جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

شازده کوچولو - The Little Prince


شازده کوچولو - The Little Prince
سال تولید : ۱۹۷۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : استنلی دانن
کارگردان : دانن
فیلمنامه‌نویس : آلن جی لرنر، برمبنای کتابی نوشته آنتوان دو سن اگزوپری.
فیلمبردار : کریستوفر چالیس
آهنگساز(موسیقی متن) : فردریک لو و لرنر
هنرپیشگان : ریچارد کایلی، استیون وارنر، باب فاسی، گراهام کرادن، جین وایلدر، جاس آکلند، کلایو رِویل و ویکتور اسپینتی.
نوع فیلم : رنگی، ۸۹ دقیقه.


خلبانی حرفه‌ای (کایلی)، که آرزوی نقاش‌شدنش را ذهن‌های متحجر بزرگ‌ترها پایمال کرده‌اند، برای تعمیر موتور هواپیمایش مجبور به فرود در صحرا می‌شود. صبح روز بعد که بیدا می‌شود، پسرکی، «شازده کوچولو» (وارنر) را می‌بیند که از او می‌خواهد برایش عکس گوسفندی را بکشد. طی روزهای بعد، «شازده کوچولو» تعریف می‌کند که در سیاره کوچکی به‌نام B-612 با سه آتش فشان و گل سرخ زیبا ولی مغرورش زندگی می‌کرده، و حالا نگران گلش است. «شازده کوچولو» در جست‌وجوی شناخت و درک بیش‌تر از جهان، از سیاره‌اش به راه افتادن و ساکنان سیاره‌های دیگر را دیده است - پادشاهی (آکلند) که شیفته قدرت خودش است؛ تاجری (رویل) که مدام تعداد ستارگان آسمان را می‌شمارد؛ مورخی (اسپینتی) که سیاره‌اش زیر کتاب‌هایش گم شده؛ و ژنرالی (کرادن) که هیچ کسی را ندارد تا از آنان سان ببیند. بالاخره به زمین رسیده و به یک مار (فاسی) برخورد که گفته می‌تواند به او کمک کند تا به سیاره‌اش برگردد؛ و بعد هم روباهی (وایلدر) را میان انبوه گل‌های سرخ می‌بیند که به او می‌آموزد تا هرچیزی که مورد علاقه کسی باشد، بی همتا می‌شود، و این که «فقط با قلب می‌شود درست دید؛ چیزهای مهم را نمی‌شود با چشم دید». حالا دیگر «شازده کوچولو» نگراش گلش است و می‌خواهد برگردد، و از خلبان می‌خواهد که برای گوسفندش پوزه‌بندی بکشد، تا گلش را نخورد. «شازده کوچولو» پیش مار می‌رود، مار نیشش می‌زند و او می‌میرد؛ و خلبان - که هواپیمایش تعمیر شده - پرواز می‌کند در حالی که صدای خنده «شازده کوچولو» را در آسمان می‌شنود.
* شازده کوچولو اثری حساس برای اقتباس سینمائی است، عصاره داستان در خط روائی و شخصیت‌های پرا کنده، یا در تصاویر عمداً ساده‌اش نیست بلکه در حس و حال بدبینانه و نوستالژیک درونی آن است. دست مایه‌ای است که اگر با ظرافت کار نشود، می‌تواند به‌طرز تحمل ناپذیری کهنه و احساساتی از کار درآید. نسخه موزیکال دانن، لرنر و لو هردوی این عیب‌ها را دارد و کیفیت سحرآمیز داستان را از دست می‌دهد. از مهارت قدیمی دانن در پیشبرد فیلم با حالتی ریتمیک و نیز در عرضه استعداد بازیگرانش، خبری نیست. مشکل اصلی، تکیه بیش از حد او بر تمهیدات تکنیکی خود نمایانه فیلم‌های غیر موزیکال دهه 1960 خودش است که اینجا شامل پرسپکتیوهای غریب، زوم‌ها و جامپ کات‌های بی‌وقفه و «فوران» نقاشی متحرک است. این تمهیدات گذشته از برهم زدن انسجام فیلم، تأثیر صحنه‌پردازی، ترانه‌ها و هنرنمائی‌ها را خنثی می‌کنند. وارنر در نقش «شازده کوچولو» به‌درستی جدی و باوقار است ولی کایلی در نقش خلبان به‌طرز آزارنده‌ای بی‌روح می‌نماید. میان دیگر بازیگران، تنها فاسی است که از دامِ تفاخر تکنیک جان به در می‌برد. او که طراح رقص قطعه خود، «مار در علفزار» است، یا هیئتی سراپا سیاه، حرکت‌های موجی و صدای سوت‌مانندش، به بخش مربوط به خودش گیرائی خاصی می‌بخشد.