چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
روزی بود و روزگاری که دیگر تکرار نمیشود
از خواندن انشا و درس تاریخ در میان جمع همکلاسیهای مدرسه دارالفنون استعداد گویندگی را در خودش پیدا کرد.
چندی بعد که وارد حرفه گویندگی شد در کنار اساتیدی چون احمد رسولزاده و پرویز بهرام در اتاق تاریک دوبله کمکم او را به یک دوبلور حرفهای تبدیل کرد. تاکنون ۴۵ سال است که این عشق و استعداد در او نمایان است و در این مدت طولانی هزاران فیلم دوبله کرده و در قالب هزاران نقش درآمده است. قدیمیترها او را با صدای جرج سی اسکات و ایلای والاک میشناسند و جدیدترها او را با صدای رابرت دووال. کودکان دیروز هم بارها و بارها صدای او را در قالب پدر پسر شجاع و استاد «ادر» نجار شنیدهاند. صدای او به گوش اهل رادیو هم هر هفته در برنامه «صبح جمعه با شما» با تیتراژ معروف و بهیادماندنی «ماجراهای آقای ملون» طنینانداز شده. در هر حال کسی نیست که صدای او را نشنیده باشد. پرویز ربیعی در اولین مصاحبه مطبوعاتیاش مهمان ما شد و از دوبله برایمان گفت.
▪ اولین گامهایی که باعث شد تا استعدادتان در عرصه گویندگی نمایان شود در چه سنینی بود؟
ـ در دوران دبیرستان یعنی آن زمان که حدودا شانزده ساله بودم و در مدرسه دارالفنون درس میخواندم. دست به قلمی داشتم و خوب مینوشتم و در زنگهای انشا آنها را با آب و تاب و به قول همکلاسیهایم خیلی خوب میخواندم.
یادش بخیر در آن زمان دبیر درس تاریخمان آقای منتظری. همیشه از من میخواست که از روی درسی که داده بود بخوانم و من هم هنگام خواندن خودم را در قالب شخصیتهای تاریخی فرو میبردم و بهجای هر کدام از آنها با لحن خاصی صحبت میکردم که بسیار مورد توجه همکلاسیهایم قرار میگرفت. از آنجا بود که کمکم علاقه به کار گویندگی را احساس کردم.
▪ اگر این حرفه را انتخاب نمیکردید شما را در چه قالبی میدیدیم؟
ـ شک نداشته باشید که به دنبال کار نویسندگی میرفتم. آن زمان در سر کلاس وقتی موضوعی را برای انشا میدادند برای بیش از ۸۰ درصد کلاس انشا مینوشتم. علاوه بر این از سن ۱۲-۱۰ سالگی عاشق کتاب خواندن نیز بودم. آن زمان رمانهایی به صورت جزوه هفتگی منتشر میشد و همیشه نویسنده در حساسترین قسمت، بقیه داستان را به هفته بعد موکول میکرد و من قبل از اینکه جزوه روی کیوسکهای روزنامهفروشی بیاید شب قبل به موسسه انتشاراتی میرفتم و همانجا جزوه را میخریدم و در پیادهرو آن را میخواندم و باز هفته بعد و تکرار مکررات.
بعدها کتابهای پرارزشتری مثل آثار بالزاک، تولستوی، جلال آلاحمد، صادق چوبک و غیره را میخواندم. گاهگداری هم چیزکی مینوشتم که هرگز به پاکنویس کردن نمیرسید. اگر به دوبله نمیآمدم به دنیای ادبیات پناه میبردم و ذوقم را در آن راه جستوجو میکردم. حالا بگذریم از اینکه علیرغم این همه ذوق و عشق به ادبیات هنگام انتخاب رشته تحصیلی، رشته ریاضی را انتخاب کردم که این بزرگترین اشتباه زندگیام بود.
▪ چه مسیری را طی کردید تا وارد دوبله فیلم شوید؟
ـ پس از اخذ مدرک دیپلم وارد هنرستان هنرپیشگی شدم. این نه به خاطر علاقهمندیام به بازیگری بلکه بهخاطر گرفتن معافیت تحصیلی بود تا ببینم میتوانم وارد دانشگاه بشوم یا نه. دوره هنرستان سه سال بود که دو سال آن را زیر نظر اساتید بزرگی چون دکتر نامدار، دکتر رهآورد، استاد گرمسیری، خانملک ساسان و استاد اسماعیل مهرتاش گذراندم اما هنرستان را نیمهکاره رها کردم و به دانشکده زبان و ادبیات که آن زمان در قسمت شمال وزارت فرهنگ و ارشاد فعلی قرار داشت رفتم. به مدت دو سال هم زبان انگلیسی خواندم و بعد توسط چند تن از دوستانم به آقای احمد رسولزاده و پرویز بهرام معرفی شدم و این آغاز آشنایی من با دنیای پرراز و رمز دوبله بود که برایم جذابیت فراوان داشت. دنیایی که سالها مرا به دنبال خودش کشاند، با سیری که تا امروز هم ادامه دارد. در اینجا ضمن سپاس از جناب پرویز بهرام، باید تشکر ویژهای داشته باشم از استاد عزیزم جناب آقای رسولزاده که یکی از ارکان اصلی و جاودان دوبله و مایه افتخار و سربلندی این حرفه هستند.
▪ کارتان چگونه آغاز شد؟
ـ در ابتدا با گفتن جملات کوتاه، بعد نقشهای کوچک و از آنجا که بیان روان و سریعی داشتم، خیلی زود به نقشهای بزرگتر رسیدم و در حد خودم در دوبله جایی باز کردم و تبدیل به گویندهای پرکار شدم. البته نه گوینده به معنای مطلق بلکه کارآموزی که سعی میکردم کارم را به نحو احسن انجام بدهم. بهطور کلی از زمان ورود تا شروع کارم حدوداً ۶ ماه طول کشید.
▪ ۶ ماه کارآموزی برای یک گوینده کم نبوده؟
ـ آن زمان هنوز حرفهای نشده بودم. این طول زمان، کسب تجربه، تلاش و جدیت در کار است که یک گوینده را حرفهای میکند.
▪ پس بدون داشتن این فاکتورها نمیتوان حرفهای شد؟
ـ بین گویندگان حرفهای و کسانی که بعد از گذراندن یکی، دو سال و گفتن یکی، دو نقش نسبتاً خوب که از بد حادثه نصیبشان شده، خود را گوینده نامیدهاند تفاوت بسیار زیادی وجود دارد. برای حرفهای شدن در کار دوبله باید عاشق این هنر بود. باید از همه وجود برای گفتن نقشها مایه گذاشت و سالها در اتاقهای تاریک دوبله خاک خورد.
▪ امروز گویندگان جوان چگونه وارد کار میشوند؟
ـ چند سالی است که واحد دوبلاژ سازمان صدا و سیما مسوولیت پذیرش گویندگان جدید را برعهده گرفته، به این صورت که علاقهمندان به این حرفه با این واحد تماس میگیرند، مشخصاتشان را میدهند، در سال ۲ یا ۳ بار از این علاقهمندان دعوت میشود و بعد از مصاحبه حضوری توسط گویندگان حرفهای اگر تشخیص داده شد که به درد کار میخورند، آنها را در یک دوره کلاس ۶ ماهه شرکت میدهند. پس از گذراندن این دوره آنهایی که قبول میشوند، به عنوان کارآموز به استودیوهای دوبلاژ سازمان معرفی میشوند و از اینجا به بعد همه چیز بستگی به توانایی، علاقه، حضور ذهن و استقامت افراد کارآموز دارد.
▪ پس ورود به دنیای دوبله آنقدر هم که میگویند مشکل نیست.
ـ نه، دوبله درها را به روی همه باز گذاشته و سازمان از این بابت دیناری هم از علاقهمندان نمیگیرد. برخلاف آگهیهای رنگارنگی که بعضی از موسسات سودجو برای سرکیسه کردن جوانان علاقهمند چاپ میکنند و هیچ تضمینی هم بابت کارشان نمیدهند.
لازم به یادآوری است که در سالهای اخیر از همین طریق علاقهمندان بسیاری وارد عرصه دوبلاژ شدهاند. تعدادشان هم کم نیست و در بین آنها استعدادهای درخشانی هم وجود دارد.
▪ جایگاه دوبله امروز را کجا میبینید؟
ـ زمانی دوبله ایران حرف اول را در همه دنیا میزد ولی ورود بیشمار فیلمهای چینی، ژاپنی و از این قبیل کمی از کیفیت کارها کاست اما هرگاه فیلمی خوب با ترجمه بهتر به دست افراد وارد و آگاه برسد و گویندگان بجا و درست انتخاب شوند، همان دوبلههای درخشان انجام خواهد شد که مایه افتخار همگی ماست.
▪ به نظر شما نیروی جوان میتواند از این افتخار دفاع کند؟
ـ این میراثی است که بهدست آنها سپرده میشود و برای شکوفایی و رشد آن زحمات زیادی کشیده شده است. این وظیفه آنهاست که باید از این میراث به خوبی نگهداری کنند. ما جوانانی داریم که سرشار از ذوق و استعداد هستند و بالاتر از همه با تحصیلات و آگاهی لازم همراه با عشق به این کار وارد میشوند که راهی دراز و سختیهای بیشمار در پیشروی آنهاست.
▪ بیشتر کدامیک از کارهایتان را پسندیدهاید؟
ـ از کجا برایتان بگویم دوبله فیلمهای «کازابلانکا» (بهجای کلودرنیز)، فیلم «بیلیاردباز» (بهجای جرج سیاسکات)، «هفت دلاور» (بهجای ایلای والاک) یا فیلم «سراب» (بهجای والتر ماتیو) نمیتوانم بگویم کدامیکی را بهتر دوبله کردم اما بیشتر عاشق کارهایی هستم که بهجای رابرت دووال حرف زدهام، مثل پدرخوانده ۱ و ۲ و فیلم «شبکه». اینها از بهترین فیلمهایی بوده که در خاطرم مانده است.
▪ در سریالهای تلویزیونی چطور؟
ـ سریال «جنگجویان کوهستان» بهجای کائوچیو، یکی از بهترین کارهایی بود که دوبله کردم.
▪ پدر پسر شجاع و آقای نجار، یکی از بهیادماندنیترین کارهای کارتونی برای کودکان نسل گذشته است. چرا کار کارتون، کمتر انجام میدهید؟
ـ بهطور کلی کارهای غیرکارتون را بیشتر دوست دارم. منظورم این نیست که هرگز در کارتون صحبت نمیکنم، کارتون سختیهای خودش را دارد، ضمن اینکه دوبلورهای کارتون بسیار خوبی داریم که میتوانند بسیار خوب تیپسازی کنند و بیشتر وقتشان را صرف فیلمهای کارتونی کردهاند و بسیار هم خوش درخشیدهاند. اتفاقا قبل از نوروز امسال کارتون «موش سرآشپز» را دوبله کردم که خیلی خوب هم از آب درآمد ولی کار فیلم را بیشتر دوست دارم.
▪ چرا فعالیتهای رادیوییتان اینقدر کم بود؟ برنامه «صبح جمعه با شما» و «راه شب».
ـ حدودا ۱۰ سال بنا به دعوت زندهیاد منوچهر نوذری که واقعا هنرمند توانا و زبردستی بودند، در برنامه «صبح جمعه با شما» همکاری داشتم و واقعا یکی از بهترین برنامههای رادیویی زمان خودش بود و من تیتراژ بهیادماندنی «ماجراهای آقای ملون» را میگفتم. در جوابتان باید بگویم روزی بود و روزگاری و منوچهر نوذری بود که واقعا یادش بخیر. زمان همه چیز را عوض میکند، دیگر آن گروه قبلی وجود ندارد.
▪ الان اگر کار در رادیو به شما پیشنهاد شود، قبول میکنید؟
ـ پیشنهادی به من نشده و مسلما فکرش را هم نکردهام.
▪ اوقات فراغت پرویز ربیعی چگونه میگذرد؟
ـ من به این نتیجه رسیدهام که خداوند متعال برای هر دوره زندگی، عشقی به انسان میدهد که امید و علاقه به زندگی را در انسان بیشتر و بیشتر میکند. در آغاز دوران کودکی است و بیخبریهای خاص آن، بعد نوجوانی و جوانی و شوروحال آن دوران، کمکم عشق حقیقی و راستین زندگی پیش میآید، یعنی انتخاب همسر و ازدواج و شروع زندگی مشترک، بعد فرزند و فرزندانی که پدرومادر، همه توان خود را برای خوشبختی و سعادت آنها بهکار میگیرند. آنها بزرگ و بزرگتر میشوند و باز زندگی تکرار میشود. زمانی که آنها ازدواج میکنند، ما به روزشمار زندگی میرسیم و در این میان عشقی بهوجود میآید که بهنظرم بالاترین و شیرینترین نوع عشق است و این ثمره زندگی فرزندان است یا نوههای ما هستند که روزشمار زندگی را به فراموشی میسپارند و همه اوقات فراغتم را با شیرینزبانیهای آنها میگذرانم و گهگاهی باز هم مطالعه میکنم اما این بار کتابهای کودکانه برای لالایی آنها.
هادی شیرازی
منبع : روزنامه تهران امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست