جمعه, ۲۳ آذر, ۱۴۰۳ / 13 December, 2024
مجله ویستا
باید راهبلد بود مثل یک راننده تاکسی
ابتدا از علاقهاش به ژانر پلیسی برایمان گفت: «از زمانی که سینما را شناختم فیلمهای پلیسی ژانر مورد علاقهام بوده است» و بعد از لذت بردن از حس تعلیقی که از تماشای یک فیلم سراغ میگیرد: «فیلمهای هیچکاک را بارها و بارها دیدهایم».
بعد نقبی زدیم به سلیقه مخاطب ژانر پلیسی و آنچه که در اینگونه سینمایی حرف اول را میزند. «ساختار حرف اول را میزند و بعد رعایت اصول دراماتیکی» در ادامه رفتیم سراغ موضوع انتخاب بازیگر. از بازی در آثار خودش گفت و نحوه چینش و هدایت بازیگران این سریال پلیسی، بعد پرسیدیم چرا اینقدر سر خودش را شلوغ کرده است و او اطمینان داد «آخرین نفری که سر ضبط خسته میشود خودم هستم.» این بار از مشکلات و نبود شهرک سینمایی پلیسی دم نزد، علت را جویا شدیم، گفت که در انعطاف قلمش است «مثل بید خم شو، چو سرو مقاومت نکن. عادت کردهام وقتی امکانات نیست دیگر خودم را اذیت نکنم.»
حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
▪ علیرغم اینکه در سریال تنهاترین سردار ژانر تاریخی را تجربه کردید و در زمینه بازیگری هم تجربه درخشانی دارید ولی نسبت به ژانر پلیسی توجه بیشتری نشان میدهید، این علاقه از کجا ناشی میشود؟
ـ از زمانی که فیلم و سینما را شناختم فیلمهای پلیسی ژانر مورد علاقهام بود. اگر باخبر میشدم که فیلمی پلیسی روی پرده رفته یا آگهی تبلیغاتی آن را در روزنامهها میدیدم، حتما به تماشایش میرفتم و... اما وقتی که خودم وارد حوزه فیلمسازی و بازیگری شدم یعنی همان سالهای قبل از انقلاب، با توجه به حال و هوا و سر و شکلی که سینمای آن دوران داشت، موقعیت مناسبی برای پرداختن به این گونه سینمایی برایم فراهم نشد.
در سالهای بعد از انقلاب اولین فیلمی که در این ژانر کار کردم «میراث من جنون» در سال ۱۳۵۷ بود. گر چه این فیلم صددرصد پلیسی نبود ولی بسیار نزدیک به ژانر بود. در سالهای بعد که شرایط فیلمسازی برای سینما حال و هوای دیگری پیدا کرد، مثلا شرایط تصویب فیلمنامهها، یا دوران اوج پرداختن به محتواگرایی در تولیدات سینمایی، باز میبینیم که ژانر پلیسی مهجور ماند و... گذشت تا بعد از مجموعه تاریخی- مذهبی «ولایت عشق»، سناریویی نوشتم به نام «بیصدا» در گونه پلیسی که البته هیچ ارتباطی با سریال «بیصدا فریاد کن» ندارد.
آن زمان آقای قالیباف از من خواست که اثری باموضوع و محوریت پلیس بسازم، به آقای قالیباف گفتم نمیتوانم تبلیغاتی کار کنم و ایشان توضیح داد که منظورش یک اثر تبلیغاتی نیست. میگفت مردم ما هنوز فکر میکنند پلیس ما همان آژان ۵۰ سال قبل است و دزدها و خلافکارها هم همان آفتابهدزدهای ۵۰ سال پیش. در حالی که جامعه ما به طرف صنعتی شدن پیش میرود به تبع آن پلیس ما هم متحول شده است و... بعد از مطالعه و تحقیق در حوزه شناخت پلیس مدرن که نتیجهاش ساخت سریال «خواب و بیدار» شد. پس از صحبت با آقای پورحسین برای شبکه دو سریال «حس سوم» را ساختم تا اینکه رسیدیم به سریال «بیصدا فریاد کن».
▪ بیشتر توضیح بدهید، دقیقا میخواهم بدانم چه انگیزهای شما را به طرف این ژانر کشاند. مثلا چرا ماورایی کار نمیکنید مطمئناً دغدغهای که نسبت به آثار پلیسی دارید یکجور ریشه در شخصیت و روحیات خودتان میتواند داشته باشد.
ـ فکر میکنم جذابیتهای دورانی که فیلم میدیدم خیلی مهم است، برای همین است که الان وقتی میخواهم بنویسم به آن وجوهات مراجعه میکنم. مثلاً در دوره نوجوانی اگر سینما فیلمی در ژانر وحشت اکران میکرد نه تنها نمیترسیدم که اصلاً خوشم نمیآمد در عوض فیلمهای پلیسی و همینطور فیلمهای کمدی، موقعیتی مثل آثار ویلی وایلدر را دوست داشتم.
در حوزه ژانر تاریخی هم فیلمهایی مثل «اسپارتاکوس» و «باراباس» را دوست داشتم، از فیلمی مثل «گلادیاتور» خوشم نمیآمد، تعلیق را هم دوست داشتم، فیلمهای هیچکاک، خصوصاً «سرگیجه» را چندینبار دیدم، شاید دلیل آن وجوهات شخصی و حتی روانی داشته باشد ولی الان فکر میکنم بهخاطر فیلمهایی بوده که خوشم میآمد و میدیدم. برای همین است که میگویم این جذابیتها در سالهای بعد به نوعی خودش را در آثارم نشان داد. مثلاً استفاده از کمدی موقعیت در فیلمهایی مثل «خواستگاری» و...
▪ با تجربه و مطالعهای که طی این سالها در ژانر پلیسی داشتید، فکر میکنید مخاطب امروز از ژانر پلیسی چه میخواهد؟ اکشن و بدلکاری، طرح معضلات عمیق اجتماعی، نشان دادن پلیس قدرتمند یا تبهکاران زیرک و...
ـ در کشورهایی که سینمای حرفهای دارند درصد بالایی از تولیداتشان را به ژانر پلیسی و فیلمهای حادثهای که به اینگونه سینمایی مربوط میشود، اختصاص میدهند، شاید ۶ تا ۷ درصد، چون این ژانر مخاطب دارد و دارای خصلتهایی ویژه و مختص به خود است ببینید، مثلاً سینمای ملودرام بیشتر وجه رادیویی دارد، برای تماشاگر خیلی فرق نمیکند نمای کلوزآپ بازیگران لانگشات شود یا برعکس، چون فقط قصه را دنبال میکند، ممکن است ساختار مهم باشد ولی اولویت اول نیست ولی در ژانر پلیسی، ساختار حرف اول را میزند و بعد رعایت اصول دراماتیکی.
اینطور نیست که ما شخصیتپردازی خوبی نداشته باشیم و بگوییم چون فیلم اکشن یا پلیسی است میتواند مخاطب را راضی کند، ممکن است اینها شرط لازم باشد ولی شرط کافی نیست. در کنار شخصیتپردازی درست، فقط ریتم هم لازم است در همین سریال «بیصدا فریاد کن» یا «خواب و بیدار» با اینکه آنچنان صحنه اکشن نداشتیم، بهنظر میرسید که مجموعهای مملو از صحنههای اکشن داریم، ولی اینطور نبود در ژانر پلیسی مثل کارهای دیگر نمیشود پشت مخاطب خاص و حرفهای بزرگ روانشناسانه و اجتماعی پنهان شد، باید ساختار جذاب باشد، نمیتوان به اکشن بسنده کرد بلکه اثر باید شخصیتپردازی داشته باشد.
▪ برای همین است که کمتر فیلمنامهنویس و کارگردانی جرات میکند به طرف این تولیدات بیاید، تولیدات نازل هم که پیش چشم مخاطبی که هفتهای چند تا فیلم و سریال پلیسی خارجی ایدهآل میبیند، خریدار ندارد؟
ـ پیش از اینکه به خودمان برچسب «هنرمند» بزنیم باید برچسب «بلد» داشته باشیم. باید درام را بشناسی، نمیتوانی بگویی هنرمندم، من قصه را اینطوری ساختم و به مخاطب هم کاری ندارم.
▪ «بیصدا فریاد کن» را باید سریالی پلیسی بدانیم یا سریالی با پلیس.
ـ منظورتان چیست؟ شما سریال پلیسی را چطور تعریف میکنید؟
▪ مساله این است که در سریالهای پلیسی صرفنظر از پررنگ بودن صحنههای اکشن و بدلکاری معمولاً به مشکلات و زندگی خصوصی افراد پلیس بیشتر از زندگی آدم بد داستان مانور میشود.
ـ ببینید، در فیلمی مثل «میراث من جنون» داستان با پلیس شروع نمیشود، با بزهکار شروع میشود، یک فیلم حادثهای که با پلیس هم ارتباط برقرار میکند، اما در داستان «بیصدا فریاد کن» سریال با پلیس زن شروع میشود و با پلیس هم تعریف میشود.
«حس سوم» و «بیصدا فریاد کن» پلیسی هستند چون محور کار پلیس است، منتهی اینکه به وجوه خانوادگی پلیس خیلی وارد نشدیم، دلیلش ظرف زمانی قصه بود، قصه در عرض سه روز اتفاق میافتد از لحظهای که آن آدم ظاهرا کشته میشود تا ماجراهای بعدی، زمان قصه فرصت چندانی به ما نمیدهد. چه بسا که میتوانستیم وقتی برادر پلیس به خاطر قرص اکس کشته میشد، قضیه اکس را در زندگی برادرش دنبال کنیم ولی ضرورت دراماتیکی به ما میگفت که زمان قصه چقدر باشد، ما آدمی داشتیم که ظاهرا کشته شده بود، به محض اینکه به هوش آمده و وضعیتش روشن شد باید بقیه کارها را رهبری میکرد و این زمان مشخصی را به ما نشان میداد.
▪ در ادامه از انتخاب سارا خوئینیها برای بازیگر نقش پلیس زن صحبت کنیم، زمان نوشتن فیلمنامه حضورش برایتان مشخص شده بود؟
ـ اصولا موقع نوشتن فیلمنامه به بازیگر فکر نمیکنم. چون نمیتوانیم مطمئن باشیم زمانی که کار کلید میخورد، بازیگر گرفتار پروژه دیگری نباشد. مگر اینکه خودم بخواهم نقشی از فیلمنامهام را بازی کنم. به غیر از خودم که در دسترس هستم و وضعیتم برای خودم روشن است به کس دیگری فکر نمیکنم. در مورد خانم خوئینیها تا قبل از این سریال با او کار نکرده بودم ولی بازیش را دیده بودم، خصوصا در سریال تاریخی «معصومیت از دست رفته» میرباقری، در مورد نقش پلیس زن داستان ما به لحاظ سن، چهره و ویژگیهای فیزیکی فقط ۳ـ۲ کاندیدا داشتیم. چون این افسر پلیس در سنی است که ازدواج کرده و بچه دارد و همه اینها باید در انتخاب بازیگر در نظر گرفته میشد.
▪ خوئینیها چندمین کاندیدا بود؟
ـ اولین کسی بود که به او فکر کردم.
▪ چرا از بازیگرانی استفاده نکردید که در آثار قبلیتان نقش پلیس زن را بازی کرده بودند؟
ـ خانم لادن طباطبایی در ماههایی که ما این سریال را ضبط میکردیم چون بچه کوچک داشتند، فرصت و موقعیت مناسبی نداشت. خانم نسرین مقانلو هم علیرغم اینکه نقش اولین پلیس زن را در فیلم «همسر» برایم بازی کرده بود به جهت اینکه سریال «حس سوم» نقش خاصی داشت و روی حس بویایی متمرکز شده بود، احساس کردم اگر بخواهد نقش پلیس را بازی کند، برای بیننده نمیتواند باورپذیر باشد.
▪ به زعم خودتان در آثاری که به پلیس زن پرداختهاید اگر یک بازیگر ثابت برای این نقش ها در نظر میگرفتید، الان چه نتیجهای برایتان داشت؟
ـ با این سریدوزیها موافق نیستم. بعد از «مسافران مهتاب» خیلی پیشنهاد کردند که براساس شخصیت نمکی سریال بسازم. بعد از «همسر» و «خواستگاری» هم دوست داشتند ادامه آن را بسازم و ... فکرمیکنم هنوز سوژههای بکر زیاد داریم. در ثانی اگر در همین سریال باز نقش پلیس را به طباطبایی داده بودم، خود شما میگفتید ادامه سریال «خواب و بیدار» است.
▪ ما هم که عادت کردیم سریع مارک بزنیم!
ـ (میخندد) اصلا همه همینطور فکر میکنند. از طرفی کار هنرپیشه را هم میسازد، وقتی چند دفعه طباطبایی در نقش پلیس ظاهر شود، برای نقش دیگری به سراغش نمیروند. کما اینکه بعد از «خواب و بیدار» این شرایط برای نونهالی پیش آمده بود.
▪ در مورد محمد صادقی، لیلا برخورداری و انوشیروان فاطمی چطور؟ با توجه به اینکه در سریالهای قبلی شما هم بازی داشتهاند، به نظر میرسید از ابتدای نگارش فیلمنامه مدنظرتان بودهاند؟
ـ این طور نیست، مثلا نقش چنگیز تورانی که آقای صادقی بازی میکند، چند بار در مرحله نوشتن، دگرگون شد، اول شخصیتی لمپن داشت تا یک آدم شیک و تحصیلکرده، در مسیر نوشتن فیلمنامه خود به خود به این آدم رسیدم. فکر کردم بهترین کسی که میتواند از پس این نقش برآید صادقی است. چون قبلا هم در «خواب و بیدار» و «ولایت عشق» با او کار کرده بودم و میدانم که اگر نقشی عمق نداشته باشد و سطحی باشد، نمیتواند آن را خوب درآورد و ... در مورد انوشیروان فاطمی و لیلا برخورداری هم هر دو از شاگردانم هستند. با فاطمی در خواب و بیدار کار کرده بودم.
ایشان از بازیگران توانا و بااستعداد هستند، همچنین با خانم برخورداری که در حال حاضر برای مدرک فوق لیسانس هنر میخواند در «حس سوم» و «خواب و بیدار» کار کردم. مطمئنا باز هم اگر بخواهم فیلم و یا سریالی بسازم، در درجه اول به اینها فکر میکنم.
▪ وقتی بازیگر در چند سریال تحت هدایت یک کارگردان و فیلمنامهنویس واحد باشد، خطر یک دست درآمدن بازیها به لحاظ نوع واکنشها و حتی جنس صدا و نوع نگاه وجود دارد. چقدر دغدغه این را داشتید که بازیگرانتان متفاوت ظاهر شوند؟
ـ در مورد محمد صادقی، صدای او هیچ ارتباطی با جنس صدایش در نقش مامون «ولایت عشق» و یا «خواب و بیدار» ندارد. اتفاقا خودش با وسواس زیاد صدایی خشدار برای این نقش ساخت. باید انتخاب بازیگر هر نقشی به شکل درستی انجام شود.
من سعی میکنم شخصیت را در قالب تواناییهای بازیگر مورد نظرم ببینم. بعد از آن اگر بازیگر شخصیت را درک کند، خودش اجزای آن را طراحی میکند.
▪ البته من به عنوان یک مخاطب احساس میکنم این زمختی و خشی که در صدای این بازیگرها میبینیم، به نوعی تحت تاثیر صدای شما به شکل غلیظی شنیده میشود.
ـ شاید بیننده فکر کند من به اینها گفتم که اینطور حرف بزنند ولی به جز صدایی که صادقی برای خودش ساخت و به خشونت درونی کاراکتر کمک میکرد، بقیه صدای خودشان است. شاید فکر کنید چون برای بازیگر بازی میکنم، حتما از من تقلید کردهاند اما برای این بازیگرها که من بازی نمیکنم.
اگر برای امثال نونهالی بازی کنم که دیگر نمیتوانند بازی کنند و ... به هر حال یکسری ویژگیها هست که مال خود بازیگر است و نمیشود به آن دست زد. مهم این است که نقش باورپذیر باشد و الا قرار نیست بازیگر قابل شناسایی نباشد. آنتونی کوئین هم عادتهای رفتاری دارد که در فیلمهایش دیده میشود. مهم این است که نقشش را باورپذیر نشان میدهد.
▪ زمانی که در «خواب و بیدار» بازی کردید، میگفتید اصلا دلتان نمیخواسته در کار خودتان بازی کنید ولی بعد از آن باز هم در سریالهایتان بازی داشتید!
ـ فقط در مورد «خواب و بیدار» نظرم این بود. ژانر جدیدی جلویم باز شده بود و واقعا نمیدانستم چه خواهد شد. من یک زن خلافکار به داستان وارد کرده بودم و ... از طرفی بحث هدایت و استفاده از امکاناتی که در اختیارمان گذاشته بودند، دغدغهام شده بود و دلم میخواست تمرکزم روی کارگردانی و فیلمنامه باشد. نقش اصغر کپک را اول به زنجانپور پیشنهاد دادم ولی چون مشغول تئاتر بود، میخواست از ساعت ۳ بعدازظهر به بعد آزاد باشد. مرحوم مهدی فتحی را انتخاب کردم.
حتی قرارداد هم بست. منتهی میگفت «من بدو بدو بلد نیستم». به مرحوم رضا ژیان فکر کردم ولی او آمریکا بود.
بعد رسیدم به بهزاد فراهانی که او هم میخواست فیلم کارگردانی کند. وقتی به مرحله تولید رسیدیم، ناچار خودم رفتم جلوی دوربین و چون از اول نقش اصغر کپک را برای خودم نچیده بودم در سکانسهای اولیه نمیتوانستم بازی یکدستی داشته باشم ولی در مورد سایر کارهایم اینطور نبود. از اول به خودم فکر میکردم چون بعضی نقشها یکجنس بازی میخواهد که فکر میکنم آن را به این سادگی نمیتوانم به بازیگر دیگری غیر از خودم بسپارم. مثل شرخر سریال «حس سوم» هنوز نمیدانم که واقعا چه کسی را میتوانستم برای این نقش در نظر بگیرم. در مورد «بیصدا فریاد کن» هم همینطور بود. برای همین نقش غلام را براساس توانایی خودم نوشتم.
▪ نوشتن فیلمنامه، کارگردانی، بازیگری و حتی تهیهکنندگی یک سریال تلویزیونی خستهتان نمیکند؟ به هر حال سن و سالی از شما گذشته و باید بیشتر مراقب خودتان باشید؟
ـ سن و سالی که از من نگذشته (میخندد). نه، مشکلی ندارم. اتفاقاً آخرین نفری که خسته میشود، خودم هستم.
▪ ظاهرا پیش گرفتن این رویه را باید بهحساب تجربه و ویژگیهای زندگی حرفهای شما گذاشت؟
ـ سالهاست که اینطوری کار میکنم. از زمانی که وارد سینما شدم، در نصف فیلمهایی که ساختم، بازی کردهام. تاواریش، مسافران مهتاب، تشریفات، میراث من جنون و... در مورد کارهای تلویزیونیام هم گاه به اجبار و گاه به اختیار خودم بازی کردم. شاید به این خاطر که خودم فیلمنامههایم را مینویسم در این موارد وقتی جلوی دوربین میروم، مطمئن باشید که از بقیه جلوتر هستم چون از وقتی که نوشتن فیلمنامه را شروع میکنم، بازی خودم هم شروع میشود.
▪ الان که «بیصدا فریاد کن» را میبینید، به کاستی برنخوردهاید که احساس کنید از انجام چند مسوولیت همزمان بوده است؟
ـ نه، چون هر پلانی که ضبط میشود، نتیجه را در مانیتور میبینم. علاوه بر اینکه من با سینمایی شروع کردم که فقط چشم بود و خودت. امکانات الان که فیلم ویدئویی ضبط میشود و میتوانیم همان لحظه نتیجه کار را ببینیم، با زمان شروع به کار ما قابل قیاس نیست.
▪ یادم است بعد از «خواب و بیدار» قضیه نداشتن شهرک سینمایی را بارها بهعنوان یک نیاز جدی مطرح کردید اما در مورد «بیصدا فریاد کن» گلهای نمیکنید، ظاهرا به این خاطر که روال فیلمنامه نیاز چنین شهرکی را برایتان رقم نزده است.
ـ عادت کردهام وقتی امکانات نیست، دیگر خودم را اذیت نکنم، اگر نگذارند در مترو کار کنم، سکانس را برای ایستگاه قطار مینویسم که اگر این انعطاف در قلمم نباشد، نتیجه کار میشود یک شیر بییال و اشکم و دم. در مورد بازیگر هم اگر بازیگر مورد نظرم را نتوانم هماهنگ کنم، بازیگر دیگری انتخاب میکنم و حتی نقش را منطبق با نوع بازی و ویژگیهای او میکنم. در مورد لوکیشن هم همینطور است. در «خواب و بیدار» شهرک سینمایی برایمان ضرورت داشت ولی در مورد این سریال اینطور نیست. در «بیصدا فریاد کن» من بار شخصیتها و نوع روابط را سنگینتر از «خواب و بیدار» نوشتم، سعی کردم از طریق جذابیت روابط دراماتیک پیش بروم والا ساخت یک شهرک سینمایی پلیسی که از امکانات مدرن برخوردار باشد، همچنان حس میشود.
▪ این انعطافی که در قلمتان هست را باید یک ویژگی خوب بهحساب آورد یا ویژگی که از سر ناچاری به فیلمنامه تحمیل میکنید؟
ـ فیلمسازی حرفهای با این خصلت عجین است. «مثل بید خم شو، چو سرو مقاومت نکن»، برای اینکه بهترین نتیجه را بگیریم باید سعی کنیم در برابر تندبادها مثل شاخه بید خم شویم. باید خودمان را وفق بدهیم البته این معنیاش خرابکردن کار نیست، مثل این میماند که من میخواهم بروم میدان شوش، میگویند این خیابان ترافیک است، خب طبیعی است که از کوچه پسکوچهها برویم.
▪ البته در این مواقع تجربه به کمکتان میآید والا که نتیجهاش میشود همان فیلمنامه بییال و اشکم و دم. درواقع باید بلد راه بود!
ـ دقیقا. باید راهها را بلد باشیم. باید راننده تاکسی باشی (میخندد).
▪ شنیدهایم بعد از این سریال باز هم روی یک فیلمنامه پلیسی کار میکنید؟
ـ بله، «بازپرس». البته بیشتر موضوع آن قضایی است تا پلیسی.
▪ در تمام این سالها سوژه و یا ژانری بوده که همیشه دوست داشته باشید به طرفش بروید ولی موقعیتش فراهم نشده باشد؟
ـ همیشه به کارگردانهای جوان میگویم که ما این شانس را داشتیم که در شرایطی کار کنیم که حتی فیلم بد هم بسازیم. کارگردانهای الان این اجازه را ندارند، حتی اگر فیلم اولشان هم باشد، سریع در بوق و کرنا میرود. من تئاتر خواندم اما سینما را عملا تجربه کردم. به لطف تلویزیون، ژانر تاریخی کار کردم، موقعیتی که امکان نداشت در سینما تجربه کنم، در «همنفس» به طرف فیلمهای سایکولوژیک (مبتنی بر روابط روانشناختی) رفتم و... اما اگر فکر کنم این سریال، آخرین سریالی است که میسازم، بعد از این برمیگردم سینما.
مریم فلاح
منبع : روزنامه تهران امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست