سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
برخوردهای مسالمتآمیز پیامبر(ص) با یهود
درباره صلح نامه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و یهود مدینه هر چه سخن گفته میشود منحصر به پیمانی است كه به «موادعه یهود» شهرت یافته است. لیكن در این مقاله قرار داد دیگری كه تنها در كتاب «اعلام الوری» آمدهاستبه عنوان پیمان اصلی میان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و یهود معرفی میگردد و دلایل و شواهدی بر درستی آن متن ارائه میشود. همچنین این نتیجه بهدست آمده كه پیماننامه مشهور، مربوط به یهودیان انصار است و به علاوه، آن مجموعهای از چند قرارداد است نه یك قرارداد.
بخش دوم این نوشتار به بررسی یكی از سریههای زمان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم پرداخته و چنین نتیجهگرفته است كه این حركتبرخلاف آنچه شهرت یافته سریه نیست، بلكه حركتی سیاسی است كه از سوی رسولخدا (ص) به منظور صلح با یهود خیبر انجام شدهاست. هر چند پایان این حركتبه درگیری كشیدهشدهاست.
●مقدمه
پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله پس از هجرت به مدینه، برخوردهای گوناگونی با یهودیان این شهر داشته كه از این میان، جنگهای آنحضرت با بنیقینقاع، بنینضیر، بنی قریظه و خیبر شهرت یافته است. همچنین آنحضرت سریههایی را برای كشتن برخی چهرههای مفسد یهودی اعزام نمودهاند، لیكن درباره برخوردهای مسالمتآمیز میان رسول خدا و یهودیان كمتر سخن به میان آمدهاست. در اینجا دو مورد مهم از این برخوردها بررسی میگردد: یكی انعقاد قرارداد صلح میان آن حضرت و گروههای یهودی مدینه و دیگری تلاش ایشان برای برقراری صلح با یهود خیبر پیش از جنگ با خیبریان، هرچند این تلاش به نتیجه نرسیدهاست.
منابع اصلی این تحقیق عبارتاند از دو كتاب «السیرهٔ النبویه» و «المغازی». السیرهٔ النبویه كه به سیره ابن هشام شهرت دارد در واقع سیره ابناسحاق است كه عبدالملك بن هشام (متوفای ۲۱۳ق) آن را جمعآوری كرده و گاه از آن كاسته و گاه مطالبی را برآن افزودهاست. محمدبن اسحاق (متوفای ۱۵۰ق) قدیمیترین سیره نویسی است كه روایات او در تاریخ اسلام جایگاه ویژهای دارد. او كارهای پراكنده پیش از خود را جمع كرده و سیره منظمی را به دست دادهاست. با وجود آن همه مطالبی كه این مورخ درباره روابط پیامبرصلی الله علیه وآله و یهود آورده، از پیمان آن حضرت با سه گروه یهودی مدینه سخنی به میان نیاوردهاست، بلكه گزارش او از پیمان عمومی به گونهای است كه مورخان بعدی، گروههای اصلی یهود را هم در این قرار داد سهیم دانستهاند و به نظر میرسد این توهم ناشی از واژههایی است كه ابناسحاق در این گزارش بهكار بردهاست.
درباره وثاقت ابناسحاق اختلاف نظر فراوان است اما به نظر میرسد پذیرش گزارشهای او از سوی مورخان بعدی شاهدی بر وثاقت او باشد. گذشته از این، در بررسیهای تاریخی به آسانی نمیتوان گفتههای ابن اسحاق را كه با قراین و شواهدی قابل تایید است، رد كرد، زیرا در این صورت بیشتر اطلاعات تاریخی صدر اسلام با مشكل روبهرو خواهد شد، البته این سخن بدان معنا نیست كه هر نقل مشكوكی را هم بپذیریم. در این نوشتار همچنین از اضافات ابن هشام استفادههای زیادی شدهاست.
منبع دیگر (المغازی) از محمدبن عمر واقدی (متوفای ۲۰۷ق) است. او تنها مورخی است كه خبرهای مربوط به همه جنگها و سریههای دوران رسول خدا را به تفصیل ثبت كردهاست. قدیمی بودن او و كارشناسیاش در زمینه جنگها و سریهها اعتبار ویژهای به این كتاب بخشیده و ارائه جزئیات رویدادها آن را بر سیره ابن اسحاق برتری داده است.
پس از این دو منبع اصلی، كتابهای: الطبقات الكبری، تاریخ الخلیفه، الاموال، المحبر، انساب الاشراف، تاریخ یعقوبی، تاریخ طبری، دلائل النبوه، اعلام الوری و دیگر منابع مربوط به سیره و مغازی مورد توجه بودهاست. در این میان، كتاب الاموال و اعلام الوری در موضوع پیمانهای پیامبر و یهود بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است. ابوعبید قاسم بن سلام (متوفای ۲۲۴ ق) مؤلف كتاب الاموال، دومین كسی است كه پس از ابن اسحاق متن كاملی از پیمان نامه مدینه ارائه كرده و به خاطر ذكر نام راویان، حتی برگزارش ابن اسحاق - كه به سند این قرار داد اشاره نكردهاست - برتری دارد. در عین حال یكی از مورخانی كه درباره ركتیهودیان معروف مدینه در این پیمان، ابهام ایجاد میكند ابوعبید میباشد كه سخن او منشا اشتباه برخی تاریخنویسان شدهاست. علامه ابوعلی طبرسی (متوفای ۵۴۸ ق) صاحب تفسیر مجمع البیان، نویسنده كتاب تاریخ اعلام الوری است. این كتاب گرچه در تاریخ چهارده معصومعلیهم السلام است، بخش زیادی از آن به سیره پیامبر اختصاص دارد. از این رو، منبع مهمی در موضوع پیمان با یهودیان اصلی مدینه (بنی قینقاع، بنینضیر و بنی قریظه) به شمار میرود و بلكه منحصر به فرد است. البته دست دوم بودن این منبع ضرری به اعتبار این نقل نمیزند چون از منابع كهن بر درستی گزارش او شاهد آوردهایم.
درباره بخش دوم این نوشتار ذكر این نكته لازم است كه همه مورخان سریه عبدالله بن رواحه را، برای كشتن اسیربن رزام، عنوان كردهاند اما با بررسی گزارشهای مختلف به این نتیجه دستیافتهایم كه این حركتبه منظور برقراری صلح با خیبر بودهاست ولی در هنگام بازگشت هیئت اعزامی، به درگیری كشیده شدهاست.
۱) پیمان با یهود
پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله پس از ورود به مدینه با گروههای زیادی پیمان بستند. آنچه مورد نظر ماست پیمانهایی است كه یهودیان مدینه در آن شركت داشتهاند. با اینكه مورخان به مناسبتهای مختلف به قراردادهای پیامبرصلی الله علیه وآله با یهود اشاره كردهاند اما به متن آنها چندان توجهی نشدهاست; مثلا هنگام گزارش جنگهای آن حضرت با سه گروه یهود میگویند: پیامبر با آنان پیمانی داشت كه نادیده گرفتند (۱) ولی مواد آن را بیان نكردهاند. تنها دو مورد از این قراردادها بهطور كامل ثبتشده كه یكی مربوط به همه گروههای مدینه است و به پیمان عمومی و موادعه یهود معروف شده و دیگری مخصوص سه طایفه بنینضیر و بنی قریظه و بنی قینقاع است. در این فصل مواد این دو قرارداد و طرفهای امضا كننده آن بررسی خواهد شد.
الف - پیمان عمومی
یكی از اقدامات رسول خداصلی الله علیه وآله در آغاز هجرت، انعقاد قراردادی میان مهاجرین و انصار بود كه در آن از یهود هم فراوان یاد شدهاست. با وجود اهمیت فراوانی كه تاریخنویسان متاخر برای این پیماننامه قائلاند و آن را از شاه كارهای دولت مدینه میدانند، مورخان اولیه چندان اهمیتی به آن نداده و به نقل آن همت نگماشتهاند. تنها ابن هشام متن آن را از ابناسحاق روایت كرده و ابوعبید - معاصر ابن هشام - هم در كتاب الاموال آن را آورده است. (۲) اما متاسفانه مورخانی همچون ابن سعد، ابن خیاط، بلاذری، یعقوبی، طبری و مسعودی اشارهای به آن نكردهاند. گر چه روایت ابن اسحاق و ابوعبید با قدمتی كه دارند برای ما ارزشمند است لیكن تعدد روایات و برداشتهای سیرهنویسان بعدی نیز میتوانست در تحلیل جزئیات قرارداد بیشتر راهگشا باشد.
متن این پیمان كه ابن هشام آن را قبل از داستان برادری مهاجرین و انصار آورده، طولانی است. در اینجا به بخشهایی از آن كه مورد نظر است توجه میكنیم:
ابن اسحاق میگوید:
رسول خداصلی الله علیه وآله بین مهاجرین و انصار نوشتهای امضا كرد و در آن با یهود پیمان بست. آنان را بر دین و اموالشان تثبیت كرد و به سود و زیان آنان شرایطی مقرر فرمود. متن پیمان چنین است: بسماللهالرحمن الرحیم این نوشتهای است از محمد پیامبرصلی الله علیه وآله بین مسلمانان قریش و یثرب و كسانی كه به ایشان ملحق شوند و به همراهشان جهاد كنند. آنان ملتی واحد را تشكیل میدهند. مهاجرین در پرداخت دیه و فدیه بر آداب پیش از اسلام باقیاند و به نیكی و عدالت آن را میدهند. بنیعوف، بنیساعده، بنی حارث، بنی جشم، بنی نجار، بنیعمروبنعوف، بنی نبیت و بنی اوس هم بر رسوم پیش از اسلام باقیاند. .. هر یهودی از ما پیروی كند یاری میشود و با دیگر مسلمانان مساوی است، بر او ستم نمیشود و دشمنش یاری نمیگردد... یهود هنگام جنگ همراه مسلمانان هزینه جنگی را میپردازند.
یهود بنیعوف و بندگانشان با مسلمانان در حكم یك ملتاند. یهودیان دین خود را دارند و مسلمانان دین خود را، اما هر كه ستم كند خود و خانوادهاش را به هلاكتخواهد انداخت. برای یهودیان بنی نجار، بنی حارث، بنی ساعده، بنی جشم، بنی اوس، بنی ثعلبه، جفنه بنیثعلبه و بنی شطیبه همان حقوق بنیعوف ثابت است. نزدیكان ایشان هم از این مزایا برخوردارند. كسی بدون اجازه محمدصلی الله علیه وآله از این مجموعه بیرون نمیرود. از قصاص جراحتی كوچك هم گذشت نخواهد شد. هر كه دیگری را ترور كند خود و خانوادهاش را در معرض ترور قرار داده مگر اینكه به او ستم شده باشد. یهودیان و مسلمانان هزینه جنگ را به سهم خود میپردازند... قریش و دوستانشان پناه داده نمیشوند. اگر كسی به مدینه حمله كرد همه دفاع خواهند كرد. یهود اوس و موالیشان نیز از این حقوق برخوردارند.
این قرارداد همانگونه كه پیداست میان مهاجرین و قبایل مسلمان و یهودی انصار بسته شدهاست. یهودیانی كه نامشان در این پیمان آمده شهرتی ندارند و در گزارشهای تاریخی توجه چندانی به آنها نشدهاست. (۳) گویا این یهودیان همان كسانیاند كه یعقوبی درباره آنان میگوید: «گروهی از اوس و خزرج به خاطر همسایگی با یهود، آیین یهود را برگزیدند» (۴) و به متهودین (یهودی شدهها) یا یهود انصار شهرت دارند. این گروهها به جهت اوس یا خزرجی بودنشان كمترین تنشها را با مسلمانان داشتهاند (۵) و به نظر میرسد كمكم اسلام آورده و ارتباطی با یهودیان اصیل نداشتهاند. علت معروف شدن این پیمان به موادعه یهود هم، شركت این گروه از یهود انصار، در آن است. اما نامگذاری این قرارداد به موادعه یهود چندان درست نیست چون طرفهای اصلی آن مهاجران مكه و انصار مسلمان مدینه هستند. در ابتدای متن و در گزارش منابع دیگر نیز تنها همین گروه به عنوان طرف قرارداد مطرح هستند و هیچ اشارهای به یهود نشدهاست. (۶) به همین دلیل برخی محققان براین باورند كه این پیمان مجموعهای از چند قرارداد است كه ابناسحاق و دیگران آن را در كنار هم و به عنوان یك پیمان نامه آوردهاند. (۷) تكرار برخی مواد متن نیز چنین مطلبی را تایید میكند.
به هر حال عنوان «موادعه یهود» و شركت گروههای یهودی انصار در این پیمان نامه، بسیاری را به اشتباه انداخته و موجب شدهاست گمان كنند سه طایفه معروف یهود - كه گفته میشود یهود اصلی حجازند (۸) - نیز در این قرارداد شركت داشتهاند. علت چنین تصوری این است كه اولا، برخی مورخان هنگام نقل این قرارداد از آن سه طایفه نام بردهاند. (۹) ثانیا، همه مورخان هنگام بیان جنگهای پیامبرصلی الله علیه وآله با این سه گروه یهودی، گفتهاند: «آنان هنگام ورود رسول خدا به مدینه با او پیمان بسته بودند» و چون متن دیگری غیر از این پیمان به موادعه یهود شهرت ندارد، بلافاصله تصور میشود كه مراد از پیمان با سه گروه یهود، همین پیمان عمومی است. لیكن این مطلب درست نیست و این سه گروه در این قرار داد دخالتی ندارند بلكه آنان پیمانی مخصوص دارند كه بعدا از آن سخن خواهیم گفت. البته ممكن است انعقاد هر دو معاهده در یك زمان انجام شده باشد اما به هر حال در پیمان عمومی كه عنوان موادعه یهود به خود گرفته حرفی از آنان نیست، زیرا این سه طایفه از یهودیان سرشناس مدینه بودند و اگر در این پیمان شركت داشتند حتما نام آنان برده میشد. چگونه ممكن است از هشت گروه یهودی غیر معروف در این پیمان نام برده شود اما به یكی از سه گروه معروف اشاره هم نشود؟! پس باید گفت پیمان با سه طایفه، غیر از این قرارداد است.
به علاوه مواد این پیمان با آنچه مورخین درباره آن سه گروه میگویند، مطابقت ندارد. آنان میگویند سه طایفه با پیامبرصلی الله علیه وآله قرار داشتند كه بیطرفی خود را حفظ كرده و حتی به نفع مسلمانان وارد جنگ نشوند (۱۰) اما در این پیمان یهود موظف شدند در جنگها همراه مسلمانان شركت كرده و بخشی از هزینه آن را تامین كنند. (۱۱) در گزارشهای تاریخی هم درباره شركت این سه طایفه در جنگها مطلبی به چشم نمیخورد و تاریخ نیز هیچ گاه آنان را به خاطر كنارهگیری از جنگ سرزنش یا متهم به پیمانشكنی نكردهاست. پیداست چنین تعهدی (كه مسلمانان را یاری كنند) نسبتبه رسول خدا نداشتهاند و آنچه هست مربوط به یهودیان اوس و خزرج است.برخی با بیان احتمالاتی درباره شركت این سه طایفه در پیمان عمومی گویند: «احتمال دارد آنها هم جزء پیمان باشند، چون یاد از بستگان اوس و غیره، ضمنا یاد از یهود همپیمان آنها هم هست». (۱۲) اما این سخن درستبه نظر نمیرسد چون اولا، انعقاد پیمان با اوس و خزرج هیچ گاه مستلزم قرارداد با همپیمانان آنان نیست. ثانیا، یاد از یهود انصار در پیمان نامه نشان میدهد كه یهودیان اصلی - بنیقینقاع و بنینضیر و بنی قریظه - باید مورد توجه بیشتری قرار میگرفتند و اگر همراه همپیمانان اوس و خزرجی خود در پیمان شركت داشتند حتما نام آنان نیز برده میشد.
