پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

آلبرت انیشتن


آلبرت انیشتن
آلبرت انیشتن پس از آن که موفق نشد به‌خاطر نمرات نه چندان درخشانش آن حرفه‌ی دانشگاهی را که از نوجوانی آرزو می‌کرد به دست آورد، بسیار افسرده شده بود.
پدرش که از افسردگی فرزند رنج می‌برد، نامه‌ای به شرح زیر برای ویلهلم اُسوالد، استاد دانشگاه لایپزیگ فرستاد، تا او را قانع کند فرزندش را به عنوان دستیار بپذیرد:
● متن نانه
١٣ آوریل ١٩٠١
استاد ویلهلم اُسوالد
دانشگاه لایپزیگ
لایپزیگ، آلمان
استاد ارجمند!
خواهشمندم پدری را که برای سود فرزندش آن اندازه جسور است که به شما استاد عالی‌قدر، روی آورده است ببخشید.
سخن را این‌گونه آغاز می‌کنم که فرزندم آلبرت ٢٢ ساله است، در دانشگاه صنعتی زوریخ برای چهار سال تحصیل کرده است و تابستان گذشته امتحانات پایانی خود را در ریاضیات و فیزیک با موفقیت کامل گذرانده است. از آن پس با ناکامی تلاش کرده است تا موقعیتی را به عنوان دستیار بیابد تا بتواند تحصیلات خود را در فیزیک نظری و تجربی ادامه دهد. همه در مقام ارزیابی او، استعدادش را می‌ستایند. به هر طریق من می‌توانم به شما تضمین دهم که او بسیار کوشا و پرتلاش است و عاشقانه مجذوب دانش است.
فرزندم که به‌خاطر نداشتن کار از مسیر اصلی زندگی‌اش دور افتاده است، عمیقاً ناراحت است و روزبه‌روز منزوی‌تر می‌شود. به‌علاوه او از این فکر که باری بر دوش ما قشر متوسط است زجر می‌کشد. استاد عالی‌قدر! از آن‌جا که شما در میان دیگر استادان فیزیک، مورد ستایش و احترام فرزند من می‌باشید، بدون تعارف از شما متواضعانه می‌خواهم تا مقاله‌ی او را که در «سالنامه‌ی فیزیک [١]» چاپ شده است بخوانید و اگر ممکن است چند کلمه‌ای را برای او بنگارید تا شاید او علاقه به زندگی و کار را باز یابد.
هم‌چنین، اگر اکنون یا پاییز بعد منصب دستیاری را به او اختصاص دهید، سپاس من مرزی را نخواهد شناخت.
بار دیگر از شما می‌خواهم تا گستاخی مرا ببخشید. هم‌چنین باید بدون تعارف عرض کنم که فرزندم از این اقدام نامتعارف من اطلاعی ندارد.
ارادتمند شما استاد عالی‌قدر هرمن انیشتین
به این نامه هیچ زمان پاسخی داده نشد. اگر چه تلاش پدر ناموفق نماند.
مارسل گراسمن (Marcel Grossman)، دوست دوره‌ی دانشگاه انیشتین که جزواتش باعث شده بود انیشتین لااقل معدل متوسط کسب کند، بار دیگر به کمک او شتافت و کاری در اداره‌ی ثبت اختراعات برای او پیدا کرد. در طول روز، در اداره‌ی ثبت اختراعات او تنها برای لحظاتی کوتاه فرصت آن را می‌یافت تا چیزی را محاسبه و یادداشت کند، زیرا کارفرمایش دائماً مواظب او بود. گویا حتی ساعات کار در اداره‌ی ثبت اختراعات هم به ضرر او انتخاب شده بودند، چون زمانی که او از سر کار تعطیل می‌شد، کتاب‌خانه‌ی علوم شهر برن(Bern) بسته بود. با این‌حال او هر روز ساعاتی را به اندیشیدن به مسایل اساسی فیزیک آن روز اختصاص می‌داد.
او دوستانش را که همه در جمع دانشگاهیان آن زمان ناشناخته بودند، به طور منظم ملاقات می‌کرد و با آنان در مورد علم و فلسفه به بحث و گفت‌وگو می‌پرداخت. آنان خویشتن را آکادمی المپیاد (Olympia Academy) نام نهاده بودند. سال ١٩٠٥، سالی بود که انیشتین آن را سال شگفتی‌آور «annus mirabilis» زندگی خود می‌دانست او شش مقاله‌ی بنیادی را در این سال در "سالنامه‌ی فیزیک" منتشر کرد.
این سال یکی از پربارترین سال‌های زندگی انیشتین بود. تئوری‌های او در ابتدا با تردیدِ جامعه‌ی علمی روبه‌رو شدند ولی پس از مدتی از او دعوت شد تا تئوری‌های خود را در کنفرانس سالانه‌ی فیزیک‌دانان آلمان ارائه کند. در سال ١٩٠٩به او منصب دانش‌یاری دانشگاه زوریخ پیشنهاد شد و پس از مدتی از او دعوت شد تا منصب استادی دانشگاه آلمانی "پراگ" را به عهده بگیرد. این‌گونه بود که انیشتین توانست کم‌کم در جامعه‌ی علمی جای خود را باز کند. امسال دقیقاً صد سال از آن تاریخ می‌گذرد.
به همین خاطر از قاطبه‌ی فیزیک‌دانان دعوت شده است تلاش کنند تا امسال را به سالی شگفت‌آور در تاریخ فیزیک تبدیل کنند.
امجد عشوریون
منبع : مجله آفتاب