جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

گسترش ناتو به شرق؛ افسانه یا واقعیت


گسترش ناتو به شرق؛ افسانه یا واقعیت
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، زمزمه های نفوذ بسیاری از بازیگران جهانی و منطقه ای و همچنین شکل گیری اتحادهای نوین بر مبنای ژئوپلتیک جدید آغاز شد. در این بین پیمان آتلانتیک شمالی (North Atlantic Treaty Organization) که پس از اضمحلال اتحاد کمونیستی و پیمان ورشو بدون رقیب در عرصه تعاملات نظامی و امنیتی جهان باقی مانده بود، نه تنها بر خلاف بسیاری از پیش بینی ها ماهیت وجودی خود را از دست نداد، بلکه در صدد گسترش حوزه نفوذ نیز بر آمد. به گزارش ایراس از این رو اتحادیه ناتو گسترش روابط با جمهوری های تازه استقلال یافته شوروی را در دستور کار خود قرار داد. این امر در حالی صورت می پذیرد که از یک سو تهدیدات نظامی ارتش سرخ و بلوک شرق از میان رفته و از سوی دیگر به سبب خلا امنیتی ایجاد شده، فضای بیشتری برای مانور سیاسی، نظامی و فرهنگی در اختیار ناتو قرار گرفته است. با این حال حتی اهمیت استراتژیک آسیای مرکزی و قفقاز پس از یازده سپتامبر و طرح جنگ پیشگیرانه مبارزه علیه تروریسم نیز نتوانست روند پیوستن کشورهای فوق را به ناتو تسریع نماید. از این رو در ادامه پس از بررسی چگونگی شکل گیری ناتو و اهداف این پیمان، به وضعیت ناتو پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و آینده این پیمان در مناطق آسیای مرکزی و قفقاز خواهیم پرداخت و در نهایت موانع عمده عضویت کشورهای منطقه در پیمان آتلانتیک شمالی را مورد بررسی قرار خواهیم داد. شکاف میان ایالات متحده و اروپای غربی از یک سو واتحاد جماهیرشوروی و متحدان آن از سوی دیگر، پس از پایان جنگ جهانی دوم به صورت جنگ سرد و رقابت تنش زا میان دو بلوک غرب و شرق تجلی یافت.
دولتهای اروپایی که از یک سو با مصائب اقتصادی ـ اجتماعی جنگ و از سوی دیگر با تهدید کمونیسم و ایدئولوژی توسعه طلبانه آن مواجه شده بودند، به انعقاد پیمانی دفاعی ـ نظامی با حضور ایالات متحده آمریکا پرداختند. بدین ترتیب در روز ۱۴ آوریل ۱۹۴۹ پیمان آتلانتیک شمالی ملقب به ناتو میان دولت های انگلستان، فرانسه، بلژیک، هلند، لوکزامبورگ، آمریکا، کانادا، ایتالیا، پرتغال، ایسلند و نروژ به امضا رسید. این پیمان ۱۴ ماده ای که حتی در زمان صلح نیز نیروهای متحد دائمی را تحت فرماندهی مشترک قرار می دهد، درتابستان ۱۹۵۰ همزمان با وقوع جنگ کره قوت یافت. ناتو که بنا بر الزامات سیاست خارجی آمریکا شکل گرفته بود، در زمان جنگ سرد دستکم سه هدف عمده و مهم را دنبال می کرد. هدف نخست ناتو مقابله با بلوک شرق و تهدیدات ناشی از رفتارهای این بلوک بود. دومین هدف ناتو در زمان جنگ سرد، تضعیف اقتصاد شوروی و سومین هدف پیمان آتلانتیک شمالی، وابسته نمودن کشورهای توسعه نیافته به بلوک غرب بود. ماده ۵ پیمان به عنوان مهمترین بخش معاهده حکایت از سیستم امنیت دسته جمعی دارد.
بر اساس این ماده هرگونه حمله مسلحانه به هر یک از اعضا، به منزله حمله به تمام اعضا تلقی خواهد شد. از این رو تمام اعضا موظف به دفاع در برابر مهاجم یا مهاجمین خواهند بود. با این حال پیمان آتلانتیک شمالی را صرفا نباید یک پیمان دفاعی و امنیتی دانست، زیرا بر مساعی کشورهای عضو برای ایجاد همکاری های نزدیک به ویژه در روابط اقتصادی نیز تاکید می ورزد. در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، مهمترین هدف ناتو (مقابله با تهدید احتمالی شوروی) نیز از میان رفت. با این حال این پیمان که اساساً موجودیت و مشروعیت خود را در فضای جنگ سرد به دست آورده بود، تا کنون دچار بحران هویت و یا اضمحلال درونی نشده است. دلیل این امر را نخست باید در تلاش های ایالات متحده آمریکا جستجو نمود که ازطریق ناتو در صدد حفظ حضور نظامی خویش در اروپا و حفظ برتری نظامی نسبت به دولت های اروپایی است. علاوه بر این ناتو در نظام بین الملل پسا جنگ سرد که خود را بدون رقیب جدی می دید، تلاش کرد تا از طریق تعریف دستور کار جدید و تعیین حوزه های عملیاتی نوین بر بحران هویتی و کارکردی فراروی خود غلبه نماید.
در این راستا تعریف گسترده از تهدیدات امنیتی جهت حفظ ثبات در سراسر جهان و طرح گسترش ناتو به شرق مورد توجه و تأیید تصمیم گیرندگان این اتحادیه قرار گرفت. در این راستا اجلاس سران کشورهای عضو ناتو در نوامبر سال ۱۹۹۱ حکایت از دو نکته عدم تغییر اهداف ناتو و گسترش این اتحادیه نظامی ـ امنیتی با توجه به اوضاع سیاسی جدید بین المللی داشت. از این رو ناتو با هدف پر کردن خلاء امنیتی ناشی از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در صدد گسترش ارتباط با کشورهای تازه استقلال یافته بر آمد و در این راه از دو برنامه شورای همکاری آتلانتیک شمالی و طرح مشارکت برای صلح سود جست. براین مبنا از جمله اهداف بلندمدت ناتو در آسیای مرکزی و قفقاز را می توان در مواردی نظیر تسلط بر ژئو استراتژی و ژئو اکونومی منطقه، مدیریت منابع عظیم و دست نخورده هیدروکربن منطقه، ایجاد امنیت برای کانون اوراسیایی ناتو، تحکیم ثبات منطقه در جهت منافع و اهداف غرب، مقابله با کشورهای تولید کننده تسلیحات شیمیایی و هسته ای، مبارزه با بنیادگرایی اسلامی، جلوگیری از تجارت مواد مخدر، مبادله اطلاعات و توسعه همکاری های نظامی، مدیریت مناقشات منطقه ای، جلوگیری از شکل گیری قدرت سنتی روسیه در منطقه، ایجاد زمینه جهت انجام عملیات حفظ صلح در مواقع بحرانی و درگیر کردن کشورهای منطقه در امور و مسائل امنیتی اروپا از طریق پذیرش مشارکت آنها و انجام مشورت های مشترک به هنگام تهدید بر شمرد.
۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بار دیگر ابعاد نظامی ـ دفاعی ناتو را برجسته ساخت. زیرا طبق ماده ،۵ تمام کشورهای عضو در پیمان آتلانتیک شمالی ملزم به جنگ علیه تروریسم شدند. ایالات متحده که از طرح تروریسم به جای کمونیسم در صدد القای ایدئولوژی جدیدی به اعضای ناتو بود، در نخستین اقدام دست به حمله نظامی به افغانستان زد. کاربرد فراخ واژه تروریسم علی الخصوص در مقابل گرایش های اسلامی باعث قوت یافتن ژئوپلتیک جدید جهانی شد. در این بین کشف منابع انرژی در کشورهای تازه استقلال یافته شوروی نیز مزید بر علت شد تا زمزمه های حضور گسترده ایالات متحده و ناتو در منطقه قوت یابند. از سوی دیگر مسکو به عنوان قدیمی ترین تهدید ناتو نیز پس از ۱۱ سپتامبر جهت گیری های همکاری جویانه ای در زمینه مبارزه با تروریسم بین المللی نشان داد. فارغ از آنکه اتخاذ چنین تصمیمی از سوی ولادیمیر پوتین به دلیل سرکوب اقدامات جدایی طلبان چچن بود، این تصمیم اثر ژرفی را نیز بر معادلات و مناسبات آسیای مرکزی و قفقاز بر جای گذاشت. زیرا عملا ایالات متحده به بهانه جنگ با تروریسم و بدون هر گونه ممانعتی از سوی روسیه وارد منطقه شد و قوای نظامی خود را در آسیای مرکزی و قفقاز مستقر ساخت. اگر چه پیش از ۱۱ سپتامبر نیز ناتو تحت لوای برنامه هایی نظیر طرح مشارکت برای صلح و شورای همکاری آتلانتیک شمالی (برنامه هایی که ارتباطی ویژه با کارکرد نظامی ناتو ندارند) دنبال جای پایی برای خود در منطقه می گشت، اما پس از حملات تروریستی به برج های دو قلوی تجارت جهانی، دریک حرکت تهاجمی ولی با پوشش های تدافعی (مبارزه با تروریسم، حمایت ازحقوق بشر، حمایت ازدموکراسی و...) وارد منطقه آسیای مرکزی و قفقاز شد.
در این بین رواج الگوهای غربی، چالش های امنیتی، هراس از سلطه مجدد روسیه، تنش های قومی و نژادی، هراس از قوت یابی اسلام گرایی رادیکال، تقویت حاکمیت ملی، ضرورت نوسازی ارتش های ملی، بهره مندی از کمک های مالی غرب، دستیابی و استفاده از تکنولوژی پیشرفته غربی، به همراه اعتقاد به این امر که پیوستن به ناتو مساوی با غربی شدن است، سبب ایجاد گرایش هایی میان برخی از کشورهای منطقه برای پیوستن به ناتو شده است. با این حال علیرغم تمایلی که در میان برخی از جمهوری های منطقه برای پیوستن به ناتو وجود دارد، همچنان روابط در سطح همکاری باقی مانده است. اگر چه در نخستین گام در سال ۱۹۹۷ طی نشست مادرید زمینه های پیوستن سه کشور مجارستان، جمهوری چک و لهستان در ناتو فراهم شد و سپس بلغارستان، رومانی، اسلواکی و اسلوونی به همراه جمهوری های حوزه بالتیک یعنی استونی، لتونی و لیتوانی نیز به عضویت این اتحادیه درآمدند، با این حال پیوستن کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز به ناتو همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد. دلیل اصلی این امر را می بایست در مسائلی نظیر تنش ها و درگیری های بالقوه منطقه جستجو نمود. این امر که طی محاسبات پیچیده سود و هزینه شکل می گیرد، بیانگر این مطلب است که عضویت کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز در پیمان آتلانتیک شمالی بیش از آنکه برای اعضای فعلی ناتو سود آور باشد، هزینه های گزافی در بر خواهد داشت.
این امر از طریق محاسبه مسائل عمده امنیتی کشورها و هزینه احتمالی حل این مسائل صورت می گیرد. به عنوان نمونه مهمترین چالش سیاسی ـ امنیتی آذربایجان، مناقشه قره باغ است. از نظر ناتو دلیل اصلی اشتیاق و شتاب آذربایجان برای پیوستن به این پیمان، حل مسأله ناگورنو ـ قره باغ و ایجاد حفاظت امنیتی برای خود از طریق ناتو است. در واقع باکو تلاش دارد با عضویت در ناتو، از امکانات و توان این اتحاد برای مقاصد ملی خود سود جوید. گرجستان نیز تقریبا در وضعیت مشابهی قرار دارد. با نگاهی به مهمترین تهدیدات سیاسی ـ امنیتی تفلیس در می یابیم که چالش جدایی طلبان آبخازیا و اوستیای جنوبی و تنش های حاصل از این چالش با روسیه در صدر مسائل سیاسی ـ امنیتی گرجستان قرار دارند. از این رو هدف اصلی تفلیس از پیوستن به ناتو می تواند در حفاظت گرجستان از تجزیه طلبی اقوام و حمایت در برابر روش های بعضا قدرت مدارانه مسکو خلاصه گردد.از این رو بعید به نظر می رسد که اعضای ناتو در شرایطی پذیرای عضو جدید شوند که آن عضو برای آنها مشکلات و چالش های از پیش مشخص شده داشته باشد. به این معنا که اعضای فعلی ناتو متوجه این مطلب هستند که در صورت پذیرش آذربایجان، باید چالش های امنیتی این کشور را نیز پذیرا باشند؛ بنابراین در شرایطی که هر یک از کشورهای منطقه با میزان زیادی از تنش رو به رو هستند، بعید به نظر می رسد که ناتو خود را در این تنش ها درگیر سازد.
منبع : روزنامه ابرار