علامه جعفر مرتضی در این باره میگوید: «روشن است كه مقصود از یهود در این قرارداد بنیقینقاع و بنینضیر و بنی قریظه نیستند بلكه یهودیانی هستند كه جزء قبایل انصار بودند».( ۱۳)
هیكل هم میگوید: «در امضای این عهدنامه یهود سهگانه شركت نداشتند و پس از مدتی بین آنان و پیامبر قراردادی بسته شد.»(۱۴)
ب - پیمان با سه گروه معروف یهود
متن این قرارداد را كه رسول خداصلی الله علیه وآله با سه طایفه بنینضیر، بنیقریظه و بنی قینقاع امضا كرده مرحوم طبرسی در اعلامالوری از علیبن ابراهیم نقل كردهاست. متاسفانه این متن هم مورد بیتوجهی همه مورخان قرار گرفته و هیچ كس قبل و بعد از طبرسی آن را نیاورده است. (۱۵) جای شگفتی است چنین پیمان مهمی - كه به سرنوشتسهگروه یهودی بهخصوص بنیقریظه مربوط است - اینگونه از دسترس یا توجه منابع تاریخی و روایی دور بماند و تنها در قرن ششم و برای یكبار متن آن ثبتشود. به هر حال این مهمترین پیمانی است كه در موضوع یهود مدینه با آن سرو كار داریم و به جهت اهمیت و ضرورت آن در مباحث آینده، متن آن را از نظر میگذرانیم:
علی بن ابراهیم نقل میكند یهود بنیقریظه و بنی نضیر و بنی قینقاع نزد پیامیرصلی الله علیه وآله آمده گفتند: مردم را به چه میخوانی؟ فرمود: به گواهی دادن به توحید و رسالتخودم. من كسی هستم كه نامم را در تورات مییابید و علمایتان گفتهاند از مكه ظهور میكنم و به این سنگلاخ (مدینه) كوچ میكنم... یهودیان گفتند آنچه گفتی شنیدیم. اكنون آمدهایم با تو صلح كنیم كه به سود یا زیان تو نباشیم و كسی را علیه تو یاری نكنیم و متعرض یارانت نشویم. تو هم متعرض ما و دوستانمان نشوی، تا ببینیم كار تو و قومتبه كجا میانجامد. پیامبر پذیرفت و میان آنان قراردادی نوشته شد كه یهود نباید علیه پیامبرصلی الله علیه وآله یا یكی از یارانش با زبان، دست، اسلحه، مركب (نه در پنهانی و نه آشكارا، نه در شب و نه روز) اقدامی انجامد دهد و خداوند بر این پیمان گواه است. پس اگر یهود این تعهدات را نادیده بگیرد رسولخدا میتواند خون ایشان را بریزد، زن و فرزندانشان را اسیر و اموالشان را غنیمتبگیرد. آنگاه برای هر قبیله از این یهودیان نسخهای جداگانه تنظیم شد. مسئول پیمان بنینضیر حییبناخطب، مسئول پیمان بنی قریظه كعب بن اسد و مسئول پیمان بنی قینقاع مخیریق بود. (۱۶)
این قرارداد نسبت به آنچه به پیمانعمومی شهرت یافته از صراحت و انسجام بیشتری برخوردار است، زیرا طرفهای آن به خوبی روشن است و پیداست در یك زمان برای هر سه طایفه بسته شدهاست. ولی مشكل این متن ایناست كه منحصر به نقل طبرسی است و در هیچ منبع دیگری نیامدهاست. گذشته از اینكه قدمت كتاب و راوی (علیبنابراهیم) به اندازه مورخان دست اول سیر نیست. اما آنچه مشكل را حل میكند گزارشها و شواهدی است كه در منابع دست اول بر تایید مواد این پیمان وجود دارد; این شواهد عبارتاند از:
۱- در بسیاری از منابع وقتی سخن از پیمانشكنی سه طایفه یهودی به میان آمده تصریح شدهاست كه آنان هنگام ورود رسول خدا به مدینه، پیمانی را با آن حضرت امضا كردند. (۱۷) از طرفی گفتیم پیمان عمومی به هیچ رو متوجه این سه طایفه نیست و قرارداد دیگری هم درباره یهود وجود ندارد تا سخن مورخین را راجع به آن بدانیم.
۲- در برخی منابع آمده استیهود با پیامبر قرار داشتند به سود و زیان او قدمی بر ندارند (۱۸) و این مطلب در این پیماننامه وجود دارد.
۳- مورخین میگویند حییبن اخطب و كعب بن اسد با رسول خدا و مسئول پیمان بنینضیر و بنی قریظه طرف قرارداد بودند. (۱۹) این مطلب نیز در این قرارداد بیان شدهاست.
۴- در منابع آمدهاست پیامبرصلی الله علیه وآله پس از پیمانشكنی بنیقینقاع و بنینضیر قصد كشتن آنان را داشت ولی از آنان گذشت. (۲۰) درباره قتل عام بنیقریظه پس از پیمانشكنیشان هم مورخان میگویند: «مردانشان كشته و زنان و فرزندانشان اسیر شدند». (۲۱) وقتی هم محاصره بنینضیر و بنیقریظه شدت گرفتیهودیان گفتند: «اگر تسلیم محمدصلی الله علیه وآله نشویم مردانمان كشته و زن و بچهما اسیر خواهند شد» (۲۲) و اینها كلماتی است كه تنها در این پیماننامه وجود دارد.
۵- مفسرین در شان نزول آیات دوازده و سیزده سوره آلعمران میگویند: چون مسلمانان در جنگ بدر پیروز شدند، یهود گفتند این همان پیامبرصلی الله علیه وآله موعود است اما وقتی در نبرد احد شكستخوردند یهود شك كرده گفتند او پیامبر نیست و بنای ناسازگاری و پیمانشكنی گذاشتند. (۲۳) این مطلب با آنچه در عهدنامه آمده كه یهودیان گفتند، صلح میكنیم تا ببینیم كار تو و قومتبه كجا میانجامد، متناسب است. گویا یهود با آن همه اطلاعاتی كه از پیامبرصلی الله علیه وآله داشتند باز هم منتظر حوادث آینده بودند و گمان میكردند پیامبرصلی الله علیه وآله باید همیشه پیروز باشد و اگر چنین نشد با او مقابله كنند. از این رو پس از جنگ احد، بنینضیر عهد خود را شكسته با رسول خدا وارد جنگ شدند.
اینها شواهدی است كه به خوبی نشان میدهد پیمان با سه گروه یهود مدینه، چیزی جز روایت اعلامالوری نیست.
درباره این قرارداد چند نكته دیگر قابل توجه است:
الف - با اینكه درباره تاریخ انعقاد پیمان عمومی تردیدهایی وجود دارد (۲۴) اما شواهدی در دست است كه بنابر آنها پیمان با طوایف یهود را نمیتوان دیرتر از ماههای اول هجرت دانست: نخست آنكه در گزارش این پیمان آمدهاست: یهودیان نزد پیامبر آمده از دعوتش پرسیدند. پیداست این اولین برخورد یهود با رسول خداصلی الله علیه وآله بوده كه چنین سؤالی كردهاند. شاهد دیگر آنكه، مخیریق (كه طرف قرارداد بنیقینقاع معرفی شده) در همان اوایل هجرت ایمان آورده و در احد به شهادت رسیدهاست. (۲۵) دیگر اینكه وی وقتی پیماننامه را گرفت و نزد قومش برگشتبه آنان گفت: بیایید به محمدصلی الله علیه وآله ایمان آوریم. (۲۶) از این رو به نظر میرسد او در همان روزها به مسلمانان پیوسته باشد. پس انعقاد این قرارداد به ماههای اول هجرت برمیگردد. (۲۷)
ب - بندهای این پیمان بسیار جالب است چون بعدها یهودیان یكیك این قیود را زیر پا گذاشته و پیمانشكنی را به كمال رساندند. آنان متعهد شدند به هیچ یك از اقدامات زیر دست نزنند:
۱- همكاری علیه پیامبر (لا یعینوا علی رسولالله)
۲- همكاری علیه یاران پیامبر یعنی همه مسلمانان (ولا علی احد من اصحابه)
۳- اقدام تبلیغاتی (بلسان)
۴- اقدام مسلحانه (و لا ید و لا بسلاح)
۵- پشتیبانی تداركاتی دشمن (و لا بكراع)
۶- توطئههای پنهان و آشكار، در شب یا روز (فی السر و العلانیهٔ باللیل و بالنهار) با وجود همه این قیود و تاكیدات، در آینده خواهیم دید كه برخی از این گروهها با زیر پا گذاشتن همه این شرایط، پیمان خود را نقض كرده با مسلمانان وارد جنگ شدند.
ج - از سوی رسول خداصلی الله علیه وآله برای هر كدام از این سه طایفه نسخهای نوشته شد تا نزد بزرگ ایشان محفوظ باشد. این شخص مسئول پیماننامه و طرف قرارداد با پیامبرصلی الله علیه وآله به شمار میآمد و تصمیمگیری درباره پای بندی یا نقض قرارداد برعهده او بود. به همین جهت عبدالله بن ابی برای جنگ افروزی میان یهود و مسلمانان به حییبناخطب و كعب بن اسد پیغام داد كه پیمان خود را نادیده بگیرند و با پیامبر بجنگند. (۲۸) در جریان پیمانشكنی بنیقریظه هم این كعب بود كه به این كار رضایت داد و دیگران نیز با او مخالفتی نكردند. (۲۹)
د - نكته آخر تناقضی است كه درباره مواد این قرارداد با پیمان عمومی در گزارشهای مورخین به چشم میخورد. گاه گفته میشود: وقتی رسول خداصلی الله علیه وآله به مدینه آمد با یهود پیمان بست كه به سود و زیان او جنگ نكنند (۳۰) و گاه میگویند: در پیمان آمده است كه اگر جنگی روی دهد یهود نیز به یاری مسلمانان بروند. (۳۱) بار دیگر گفته میشود: رسول خداصلی الله علیه وآله هر گروه از یهودیان را به همپیمانان خود ملحق كرد. (۳۲) این مطلب هم گفته میشود كه پیامبر به سود و زیان آنان شرایطی مقرر فرمود. (۳۳) پیداست در این مورد میان دو قرارداد خلط شدهاست; قسمت دوم و سوم كلام مورخان مربوط به پیمان عمومی است كه یهودیان اوس و خزرج به دوستان همپیمان خود ملحق شدند و همچنین متعهد شدند در دفاع از مدینه همراه مسلمانان بجنگند، اما قسمت اول و چهارم سخن مورخان مربوط به پیمان با سه طایفه است كه قرار شد در جنگها - چه به سود و چه زیان پیامبر - وارد نشوند و مقصود از شرایط (له و علیه آنان) همان تعهدات طرفین برای عدم تعرض به یكدیگر است كه در این قرارداد آمده است (لا نتعرض لا حد من اصحابك و لا تتعرض لنا و لا لاحد من اصحابنا). علت این ناسازگاری در كلمات تاریخنگاران این است كه معمولا كلمه یهود را بدون قید آوردهاند. از این رو، یهود انصار كه در پیمان عمومی (۳۴) شركت داشتهاند از یهودیان اصلی بنینضیر و بنیقریظه و بنیقینقاع كه پیمان مخصوص به خود دارند، به سادگی تشخیص داده نمیشوند.
از آنچه گذشت روشن شد هر سه طایفه یهودی كه با مسلمانان درگیر شدند با پیامبر به عنوان رئیس دولت مدینه، پیمان عدم تعرض داشتند. گر چه متن این پیمان تا پیش از سده ششم به طور كامل ثبت نشده ولی همه مورخان كهن اشارهای به آن كردهاند. گویا اصل چنین قراردادی برای آنان مسلم بوده ولی از ثبت مواد آن غفلت كردهاند. تاریخنویسان جدید بهخصوص اهل سنت هم كه گویا متن اعلام را ندیده و فقط به روایت ابن اسحاق و پیمان عمومی توجه داشتهاند و از طرفی سه طایفه یهود را بیرون از پیمان عمومی میدانند، برای تطبیق كلام مورخان راه درستی نرفتهاند. (۳۵)۲) تلاش برای صلح با خیبر
الف - حركت نظامی یا سیاسی؟
یكی از حركتهای پیامبرصلی الله علیه وآله در سال ششم قمری كه به سریه شهرت یافت، اعزام عبدالله بن رواحه همراه گروهی از مسلمانان به خیبر است. بیشتر مورخان این حركت را به نام سریه ثبت كرده، میگویند: «پیامبر، عبدالله را برای كشتن اسیر بن رزام به خیبر فرستاد.» (۳۶) اما دلایل و شواهد حاكی از آن است كه این حركتبه منظور كشتن این چهره یهودی نبوده بلكه پیامبر این گروه را با هدف برقراری صلح با یهود خیبر و گفتوگو با بزرگ آنان (اسیر بن رزام) (۳۷) فرستاده است ولی به طور اتفاقی به كشته شدن وی منجر شده است. در آغاز به دلایلی كه نشان میدهد حركت عبدالله برای ترور اسیر نبوده توجه میكنیم و سپس به شواهدی كه برصلحآمیز بودن این حركت وجود دارد، خواهیم پرداخت.
۱- در تمامی ترورهایی كه از سوی یاران پیامبر انجام شد دستور یا اجازه رسول خدا گزارش شدهاست. آن حضرت درباره ابوسفیان (۳۸) و ابن نبیح هذلی (۳۹) دستور داد; در مورد عصماء (۴۰) ، ابو عفك (۴۱) و كعب بن اشرف (۴۲) فرمود: كیست كه شر او را كم كند؟ و درباره ابو رافع (۴۳) هم اجازه داد. اما درباره كشتن اسیر هیچ گونه فرمان یا اجازهای از پیامبر نیست. تنها مطلبی كه گفته شدهاین است كه واقدی از عبدالله بن انیس روایت كرده كه: «پیامبر به من فرمود اسیر را نبینم یعنی او را بكش.» (۴۴) لیكن این مطلب - گذشته از اینكه با دیگر بخشهای این گزارش سازگاری ندارد (۴۵) و در سیره ابن هشام نیامدهاست - به خاطر اینكه فضیلتی برای ابن انیس به شمار میآید با تردید جدی روبهرو است، زیرا بخشی از گزارشهایی كه واقدی از او نقل كرده بسیار غیر معقول و افسانهای است و به نظر میرسد ساخته دست داستان سرایان یا كسانی است كه در صدد جعل فضایل برای عبدالله انیس بودهاند; مثلا در گزارش قتل ابن نبیح هذلی، واقدی از همین شخص كه مامور كشتن هذلی بوده نقل كردهاست كه: پس از كشتن او سرش را برداشته در غاری پنهان شدم، گروهی در تعقیب من بودند اما عنكبوتی بر در غار تاری تنید و آنان مرا ندیدند. یكی از آنها كفشها و ظرف آبش را نزدیك غار گذاشت تا قضای حاجت كند، من كه پا برهنه و تشنه بودم كفشها و آب را برداشته شبها راه پیمودم تا به مدینه رسیدم. پیامبر بر منبر مرا دید و دعایم كرد. آنگاه عصایی به من داد و فرمود در بهشتبر این تكیه كن كه عصا به دستان در بهشت كم هستند. (۴۶) در سریه قتل ابو رافع نیز عبدالله بن انیس گفت: من او را كشتم و پیامبر هم گفته مرا تصدیق كرد. (۴۷) در جنگ خیبر نیز عنایاتی از پیامبر درباره او گزارش شدهاست. (۴۸) این در حالی است كه شرح حال نویسان درباره این یار پیامبر اختلاف نظر دارند و گزارشهای ضد و نقیضی درباره او وجود دارد. (۴۹) از این رو گزارش ابنانیس كه در آن از اشاره پیامبر به كشتن اسیر سخن به میان آمده، درست نیست، زیرا با بخشهای دیگر گزارش این رویداد هم منافات دارد. (۵۰)
۲- در منابع تاریخی تاكید شده است كه همه ترورها در شب، بدون اطلاع اطرفیان و به صورت ناگهانی - همانگونه كه قاعده ترور است - انجام شدهاست ولی وقتی یاران پیامبر نزد اسیر رفتند از او امان گرفتند و او هم از ایشان امان گرفت. از مجموع گزارشها نیز پیداست كه این حركت در روز انجام شده و هیچ شباهتی به سریههایی كه برای كشتن شورشیان انجام میشده، ندارد.
۳- در سریههایی كه پیامبر برای كشتن مفسدان اعزام كرده است اگر سخنی رد و بدل شده، برای فریب آن طرف بودهاست. درباره كعب بن اشرف و ابورافع، یاران رسول خدا به دروغ گفتند: برای گرفتن خوار و بار آمدهایم. عبدالله بن انیس هم به ابن نبیح هذلی گفت آمدهام برای دشمنی با محمدصلی الله علیه وآله با تو همراهی كنم. اما در داستان اسیر سخن یاران پیامبر كه گفتند: «اگر با ما بیایی پیامبر به تو نیكی میكند و تو را ریاست میدهد» به حیله و فریب شباهتی ندارد، زیرا اگر بنا بر حیله بود به گونهای دیگر عمل میكردند و قلعههای خیبر مانع آنان نبود، سینفر هم لازم نبود زیرا پیشتر از آن ابورافع را پنج نفر، شبانه، در همان قلعههای خیبر كشته بودند.
۴- دقت در واژههایی كه در گزارش این رویداد به كار رفته به خوبی گواهی میدهد كه هدف از این حركت، ترور اسیر نبوده، بلكه پایانش به كشتن او و یهودیان همراهش انجامیده است. ابناسحاق در گزارش كوتاه خود میگوید: «این یكی از حركتهای عبدالله رواحه بود كه در آن یسیر كشته شد». (۵۱) و برخلاف دیگر مورخان كه حركت عبدالله بن رواحه را از آغاز به منظور كشتن اسیر نوشتهاند، تعبیر دیگری به كار میبرد. واژه دیگر «پشیمانی در میان راه» است كه ابن هشام و واقدی میگویند اسیر در میان راه پشیمان شد. (۵۲) بلاذری هم میگوید: «اسیر با عبدالله بن رواحه بیرون آمد و آهنگ پیامبر كرد ولی در میان راه قصد كشتن ابنرواحه را نمود كه ابن انیس او را كشت». (۵۳) مورد دیگر این است كه وقتی یاران رسول خدا به اسیر گفتند: «پیامبر ما را فرستاده تا نزد او برویم و تو را بر خیبر بگمارد»، مشاوران، با رفتن او به مدینه مخالفت كردند و اسیر گفت: «ما از جنگ خسته شدهایم».
چنانكه گفته شد به نظر نمیرسد یاران پیامبر پیشنهاد ریاست را به دروغ و برای فریب به اسیر گفته باشند و به نظر نمیرسد كسی مانند او كه فرمانده نظامی خیبر به شمار میرفتبه این سادگی فریب خورده باشد. همه این كلمات نشان دهنده این است كه عبدالله بن رواحه برای كشتن اسیر نیامده بود بلكه برای بردن او به مدینه آمده بود و اسیر هم - كه ترور دوستان یهودی خود را فراموش نكرده بود - موقعیت را برای همراهی با مسلمانان مناسب و به صلاح خود دیده كه چنین كردهاست.
۵- در سریههایی كه پیامبر برای كشتن دشمنان اسلام فرستاده استیك نفر (در چهار مورد) و یا پنج نفر (در دو مورد) بیشتر نفرستاده است ولی همراهان عبدالله رواحه در این حركت، سی نفر گزارش شدهاند.
با آنچه گذشت روشن شد كه داستان اعزام فرزند رواحه از سوی پیامبر به خیبر آنگونه كه شهرت یافته، با هدف كشتن اسیر و همراهان یهودیاش نبوده استبلكه این، سفری سیاسی به منظور گفتوگو برای صلح با خیبریان بودهاست (۵۴) ولی چون سرانجام این سفر، كشته شدن اسیر یهودی بوده اینگونه درتاریخ مشهور شده كه این حركت، سریهای برای كشتن اسیر و یارانش بودهاست. (۵۵)
ب - گفت و گو برای صلح
گزارش زیر كه آمیختهای از روایت واقدی و ابن هشام (۵۶) است نشان میدهد كه این سفر برای گفتوگوی صلحآمیز به خیبر انجام شدهاست:
در ماه رمضان سال ششم قمری به پیامبر خبر رسید كه یهود خیبر و مشركان اطراف آن در صدد جمعآوری نیرو برای حمله به مدینه هستند. رسول خدا برای بررسی اوضاع خیبر، عبدالله بن رواحه و سه نفر دیگر را به این منطقه فرستاد. این گروه مخفیانه به خیبر رفتند و مطالبی از اسیر - كه پس از ابو رافع به فرماندهی و ریاستخیبر گمارده شده بود - شنیدند. سپس به مدینه برگشته، اطلاعات خود را در اختیار پیامبر گذاشتند. مدتی بعد (در ماه شوال) (۵۷) آن حضرت یاران خود را خواست و این بار عده زیادتری را به همراه عبدالله، روانه خیبر كرد. وقتی آنان به خیبر رسیدند اعلام كردند كه از سوی پیامبر آمدهاند; از اسیر امان خواستند و اسیر نیز از آنان امان خواست. آنگاه با یكدیگر دیدار كردند. ایشان به اسیر گفتند: اگر نزد پیامبر آیی به تو نیكی خواهد كرد و تو را به ریاستخواهد گماشت. اسیر پس از پافشاری مسلمانان پذیرفت كه همراه آنان برود. لیكن مشاوران او گفتند محمدصلی الله علیه وآله كسی نیست كه به بنیاسرائیل ریاستبدهد. اسیر گفت: درست است ولی ما از جنگ خسته شدهایم. سپس همراه سینفر از یهودیان به سوی مدینه راه افتادند. در دوازده كیلومتری خیبر اسیر از رفتن به نزد پیامبر پشیمان گشت و دستبه شمشیر برد ولی عبدالله بن انیس كه در ردیف او بر شتر سوار بود پیش از آنكه اسیر حركتی بكند ضربهای به پایش زد و سپس او را كشت. بقیه مسلمانان هم با دیگر یهودیان درگیر شدند و همه را كشتند به جز یك نفر كه موفق به فرار گردید. (۵۸)
از گزارشهای كوتاه تاریخی استفاده میشود كه اسیر بن زارم برخلاف ابو رافع - كه پیش از او ریاستخیبر را برعهده داشت و جنبه بازرگان بودنش بیش از ریاست و فرماندهی بود - (۵۹) فردی شجاع و دارای جنبه نظامی بود. (۶۰) به همین جهتخیبر و پیرامون آن بهویژه یهودیان وادی القری و مشركان غطفان را آماده جنگ با مدینه كردهبود. از سویی دیگر مسلمانان در این برهه از زمان كه هنوز صلح حدیبیه انجام نشده بود توانایی مقابله با آنها را نداشتند چون انتظار میرفت در این حمله قریش نیز بار دیگر به یاری آنان بشتابد و داستان احزاب - كه به تصریح قرآن كریم، مسلمانان را متزلزل كرد - بار دیگر تكرار شود. در چنین موقعیتی بهترین دوراندیشی این بود كه مسلمانان با یكی از دو گروه مشرك و یهودی كنار آیند و لااقل یكی را از دشمنی و نزاع باز دارند. از این رو پیامبر ابتدا به سراغ یهود رفت و به منظور آرام كردن شمال مدینه، عبدالله رواحه را برای گفتوگو به خیبر فرستاد.
با آنچه از استحكامات و آمادگی نظامی خیبر در گزارشهای تاریخی وجود دارد به نظر نمیرسد مسلمانان در آغاز قصد حمله به این منطقه را كرده باشند، بلكه ابتدا درصدد برآمدهاند با رؤسای آن كه فرد شاخص آنان در آن زمان اسیر بود به گفتوگو بنشینند تا از این راه به مخالفتهای آنان كه منجر به ناامن شدن شمال مدینه شده بود پایان دهند. مشابه این حركت را پیش از این نیز رسول خدا انجامدادهبود و هنگامی كه قبیله غطفان در پشتخندق به كمك یهودیان و مشركان آمد تلاش كرد با این قبیله مصالحه كند تا از دشمنان خود بكاهد. اینجا هم پیامبر میخواست میان دشمنان خود شكاف اندازد تا در فرصتی مناسبتر با آنان روبهرو گردد. همانگونه كه با قریش صلح كرد و سپس مكه را گشود.
از گزارشهای مربوط به سفر عبدالله رواحه به خیبر پیداست كه پیش از صلح با قریش بنابر صلح با یهود خیبر بوده كه با ناكامی همراه شده است. اگر قرار بود پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله پیش از مصالحه با یكی از این دو گروه (مشرك و یهودی) به جنگ خیبر برود موفقیتی كه بعدها با فتح خیبر به دست آورد، حتمی نبود، زیرا این حقیقت قابل انكار نیست كه مسلمانان در شرایط پیش از صلح حدیبیه از درگیری با یهود خیبر هراس داشتند.
در سفر عبدالله بن رواحه، یاران رسول خدا از سوی آن حضرت یا از سوی خودشان (به اختلاف روایات) پیشنهاد ریاستخیبر را به اسیر دادند. این همان كاری است كه پیامبر درباره بزرگان وفدهای تازه مسلمان انجام داد و بزرگ هر قبیله را از سوی خود به ریاست آن قبیله تنفیذ كرد.
به هرحال ناكامی مسلمانان از صلح و قرارداد با یهود خیبر موجب شد كه به امید صلح با قریش به سوی مكه رهسپار شوند و پس از صلح حدیبیه با اطمینان از عدم همكاری دو گروه مخالف شمال و جنوب، گروه مستقر در شمال را قلع و قمع كنند.
نویسنده:مصطفی صادقی
پینوشتها:
( ۱ ) ر.ك: ابن هشام، السیرهٔ النبویهٔ، تحقیق سقا، ابیاری، شلبی، (بیروت: دارالمعرفهٔ، بیتا) ج ۲، ص ۲۲۱; واقدی، المغازی، تحقیق مارسدن جونز (قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۴ق) ج ۱، ص ۳۶۵ - ۳۶۸ و ۴۵۴ - ۴۵۹; ابن سعد، الطبقات الكبری، تحقیق عطا (بیروت، دارالمكتب العلمیه، ۱۴۱۸ق) ج ۲، ص ۵۱; بلاذری، فتوح البلدان (بیروت، دارالكتب العلمیه، ۱۴۰۵ق) ص ۳۵; یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، تحقیق مهنا(بیروت، مؤسسهٔ الاعلمی، ۱۴۱۳ق) ج۱، ص ۳۷۰.
۲ . ابن هشام، همان، ج ۱، ص ۵۰۱; ابوعبید قاسم بن سلام، كتاب الاموال، تحقیق هراس(قاهره، مكتبه كلیات الازهریهٔ، ۱۹۶۸م) ص ۲۹۱. منابع بعد، همان روایت ابن اسحاق را آوردهاند.
۳ . ر.ك: ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه قره چانلو (تهران، امیر كبیر، ۱۳۶۵) ص ۶۲ و جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام (بغداد، نشر جامعه، ۱۴۱۳ق) ج ۶، ص ۵۱۹.
۴ . یعقوبی، همان.
۵ . ابن اسحاق و بلاذری آنجا كه نام دشمنان یهودی پیامبر را ذكر میكنند كمترین اشاره را به این قبایل دارند (ر.ك: ابن هشام، همان، ج ۱، ص ۵۱۶ و بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق زكار زركلی(بیروت، دارالفكر، ۱۴۱۷ق) ج۱، ص ۳۴۰).
۶ . ر.ك: احمد بن حنبل، مسند احمد (بیروت، دارصادر، بیتا) ج ۱، ص ۲۷۱ و ج ۲، ص ۲۰۴ و كلینی، الكافی (بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ق) ج ۵، ص ۳۱.
۷ . عون شریف، نشاهٔ الدولهٔ الاسلامیهٔ (بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۱ق) ص ۲۵; مونتگمری وات، محمد فی المدینهٔ (بیروت، المكتبهٔ العصیریهٔ، بیتا) ص ۳۴۳ و اكیرا گوتو، «قانون نامه مدینه»، كیهان اندیشه، ش ۷۵; این محقق ژاپنی با بررسی مواد قرارداد، نتیجه گرفته كه آن تركیبی از چند سند تاریخی است. اگر این مطلب اثبات شود اطلاق «قانون اساسی» و مانند آن بر این پیمان نامه وجهی نخواهد داشت چون این قرارداد شامل همه گروههای ساكن مدینه نمیشود.
۸ . ابو الفرج اصفهانی، الاغانی (بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۹۹۴م) ج ۲۲، ص ۳۴۳. البته یهودیان اصیل و اسرائیلی منحصر به اینها نیستند ولی دیگران به این اندازه شهرت ندارند.
۹ . ابوعبید، همان، ص ۲۹۷; ابن كثیر، البدایهٔ و النهایهٔ(بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ق) ج ۳، ص ۲۷۲.
۱۰ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۴۵۴; عامری، بهجهٔ المحافل (مدینهٔ المنورهٔ، المكتبهٔ العلمیه، بیتا) ج ۱، ص ۲۱۳; دیار بكری، تاریخ الخمیس (بیروت، دارصادر، بیتا) ج ۱، ص ۲۱۳.
۱۱ . ابوعبید هم گفته استیهود در جنگها همراه پیامبر بودند و سهم خود را میگرفتند (ر.ك: الاموال، ص ۲۹۶).
۱۲ . شهلا بختیاری، پیامبر و یهود مدینه (پایان نامه كارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه الزهراء، ۱۳۷۳) ص ۱۲۴.
۱۳ . عاملی، الصحیح من سیرهٔ النبی الاعظم (بیروت، دارالسیرهٔ، ۱۹۹۵م) ج ۴، ص ۲۵۵.
۱۴ . هیكل، حیاهٔ محمد (قاهره، مطبعهٔ السنهٔ، ۱۹۶۸م) ص ۲۲۷; وات هم این نظر را دارد (محمد فی المدینه، ص ۳۴۶).
۱۵ . در پاورقی اعلام و بحار الانوار كه متن طبرسی آمده، به اكمال الدین، تفسیر قمی و قصص الانبیاء آدرس داده شدهاست ولی ما حتی با جستوجوی رایانهای چیزی از این مطالب را نیافتیم تنها چند كلمه از پیماننامه در قصص الانبیاء راوندی وجود دارد كه آن هم از سه گروه یهود و مواد عهدنامه نام نبردهاست. گویا مصحح در پاورقی بحار به پیمانشكنی یهود اشاره میكند نه متن پیمان.
۱۶ . طبرسی، اعلام الوری (قم، مؤسسهٔ آلالبیت، ۱۴۱۷ق) ج ۱، ص ۱۵۷; مجلسی، بحارالانوار(بیروت، مؤسسهٔ الوفاء، ۱۴۰۳ق) ج ۱۹، ص ۱۱۰ و علی احمدی میانجی، مكاتیب الرسول (تهران، مؤسسهٔ دارالحدیث، ۱۴۱۹ق) ج ۱، ص۲۶۰.
۱۷ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۴۵۴; طبری، تاریخ الامم و الملوك (بیروت، مؤسسهٔ الاعلمی، ۱۴۰۹ق) ج ۲، ص۱۷۲.
۱۸ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۴۵۴; بغوی، معالم التنزیل، تحقیق عك رسوار (بیروت، دارالمعرفهٔ، ۱۴۱۵ق) ج ۴، ص ۳۱۳; عامری، همان، ج ۱، ص ۲۱۳.
۱۹ . ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۲۲۰; بلاذری، فتوح البلدان، ص ۳۵ و واقدی، همان، ج ۱، ص ۴۵۵.
۲۰ . ابن هشام، همان، ج ۱، ص ۱۹۱; واقدی، همان، ج ۱، ص ۱۷۷، بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۷۳ و طبری، همان، ج ۱، ص ۱۷۳.
۲۱ . برای نمونه ر.ك: ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۲۴۰ ; بلاذری، همان، ج ۱، ص ۴۳۳ ; یعقوبی، همان، ج ۱، ص۳۷۱ ; طبری، همان، ج ۲، ص ۲۴۹ و ابن سعد، همان، ج ۲، ص ۵۷.
۲۲ . واقدی ، همان ، ج ۱، ص ۳۷۳ و طبری، همان، ج ۱، ص ۲۲۵.
۲۳ . بغوی، همان، ج ۱، ص ۲۸۲ و طبرسی، مجمع البیان (بیروت، دارالمعرفهٔ، ۱۴۰۶ ق) ج ۱، ص ۷۰۶.
۲۴ . منابع دست اول انعقاد آن را در اوایل هجرت میدانند لیكن برخی محققان معاصر با توجه به موارد آن میگویند پیماننامه در سالهای بعد نوشته شدهاست (اكیر اگوتو، همان; احمد بركات، محمد و الیهود (بیجا، الهیئهٔ المصریه العامهٔلكتاب، ۱۹۹۶م) ص ۸۳).
۲۵ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۳۶۳.
۲۶ . طبرسی، اعلام الوری، ج ۱، ص ۱۵۸.
۲۷ . البته استاد احمدی میانجی پنجمین ماه هجرت را زمان انعقاد آن دانستهاند (مكاتیب الرسول، ج ۱، ص ۲۶۰) لیكن این تاریخ در اعلام الوری و دیگر منابع نیست. از مورخان متاخر تنها دیار بكری موادعه یهود را در ماه پنجم هجرت دانسته است (تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۳۵۳).
۲۸ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۳۶۸.
۲۹ . همان، ج ۱، ص ۴۵۶.
۳۰ . همان، ج ۱، ص ۴۵۴; عامری، همان، ج ۱، ص ۲۱۳ و دیار بكری، همان، ج۱، ص ۴۶۰.
۳۱ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۴۵۴ و طبری، همان، ج ۲، ص ۱۷۲.
۳۲ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۱۷۶، و عامری، همان، ج ۱، ص ۱۶۷.
۳۳ . ابن هشام، همان، ج ۱، ص ۵۰۱ و واقدی، همان، ج ۱، ص ۱۷۶.
۳۴ . مراد از پیمان عمومی در نظر كسانی است كه آن را یك مجموعه میدانند. ولی اگر آن را چندین قرارداد بدانیم پیمان عمومی معنا نخواهد داشت.
۳۵ . ر.ك: احمد بركات، همان، ص ۸۳ و مونتگمری وات، همان، ص ۳۴۵.
۳۶ . خلیفهٔ بن خیاط، تاریخ الخلیفهٔ (بیروت، دارالكتب العلمیه، ۱۴۱۵ق) ص ۳۴; یعقوبی، همان، ج ۱، ص ۳۹۵; طبرسی، همان، ج ۱، ص ۲۱۰ و محمد بن حبیب، المحبر (بیروت، دارالافاق، بیتا) ص ۱۱۹.
۳۷ . نام این یهودی در منابع گاه اسیر و گاه یسیر و نام پدرش زارم، رازم و رزام ضبط شدهاست. یكی دیگر از فرماندهان یهود كه درجنگ خیبر كشته شد اسیر نام دارد كه هیچگاه به نام پدرش اشاره نشدهاست ولی برخی از مورخان درباره این دو نفر به اشتباه افتادهاند، برای نمونه ر.ك: واقدی، همان; طبرسی، همان و... .
۳۸ . ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۶۳۳.
۳۹ . ابن اسحاق، خالدبن سفیان بن نبیح و واقدی، سفیان بن خالدبن نبیح ضبط كردهاند (سیره، ج ۲، ص ۶۱۹ و المغازی، ج ۱، ص ۵۳۱).
۴۰ . ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۶۳۶ و واقدی، همان، ج ۱، ص ۱۷۲.
۴۱ . به ترتیب پی نوشت فوق: همان، ص ۶۳۵ و همان، ص ۱۷۴.
۴۲ . همان، ص ۵۱ و همان، ص ۱۸۴.
۴۳ . همان، ص ۲۷۳ و همان، ص ۳۹۱.
۴۴ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۵۶۸.
۴۵ . چگونه پیامبر به دیگر یارانش فرموده با اسیر گفتوگو كنند یا او را برای گفتوگو به مدینه دعوت كنند و وعده ریاستخیبر را به او بدهند، اما به عبدالله بن انیس فرمودهاست اسیر را نبینم؟!
۴۶ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۵۳۳; داستان بخشیدن عصا، در حركت عبدالله بن رواحه هم تكرار شدهاست.
۴۷ . همان، ص ۳۹۴.
۴۸ . همان، ج ۲، ص ۶۸۶.
۴۹ . از مجموع مطالبی كه كتب شرح حال نوشتهاند استفاده میشود كه در میان یاران پیامبر دو نفر عبدالله بن انیس نام داشتهاند كه نام هر دو هم در منابع تاریخی آمدهاست (ر.ك: ابن هشام، همان، ج ۱، ص ۴۶۳ و واقدی، همان، ج ۱، ص ۱۱۷ و ۱۷۰).
۵۰ . البته بخشهای دیگری از این رویداد و دیگر سریهها را نیز عبدالله بن انیس گزارش كردهاست ولی در آنها مطلب غیر معقولی به چشم نمیخورد و شواهدی بر درستی آن وجود دارد.
۵۱ . ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۶۱۸. در این كتاب در دو صفحه پیاپی دو تعبیر به كار رفته است كه به نظر میرسد با توجه به گستردگی لغات عرب و حروف تعدیه، معنای «اصاب» در این دو مورد با یكدیگر فرق كند.
۵۲ . این محل در شش میلی خیبر بودهاست (ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۶۱۸ و واقدی، همان، ج ۱، ص ۵۶۷).
۵۳ . بلاذری، همان، ج ۱، ص ۴۸۵.
۵۴ . ر.ك: صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد (بیروت، دارالكتب العلمیه، ۱۴۱۴ق) ج ۶، ص ۱۱۲.
۵۵ . جالب توجه است كه برخی مورخان میگویند: «پیامبر این گروه را برای كشتن اسیر و یاران یهودیاش فرستاد». در حالی كه همراهی آنان با اسیر پس از رفتن اصحاب پیامبر به خیبر مطرح شد!
۵۶ . گزارش این سفر از اضافات ابن هشام است و ابن اسحاق تنها در یك سطر به اصل آن اشاره میكند.
۵۷ . درباره زمان حركت عبدالله بن رواحه نظریات دیگری هم مطرح است. ابن خیاط، ابن حبیب و طبرسی آن را در رویدادهای سال پنجم نوشتهاند (تاریخ خلیفه، ص ۳۴; المحبر، ص ۱۱۹ و اعلام الوری، ج ۱، ص ۱۹۶) ولی این سخن درست نیست چون حركت عبدالله پس از مرگ ابو رافع بوده (ر.ك: واقدی، همان، ج ۱، ص ۵۶۶) و ابو رافع هم پس از نبرد خندق یعنی اواخر سال پنجم كشته شدهاست (ر.ك: برخوردهای پیامبر و یهودیان حجاز، ص ۱۳۹). به نظر نمیرسد در آخرین روزهای سال پنجم این حركت انجام شدهباشد، چون آنگونه كه برای پیامبر خبر آوردند اسیر در حال جمعآوری نیرو برای حمله به مدینه بوده و بعید است این كار در فرصت كوتاه، پس از مرگ ابورافع، یعنی روزهای باقی مانده از سال پنجم، انجام شدهباشد.
۵۸ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۵۶۶; ابن سعد، همان، ج ۲، ص ۷۰ و طبری، همان، ج ۲، ص ۴۰۶.
۵۹ . ر.ك: عامری، همان، ج ۱، ص ۱۹۳ و واقدی، همان، ج ۱، ص ۳۷۴.
۶۰ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۵۶۶.
منبع:مجله تاریخ اسلام ، شماره ۲
پینوشتها:
( ۱ ) ر.ك: ابن هشام، السیرهٔ النبویهٔ، تحقیق سقا، ابیاری، شلبی، (بیروت: دارالمعرفهٔ، بیتا) ج ۲، ص ۲۲۱; واقدی، المغازی، تحقیق مارسدن جونز (قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۴ق) ج ۱، ص ۳۶۵ - ۳۶۸ و ۴۵۴ - ۴۵۹; ابن سعد، الطبقات الكبری، تحقیق عطا (بیروت، دارالمكتب العلمیه، ۱۴۱۸ق) ج ۲، ص ۵۱; بلاذری، فتوح البلدان (بیروت، دارالكتب العلمیه، ۱۴۰۵ق) ص ۳۵; یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، تحقیق مهنا(بیروت، مؤسسهٔ الاعلمی، ۱۴۱۳ق) ج۱، ص ۳۷۰.
۲ . ابن هشام، همان، ج ۱، ص ۵۰۱; ابوعبید قاسم بن سلام، كتاب الاموال، تحقیق هراس(قاهره، مكتبه كلیات الازهریهٔ، ۱۹۶۸م) ص ۲۹۱. منابع بعد، همان روایت ابن اسحاق را آوردهاند.
۳ . ر.ك: ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه قره چانلو (تهران، امیر كبیر، ۱۳۶۵) ص ۶۲ و جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام (بغداد، نشر جامعه، ۱۴۱۳ق) ج ۶، ص ۵۱۹.
۴ . یعقوبی، همان.
۵ . ابن اسحاق و بلاذری آنجا كه نام دشمنان یهودی پیامبر را ذكر میكنند كمترین اشاره را به این قبایل دارند (ر.ك: ابن هشام، همان، ج ۱، ص ۵۱۶ و بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق زكار زركلی(بیروت، دارالفكر، ۱۴۱۷ق) ج۱، ص ۳۴۰).
۶ . ر.ك: احمد بن حنبل، مسند احمد (بیروت، دارصادر، بیتا) ج ۱، ص ۲۷۱ و ج ۲، ص ۲۰۴ و كلینی، الكافی (بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ق) ج ۵، ص ۳۱.
۷ . عون شریف، نشاهٔ الدولهٔ الاسلامیهٔ (بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۱ق) ص ۲۵; مونتگمری وات، محمد فی المدینهٔ (بیروت، المكتبهٔ العصیریهٔ، بیتا) ص ۳۴۳ و اكیرا گوتو، «قانون نامه مدینه»، كیهان اندیشه، ش ۷۵; این محقق ژاپنی با بررسی مواد قرارداد، نتیجه گرفته كه آن تركیبی از چند سند تاریخی است. اگر این مطلب اثبات شود اطلاق «قانون اساسی» و مانند آن بر این پیمان نامه وجهی نخواهد داشت چون این قرارداد شامل همه گروههای ساكن مدینه نمیشود.
۸ . ابو الفرج اصفهانی، الاغانی (بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۹۹۴م) ج ۲۲، ص ۳۴۳. البته یهودیان اصیل و اسرائیلی منحصر به اینها نیستند ولی دیگران به این اندازه شهرت ندارند.
۹ . ابوعبید، همان، ص ۲۹۷; ابن كثیر، البدایهٔ و النهایهٔ(بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ق) ج ۳، ص ۲۷۲.
۱۰ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۴۵۴; عامری، بهجهٔ المحافل (مدینهٔ المنورهٔ، المكتبهٔ العلمیه، بیتا) ج ۱، ص ۲۱۳; دیار بكری، تاریخ الخمیس (بیروت، دارصادر، بیتا) ج ۱، ص ۲۱۳.
۱۱ . ابوعبید هم گفته استیهود در جنگها همراه پیامبر بودند و سهم خود را میگرفتند (ر.ك: الاموال، ص ۲۹۶).
۱۲ . شهلا بختیاری، پیامبر و یهود مدینه (پایان نامه كارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه الزهراء، ۱۳۷۳) ص ۱۲۴.
۱۳ . عاملی، الصحیح من سیرهٔ النبی الاعظم (بیروت، دارالسیرهٔ، ۱۹۹۵م) ج ۴، ص ۲۵۵.
۱۴ . هیكل، حیاهٔ محمد (قاهره، مطبعهٔ السنهٔ، ۱۹۶۸م) ص ۲۲۷; وات هم این نظر را دارد (محمد فی المدینه، ص ۳۴۶).
۱۵ . در پاورقی اعلام و بحار الانوار كه متن طبرسی آمده، به اكمال الدین، تفسیر قمی و قصص الانبیاء آدرس داده شدهاست ولی ما حتی با جستوجوی رایانهای چیزی از این مطالب را نیافتیم تنها چند كلمه از پیماننامه در قصص الانبیاء راوندی وجود دارد كه آن هم از سه گروه یهود و مواد عهدنامه نام نبردهاست. گویا مصحح در پاورقی بحار به پیمانشكنی یهود اشاره میكند نه متن پیمان.
۱۶ . طبرسی، اعلام الوری (قم، مؤسسهٔ آلالبیت، ۱۴۱۷ق) ج ۱، ص ۱۵۷; مجلسی، بحارالانوار(بیروت، مؤسسهٔ الوفاء، ۱۴۰۳ق) ج ۱۹، ص ۱۱۰ و علی احمدی میانجی، مكاتیب الرسول (تهران، مؤسسهٔ دارالحدیث، ۱۴۱۹ق) ج ۱، ص۲۶۰.
۱۷ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۴۵۴; طبری، تاریخ الامم و الملوك (بیروت، مؤسسهٔ الاعلمی، ۱۴۰۹ق) ج ۲، ص۱۷۲.
۱۸ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۴۵۴; بغوی، معالم التنزیل، تحقیق عك رسوار (بیروت، دارالمعرفهٔ، ۱۴۱۵ق) ج ۴، ص ۳۱۳; عامری، همان، ج ۱، ص ۲۱۳.
۱۹ . ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۲۲۰; بلاذری، فتوح البلدان، ص ۳۵ و واقدی، همان، ج ۱، ص ۴۵۵.
۲۰ . ابن هشام، همان، ج ۱، ص ۱۹۱; واقدی، همان، ج ۱، ص ۱۷۷، بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۷۳ و طبری، همان، ج ۱، ص ۱۷۳.
۲۱ . برای نمونه ر.ك: ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۲۴۰ ; بلاذری، همان، ج ۱، ص ۴۳۳ ; یعقوبی، همان، ج ۱، ص۳۷۱ ; طبری، همان، ج ۲، ص ۲۴۹ و ابن سعد، همان، ج ۲، ص ۵۷.
۲۲ . واقدی ، همان ، ج ۱، ص ۳۷۳ و طبری، همان، ج ۱، ص ۲۲۵.
۲۳ . بغوی، همان، ج ۱، ص ۲۸۲ و طبرسی، مجمع البیان (بیروت، دارالمعرفهٔ، ۱۴۰۶ ق) ج ۱، ص ۷۰۶.
۲۴ . منابع دست اول انعقاد آن را در اوایل هجرت میدانند لیكن برخی محققان معاصر با توجه به موارد آن میگویند پیماننامه در سالهای بعد نوشته شدهاست (اكیر اگوتو، همان; احمد بركات، محمد و الیهود (بیجا، الهیئهٔ المصریه العامهٔلكتاب، ۱۹۹۶م) ص ۸۳).
۲۵ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۳۶۳.
۲۶ . طبرسی، اعلام الوری، ج ۱، ص ۱۵۸.
۲۷ . البته استاد احمدی میانجی پنجمین ماه هجرت را زمان انعقاد آن دانستهاند (مكاتیب الرسول، ج ۱، ص ۲۶۰) لیكن این تاریخ در اعلام الوری و دیگر منابع نیست. از مورخان متاخر تنها دیار بكری موادعه یهود را در ماه پنجم هجرت دانسته است (تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۳۵۳).
۲۸ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۳۶۸.
۲۹ . همان، ج ۱، ص ۴۵۶.
۳۰ . همان، ج ۱، ص ۴۵۴; عامری، همان، ج ۱، ص ۲۱۳ و دیار بكری، همان، ج۱، ص ۴۶۰.
۳۱ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۴۵۴ و طبری، همان، ج ۲، ص ۱۷۲.
۳۲ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۱۷۶، و عامری، همان، ج ۱، ص ۱۶۷.
۳۳ . ابن هشام، همان، ج ۱، ص ۵۰۱ و واقدی، همان، ج ۱، ص ۱۷۶.
۳۴ . مراد از پیمان عمومی در نظر كسانی است كه آن را یك مجموعه میدانند. ولی اگر آن را چندین قرارداد بدانیم پیمان عمومی معنا نخواهد داشت.
۳۵ . ر.ك: احمد بركات، همان، ص ۸۳ و مونتگمری وات، همان، ص ۳۴۵.
۳۶ . خلیفهٔ بن خیاط، تاریخ الخلیفهٔ (بیروت، دارالكتب العلمیه، ۱۴۱۵ق) ص ۳۴; یعقوبی، همان، ج ۱، ص ۳۹۵; طبرسی، همان، ج ۱، ص ۲۱۰ و محمد بن حبیب، المحبر (بیروت، دارالافاق، بیتا) ص ۱۱۹.
۳۷ . نام این یهودی در منابع گاه اسیر و گاه یسیر و نام پدرش زارم، رازم و رزام ضبط شدهاست. یكی دیگر از فرماندهان یهود كه درجنگ خیبر كشته شد اسیر نام دارد كه هیچگاه به نام پدرش اشاره نشدهاست ولی برخی از مورخان درباره این دو نفر به اشتباه افتادهاند، برای نمونه ر.ك: واقدی، همان; طبرسی، همان و... .
۳۸ . ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۶۳۳.
۳۹ . ابن اسحاق، خالدبن سفیان بن نبیح و واقدی، سفیان بن خالدبن نبیح ضبط كردهاند (سیره، ج ۲، ص ۶۱۹ و المغازی، ج ۱، ص ۵۳۱).
۴۰ . ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۶۳۶ و واقدی، همان، ج ۱، ص ۱۷۲.
۴۱ . به ترتیب پی نوشت فوق: همان، ص ۶۳۵ و همان، ص ۱۷۴.
۴۲ . همان، ص ۵۱ و همان، ص ۱۸۴.
۴۳ . همان، ص ۲۷۳ و همان، ص ۳۹۱.
۴۴ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۵۶۸.
۴۵ . چگونه پیامبر به دیگر یارانش فرموده با اسیر گفتوگو كنند یا او را برای گفتوگو به مدینه دعوت كنند و وعده ریاستخیبر را به او بدهند، اما به عبدالله بن انیس فرمودهاست اسیر را نبینم؟!
۴۶ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۵۳۳; داستان بخشیدن عصا، در حركت عبدالله بن رواحه هم تكرار شدهاست.
۴۷ . همان، ص ۳۹۴.
۴۸ . همان، ج ۲، ص ۶۸۶.
۴۹ . از مجموع مطالبی كه كتب شرح حال نوشتهاند استفاده میشود كه در میان یاران پیامبر دو نفر عبدالله بن انیس نام داشتهاند كه نام هر دو هم در منابع تاریخی آمدهاست (ر.ك: ابن هشام، همان، ج ۱، ص ۴۶۳ و واقدی، همان، ج ۱، ص ۱۱۷ و ۱۷۰).
۵۰ . البته بخشهای دیگری از این رویداد و دیگر سریهها را نیز عبدالله بن انیس گزارش كردهاست ولی در آنها مطلب غیر معقولی به چشم نمیخورد و شواهدی بر درستی آن وجود دارد.
۵۱ . ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۶۱۸. در این كتاب در دو صفحه پیاپی دو تعبیر به كار رفته است كه به نظر میرسد با توجه به گستردگی لغات عرب و حروف تعدیه، معنای «اصاب» در این دو مورد با یكدیگر فرق كند.
۵۲ . این محل در شش میلی خیبر بودهاست (ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۶۱۸ و واقدی، همان، ج ۱، ص ۵۶۷).
۵۳ . بلاذری، همان، ج ۱، ص ۴۸۵.
۵۴ . ر.ك: صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد (بیروت، دارالكتب العلمیه، ۱۴۱۴ق) ج ۶، ص ۱۱۲.
۵۵ . جالب توجه است كه برخی مورخان میگویند: «پیامبر این گروه را برای كشتن اسیر و یاران یهودیاش فرستاد». در حالی كه همراهی آنان با اسیر پس از رفتن اصحاب پیامبر به خیبر مطرح شد!
۵۶ . گزارش این سفر از اضافات ابن هشام است و ابن اسحاق تنها در یك سطر به اصل آن اشاره میكند.
۵۷ . درباره زمان حركت عبدالله بن رواحه نظریات دیگری هم مطرح است. ابن خیاط، ابن حبیب و طبرسی آن را در رویدادهای سال پنجم نوشتهاند (تاریخ خلیفه، ص ۳۴; المحبر، ص ۱۱۹ و اعلام الوری، ج ۱، ص ۱۹۶) ولی این سخن درست نیست چون حركت عبدالله پس از مرگ ابو رافع بوده (ر.ك: واقدی، همان، ج ۱، ص ۵۶۶) و ابو رافع هم پس از نبرد خندق یعنی اواخر سال پنجم كشته شدهاست (ر.ك: برخوردهای پیامبر و یهودیان حجاز، ص ۱۳۹). به نظر نمیرسد در آخرین روزهای سال پنجم این حركت انجام شدهباشد، چون آنگونه كه برای پیامبر خبر آوردند اسیر در حال جمعآوری نیرو برای حمله به مدینه بوده و بعید است این كار در فرصت كوتاه، پس از مرگ ابورافع، یعنی روزهای باقی مانده از سال پنجم، انجام شدهباشد.
۵۸ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۵۶۶; ابن سعد، همان، ج ۲، ص ۷۰ و طبری، همان، ج ۲، ص ۴۰۶.
۵۹ . ر.ك: عامری، همان، ج ۱، ص ۱۹۳ و واقدی، همان، ج ۱، ص ۳۷۴.
۶۰ . واقدی، همان، ج ۱، ص ۵۶۶.
منبع:مجله تاریخ اسلام ، شماره ۲
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست