهای امریکایی در عراق در راستای کمک به قوام گرفتن دولت و ملت سازی است با قدرت گرفتن دموکرات ها در کنگره از وزن سیاسی فزاینده تری در شکل دادن به گفتمان ضدجنگ بهره مند شده است.
این گفتمان که به وسیله دموکرات ها مداوماً در کنگره بیان و عرضه می شود منجر به این شده است که گرایش های ضدجنگ گروه های لیبرال حزب دموکرات که همیشه وجود داشته است به نقطه نظر متداول در عرصه سیاست داخلی امریکا تبدیل شود. ناآرامی های مرگبار در بغداد که در چند سال گذشته وضعیت امنیتی افسارگسیخته را در عراق و بالاخص در پایتخت به وجود آورده است، این امکان را ایجاد کرده است که گرایش های راست ستیز که در حیطه سیاست خارجی به دنبال سقوط کمونیسم در امریکا و بالاخص اروپا به حاشیه رانده شد، دوباره به مرکز صحنه سیاسی بازگردد و به گفتمان متداول و حاکم تبدیل شود.دموکرات ها به دلیل وجود جو مساعد در رابطه با حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ در بین مردم با این اقدام موافقت کردند و به آن رای مثبت داند اما ناتوانی کاخ سفید در مدیریت دوران دولت سازی و ایجاد امنیت در گستره عراق و بالاخص بغداد فرصت موردنظر را برای دموکرات ها فراهم آورد تا کلیت سیاست خارجی امریکا و سمبل آن یعنی سیاست عراقی را مورد حمله قراردهند. دموکرات ها از یک سو خواهان این هستند که کنترل کنگره را که در سال ۱۹۹۴ بعد از چهل سال از دست دادند و در انتخابات میان دوره یی سال ۲۰۰۶ به دست آوردند همچنان حفظ کنند و از سویی دیگر بعد از هشت سال به کاخ سفید دست یابند.
دموکرات ها با توجه به اینکه بر پایه مخالفت با جنگ عراق و حضور سربازان امریکایی به عنوان محور شعارهای انتخاباتی به کنگره دست یافتند و به پیروزی بر جمهوری خواهان بعد از دوازده سال رسیدند، متوجه شده اند که مخالفت با حضور سربازان در عراق می تواند برگ برنده آنان در انتخابات کنگره و ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۸ باشد. اگر سیاست را مقوله نبرد برای کسب قدرت بدانیم و آن را جنگ بدون خونریزی برای دستیابی به قدرت در نظر بگیریم به راحتی می توان به درک این نکته نائل شد که چرا دموکرات ها با وجود دفاع اولیه از جنگ عراق امروزه به مخالفان اصلی تبدیل شده اند.
اگر دموکرات ها امروزه در قدرت بودند و مسوول سیاست عراقی ، می توان اطمینان داشت که جمهوری خواهان آن را تحت عناوین گوناگون مورد حمله قرار می دادند. دموکرات ها به صراحت اعلام کرده اند که ضرورتی برای حضور نیروهای امریکایی در عراق وجود ندارد. اکثریت قریب به اتفاق دموکرات ها و بالاخص جناح لیبرال این حزب این را خواهان است. البته در رابطه با چگونگی و زمان خروج نیروهای امریکایی در بین دموکرات ها و مخصوصاً رهبران آن اختلاف نظر وجود داد. لیبرال های دموکرات در کنگره خواهان خروج فوری نیروهای نظامی از عراق و سپردن نبرد با گروه های آشوب طلب در داخل به نیروهای امنیتی عراق هستند.
البته اینان صحبت از این می کنند که امریکا باید بخش کوچکی از نیروهای نظامی خود را در عراق باقی بگذارد که به تعلیم نیروهای امنیتی و پلیس عراق بپردازد. جوزف بایدن رئیس کمیته روابط خارجی سنا و رئیس کمیته نیروهای مسلح سنا سناتور لوین از پیشگامان طرفداران این نظریه هستند. از کاندیداهای مطرح حزب دموکرات که در این جبهه هستند باید از باراک اوباما سناتور اهل پنسیلوانیا صحبت کرد. اینان که متعلق به جناح لیبرال حزب دموکرات در کنگره هستند خروج فوری را بهترین روش و طریقه برای حفظ منافع ملی امریکا در منطقه خاورمیانه مطرح می کنند. چنین دیدگاهی و اقبالی که در بین شهروندان دارد، کاخ سفید را در شرایطی بسیار دشوار قرار داده است و منجر به این شده که رهبران امریکا از ظرفیت ضروری برای مقابله با ناآرامی ها برخوردار نباشند و بنابراین آشوبگران با وقوف به فشارهای داخلی در امریکا تنها باید سعی کنند که تعداد فزون تری را بکشند تا اقبال موافقان خروج فوری را افزایش دهند.
گروهی دیگر از دموکرات ها در کنگره امریکا هرچند که موافق خروج نیروهای امریکایی از عراق و سپردن وظیفه مبارزه با آشوبگران به نیروهای عراقی هستند اما برای این عمل یک پنجره یک ساله را در نظر گرفته اند و آن را مرحله به مرحله می خواهند. اینان که به دلیل حمایت اولیه از جنگ در موقعیت ضعیفی در مقام مقایسه با همتایان لیبرال خود قرار دارند، ترس از این دارند که خروج فوری به سقوط کامل عراق به ورطه بی امنی منجر شود و منطقه را به لبه پرتگاه تنش کامل سوق دهد. در چنین صورتی امریکا با وضعیت بسیار مخاطره آمیزی روبه رو خواهد شد و ترس این دموکرات ها این است که ممکن است مردم امریکا آنها را مسوول شکست بدانند و با رای خود به نامزد جمهوری خواهان برای انتخابات ریاست جمهوری به تنبیه آنها بپردازند. با در نظر گرفتن این پیچیدگی است که هیلاری کلینتون که بالاترین میزان اعانه های پولی دریافتی را از شهروندان برای مبارزه انتخاباتی خود به نزدیک ۳۰ میلیون دلار در سه ماهه اول سال داشته است خواهان خروج تدریجی و در یک مقطع یک ساله است.
البته اینکه کدام یک از این دو جبهه سمبل حزب دموکرات در مرحله پایان تعیین کاندیدای حزب خواهد بود امروزه معلوم نیست و تا حدود زیادی بستگی به سیاست های جدید رئیس جمهور امریکا در مدیریت برنامه های امنیتی در عراق دارد. پیروزی جناح لیبرال فضای تنفسی را در اختیار کاخ سفید قرار خواهد داد که یک تصویر کاملاً متعارض از دو حزب ارائه دهد. از یک سو حزب دموکرات به عنوان حزبی که عراق را از دست داد ترسیم خواهد شد و از سویی دیگر این امکان برای کاخ سفید فراهم خواهد شد که بخشی از ناکامی های خود را به گردن قوت قلب گرفتن گروه های آشوبگر از خط مشی لیبرال های دموکرات بیندازد.
در چنین فضایی جمهوری خواهان از این امکان برخوردار خواهند شد که بر موج ملی گرایی سوار شوند و سدی در برابر موج ضدجنگ به وجود آورند. اما اگر گرایش های میانه رو حزب دموکرات به عنوان گفتمان اصلی این حزب در مبارزه با جمهوری خواهان برای کسب کاخ سفید بدل شود برای رهبران امریکا به شدت مشکل خواهد بود که در صورت عدم توفیق در مهار نابسامانی های امنیتی قادر به تداوم معقول سیاست های خود شوند.
معضل عراق را بیش از اینکه یک مساله نظامی باشد باید یک موضوع سیاسی در نظر گرفت و برای دگرگون کردن معادلات سیاسی کنونی باید مشکلات امنیتی عراق را به شدت متاثر از مبارزات سیاسی در امریکا دانست. کاخ سفید در صورت تداوم ناکامی در سروسامان بخشیدن به اوضاع امنیتی عراق سبب خواهد شد که کاندیدای حزب جمهوری خواه با چشم انداز شکستی سخت در انتخابات روبه رو شود.
به همین رو تمام امید و آرزوی جمهوری خواهان این است که رئیس جمهور بتواند سیاست های عراقی خود را ادامه دهد و به این امید هستند که او موفق شود. اگر در چند ماه آینده این سناریو تحقق نیابد بسیار محتمل است که کاندیداهای جمهوری خواه به حمایت ضمنی خود از قوه مجریه و خط مشی او در عراق خاتمه دهند و خروج از عراق را خواهان شوند. تا زمانی که دموکرات ها قادر هستند جهت گیری گفتمان حاکم را در واشنگتن و در سطحی وسیع تر در کلیت کشور تعیین کنند، فضای بسیار محدودی برای کاخ سفید وجود دارد که به مانور بپردازد و پذیرای شکست های جدید شود. کاخ سفید برای ایجاد امید در بین پایگاه اجتماعی حزب جمهوری خواه و امکان پذیر کردن دفاع از سیاست های عراقی کاخ سفید به وسیله کاندیداهای مطرح حزب جمهوری خواه می بایستی در مدت زمانی بسیار کوتاه به موفقیت های ملموس در عراق در مبارزه با بی ثباتی و کشتار روزانه مردم عادی دست یابد.
اگر جمهوری خواهان بتوانند از حرکت شهروندان به سوی نگرش های حزب دموکرات در رابطه با عراق جلوگیری کنند و از تبدیل حرکت به یک موج مانع شوند این فرصت برای کاخ سفید فراهم می شود که با سرمایه وسیع تری به تامین منابع لازم برای پیاده سازی سیاست های خود بپردازد. پیروزی دموکرات ها در ترغیب مردم امریکا که تنها آنها قادر به مدیریت وضعیت عراق هستند، شکست سیاست های فعلی امریکا در عراق را نهایی خواهد ساخت. بنابراین بهتر است گفته شود که سرنوشت عراق نه در خیابان های بغداد بلکه در کریدورهای قدرت در واشنگتن تعیین خواهد شد.
دکتر حسین دهشیار
منبع : روزنامه اعتماد