چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
اعتراف میکنم ...
یک محکوم، همچون افراد فقیر، وامانده، شکستخورده یا خوار شمردهشده، کمتر مورد توجه کسیست، مگر اشخاصی مانند خواهر هلن. یاری رساندن به کسی که با کشتن دیگران محکوم به مرگ است، چون کمک کردن به هر انسان محتاج و مغضوبی، ناشی از همان احساسیست که آن را «عشق به انسان» مینامیم. کمک به مقصران و محکومان میتواند به معنای طرفداری از گناه و جنایت آنها تأویل شود، اما فیلم «آخرین گامهای یک محکوم به مرگ» نشان میدهد که آن تأویل درستی نیست و چه بسا با وجود اعتقاد به تقصیر و گناه مجرمان و محکومان، برای آنان و هیچ انسانی درخواست مرگ نکرد و تنها سعی کرد تا آنها در لحظات پایانی زندهگی خود با قلبی پشیمان از گناه و رها از نفرت از دنیا روند. والدین یکی از مقتولان تصور میکنند که خواهر هلن چون در لحظاتی پیش از مرگ متیو، دست در دستان او میگذارد تا سخناناش را گوش دهد، به معنای آن است که او جانب قاتل فرزندشان را گرفته است و از این روی وی را نکوهش میکنند.
چنین تأویلی مختص آنها نیست و تقریبا همه و حتا کشیشان نیز شناخت درستی از آن عمل خواهر هلن ندارند. هنگامی که کشیشی در صدد است تا تعالیم مسیحیت را به خواهر هلن گوشزد کند و از سلسله مراتب قدرتی سخن میگوید که بالاترین جایگاه آن متعلق به مسیح است، به کنایه نفوذ جهانبینی رومی را در کلیسایی به رخ میکشد که تعالیم مسیحی دقیقا برای نفی آنها شکل گرفت. از هوش رفتن خواهر هلن، بهترین پاسخیست که به عنوان «احساسی مسیحی» در مقابل سخنان کشیش داده میشود. اما از سوی دیگر، هنگامی که متیو خود را با مسیح مقایسه میکند، خواهر هلن به درستی به متیو یادآور میشود از این که در کنار اوست و واپسین دقایق زندهگی متیو را با وی میگذراند، نباید تصور کند که وی را محق میداند. او به متیو میگوید: "مسیح دنیا را با عشقاش عوض کرد، ولی تو دو نفر را کشتی!"
آیا مجرمی را که به سبب کشتن انسانی محکوم شده است، باید با کشتن نسبت به جنایتاش آگاه کرد؟ آیا با کشتن انسانی ـ حتا قاتل ـ فعل کشتن انسانها از بین میرود یا بازآفرینی میگردد؟ نماهایی از فیلم که مدام صحنههایی از اعدام متیو را نشان میدهد و بهسرعت روی تصاویری از مرگ قربانیانی که متیو آنها را کشته است، حرکت میکند، به اینهمانی آنها بر فعلی به نام مرگ انسان تأکید دارند، که در هر دو صورت ناپسندند. چنان احساسی از طریق آوازی سوزدار که با نماهای فوق همراهی میشود، به خوبی انعکاس مییابد. آنچه موجب میشود تا در زندهگی جنایاتی رخ دهد، گناهکار بودن یا گناهکار نبودن انسانهایی که کشته میشوند، نیست!
زیرا بسیاری از کسانی که انسانی را میکشند، برایاش دلایلی دارند که در ذهنشان از مشروعیتی برخوردار است و تا هنگامی که صمیمانه در پی اشتباه خود نیستند، به گناه خویش پی نبرده و به آن اعتراف نمیکنند. آنچه سبب میشود، جنایاتی در زندهگی تحقق یابد، عدم انزجار از کشتار انسانهاست، حتا اگر آنها محکوم باشند.
انسانی که مقتولانی را قربانی میسازد، قاتل است، ولی وقتی که خود او در حال مرگ یا اعدام است، او مقتول و قربانیست و همانطور که از مرگ کشتهشدهگان به دست وی ابراز انزجار میکنیم، از اعدام او نیز همچون هر انسان دیگری نمیباید خورسند باشیم! متیو که انسانی بیعاطفه پنداشته میشود، وقتی که خواهر هلن را به بیمارستان میبرند، نگراناش میشود، و این به خوبی حکایت از آن دارد با محبت است که میتوان امثال متیو را عوض کرد، نه با تنفر و تنبیه.
از سویی، محکومان و مجرمان با وجود مقصر بودن، همواره آنچه را که از طریق قانون به عنوان مجازات اعمالشان دریافت میکنند، مساوی با استحقاقشان نیست. عوامل متعددی در آن نقش دارند، توانمندی مالی آنها در گرفتن وکیلی مناسب، مصادف شدن محاکمه با وقایع سیاسی و هزاران اتفاق دیگر موجب میشود که از انسانی ـ حتا محکوم و مقصر ـ کمال دفاع را به عمل آورده تا انسانی دیگر قربانی نشود. این همان منطقیست که وکیل جدید متیو را بر میانگیزد تا با وجود آنکه میداند او تقصیرکار است، تمام تلاش خود را برای دفاع از وی مصروف دارد. به بیان دیگر، هر مجرم خاطی و گناهکاری از حقوقی برخوردار است، حقوقی که به او اجازه میدهد تا تماما از خود دفاع کند. همانطور که پس از تخطی شیطان، خداوند اجازه سخن گفتن به وی داده است و حتا برخی از درخواستهای او را عملی میسازد!
مادر هلن برایاش شرح میدهد که چهگونه او در شرایط غیرعادی بیماری جیغ کشیده و به او گفته است: "از تو متنفرم!" اما تنها دستهای مهربان مادر بوده که توانسته بیماری او را شفا بخشد، نه تازیانهی تنبیه. و تنها همین نوازش است که میتواند دردها و غمهای انسان را التیام بخشد، همچون همان عشقی که مسیح نسبت به انسان ورزید، تا مرهمی بر رنجهای او گردد و همینطور محبتی که والدین یکی از قربانیان آرزویش را داشت که اگر هنگامی که فرزندش از در بیرون میرفت، میدانست که دیگر او را زنده نخواهد دید، مطلب مهمتر و محبتآمیزتری به وی میگفت. همان احساسی که موجب میشود خواهر هلن در لحظات تنگ انتهایی حیات متیو با او بماند و نسبت به وی محبت مبذول دارد، با اشعاری که میگفت: "اگر من در کنار تو باشم، از میان آبهای سهمگین خواهی گذشت، اگر من در کنار تو باشم، از میان شعلهها خواهی گذشت.
اگر در جهنم باشی و مرگ در انتظار تو باشد، من در کنار تو خواهم بود و به تو آرامش خواهم بخشید." جملهی متداول همیاری و کمک به دیگری معمولا، «اگر تو در کنار من باشی» هست، به طوری که بار خودخواهانهاش در آن مستتر است. در حالی که اشعار خواهر هلن با معکوسسازیاش، محتوای خودخواهانهی آن را به دیگرخواهی برگردانده است. نه تو در کنار من، بلکه من در کنار تو باشم! اولین اشاره به چنین محتوایی توسط والدین یکی از مقتولان به خواهر هلن گوشزد میشود. هنگامی که خواهر هلن به او میگوید با من تماس بگیرید، او میگوید: "خواهر! من با شما تماس بگیرم؟ این خیلی خودخواهانه است!"
خواهر هلن در کنار متیو قرار میگیرد تا انسانی که آخرین گامهای خویش را به سوی مرگ بر میدارد، تنها نباشد. ما در زندهگی با چیزها یا انسانهایی روبهروییم که چه بسا مورد پسندمان نیستند، ولی این به معنای آن نیست که خواهان مرگ و نابودیشان باشیم. در آخرین گامهای یک محکوم به مرگ، میشنویم دختری که عاشق تجرد بود، هنگامی که بدرود حیات گفت، مردی را در کنارش دفن میکنند که باید حضور او را در کنارش تا ابد تحمل کند!
این مسأله اشاره به آن دارد که ما، علاوه بر این که باید یاد بگیریم که در زندهگی یکدیگر را تحمل کنیم، حتا پس از آن نیز گریزی از آن نخواهیم داشت! خواهر هلن با قرار گرفتن در کنار متیو در ثانیههای پایانی زندهگیاش، از مرگاش پریشان و ناخشنود است و به خاطر این که آن لحظات مهلک، برای متیو با درد و رنج کمتری همراه شود، در کنارش قرار میگیرد تا شاید به او آرامش دهد.
اما با این همه، آزادی و آرامش حقیقی را تنها هنگامی تجربه خواهیم کرد که اشتباهات و گناهان خویش را بپذیریم. تنها آن هنگام است که با پذیرش آن حقیقت، آزاد خواهیم شد. متیو تا زمانی که در صدد است با توسل به بیاختیاری در لحظهی کشتن قربانیها و با پناه بردن به نظر بستهگان و دستگاه دروغسنج به ثبوت برساند که تقصیرکار نیست، درست همچون همان کسی که بدون اعتقاد به انجیل، تنها برای یافتن راه فرار به آن روی میآورد، از این رو هنوز نمیتواند در دروناش از جنایاتی که کرده خلاصی یابد، مگر با پذیرش این حقیقت که او مقصر است. چنان که متیو میگوید: "نمیخواهم با قلبی پر از نفرت بروم." چرا که انسان در صدد نیل به «هویتی» از خود است که حتا پس از مرگ نیز باقی بماند، همچون همان خالکوبی که متیو بر بدناش حک میکند تا اگر مرد، باز شناخته شود. اما هویتی که پس از اعتراف، حقیقی ارزیابی شود، منجر به نجات انسان میشود.
هنگامی که خواهر هلن به متیو میگوید: "تو باید حقیقت را بدانی و حقیقت تو را آزاد خواهد کرد." و این اشاره به برخورد صمیمانهی فرد با آنچه که کرده دارد، به طوری که با پذیرش هر آنچه انجام دادهایم، حتا جنایت، سبکبال و خالی از نفرت خواهیم شد.
به این ترتیب متیو که در ابتدا برای فرار از گناه، به هر مستمسکی متوسل میشود، از قبیل سیاهپوستان، مواد مخدر و دولت، ولی آنها تنها بهانههاییاند که هرگز او را نجات نمیدهد. او به ذکر دیگری نیازمند است و همانگونه که خواهر هلن میگوید، رازش در لحظات پایانی زندهگی مسیح نهفته است. زمانی فرا میرسد که متیو به کردهی خود و مهمتر از آن، به گناه خویش اذعان میکند و از این رو «اعتراف» آفریده میشود. انسان در مورد «خود»، داوری میکند و با محاکمهی خویش، گناه خویشتن را میپذیرد. «انسان در هستی به گناه خود اعتراف میکند».
خواهر هلن همان کالبدیست که در کنار انسانی که اعتراف میکند، قرار گرفته و تجلی آن عشق برای انسان است. همانطور که خواهر هلن زمانی که متیو را به سوی مرگ میبرند، از او میپرسد: "آیا من جلوهیی از عشق برایات هستم؟" در هنگام اعتراف، «او» در کنار انسان بود و تنهایش نگذاشت. انسان مقصر بود، ولی «او» از انسان روی برنتافت! انسان اعتراف کرد، اما «او» انسان را به حال خود نگذاشت! انسان پس از اعتراف، باز گناهان پیشین را تکرار کرد، ولی «او» انسان را رها نکرد! انسان پس از آن که اعتراف و باز گناهان پیشین را تکرار کرد، باز هم اعتراف کرد و «او» با این همه، او را تنها نگذاشت! آنگاه «او» عشقاش به انسان را برای خود به «ثبوت» رساند. پس از اعتراف انسان است که «او» با انسان «میشود». پس از این، انسان به هر سوی که رو میکند، «او» انسان را در آغوش میکشد. انسان «گریه» میکند و «او» در گریهی انسان میگرید و به «انسانیت» «سوگند» یاد میکند، هر کسی را که با تمام وجود طلب کند، «نجات بخشد»!
هنگام اعدام متیو، گروهی به دنبال اجرای حکم اعدام اویند و گروهی دیگر برای او دعا میکنند، زیرا با وجود آن که او مقصر است، ولی همچون مقتولان انسان است و «ارزش انسان بیش از کارهاییست که انجام میدهد». نماهای انتهایی نیز با نشان دادن کلبهیی به پایان میرسد که در آن مانند دنیای ما، عدهیی در حال طلب آمرزشاند.
متیو با کمک خواهر هلن است که از رنجاش رهایی مییابد و معنای دوست داشتن دیگری را جانشین خشونت و بغض میسازد: "نمیخوام با تنفر برم، کشتن کار غلطیه." وظیفهیی که مسیح بر عهده گرفت، و اکنون با گذشت سالها، با وجود تکرار مداوم گفتارهای او، هنوز معنایش را بسیاری از پدران روحانی درنمییابند و معدودی چون خواهر هلن هستند که با بازشناسی آن گفتار، به بازآفرینش همت میگمارند: "اگر من در کنار تو باشم ..."
پس بقیهی آیات معنوی (با آیات دینی و شرعی اشتباه نشود) یک به یک نازل شدند. پس معنای پنجم شکل گرفت: "وقتی خود را دوست داشته باشی، خواهی توانست، محبت را جانشین نفرت در درون خود سازی." و معنای ششم: "پس از آنکه محبت را در درون خود، جانشین نفرت ساختی، میتوانی دوستی دیگری را نیز جایگزین نفرت از او سازی. و در انتها، معنای هفتم: "تنها و تنها با جایگزینی محبت به جای نفرت است که خواهی توانست نیکی را در جهان جانشین پلیدی سازی."
کاوه احمدی علیآبادی
دارای گواهی دکترای فلسفه و مطالعات ادیان از دانشگاه راچویل تگزاس در آمریکا
دارای گواهی دکترای فلسفه و مطالعات ادیان از دانشگاه راچویل تگزاس در آمریکا
منبع : دو هفته نامه فروغ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست