نگاهی پشت پنجره

توی پاییز بارونی با ایستادن پشت پنجره و با نگاه گرم می تونی به صدای قشنگ بارون گوش کنی. صدای بارون مثل این می مونه که زمان تق تق می کنه و به مرور این لحظه ها می گذره.
دونه های بارون می خواد بگه که منتظر دونه های برف هم باش. چه لذتی داره اگه همین قطره های بارون دونه های برف بشن و حوضچه حیاط خلوت رو سفیدپوش کنه و خونه ای که از پشت پنجره، حیاطش را نگاه می کنی یه خونه ای باشه توی دل دشت ،وای که نمی دونی چه حسی تموم وجود آدم رو فرا می گیره آدم می خواد از پشت پنجره تکون نخوره و همونجا منتظر برفی باشه که همه جای حیاط خونه اش رو سفیدپوش می کنه چه قدر سخته توی پاییز و زمستون منتظر بارون و برفی باشی که از اونها خبری نیست تمام وجود آدم آشفته می شه. آنقدر که دلش از آسمونم می گیره و دیگه نمی خواد بره بیرون، تا وقتی که آسمون دوباره خبری از بارون و برف براش داشته باشه که هر حسی رو از نو می سازه.

راضیه محمدپور. ۱۶ ساله. دبیرستان نیایش(۲)

منبع : روزنامه کیهان