دوشنبه, ۱۱ تیر, ۱۴۰۳ / 1 July, 2024
مجله ویستا

چالش های سیاست خارجی در دولت آینده


در جهان امروزی بازیگران عرصه بین المللی و منطقه ای یعنی دولت ها برای هویت بخشیدن به سیاست مستقل خارجی و استمرار دیپلماسی متحرك بر چند مساله اساسی تاكید دارند كه در این میان افكار عمومی، خواست جامعه، نیاز روز و منافع ملی در ابعاد داخلی و واقعیت های بین المللی در ابعاد خارجی از جایگاه ویژه ای برخوردار است.دولت های مدرن بر همین اساس و با پیروی از اصل رقابت برای كسب قدرت به سیاست خارجی خود از دریچه خاص می نگرند. در این میان دولت ها همواره بر سر چگونگی راضی نگه داشتن افكار عمومی خود و همچنین نحوه برخورد با واقعیت های جهانی با تنگناهای زیادی ازجمله چگونگی ایجاد تعادل و موازنه میان این دو عنصر اساسی مواجه هستند، زیرا اگر پاسخگوی افكار عمومی در داخل كشور نباشند در وهله اول منجر به فروپاشی شهرت و محبوبیت دولت ها می شود و در وهله دوم در شرایط بد آن ممكن است دولت ها مشروعیت خود را از دست بدهند و یا با فروپاشی مواجه شوند، اما در شكل دوم، یعنی سیاست خارجی كه برخورد با واقعیات ملموس و شرایط انكارناپذیر جهانی است، هدف و غایت اصلی دولت ها تامین منافع ملی به نحو شایسته و بلندمدت است كه به دلیل جایگاه بالا، نیاز مبرم به تدبیر عاقلانه و منطقی دولت ها در صحنه بازیگری دارد.یعنی درك دقیق واقعیت ها، موضوعی كه همواره در ایران بعد از انقلاب اسلامی تحت الشعاع ارزش ها، آرمان ها و واقعیات قرار داشته و یكی از پرمشغله ترین و چالشی ترین مسایل دولت در ۲۶ سال اخیر بوده است.
بایدهای سیاست خارجی ایران
حال و آینده:
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در طی ۲۶ سال اخیر با فراز و نشیب های بی شماری روبه رو بوده و همین مساله به طور قطع یكی از مهمترین و مخاطره آمیزترین دغدغه های رییس جمهور بعدی خواهد بود. آنچه مسلم است اینكه در دولت های قبلی به ویژه در دولت اخیر هاشمی رفسنجانی و خاتمی نگرش های مختلف و متفاوتی در سیاست خارجی كشور حاكم بوده است. در دوران جنگ تحمیلی نیز این اصل تحت تاثیر متغیرهای فراوانی قرار داشت و همین مساله باعث شده تا دولت های قبلی با دشواری های زیادی در عرصه سیاست خارجی مواجه بوده اند. در بعضی مقاطع نیز پرستیژ سیاست خارجی ایران تحت تاثیر آرمان های ایدئولوژیك شیوه متفاوتی را نسبت به عرف رایج آن در جهان طی كرده است كه نتایج چندان مشخصی برای كشور در بر نداشته است.اگر نگاهی اجمالی به واقعیات موجود در عرصه جهانی داشته باشیم به طور قطع متوجه تغییر و تحول در بسیاری از مفاهیم در ادبیات سیاسی ازجمله منافع ملی _ ارزش ها و منافع انسانی می شویم. از این رو نگاه دوباره به اصول و مبانی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در هزاره سوم میلادی به مسایل نظام بین المللی، مسایل امنیت بین المللی، سازمان ملل متحد، مسایل مربوط به جهان اسلام، مسایل حقوق بین الملل و حقوق بشر و نگاه راهبردی به اصل روابط هدفمند، ازجمله ضرورت هایی است كه مردم ایران از مقام ارشد سیاسی خود در كسوت ریاست جمهوری انتظار آن را خواهند داشت. حال این سئوال در افكار عمومی جامعه ایران كه انصافا در یك دهه اخیر به رشد سیاسی قابل توجهی نیز رسیده اند، بیشتر نمایان شده كه آیا این مساله قابل تحقق در دور آینده ریاست جمهوری خواهد بود یا خیر؟ و آیا ایران می تواند جایگاه واقعی خود را در صحنه تعاملات جهانی و منطقه ای به دست آورد؟ به نظر می رسد جایگاه سیاست خارجی ایران در حال و آینده بیشتر از دو نگاه كلان مورد توجه محافل داخلی و خارجی باشد.
نخست از لحاظ جهانی و دوم از لحاظ منطقه ای و روابط دوجانبه با بسیاری از كشورهای منطقه و سازمان های متعدد منطقه ای و بین المللی. از لحاظ مواضع جهانی باید افكار و عملكردهای سنتی دهه های قبل را كنار گذاشت. دشواری چنین كاری در عصر حاضر بر هیچ اندیشمند و صاحبنظر داخلی پوشیده نیست و تنها تكیه بر واقعیت ها و در شرایط موجود راه برون رفت از این چالش داخلی در آینده به شمار می آید. این نكته بسیار مهم است كه استحكام قدرت، مشروعیت و توسعه در هر كشوری تا حدود زیادی به این هدف اساسی متكی است. زیرا توجه و عدم توجه به سیر تحولات جهانی در عصر حاضر مشخص می كند كه آیا مقامات سیاسی و دست اندركاران اداره كشور توجه جدی به تحولات عمدتا سریع و تاثیرگذار به ویژه از ابعاد ژئوپولیتیكی آن دارند یا خیر؟ اگر ما امروزه به نحوه اداره امور جهانی توجه بكنیم، می بینیم كه بسیاری از كشورها سطح روابط دیپلماتیك و اندیشه های سیاسی خود را از مرز تعارفات بین المللی خارج ساخته اند.بسیاری از كشورها ازجمله كشورهای پیشرفته سعی می كنند با آینده نگری و اتخاذ شیوه های نوین در عرصه جهانی همه مفاهیم ژئوپولیتیك را با منافع ملی و اهداف مرتبط با توسعه پایدار كشورشان تلفیق كنند. نكته دیگری كه نقش كلیدی در موضعگیری جهانی كشورها دارد توجه جدی به تفكرات جمعی و اندیشمندان داخلی است و ذهن گرایی جمعی جایگزین ذهن گرایی فردی در عرصه تصمیم گیری ها شده است. اما باید واقعیت را پذیرفت كه در ایران بسیاری از سیاستمداران تاكنون توجه چندانی به این اصل مسلم نداشته اند و بیشتر تلاش كرده اند با ذهن گرایی فردی با مسایل جهانی و چالش ها و بحران ها برخورد كنند.این مساله حتی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم نیز به گونه ای در نظریات، افكار و اهداف اعلامی فعالان عرصه انتخابات مشاهده می شود. با توجه به این مسایل و اینكه خیلی از سیاست ها در عرصه سیاست خارجی ایرانی نتوانست منطبق بر واقعیت های موجود و تحقق اهداف و منافع ملی پیش برود، تا حد امكان این بخش حساس و استراتژِیك نیاز به هوای تازه دارد تا باتوجه به دگرگونی هایی كه در عرصه رقابت جهانی رخ داده، دیدگاه های مدرن و مفهومی، جایگزین روش های سنتی و ناكارآمد در عرصه سیاست خارجی شود.حال سئوال این است كه با توجه به فضای پیچیده حاكم بر عرصه سیاست خارجی كشور آیا رییس جمهور بعدی قادر خواهد بود با درك واقعیت های محیطی _ جغرافیایی و پیامدهای تحولات جهانی، شیوه جدیدی در صحنه رقابت های سیاسی و بین المللی حاضر شود یا خیر؟اما از لحاظ مواضع منطقه ای توجه به چند نكته ضروریست. نخست موقعیت ممتاز منطقه ای ایران در خاورمیانه كه از آن به عنوان مركز ژئوپولیتیك آسیا در منطقه یاد می كنند. قرارداشتن در مركز خاورمیانه، دراختیارداشتن بخش اعظمی از دو حوزه ارزشمند خلیج فارس و دریای خزر، گره خوردن سرنوشت ژئوپولیتیكی ایران با عراق، افغانستان، آسیای مركزی و قفقاز، مواضع مربوط به آفریقا، بالكان، اروپا و دیگر نقاط استراتژیك كه هریك به نوبه خود در سیاست ها و مواضع منطقه ای ایران نقش مستقیم دارند. اگرچه سیاست خارجی ایران در این حوزه ها مبتنی بر اصل ارزش های اسلامی، نفی سلطه جهانی و قدرت های غربی در منطقه، تاكید بر آرمان ها، ایجاد همگرایی منطقه ای و برخی الزامات دیگر استوار بوده، اما وجود برخی مواضع در كنار بعضی پیچیدگی ها و دشواری های سیاسی و محیطی ازجمله وجود اسراییل در منطقه، سیاست های متزلزل دولت های عربی و مواضع عمدتا انفعالی و غیركاربردی این رژیم ها در قبال بحران ها و ضعف های موجود، حضور گسترده نیروهای آمریكایی و اروپایی در خاورمیانه و آسیای مركزی این الزامات را تا حد زیادی تحت الشعاع قرارداده است. به طور مثال به برخی از موارد كه در سیاست منطقه ای ایران در ۲۶ سال اخیر از اولویت برخوردار بودند و به رغم كاربرد تبلیغی، دستاورد استراتژیك و عملی چندانی نداشته است، اشاره می كنم.
۱- مواضع ثابت ایران بر ایجاد مناطق عاری از تسلیحات كشتار جمعی در خاورمیانه.
۲- مخالفت ایران با حضور نظامیان فرامنطقه ای و بیگانه در حوزه های استراتژیك از قبیل خلیج فارس و دریای خزر.
۳- تاكید بر تقویت تفاهم و اعتماد متقابل میان كشورهای منطقه و تشكیل همگرایی منطقه ای.
۴- تاكید بر تامین امنیت و ثبات در خاورمیانه توسط كشورهای منطقه.
۵- شكل گیری وحدت ژئوپولیتیك در جهان اسلام.
۶- رعایت اصل حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات درون منطقه ای و سرزمینی.
۷- حمایت مستمر از فلسطین در قبال رژیم صهیونیستی.
۸- ایجاد بازار مشترك اسلامی برای تقویت بازارهای منطقه.
در كنار این سیاست ها تلاشهای زیادی نیز برای تقویت همگرایی با دیگر كشورهای قاره آسیا به ویژه در حوزه اقیانوس هند و خاور دور صورت گرفته. اما نگاه عمیق به تمام ابعاد و زوایای سیاست منطقه ای دستگاه خارجی دولت به مفهوم عمدتا ۱۶ سال اخیر نشان از سه ضعف اساسی در این نهاد تاثیرگذار دارد.
الف) عدم شناخت كافی از جایگاه ایدئولوژیك و استراتژیك ایران در عصر حاضر.
ب) فقدان استراتژی مدون و بلند مدت و نبود برنامه مشخص برای بهره گیری اصولی از نخبگان سیاسی و صاحب نظران در عرصه بین المللی.
ج) ضعف تاكتیك پذیری دستگاه سیاست خارجی .
راهبردهای موجود
برای فشار به ایران در آینده
در حال حاضر نیز سه راهبرد در عرصه جهانی و منطقه ای برای فشار سیاسی بر جمهوری اسلامی ایران مورد توجه است.
راهبرد اول: تلاش قدرتهای بزرگ خارجی از جمله آمریكا برای مشروعیت بخشیدن بر فشارهای سیاسی و حاد بین المللی بر ایران به منظور تعدیل مواضع راهبردی ایران در منطقه و جهان و تضعیف جایگاه استراتژیك در معادلات درون قاره ای و فراقاره ای.
راهبرد دوم: مخدوش كردن چهره و اعتبار جمهوری اسلامی ایران در جهان اسلام و همسایگان از طریق طرح مباحث اختلاف برانگیز و دامن زدن به مسائل مذهبی و ایدئولوژیك و برخی مباحث كهنه و قدیمی و گاها بی پایه و اساس مثل: جزایر سه گانه- دخالت ایران در امور داخلی كشورهایی همچون عراق و افغانستان.راهبرد سوم: تهدیدات نظامی و مقابله سیاسی با دستاوردهای متعدد جمهوری اسلامی ایران از جمله دستاوردهای فنی در عرصه فناوری هسته ای و همچنین تحریم طولانی مدت ایران.اینكه راهبردهای فوق تا چه حد كارایی داشتند و تا چه اندازه بر سرنوشت سیاسی _ امنیتی و اقتصادی كشور تاثیر داشتند، فعلا جای بحث ندارد، بلكه موارد فوق نشان می دهد كه ایران در نگاه بیرونی با چه دیدگاههایی كه عمدتا موانع بوده و هستند مواجه است. اكنون ذكر این نكته ضروری به نظر می رسد كه ملاحظات فوق به طور جدی پیش روی مقام سیاسی _ اجرایی ایران در دولت بعدی قرار دارد و افزایش سطح و اعتبار دولت در عرصه داخلی و خارجی بیش از پیش به اتخاذ دیپلماسی كاربردی و منطبق با عرفهای رایج در نظام بین الملل گره خورده است. همین امر سبب می شود تا بخش عمده ای از مسائل چه در چارچوب ملی _ نژادی- مذهبی و ارزشی به عنوان معیارهای مشروعیت داخلی بر فرایند سیاسی خارجی و كارنامه عملكرد گذشتگان در این بخش مهم تاثیر گذاشته و در دو چارچوب تهدید یا فرصت در آینده خود را نمایان سازد.در واقع سال های پایانی سده بیستم میلادی بر دگرگونی های فراوان نظام بین المللی و افزایش اهمیت نهادهای بین المللی همراه بوده است و همین مساله كه امروز در قالب های پیچیده تری خود را نمایان كرده تكاپوی سیاسی كشورها را بنا به دلایلی فعال تر از گذشته در عرصه نظام بین المللی كرده است. دلیل اول: پذیرش نقش و مسئولیت بیشتر برای همسوشدن با تحولات جهانی. دلیل دوم فرار از آسیب پذیری از طوفان های بین المللی.به طور قطع دولت آینده برای تحرك در حوزه سیاست خارجی پذیرش نقش و مسئولیت بهتر و راهبردی علاوه بر اتخاذ استراتژی های نوین نیاز به دگردیسی شرایط فعلی و ارائه راهكارهای منطقی برای خروج از چالش های موجود و چالش های پیش رو دارد. به نظر می رسد چهار گزینه كه جزو اصول سیاست خارجی ایران نیز هستند در آ ینده دیپلماسی ایران نقش محوری داشته باشند:
الف) موضعگیری های سیاست خارجی ایران براساس اصل منطقی نفی سلطه:
این تئوری بیش از هر موضوع دیگری به دلیل موقعیت جغرافیای سیاسی ایران در منطقه حساس خاورمیانه این الزام به طور گسترده در آینده سیاست خارجی ایران نیاز به توجه و بازنگری جدی دارد. از سوی دیگر حضور نظامی گسترده آمریكا و برخی قدرت های اروپایی در عمق استراتژیك خاورمیانه یعنی عراق و احداث پایگاه های نظامی در آ سیای مركزی و قفقاز تا حد زیادی امنیت ملی به ویژه ایران را تحت تاثیر قرار داده است.
ب) تثبیت جایگاه منطقه ای و بین المللی ایران و تبدیل تهدیدها به فرصت: طبیعی است كه یكی از رویكردهای آمریكا در نگرش استراتژی و احداث پایگاه در آسیای مركزی كنترل سه قطب قدرت منطقه یعنی چین و روسیه و جهان اسلام است. آسیای مركزی در حد وسط این سه منطقه قدرت قرار دارد. سه قطبی كه به اعتقاد صاحبنظران در قرن ۲۱ با آمریكا رقابت استراتژیك دارند. نكته تحلیلی این بحث این است كه ایران به عنوان یك كشور بزرگ و پرجمعیت اسلامی در مركز ثقل این رقابت ها قرار دارد كه برای جلوگیری از هر نوع آسیب پذیری به استمرار عقلانیت در عرصه سیاست خارجی در قرن ۲۱ نیازمند است.
ج) در نظر داشتن پارادیم های بیم و امید در آینده سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران كه می تواند همواره در مسیر حركت سیاست خارجی را به هوشیاری توأم سازد.
د) آگاهی از تحولات روز دنیا و پیشه كردن سه اصل نظم، قاعده، كنترل و هدایت اصول پایدار به منظور قرار گرفتن در هرم عقلانیت است كه در مجموع بتواند كشتی سیاست خارجی را به اهداف اساسی هدایت كند.
منبع : خبرگزاری جمهوری اسلامی ـ ایرنا