دوشنبه, ۱۶ مهر, ۱۴۰۳ / 7 October, 2024
مجله ویستا
ناجی بازیگر یا ناجی نابازیگر!؟
وقتی برای تحلیل بازی رضا ناجی «آواز گنجشکها» را دیدم، خبر برد جایزه خرس نقرهای توسط رضا ناجی تمام ذهنم را مشغول کرده بود و به طور دقیق نتوانستم بر روی بازی ناجی متمرکز شوم. سوالات متعددی بود که میرفت و میآمد. از جمله این سوالها تفاوت فیلمها و بازیگران «آواز گنجشکها» در مقابل «خون به پا میشود» بود.
وقتی برای بار دیگر فیلم را دیدم یک خلاء عجیب (البته به دور از فیلمنامه و ساختار) در بازی رضا ناجی حس کردم. خلائی که بازی او را تصنعی و اگر بهتر بتوان گفت بسیار ماشینی کرده بود و به خاطر همین ویژگی بود که به خود گفتم نوشتن درباره بازیگری یک فیلم که نوع بازی گرفتن از بازیگرانش مشخص نیست و در مرتبه دوم سبک بازیگرانش برایت نامعلوم است کار عبث و بیهوده و حداقل بی تاثیری است. اما با بازخوانی دوباره آن در ذهنم درباره آن نوشتم و حالا مناسبت اکران این فیلم و پخش پشت صحنه آن از تلویزیون و فرستاده شدن این فیلم به عنوان نماینده ایران به اسکار بهانه دیگری شد تا بتوانم دوباره به بازی و بازیگردانی در فیلم «آواز گنجشکها» بپردازم. مجید مجیدی بی شک استاد بازی گرفتن از نابازیگران است. او خیلی خوب میتواند با نابازیگرانش همدرد شود و از لحاظ روانی با آنها ارتباط برقرار کرده، خصوصیات آنها را بشناسد و از این طریق بتواند خروجی مورد نظر خود را از توانایی آنها بگیرد. به عنوان مثال مجید مجیدی در «رنگ خدا» با محسن رمضانی ارتباط حسی فوقالعادهای برقرار کرد و از طریق همین ارتباط بود که او توانست از یک نوجوان نابینا بازی فوقالعادهای بگیرد که به قول کیانیان تنها میتوان به کارگردان این بازیگر جایزه بازیگری داد تا خود رمضانی، چون او تحت نفوذ صددرصد کارگردانش قرار داشت. این نوع برخورد مجیدی با بازیگرانش توسط چندین و چند کارگردان امتحان شده است و اتفاقا نتایج قابل قبولی هم از آنها گرفته شده است.
«بدوک»، «پدر»، «بچههای آسمان»، «رنگ خدا» و «باران» فیلمهایی بودند که مجیدی در آنها از بازیگران حرفهای استفاده نکرد و این عادت در فیلم «بید مجنون» به خرق عادت منجر شد و مجیدی «بید مجنون» را با حضور بازیگرانی حرفهای نظیر پرویز پرستویی و رویا تیموریان ساخت تا بازیگردانی جدیدی را تجربه کند که اتفاقا این فیلم، از نظر بازیگری فیلم موفقی از آب در آمد و به عقیده خیلیها پرویز پرستویی در آن فیلم یکی از بهترین بازیهای تاریخ سینمای ایران را به نمایش گذاشت.
تا ساخت فیلم «بید مجنون» مجیدی با دو قشر افراد در جلوی دوربین خود سر و کار داشت، بازیگران و نابازیگران.
اما در «آواز گنجشکها» اتفاق دیگری میافتد. مجید مجیدی نخست برای انتخاب بازیگر کریم دست به تست گرفتن از نابازیگران مختلفی میزند که به گفته خودش اصلا رضایت بخش نبودند و در ادامه مسیر به سراغ رضا ناجی میرود که در مورد بازیگر بودن و نابازیگر بودن او هنوز هم شک و تردید وجود دارد و خود مجیدی این گلایه را از منتقدان دارد که چرا از ناجی به عنوان بازیگر اسم نمی برند! البته ممکن است با این گفته به شدت مخالف باشید که ناجی را یک نابازیگر بخوانیم زیرا در کارنامه او جایزههای گوناگون و تجارب قابل قبولی وجود دارد اما در مقابل این گفتار، نمیتوان به رضا ناجی لقب یک بازیگر حرفهای را داد زیرا او به هیچ وجه تکنیکی نیست و اگر سادهتر بگوییم، او همیشه با ذات خودش بازی میکند، ذاتی که نیاز به یک کنترل کننده مانند مجید مجیدی دارد و به هیچ وجه نمیتواند به خودی خود بازی ارائه دهد و پخش پشت صحنه «آواز گنجشکها» دلیل خوبی برای تایید این مدعاست. پشت صحنهای که نشان میداد ناجی همیشه و همیشه نیاز به یک راهنما دارد و به خودی خود دارای ایده و خلاقیت فرامتنی نیست.
در بازی رضا ناجی نوعی ناهمگونی یا عدم تعادل دیده میشود. عدم تعادلی که از بازیگر بودن و بازیگر نبودن او ناشی میشود (تناقضی که از آن گفته شد). او یک بازیگر است اما هنوز تکنیک، تحلیل و خلاقیتش را بروز نمیدهد و در نقطه مقابل او یک نابازیگر است، زیرا گاهی اوقات با فطرت خود بازی می کند و فراتر از تکنیک حرکت میکند و لحظاتی خوب در بازیهای خود رقم میزند که البته متاسفانه «آواز گنجشکها» فاقد این نوع بازی اوست. نیمهای از خصوصیات کریم شخصیت اصلی فیلم، با بازی ناجی سازگار است اما نیمه دیگرش تصنعی از آب در میآید و ما را به واکنشی خلاف خواسته کارگردان وا میدارد. مانند صحنه نماز خواندن او در کنار درب پارکینگ خانه اشرافی یا خیلی از صحنههای ریز و درشت دیگر که حضور راهنما یا کارگردان در آن دیده میشود.
اینطور به نظر میرسد که مجید مجیدی چون نه با یک بازیگر طرف است و نه با یک نابازیگر خود هم نتوانسته است بازی دلخواهش را از رضا ناجی بگیرد و در بسیاری از پشت صحنههای فیلم عصبی و ناامید دیده میشود که البته این واکنشها در سینمای ایران طبیعی به نظر میرسند! نقطه ضعف بزرگ مجیدی درباره بازیگری فیلم رفع نکردن همین خصوصیات در بازیگرانش است که آنها را در مرز واقعگرایی و تصنعی بودن حرکت میدهد و احساسات و حرکات بازیگران در هر صحنه تفاوت کرده و یکسان نیست تا شخصیتی باور پذیر را بسازد. دوست داشتم نکته آخری که به آن میپردازم تفاوت بازی دنیل دیلوییس در «خون به پا میشود» و ناجی در «آواز گنجشکها»باشد که البته بسیار مفصل میتوان به ریزهکاریهای این تفاوت پرداخت. اما بهتر است به مهمترین نکته اشارهای داشته باشم؛ در بازی دیلوییس شاهد یک هارمونی و ریتم باورپذیر هستیم. ریتمی که اوج و فرود بازیگری نقش با آن تنظیم و دقیق شده و بازیگر در هر صحنه ریتم ناهمگون و متفاوتی را عرضه نمیکند. یعنی اتفاقی که خلاف آن در «آواز گنجشکها» افتاده است.
سید سعید هاشم زاده
منبع : لوح
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست