جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا
مریخیهای وال
سینمای آمریکا پیشینهای طولانی در ساخت فیلمهای موسوم به «فاجعهانگیز» دارد که با ایدئولوژی حاکم و تاریخ این کشور رابطهای تنگاتنگ دارد: ترس دائمی که باید در دل شهروندان آن از یورش «بیگانه» (از سرخپوستان وحشی گرفته تا سیاهپوستان آدمخوار، از کمونیستهای سفید و زرد گرفته تا بنیادگرایان اسلامی و...) و خطر در کمین وجود داشته باشد؛ خطراتی که همیشه به برکت قهرمانان داخلی و «شجاعت، پشتکار و هوش ذاتی و خوشبینی آمریکایی» با خوبی و خوشی به پایان میرسد. این فیلمها مضامین بسیار متفاوتی دارند: از یک هواپیمای غولپیکر که در آسمان با چند صد مسافر ناگهان خلبانان خود را از دست میدهد و یک دخترک مهماندار ساده که تاکنون حتی پشت فرمان یک خودرو هم ننشسته، ولی سرشار از ایمان، شجاع و قهرمان است، آن را به کمک راهنماییهایی که از برج مراقبت به او میشود، به سلامت بر زمین مینشاند، گرفته تا آتشسوزیهای بزرگ در برجها و آسمانخراشهایی که جان هزاران نفر را به خطر میاندازند و به برکت یک یا چند قهرمان و فداکاری کسانی که جان خود را فدا میکنند، نجات مییابند؛ از زمینلرزهها، توفانها و سیلهای وحشتناکی که شهرها را به زیر آب فرو میبرند تا امواج هولناک سرما و گرما و اپیدمیهای خطرناکی که هیچکس را در جهان، جز علم و فداکاری و توانایی دانشمندان آمریکایی یارای یافتن دارویی برای آنها نیست و سرانجام از یورش جانوران به ظاهر بیآزار (نماد «دشمنان داخلی» که به نظر بیخطر و حتی مفید میآیند اما ناگهان نقاب از چهرهشان کنار میرود) مثلا از مورچهها و زنبورهای عسل و پرندگان و گربهها و سگها گرفته تا البته جانوران عجیب و غریب و هولناک و غولآسا (که تفاوت داشتنشان خودبهخود گویای خطرناک بودنشان است)؛ و سرانجام از دشمنان خارجی ایدئولوژیک (کمونیستهای روسی و چینی و آمریکایی پنهان درون کشور) گرفته تا آدمهای فضایی که در قالبهای انسانی یا در قالبهای عجیب به کره زمین حمله میبرند؛ و در تمام این موارد باز هم آمریکاییها هستند که از محله، روستا، شهر، کشور و در نهایت از کره خاکی در برابر این یورشهای بیرحمانه دفاع کرده و به برکت خونسردی و شجاعت خود (در حالی که همگان از آینده قطع امید کرده و از فرط نومیدی درون خود فرو رفتهاند تن به سرنوشت شومی که انتظارشان را میکشد سپردهاند) باز هم به برکت ایمان آمریکایی، آنها را نجات میدهند. تمثیل «مریخی» از این گونهشناسی سینمایی بیرون آمده است: موجودی سبزرنگ با پوستی چسبناک و مشمئزکننده اما با هوشی سرشار به مراتب بالاتر از انسانهای عادی (و البته نه از آمریکاییهای قهرمان) اما خرابکار و خطرناک. مریخیها، موجوداتی هستند که هستی و تمام دستاوردهای مهم تمدن انسانی را که آمریکا خود را در رأس آنها قرار میدهد، به خطر میاندازند: مردم عادی در برابر آنها ناتوانند و سلاحهایشان هیچ آسیبی نمیتواند به آنها وارد کنند، و در حالیکه تمام درهای امید یک به یک بسته میشوند ناگهان باز هم یک قهرمان ظهور میکند، پا پیش میگذارد و با زنجیرهای از کارهایی شگفتانگیز و اغلب با اتفاقاتی که باید آنها را حاصل «حمایت خداوند از ملت آمریکا» دانست «پایان خوش» را برای بشریت به ارمغان میآورند. اما اینبار مریخیها از جایی دیگر که شاید ابدا انتظارش نمیرفت سربر آوردهاند.
در برابر یکی از بزرگترین بحرانهای تاریخ سرمایهداری در آمریکا که حاصل دستپخت نولیبرالی و سیاستهای ۳۰ سال گذشته اقتصاددانان آن در باز گذاشتن دست نهادها و شخصیتهای حقیقی مالی است، جورج بوش طرح ویژه ۷۰۰ میلیارد دلاری را پیشنهاد کرده و از دو نامزد ریاستجمهوری خواسته است به او برای جلوگیری از فروپاشی سیستم بانکی و بورس در این کشور کمک کنند: میلیونها آمریکایی هر شب در وحشت از دست دادن تمام پساندازها و بیمه و بازنشستگی و حتی خانههایی که سر پناهشان است، به سر میبرند. و در آخرین خبرها آمده است که مککین نامزد حزب جمهوریخواه که خود از پیروان سرسخت نولیبرالیسم و مقرراتزدایی از بازارها است و حتی در سال ۲۰۰۲ قانونی برای مقرراتزدایی از بازار اینترنت پرسرعت عرضه کرده بود، امروز بنا بر گزارش روزنامه واشنگتن پست (۱۷ سپتامبر ۲۰۰۸) از «رفتار غیرمسوولانه، فساد و حرص و طمع بیپایان وال استریت» و «لزوم دخالت دولت برای دفاع از منافع عمومی» سخن میگوید. ظاهرا مریخیها اینبار سر از وال استریت بیرون آوردهاند. و این در حالی است که لااقل از ۲۰ سال پیش (اگر نخواهیم به پیشبینیهای هوشمندانه کینز پس از جنگ جهانی دوم اشاره کنیم) اقتصاددانان و اندیشمندان مسوول آمریکایی و اروپایی هر روز نسبت به خطرات عظیم سوق دادن همه امکانات اقتصادی به سوی بازارهای مالی و خطر تبدیل کردن اقتصاد جهان به یک قمارخانه بزرگ که هیچکس در آن امنیت ندارد، هشدار داده بودند.
کسانی که فیم «سیکو» آخرین ساخته مایکل مور را درباره سیستم بهداشت عمومی (و بهتر است بگوییم نبود سیستم بهداشت عمومی در آمریکا) دیدهاند، میدانند که پیامد سیاست مقرراتزدایی در بخش بیمههای بهداشتی که از دهه ۱۹۷۰ به وسیله ریچارد نیکسون پیاده شد، ۳۰ سال بعد وضعیت را به جایی کشانده است که نه فقط ۵۰ میلیون آمریکایی هیچ پوشش بیمهای ندارند، بلکه مابقی آنهایی هم که فکر میکنند چنین پوششی دارند، تنها زمانی که با مصیبتی واقعی در سلامتی خود برمیخورند، متوجه میشوند که پروندههای تقاضای بازپرداخت هزینههای بهداشتیشان به صورت سیستماتیک از طرف شرکتهای بیمه خصوصی به بهانههای مختلف رد میشود؛ شرکتهایی که در طول دهها سال دائما سود خود را افزایش دادند و این در حالی که در سایر کشورهای توسعهیافته (کانادا، بریتانیا، فرانسه، آلمان و غیره) همه جا مقررات سختی در مورد بیمههای اجتماعی وجود دارد و هیچ کدام از این دولتها جان شهروندانشان را به سود منافع شرکتهای بزرگ خصوصی به خطر نمیاندازند، چون میدانند که عاقبت کار میتواند فاجعهای از آن دست باشد که امروز آمریکا با آن دست به گریبان است و میتواند به سرعت به تمام حوزههای دیگر حیات اجتماعی نیز سرایت کند.
امروز دو کاندیدای ریاستجمهوری آمریکا، هر دو قول مقرراتگذاری بر سیستمهای بانکی و مالی را میدهند و تلاش میکنند که آمریکاییهای نگران را نسبت به «پایان خوش» بحرانی که اینبار نه یک فیلم تخیلی بلکه کابوسی واقعی است، مطمئن کنند. واقعیت نیز در آن است که بر خلاف آن فیلمهای سرگرمکننده، اقتصاد آمریکا در طول ۵۰ سال گذشته چنان اقتصادهای جهانی دیگر را به خود وابسته کرده است که سقوط و حتی بحران آن بلافاصله به سایر نقاط جهان منتقل میشود و این اتفاقی است که در حال وقوع در برابر چشمان بیدفاع بسیاری از اقتصاددانان و سیاستمداران کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه است. و تنها کسانی که ظاهرا دغدغهای در این مورد ندارند، باز هم گروهی از اقتصاددانان جهان سومی بیغم و خوشخیال از جمله در کشور خود ما هستند که بدون توجه به خطرات مقرراتزدایی در بخشهای اساسی رفاه در زندگی مردم، باز هم از آن دفاع کرده و در انتظار معجزهای برای حل مشکلات کشورهایشان هستند که نه فقط تمام مشکلات کشورهای توسعهیافته را دارند، بلکه باید بار سنگین اضافه شدن و پیوند خوردن ساختارهای سنتی نامناسب با سیستمهای مدرن را نیز تحمل کنند.
مشکل اغلب کشورهای در حال توسعه امروز در آن است که تصور میکنند که کشورهای توسعهیافته بر ابزارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که در طول ۲۰۰ سال دولت ملی به دست آوردهاند، کنترلی کامل داشته و همواره میتوانند شرایط را به هنگام بروز بحران به نحو مطلوب درآورند. البته هر چند این یک واقعیت است که برخورداری از ذخایر ثروت، امکان مقابله با بحران را افزایش میدهد، اما تکرار بحرانهای اقتصادی که امروز هر چه بیشتر نشان میدهند نه بحرانهایی موقت و مقطعی بلکه بحرانهایی ساختاری هستند، هر اقتصاد و هر سیستم اجتماعیـ سیاسی را از پای در میآورد.
واقعیت آن است که آنچه را که دولتهای ملی توانستند در طول بیش از ۲۰۰سال بر پا سازند یعنی جهانی که بتواند لااقل صلحی نسبی را تجربه کند و مردمانی که بتوانند لااقل به حداقلی از رفاه و صلح اجتماعی در چارچوب سیستمهای رفاهی و اقتصادی در پناه نظامهای سیاسیای که خود به صورت دموکراتیک (با همه ضعفهایی که میتوانند داشته باشند) زندگی کنند، در حال به خطر افتادن با سه دهه از نولیبرالیسم افسارگسیخته است. اگر جهان پس از جنگ جهانی دوم به برکت هوشمندی بزرگانی چون کینز توانست «۳۰ سال درخشان» را تجربه کند و در طول آن سالها به دولتهای رفاه شکل داده و امید را در دل انسانها نسبت به آینده خود و فرزندانشان زنده کند، از آغاز دهه ۱۹۸۰، با «بچههای شیکاگو» (تیم میلتون فریدمن و سایر اقتصاددانانی که زمام امور را در نهادهای بینالمللی در دست گرفتند) «۳۰ سال وحشت» آغاز شد که در طول آن تنشها، کودتاها، دخالتهای قدرتهای بزرگ در سیستمهای جهانی و واگذاری همه امکانات به سیستمهای مالی و مافیاهای بینالمللی و شرکتهای چندملیتی، هر چند چندصد هزار میلیونر و میلیاردر در جهان به وجود آورد که امروز نمیدانند چگونه پولهای خود را خرج کنند و هر روز فانتزیهای جدیدی برای این کار برای خود ایجاد میکنند، اما در کنار آن در حال پدید آوردن شرایطی است که هر روز کمتر میتوان راهحلی برای بازگشت از آن تصور کرد.
میلیونها نفر هر روز حتی در پیشرفتهترین و ثروتمندترین کشورها خود را در معرض از دست دادن همه چیز و بیخانمان شدن میبینند، آنهم در شرایطی که جهان هرگز تا به این حد ثروت تولید نکرده است و برای این کار تا به این حد بر طبیعت فشار وارد نکرده و خطرات عظیم مصائب طبیعی را برای خود به وجود نیاورده است. کسانی که در اینباره هنوز شک و تردید دارند میتوانند به دو کتاب مهم و تاثیرگذار نائومی کلاین، روزنامهنگار کانادایی که بر پایه تحقیقات چندساله و با تکیه بر اظهارات بزرگترین متخصصان اقتصادی جهان به تشریح دکترین شوک درمانی اقتصاد نولیبرالی در ۳۰ سال گذشته پرداخته (با عنوان «استراتژی شوک: صعود سرمایهداری فاجعهبار، ۲۰۰۷ ) تحسین همه منتقدان را برانگیخته و تبدیل به یکی از پرفروشترین کتابهای سالهای اخیر شده است، رجوع کنند.
مریخیها به وال استریت حمله کردهاند و سوپرمنهای آمریکایی همچون همیشه در پی بیرون راندن آنها هستند اما مشکل در اینجا نیست: پرسش آن است که آیا باز هم اندیشمندان و مردم این کشور و سایر کشورهای جهان آنقدر خام و سطحینگر خواهند بود که این اخطار جدید را هم در رده فیلمهای تخیلی درجه دو هالیوود تلقی کرده و به سادگی از کنار آن بگذرند و با پایان گرفتن بحران (که بیشک پایانی موقت خواهد بود) از سینما به خانههایشان بازگردند و شب آرامی را در رویای شیرین «موفقیت آمریکایی» به سر کنند؟
استریت ناصر فکوهی
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست