چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا


حفظ‌ هویت‌ فرهنگی‌ وداع‌ با فرهنگ‌ تسلیم‌


حفظ‌ هویت‌ فرهنگی‌ وداع‌ با فرهنگ‌ تسلیم‌
● منزلت‌ هویت‌ فرهنگی‌
منزلت‌ «هویت‌ فرهنگی‌» همانند فرهنگ‌، ارجمند و درخور تامل‌ است‌، زیرا پیوند میان‌ نسل‌ جوان‌ و مشی‌ زندگی‌، آداب‌ و رسوم‌، هنر و سایر تعلقات‌ از طریق‌ معرفت‌ و شناخت‌ آنها برقرار می‌شود. شناخت‌ فرهنگ‌ خودی‌ (ملی) به‌ معنای‌ آگاهی‌ از ویژگی‌های‌ آن‌ است‌ و بررسی‌ عمیق‌تر آن‌ نیازمند مطالعه‌ تطبیقی‌ فرهنگ‌ خودی‌ و سایر فرهنگ‌هاست‌. بویژه‌ فرهنگ‌هایی‌ كه‌ از مشتركاتی‌ با فرهنگ‌ خودی‌ برخوردارند. چنین‌ موقعیتی‌، زمینه‌ساز انس‌ و الفت‌ فرهنگی‌ است‌، زیرا آدمی‌ با پدیده‌یی‌ مانوس‌ می‌شود كه‌ با آن‌ ارتباط‌ شناختی‌ داشته‌ باشد و حاصل‌ این‌ امر، نوعی‌ تعلق‌ خاطر و دلبستگی‌ به‌ فرهنگ‌ ملی‌ است‌. استمرار این‌ دلبستگی‌، موجد شكل‌ گرفتن‌ بخشی‌ از هویت‌ فرهنگی‌ است‌. (پرویز ورجاوند، پیشرفت‌ و توسعه‌ بر بنیاد هویت‌ فرهنگی‌).
● رویكرد اشپنگلر
اشپنگلر، هویتی‌ كه‌ فرهنگ‌ها را از یكدیگر متمایز می‌كند، چنین‌ توصیف‌ می‌كند: «من‌ به‌ جای‌ اینكه‌ به‌ آن‌ خط‌ باریك‌ و تاریك‌ تاریخ‌ كه‌ تنها برای‌ كوران‌ خوشایند است‌ نظر بدوزم‌، به‌ انبوه‌ حقایق‌ می‌نگرم‌، به‌ كثرت‌ شورانگیز فرهنگ‌های‌ نیرومند می‌نگرم‌ كه‌ با قدرتی‌ ازلی‌ از خاك‌ وطن‌ جوانه‌ می‌زند و در سراسر دوران‌ حیات‌ خود دلبسته‌ آن‌ می‌ماند، هر فرهنگی‌ ماده‌یی‌ جداگانه‌ و انسانی‌ جداگانه‌ دارد و هر یك‌ به‌ طریق‌ خود، اندیشه‌ می‌كند. هر یك‌ تصوری‌ خاص‌ خود دارد، شور خود را دارد، زندگی‌، اراده‌ و احساس‌ خود را دارد و صاحب‌ یگانه‌ مرگ‌ خویشتن‌ است‌.» (پولارد، سیدنی‌، اندیشه‌ ترقی‌)
او بیش‌ از تمام‌ دانشمندان‌ معاصر حتی‌ بیشتر از ماكس‌ وبر معتقد بود كه‌ هر فرهنگی‌، خصلت‌ خاص‌ خود، جهان‌بینی‌ خاص‌ خود را دارد و دارای‌ فلسفه‌ اساسی‌ مشخص نسبت‌ به‌ زندگی‌، هنر، علم‌ و مذهب‌ است‌، آنچنان‌ كه‌ تفاهم‌ متقابل‌ بین‌ دو فرهنگ‌ متفاوت‌ نامیسر است‌.
ساموئل‌ هانتینگتون‌ معتقد است‌: «در جهان‌ معاصر، هویت‌ فرهنگی‌ در مقایسه‌ با ابعاد دیگر هویت‌، اهمیت‌ فزاینده‌یی‌ یافته‌ است‌. (ساموئل‌ هانتینگتون‌، برخورد تمدن‌ها و بازسازی‌ نظم‌ جهانی‌). نظریه‌ هانتینگتون‌ از یك‌ جهت‌ قابل‌ تامل‌ است‌. در عصر حاضر، به‌ دلیل‌ تحولات‌ روز افزونی‌ كه‌ در شئون‌ و اركان‌ و بنیان‌های‌ اجتماعی‌ به‌ وجود آمده‌ است‌، اعتماد و اطمینان‌ آحاد مردم‌ به‌ آنها متزلزل‌ شده‌ ولی‌ فرهنگ‌ به‌ لحاظ‌ عناصر و جنبه‌های‌ نسبتاص پایدار خویش‌، به‌ مراتب‌ بیش‌ از سایر عوامل‌ اعتماد مردم‌ را بر می‌انگیزد تا از طریق‌ ارتباط‌ فرهنگ‌ و شكل‌ دادن‌ به‌ هویت‌ فرهنگی‌ خویش‌، نوعی‌ احساس‌ امنیت‌ و پایداری‌ در زندگی‌ برای‌ خود، حاصل‌ كند. (محمدرضا شرفی‌، جوان‌ و بحران‌ هویت‌)
● تعامل‌ هویت‌ها
هانتینگتون‌ همچنین‌ می‌نویسد: «هركسی‌ دارای‌ چند هویت‌ است‌ كه‌ ممكن‌ است‌ با هم‌ رقابت‌ داشته‌ باشند یا یكدیگر را تقویت‌ كنند، هویت‌های‌ ناشی‌ از خویشاوندی‌، حرفه‌، فرهنگ‌ و هویت‌های‌ نهادی‌، سرزمینی‌، آموزشی‌، اعتقادی‌، ایدئولوژیك‌ و غیره‌.» هویت‌ فرهنگی‌ بطور مشخص بر فرآیندهایی‌ نظیر هویت‌ تاریخی‌، ملی‌، تمدنی‌ و خانوادگی‌ اثرگذار است‌. زیرا ارتباط‌ هویت‌ فرهنگی‌ با هویت‌های‌ مذكور، از طریق‌ ایجاد بینش‌ و تحول‌ شناختی‌، امكان‌پذیر است‌.او به‌ عنوان‌ نظریه‌پرداز تمدن‌ و فرهنگ‌ اضافه‌ می‌كند: «هویت‌ فرهنگی‌»، به‌ مفهوم‌ برخورداری‌ از وجوه‌ مشترك‌ فرهنگی‌، همكاری‌ و وحدت‌ را تسهیل‌ می‌كند و تفاوت‌های‌ فرهنگی‌ به‌ اختلاف‌ و تفرقه‌، دامن‌ می‌زند.»با چنین‌ رویكردی‌ می‌توان‌ رابطه‌ هویت‌ فرهنگی‌ و وحدت‌ ملی‌ را نیز مورد بررسی‌ قرارداد. در این‌ رابطه‌، فرهنگ‌ ملی‌، خاستگاه‌ آرمان‌ها، گرایش‌ها و دیدگاه‌هایی‌ است‌ كه‌ برای‌ عموم‌ مردم‌، قابل‌ تعریف‌ و تبیین‌ و باور است‌، لذا تفهیم‌ هویت‌ فرنگی‌ و تقویت‌ آن‌ در نسل‌ جوان‌ راهكاری‌ عملی‌ و موثر برای‌ دستیابی‌ به‌ وحدت‌ ملی‌ است‌.
● هویت‌ فرهنگی‌
هویت‌ فرهنگی‌، تجلی‌ چیستی‌ و كیستی‌ كلان‌ فرهنگی‌ اجتماعات‌ عظیم‌ و متكثر انسانی‌ و فراتر از تعلقات‌ محدود قومی‌ قبیله‌یی‌ است‌ كه‌ در طول‌ تاریخ‌ با تكیه‌ بر مولفه‌های‌ مشترك‌ نظیر دین‌، زمان‌ سمبل‌ها، نمادها، ارزش‌های‌ مشترك‌، خاطرات‌ مشترك‌، سرنوشت‌ و میراث‌ مشترك‌ به‌ هویت‌ كلان‌ فرهنگی‌ ملت‌ها معنی‌ و مفهوم‌ بخشیده‌اند. تاریخ‌ طولانی‌ هویت‌ فرهنگی‌ ایرانیان‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ این‌ هویت‌ قدمتی‌ چند هزارساله‌ دارد. از جمله‌ اینكه‌ همه‌ اقوام‌ ایرانی‌ اعم‌ از كردها، لرها، بلوچ‌ها و... همگی‌ ایرانی‌الاصل‌ هستند و به‌ این‌ سرزمین‌ تعلق‌ دارند و چه‌ فارس‌ زبان‌ و چه‌ غیرفارس‌ زبان‌ در ایجاد میراث‌ عظیمی‌ كه‌ هویت‌ فرهنگی‌ ایرانی‌ را شكل‌ بخشیده‌ دخالت‌ و مشاركت‌ داشته‌ است‌.
به‌ نظر دكتر مجتبی‌ مقصودی‌ هویت‌ فرهنگی‌ ایرانی‌ همانند فرش‌های‌ چشم‌نواز و نفیس‌ كشورمان‌ ایران‌ كه‌ علی‌رغم‌ ویژگی‌های‌ مشترك‌، از رنگ‌ و طرح‌های‌ متمایز و متنوعی‌ بهره‌ برده‌ و بافته‌ شده‌اند، الگوهای‌ پیچیده‌یی‌ متشكل‌ از گروه‌های‌ قومی‌ است‌ كه‌ علی‌رغم‌ الگوهای‌ مختلف‌ فرهنگی‌، هویت‌ كلان‌ فرهنگی‌ ایرانی‌ را شكل‌ بخشیده‌اند. نضج‌، دوام‌ و استمرار هویت‌ فرهنگی‌ ایرانی‌ در طول‌ تاریخ‌ مدیون‌ گروه‌های‌ مختلف‌ قومی‌ نظیر كردها، آذری‌ها، بلوچ‌ها، تركمن‌ها، عرب‌ها و فارس‌ها بوده‌ است‌.می‌توان‌ گفت‌ كه‌ پایه‌ و اساس‌ هویت‌ ایرانی‌ در دو مولفه‌ مهم‌ استوار است‌ كه‌ عبارتند از:
۱. میراث‌ فرهنگی‌
۲. میراث‌ سیاسی‌
بررسی‌ پدیده‌های‌ فرهنگی‌ را در گسترده‌ترین‌ شكل‌ ممكن‌ می‌توان‌ مطالعه‌ جهان‌ اجتماعی‌ تاریخی‌ به‌ مثابه‌ حوزه‌ معنادار تعبیر كرد. این‌ بررسی‌ را می‌توان‌ مطالعه‌ شیوه‌هایی‌ دانست‌ كه‌ افراد جای‌ گرفته‌ در جهان‌ اجتماعی‌ تاریخی‌ آنها را تولید، ساخته‌ و دریافت‌ می‌كنند. (پرویز ورجاوند، پیشرفت‌ و توسعه‌ بر بنیاد هویت‌ فرهنگی)
نگرش‌ به‌ جهان‌ از بعد پدیده‌ فرهنگی‌ و قایل‌ گشتن‌ نقش‌ تعیین‌ كننده‌ برای‌ آن‌ در روابط‌ جهانی‌ در برابر دیگر پدیده‌های‌ اساسی‌ را به‌ اعتباری‌ می‌توان‌ نگرش‌ جامع‌تر و واقع‌بینانه‌تر به‌ پدیده‌ فرهنگ‌ به‌ شمار آورد. فرهنگ‌ هر ملتی‌ خصوصیات‌ ویژه‌یی‌ دارد كه‌ با آن‌ شناخته‌ می‌شود. شناخت‌ هر ملت‌ از راه‌ بررسی‌ و ژرف‌نگری‌ در آثار و پدیده‌ها و آفریده‌های‌ آن‌ ممكن‌ و میسر است‌. به‌ این‌ منظور هر جامعه‌یی‌ می‌كوشد افراد را به‌ گونه‌یی‌ كه‌ متناسب‌ با فرهنگ‌ خود است‌ آموزش‌ دهد تا میراث‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ خود را حفظ‌ كند و به‌ هویت‌ واقعی‌ و شایسته‌ خود برسد تا جامعه‌ پایدار بماند. (پرویز ورجاوند)
اهمیت‌ پدیده‌ هویت‌ فرهنگی‌ تا بدانجا مورد توجه‌ قرار گرفته‌ كه‌ چهره‌های‌ معتبر و اندیشه‌پردازان‌ «استراتژی‌ جهانی‌» چون‌ «هانتینگتون‌» اساس‌ رودررویی‌های‌ جهانی‌ را در آینده‌ برعامل‌ فرهنگی‌ استوار دانسته‌ و «تز» رودررویی‌ تمدن‌های‌ عمده‌ را عنوان‌ می‌سازند. باید بگوییم‌ كه‌ بنیانگذاری‌ یك‌ استراتژی‌ پرسروصدا بر مبنای‌ عوامل‌ فرهنگی‌، خود به‌ روشنی‌ بیانگر اهمیت‌ این‌ پدیده‌ شگرف‌ در جهان‌ ملت‌ها به‌ شمار می‌رود.
هر ملتی‌ كه‌ خواستار توانمندی‌های‌ فرهنگ‌ ملی‌ است‌ و نمی‌خواهد كه‌ در برابر دیگر فرهنگ‌ها دست‌ بسته‌ سر تسلیم‌ فرود بیاورد و هویت‌ خویش‌ را ببازد باید بر توانایی‌های‌ خود در همه‌ زمینه‌ها بیفزاید و قدرت‌ آفرینش‌ جامعه‌ را بالا ببرد تا با یاری‌ آن‌ جرات‌ رودررویی‌ و چالش‌ كردن‌ را بتواند با پدیده‌های‌ مثبت‌ و متناسب‌ ساختار فرهنگی‌ خود هوشمندانه‌ برخورد كند و با شناختی‌ كنجكاوانه‌ از آن‌ بهره‌ بگیرد و با گذراندن‌ از صافی‌های‌ لازم‌، آنها را در جهت‌ غنا بخشیدن‌ به‌ فرهنگ‌ ملی‌ جذب‌ كند. امروز كمتر جامعه‌یی‌ را می‌توان‌ سراغ‌ داشت‌ كه‌ برای‌ دستیابی‌ به‌ توسعه‌ همه‌ جانبه‌ تكیه‌ بر عامل‌ فرهنگی‌ را اساس‌ كار نداند. اصحاب‌ اندیشه‌ و قلم‌ باید بكوشند تا از ساز و كارهای‌ لازم‌ برای‌ زنده‌ نگه‌ داشتن‌ فرهنگ‌ ملی‌ و نشان‌ دادن‌ ارزش‌های‌ هویت‌ساز و تعالی‌ بخش‌ آن‌ به‌ جامعه‌ بهره‌ جویند. نسل‌ جوان‌ را باید با تاریخ‌ گذشته‌ و میراث‌های‌ فرهنگی‌اش‌ برای‌ داشتن‌ هویتی‌ سازنده‌ در پیوند تنگاتنگ‌ نگه‌ داشت‌ و موجبات‌ بازشناسی‌ ارزش‌های‌ فرهنگ‌ ملی‌ را فراهم‌ ساخت‌.
از این‌ رو باید گفت‌ كه‌ برای‌ كار آموزش‌ و پرورش‌ در تمامی‌ رده‌ها باید اهمیت‌ قایل‌ شد و كوشید تا با ظرافت‌، مفاهیم‌ معتبر فرهنگ‌ ملی‌ را فراخور سن‌ و شرایط‌ افراد به‌ آنها انتقال‌ داد. در این‌ باره‌ نقش‌ رسانه‌هایی‌ چون‌ رادیو، تلویزیون‌، سینما، نمایش‌، كتاب‌، روزنامه‌ها در انتقال‌ مفاهیم‌ فرهنگ‌ ملی‌ و علاقه‌مند ساختن‌ نسل‌ جوان‌ به‌ آنها، نقش‌ بنیادین‌ است‌. باید كوشید تا نه‌ چون‌ امروز، نسل‌ جوان‌ از دوران‌ كودكی‌ به‌ بعد در فضایی‌ شاد و سرزنده‌ جذب‌ فرهنگ‌ ملی‌ شود و پذیرای‌ آن‌ شود تا با رغبت‌ و شور از هویت‌ فرهنگی‌ ملت‌ خود پاسداری‌ كند. آری‌ اگر بخواهیم‌ از كیان‌ ملی‌ و هویت‌ فرهنگی‌ خویش‌ پاسداری‌ كنیم‌ و آن‌ را تكیه‌گاه‌ پیشرفت‌ و توسعه‌ قرار دهیم‌ راهنمای‌ بسیاری‌ را می‌توان‌ یافت‌ و در آن‌ گام‌ نهاد. اگر خواستیم‌ و همت‌ كردیم‌ و از یزدان‌ پاك‌ مدد جستیم‌ بی‌شك‌ توفیق‌ خواهیم‌ یافت‌. (پرویز ورجاوند)
هویت‌ فرهنگی‌ موجبات‌ توانایی‌ و زنده‌ بودن‌ ملت‌های‌ مستقل‌ را فراهم‌ می‌سازد. امروزه‌ هر ملتی‌ كه‌ می‌خواهد از استقلال‌ و آزادی‌ و شكوفایی‌ و آبادانی‌ بهره‌مند شود و تن‌ به‌ سلطه‌ بیگانه‌ و حاكمیت‌های‌ خودكامه‌یی‌ ندهد كه‌ سعادت‌ ملتی‌ را بازیچه‌ خواست‌ها و قدرت‌ طلبی‌های‌ خویش‌ قرار می‌دهند، باید كه‌ بیش‌ از هرچیز به‌ عامل‌ وحدت‌ ملی‌، استوار بر توانایی‌های‌ هویت‌ فرهنگی‌ جامعه‌ خود تكیه‌ كند. باید آگاهانه‌ بكوشد تا با شناخت‌ درست‌ از اوضاع‌ و احوال‌ جهان‌ و امكانات‌ و بضاعت‌های‌ خویش‌، در چارچوب‌ یك‌ برنامه‌ریزی‌ همه‌ سونگر، به‌ دور از شعار و متكی‌ بر شعور، با تمامی‌ نیروی‌ تولید ملی‌ به‌ آفرینش‌ آثاری‌ بپردازد كه‌ توده‌ ملت‌ و همه‌ گروه‌های‌ جامعه‌، به‌ یاری‌ آنها بتوانند شناخت‌ درستی‌ از تاریخ‌ و هویت‌ فرهنگی‌ خویش‌ به‌ دست‌ آورند و به‌ هویت‌ اصیل‌ خود پی‌ ببرند. از یاد نبریم‌ كه‌ ارزش‌های‌ فرهنگی‌ امكان‌ تفسیر گذشته‌، سازماندهی‌ كنونی‌ و پیش‌بینی‌ آینده‌ را فراهم‌ می‌سازد.
