پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا
وقایعنگاری یک جنایت خندهدار!
با وجود اینکه چند سالی است ستاره بخت ریچارد براتیگان در ایران درخشیدن گرفته، هنوز کم نیستند کسانی که نوشتههای این نویسنده آوانگارد را «بیسر و ته» میدانند و از برقراری ارتباط مناسب با آنها و بهتبع این موضوع، لذت بردن از فرآیند خوانش و ادراک این آثار ناتوانند. براتیگان در ایران آنطور که باید شناخته نشده و بیشتر یک «تب» همگانی است؛ عدهای فقط برای عقب نماندن از قافله و عده دیگری بهجهت جذابیت لحن سرخوشانه، روایت شوخطبعانه و داستانگویی ناب براتیگان (بهرغم همه نوآوریها و پیچیدگیها) آثار او را مطالعه میکنند. در این میان کمتر دیده شده که به خاستگاه رمانهای براتیگان و نقد آثار او با توجه به ژانری که به آنها وابستهاند، یعنی ادبیات پسامدرن، پرداخته شود. در این یادداشت میکوشم تا با بیان بسیار مختصر پارهای از ویژگیهای پسامدرنیستی جدیدترین رمانی که از براتیگان در ایران منتشر شده است، یعنی «پس باد همهچیز را با خود نخواهد برد»، و نیز اشاراتی به این مشخصهها در دیگر نوشتههای نویسنده، دریچهای کوچک به فهم بهتر جهان داستانی او بگشایم.
● فردگرایی و بیگانگی
کاراکترهای اصلی رمان «پس باد...» کاراکترهایی بیگانه، حاشیهای و دور از اجتماع هستند. راوی داستان، که شخصیت اصلی آن نیز هست، انسانی است فردگرا که غالب اوقات خود را تنها و در کنار یک برکه سپری میکند یا به گشتوگذار در اطراف منزلشان میگذراند. دیگر کاراکترها ـ سرایدار شادخوار کارخانه چوببری، پیرمرد ساکن در کنار برکه، زن و شوهری که هر شب در کنار برکه اطراق میکنند و پسربچه مقتول (دیوید) ـ نیز همه منزوی و جدا از مردم هستند. در واقع، غالب کاراکترهای اصلی رمانهای مهم براتیگان ـ از جمله «صید قزلآلا در آمریکا»، «در قند هندوانه» و «در رویای بابل» ـ و تعداد قابل توجهی از کاراکترهای فرعی و نیز شخصیتهای داستانهای کوتاهش، بهنوعی این ویژگی را دارند.
برای تبیین این ویژگی پسامدرنیستی لازم است به دهههای آغازین قرن بیستم و زمان پیدایش رمانهای مدرنیستی بازگردیم. با تحولات سریع و چشمگیری که در آغازین سالهای قرن بیستم اتفاق افتاد و به دنبال آن افروختهشدن شعلههای جنگ بزرگ اول و جنگ بزرگ دوم، که میلیونها انسان را به کام مرگ فرستاد و دستاوردهای فرهنگی بشر را نابود کرد، آرمان جمعی انسانها چون حبابی میترکد. رماننویس مدرن بهشدت احساس سرخوردگی میکند و «ناگزیر به دنیای درونی خود پناه میبرد تا بلکه از این طریق بتواند مجموعه جدیدی از ارزشهای سنتشکن را بیافریند... رویگردانی از ارزشهای عمومی موجود در جامعه همچنین به مفهوم به رسمیت شناختن تنهایی و تکافتادگی انسان به منزله واقعیتی در زندگی مدرن و بازآفرینی آن در زندگی شخصیتهای رمان است» (گفتمان نقد، حسین پاینده، ص۱۰). میتوان از تعداد بیشماری قهرمان مدرن نام برد که مصداق بارز این تکافتادگی هستند. «مورسو»، قهرمان رمان «بیگانه» نوشته آلبر کامو از شاخصترین آنهاست. این خصیصه از مشترکات مدرنیسم و پسامدرنیسم است. کاراکتر آثار پسامدرنیستی نیز همچون اسلاف مدرن خود، و البته به گونهای رادیکالتر، تنها و ضداجتماعی است.
شاید تعبیری که «لویی فردینان سلین» در رمان «L’Eglise» به کار برده است دقیقا درباره این کاراکتر صدق کند: «او انسانی است بدون اهمیت گروهی، فقط یک فرد است». یا حتی میتوانیم از تعبیر «ژان پل سارتر» بهره بگیریم و بگوییم که «دیگری» برای شخصیت پسامدرن، بهمعنای واقعی کلمه، «دوزخ» است. ریچارد براتیگان به خوبی از عهده بازآفرینی این شخصیت، که به قول زیگموند فروید اسیر «ملالتهای تمدن» است، برآمده است. شاید کمی عجیب به نظر آید اما، به اعتقاد نگارنده، داستانهای پسامدرنیستی براتیگان واجد رگههایی از نوعی رمانتیسیسم نیز هستند. «بازگشت به طبیعت» اصل مهم رمانتیکها بود. قهرمانهای بیگانه و جمعگریز براتیگان غالبا اوقات خود را به سفر و گشتوگذار در طبیعت میگذرانند و از جامعه دوری میکنند و فضای داستانهای او نیز محیط بیرون و طبیعت زیباست. مثلا در داستان «صید قزلآلا در آمریکا» مدام با تصویرهای دلنشینی از رودخانههای مختلف و چشماندازهای جذاب طبیعی و وصف وسوسهبرانگیز ماهیگیری مواجهیم. یا تعدادی از داستانهای مجموعه «انتقام چمن» روایت مستندوار وقایع کودکی براتیگان در طبیعت «تاکوما» و خاطرات شکارها و ماهیگیریهای او است. بخش عمده رمان «پس باد...» نیز در دامن طبیعت ـ برکه و باغهای زیبای میوه ـ اتفاق میافتد. شاید بتوان اینطور گفت که براتیگان با خلق شخصیتهای تکافتاده و غیراجتماعی، در کنار ستایش از زیباییهای بیپایان طبیعت، نشان میدهد انسان بهظاهر پیشرفته مدرن و پسامدرن تا چه حد از اصل خویش دور افتاده و درگیر نابسامانیهای گوناگون شده است.
● اتصال کوتاه
رمان کلاسیک، و گونههای زیادی از رمان مدرن، در پی بازآفرینی، تا حد ممکن نعل به نعل، واقعیت بودند. نقد سنتی نیز به این موضوع بسیار اهمیت میداد و تخطئی نویسنده از واقعیت جهان بیرون ضعف داستان تلقی میشد. از این جهت نویسنده میکوشید تا حد ممکن داستانی بیافریند که «واقعی» باشد و مرز بین واقعیت و خیال را درنوردد. رماننویسان پسامدرن سنتشکنی و بدعتگذاری کردند. آنها دیگر نمیخواستند خواننده را با توهم واقعیت بفریبند، به همین دلیل، به شیوهای نو، که «دیوید لاج» آن را «اتصال کوتاه» مینامد، روی آوردند و به این طریق خواننده را به برداشت تازه از واقعیت و خود «رمان» دعوت کردند. اتصال کوتاه اصطلاحی در الکترونیک است و به اتصال دو نقطه از مدار که نباید به هم متصل باشند، گفته میشود. اتصال این دو نقطه باعث اختلال در کار مدار میشود.
از مهمترین شیوههای ایجاد اتصال کوتاه در متن، شیوهای است که فرمالیستهای روس آنرا «آشکارسازی شگرد» مینامیدند و آن عبارت است از صحبت درباره روشهای داستانپردازی و عناصر داستان در خود داستان. باید توجه کرد که در بین رمانهای مدرنیستی و حتی کلاسیک هم نمونههایی از شیوه «آشکارسازی شگرد» دیده میشود و اینکار «اختراع» پسامدرنها نیست. بهعنوان نمونه، در رمان قرن نوزدهمی «سرخ و سیاه» نوشته استاندال، نویسنده در چندین جا وارد روند داستان میشود و توضیحاتی به خواننده ارائه میکند. این شیوه در رمان «ژاک قضا و قدری و اربابش» نوشته دنی دیدرو، که از امهات آثار عصر روشنگری در فرانسه است، نیز دیده میشود. با وجود این، پستمدرنها بودند که این شیوه را نهادینه کردند و بهطور گسترده و بهعنوان یک شگرد هدفمند به کار بستند. در این شیوه، که یکی از تکنیکهای پرکاربرد داستانهای پسامدرنیستی است، مدام به خواننده گوشزد میشود در حال خواندن «داستان» است.
به این طریق و نیز با شگردهای دیگر، از جمله «عدم انسجام» که در ادامه یادداشت از آن سخن خواهیم گفت، سعی میشود سردرگمی و بینظمی این آثار بهعنوان نمادی از جهان چندپاره و بیمنطق در عصر کنونی درنظر گرفته شود. شاید لازم به گفتن نباشد اما نه همه رمانهایی که «آشکارسازی شگرد» دارند پستمدرن هستند و نه همه رمانهای پستمدرن از این شیوه بهره میگیرند. براتیگان از زمره نویسندگان پسامدرنی است که «اتصال کوتاه» و بهخصوص «آشکارسازی شگرد» را در غالب آثارش، از جمله همین رمان «پس باد ...»، به کار گرفته است. البته در رمان «پس باد...» این شیوه بهصورت غیرمستقیم و زیرکانهتر استفاده شده است. راوی داستان اکنون مردی ۴۴ ساله است و دارد خاطرات سالهای دور، زمانی که نوجوانی ۱۲ ساله بوده، را مینویسد. او روزی از یک مغازه اسلحهفروشی تعدادی گلوله میخرد و با دوستش «دیوید» برای شلیککردن به سیبها به یک باغ متروکه میرود. آنجا او به قصد شلیک به یک طاووس گلولهای درمیکند اما گلوله به دیوید، که در پس درختان مستتر شده، میخورد و او را میکشد. به این ترتیب کودکی راوی به پایان میرسد. در روایت راوی ما مدام با پرشهای زمانی، فاصلهگذاری و به بازیگرفتن خواننده مواجهیم.
بهعنوان مثال، راوی برای روایت صحنهای که زن و شوهر برکهنشین به دریاچه میرسند، چندین و چند صفحه خواننده را منتظر میگذارد و مدام به او میگوید که صبر کند تا بعد از ارائه فلان اتفاق ادامه آن ماجرا را بخواند! یا از همان اول به ما میگوید با اینکه خواهرانی داشته اما قرار نیست در این داستان از خواهران او سخنی به میان آید. این تکنیک، همانطور که گفته شد، در داستانهای دیگر براتیگان نیز دیده میشود. از جمله در رمان «در قند هندوانه» که در همان صفحات نخست آن فهرستی از موضوعاتی که قرار است رمان به آنها بپردازد، به خواننده ارائه میشود! در رمان «صید قزلآلا در آمریکا» عکسی که روی جلد کتاب چاپ شده، تصویری از براتیگان و معشوقهاش «مایکلا کلارک لوگراند» در کنار مجسمه «بنجامین فرانکلین» در سانفرانسیسکو، جزء مهمی از رمان است و بارها در فصول مختلف کتاب به آن اشاره و از آن استفاده میشود. نکتهای که میتوان آنرا، بهواسطه حضور نویسنده در متن، نمونه دیگری از «اتصال کوتاه» در نظر گرفت.
