چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

از معنای موفقیت تا موفقیت معنوی


از معنای موفقیت تا موفقیت معنوی
بورخس نویسنده بزرگی است. آنهایی كه اسپانیایی بلدند، می‌گویند نثرش نظیر ندارد. آنهایی هم كه بورخس را از روی ترجمه آثارش می‌شناسند، می‌گویند داستان‌های كوتاه این نویسنده نابینای آرژانتینی، همگی حكمت‌آمیز و رازآلودند. بورخس چند سال پیش از مرگش در گفتگویی با سزار فرناندز مورنو ـ یكی از منتقدان و نویسندگان آرژانتین.
● حرف‌های جالبی زده است كه مثل داستان‌هایش حكمت‌آمیز و رازآلودند:
...< من در زندگی‌ام با آدم‌های مشهور زیادی برخورد داشته‌ام اما هیچیك از آنها برایم ماسه‌دونیو فرناندز نمی‌شود. او بیشتر از هر كس دیگری بر روی من تاثیر گذاشت. . . اوایل جوانی‌ام، من او را فقط شنبه به شنبه می‌دیدم اما تمام طول هفته به حرف‌هایش فكر می‌كردم و كتاب می‌خواندم. حرف‌هایش به طرز عجیبی در من نفوذ می‌كرد. او شنبه‌ها می‌آمد كافه ریواداویا واقع در میدان اونسه، و من هم مثل خیلی‌های دیگر، شنبه‌ها فقط به عشق شنیدن حرف‌های او به آن كافه می‌رفتم. جالب اینكه او آدم بسیار كم‌حرفی بود. حتی توی همان كافه هم هیچ‌وقت خودش شروع به صحبت نمی‌كرد. همیشه منتظر می‌شد تا دیگران بر سر موضوعی گفتگو كنند و درست هنگامی كه بحث گره می‌خورد، با حجب و حیای خاص خودش وارد بحث می‌شد. حرف‌هایش جنبه اثباتی نداشت، اغلب سوالی بود و طرف آن سوال هم همه ما نبودیم. معمولا به سمت كناردستی‌اش برمی‌گشت و مودبانه می‌پرسید: به نظر شما اینطور نیست كه . . .؟ و سوالش را می‌پرسید اما همان سوال یك طوری بود كه مسیر بحث را عوض می‌كرد و انگار همه چیز روشن می‌شد. . .
من ایمان دارم كه ماسه دونیو هیچوقت خودش را در كتاب‌های خودش آشكار نكرد. او را باید در صحبت‌هایش جستجو كرد. به نوشته‌هایش بی‌اعتنا بود. هر بار كه خانه‌اش را عوض می‌كرد، انبوهی از دست‌نوشته‌هایش از بین می‌رفت. یك بار به او اعتراض كردم كه آن نوشته‌ها را نباید از دست داد. با خنده پرسید: <تو واقعا فكر می‌كنی من آنقدر دارا هستم كه بتوانم چیزی را از دست بدهم؟ تازه، آن نوشته‌ها همان چیزهایی هستند كه من همیشه دارم به آنها فكر می‌كنم پس نمی‌توانم گُمشان كنم. . .>
بورخس نظرش را درباره ماسه‌دونیو فرناندز به صراحت می‌گوید: <به نظر من آنچه او را تا این حد تاثیرگذار كرده بود، اندیشیدن به سوال‌های اساسی زندگی بود. او فقط به دنبال حقیقت بود. در جوانی‌ام همیشه فكر می‌كردم كه ماسه‌دونیو شب‌ها را تا صبح بیدار می‌ماند و فكر می‌كند كه زندگی چیست؟ من كیستم؟ كائنات چیست؟ من در زندگی چه هدفی دارم؟ و . . . او شیفته كشف حقیقت بود و اعتقاد داشت كه كشف حقیقت چندان مشكل نیست اما القای حقیقت واقعا مشكل است. یك بار به من گفت كه اگر بتوانم مدتی در بیرون شهر بگذرانم، روی چمن دراز بكشم و ماسه‌دونیو (خودم) و بركلی و شوپنهاور و فلسفه اولی را فراموش كنم، در یك لحظه می‌توانم همه چیز را درك كنم اما بلافاصله اضافه كرد كه البته بیان آن حقیقت از طریق كلمات مسلما كار طاقت‌فرسایی است. . .>
بورخس اعتقاد داشت كه اگر شخصیت ماسه‌دونیو فرناندز تا این حد تاثیرگذار بوده، علتش این است كه او به سوال‌های اساسی زندگی اندیشیده و در حد توان خودش حقیقت را شناخته است. درباره خود بورخس هم می‌توان ـ و باید ـ به چنین چیزی معتقد بود؛ درباره بورخس‌های دیگر هم همین‌طور.

محمد كیاسالار
منبع : مطالب ارسال شده