به‌ یاری‌ ارزش‌های‌ فرهنگی‌ یك‌ سرزمین‌ است‌ كه‌ قادر خواهیم‌ بود تا دریافتی‌ روشن‌ از چگونگی‌ شكل‌ گرفتن‌ و سیر و حركت‌ حیات‌ آن‌ جامعه‌ به‌ دست‌ آوریم‌. از راه‌ بررسی‌ و شناسایی‌ فرهنگ‌ یك‌ ملت‌ است‌ كه‌ قادر خواهیم‌ بود به‌ نحوه‌ پیدایش‌ دگرگونی‌ها و تحولات‌ مربوط‌ به‌ نهادها و سازمان‌های‌ اجتماعی‌، نوع‌ معیشت‌ و نحوه‌ تولید و میزان‌ قدرت‌ آفرینش‌ فنی‌ و صنعتی‌ و اجتماعی‌ آن‌ مردم‌ پی‌ ببریم‌. به‌ بركت‌ پژوهش‌ در فرهنگ‌ یك‌ جامعه‌ است‌ كه‌ قادر خواهیم‌ بود از ریشه‌ و چگونگی‌ پیدایش‌ و پایداری‌ رسم‌ها وآیین‌ها، باورها و اندیشه‌ها و دانش‌ها و... آن‌ جامعه‌ آگاهی‌ پیدا كنیم‌ و دیگر آنكه‌ از چگونگی‌ و میزان‌ تاثیرپذیری‌ و تاثیرگذاری‌ از دیگران‌ و بر دیگران‌ مطلع‌ شویم‌. (پرویز ورجاوند)فرهنگ‌ ملی‌ مردم‌ یك‌ سرزمین‌، فرهنگی‌ است‌ خاص‌ آن‌ مردم‌ ملهم‌ از ویژگی‌های‌ محیط‌ جغرافیایی‌، جهان‌بینی‌ و نگرش‌، خواست‌ها و آرزوها، غم‌های‌ مشترك‌، احساسات‌ و اعتقادات‌ و... آنها كه‌ از رنگ‌ و بویی‌ خاص‌ برخوردار است‌ و به‌ آن‌ ملت‌ تشخیص و هویتی‌ متفاوت‌ با دیگران‌ می‌بخشد و این‌ همان‌ عالمی‌ است‌ كه‌ به‌ عنوان‌ یك‌ هیات‌ و نیروی‌ زنده‌ و چالش‌ كننده‌، ملتی‌ را در میان‌ ملت‌های‌ دیگر جهان‌ مطرح‌ می‌سازد و موجبات‌ روی‌ پای‌ خویشتن‌ ایستادن‌ و مورد توجه‌ قرار گرفتن‌ را فراهم‌ می‌آورد.
هر قدر ملتی‌ از گذشته‌ تاریخی‌ و فرهنگی‌ خویش‌ آگاهی‌ بیشتر و عمیق‌تری‌ داشته‌ باشد، بدون‌ شك‌ با قاطعیت‌ و ایمان‌ بیشتری‌ برای‌ حفظ‌ موجودیت‌ و اعتبار خود و مطرح‌ بودنش‌ در جهان‌ ملت‌ها خواهد كوشید. ملتی‌ كه‌ پیوند خویش‌ را با گذشته‌ خود نبریده‌ و به‌ این‌ گذشته‌ و فرهنگ‌ آن‌ را با احترام‌ ولی‌ با دیدی‌ كنجكاو و جست‌وجوگر می‌نگرد توان‌ آن‌ خواهد یافت‌ تا با آگاهی‌ از نارسایی‌ها و اشتباهات‌ و ضعف‌هایی‌ كه‌ دامنگیرش‌ شده‌ و او را از حركت‌ و پیشرفت‌ بازداشته‌ است‌، بدون‌ آنكه‌ خویشتن‌ را ببازد و احساس‌ تباهش‌ كند، رهایی‌ بیابد زیرا تاریخ‌ نشان‌ داده‌ است‌ كه‌ فرهنگ‌ هر جامعه‌یی‌ (ملتی‌) به‌ شرط‌ آنكه‌ پیوندش‌ را با مردم‌ قطع‌ نكند در بیشتر موارد از این‌ ویژگی‌ برخوردار است‌ كه‌ در سیر طبیعی‌ خویش‌ دگرگونی‌های‌ وسیع‌ یا بنیادی‌ را در حیات‌ جامعه‌ خود به‌ وجود آورد و آن‌ را از حالت‌ سكون‌ و یكنواختی‌ نجات‌ بخشد و با جوشش‌ و جهش‌ خیره‌كننده‌ بندها را می‌گسلد و بنیادها و نهادهای‌ ناتوان‌ و بازدارنده‌ را فرو می‌ریزد و نقشی‌ نو در می‌اندازد و موجبات‌ ادامه‌ زندگی‌ جامعه‌ را در فضایی‌ سرشار از نیرو و شكوفایی‌، فراهم‌ می‌سازد. (پرویز ورجاوند) برخی‌ از صاحبنظران‌ عرصه‌ اجتماع‌ براین‌ اعتقادند كه‌ زمانی‌كه‌ سخن‌ از حفظ‌ هویت‌ فرهنگی‌ به‌ میان‌ می‌آید، بطور دقیق‌ مفهوم‌ آن‌ این‌ است‌ كه‌ باید فرهنگ‌ ملی‌ را در برابر آنچه‌ كه‌ آن‌ را مورد تهدید و تجاوز قرارداده‌ است‌، حفظ‌ و حراست‌ كنیم‌. حفظ‌ هویت‌ فرهنگی‌ در واقع‌ «وداع‌ با فرهنگ‌ تسلیم‌» است‌. (پرویز ورجاوند)
برای‌ آنكه‌ به‌ كار شناخت‌ و حفظ‌ هویت‌ فرهنگی‌مان‌ بپردازیم‌، باید كه‌ میراث‌های‌ فرهنگی‌مان‌ را بشناسیم‌ و بدانیم‌ كه‌ از چه‌ سخن‌ می‌گوییم‌. در بیان‌ مفهوم‌ میراث‌ فرهنگی‌ باید گفت‌ كه‌ عبارت‌ است‌ از كلیه‌ عواملی‌ كه‌ بطور آگاهانه‌ و ناآگاهانه‌ ما را تحت‌ تاثیر قرار می‌دهند. آنچه‌ كه‌ جزء وجود ماست‌ و به‌ نحوی‌ در فكر و عمل‌ ما می‌تواند تاثیر داشته‌ باشد. آگاهی‌ یافتن‌ از عواملی‌ كه‌ در اندیشه‌ ما اثر دارند ضروری‌ است‌، از این‌ رو احیای‌ میراث‌ فرهنگی‌ برای‌ آگاه‌ كردن‌ ما از گذشته‌یی‌ كه‌ در ما عمل‌ می‌كند ضرورت‌ دارد. از یاد نبریم‌ كه‌ به‌ اعتباری‌ فرهنگ‌ عبارت‌ است‌ از مجموعه‌ خاطره‌ها و یادبودها و میراث‌هایی‌ كه‌ جامعه‌ گذشته‌ را به‌ آینده‌ پیوند می‌دهد و مانع‌ گسستگی‌ها و جدایی‌ها و دور شدن‌ از هویت‌ ملی‌ می‌شود.
میراث‌ فرهنگی‌ یك‌ ملت‌، نشانه‌هایی‌ از تاریخ‌ یك‌ فرهنگ‌ و یك‌ ملت‌ به‌ شمار می‌روند كه‌ روح‌ آن‌ ملت‌ در وجود آنها جنبه‌ ابدیت‌ و نوینی‌ به‌ خود می‌گیرند. به‌ بیان‌ دیگر میراث‌ فرهنگی‌ یك‌ ملت‌ بیانگر هویت‌ فراموش‌ نشدنی‌ آن‌ مردم‌ است‌. میراث‌های‌ فرهنگی‌ هر ملت‌ عامل‌ موثری‌ در جهت‌ شناختن‌ خویش‌ و شناساندن‌ خود به‌ دیگران‌ به‌ شمار می‌رود. میراث‌های‌ فرهنگی‌ كلیت‌ زنده‌ و پویای‌ خلاقیت‌ انسانی‌ یك‌ ملت‌ است‌. این‌ میراث‌ها را می‌توان‌ یكی‌ از والاترین‌ نمودهای‌ بیان‌ كننده‌ نبوغ‌ و قدرت‌ آفرینش‌ یك‌ ملت‌ به‌ شمار آورد. (پرویز ورجاوند) بطور كلی‌ میراث‌های‌ فرهنگی‌ را می‌توان‌ به‌ دو دسته‌ عمده‌ تقسیم‌ كرد:
الف‌) طرز تفكر و بینش‌ و سنت‌ها و باورها
ب‌) اشیا و آثار
و این‌ هر دو دسته‌ را باید شناخت‌ و در حفظ‌ و بهره‌ جستن‌ از آنها همتی‌ والا به‌ خرج‌ داد. این‌ شناسایی‌ و ارج‌ نهادن‌ نه‌ به‌ آن‌ اعتبار است‌ كه‌ باید به‌ این‌ میراث‌ها چون‌ لاله‌های‌ بلور به‌ جای‌ مانده‌ از پدر نگاه‌ كرد كه‌ تنها یادآور خاطره‌ او و القاكننده‌ زیبایی‌های‌ خاص‌ خود است‌. بلكه‌ منظور اصلی‌ از شناخت‌ جامع‌ آنها به‌ این‌ نیت‌ است‌ تا بتوان‌ با آنها ارتباطی‌ آگاهانه‌ برقرار كنیم‌ و با این‌ میراث‌ها به‌ گفت‌وگو بنشینیم‌ و در نتیجه‌ گذشته‌ را نادیده‌ ننگاریم‌ و آن‌ را به‌ دست‌ فراموشی‌ نسپاریم‌. زیراكه‌ در آن‌ صورت‌ راهی‌ جز «تقلید» كامل‌ در پیش‌ رو نخواهیم‌ داشت‌. ما باید توجه‌ كنیم‌ كه‌ صاحب‌ تاریخ‌، اندیشه‌، تفكر و صاحب‌ تاریخ‌ علم‌ هستیم‌.
ما از چنین‌ میراث‌هایی‌ برخورداریم‌ كه‌ در طی‌ دوران‌ طولانی‌ از ارزش‌ و اعتبار وسیع‌ برخوردار بوده‌ و برهمه‌ جهان‌ روشنایی‌ انداخته‌ و پرتو افشان‌ بوده‌ است‌. نكته‌ اساسی‌ كه‌ باید در این‌ برخورد به‌ آن‌ توجه‌ داشته‌ باشیم‌ این‌ است‌ كه‌ نباید به‌ آن‌ گذشته‌ پویا و نقش‌آفرین‌ به‌ صورت‌ میراثی‌ زندگی‌ از دست‌ داده‌ و مرده‌ برخورد كرد و به‌ آن‌ به‌ عنوان‌ یك‌ عامل‌ «فخر» كردن‌ بنگریم‌. باید كه‌ به‌ این‌ میراث‌ها به‌ صورت‌ كشتزارهایی‌ نگریسته‌ شود كه‌ از نیروی‌ باروری‌، برای‌ به‌ دست‌ دادن‌ محصولاتی‌ مفید برخوردارند. باید كه‌ این‌ كشتزارهای‌ بایر را دایر بگردانیم‌ و با ادامه‌ تلاش‌ و كوشش‌ بر رویشان‌ از آنها به‌ مثابه‌ بخشی‌ از سرمایه‌گذاری‌ جهت‌ ساختن‌ آینده‌یی‌ پربار و موفق‌ بهره‌ بجوییم‌. ما در این‌ برخورد با این‌ میراث‌ها باید توجه‌ كنیم‌ كه‌ آنها از آن‌ مردمی‌ بودند كه‌ از دوران‌ پیش‌ از تاریخ‌ و صبح‌دم‌ تاریخ‌ تا گذشته‌ نزدیك‌، هیچ‌گاه‌ از جست‌وجو و پویش‌ و آفرینش‌ رویگردان‌ نبودند.باید به‌ این‌ امر آگاهی‌ داشته‌ باشیم‌ كه‌ پایه‌گذاران‌ فرهنگ‌ ایرانی‌ مردمی‌ بوده‌اند سختكوش‌ و آگاه‌ به‌ راز و رمز طبیعت‌ و محیط‌ پیرامون‌ خود، آنها یك‌ دم‌ از اندیشیدن‌ درباره‌ جهان‌ و آنچه‌ در اوست‌ بازنایستادند. نگاهی‌ به‌ اسطوره‌های‌ ایرانی‌ جهانی‌ بزرگ‌ و پر از راز و رمز را در برابر ما می‌گشاید. اساطیر ایرانی‌ را باید مجموعه‌یی‌ بزرگ‌ و پراعتبار از ساخته‌های‌ فرهنگ‌ پربار این‌ سرزمین‌ به‌ شمار آورد. شناسایی‌ این‌ بعد مهم‌ از تاریخ‌ نگرش‌ و بینش‌ و توجیه‌ عامل‌ در فرهنگ‌ ایرانی‌ از اهمیتی‌ خاص‌ برخوردار است‌.
در برخورد با میراث‌های‌ فرهنگی‌ خود باید به‌ این‌ نكته‌ هم‌ توجه‌ داشته‌ باشیم‌ كه‌ آفرینندگان‌ این‌ فرهنگ‌ گذشته‌ از تلاش‌ در زمینه‌ شناسایی‌ همه‌ امور و اندیشه‌ كردن‌ درباره‌ آنها و خلق‌ و آفرینش‌ در بعدی‌ وسیع‌، از هنر بزرگ‌ بهره‌ جستند، از دانش‌ دیگران‌ و ایجاد دگرگونی‌ در آن‌ و به‌ خدمت‌ گرفتن‌ آگاهانه‌ آن‌، بهره‌ فراوانی‌ داشته‌اند. آنها هیچ‌گاه‌ به‌ تقلید بی‌چون‌ و چرای‌ دیگران‌ نپرداخته‌اند و هرچه‌ را كه‌ از دیگران‌ ستانده‌اند، با دانش‌ و بینش‌ خویش‌ در هم‌ آمیخته‌اند و به‌ آن‌ تعالی‌ بخشیده‌ و مهر هویت‌ فرهنگی‌ خود را بر آن‌ نقش‌ كرده‌اند. همه‌ آفریده‌های‌ فرهنگ‌ ایران‌ پیش‌ از اسلام‌ و دوران‌ اسلامی‌، در تمامی‌ زمینه‌ها به‌ روشنی‌ و به‌ گونه‌یی‌ خیره‌ كننده‌ هویت‌ ایرانی‌ خود را بیان‌ می‌كنند در حالی‌كه‌ ایران‌ پیش‌ از اسلام‌ و ایران‌ دوران‌ اسلامی‌ با توجه‌ به‌ موقعیت‌ خاص‌ جغرافیایی‌ خود، بركنار از جریان‌های‌ فرهنگی‌ و داد و ستد اقتصادی‌ نمی‌زیسته‌ و با دو دنیای‌ شرق‌ و غرب‌ خود ارتباطی‌ وسیع‌ و چشمگیر داشته‌ است‌. هنر برخورد آگاهانه‌ با فرهنگ‌های‌ دیگر و بهره‌ جستن‌ از آنها به‌ دور از غرق‌ شدن‌ و هویت‌ از دست‌ دادن‌ از ویژگی‌های‌ تابناك‌ فرهنگ‌ ایرانی‌ است‌. آری‌ آنها از فرهنگ‌ «تقلید» و «تسلیم‌» به‌ دور بوده‌اند. آنها همیشه‌ حرفی‌ برای‌ گفتن‌ داشته‌اند و از اندیشیدن‌ درباره‌ همه‌ چیز لذت‌ می‌برده‌اند و جرات‌ نه‌ گفتن‌ و چون‌ و چرا كردن‌ درباره‌ مسائل‌ مختلف‌ را داشته‌اند.
یكی‌ از ویژگی‌های‌ فرهنگ‌های‌ بارور و زاینده‌ قدرت‌ برقراری‌ ارتباط‌ آن‌ با دیگر فرهنگ‌ها و دادوستد كردن‌ آگاهانه‌ با آن‌ است‌. در این‌ باره‌ باید گفت‌ كه‌ حفظ‌ هویت‌ فرهنگی‌ و تكیه‌ بر آن‌، به‌ این‌ مفهوم‌ نیست‌ كه‌ باید خود را در چهاردیواری‌ حصار سرزمین‌ خویش‌ محصور سازیم‌ و از ایجاد ارتباط‌ و تبادل‌ با دیگر فرهنگ‌ها دوری‌ جوییم‌. مقصود این‌ است‌ كه‌ در ایجاد ارتباط‌ بدانیم‌ كه‌ كیستیم‌ و چه‌ داریم‌ و چه‌ چیزی‌ را با چه‌ شرایطی‌ می‌توانیم‌ دریافت‌ كنیم‌ و در آن‌ چگونه‌ باید تغییر دهیم‌ تا متناسب‌ با شرایط‌ ما شود و در جای‌ خود مورد بهره‌برداری‌ قرار گیرد. یعنی‌ اینكه‌ نباید خود را دست‌ بسته‌ تسلیم‌ دیگران‌ سازیم‌ و به‌ چیزی‌ تبدیل‌ شویم‌ كه‌ با هویت‌ اصلی‌ ما متفاوت‌ باشد.
ملت‌ ما نباید فرهنگ‌ انتخاب‌ و انطابق‌ آگاهانه‌ را از دست‌ داده‌ و فرهنگ‌ تسلیم‌ و تقلید از دیگران‌ را برگزیند. كارهای‌ ما نباید به‌ تقلید و الگوبرداری‌ از فرهنگ‌های‌ دیگر درآید. ما باید به‌ خویشتن‌ خویش‌ بازگشت‌ كرده‌ و هویت‌ فرهنگی‌ سرشار از خلاقیت‌ها و آفرینش‌ها و گزینش‌ها را آگاهانه‌ خود را بازشناسیم‌. باید بكوشیم‌ تا با تكیه‌ بر میراث‌ها و هویت‌ فرهنگی‌ خویش‌، صاحب‌ فرهنگی‌ گشاده‌ و شكوفا شویم‌ كه‌ در آن‌ جرقه‌هایی‌ زده‌ شود و نیروی‌ خلق‌الساعه‌ و موثر بارور كننده‌یی‌ از آن‌ بگذرد. باید كه‌ برای‌ فرهنگ‌ خود اصالت‌ و حیثیت‌ قایل‌ شد و آن‌ را شناخت‌ و بر آن‌ تكیه‌ كرده‌ و از آن‌ مدد بجوییم‌. از یاد نبریم‌ كه‌ تنها به‌ یاری‌ تذكر تاریخی‌ است‌ كه‌ می‌توان‌ از فرهنگ‌ و تمدن‌ خود را به‌ كمال‌ رسانید یا فرهنگ‌ و تمدن‌ دیگری‌ را چنان‌ اقتباس‌ كرد كه‌ گویی‌ آن‌ را از آن‌ خود ساخته‌ایم‌.
منبع : روزنامه اعتماد