● عدم انسجام
برای تبیین بهتر «عدم انسجام» بد نیست باز هم سری به مهمترین رمان براتیگان، «صید قزلآلا در آمریکا»، بزنیم. فصلهای متعدد این رمان در ظاهر هیچ ارتباط خاصی با هم ندارند و در آن، گاه به تکههایی کاملا غیرداستانی و عجیب و غریب برخورد میکنیم، مثل فصل «روش دیگری برای درست کردن کچاپ گردو». این چندپارگی مقدمه خوبی است برای ورود به بحث «عدم انسجام» در آثار پسامدرنیستی و بهویژه نوشتههای ریچارد براتیگان. در رمانهای مدرنیستی «انسجام رمان تلاشی بود برای جبران از همگسیختگی زندگی. حال آنکه رماننویس پسامدرن تعمد دارد آشوبزدگی و از همگسیختگی زندگی را به ادبیات تسری دهد. بهاعتقاد رماننویس پسامدرن، دنیای معاصر واجد وحدت و انسجام نیست بلکه چندپاره و متشتت است و بهترین شکل پرداختن به این دنیای متشتت نوشتن رمانی است که خود از قطعات چندپاره و ظاهرا نامرتبط تشکیل شده باشد» (همان، ص ۱۳).
رماننویسان پسامدرن زندگی معاصر بشر را یک زندگی آشفته و بیانسجام میدانند و درست به همان دلیل که از اتصال کوتاه استفاده میکنند ـ یعنی عدم فریب خواننده و برخورد صادقانه با او در رابطه با داستان ـ از نظم و ساختار مشخص در نوشتههای خود گریزانند (آیا بازآفرینی منظم یک جهان بینظم دروغ گفتن به خواننده نیست؟). تجلی این «عدم انسجام» در رمان «پس باد ...» نیز به خوبی قابل رویت است. تصاویر و اتفاقات این داستان بهگونهای ناپیوسته و تکهتکه به خواننده ارائه میشوند. تو گویی چون قطعات یک پازل که نویسنده جای راستین هر یک را میشناسد اما عامدانه هر یک را در جای غیرواقعی خود قرار داده تا به این شیوه به هدفی خاص رهنمون شود. اگر بخواهیم نگاه جامعهشناختی به رمان «پس باد...» داشته باشیم، میتوانیم قطعهقطعه و پراشیده بودن ساختار روایی این رمان را نمادی از پریشانی جامعه آمریکا در سالهای پس از جنگ جهانی دوم بدانیم. از این لحاظ، «پس باد...» واجد نوعی هماهنگی فرم و محتواست. البته عدم انسجام در رمان «پس باد...» بهنوعی با چینش و پرداخت تصاویر و فضاها پرداخت شده و با عدم انسجام رمانی مثل «صید قزلآلا در آمریکا»، که سراسر بهصورت تکههای کوتاه و نامنسجم است، تفاوت دارد.
● طنز و تشبیهات اغراقآمیز
دیگر ویژگی داستانهای پسامدرنیستی که در رمان «پس باد...» هم دیده میشود افراط است. این افراط به شیوههای مختلفی در این نوع داستانها نمود پیدا میکند. بارزترین جلوه نگاه افراطی در آثار براتیگان انتخاب پلاتهای بدیع و بعضا کمیک و گروتسک و نیز استفاده از تشبیهاتی است که بهگونهای افراطی آشناییزدا هستند. کافی است پس از خواندن رمان «پس باد...» لحظاتی درباره پلات آن تعمق کنیم. این پلات که در حقیقت ماجرای یک قتل است آنچنان بدیع پرداخت شده و از چنان زاویه غریبی به آن نگریسته شده است که مرز تراژیک و کمیک بودن آن قابل تشخیص نیست و ایبسا خوانندگانی که پس از مطالعه صحنهای که راوی به جای دیوید به طاووس شلیک میکند و او را از پای درمیآورد، خندیده باشند! این پلاتهای خاص در دیگر آثار براتیگان نیز دیده میشوند. پیرزنی که سایه یخچال را در حساب بانکیاش میگذارد (داستان «مشکلات پیچیده بانکی»)، مردی که جای لولههای ساختمان منزلش را با کتاب شعر پرمیکند (داستان «ادای احترام به باشگاه جوانان مسیحی سانفرانسیسکو») و شرکتی که سایه مشتری را بهعنوان گرو برای بازپرداخت بدهی نگه میدارد (داستان «پرندههای وحشی بهشت»)، هر سه از کتاب «انتقام چمن»، نمونههای دیگری از پلاتهای با طنز افراطی براتیگان هستند. نکته دیگر تشبیهات براتیگانی است که آنها هم غالبا در نهایت زیادهروی و افراط هستند. اگر تشبیهات براتیگانی را با دید صنعت تشبیه در ادبیات فارسی بنگریم باید گفت که «وجهشبه» در این تشبیهات در خیالانگیزترین شکل ممکن است و گاه براتیگان، به شیوه پسامدرنها، بهحدی در تشبیه اغراق میکند که پیداکردن وجهشبه غیرممکن میشود. فقط براتیگان است که میتواند پاییز را به ترن هوایی، چشمها را به بندکفش یک هارپیسکورد، آباژور را به سیبزمینی آبپز و شکل یک بستنی را به کلاه کافکا تشبیه کند! در رمان «پس باد...» با نمونههای فراوانی از این تشبیهها و توصیفها مواجهیم.
میتوان به این مساله با این نگرش برخورد کرد که برجستهسازی دالها در آثار پسامدرنیستی راهی است برای به مکث و تامل واداشتن مخاطب و دعوت به پایینآوردن سرعت خوانش و بالابردن سطح تعمق و ادراک. هنر براتیگان این است که در عین استفاده از چنین تکنیکهایی ریتم جذاب داستانهایش را حفظ میکند. نه آنقدر زیادهروی میکند که خواننده دلزده شود و نه آنقدر بیتوجهی که از خاستگاه آثار و ژانری که نوشتههایش به آنها تعلق دارند، دور شود. در نوشتههای براتیگان ویژگیهای دیگر پسامدرنیستی از جمله اقتباس و تلفیق ژانرها (بهعنوان نمونه ژانر ادبیات پلیسی در رمان «در رویای بابل» یا ژانر رمان تاریخی در «سقط جنین») و عدمقطعیت (براتیگان برای یکی از رمانهایش پنج فرجام مختلف نوشته است!) نیز دیده میشود که البته در رمان «پس باد...» نمود چندانی ندارند. در پایان، بد نیست اشارهای هم به ترجمه فارسی رمان «پس باد...» داشته باشیم. این کتاب چهارمین رمان و پنجمین نوشته داستانی است که از براتیگان به فارسی منتشر میشود اما برای اولینبار در آن پیشنهاد تازهای برای ترجمه آثار این نویسنده آمریکایی بهطور عملی ارائه شده است.
در نوشتههای مختلف خواندهایم که آثار براتیگان در زبان اصلی لحنی خودمانی، غیرفاخر و بهمعنای مثبت آن، عامیانه دارند. «حسین نوشآذر» در ترجمه رمان «پس باد همهچیز را با خود نخواهد برد»، برخلاف مترجمان قبلی براتیگان، از فارسی محاورهای و شکسته بهره برده و جالب اینجاست که این نثر به ساختن اتمسفر داستان یاری رسانده و در واقع متن ترجمه را به حال و هوای متن اصلی اثر نزدیکتر کرده است. با انتشار «پس باد همهچیز را با خود نخواهد برد» رمان مهم دیگری از براتیگان در اختیار دوستداران فارسیزبان این نویسنده و ادبیات پسامدرن قرار گرفته است. به نظر میرسد، با توجه به وضعیت کنونی ممیزی، انتظار برای انتشار دیگر رمانهای خواندنی براتیگان، نظیر «سقط جنین»، فعلا انتظاری عبث باشد و مخاطبان کمشمار ادبیات داستانی باید به همین پنج کتاب چاپ شده از نویسنده محبوبشان قناعت کنند.
حسین جاوید
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست