چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
جامعهپذیری سیاسی دگرگونی ایستارهای مردم
بنابراین هدف جامعهپذیری سیاسی تربیت یا پرورش افراد به صورتی است كه اعضای كارآمد جامعه سیاسی باشند. به عقیده «سیكل» جامعهپذیری سیاسی روند حفظ یا دگرگونی فرهنگهای سیاسی است. بنا به این روند افراد وارد فرهنگ سیاسی میشوند و سمتگیریهایشان نسبت به هدفهای سیاسی شكل میگیرد. جامعهپذیری یادگیری تدریجی هنجارها، ایستارها و رفتار قابل قبول برای یك نظام سیاسی در حال تغییر است.در توصیف «نولی» از جامعهپذیری سیاسی آمده است: جامعهپذیری بطور كلی به معنی روندی است كه بدان وسیله اعضای یك جامعه ارزشهای گوناگون، فیزیكی، فرهنگی، تكنولوژیك و زیبایی شناختی جامعه را طی دوره طولانی، اغلب در سراسر زندگی بتدریج درونی و از آن خود میكنند. بنابراین از دید سیاسی، جامعهپذیری سیاسی بهعنوان تلقین اطلاعات، ایستارها نسبت به این اطلاعات و الگوهای معین رفتار با توجه به دولت و فعالیتهای گوناگون آن در مردم یك جامعه است. این تلقین ممكن است رسمی یا غیررسمی، آشكار یا پنهان، دلخواه یا بدون برنامهریزی باشد. بطور مشخاتر، جامعهپذیری سیاسی را میتوان تركیبی از مكانیسمها، روندها و نهادهای گوناگونی دانست كه به وسیله آنها اعضای جامعه بتدریج از روابط قدرت طبقه حاكم در جامعهشان آگاهی و شناخت مییابند و الگوها را میپذیرند. مانند همه شكلهای جامعهپذیری، جامعهپذیری سیاسی نیز روندی مربوط به سراسر زندگی است كه با تولد آغاز میشود و با مرگ پایان میپذیرد. روندجامعهپذیری سیاسی به روالی آرام و هموار صورت میگیرد. و مردم حتی از آن آگاهی نمی یابند. مردم هنجارهایی را كه به آنها تلقین شده است، میگیرند. در واقع جامعهپذیری سیاسی همه شكلهای آموزش سیاسی، رسمی یا غیررسمی، دلخواه یا بدون برنامه را در بر میگیرد و روندی است كه در آن مردم نه از راه مشاركت سیاسی فعال بلكه در دوره قبل از پرداختن به یك فعالیت سیاسی آشكار، ارزشهای سیاسی را كسب میكنند. جامعهپذیری سیاسی آموزشی است كه بدان وسیله از یكسو فرد ایستارها و سمتگیریهایی نسبت به پدیده سیاسی كسب میكند و از سوی دیگر جامعه هنجارهای سیاسی و باورها را از نسلی به نسل دیگر انتقال میدهد. «ایستون» جامعهپذیری سیاسی را روندی توسعهیی میداند كه به وسیله آن افراد سمتگیری سیاسی و الگوی رفتاری به دست میآورند.جامعهپذیری سیاسی مهمترین پیوندی است كه میان نظام اجتماعی و نظام سیاسی وجود دارد. جامعهپذیری سیاسی روند آموزش و پرورش است كه در جستوجوی تلقین ارزشها، هنجارها و سمتگیریها در ذهنهای افراد است بطوری كه آنها به نظام سیاسی خود اعتماد بیابند.جامعهپذیری سیاسی ضمن تاكید بر كوشش عمومی درباره به اختیار گرفتن نظام آموزشی، كار ویژههای مهمی دارد كه عبارتند از: ۱ از نظر یك حكومت میتوان جامعهپذیری سیاسی موثر را به مثابه جانشینی برای اجبار به صورت ابزار حفظ روابط قدرت طبقه حاكم به كار برد. ۲جامعهپذیری سیاسی موؤر را میتوان به مثابه ابزار بسیج تودهها برای تامین هدفهای خاص طبقه حاكم به كار برد كه در غیر این صورت تامین آن دشوار میبود. ۳سومین كار ویژه جامعهپذیری سیاسی این است كه علاوه بر اعتقاد به حفظ روابط طبقاتی خاص، خود باز تولیدی از این روابط است و در راه تثبیت و تحكیم آن میكوشد. اگرچه روند جامعهپذیری سیاسی در همه زمانها وجود داشته اما چند بحران بزرگ به روند آن شتاب داده است. برای مثال كشوری كه با جنگ یا تورم یا بیؤباتی سیاسی رویارو است ممكن است در ایستارهای مردم تغییراتی اساسی به وجود آورد. همین طور شتاب زیاد روند جامعهپذیری سیاسی همه چیز را نابود میكند اما روند آرام آن، آبهای فرهنگ سیاسی را به نرمی پیش میراند تا به صورت فرهنگ سیاسی كشور بخوبی پذیرفته شود.جامعهپذیری سیاسی برای اؤبات حكومت، امری حیاتی است. جامعهپذیری سیاسی ارزشهای غالب و رایج نظام سیاسی را بتدریج به شخا القا كرده و او را قادر به برقراری رابطه با نظام میكند و طیآن فرد و حكومت انتظارات یكدیگر را درك میكنند.جامعهپذیری سیاسی به بقا و مشروعیت نظام سیاسی و حكومت كمك میكند و به نظام از طریق آماده ساختن و تربیت اعضای خود برای اطلاعات از اوامر و ایفای نقشهایشان یاری میرساند. بهعبارت دیگر نظام در گستره و قلمرو وی كه جامعه پذیری مهیا میسازد حكومت موفقیتآمیزی دارد زیرا مردم از قوانین تبعیت كرده و نقشهای گوناگونی چون قاضی، پلیس، نامزد انتخاباتی، رای دهنده و... را به قصد حفظ روند عادی نظام پذیرا میشوند.
عوامل جامعه پذیری سیاسی
عوامل مختلفی در جامعه پذیری سیاسی نقش دارند كه از آن میان به نقش خانواده، مدرسه، گروههای همتا، رسانههای گروهی، فرهنگ، طبقات اجتماعی و نقش جنس بهعنوان مهمترین عوامل اشاره میشود.خانواده: از میان عواملی كه در جامعهپذیری سیاسی فرد نقش دارند تاؤیر خانواده از اهمیت خاصی برخوردار است. خانواده ساختار روانی افراد را كه تعیین كننده بسیاری از باورهای سیاسی است، شكل میدهد. خانواده مجموعهیی از ارزشها و هنجارها را به فرد القا میكند. این هنجارها طرح ونقشهای است حاوی نوع انتظار فرد از خود و دیگران، دیدگاههای سیاسی او و بیان و ابراز باورها و طرز تلقیهای مشخا سیاسی مثل وفاداری حزبی، اعتماد یا اعتراض به حكومت. مردم از نظر میزان دخالت در امور سیاسی متفاوتاند اما سرچشمه این اختلاف در كجا است؟
پژوهش آلموند و وربا (۱۹۷۸) كلید اصلی را در شیوه تصمیمگیری خانوادهها میداند: آنها با طرح دو سوال مبنی بر اینكه «آیا در كودكی در امر تصمیمگیری خانوادگی مشاركت و همكاری داشتید؟» «و آیا بهعنوان فردی بزرگسال احساس میكنید فعالیتهایتان بتواند بر حكومت اثر كند؟» نشان دادند كه پاسخهای ارایه شده بین مشاركت در تصمیمگیری خانوادگی و احساس شایستگی سیاسی در بزرگسالی رابطه بسیار روشنی را نشان میدهد. كسانی كه در امر تصمیمگیری خانوادگی مشاركت و نقش داشتند احساس میكردند كه با بیان عقاید و نظرات سیاسیشان میتوانند بر حكومت تاثیر بگذارند.
عملكرد و بازخورد والدین درباره مسائل سیاسی از دیدگاههای آنها زمانی كه میكوشند آگاهانه به كودك بیاموزند اهمیت بیشتری دارد. بهعنوان مثال میتوان به میزان علاقه و توجه به مبارزات انتخاباتی و آمادگی برای كمك به افراد زمانی كه دچار مشكل شدهاند، اشاره كرد.
مدرسه: وقتی یك ملت خلق میشود، یكی از مهمترین كارهایی كه حكومت باید انجام دهد آموختن این نكته است كه آنان یك اجتماع ملی هستند. مدارس در انجام این كار در میان عوامل جامعهپذیری از اهمیت زیادی برخوردار هستند. زیرا میتوانند همزمان تعداد زیادی از افراد را گردآورده و به آنها تعلق داشتن به یك ملت واحد را خاطرنشان سازند. از این طریق میتوان حتی قبایلی را كه با هم اختلاف دارند وحدت بخشید. در هر ملتی كه حكومت از همان ابتدا درست بنیانگذاری شود مفاد و محتوای جامعهپذیری سیاسی مدارس عموما هماهنگ با آموزشهای خانواده است و با توجه به نقشی كه مدارس ایفا میكنند و وقتی كه كودكان در مدرسه صرف میكنند، نفوذ مدارس و گروههای همسن بر نفوذ خانواده پیشی میگیرد.بطور خلاصه مدارس نقش تقویت كنندهیی در عقاید و افكار دانشآموزان دارند. برای گروههای خاصی از جمعیت، مدارس میتوانند مفاهیم سیاسی از قبیل آگاهی از مسائل سیاسی كه به مقدار قابل توجهی به آموزشهای فكری پاسخ میدهند را تغییر دهد. «هس و تورنی» در مطالعه خود به این نتیجه دست یافتند كه به احتمال زیاد اثر مدرسه مهمتر از اثری است كه خانواده در شكلگیری گرایشهای سیاسی كودكان دارد.«لیپست» معتقد است تاثیر دانشگاه بر ارزشهای سیاسی پیچیده است و ممكن است صرفا آگاهی سیاسی را بیشتر كند بیآنكه بر بازخوردهای عمده سیاسی اثر گذارد. به نظر «چارلز مریام» همه جا سیستم آموزش رسمی، نماینده برجستهیی از آموزش اجتماعی (مدنی) است. آموزش در سیستم مدارس نیروی قدرتمندی است برای تحت تاثیر قرار دادن افكار جوانان با افكار و رفتاری كه در جای دیگر تحصیل نشده باشد.البته كودك مانند یك لوح سفید وارد مدرسه نمیشود، بلكه كیفیات سیاسی خاصی كه توسط دیگران شكل داده شده را دارا است.
همسالان و دوستان
گروههای همتا یا دل بسته تاثیر پایدارتری از مدارس یا دانشگاهها دارند.تجربیات افراد در میان دوستان در ایجاد تغییری كامل در بازخوردهای ذهنی آنها نقش اساسی دارد.دانشمندان توسعه سیاسی تشخیا دادهاند كه نمی توانند پدیده توسعه سیاسی را در كشور توضیح دهند مگر اینكه فرهنگ سیاسی آن كشور را بررسی كنند.فرهنگ سیاسی ساختارها و معنی عرصه سیاسی را به همان روالی آشكار میكند كه فرهنگ بطور كلی همبستگی و یكپارچكی زندگی اجتماعی را روشن میگرداند.فرهنگ سیاسی برای بررسی رفتار فرد در نظام سیاسی معینی كه در آن عمل میكند، ابزار مفهومی ارزشمندی است.مفهوم فرهنگ سیاسی در رشد و توسعه نظریه جدید سیاسی، سهم عمدهیی داشته است كه توجه ما را به مطالعه اجتماع یا جامعه سیاسی بهعنوان یك واحد پویای جمعی جدا از افراد جلب میكند. رهیافت فرهنگ سیاسی، علم سیاست را در تركیب رهیافتهای خرد و كلان یاری میكند و سیاست شناسان را به بررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی كه به فرهنگ سیاسی جامعه قالب وسیعتری میدهند، تشویق میكند.فرهنگ سیاسی كمك كرده است تا بررسی عوامل عقلایی كه تا حد زیادی اقدامات افراد را معین میكند با موجبات پنهان و غیرعقلایی رفتار تركیب شود. از این راه مفهوم خصلت ملی كه در گذشته از لحاظ رهیافت ایستا بود، تا حدی تابع مفهوم پژوهش تجربی شد. رهیافت فرهنگ سیاسی كمك كرد تا دانسته شود چرا جامعههای سیاسی گوناگون در راستاهای متفاوت توسعه سیاسی حركت كردند یا چرا دچار برخی موانع یعنی موانع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هستند كه به فروپاشی نهایی آنها منجر شود. به هر حال امروزه كاملا آشكار شده است كه فرهنگ سیاسی در روند شكلگیری توسعه سیاسی كشور نقش مهمی دارد.
باید گفت كه برخی از كشورها رهیافت فرهنگ سیاسی را بهعنوان اینكه رهیافتی ارتجاعی و محافظه كار است محكوم كردهاند. فرهنگ سیاسی را نمیتوان معیار سنجش رفتار فرد تلقی كرد. تحلیل دقیق فرهنگ سیاسی نشان میدهد كه برای پیشینی رفتار فردی در مورد معین، هنوز راهنمای مطمئنی نیست. اقدام فردی ممكن است گاهی اثر بزرگی بر عمل نظام سیاسی داشته باشد، اما نامحتمل است كه تحلیل فرهنگ سیاسی امریكا میتوانست رفتار «لیهارویاسوالد» را پیشبینی كند كه «جانافكندی» را به قتل رساند.در مفهوم فرهنگ سیاسی كوششی وجود دارد برای دست یافتن به الگویی كه نشان دهنده چیزی باشد كه در گذشته به عنوان ایستارها نسبت به سیاست، ارزشهای سیاسی، ایدئولوژیها، فرهنگ ملی و عادات فرهنگی و مانند آنها توصیف شده است.
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست