سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


نگاه فلسفی و سکته روایی


نگاه فلسفی و سکته روایی
جنگ جهانی دوم (۱۹۴۴-۱۹۴۰م) پیش از آنکه یک کشورگشایی و سلطه‌طلبی نژادی تلقی شود، ریشه در تضاد افکار سیاسی و تعارض فلسفی ایدئولوژی‌های ابتدای قرن بیستم دارد تا جایی که «آدولف هیتلر» سال ۱۹۲۵ در کتاب «نبرد من» اعلام کرد که باید در فکر «فضایی برای حفظ موجودیت نژاد ژرمن» بود و باید برای این مهم «به شرق نگریست.»
او سپس برای به دست آوردن بازارهای جدید برای محصولات آلمانی مساله نابودی «یهودیت – بلشویسم» را مطرح كرد.
از این رو مجموعه «مدار صفردرجه» در جهت روایت موازی حوادث تاریخی جنگ جهانی، پیرنگ تفکرات غالب اجتماعی-فلسفی آن دوران را در بستر داستان خود روایت می‌کند. طرح داستانی مجموعه بر مبنای سه محور «حوادث تاریخی جنگ جهانی»، «تفکرات سیاسی- فلسفی آن دوران» و «شرایط و مناسبات داخلی- خارجی ایران» تعریف می‌شود.
بر این اساس نویسنده سعی دارد با طرح داستان در دل اروپای جنگ‌زده و انتخاب کشوری صاحب اندیشه و فلسفه بنیادین(فرانسه) هر دو جنبه فیزیکی و روانی فضای موجود را انعکاس دهد.
در این میان انتخاب کلاس فلسفه و دانشجویان با ملیت‌ها و مذاهب متفاوت می‌تواند بستر مناسبی برای پیشبرد سیر معنایی داستان باشد تا جایی که شخصیت‌پردازی و خلق موقعیت درام به سمتی پیش می‌رود که شخصیت‌های داستان در موقعیت‌ها و تنگناهای متفاوت معرفی و پرداخته شوند.
تعارض فکری ابتدا میان قهرمان‌های اصلی (حبیب‌وسارا) شکل می‌گیرد و ریشه در سوءتفاهمات فلسفی- مذهبی دارد؛ این چالش اولیه بازنمایی از اختلاف عقایدی است که همواره موجب شکاف عمیق میان مسلمانان و یهودیان بوده است.
پیشرفت منطقی درام و روشنگری افکار شخصیت‌ها منجر به شکل‌گیری حلقه عاطفی داستان و تاکید بر یکسویی ادیان این دو می‌شود. هر چند ظهور پدیده «صهیونیست» در قالب شخصیت منفی (عموی سارا) این رابطه را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و در ادامه نطفه شکل‌گیری لابی‌های صهیونیستی و ریشه‌یابی پدیده‌هایی چون «هولوکاست» در لایه‌های درونی‌تر فیلم ظاهر می‌شود.به همین سیاق روابط بین زوج دانشجوی آلمانی-فرانسوی (اشمیت و ماریا) نیز بر مبنای جبر تاریخی پیش آمده (جنگ) دچار چالش‌های اساسی می‌شود.
افتراق و جدایی ناخواسته‌ای که بر این دو حاکم می‌شود ما به ازای درونی جنگ بین دولی است که در پس‌‌زمینه داستان جاری است. تمامی این گره‌افکنی‌های داستانی، خود مبین شرایط خاص پیرامونی قهرمانان داستان نیز هست.
اما زمانی این روند دراماتیک دچار سکته روایی می‌شود و بازتاب تفکرات فلسفی-سیاسی شخصیت‌ها به شکل رو و اغراق‌شده‌ای بر روابط عاطفی‌شان سایه می‌افکند تا جایی که عموم دیالوگ‌ها و سکانس‌های دونفره تبدیل به مناظره سیاسی یا مکاشفه فلسفی آکادمیک می‌شود.
حجم دیالوگ‌های مربوط به یک پلان مشخص به قدری زیاد و آکنده از ارجاعات فلسفی می‌شود که حس هم‌ذات‌پنداری مخاطب را دچار خدشه می‌کند. تعاریف و توصیفات فلسفی-تاریخی که در کلاس فلسفه از زبان قهرمان داستان جاری می‌شود، آنقدر زیاد هست که ادامه آن در دیالوگ‌های دو نفره مابین «حبیب وسارا» تصنعی جلوه کند.
این روند علاوه بر فاصله‌گذاری مابین حس صحنه و مخاطب، منجر به تاثیر سوء بر دوبلاژ مجموعه نیز شده است.برخی از انتقاداتی که به دوبلاژ مجموعه یا سینک نبودن دیالوگ‌ها عنوان شده بود، ناشی از این عدم تعادل میان حجم دیالوگ و طول منطقی پلان است.
در اینکه تعداد بسیار زیادی از اساتید دوبلاژ در این مجموعه گویندگی می‌کنند، شکی نیست اما زمانی که گوینده با سرعت تکلم غیرمتعارف و یک نفس، دیالوگ‌های طولانی را با ریتم‌ تند بیان می‌کند، حس دراماتیک صحنه به شدت افت می‌کند.
«حسن فتحی» در تجربه سریال عظیم قبلی‌اش نیز از این ناحیه ضربه خورده بود؛ در سریال «روشن‌تر از خاموشی» که قصد داشت معانی عمیق «حکمت صدرایی» و شرایط سیاسی «صفویه» را به مخاطب انتقال دهد، شاهد انفکاک حسی تماشاگر با شخصیت‌های داستان بودیم. آنجا نیز استفاده غیراصولی از «لهجه‌های گوناگون» که به قصد باورپذیری انجام شده بود، کارکردی معکوس پیدا کرد. بیان تصنعی یا اغراق‌شده دیالوگ‌ها بخش زیادی از جذابیت‌های تصویری و دراماتیک داستان را کاهش می‌دهد.
فیلمنامه مجموعه سعی داشته تمام کدگذاری‌ها و خط‌کشی‌های مرسوم در روایت‌های تاریخی اینچنینی را رعایت کند. شخصیت‌های مثبت و منفی و حوادث پیش‌برنده به شکل کلاسیک و از روی نمونه‌های موفق این ژانر الگوبرداری شده است.
شخصیت‌هایی که ویژگی‌های اخلاقی– اجتماعی متفاوت هر کدام، بیانگر مقطعی از جریان‌های اجتماعی حاکم بر آن دوران است. این مساله هم در مورد شخصیت‌های خارجی(فرانسوی،آلمانی، یهودی و...) و نیز شخصیت‌های ایرانی مانند عوامل سفارت، دانشجویان ایرانی، خانواده پارسا و... به شکل حساب شده درآمده است.
در این میان ادامه سیر داستان در ایران و بازتاب شرایط جنگ جهانی در اوضاع سیاسی- اجتماعی داخلی، نیمه دوم روایت مجموعه را شکل می‌دهد.
در پی زبانه کشیدن آتش جنگ مابین آلمان و روسیه، کشور ایران با وجودی که از همان ابتدا سیاست بی‌طرفی اتخاذ كرد به‌واسطه سیاست‌های رضاشاه (۱۳۲۰ــ۱۳۰۴.ش) مبنی بر طرفداری از آلمان هیتلری و نیز به ‌دلیل موقعیت استراتژیک، مورد توجه دول متفق قرار گرفت. از این ‌رو، با حمله متفقان در سوم شهریور ۱۳۲۰ش ایران عملا به صحنه منازعه میان دول متخاصم تبدیل شد.
تاثیرات منفی این حمله با ناکارآمدی ارتش ۱۲۷‌هزار نفری رضاشاه، چنان جو سرخوردگی و یأسی در جامعه ایران به‌ویژه در میان نخبگان جوان و قشر تحصیلکرده به وجود آورد که اغلب ایشان با استفاده از فضای باز سیاسی ناشی از ورود متفقان و سقوط دیکتاتور (رضاشاه)، جذب گروه‌ها و دستجات مختلف شدند.
تمامی حوادث و اتفاقات این بازه زمانی می‌تواند به عنوان نقاط عطف یا بحرانی داستان تبدیل شود و به پیشبرد پرکشش و تعلیق‌گونه سریال کمک کند به شرط آنکه تاکیدات تاریخی بیش از حد، نفس قصه‌گویی مجموعه را خدشه‌دار نکند.
بدون شک کلیت ساختاری و سینمایی مجموعه «مدار صفردرجه» از استاندارد بالایی در میان سریال‌های سیما برخوردار است اما به همان میزان توقع مخاطبان نیز در ارائه مجموعه‌های تاریخی رده «الف» در سطح بالاتری قرار می‌گیرد.
مخاطبی که سریال «کیف انگلیسی» را با این حس و حال تجربه کرده اکنون انتظار نمونه‌ای غنی‌تر و جذاب‌تر در این ژانر را دارد. توقعی که از سازندگان این مجموعه با تجربیات موفق «پهلوانان نمی‌میرند» و «شب دهم» دور از انتظار نیست.
مهدی پورامین
منبع : روزنامه هم‌میهن


همچنین مشاهده کنید