شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا
دکترین مهدویت و کارکرد آن از منظر انسانشناسی و جامعهشناسی
دكترین مهدویت، آموزه و اعتقادی دینی بر محور فرهنگ مهدوی است كه در دو عصر غیبت و ظهور توانایی و قابلیت نظریه پردازی و ارائه راه حل های راهبردی در حوزه های متفاوت انسانی و اجتماعی را داراست، به گونه ای كه می توان بر اساس این دكترین در عرصه فردی و اجتماعی نظریه پردازی نمود. تفسیر مهدوی از دین مدخل و منظریست كه از تمامی دیگر مولفهها و آموزه های دینی تفسیری ژرف و عمیق ارائه می دهد و علاوه بر آن كه خود مولفه ای از مولفه های دینی است و در كنار دیگر آموزه ها می نشیند اما ساختار و بنیادی است كه همه ی دیگر آموزه های اعتقادی و اجتماعی توسط آن قرائت می پذیرند و از آن دیدگاه نگریسته می شوند. این مقاله می كوشد تا كاركرد و تاثیر دكترین مهدویت را در دو حوزه انسان شناسی و جامعه شناسی در عصر غیبت و ظهور مورد تامل قرار دهد.
● مقدمه
در میان مؤلفههای دینی متشكّل از آموزههای اعتقادی، اخلاقی و آداب دینی (احكام)، میتوان بر حسب اولویت و اهمیت آموزهها، یك تقسیم بندی ساختاری ارائه داد. هر یك از آموزه ها و تعالیم دینی نسبت به یكدیگر از رتبه و درجه خاصی از اهمیت و اولویت برخوردار هستند و در امر دینداری و رسیدن به كمال دینی نقش ویژهای را ایفا میكنند، به طوری كه نمیتوان گفت تمامی تعالیم دینی در امر دینشناسی و دینداری از اهمیت یكسانی برخوردار هستند. همین امر كه در تعالیم دینی از سلسله مراتب مفاهیم تكلیفی و وضعی استفاده شده و در قوانین جزایی و حقوقی برای هر یك از امور پاداش و جریمهٔ خاصی لحاظ گردیده است، خود دلیل این است كه نوعی اولویت بندی مورد توجّه دین قرار گرفته است. در واقع، این تفاوتها به مؤمنان اهمیت و میزان ارزش اعمال را گوشزد میكند.
حال با توجّه به اولویت بندی میان تعالیم دینی، اگر به اعتقاد یا آموزهای دینی اهمیت لازم و شایسته داده نشود یا بی جهت به امری كه از ارزش دینی كمتری برخوردار است، بیش از اندازه اهمیت دهیم، در هر دو صورت حقِّ آموزههای دینی را ادا ننموده و به آنها ارزش لازم را ندادهایم، در حالی كه لازم است شأن و منزلت تعالیم دینی متناسب با توصیههای وحیانی حفظ شود و از افراط و تفریط پرهیز گردد. در واقع، اگر مؤمنان اعتقادی بنیادین و دینی را به اندازهای كه مورد توجّه دین قرار دارد، اهمیت ندهند و به آن بی اعتنا باشند، مثل آن میماند كه انسان لباس با ارزش و گران قیمت را در جایگاه خود استفاده نكند یا اینكه دانشآموزی در لحظات پایانی جلسه امتحان كه به دو پرسش پاسخ نداده، به جای پاسخ دادن به سؤال سه نمرهای به سؤال نیم نمرهای بپردازد و به جای پاسخ به سؤال مهمتر، توجّه خود را به سؤال كم اهمیتتر معطوف سازد.بیتردید در نظام آموزهای تمامی ادیان نوعی رتبهبندی میان تعالیم به چشم میخورد و پارهای از مؤلفههای دینی نسبت به دیگر مؤلفهها، از ارزش ساختاری و بنیادین برخوردار است. مثلاً در تمامی ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی مسأله وجود خداوند، عالم پس از مرگ، جاودانگی، نبوّت، سعادت، امید و رضایت نسبت به زندگی و هستی، نجات و رستگاری، اصلاح جهانی یا منجیگرایی و امثال آن مورد توجّه خاص قرار گرفته است، به طوری كه هیچ دینی از پاسخ به این پرسشها بینیاز نیست و بر خود وظیفه میداند كه به این پرسشهای وجودی مؤمنان و پیروان خویش پاسخی منطقی و رضایت بخش دهد.
در مقاله حاضر، ابتدا به این مسأله پرداخته شده است كه چرا از مسأله مهدویت كه در منابع دینی و تمدّن اسلامی موقعیت حساسی دارد، در حوزه انسان شناسی و جامعه شناسی، استفاده لازم نمیشود؟ آموزهای كه تعیین كنندهٔ حركت جوامع، فلسفه تاریخ و وظایف مؤمنان چه قبل از ظهور و چه بعد از ظهوربرای رسیدن به یك جامعه ایدهآل همراه با انسانهای متعالی است. سپس به این مسأله پرداخته شده كه چرا فرهنگ مهدویت در بنیانهای اصلی زندگی مسلمانان و در نظریه پردازیهای آنان مهجور و متروك مانده است؟ در حالی كه مهدویت از مباحث مشترك مذاهب اسلامی است و بیشترین تأثیر فردی و اجتماعی را در طول تاریخ تمدّن و فرهنگ اسلامی داشته است. بررسی مدعیان دروغین مهدویت در تاریخ اسلامی خود بیانگر اهمیت و منزلتی است كه این موضوع در نزد مسلمانان و همه فرقههای اسلامی داشته است. با وجود این، از مسأله مهدویت برای نظریهپردازی در قلمروهای متفاوت انسانی و اجتماعی كمك گرفته نمیشود و توانایی و قابلیت آن مورد غفلت واقع شده است.
● تعریف اصطلاح دكترین
طبق پژوهشهای مذكور در دائرهٔ المعارف دین[۱] و بیشتر فرهنگهای لغت، دو معنا برای كلمه دكترین (doctrine) بر شمرده شده است: معنای نخست آن « تصدیق نمودن یا اعتقاد داشتن به یك حقیقت»[۲] و معنای دوم آن «آموزه»[۳] و مترادف با كلماتی همچون
«tenet / اعتقاد»، « teaching / آموزه، تعلیم» و « dogma / آیین» میباشد. كلمه دكترین در معنای نخست (اعتقاد و باور به یك حقیقت) دارای ساختار فلسفی است، امّا در معنای دوم (آموزه) جنبه عملی آن بیشتر است.
از منظر اصطلاح شناسی، كلمه دكترین در علوم متفاوت دارای معانی و كاربردهای جداگانهای است. گاه در علوم سیاسی به كار میرود و به معنای طرح و مدل یا یك اصل سیاسی است كه از جانب یك سیاستمدار یا اندیشمند سیاسی مطرح میشود مانند «دكترین تساوی انسان»،[۴] «دكترین ترومن» و « دكترین برژنف»[۵] كه منظور از دكترین در این جا، استراتژی یا نظریهٔ خاص سیاسی است. در علوم تجربی و معارف بشری به معنای تئوری علمی است كه روند اثبات را طی میكند، امّا هنوز به مرحله اثبات نرسیده است، مانند «دكترین تكامل»[۶] كه در این حالت « دكترین» به معنای آموزه نیست و منظور از آن تئوری است.
در ادیان و مذاهب از واژه دكترین آموزههای مذهبی و كلامی اراده میگردد كه بنیادین و اصیل، امری بدیهی و فوق چون و چرا، دارای مبنای استوار در متون دینی، مورد اعتقاد مؤمنان و دارای جنبه عملی و راهبردی باشد، مانند «دكترین بودا»، «دكترین مایا» و «دكترین مهدویت».
در آیین مسیحیان اصطلاحِ «دكترین» یا «دگما» به معنای آموزههایی است كه برای پیروانش رستگاری را به ارمغان میآورد[۷]. در دائرهٔالمعارف كاتولیك آمده است كه این اصطلاح برای « تعالیم مذهبی شفاهی[۸]» یا «تبشیرهای انجیل[۹]» بهكار میرود.[۱۰] در آیین یهودیان نیز به معنای «آموزه یا تعلیم» است كه بیشتر برای تعالیم تورات بهكار برده میشود. در اسلام منظور از آن آموزه یا آموزههای اعتقادی و كلامی است كه هم اصیل و بنیادین است و هم جنبه راهبردی دارد.[۱۱] گاه بر حسب استعمال و به مقتضای اضافه شدن «دكترین» به آموزهای دینی همچون «مهدویت» از آن معانیای همچون فلسفه[۱۲]، مكتب فكری[۱۳] و نوعی گرایش[۱۴] میتوان استنباط نمود، مانند «دكترین مهدویت» كه به معنای « فلسفه مهدویت» و «مكتب فكری مهدویت» و «مهدویت گرایی» است.
● اصطلاح شناسی دكترین مهدویت
بعضی از مؤلفههای دینی دارای محوریت است و از آنها به آموزههای اعتقادی یا «دكترین» تعبیر میشود. مثلاً در آیین بودایی مسأله « دوهكه»[۱۵] یا رهایی از رنج و رسیدن به نیروانا چنان اهمیت دارد كه از آن به «دكترین دوهكه یا دكترین بودا» یاد گردیده است یا در آیین هندو از مسأله « مایا » كه به معنای غیر واقعی و سراب بودن جهان و ماسوایِ برهمن است، به «دكترین مایا»[۱۶] تعبیر شده است.[۱۷]
از جمله اعتقاداتی كه در اسلام از منزلت و مقامی اصیل و بنیادین برخوردار است، مسألهٔ مهدویت است كه قابل تطبیق با مسأله «موعود گرایی یا منجی گرایی[۱۸]»، « نجات یا رستگاری[۱۹]» و «هزاره گرایی[۲۰]» در دیگر ادیان می باشد. مسأله نجات و حكومت جهانی مهدوی در نزد فرقههای اسلامی از وفاق جمعی برخوردار است و در متون روایی فرقههای اسلامی همچون صحاح سته (كتابهای ششگانه ) از احادیث صحیح ذیل چهار عنوان از آن سخن گفته شده است: ۱ـ كتاب المهدی ۲ـ باب الفتن ( آشوب و فتنهها) ۳ـ باب الملاحم (آشوبهای بزرگ) ۴ـ اشراط الساعه (علایم روز قیامت) و هیچ یك از مذاهب اسلامی در آن تردید ندارند و هر چند در چگونگی و كیفیت مسأله مهدویت در میان مذاهب اسلامی، اختلافاتی به چشم میخورد، در بنیادی و اصیل بودن و حتمیت وقوع آن هیچگونه اختلافی میان آنها وجود ندارد.
ازطرف دیگر با توجه به تكرار و بسامد مسأله مهدویت در متون دینی فریقین (شیعه/ سنی) به نظر میرسد كه مسأله مهدویت از مشتركترین و مورد وفاقترین مباحث در اعتقادات اسلامی است كه همه مذاهب اسلامی آن را تصدیق نمودهاند. از كاركردهای عملی و راهبردی دكترین مهدویت این است كه با اینكه مسأله امامت و خلافت از آسیب پذیرترین و اختلافیترین موضوعات در تاریخ اندیشه فریقین شمرده میشود و اختلافات مذاهب اسلامی با یكدیگر در نخستین امام و خلیفه موجب دستهبندیهای مذهبی شده است، اما این اختلافات با آمدن و ظهور آخرین امام و خلیفه یعنی امام مهدی۴ به یك اتفاق نظر و وحدت منجر خواهد گشت، گویی سرانجامِ تمامی فرقه های اسلامی با ظهور مهدوی یا دكترین مهدویت به اتحادی اعتقادی تبدیل خواهد شد و همه مسلمانان بر سر سفره نبوی با قرائتی مهدوی با یكدیگر دست دوستی خواهند داد و به پرستش خداوند خواهند پرداخت. در واقع به تعبیر قرآن امام مهدی۴ تجلّی بخش بازگشت همه امور به خداوند خواهد بود[۲۱] و همه انسانها را به یك امّت تبدیل خواهد نمود.[۲۲]
اگر مقام و منزلت مسأله مهدویت در منابع دینی شیعه و اهل سنت بررسی شود، بی تردید تصدیق میگردد كه از این مؤلفهٔ دینی میتوان به عنوان یك نظریه اعتقادی ـ جهانی استفاده نمود كه قابلیت تفسیر حوزههای متفاوت حیات فردی و جمعی همچون سیاست، حكومت، اقتصاد، مدیریت، انسان شناسی، روان شناسی، جامعه شناسی و امثال آن را داراست، به طوری كه میتوان نظریهها و الگوهای متفاوتی را در این ساحتها بر اساس فرهنگ مهدویت ارائه داد.
منظور از دكترین مهدویت مجموعه آموزههایی است كه بر محور مهدویت میباشد و میتوان از آن آموزهها، چه پیش از عصر ظهور و چه پس از عصر ظهور، در ارائه راه حلهای كاربردی و طرح نظریههای راهبردی در حوزههای متفاوت، استفاده نمود. در تفكر و نظام فكری مسلمانان، دكترین مهدویت شاخصی انسجام بخش و سامان دهنده است كه در بسیاری از نظریه پردازیها و ارائه الگوهای فكری می تواند حضور داشته باشد.
در طول تاریخ شیعه از بحث مهدویت برای نظریهپردازی در موضوع حكومت و دولت، شرایط و ویژگیهای حاكمان در عصر غیبت و نحوه اداره جامعه توسط آنان استفاده میشده است و فقها و علمای اسلام مسألهٔ مهدویت را به عنوان یك اصل و پارادایم مورد بحث و گفتوگو قرار میدادهاند و هیچ فقیهی نبوده كه در عصر غیبت برای موضوعاتی همچون حكومت، ولایت، خلافت، و ویژگیهای حاكمان به روایاتی كه در باب امامت، مهدویت و شخصیت حضرت ولیّ عصر۴ آمده است، استناد نكرده باشد، امّا متأسفانه این توجّه به فرهنگ مهدویت منحصر به همین حوزه بوده و در دیگر ساحتها كمتر مورد توجّه قرار گرفته است، در حالی كه میتوان از مسأله مهدویت نه تنها در عرصه تئوریهای حكومت، بلكه در عرصه فلسفه تاریخ، فلسفه سیاسی، علوم اجتماعی و دیگر حوزهها استفاده نمود و آن را در نحوه مدیریت جامعه، اقتصاد، نحوه فقر زدایی، رفتار سازمانی، روابط و مناسبات اجتماعی، قانونمند سازی و قانون پذیری جامعه، انسان شناسی، روان شناسی و دیگر موارد بهكار گرفت. در باور اسلامی، ظهور امام مهدی۴ سامان بخشِ همه این عرصهها است و محدود به یك زمینه نمیشود، لیكن تا كنون توجّه به فرهنگ مهدویت تنها در عرصه سیاسی و حكومتی بوده و متأسفانه نگاه فراگیر و گسترده به آن نشده است.
توجّه مستمر و پیوسته به دكترین مهدویت و حضور آن در قلمروهای گوناگون، مانند توجّه و مراقبتی كه یك بیمار قلبی در همه حالات به وضعیت قلبی خود دارد. این شخص در هنگام غذا خوردن، خوابیدن، ورزش، مسافرت و هرگونه فعالیت دیگر توجه دارد كه شرایط زندگی و برنامههای او سازگار و هماهنگ با وضعیت قلبش باشد. همچنین مهدویت نیز به مثابه قلب اندیشه اسلامی باید در تمامی شؤون زندگی حاكمیت داشته و جهت بخش باشد، نه اینكه توجّه به مهدویت در حاشیه نظریه پردازی قرار گیرد و آن را یك امر تاریخی و گاه اسطوره گرایانه تلقّی كنیم.
مسأله مهدویت در تفكّر دینی پس از اینكه دوره امامت امام مهدی۴ آغاز گردید، نسبت به بسیاری از دیگر اعتقادات اسلامی از رتبه و مقامی برتر برخوردار است. از كاركردهای مهدویت گرایی این است كه تمامی قرائتهای رسمی و غیر رسمی از مذاهب و ادیان با ظهور مهدوی تصحیح خواهد شد و ظهور ایشان ارمغانآور تفسیری وحیانی و مطابق با منطق وحیانی تمامی انبیای پیشین میباشد كه به اختلافات مذهبی پایان خواهد داد. بنابراین، ادبیات و فرهنگ مهدوی مدخلی است كه تمامی اعتقادات اسلامی و حتی نظام اعتقادی دیگر ادیان از آن منظر نگریسته میشود و در عین حال كه مهدویت قسیم دیگر اعتقادات همچون توحید، نبوت، معاد و امثال آن است، امّا شاخصه مهمّی دارد كه آن را حتّی از نبوّت رسولان ممتاز میسازد و به آن، شایستگی احراز جایگاه یك دكترین جهانی را میدهد و آن تمامیت بخشی و تكمیل كاركردهای تمامی انبیا در طول تاریخ بشر، به وحدت رساندن تمامی آموزههای ادیان گذشته، تفسیر خالص و توانا از اعتقادات دینی و قطعی بودن تحقّق این ایده آل و آرمان دینی است.● كاركردهای دكترین مهدویت
معمولاً یك اعتقاد بنیادین و جدّی سیاسی، علمی و دینی باید توانایی این را داشته باشد كه به تحلیل و تفسیر مجموعهای از مسائل بپردازد و برای برون رفت از وضعیت موجود و بهبودی وضعیت فرد و جامعه، راهكارهایی راهبردی ارائه دهد. حال پرسش این است: همانطور كه از یك دكترین كلان و بنیادین انتظار میرود تا كاركردهای مثبت و راهگشا داشته باشد، آیا دكترین مهدویت میتواند به عنوان یك نظریه اعتقادی و كلامی راهكارهای راهبردی برای انسان و جامعه ارائه دهد؟ در پاسخ به این پرسش، در این مقاله میكوشیم تا دكترین مهدویت را در دو سطح انسان و جامعه بررسی و آثار و كاركردهای آن را، به ویژه در دو مرحله پیش از عصر ظهور و پس از عصر ظهور، بیان نماییم. بر اساس این تقسیمبندی، كاركردهای دكترین مهدویت در چهار مرحله بررسی میشود كه به شرح ذیل است:
۱) كاركرد دكترین مهدویت از منظر انسان شناسی
۱-۱) كاركرد انسان شناسانه دكترین مهدویت پیش از عصر ظهور
۲-۱) كاركرد انسان شناسانه دكترین مهدویت پس از عصر ظهور
۲) كاركرد دكترین مهدویت از منظر جامعه شناسی
۱-۲) كاركرد اجتماعی دكترین مهدویت پیش از عصر ظهور
۲-۲. كاركرد اجتماعی دكترین مهدویت پس از عصر ظهور
۱) كاركرد دكترین مهدویت از منظر انسان شناسی
همه مكتبهای انسان شناسی لازم میبینند تا به خواستهها، علایق، محدودیتها و اهداف انسانی توجّه كنند و به نیازهایی همچون آرامش، امید، رضایت خاطر، لذت بردن از زندگی، شكوفایی، كمال جویی و ... پاسخ دهند. بزرگترین مكتبهای انسان شناسی معاصر و روان شناسان برای پاسخ دادن و تأمین این نیازهای انسانی با ادیان اشتراك دارند و گاه به رقابت می پردازند. روان شناسان بزرگ برای پاسخ دادن به نیاز انسانها و تحقّق بهداشت روان از شیوههای متفاوتی استفاده مینمایند. زیگموند فروید از راه لذّتجویی، آلفرد آدلر از راه قدرت جویی و ویكتوریا فرانكل از راه معناجویی در زندگی، بهداشت روان را قابل تحقّق میدانستند یا حتّی روان شناسان بزرگ در این مسیر گاه تحت تأثیر ادیان هندی به دنبال تكنیكهایی در جهت تحقّق این امر هستند.
بزرگترین فیلسوفان وانسانشناسان اگزیستانسیالیست ودیگر اندیشمندان قرن بیستم كوشیدند تا به پرسشهای زندگی پاسخ دهند و در این مسیر راهكارهایی را عرضه نمودهاند. عدهای از آنان همچون ژان پل سارتر، سیمون دوبوار، كامو، كافكا و امثال آنها نگاهی الحادی به زندگی داشتند به طوری كه كامو و كافكا زندگی را بدون غایت و پوچ میدانستند و یا فردی همچون سارتر زندگی را برآمده از شور و شوق كودكانه میدانست و با بیاعتمادی به حیات اخروی، مرگ را پایان راه و زندگی را تكرار مستمر تلقّی مینمود. كامو زندگی را تشبیه به تخته سنگی كرد، كه به دست انسان دهند تا از پای كوه به بالای كوه ببرد، امّا پس از طی این راه، آن را از كوه میغلتانند و دوباره از او می خواهند تا این كار را انجام دهد. كامو زندگی را به مانند تكرار پی در پی این عمل، امری تكراری، بی فایده و گریزناپذیر میدانست امّا از انسان میخواهد كه هیچگاه تسلیم نشود و این وضعیت را تحمّل كند.
فردی مانند سارتر كه تصویری منفی و ستیزه جویانه از خداوند و حتّی عالم دارد، خدا را محدود كنندهٔ وجود انسان میداند و چون نمیتواند در ذهن خود میان وجود خداوند با اراده و اختیار بشر سازگاری ایجاد كند، از اینرو خداوند را برای تحقّق اراده آزاد بشر به كنار میگذارد تا آزادی انسان به كمال برسد و محدود نشود. وی بیهوده گمان میبرد كه وجود خداوند مخالف آزادی بشر میباشد و رابطه خداوند و انسان را همچون رابطه یك برده با ارباب می پندارد كه وجود ارباب سلب كننده اراده و آزادی برده است.
این عده از انسان شناسان اگزیستانسیالیست و ملحد كوشیدند تا به پرسشهای انسان خسته شده از جنگ جهانی دوم پاسخ دهند و او را كه از جنگ و علم و كلیسا دلزده است، به نیروهای درونی خویش متكی سازند، به طوری كه این گرایش به قابلیتها و توانهای درونی در نگرش بسیاری از فیلسوفان، هنرمندان و متفكّران پس از جنگ جهانی دیده می شود. این طیف به جهت تنفّر از نهاد كلیسا، به خداوند هم پشت نمودند و رابطه خویش را با او و آسمان قطع نمودند. از اینرو، تنها راه پیش روی این عده از اندیشمندان، این بود كه انسانِ رها شده از جنگ را به زندگی امیدوار كنند و خواستند این كار را، بدون نگرش دینی و اخرویت اندیشی و با تكیه بر اراده و استعدادهای انسان انجام دهند.
عدهای دیگر از اندیشمندان اگزیستانسیالیست همچون كی یر كگور، كارل یاسپرس، گابریل مارسل و دیگر پیروان موحّد این رویكرد انسان شناسانه بر خلاف فیلسوفان پیشین در پاسخ به پرسشهای انسان معاصر به جنبههای الوهی، متافیزیكی و ایمان روی آوردند و بر خلاف سارتر كه رابطه انسان را با خدا رابطه ارباب و برده و زورگویانه قلمداد می نمود، رابطه انسان و خدا را رابطه عاشق و معشوق و رابطه ایمانی دانستند. به مفاهیم فرامادّی، وجود غایت در زندگی و ایمان درونی توجّه نمودند و مخاطبان خویش را برای سعادتمندی به خداباوری، ایمان گروی و اهداف اخروی توصیه نمودند.
همچنین در میان ادیان، پارهای از آنها در ساختار آموزهای و نظام اخلاقیخویش به انسانشناسی نزدیكترند وگاه نگاهی انسانیتر به مشكلات و دغدغههای انسان دارند. به عنوان مثال، ادیان هندی میكوشند تا به پرسشهای مهم زندگی پاسخ مثبت دهند. آیین بودا با طرح روشها و راهكارهایی همچون تمركز و مراقبه میخواست انسان را از توهّمات ذهنی و تردیدهای روحی نجات دهد و به آرامش و رهایی از اضطراب درونی برساند. حتی این مكتب الهام بخش بسیاری از فیلسوفان بزرگ همچون شوپنهاور، نیچه و هایدگر و روانشناسان نوین گردید. بیتردید، این تأثیرپذیری فیلسوفان بزرگ و روان شناسان به جهت نیازی است كه توده انسانها از جنبه انسان شناسانه به راهكارهای ثمر بخش در خود میبینند.
حال در اعتقادات اسلامی و در حوزه دكترین مهدویت این پرسش نیز وجود دارد كه آیا آموزه مهدویت میتواند پاسخ یا راهكاری راهبردی برای حل مسائل انسانی ارائه دهد؟ و حال كه یكی از بزرگترین آرمانهای ادیان ابراهیمی كمك در مسیر تحقّق رشد و كمال انسانها است و انبیا آمدهاند تا استعدادهای انسانی را شكوفا كنند و با آموزههای وحیانی و با حرمت نهادن به حریم و كرامت انسانی و رسمیت بخشیدن به تمامی ابعاد وجودی انسان او را احیا نمایند. آیا نگرش مهدوی از جنبه انسانشناسانه راه حل و پاسخی را برای پرسشهای وجودی و اصیل انسانها ارائه نموده است یا خیر؟
● انسان شناسی عصر جدید
نگاهی به وضعیت انسان شناسی معاصر بیانگر این است كه علی رغم ادعای بشر معاصركه تصور می كند به رشد و توسعه در عرصه تمدن و فرهنگ دست یافته، در بسیاری از امور نسبت به انسان دوره جاهلیت هیچ تفاوتی پیدا نكرده است. به عنوان مثال در عصر پیامبر زنان را زنده به گور میكردند و برای جنس زن ارزش قائل نبودند و آنان را به منزله مال و ثروت خویش تلقی مینمودند، امروز هم زنان زنده به گور میشوند، با این فرق كه در عصر جاهلیت، جسم آنان دفن می شد، اما امروزه روح زن دفن می شود و تحقیر میگردد، امروزه در عصر اینترنت و كامپیوتر كه برای فروش اجناس و كالا، تبلیغات تجاری و لذت جویی، به جنسیت زن توجه میشود، چه تفاوتی میان عصر جاهلیت و عصر مدرن وجود دارد؟! به نظر میرسد با وجود اینكه امروزه جنبش زنان یا فمنیسم یكی از جنبشهای عصر نوین تلقی می گردد و زنان گمان می برند كه به آزادی و فرهیختگی رسیده اند، اما از تحقیر زنان كاسته نشده است و فضیلت و كرامت زن دغدغه اصلی انسان شناسی عصر مدرن نبوده و تنها به استیفای بخشی از حقوق زنان اكتفاء شده است.
از دیگر عناصر انسان شناسی در عصر حاضر اهمیت مرز جغرافیایی، زبان، نژاد، تاریخ و دیگر امور قراردادی و توافقی میان ملت ها است. این عناصر و شاخص ها در میان ملت ها به قدری بر احساسات، عواطف و افكار مردم تاثیر گذارده است كه اگر فردی در دورترین نقطه یك كشور كشته شود و یا براثر جنگ یا بلایی طبیعی از دنیا رود، با او احساس همدردی خواهیم داشت، اما نسبت به كسی كه دركشور دیگر و در بیرون از مرز جغرافیایی به یكی از این عوارض و بلایا دچار شود، این احساس همدردی را نسبت به او به طور شایسته ابراز نمیداریم. در تحلیل روان شناسانه از مسأله باید گفت، این امر تنها به این خاطر است كه مرز جغرافیایی كه صرفا امری قراردادی است، مورد پذیرش ما قرار گرفته و ملاك قضاوت و داوری قرار داده شده است، به این خاطر ناخودآگاه، به همدردی با یك هم وطن میپردازیم اما با غیر هم وطن كه شاید از جهت زبان، تاریخ و فرهنگ با ما سنخیت بیشتری هم داشته باشد، به جهت تفاوت در ملیت و مرز جغرافیایی، همدلانه رفتار نمی كنیم ، به عنوان مثال یك ایرانی ممكن است به مهاجران افغانی و عراقی، همانهایی كه یك زمان، سرزمین شان جزئی از ایران تلقی می شد، نگاه یك شهروند درجه دوم و مهاجر را داشته باشد، اما اگر فردی در دورترین نقطه كشور باشد، او را هم وطن تلقی كند. آیا وطن در انسان شناسی جدید به همان معنایی است كه در فرهنگ دینی و انسان شناسی اسلامی بیان می شود؟! آیا ما پیرو پیامبری هستیم كه میان انصار و مهاجر، پیوند اخوت و برادری ایجاد نمود ؟! پیامبری كه می خواست، برتریهای عشیرهای، زبانی، و ملی را به فضیلتهای دینی و انسانی تبدیل نماید و به جهت همین فضیلتهای دینی و تقوایی، یك جوان را فرمانده جنگ میكند اما این منصب را به پارهای از ریش سفیدان كه در آن جنگ به دستور پیامبر باید شركت میكردند، اعطاء نمیكند و آنگاه كه دلیل این انتخاب را از پیامبر اكرم میپرسند، ایشان جواب می دهد كه اسامه حافظ قرآن و پارسا است. در واقع پیامبر۶، با این عمل فهماند كه خویشاوندی و یا به تعبیر ابن خلدون « عصبیت » ملاك فضیلت و محور انسان شناسی اسلامی نیست بلكه نخبه گرایی و برتری به ارزشها و فضیلتهای انسانی و دینی است.
هر چند پس از وفات پیامبر اكرم، آنان كه به بلوغ فكری نرسیده بودند تا منطق موجود در سخن و رفتار پیامبر را بفهمند، این سنت را كنار نهاده و جامعه اسلامی را قرن های متمادی در جاهلیت و عقب ماندگی نگه داشتند، اما امروزه می بینیم، پس از قرنها فاصله زمانی از سنت نبوی؛ در انسانشناسی قرون اخیر مفهوم فضیلت مداری و نخبه گرایی از جنبه تئوریك ـ نه عملی و كاربردی ـ رخ نشان داده و با ذائقه انسان ها و اندیشمندان علوم اجتماعی خود را سازگار نموده است.
تصور كنید اگر مردم همه دنیا و همه كشورها همچون یك ملت و جامعه تلقی میشدند و همه نسبت به یكدیگر همان احساس همدردی را می داشتند كه نسبت به خانواده خویش دارند، چقدر نیكو بود! به عنوان نمونه گاه دیده می شود پس از پاره ای از حادثههای جهانی، همچون جنگ، زلزله و یا دیگر حوادث، پارهای از انسانهای دیگر جوامع و دیگر سرزمینها بر اساس عواطف و احساسات فطری خود، به ابراز احساسات و همدردی میپردازند و تلاش میكنند تا به گونه ای رنج و آلام مردم آسیب دیده را كاهش دهند. در چنین حوادثی دیده میشود كه چگونه احساس خودیت، مالكیت و ثروت در بعضی از انسانهای پاك سرشت، كنار گذارده میشود و آنان در حد امكان به كمك همنوعان خود میپردازند.
با دیدن این صحنهها به ذهن انسان خطور میكند كه انسانها در عصر جدید چگونه با ایجاد مرزبندیها، پیمانها و قراردادهای متعدد سیاسی و اقتصادی و دیگر عوامل نژادی، زبانی و فرقهای به دستهها و گروههای گوناگون تقسیم شده و از هویت مشترك انسان و همدلی با دیگر همنوعان خویش فاصله گرفتهاند. بر اساس همین تقسیمبندیهای مذكور عدهای بخاطر خاك و سر زمین با دیگران میجنگند، دستهای به جهت منافع اقتصادی و دسترسی به منابع مالی دیگر ملل لشگركشی میكنند و یا به انحاء گوناگون به گونهای در تعارض و جدال با یكدیگر هستند و جنگ هفتاد و دو ملت را راه انداختهاند. آیا این مرزبندیها و تفاوتهای قراردادی كه جزئی از انسان شناسی معاصر است، شایسته این میباشد كه عده زیادی از انسانها محكوم به مرگ، فقر، بیماری و ستمدیدگی شوند؟!
همانطور كه در ایام حج تمام تفاوتها و ویژگیهای مادی و دنیوی كنار گذاشته میشود و همه انسانها بدون توجه به صنف، نژاد و هویت اجتماعی در یك لباس، و با عمل واحد، به بندگی خداوند میپردازند، همچنین گاه در حوادث عمومی و فرامرزی دیده میشود كه مردم از قالب و پوسته شخصی خویش بیرون آمده و هم دل و هماهنگ با مفاهیم دینی و انسانی رفتار مینمایند. انسان پس از مشاهده وحدت مردم در حوادث بزرگ ملی و جهانی كه گروهها، طبقات و اقشار متفاوت به كمك هم نوعان خود میپردازند، احساس میكند كه مردم هر چند در عصر غیبت به طور كامل با ویژگیهای فرامكانی و فرا ملی عادت ننمودهاند، اما تا حدی استعداد این را پیدا كردهاند تا فراتر از عناصر جاهلیت همچون مرز، نژاد، زبان و امثال آن به مقولات انسانی و دینی بنگرند.
سخنان پیشوایان دینی در باره عصر ظهور و در باره تشكیل حكومت مهدوی تداعیگر این است كه پس از آمدن امام عصر۷ و تصفیه نفوس ، همه انسانها تبدیل به یك خانواده خواهند شد، هیچ گرسنه و فقیری باقی نخواهد ماند و امنیت و آرامش روحی آنقدر زیاد خواهد شد كه حتی زنان جامعه كه آسیب پذیرتر هستند، احساس امنیت میكنند.در عصر مهدوی هیچ فردی به خاطر مرز جغرافیایی، نژاد، زبان، رنگ پوست و دیگر عواملی كه در انسان شناسی عصر جدید عامل تفكیك انسان ها و جوامع است، مورد تحقیر قرار نمیگیرد و همه انسانها با یكدیگر الفت و دوستی خواهند یافت و ملاك برتری براساس فضیلتهای دینی و انسانی خواهد بود. در واقع همانطور كه در یك واقعه انسانی گاه پارهای از انسانها به فطرت خویش عمل مینمایند و از هوای نفسانی خویش فاصله میگیرند، همچنین با تزكیه نفوس و با حضور انسان كامل یعنی امام مهدی۴ در جامعه و قرار گرفتن در تحت تربیت او، همه عوامل برتری مادی و گذرا، نخ نما خواهد شد و همه كوشش خواهند نمود تا به جای عوامل زوال پذیری همچون كشور، ثروت، زیبایی، مقام اجتماعی و دیگر امور دنیوی به شاخصهایی همچون ایمان، قلب سلیم، عمل صالح و مقام قرب آراسته گردند. در آن دوره تنها ملاك انسان شناسی مهدوی و عامل تمایز و برتری میان انسانها، مراتب پارسایی و تقوا خواهد بود و به درجات و مراتب زودگذر دنیوی هیچگاه توجه نخواهد شد.
بیتردید یكی از كاركردهای نگرش مهدوی به مثابه یك نظریه جهان شمول، در حوزه انسان شناسی است. مهمترین ویژگی ادیان و رسولان آسمانی این است كه عهدهدار هدایت انسانها هستند و میكوشند انسانها را به سرانجامِ نیكو برسانند و به دغدغهها، پرسشها و انتظارات آدمیان پاسخ دهند. در واقع همه انبیا در قدم نخست خواهان این بودند كه انسانها را به كمال برسانند و این امر كاركرد مشترك همه ادیان و انبیا است. در بررسی این پرسش اساسی، موضوع را ذیل دو عنوان بررسی میكنیم:
۱-۱) كاركرد انسان شناسانه دكترین مهدویت قبل از ظهور: موقعی میتوان یك تئوری و رویكرد را انسانی تلقی نمود كه دارای كاركرد و ارزش انسانی باشد و برای مشكلات انسان راه حل ارائه دهد. حال این پرسش در حوزه مهدویت مطرح است كه اعتقاد و باور به مسألهٔ مهدویت در دوره غیبت كبرا و پیش از عصر ظهور، چه كاركرد راهبردی برای مؤمنان دارد و چگونه می توان از این اعتقاد یا آموزه جهانی استفاده نمود؟
دكترین مهدویت بر اساس استراتژی انتظار پیش از عصر ظهور از سه ویژگی مهم برخوردار است كه عبارتند از:
۱) اصلاح نفس؛
۲) امید به آینده؛
۳) عاملِ سرزندگی، شادابی و كوشش افزون.
جابر در حدیثی از پیامبر اكرم۶، نقل كرده است:«من كذب بالمهدیَ فقد كفر»[۲۳].
تكذیب مهدویت به مثابه كفر خوانده شده است. همچنین به مؤمنان گفته شده است كه «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتهٔ جاهلیهٔ»،[۲۴] عدم شناخت امام وقت و عدم شناخت مهدویت به مانند مرگ جاهلیت است. انسانِ منتظر مادری چشم به راه را میماند كه صبح بیدار میشود، خانه وجود را تطهیر و خانه تكانی میكند و در انتظار مهمان به سر میبرد. همانطور كه مادر خانه را پاكیزه نگه میدارد و كمترین كثیفی را از بین میبرد و به امید آمدن مهمان سرزنده و شاداب است، انسانِ منتظر نیز به دنبال این است تا میان روح خویش و امام سنخیت ایجاد نماید. وی با امید به آینده مطلوب، وجد و شادابی درونی دارد و احساس یأس و ناامیدی را به خود راه نمیدهد. دكترین مهدویت پیش از عصر ظهور، ارمغانآورِ تهذیب نفس انسانهایی است كه به امام مهدی۴ و جامعه آرمانی او عاشقانه مینگرند. بر خلاف مدینه فاضله افلاطون كه صرفاً یك تئوری و آرمان ذهنی و انتزاعی است و هیچ كوششی در جهت عملی شدن آن صورت نمیپذیرد و تقدّسی در آن وجود ندارد، مهدویت در نزد پیروان آن از جنبه قدسی و دلبردگی برخوردار است و مؤمنان در جهت تحقّق آن میكوشند و آن را امری شدنی و حتمی میدانند. انتظار مهدوی در عصر غیبت، كاركردی انسانی و اخلاقی دارد و همراه با سازندگی است. بدین جهت است كه در روایات، انتظار ظهور برترین عمل شمرده شده است.[۲۵] انسان منتظر همیشه برای رسیدن به وضعیت مطلوب میكوشد و به آرمانها و اهدافی میاندیشد كه در فرهنگ مهدویت به او نوید داده شده است. بنابراین وی هیچگاه بدون هدف نیست و در ركود و بطالت، عمر را سپری نمیكند.
از منظر مؤمنان، اعتقاد مهدوی صرفاً یك تئوری نیست، بلكه فلسفه تاریخ و آرمانی قطعی الوقوع است. در فرهنگ دینی به مؤمنان توصیه شده است كه آن را دور نپندارند و قریبالوقوع ببینند. از اینرو، در طول تاریخ چه بسیار انسانهایی بودهاند كه با اعتقاد به مسأله مهدویت، به تهذیب خویش پرداخته و تا آخر عمر به تطهیر نفس و پارسایی مشغول بوده و بر آستانه خانه دل نشسته و چشم به راه بودهاند و این درد فراق برای آنان گوارا و شیرین شده و بلكه گاه موجب ظهور خاص مهدوی برای آنان شده است. به تعبیر دیگر، خداوند و پیشوایان دینی از آنان راضی بوده و آنان هم از خدا راضی بوده و سرانجام به رستگاری رسیدهاند[۲۶].
بیتردید در طول تاریخ غیبت، مهدویت از جمله بزرگترین اعتقادات اسلامی بوده كه تبدیل به یك فرهنگ گشته و در كنار فرهنگ عاشورا از عوامل سازندگی و شادابی دینی بوده است. در تاریخ شیعه بیشترین تجربههای معنوی و عرفانی و اخلاقی مرهونِ فرهنگ مهدوی و فرهنگ حسینی است كه بررسی مصادیق آن خود پژوهشی مستقل را میطلبد.
بنابراین از جنبه انسان شناسانه، دكترین مهدویت پیش از ظهور به رضایت و طیب خاطر، شادابی و آرامش درون، امید به زندگی و حیات بهتر، تحمل شداید و سختیها منتهی میگردد. بیهوده نیست بعضی از روان شناسان معتقدند اعتقادات دینی موجب میشود تا مؤمنان در شكستها، ناكامیها و ناگواریها از شكیبایی و تحمّل بیشتری برخوردار باشند. از اینرو مسألهای همچون مهدویت به دلیل اینكه در منابع دینی توجّه خاصی به آن شده است، این كاركرد را دارد كه به عنوان هدف، آرمان دینی و دورنمای زندگی بشر، حركتی پیوسته، مستمر و جاودانه را در روح و شخصیت مؤمنان به وجود آورد.
۲-۱) كاركردهای انسان شناسانه دكترین مهدویت پس از عصر ظهور: یكی از مهمترین انتظارات و خواستههای مؤمنان از عصر ظهور این است كه پس از تحقّق آن و ایجاد حكومت مهدوی، انسان تفاوت ماهوی با انسان پیش از جامعه مهدوی پیدا كند؛ از اینرو در اینجا، این پرسش مطرح میگردد كه انسان پس از عصر ظهور، در چه ویژگیهایی از انسان پیش از ظهور جدا میگردد؟
بدیهی است، كوشش تمامی انبیا و هدفِ تعالیم وحیانی، سامان دادن به وضعیت انسان و هدایت او است و این امر مهمترین آرمان ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی و حتّی مكتبهای بشری در طول تاریخ بوده است. در واقع همه اندیشمندان با هرگونه تفسیری كه از كمال ارائه میدهند، در این ادعا با یكدیگر مشترك هستند كه میخواهند انسان را به نجات و رستگاری برسانند. به همین جهت مفاهیمی همچون نجات، رستگاری، منجی گرایی، ملكوت خدا، تكامل و امثال آن برای همه انسانها و مكاتب، مطلوب و دلنشین است. اگر بخواهیم برای مسأله تشكیل حكومت مهدوی و مفهوم انتظار مهمترین كاركرد را مطرح سازیم، بی تردید باید به تصحیح و آبادانی وجودی و هویتی انسان اشاره نمود. این امر در سرلوحه كاركردهای حكومت مهدوی قرار داده شده است. حتّی تغییر وضعیت اجتماعی و تحقّق جامعه عادلانه نیز به یك معنا برای رشد و كمالیابی انسانها است، به طوری كه اگر قرار باشد در جامعهای عدالت، آزادی معقول، رفاه، امنیت، صلح و همزیستی مسالمت آمیز باشد، امّا این امور در خدمت انسان سازی نباشد، آن جامعه دارای وضعیت مطلوب نخواهد بود.
بنابر مقدمه پیشین باید گفت، مسأله مهدویت از جمله آموزههایی است كه در آن صریحاً به اهداف انسان شناسانه اشاره شده است به طوری كه در اعتقاد اسلامی، حكومت مهدوی پایانه و تجلی آخرین فرصت ادیان (بقیهٔ الله) تلقی شده است. در واقع نهالی كه حضرت آدم۷ آن را كاشت و یكصد و بیست و چهار هزار پیامبر آن را آبیاری نمودند، در حكومت مهدوی به بار مینشیند. در سخن پیشوایان دین آمده است: خوشا به حال آنان كه این زمان را درك كنند و اگر ما هم آنزمان را درك میكردیم، دریاری امام مهدی۴ میكوشیدیم[۲۷]. درحقیقت اینگونه رغبت و شوق از جانب پیشوایان دین بدین جهت بوده كه چشم انداز آرمانی همه انبیا و امامان در حكومت مهدوی تحقّق مییابد و از این دوره است كه تكامل بشری شتاب مییابد و افراد برخلاف عصر پیش از ظهور، از زمان تحقّق این دوره تا انتهای تاریخ میتوانند با كمترین كوشش و هزینه به رشد و كمال دست یابند. بنابراین بدیهی است كه تمامی ادیان، رسولان و امامان نسبت به این عصر و این حكومت احساس خوبی داشته باشند و از آن به نیكی یاد كنند. مهمترین تفاوتهای انسان حكومت مهدوی با انسان پیش از آن را میتوان در چهار ساحت بیان نمود:
الف) رابطه انسان با خداوند؛
ب) رابطه انسان با خویشتن؛
ج) رابطه انسان با جامعه؛
د) رابطه انسان با طبیعت.
الف) رابطه انسان با خداوند: مهمترین ویژگی دكترین مهدویت در عصر ظهور كه آن را از جوامع پیش از ظهور جدا میسازد، درك حضور خداوند و خدا محوری در زندگی انسانها خواهد بود. به نظر میرسد مهمترین عنصر فراموش شده روزگار ما در عصر مدرن، خداوند است و هم اكنون در جوامعی كه قانون، نهادینه شده و از منضبطترین جوامع شمرده میشوند، این نظم و وفاداری به چارچوبهها بر اساس قانونمندی است، نه بر اساس خشیت از خداوند. به همین سبب رعایت آموزههای اخلاقی لزوماً به جهت ایمان به غیب، دین ورزی و بندگی خداوند نیست، بلكه به جهت رعایت هنجارهای اجتماعی، قانون و جایگزینی نظارت بیرونی به جای نظارت الهی است و اگر هم ارزشها درونی شدهاند براساس اطاعت پذیری دینی نیست، بلكه به جهت كاركرد اجتماعی است. در ادبیات دینی اگر مؤمنی شراب نمیخورد نه به علّت جریمه رانندگی یا قوانین اجتماعی است، بلكه وی در خلوت هم به جهت خدا محوری بودن زندگیش به این امر وفادار است و آن را امری ممنوع میداند، امّا در جامعه مبتنی بر قوانین اجتماعی، رعایت اخلاق به جهت دینداری نیست، بلكه به جهت كاركردها، اهداف یا آسیبهای اجتماعی است.
چون تصحیح رابطه انسان با خداوند موجب شادابی روحی انسان میگردد و او را غایت اندیش و اخرویت نگر میسازد و از پوچی، بیهودگی و زندگی عبوس میرهاند، از اینرو پس از عصر ظهور، زندگی غالب مردم بر خلاف پیش از ظهور معنا دار میگردد و همانطور كه عدهای اندك پیش از عصر ظهور به گوهر ایمان دست یافتهاند و شاداب و سرخوش هستند و هیچگاه عمر را به بیهودگی سپری نمیسازند، پس از عصر ظهور این امر در غالب آدمیان تحقق مییابد و ارتباط با خدا عمومی خواهد شد.
امروزه پارهای از دین پژوهان معتقدند كه بیش از نود درصد مردم دارای رفتارهای دینی هستند[۲۸] و به دنبال گونهای از دین یا به تعبیر دیگر معنویت، اخلاق یا ارتباط متافیزیكی میباشند. امّا با این حال این گرایشِ برخاسته از فطرت، یك دین ورزی حداقلی است كه گاه با دیگر رفتارهای انسانِ مدرن نیز متعارض میباشد و كاملاً منطبق و سازگار با اهداف دینی نیست.
نباید میان دینگرایی جامعه شناسانه یا روانشناسانه ( تفسیر بیرونی ازدین) با دینگراییای كه در متون مقدّس همچون قرآن از آن یاد شده ( تفسیر درونی از دین) بیامیزیم. از دیدگاه جامعه شناسانِ دین و روانشناسانِ دین بیش از نود درصد مردم دیندار هستند و در كنار دیگر رفتارها همچون شغل، دانشگاه، ورزش، تفریح و مسافرت وقتی را هم به رفتارهای دینی اختصاص میدهند و به خداوند و به موجودی متعالی یا مجموعهای از باورها ایمان دارند و در سختیها و دشواریها بر او تكیه میكنند. دینداری غالب انسانهای پیش از عصر ظهور تقریباً چنین وضعیتی دارد و ژرف و عمیق و همه جانبه نیست. با نگاهی اندك به جوامعی كه وفادار به ادیان هستند، این امر هویدا و آشكار است كه دینداری توده مردم آمیخته با امور غیر دینی است و این مسأله از انسانها و جوامع، هویتی متناقض نما به وجود آورده است.
امّا بنا به تفكر مهدویت، انسانها پس از عصر ظهور به دینداری كامل میرسند و بر خلاف پیش از عصر ظهور كه به تعبیر قرآن، بیشتر مردم اهل فسق و گناه میباشند[۲۹]، از گناه و فسق دوری میجویند و دینداری آنان یك دینداری حداقلی و گناه آلود نخواهد بود؛ زیرا بزرگترین مؤلفه جامعه مهدوی و انسان شناسی مهدوی، تصحیح رابطه انسان و خداوند است و ارتباط حضوری و ملموس با خداوند هیچگاه با فسق جمع نمیگردد و این امر بر همه شؤون زندگی انسانِ عصر ظهور تأثیر ژرف و عمیق خواهد گذارد.ب) رابطه انسان با خویشتن: پس از عصر ظهور، رابطه انسان با خود هم تغییر میكند و انسان صیقل یافته از آموزههای مهدوی به پاسخ پرسشهای وجودی خویش میرسد و تحقّق آرامش، رضایت از زندگی و امید به آینده از انسان عصر مهدوی، فردی میسازد كه عمل نمودنش به اخلاق و آداب دینی نه به جهت رفتار سازمانی و قوانین اجتماعی است، بلكه به جهت تعبّدپذیری او است. اعتقاد به جاودانگی و باور به حقانیت دین و تعالیم آن به جای تزلزل، اضطراب و نسبیت اندیشی در وجودش خواهد نشست و یقین ـ كه به تعبیر امام معصوم، به ویژه در عصر غیبت، كمتر میان مردم وجود دارد ـ[۳۰] جای شك و تردیدهای معرفت شناسانه را خواهد گرفت به طوری كه پس از عصر ظهور كمتر انسانی همچون عصر غیبت در آتش تردید خواهد سوخت و در این امر تردید خواهد داشت كه چه چیزی گوهرِ دین است و چهچیزی بر آمده از فهمِ دینی است.
ج) رابطه انسان با جامعه: هم زیستی مسالمت آمیز، امنیت خاطر، ظلم نكردن و ظلم ندیدن از دیگران و رضایت خاطر از مردم از بزرگترین دغدغه های اجتماعی بشر در طول تاریخ بوده است. درعصر مهدوی انسانها متحول میشوند و عقلشان كامل خواهد شد.[۳۱] امنیت خاطر در مردم به وجود خواهد آمد. مردم از دست و زبان یكدیگر در امان خواهند بود و توزیع ثروت عادلانه خواهد بود.[۳۲] به جهت رشد تقوا و ایمان در تمام جهان، مردم از ظلم دیگران مصون خواهند بود و آنچه در عصر غیبت ممكن است در یك خانواده، شهر یا كشور به ندرت دیده شود، پس از عصر ظهور در همه عالم دیده خواهد شد و جوامع بشری از تمامی آسیبها و آفات و موانع هم زیستی، رهایی خواهند یافت. از اینرو میتوان تصوّر نمود كه با دكترین مهدویت در عصر ظهور، قرائتی جدید از عالم و آدم خواهیم داشت. حضرت علی۷ در توصیف بیعت یاران حضرت مهدی۷ با ایشان ضمن سخنی میفرمایند:
با او بیعت میكنند كه دزدی نكنند، زنا نكنند، مسلمانی را دشنام ندهند، خون كسی را به ناحق نریزند، به آبروی كسی لطمه نزنند، به خانه كسی هجوم نبرند و... .[۳۳]
انسان عصر مهدوی بر اساسِ شفقت بر هم نوعان و احسان به خلق فراتر از قوانین اجتماعی به وحدت انسانی با هم نوعان میرسد و همه را از جنس خود میبیند و منافع دیگران را همچون منافع خویش خواهد پنداشت و از منافعشان حمایت خواهد نمود.
د) رابطه انسان با طبیعت: با افزوده شدن علم و دانش بشری و كمال یافتن عقل انسان، بهرهمندی و كنترل طبیعت به حد اعلی خواهد رسید و بحران محیط زیست كه در عصر غیبت برآمده از افزون خواهی یا جهل ملل و آدمیان است و امروزه تبدیل به یك فاجعه شده، جای خود را به امنیت محیط زیست خواهد داد. با استقرار حكومت مهدوی، دلیلی برای مسابقه تسلیحاتی و تخریب محیط زیست به جهت منفعت شخصی وجود نخواهد داشت و همانطور كه قوانین در یك كشور موجب میشود كه مردم آن كشور برای حفظ سرزمین و محیط زیست خود قوانین ملی را اجرا كنند، در عصر ظهور تمامی جهان اینگونه خواهد شد و هیچگاه جهان و طبیعت تخریب نخواهد شد.
۲) كاركرد دكترین مهدویت از جنبه جامعه شناسی
با نگاهی اندك به منابع روایی و مجموعه احادیثی كه در باره عصر ظهور و جامعه مهدوی بیان شده، استنباط میگردد كه یكی از اهداف و آرمانهای تشكیل حكومت جهانی امام مهدی۷، تحقق جامعهای عادلانه، انسانی، دینی و مبتنی بر پایههای استوار اجتماعی است. بخشی از عوامل و شرایط تحقّق زمینههای انسان سازی، مبتنی بر شرایط اجتماعی است، به گونهای كه اگر جامعه برخوردار از آن شرایط لازم نباشد، انسانها نمیتوانند به شكوفایی برسند. از اینرو اگر هم هدف حكومت مهدوی انسان شناسانه باشد، باز ناگزیریم تا به تصحیح و سالم سازی اجتماعی كمك كنیم. منظور از تصحیح اجتماع، تصحیح همه پایههایی است كه به گونهای در حیات جمعی انسانها مدخلیت دارد. امروزه فیلسوفان سیاسی معتقدند هر حكومتی باید بتواند ارمغان آور امنیت، عدالت، اقتصاد سالم، آزادی، حقوق انسانی، بهداشت و امثال آن باشد و انتظار توده مردم و شهروندان در هر جامعهای از حاكمان ـ چه دینی و چه غیر دینی ـ این است كه بتوانند شرایط زندگی جمعی و همزیستی مسالمت آمیز را فراهم سازند. همزیستی مسالمت آمیز میان انسانها دو صورت دارد: یكی همزیستی مسالمتآمیز میان انسانهای یك جامعه یا كشور. دیگری همزیستی مسالمتآمیز میان جوامع و ملل متفاوت. پارهای از حكومتها توانستهاند همزیستی مسالمت آمیز و عدالت اجتماعی را در یك جامعه متحقق سازند و امنیت، عدالت، بهداشت، آزادی و امثال آن را در جامعه خود در حد نسبی رشد دهند، امّا همزیستی مسالمت آمیز در میان جوامع و كشورهای متفاوت و در كل جهان هیچگاه حتّی در تاریخ ادیان هم به صورت كامل تحقق نیافته است. زیرا امروزه میبینیم گاه رشد و توسعه یك جامعه و تحقّق زندگی مطلوب در آن به قیمت استثمار و غارتگری منابع ملی دیگر جوامع، قتل و غارت و انهدام یك یا چند كشور دیگر صورت میپذیرد و در طول تاریخ كمتر دیده شده است كه رشد یك كشور بدون روحیه ظلم طلبی صورت پذیرد.
امروزه اگر هم در یك نگاه سطحی سخن بعضی از فیلسوفان اجتماعی مبنی بر تحقق پارهای از جوامع ایدهآل را بپذیریم و معتقد شویم كه مفاهیمی همچون آزادی، عدالت، اقتصاد، حقوق بشر و امثال آن در یك یا چند كشور تحقّق یافتهاند[۳۴]، امّا باز با قبول این سخن میتوان گفت، همچنان غالب كشورهای جهان دچار ظلم و بیعدالتی و نبودِ جامعه مناسب برای زندگی هستند. امروزه همه بر این امر توافق دارند كه در اوج مدرنیته، ظلم و ستم انسانی و تعامل خصمانه در روابط بینالملل وجود دارد و با وجود شكوفایی در تكنولوژی، صنعت و اقتصاد، از میزان ستمهای بینالمللی كاسته نشده است و روز به روز به تعداد كشورهایی كه در زیر خط فقر هستند، افزوده میشود. مردم از اضطرابهای حاصل از مرگ، فقر، بیكاری و آینده تاریك و مبهم رنج میبرند و در این راستا، انسان مدرن نسبت به انسان سنّتی به جهت مدرن شدن وسایل كشتار جمعی و رشد تكنولوژی دچار اضطراب بیشتری است.
در یك نگاه منصفانه باید گفت كه نمیتوان از كاركردها، آثار و خدمات علوم تجربی، خردورزی، صنعت و تكنولوژی چشم پوشی نمود و تأثیر آنها را در زندگی انسان نادیده گرفت. بی تردید تكنولوژی توانسته مقدار زیادی از مشكلات انسان مدرن را در زندگی جمعی حل كند به طوری كه با نبود این دستاوردها، زندگی جمعی انسانها امكانپذیر نیست. امّا از طرف دیگر نباید فراموش كنیم كه تكنولوژی و صنعت علاوه بر جنبههای زیست شناختی، دارای آسیبها و آثار مخرّب و كاستیهایی هم بوده است و این آسیبها، مشكلاتی را برای انسان مدرن در پی داشته است.
به رغم اینكه روزگاری در ابتدای رنسانس، افرادی چون فرانسیس بیكن ادعا می نمودند كه انسان با علوم تجربی میتواند بر طبیعت سیطره پیدا كند[۳۵]، امروزه اندیشمندان با این پارادوكس مواجه هستند كه: چرا با رشد علوم تجربی (sciences) و خردگرایی (Rationality) هنوز مدرنیته و تكنولوژی نتوانسته جهان را به رفاه و عدالت جهانی برساند و هر روز به شمار كشورهاییكه زیرخط فقر هستند، افزودهمیشود وهمچنان انسانمعاصردر ناآرامی بهسر میبرد؟
۱-۲) كاركرد اجتماعی دكترین مهدویت پیش از عصر ظهور: علاوه بر فواید و آثار انسانی دكترین مهدویت در عصر غیبت، میتوان برای آن كاركردهای اجتماعی و جمعی نیز برشمرد. مؤمنان در فرهنگ اسلامی این باور غلط را مبنی بر اینكه با افزودن ظلم و ستم در امر ظهور منجی تسریع میشود، نمیپذیرند؛ بلكه در روایات اسلامی توصیه شده است كه مؤمنان برای تعجیل و سرعتبخشی به ظهور امام عصر۴ بكوشند تا جامعه و محیط زندگی خود را آماده و مهیّای ظهور سازند. یكی از جنبههای آمادهسازی ظهور مهدوی، ایجاد خواست و نیاز به امام معصوم در جامعه میباشد و اینكه باید فكر و اندیشه نیاز به حكومت و دولت مهدوی در میان توده مردم ترویج شود. در واقع مهدی باوری اقتضا میكند كه مؤمنان اندیشه و فكر خویش را در جامعه ترویج كنند و ساحت اجتماعی را برای این امر مهم آماده و مهیّا سازند.
در روایات بیان شده است كه ظهور امام مهدی۴ برخاسته از مشیت الهی است، اما تسریع یافتن ظهور امام مهدی۴ مبتنی بر نیاز توده مردم بلكه جهان به یك انسان نجات گر و آسمانی است. تاریخ ادیان گویای این است كه بازگشت پارهای از انبیا به میان قومشان ـ پس از غیبت از قوم خویش ـ آنگاه شتاب گرفته كه تقاضا و اقبال مردم زیاد شده و مردم پیامبر خویش را از خداوند طلب نموده و از كردهٔ خویش پشیمان گشته بودند، همچنین تعجیل ظهور امام مهدی۴ نیازمند خواست عمومی مردم است و همانطور كه فقدان و از دست دادن امام یا پیامبر به جهت پشت كردن و جفایِ تودهٔ مردم است، امری كه موجب شد تا حضرت علی۷ بیست و پنج سال سكوت اختیار كند، بازگشت و ظهور امام هم وابسته به این امر است. امام مهدی۴ در توقیعی كه به شیخ مفید مینویسد به این امر اشاره میكند:
اگر شیعیان ما یكپارچه و یكدل به پیمان خود با ما وفا میكردند، هرگز سعادت و توفیق دیدار ما از آنان گرفته نمیشد و به تأخیر نمیافتاد و همانا سعادتمند می گردیدند تا دیداری از روی معرفت و صدق با ما داشته باشند، آنچه كه موجب جدا شدن و محرومیت آنان از دیدار ما است، اعمال ناپسندشان است كه خبر آن به ما می رسد، اعمالی كه مورد رضایت ما نیست.[۳۶]
پیش از عصر ظهور، كاركرد دكترین مهدویت در حوزه اجتماعی مبتنی بر خواست و تلاش جمعی مؤمنان است. در عصر غیبت مردم همه اموری را كه روزگاری احساس مینمودند برای آنان ارمغان آور آرامش، صلح، هم زیستی، عدالت و آزادی است، تجربه نمودهاند، و دیدهاند كه هیچ یك از آنها نتوانسته جهانی بدون آشوب و اضطراب برای آنان بیافریند. انسان پس از رنسانس در طی سیصد سال عناصری را آزموده است كه قبل از آن امكان پذیر نبوده است، اموری همچون علمگروی، تكنولوژی، خردگرایی افراطی، سكولاریسم، مدرنیته، سیاستهای اقتصادی (سرمایهداری، سوسیالیسم)، سیاستهای بینالمللی و امثال آن، اما بشر معاصر هنوز از بی عدالتی، سلطه جویی، بحران محیط زیست، ثروت خواهی بیمارگونه، ناآرامی جهانی و استثمار بشری، نسبی گرایی معرفتی، تزلزل در حقانیت اندیشه و دین و امثال آن رنج میبرد. این امر گویای این است كه انسان عصر جدید، بدون هویت وحیانی و الوهی نتوانسته بر مشكلات خود چیره شود و بدون دغدغه به حیات جمعی خویش ادامه دهد و نیاز به اندیشه مهدوی و انسانی آسمانی در عصر مدرن كه آنان را از این وضعیت نجات دهد، امری محسوس است.
برای برون رفت از مشكلات موجود در مدرنیته، و حلّ تعارض میان مدرنیته با سنّت و دین یا به تعبیر جامعتر فرهنگ، اندیشمندان راهكارهای متفاوتی را مطرح نمودهاند، عدهای از اندیشمندان در پاسخ به این معمای عصر جدید، فرا مدرنیسم را مطرح میكنند و معتقدند كه هنوز پروژه مدرنیته تكمیل نشده و به سرانجام نرسیده و نواقصی در آن نهفته است كه اگر آنها حل شوند و مدرنیته رشد بیشتری كند، این مشكلات هم حل خواهد شد. عدهای دیگر به پسا مدرنیسم روی آوردهاند و عناصر مدرنیته همچون خردگرایی افراطی، علمگروی افراطی، كاركرد و دیگر عناصر آن را نقد زدهاند و به نوعی كثرتگرایی معرفتی و فرهنگی، ارزش دادن به خرده فرهنگها، نسبیت اندیشی و دیگر ویژگیها اهمیت دادهاند.پارهای از اندیشمندان در نسبت میان دین با مدرنیته و دنیای جدید، معتقدند انسان مدرن وفادار به عقلانیت و استدلال، تعبّد گریز، اخلاق گریز و به دنبال رهایی از رنج است و این امور با وفاداری به نظام متافیزیكی ادیان امكان پذیر نیست. بنا به نظر آنان ادیان وفادار به تعبّد و ایمان، وابسته به چارچوبههای تاریخی و جغرافیایی و متكی به نظامهای پیچیده متافیزیكی هستند، به این جهت فهم سنّتی نمیتواند انسان عصر مدرن راكه به دنبال رضایت از زندگی، شادی، امید، و كاستن مشكلات خویش است ارضا كند؛ انسانی كه به دنبال تكنیك و روشی است كه بتواند از رنجها و سختیهای خود بكاهد. آن دینی میتواند رضایت انسان معاصر را جلب كند كه بتواند به نیازهای انسان جدید و پرسشهای او بهتر پاسخ دهد. از این رو این دسته از اندیشمندان در حل مشكلات اجتماعی انسان معاصر فهمِ معنوی را جایگزین فهم سنّتی از دین میسازند و به این طریق، میان مدرنیته و دین سازگاری ایجاد میكنند.[۳۷]
گاه در پاسخ به مشكلات مدرنیسم و عصر جدید، به سوی الهیات نارئالیسم و آشتی دادن انسان جدید با مفاهیم متافیزیك توسط نوعی معنویت و اخلاق زمینی، رو آوردهاند كه بر طبق آن الهیات به مثابه هنر و امری شخصی و خصوصی تلقی میگردد و میتواند برای انسان آرامشآور و لذّت بخش باشد[۳۸]. گاه در این راستا به سوی رویكردهای روان شناسانه همچون یوگا، مدیتیشن و دیگر روشهای تمركز و امثال آن رفتهاند؛ روشهایی كه براساس آن انسانها گمشده خود را در تكنیكهایی میجویند كه بتوانند از توهمات ذهنی و روانی آسوده شوند و بر مشكلات و اضطرابات حاصل از مدرنیته فائق آیند.
عدهای از اندیشمندان نواندیش درحلِّ تعارض میان مدرنیته با دین و سنّت ترجیح میدهند جانب مدرنیته را بگیرند و آن را به رسمیت بشناسند و با این فرض، به دخل و تصرّف در سنّت و دین بپردازند. بنا به تفكّر این اندیشمندان چون زندگی مدرن و مبتنی بر تكنولوژی امری اجتنابناپذیر و غیرقابل حذف است، از اینرو باید در سنّت و دین انعطاف و تحولی ایجاد نمود تا با مدرنیته سازش پیدا كند. به این سبب پارهای از آنان به دینی حداقلی و مبتنی بر عناصر انسانی و اخلاق اجتماعی و متكی بر تفسیر عقلانی از شریعت اكتفا نموده و از مؤلفههای دینی، تفسیری زمینی و متناسب با سكولاریسم ارائه دادهاند. در این تفسیر از دین، تنها اهداف و انگیزههای غایی دین مورد توجه قرار میگیرد و عناصری همچون انسانیت، معنویت، تعبد و تدین عرفی و غیر وحیانی جایگزین تفسیر سنّتی از دین میگردد. پیش فرض بزرگ این طیف از اندیشمندان در نسبت میان دین و مدرنیته این است كه فهم سنّتی از دین مسیحیت با زندگی جدید سازگار نیست و بلكه گاهی هم متعارض است و لاجرم باید در فهم سنّتی تغییر ایجاد نمود تا عناصر دین با مدرنیته همسو گردد.[۳۹]
در همین راستا، پارهای از پژوهشگرانِ سنّتگرا به این سو رفتهاند كه زمان و مكان غیراصیل است و در برابر اهمیت دادن به مدرنیته، به حقایق جاودان ادیان كه دارای وحدت باطنی و فرازمان و فرامكان هستند، تأكید میورزند. در نظر این اندیشمندان حقایق موجود در همه ادیان، ریشه در حكمت و عناصر قدسی دارد كه بر آمده از علوم الهی و مقدّس است و برتر از تجدّد، زمان و مكان است. بنابراین دیدگاه، اگر انسان معاصر نمیتواند به آن حكمتها و حقایق جاودان تن دهد، به جهت ضعف آن حقایق جاودان نیست، بلكه به سبب روح دنیوی، فرودین و دنیا زدهٔ انسان در عصر جدید است. انسان معاصر اگر بتواند از نفس پست و دنیازدهٔ خویش جدا گردد و به سوی حقایق ازلی و ابدی و حكمت جاودان حركت كند، در این صورت تعارضی میان دین و مدرنیته وجود نخواهد داشت و آن دو سازگار خواهند گشت.[۴۰]
اما از منظر اسلامی، همه ادیان آسمانی و تمامی انبیا به دنبال سرانجام نیكو برای انسانها و تصحیح، سازندگی و آیندهٔ روشن برای جوامع بشری هستند. این آبادانی و تصحیح عالم و آدم پس از عصر ظهور به وسیله پروژه مهدویت و به دست شخص امام مهدی۴ امكانپذیر است و قبل از ظهور به وسیلهٔ فرهنگ انتظار و كوششِ مؤمنان در جهت اصلاح جامعه و امید به زندگی بهتر تحقق پذیر است. منظور از فرهنگِ انتظار این است كه مؤمنان پیوسته توجه به انسان كاملی دارند كه میتواند نفس ابلیس زده انسان معاصر را رام و مطیع سازد و جامعهای عادلانه به وجود بیاورد، و دكترین مهدویت به این معنا است كه در عصر غیبت بر اساس آموزههای مهدویت برای مشكلات انسانی و اجتماعی راه حل ارائه دهیم و در ارائه نظریهها و راهكارها علاوه بر استفاده از خردورزی و علوم تجربی و تجربهٔ گذشتگان، بر مؤلفه اصلی و بنیادین مهدویت تكیه كنیم. آموزههای اسلامی هیچگاه به این امر رضایت نمیدهد كه برای رسیدن به آرمانهای مدرنیته و به جهت سازگاری با دنیای جدید و سكولاریسم از آموزههای دینی و از خلوص دینی دست كشیده شود یا شریعت و آموزههای دین با بدیلی همچون معنویت و عرفان غیردینی، نادیده گرفته شود. در تفكّر دینی باید میان خردورزی، روابط انسانی، تكنولوژی، علوم تجربی و دیگر مقولات بشری با مؤلّفههای دینی سازگاری ایجاد نمود، اما این امر نباید به قیمت تقلیل و كاهش اعتقادات، شریعت و آداب دینی و یا عدم خلوص آن مؤسسهها باشد. اندیشمندان دینی برای برون رفت از تعارضات و چالشهای موجود میان سنّت و مدرنیته، یا از آموزه های دینی عدول میكنند و عناصر اصلی و بنیادین دینی را كنار میگذارند. و راه حلها را در مفاهیم بیرونی دین طلب میكنند، یا رویكردی ناخالص از معرفت و حكمت قدسیِ دین را عرضه میكنند كه در هر دو سو، اصلیترین عنصر اعتقادی و فلسفه تاریخ اسلام، یعنی نگرش منجیگرایی یا مهدویت به حاشیه رانده میشود و یا نادیده گرفته میشود. زیرا بیتردید با اعتقاد به فرهنگ مهدوی و مفهوم انتظار، بسیاری از راهكارهای مذكور با روحیه اسلامی سازگار نخواهد بود. در تمامی این تئوریها برای پاسخ به پرسشهای اجتماعی مدرنیته و نسبت میان آن با دین، یك امر مشترك است و آن این نكته است كه همه آنها پاسخهای برون دینی است و هیچ یك متكی بر منابع دینی و برآمده از اعتقادات و آموزههای درون دینی نیست.
۲-۲) كاركرد اجتماعی دكترین مهدویت پس از عصر ظهور: با بررسی احادیث مهدویت درباره حكومت مهدوی، به روشنی فهمیده میشود كه تحول ساختاری در زمینه مدیریت جامعه، اقتصاد، روابط اجتماعی، مناسبات انسانی، علوم طبیعی و دیگر حوزههای فرهنگ در زمان ظهور امری مسلم و قطعی است به طوری كه میتوان ثمره و بازتاب حكومت مهدوی را در این حوزهها كه امروزه از آن به فرهنگ تعبیر میشود، مشاهده نمود.
بخشی از نیازهای طبیعی و فطری انسان در عرصه زندگی، جمعی و همگانی است و ادیان نمیتوانند نسبت به آنها بیتفاوت باشند. همه انسانها عدالتجو، صلحطلب، آزادیخواه، دوستدار حاكمان عادل، آرامش و امنیت اجتماعی و نیازمند هم زیستی مسالمت آمیز با دیگر آدمیان هستند. این مفاهیم در زاویه وسطحی كوچكتر، گاه در درون یك خانواده دیده میشود و انسان در چنین خانوادهای كه برخوردار از صفات انسانی، روحیه تعاون و همیاری است، احساس آرامش میكند. حال تصوّر شود كه پس از عصر ظهور همه مردم جهان نسبت به یكدیگر همان احساسی را داشته باشند كه اعضای خانواده نسبت به یكدیگر دارند، طبیعی است كه انسانها چنین جامعهای را برای خود آرمانی و مطلوب میدانند، و گمشده انسانها در عصری كه ما در آن بهسر میبریم، جامعهای است كه انسانها نسبت به هم و حاكمان كشورها نسبت به مردم كشور خود و دیگر كشورها رابطهای مشفقانه و انسانی داشته باشند؛ جامعهای كه در آن نیكی و دوستی نهادینه شده باشد، توزیع ثروت، قدرت و عدالت مبتنی بر فضیلت محوری و خردمندی باشد و همه انسانها، منطقی را بر عالم حاكم بدانند. امام علی۷ در توصیف جامعه مهدوی و احیای عدالت اجتماعی میفرماید:
او (قائم) آرا و اندیشهها را تابع قرآن و متمایل به آن میكند آنگاه كه دیگران قرآن را به آرا و اندیشههای خود باز میگردانند. به آنان شیوه عدالت را نشان میدهد و كتاب و سنّت را كه متروك و منزوی شده، زنده میكند.[۴۱]
بنا بر دكترین مهدویت با آمدن امام مهدی۴ آنچنان عدالت و آزادی گسترده میشود كه انسانها ابتدا از هواهای نفسانی و قید و بندهای درونی خود رها میشوند و سپس این آزادیِ انسانشناسانه در عرصهٔ اجتماعی خود را مینمایاند. درباره عصر ظهور گفته شده است كه امنیت چنان گسترده میگردد كه یك زن میتواند میان عراق و شام پیاده رفت و آمد كند ـ و كسی هم به او تعرّض نمیكند. و زنان چنان فرهیخته خواهند شد كه در خانه خواهند نشست و با تكیه بر كتاب و سنت داوری و قضاوت خواهند نمود. رفاه عمومی، اقتصاد و عدالت اجتماعیِ مردم چنان بهبود مییابد[۴۲] كه انفاق كنندگان و زكات دهندگان، فقیری نمییابند تا به او انفاق كنند.[۴۳] از بركت وجود امام مهدی۴ ثروت و مال بدون حساب به مردم داده میشود[۴۴] و همه با هم در صلح و زندگی مسالمتآمیز بهسر میبرند به طوری كه گفته شده ـ شاید این تمثیل و دارای معنای كنایی باشد ـ بره با گرگ در كنار هم زندگی خواهند كرد.[۴۵]
دلبردگی جامعه مهدوی و تقاضای وجودی بر آن دارای ریشههای عمیق اعتقادی و دینی است و نمیتوان بر اساس سرخوردگی درونی از وضعیت جامعه، فرافكن نمودن نیازهای درونی، ضمیر ناخودآگاه و یا آرمان طلبی آن را تحلیل نمود؛[۴۶] زیرا جامعه مهدوی مبتنی بر سخنان نبوی و متون دینی است و زاییدهٔ افكار، امیال و حالات روحی متشرّعان نیست. امروزه شاید بتوان جوامعی را یافت كه در آنها به طور نسبی همزیستی مسالمت آمیز، روابط انسانی، حقوق شهروندان، عدالت اجتماعی و دیگر مفاهیم اجتماعی در حد مطلوب وجود داشته باشد، لكن در حكومت مهدوی عنصر دیگری وجود دارد كه جامعه آن دوران را از جوامع قبل از ظهور جدا میسازد و آن این ویژگی است كه تمامی عناصر همزیستی در زمان حكومت مهدوی بر محور عبودیت و بندگی خواهد بود و خدا محوری، ركنِ نخست جامعه عدالت پیشه مهدوی خواهد شد، ركنی كه در جوامع امروز كه توانستهاند به عدالت اجتماعی برسند، مفقود و ناپیدا است.
در واقع میتوان گفت امروزه اگر هم از جنبهٔ انسانشناسی و جامعهشناسی بخشی از ویژگیهای جامعه و انسانِ ایدهآل تحقق یافته باشد، اما این امر به طور كامل و همه جانبه محقق نیافته است و هنوز نمیتوان از جهان ایدهآل سخن گفت. و در عصر ما شاید بتوان از انسانی با رفتارهای هنجار اجتماعی و سازمانی مثال زد، امّا نمیتوان از انسان مطلوب دینی یا جامعه مملو از انسانهای دینی نظیر آورد.
نویسنده:رضی موسوی گیلانی
منابع فارسی:
ابن حنبل، احمد، دارصادر، بیروت، بدون تاریخ.
ابن طاووس، رضی الدین ابوالقاسم، الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر، بیروت، موسسه الوفاء، س ۱۴۰۳.
ابن عربی، محیی الدین، فتوحات مكیه، قم، چاپ حاج اسماعیل هدایتی، ج ۳.
البخاری الجعفی، ابو عبد الله، صحیح البخاری، تحقیق قاسم الشماعی الرفاعی، بیروت، دارالقلم، بیروت، سال ۱۹۸۷.
الیاده، میرچا، دین پژوهی، بهاء الدین خرمشاهی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، س۱۳۷۸، دفتر دوم.
بركات، جمال، فرهنگ اصطلاحات سیاسی، صادق آئینه وند و فیروز حریرچی، تهران، نشر رجاء، س ۱۳۶۸.
البعلبكی، منیر، المورد، الطبعه الخامسه و العشرون، بیروت، دار الملایین، س ۱۹۹۱.
بیهقی، احمد بن حسین، السنن الكبری، بیروت، دار الفكر، س ۲۰۰۳م.
پازاردگاد، بهاءالدین، مكتب های سیاسی، تهران، انتشارات اقبال، بدون تاریخ.
پوپر، كارل، جامعه باز و دشمنانش، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، خوارزمی، س ۱۳۶۵.
پوپر، كارل، درس این قرن، ترجمه علی پایا، تهران، طرح نو، س ۱۳۷۹.
الترمذی، ابو عیسی، الجامع الصحیح، تحقیق ابراهیم عطوه عوض، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج ۴.
تفتازانی، مسعود بن اسعد، شرح المقاصد، تحقیق عمیره عبدالرحمن، قم، الشریف الرضی، (افست)، س ۱۳۷۰.
حائری یزدی، علی، الزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب، قم، مكتبه الرضی، س ۱۴۰۴.
حكیمی، محمد، در فجر ساحل، چاپ نهم، قم، دفترانتشارات اسلامی، بدون تاریخ.
حكیمی، محمد رضا، خورشید مغرب، چاپ هفدهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، س۱۳۷۹.
جهانبگلو، رامین، نقد عقل مدرن، ترجمه حسین سامعی، چاپ دوم، تهران، نشر و پژوهش فروزان روز، س۱۳۷۷.
راسل، برتراند، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه، نجف دریابندری، تهران، نشر پرواز، ۱۳۶۵، ج ۲.
راسل، برتراند، تاثیر علم بر اجتماع، ترجمه، محمود حیدریان، تهران، انتشارات بابك، س۲۵۳۵.
سجستانی ازدی، ابوداوود، سنن ابی داوود، تحقیق محمد محیی الدین عبد الحمید، بیروت، المكتبه المصریه، تاریخ نامعلوم.
سروش، عبدالكریم و همكاران، سنت و سكولاریسم، تهران، صراط، س ۱۳۸۱.
سلیمان، كامل، روزگار رهایی، ترجمه علیاكبر مهدیپور، چاپ دوم، تهران، نشر آفاق، س۱۴۰۷.
شایگان، داریوش، ادیان و مكتب های فلسفی هند، چاپ پنجم، تهران، امیركبیر، س۱۳۸۳.
شولت، یان آرت، جهانی شدن، مسعود كرباسیان، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، س۱۳۸۲.
صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخبالاثر، تهران، مكتب الصدر، بدون تاریخ.
صدوق، محمد بن علی، الخصال، تصحیح علی اكبر الغفاری، تهران، موسسه النشرالاسلامی، س ۱۳۶۲ ق.
طبرسی، احمد، الاحتجاج، تصحیح ابراهیم بهادری و محمد هادی به، قم، انتشارات اسوه، س ۱۴۱۳.
عطیه الله، احمد، القاموس السیاسی، الطبعه الثالثه، قاهره، دار النهضه العربیه، س ۱۹۶۸
علی بن ابیطالب، نهج البلاغه، گردآوری سید رضی، ترجمه محمد دشتی، تهران، ستاد اقامه نماز، س ۱۳۷۹.
عنایت، حمید، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، بهاءالدین خرمشاهی، چاپ چهارم، تهران، خوارزمی، س ۱۳۸۰، صص ۲۷۴ – ۲۷۱.
فارابی، محمد بن محمد، الجمع بین رأیی الحكمین، بیروت، دار المشرق، س ۱۴۰۵.
فقیه ایمانی، مهدی، الامام المهدی عند أهل السنه، قم، مطبعه الخیام، س ۱۴۰۱.
القزوینی، ابوعبد الله، سنن ابن ماجه، تحقیق محمود حسن نصار، بیروت، دارالكتب العلمیه، سال ۱۹۹۸.
القشیری النیشابوری، ابوالحسن، صحیح مسلم، بیروت، دار ابن حزم، سال ۱۹۹۵.
قندوزی، سلیمان ابن ابراهیم، ینابیع الموده، بیروت، دار الاسوه للطباعه و النشر، س۱۴۱۶ق.
قونوی، صدرالدین، فكوك، محمد خواجوی، تهران، انتشارات مولی، س ۱۳۷۲.
كلینی، محمد بن یعقوب، اصول كافی، تهران، دارالكتب الاسلامیه، س۱۳۶۵.
كورانی،علی، معجم احادیث الامام المهدی، قم، موسسه معارف اسلامی، س ۱۴۱۱.
كورانی، علی، عصر ظهور، عباس جلالی، چاپ دوم، تهران، شركت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات، س ۱۳۷۹.
كونگ، هانس، تاریخ كلیسای كاتولیك، حسن قنبری، قم، مركز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، س ۱۳۸۴.
كهن، آبراهام، گنجینه ای از تلمود، امیرفریدون گرگانی، تهران، انتشارات اساطیر، سال۱۳۸۲.
كیوپیت، دان، دریای ایمان، ترجمه حسن كامشاد، تهران، طرح نو، س ۱۳۷۸.
گلبرك، اتان، كتابخانه ابن طاووس، سید علی قرائی و رسول جعفریان، كتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، س ۱۳۷۱.
المجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، الطبعه الثالثه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، س۱۹۸۳.
مسیح، عیسی، كتاب مقدس، تهران، انجمن كتاب مقدس ایران، س ۱۹۸۳.
المقدسی الشافعی، یوسف بن یحیی، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، تصحیح عبد الفتاح محمد حلو، بیروت، مكتبه عالم الفكر، س ۱۹۷۹.
موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، مكیال المكارم، سید مهدی حائری قزوینی، چاپ دوم، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، س ۱۳۷۲.
مهدی پور، علی اكبر، قم، كتابنامه حضرت مهدی۴، الهادی، س۱۳۷۵.
نصر، سید حسین، معرفت و معنویت، انشاءالله رحمتی، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، س ۱۳۸۰.
نصر، سید حسین، معرفت و امر قدسی، فرزاد حاجی میرزائی، تهران، نشر فروزان، س۱۳۸۰.
نعمانی، محمد بن ابراهیم ، كتاب غیبت، سید احمدفهری زنجانی، چاپ چهارم، دارالكتب الاسلامیه، سال۱۳۶۲.
نوروزی خیابانی، مهدی، فرهنگ و اصطلاحات سیاسی، چاپ ششم، تهران، نشر نی، س۱۳۷۶.
النیشابوری ابوعبدالله، المستدرك علی الصحیحین، تحقیق محمود مطرجی، بیروت، دارالفكر، س۲۰۰۲.
نیك آئین، امیر و همكاران، واژه های سیاسی، تهران، انتشارات پژوهش، بدون تاریخ.
واترز، مالكوم، جهانی شدن، اسماعیل مردانی گیوی، تهران، سازمان مدیریت صنعتی، س۱۳۷۹.
ونسینك، آرنت یان، المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی، لیدن، مكتبه بریل، س۱۹۳۶.
الهیئه العلمیه فی موسسه نهج البلاغه، قم، موسوعه احادیث امیرالمومنین، اعتماد، س۱۴۱۶ق.
یاسپرس، كارل، مسیح، احمد سمیعی، تهران، خوارزمی، س ۱۳۷۳.
منابع انگلیسی
۱- Babcock Gove, Philip, Websters, third New Internationl Dictoinary, Merriam– Webster, PHILIPPINES( copy right), ۱۹۹۳.
۲- Comstock, W. Richard, The Encyclopedia of Religion,edited by Mircea Eliade , macmillan publishing company, New York, ۱۹۸۷, vol ۴.
۳- Soukhanov, Anne H, American Heritage dictionary, Houghton Mifflin company, Boston, ۱۹۹۲.
۴- William, M. E, New catholic Encyclopedia, second edition, Thomson Gale, washington, D.C, ۲۰۰۳,
[۱] . Richard Comstock, The Encyclopedia of Religion,edited by Mircea Eliade, macmillan publishing company, New York, ۱۹۸۷, vol ۴, pp. ۳۸۴ – ۳۸۵.
[۲] . Affirmation of a thruth .
[۳] . teaching .
[۴] . The doctrine of the equality of man.
۵. ن.ك: مهدی نوروزی خیابانی، فرهنگ و اصطلاحات سیاسی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۶، چ ۶، ص ۸۵ (ذیل واژه دكترین ) / و احمد عطیه الله، القاموس السیاسی، قاهره، دار النهضه العربیه، ۱۹۶۸، الطبعه الثالثه، ص ۲۸۷، ( تحت عنوان ترومن).
[۶] . The doctrine of evolution.
[۷] . The Encyclopedia of Religion, vol ۴, p.۳۸۵.
[۸] . CATHECHESIS.
[۹] . KERYGMA.
[۱۰] . M. E. William, New catholic Encyclopedia, second edition, Thomson Gale, washington, D.C, ۲۰۰۳, vol ۴, p. ۸۰۲.
[۱۱] . W. Richard Comstock, op. cit, p. ۳۸۵.
[۱۲] . Philosophy.
[۱۳] . School of thought.
[۱۴] . ism.
[۱۵] . dukkha / duhkha.
[۱۶] . Doctrine of MAYA.
۱۱. «مایا، تخیل جهانی و نیروی سحرآمیز خلقت و نیروی استتار است، جهان را سرابی بس فریبنده پنداشت و واقعیت معادله «آتمان مساوی است با برهمن» را به شیوه طرد ماسوای حق آموخت». ن.ك به: داریوش شایگان، ادیان و مكتب های فلسفی هند، تهران، امیر كبیر، س ۱۳۸۳، چ ۵، ج ۱، ص ۱۴.
[۱۸] . Soteriology.
[۱۹] . Salvation.
[۲۰] . Millenarianism.
منبع:فصلنامه انتظار ، شماره ۱۶
منابع فارسی:
ابن حنبل، احمد، دارصادر، بیروت، بدون تاریخ.
ابن طاووس، رضی الدین ابوالقاسم، الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر، بیروت، موسسه الوفاء، س ۱۴۰۳.
ابن عربی، محیی الدین، فتوحات مكیه، قم، چاپ حاج اسماعیل هدایتی، ج ۳.
البخاری الجعفی، ابو عبد الله، صحیح البخاری، تحقیق قاسم الشماعی الرفاعی، بیروت، دارالقلم، بیروت، سال ۱۹۸۷.
الیاده، میرچا، دین پژوهی، بهاء الدین خرمشاهی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، س۱۳۷۸، دفتر دوم.
بركات، جمال، فرهنگ اصطلاحات سیاسی، صادق آئینه وند و فیروز حریرچی، تهران، نشر رجاء، س ۱۳۶۸.
البعلبكی، منیر، المورد، الطبعه الخامسه و العشرون، بیروت، دار الملایین، س ۱۹۹۱.
بیهقی، احمد بن حسین، السنن الكبری، بیروت، دار الفكر، س ۲۰۰۳م.
پازاردگاد، بهاءالدین، مكتب های سیاسی، تهران، انتشارات اقبال، بدون تاریخ.
پوپر، كارل، جامعه باز و دشمنانش، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، خوارزمی، س ۱۳۶۵.
پوپر، كارل، درس این قرن، ترجمه علی پایا، تهران، طرح نو، س ۱۳۷۹.
الترمذی، ابو عیسی، الجامع الصحیح، تحقیق ابراهیم عطوه عوض، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج ۴.
تفتازانی، مسعود بن اسعد، شرح المقاصد، تحقیق عمیره عبدالرحمن، قم، الشریف الرضی، (افست)، س ۱۳۷۰.
حائری یزدی، علی، الزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب، قم، مكتبه الرضی، س ۱۴۰۴.
حكیمی، محمد، در فجر ساحل، چاپ نهم، قم، دفترانتشارات اسلامی، بدون تاریخ.
حكیمی، محمد رضا، خورشید مغرب، چاپ هفدهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، س۱۳۷۹.
جهانبگلو، رامین، نقد عقل مدرن، ترجمه حسین سامعی، چاپ دوم، تهران، نشر و پژوهش فروزان روز، س۱۳۷۷.
راسل، برتراند، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه، نجف دریابندری، تهران، نشر پرواز، ۱۳۶۵، ج ۲.
راسل، برتراند، تاثیر علم بر اجتماع، ترجمه، محمود حیدریان، تهران، انتشارات بابك، س۲۵۳۵.
سجستانی ازدی، ابوداوود، سنن ابی داوود، تحقیق محمد محیی الدین عبد الحمید، بیروت، المكتبه المصریه، تاریخ نامعلوم.
سروش، عبدالكریم و همكاران، سنت و سكولاریسم، تهران، صراط، س ۱۳۸۱.
سلیمان، كامل، روزگار رهایی، ترجمه علیاكبر مهدیپور، چاپ دوم، تهران، نشر آفاق، س۱۴۰۷.
شایگان، داریوش، ادیان و مكتب های فلسفی هند، چاپ پنجم، تهران، امیركبیر، س۱۳۸۳.
شولت، یان آرت، جهانی شدن، مسعود كرباسیان، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، س۱۳۸۲.
صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخبالاثر، تهران، مكتب الصدر، بدون تاریخ.
صدوق، محمد بن علی، الخصال، تصحیح علی اكبر الغفاری، تهران، موسسه النشرالاسلامی، س ۱۳۶۲ ق.
طبرسی، احمد، الاحتجاج، تصحیح ابراهیم بهادری و محمد هادی به، قم، انتشارات اسوه، س ۱۴۱۳.
عطیه الله، احمد، القاموس السیاسی، الطبعه الثالثه، قاهره، دار النهضه العربیه، س ۱۹۶۸
علی بن ابیطالب، نهج البلاغه، گردآوری سید رضی، ترجمه محمد دشتی، تهران، ستاد اقامه نماز، س ۱۳۷۹.
عنایت، حمید، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، بهاءالدین خرمشاهی، چاپ چهارم، تهران، خوارزمی، س ۱۳۸۰، صص ۲۷۴ – ۲۷۱.
فارابی، محمد بن محمد، الجمع بین رأیی الحكمین، بیروت، دار المشرق، س ۱۴۰۵.
فقیه ایمانی، مهدی، الامام المهدی عند أهل السنه، قم، مطبعه الخیام، س ۱۴۰۱.
القزوینی، ابوعبد الله، سنن ابن ماجه، تحقیق محمود حسن نصار، بیروت، دارالكتب العلمیه، سال ۱۹۹۸.
القشیری النیشابوری، ابوالحسن، صحیح مسلم، بیروت، دار ابن حزم، سال ۱۹۹۵.
قندوزی، سلیمان ابن ابراهیم، ینابیع الموده، بیروت، دار الاسوه للطباعه و النشر، س۱۴۱۶ق.
قونوی، صدرالدین، فكوك، محمد خواجوی، تهران، انتشارات مولی، س ۱۳۷۲.
كلینی، محمد بن یعقوب، اصول كافی، تهران، دارالكتب الاسلامیه، س۱۳۶۵.
كورانی،علی، معجم احادیث الامام المهدی، قم، موسسه معارف اسلامی، س ۱۴۱۱.
كورانی، علی، عصر ظهور، عباس جلالی، چاپ دوم، تهران، شركت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات، س ۱۳۷۹.
كونگ، هانس، تاریخ كلیسای كاتولیك، حسن قنبری، قم، مركز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، س ۱۳۸۴.
كهن، آبراهام، گنجینه ای از تلمود، امیرفریدون گرگانی، تهران، انتشارات اساطیر، سال۱۳۸۲.
كیوپیت، دان، دریای ایمان، ترجمه حسن كامشاد، تهران، طرح نو، س ۱۳۷۸.
گلبرك، اتان، كتابخانه ابن طاووس، سید علی قرائی و رسول جعفریان، كتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، س ۱۳۷۱.
المجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، الطبعه الثالثه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، س۱۹۸۳.
مسیح، عیسی، كتاب مقدس، تهران، انجمن كتاب مقدس ایران، س ۱۹۸۳.
المقدسی الشافعی، یوسف بن یحیی، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، تصحیح عبد الفتاح محمد حلو، بیروت، مكتبه عالم الفكر، س ۱۹۷۹.
موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، مكیال المكارم، سید مهدی حائری قزوینی، چاپ دوم، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، س ۱۳۷۲.
مهدی پور، علی اكبر، قم، كتابنامه حضرت مهدی۴، الهادی، س۱۳۷۵.
نصر، سید حسین، معرفت و معنویت، انشاءالله رحمتی، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، س ۱۳۸۰.
نصر، سید حسین، معرفت و امر قدسی، فرزاد حاجی میرزائی، تهران، نشر فروزان، س۱۳۸۰.
نعمانی، محمد بن ابراهیم ، كتاب غیبت، سید احمدفهری زنجانی، چاپ چهارم، دارالكتب الاسلامیه، سال۱۳۶۲.
نوروزی خیابانی، مهدی، فرهنگ و اصطلاحات سیاسی، چاپ ششم، تهران، نشر نی، س۱۳۷۶.
النیشابوری ابوعبدالله، المستدرك علی الصحیحین، تحقیق محمود مطرجی، بیروت، دارالفكر، س۲۰۰۲.
نیك آئین، امیر و همكاران، واژه های سیاسی، تهران، انتشارات پژوهش، بدون تاریخ.
واترز، مالكوم، جهانی شدن، اسماعیل مردانی گیوی، تهران، سازمان مدیریت صنعتی، س۱۳۷۹.
ونسینك، آرنت یان، المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی، لیدن، مكتبه بریل، س۱۹۳۶.
الهیئه العلمیه فی موسسه نهج البلاغه، قم، موسوعه احادیث امیرالمومنین، اعتماد، س۱۴۱۶ق.
یاسپرس، كارل، مسیح، احمد سمیعی، تهران، خوارزمی، س ۱۳۷۳.
منابع انگلیسی
۱- Babcock Gove, Philip, Websters, third New Internationl Dictoinary, Merriam– Webster, PHILIPPINES( copy right), ۱۹۹۳.
۲- Comstock, W. Richard, The Encyclopedia of Religion,edited by Mircea Eliade , macmillan publishing company, New York, ۱۹۸۷, vol ۴.
۳- Soukhanov, Anne H, American Heritage dictionary, Houghton Mifflin company, Boston, ۱۹۹۲.
۴- William, M. E, New catholic Encyclopedia, second edition, Thomson Gale, washington, D.C, ۲۰۰۳,
[۱] . Richard Comstock, The Encyclopedia of Religion,edited by Mircea Eliade, macmillan publishing company, New York, ۱۹۸۷, vol ۴, pp. ۳۸۴ – ۳۸۵.
[۲] . Affirmation of a thruth .
[۳] . teaching .
[۴] . The doctrine of the equality of man.
۵. ن.ك: مهدی نوروزی خیابانی، فرهنگ و اصطلاحات سیاسی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۶، چ ۶، ص ۸۵ (ذیل واژه دكترین ) / و احمد عطیه الله، القاموس السیاسی، قاهره، دار النهضه العربیه، ۱۹۶۸، الطبعه الثالثه، ص ۲۸۷، ( تحت عنوان ترومن).
[۶] . The doctrine of evolution.
[۷] . The Encyclopedia of Religion, vol ۴, p.۳۸۵.
[۸] . CATHECHESIS.
[۹] . KERYGMA.
[۱۰] . M. E. William, New catholic Encyclopedia, second edition, Thomson Gale, washington, D.C, ۲۰۰۳, vol ۴, p. ۸۰۲.
[۱۱] . W. Richard Comstock, op. cit, p. ۳۸۵.
[۱۲] . Philosophy.
[۱۳] . School of thought.
[۱۴] . ism.
[۱۵] . dukkha / duhkha.
[۱۶] . Doctrine of MAYA.
۱۱. «مایا، تخیل جهانی و نیروی سحرآمیز خلقت و نیروی استتار است، جهان را سرابی بس فریبنده پنداشت و واقعیت معادله «آتمان مساوی است با برهمن» را به شیوه طرد ماسوای حق آموخت». ن.ك به: داریوش شایگان، ادیان و مكتب های فلسفی هند، تهران، امیر كبیر، س ۱۳۸۳، چ ۵، ج ۱، ص ۱۴.
[۱۸] . Soteriology.
[۱۹] . Salvation.
[۲۰] . Millenarianism.
منبع:فصلنامه انتظار ، شماره ۱۶
منبع : خبرگزاری فارس
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دولت سیستان و بلوچستان چین انتخابات مجلس شورای اسلامی دولت سیزدهم حسن روحانی جنگ نیکا شاکرمی رهبر انقلاب معلمان مجلس
سیل هواشناسی ایران تهران آتش سوزی باران سازمان هواشناسی اصفهان شهرداری تهران پلیس قوه قضاییه معلم
خودرو قیمت خودرو قیمت دلار تورم مسکن قیمت طلا بازار خودرو سهام عدالت دلار حقوق بازنشستگان ایران خودرو بانک مرکزی
صدا و سیما مهران غفوریان تلویزیون ساواک سریال موسیقی بی بی سی سینمای ایران عفاف و حجاب دفاع مقدس
هوش مصنوعی
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه جنگ غزه آمریکا روسیه ترکیه حماس اوکراین انگلیس نوار غزه
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر سپاهان باشگاه استقلال علی خطیر باشگاه پرسپولیس بازی تراکتور جواد نکونام لیگ قهرمانان اروپا
آیفون اپل ناسا گوگل صاعقه سوئیس تماس تصویری عکاسی تلفن همراه
کبد چرب فشار خون طول عمر