دوشنبه, ۱۶ مهر, ۱۴۰۳ / 7 October, 2024
مجله ویستا


پاسارگاد را دریابیم!


پاسارگاد را دریابیم!
می‌توان سیر بود، لباس فاخر بر تن داشت، مغرور و پرسواد بود، رویا و آرمان داشت اما نمی‌توان نام نداشت، از هویت بی‌بهره بود و به سرزمینی نامتعلق! نام، هویت و نماد آدمی و هر موجودی است. ملت‌ها نیز پیكره‌ای هستند واحد همچون ابدان و كالبدها. ‌ نمی‌توانند بی‌نام و نماد باشند. سرزمینی كه امروز به گربه زیبای آسیایی بدل شده است، نام، نهاد و هویتی دارد كه هزارگانش پی اندر پی هم بدان معنا بخشیده‌اند.
چه سرزمین كهن و بزرگ ما و چه آنها كه تاریخ استقلا‌ل دارند و وسعت سرزمینشان به فراخناكی برخی از شهرهایمان و جمعیت‌شان به شلوغی ولا‌یاتمان است، نیز چنین‌اند؛ نام دارند، هویت دارند و نشانی. ‌ پاسارگاد نام و بخشی از هویت ایران است زیرا ملت‌های بدون نام و هویت دچار سرگشتگی، بی‌هویتی و عسرت می‌شوند. ‌
پاسارگاد به قول راویان راستگو، آرامگاه یكی از بزرگ‌ترین فرمانروایان ایران است؛ آرامگاه كورش كبیر. او آنقدر بزرگ است كه علا‌مه طباطبایی در جلد ۲۳ تفسیر المیزان بدون اینكه اندك واهمه‌ای از ملا‌مت ناشكیبایان داشته باشد وی را همان ذوالقرنین و عبد صالح خدا كه قرآن وصفش را در شكوه و بزرگی آورده، می‌داند. ‌ ایران سرزمینی كه بیش از هزار سالش در پیش و بیش از هزار سال دیگرش در پس از اسلا‌م شكل یافته، تركیبی است مشترك از میراث ملی و دینی‌مان. رنج بیهوده برده‌اند آنهایی كه خواسته بودند بگویند ایرانیان تنها میراث‌خواران هخامنشیان و اشكانیان و ساسانیان‌اند و چه بیراهه‌تر رفته بودند بی‌حوصلگانی كه تمدن اسلا‌می را بیش از آنكه وامدار تمدن و فرهنگ و دانش ایرانیان بدانند، میراث‌بر سنت و فرهنگ عربی دانسته‌اند.نه گروه اول به صواب بودند و نه گروه دوم بر انصاف، چه ایرانی هم میراث‌خوار ایرانشهر كهن است و هم و البته دلتنگ هویت اسلا‌م. ‌
ایرانیان حس و حالی مشترك در تلا‌قی دین و هویت ملی داشته‌اند. با همان لذتی به پیشواز نوروز و كرامت آن می‌رفتند كه با وصفی پرشورتر سحرگاهان به سروش سحرگاهی رمضان رتل قرآن می‌كردند. به همین جهت است كه از آغاز پدران و مادران ما مسلمان شدند و دین جدید را به آغوش كشیدند اما عرب نشدند. زبان خود را فانی نساختند و تاریخ و هویت خود را منكر نشدند.این است كه ایرانی مسلمان با مصری و تونسی و مراكشی و دیگر بلا‌د اسلا‌م متفاوت است.اما این طنز را به كه باید گفت كه پادشاهی خردمند كه هیچگاه ملل ضعیف را تحقیر نكرد، باورهایشان را به سخره نگرفت، دردهایشان را به فراموشی نسپرد و برای ساختن ایران و گسترش آن جان خویش بر كف نهاد امروز آرامگاهش در معرض تهدید واقع شده است.این در حالی است كه در بسیاری از نقاط این سرزمین تعدادی از بقعه‌های مجهول‌النسب مورد اكرام قرار می‌گیرند ولی مرقد عبد صالح خدا ذوالقرنین در معرض تهدید قرار گرفته است.
این طنز تلخی است كه آرامگاه مصلح بزرگی در معرض تهدید واقع شده كه خود اولین سازنده سد در ماورای خزر برای حفاظت از كشور ایران بوده است. هم او و هم بسیاری دیگر از حاكمان تاریخ ایران غم اصلا‌ح و سازندگی ایران را داشته‌اند. امروز نیز حتما چنین است. سد سیوند را می‌سازند تا خدمتی به مردم آن سامان نمایند.اما آیا پیدا كردن راهی برای كاهش خطر و حفظ میراث تاریخی‌مان كاری سترگ و سخت بوده یا آنكه ذهنیت برخی از مدیران محتاج اصلا‌ح و هدایت است؟ایران هم به سد، نیروگاه، راه، پل، پالا‌یشگاه، انرژی هسته‌ای و... نیاز دارد اما اول از همه این سرزمین به نام، نماد و هویت و تاریخ خود وابسته است. این سرزمین اهورایی را از هویت تاریخی آن محروم نسازیم.
منبع : روزنامه اعتماد ملی