یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

گاهی انگار می شوی، انگار


گاهی انگار می شوی، انگار
حوصله ام که گُم می شود، هستم و نیستم. یک "انگارم"! شاید باشم، شاید نه؛ انگار هستم و انگار که نه!من اغلب اوقات انگارم، اما یکی هست! درونم هست، بیرونم هست، او هست. هیچ انگار نمی شود، چرا او هست؟ الله،الله.
وقتی حوصله ات نیست مثل من نوشته های خام ات را در این فضای مجازی پراکنده نکن. بگذار خط هایت تمرکز کنند، مهلتی، شاید بیاندیشی به مقدار.تاخیر کن از مجاز و تعجیل دار در معنا، چقدر از او نگفته ای؟ یک روز، یک سال، یک عمر؟ الله،الله.
می خواهی بنویسی از خدا بنویس. چه فرق می کند وجود و عدم اش در ذهن غیر؟هیچ و هیچ... از لحظه های پس از نماز صبح که خواب به چشمانت نمی رود. از دمی که تا پلک هایت گرم می شوند، ساعت کار فرا می رسد از راه.خموده ای انگار، انگاری انگار؟ اما... الله، الله.
از قولی که به خود می دهی! که فردا ساعتی زودتر به خواب سلام کنی، تا قدری جبران "انگارهایت" را کرده باشی و میدانی سالهاست این فاصله ها جبران نمی شوند. الوعده وفا مجاز است، نه معنا. لمس کرده ای فاصله ی رکوع تا سجود گاهی چه طولانی است؟ انگار یادت می رود عمود شوی و به خاک زانو و پیشانی بسایی. در میان این فاصله انگار می شوی، با او بگو از او بگو. الله، الله.
حوصله که نداری از خدا بنویس، از خود خدا. حرفی که نداری، با او حرف بزن، چه فرق می کند در ذهن دیگری چه نقش بزنی از مجاز؟ بگذار بگویند دیوانه ای! میان آن ها که گفتم،فاصله ها، درنگ کن، بین شان دیوانه شو. بخوان و بگو و بخوان.که الله،الله.
در اندیشه ات را باز کن
خدا را فریاد کن. الله،الله.
پا نوشت شماره سه همیشه از صلح می گوید؛ می گوید زنده باد صلح یا برعکسش مرده باد جنگ. نه میان این دو تا. چقدر بگویم زنده باد صلح؟ کی زنده می شوی ای صلح؟
رضا سلیمانی

منبع: وبلاگ خواهان صلح
http://www.rso.blogfa.com/post-۱۶۴.aspx
وحید کاظم زاده قاضی جهانی
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید