شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا
حکومت جهانی واحد

بعد از ملاقاتی كه با مسئولان مؤسسه فرهنگی انتظار نور در رابطه با گفتمان مهدویت داشتم، مسائل زیادی را مطرح كردند و من هم به بعضی از یادداشتها و منابع مراجعه كردم. واقعاً مسأله را حائز اهمیت میبینم. در اینجا آن مقداری كه میشود در یك جلسه مطرح كرد، مطرح میكنم؛ اما انتظار اصلی من این است كه آقایان مسائل را بهتر، عمیقتر و مفصلتر بررسی و مطرح بكنند.
آیه قرآن میفرمایند:
«وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِالذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّلِحُونَ.»(۴۹)
كلمه به كلمه این آیه قابل تعمق و بررسی است. سخن از خدا خطاب به پیغمبرصلی الله علیه وآله است، آن هم در موقعی كه اسلام در محاصره بود و به تازگی سوسوی نورِ امید در ذهنها پیدا شده بود. این حرف كجا، این ادعای بزرگ كجا و واقعیتهای آن روز كجا؟ آیه تأكید خیلی دارد. كلمه «لقد» و تعبیر «كتبنا» معنای خاصی دارد. این نوشته خطی كه نیست. خداوند كه مینویسد، جور دیگری مینویسد. در واقع، این خبر از یك واقعیت حتمی و جزمی كه در یك زمانی تحقق پیدا میكند، میدهد. مكتوب است؛ اما نه به مركب. خداوند واقعیتهای حتمی آینده را با این تعبیر و تعبیرات شبیه به این مضامین بیان میكند.
«...فی الزبور...» زبور چیست؟ معمولاً میگویند یكی از صحفی است كه در اختیار یكی از انبیای گذشته بود. به نظر من، روشن نیست این زبور همان زبور باشد. باید روی كلمه زبور هم بیشتر بررسی بشود:
«...مِنْ بعد الذكر...»؛ بعد از این خبر و واقعیت این نیز یك تحقیق و بررسی دیگری میطلبد. «...یرثها عبادی الصالحون.» كلمات «ارث»، «عبادی» و «صالح» همه اینها از نقاطی است كه در این آیه قابل بحث و بررسی است و ان شاءاللَّه در بحثهایی كه شما میكنید، ما از ثمرات آن برخوردار میشویم. درباره امام زمان(عج) بحثهای فراوانی مطرح است. در دیدار با آقایانی (۵۰)كه از قم تشریف آورده بودند، میگفتند: ما تاكنون هزار شبهه را كه به جامعه القا شده شناسایی كردهایم. القای شبهه از قدیم بوده، الان هم از طریق اینترنت و جاهای مختلف این كار را میكنند. علتش هم میتواند بحثی باشد كه مطرح میكنم.
شما با بحثهایی كه در مورد وجود مقدس حضرت مهدی(عج) در همه اعصار تاریخ، در جوامع اسلامی از زمان پیغمبرصلی الله علیه وآله تا به امروز، مطرح است آشنا هستید. اگر از كلمه «مهدی(عج)» صرف نظر كنیم، بحث منجی همیشه مطرح و جزء برنامههای انبیا بوده است. مسأله منجی، آینده خوب جهان، بشر و زمین، متواتر است.
كمتر مكتب، دین و ملتی پیدا میشود كه به نوعی به آسمان و معنویات و غیب اعتقاد داشته باشد؛ اما مسأله منجی بشر و آینده خوش دنیا برایش مطرح نبوده باشد. به آسانی نمیتوان پذیرفت. این كه بعضی میخواهند اینگونه القا كنند چون معمولاً ادیان و مروجین معارف آسمانی در مضیقه و ناراحتی بودهاند یك مسأله دل خوش كن و امیدبخشی برایشان مطرح میشده كه آنها را از لحاظ روحی تقویت بكند. این القائات با جهان بینی و عقاید ما و همه ادیان الاهی نمیسازد؛ چون خداوند كه عاجز نیست تا با واقعیتها دنیا را اصلاح بكند؛ پس چرا با دلخوش كردن و فریب دادن و كذب، این مسأله را وعده دهد.
این توجیه به درد كسانی میخورد كه همه چیز را از دید مادی، سیاسی و فریبكاری بررسی میكنند.
● حكومت جهانی
من فكر میكنم در میان همه بحثهایی كه درباره امام زمان(عج) هست، مهمترین آن مسأله حكومت جهانی است.
اینكه یك روزی دنیا زیر یك پرچم و در اداره یك حكومت و با یك قانون و فرهنگ اداره شود، دنیای به این عظمت كه امروز شش میلیارد جمعیت دارد - آینده هم نمیدانیم چه خواهد شد و چگونه خواهد بود؟ - و با این همه تنوع فكری، فرهنگی، سیاسی، نژادی و اختلاف سلایق. این مسأله خیلی مهمی است. ما چون عادت كردهایم بعضی از مسائلمان را با معجزه و با مسائل فوقالعاده و استثنایی حل كنیم، شاید آسان از كنار این مسأله بگذریم؛ اما اگر روی این مسأله جدی فكر كنیم و از حد این بحثهای مَدْرَسهای بیرون بیاوریم - ما عقیده داریم به صدق سخنان خداوند، پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمه (علیهم السلام) و انبیای گذشتهعلیهم السلام كه گفتهاند یك روز دنیا با یك حكومت، یك قانون، یك فرهنگ و تحت پرچم واحد و... داره میشود - ببینیم چطور این انجام میشود؟
ما هم كه بشر، محیط و خودمان را میشناسیم كه چقدر تنازع، تنوع و اختلاف سلیقه و خودخواهیها و... بر ما حاكم است؛ چطور بنا است دنیا یك چنین سرنوشتی داشته باشد و زمین به چنین نقطهای برسد.
حتماً باید روی این مسأله بیشتر كار پژوهشی انجام شود. گر چه این مباحث در معارف گذشته و امروز هم هست.خوشبختانه امروز بحث كردن از مسأله حكومت واحد جهانی از پنجاه سال پیش آسانتر است. امروز وقتی كه صحبت از حكومت واحد جهانی میشود به گوش انسان آنقدر سنگینی نمیكند كه چهل، پنجاه سال پیش سنگینی میكرد؛ چون خود دنیا قطع نظر از معارف اسلامی و افكار ما، همین حرفها را میزند و به این طرف میرود.
تعبیر دهكده جهانی به عنوان یك بحث كاملاً جدّی در محافل تصمیمگیر دنیا مطرح است. تعابیر دنیای تك قطبی و جهانی شدن، حتی قبل از اینكه بگویند عملاً خودشان را برای آن آماده میكنند. تأسیس بانك جهانی، صندوق بین المللی پول، تأسیس سازمان ملل، شورای امنیت، پلیس بین الملل، دادگاه جهانی بین المللی و جهانی شدن اقتصاد، فرهنگ و كارهای سازمانهایی مثل یونسكو و یونیسف و بهداشت جهانی نمونهای از این اعمال است.
الان خیلی از سازمانها هستند كه سرنوشت دنیا را به هم میدوزند و طراحان و استراتیژیستهایی هستند كه دارند این جزئیات را هم طراحی میكنند. البته آنها با یك دید دیگری این كارها را میكنند و ما با یك دید دیگری این مباحث را مطرح میكنیم. اما میان هر دو گروه این مباحث هست. بنابراین، بحث از حكومت واحد جهانی امروز دیگر در گوش ذهن و قلب مستمعین سنگینی نمیكند.
حالا بحث من این است كه چه كسی میخواهد این كار را بكند؟ و چگونه میخواهد این كار اتفاق بیافتد؟ آیا ما واقعاً مدعی این مسأله هستیم؟ و اگر هستیم ظرفیت این كار را داریم؟ اینها بحثهایی است كه باید قدری روی آن درنگ كرده و ببینیم چگونه است؟
● مدعیّان حكومت واحد جهانی
داعیه داران هدایت جهان و حاكمیت بر جهان چه كسانی هستند؟
البته ممكن است خُرده مكاتبی در دنیا باشند كه این مباحث را مطرح كنند؛ ولی الان سه قطب مهم داعیه حكومت واحد جهانی دارند.
الف) اسلام
اسلام ریشه دارترین مكتب است و از قدیم این حرف را میزده است. اینگونه نیست كه امروز فرصتطلبی كرده باشد. پیش از اینكه دیگران اصلاً تصورش را بكنند، این مسأله را مطرح كرده است.آنچه واقعا مهم است، تعبیرات قرآن است كه معمولاً مخاطبش ناس و بشر است نه عرب نه مكیها نه مدنیها نه حتی مسلمین.
خود پیغمبرصلی الله علیه وآله هم مبعوث به كافه ناس و تمام مردم است. این مطالب را ما امروز نمیگوییم. این را پیغمبرصلی الله علیه وآله زمانی میفرمودند كه در مكه بودند و تنها پنج، شش نفر دوست و افراد وفادار داشتند. این یك سخن سیاسی نمیتواند باشد بلكه سخن مخصوصی است كه ریشهاش در عرش و آسمان است. ادیان گذشته هم این حرفها را داشتهاند. مسیحیت هم همین ادعا را دارد.
البته با عنوان برگشت حضرت مسیحعلیه السلام كه خیلی به معارف ما درباره حضرت مهدی(عج) نزدیك است. البته اسلام جوهره ادیان الاهی و آخرین، بر حقترین و امروزیترین ادیان است؛ و همین حرفها در ریشههای آن یعنی صحف آسمانی كه در اختیار حضرت ادریسعلیه السلام و سایر انبیا بود نیز وجود دارد.
ب) ماركسیزم
دوم از مكاتب داعیهدار حكومت واحد جهانی ماركسیزم است. آنها تز خود را با تحلیل تاریخی و ماتریالیسم تاریخی با روش دیالكتیك و فلسفه خودشان اثبات میكردند كه دنیا از یك امت واحده ابتدایی جهانی كوچك شروع شده و با مسیری كه طی میكند سرانجام و در نهایت از دنیای صنعتی و سرمایهداری عبور میكند و دوباره به كمون (نه به كمون اولیه) كمون جهانی و ملت و امت واحده جهانی با مرام اشتراكی برمیگردد كه تز آخرالزمان آنها بوده است. تعبیر آخرالزمان به میان آنها هم رفته بود و تعبیر میكردند.
آخرین و عالیترین نقطه تكامل تاریخ را به شیوه دیالكتیك و ماتریالیسم كه فلسفه تاریخ ماركسیزم به آنها آموخته بود، میدیدند.
ج) سرمایهداری
سومین مكتب داعیهدار حكومت واحد جهانی، سرمایهداری است. آنها هم اخیراً تز آخر الزمان را مطرح میكنند. از وقتی كه ماركسیزم به این روز افتاده، آنها حرفهای جدیدتری میتوانند بزنند و از موضع بالاتری حرف میزنند. میگویند همه چیز به طرف حاكمیت سرمایهداری با فرهنگ غربی كه سرمایه اصلی آنها است، میرود.
با ابزار علمی و فنی دنیای غرب، با سرمایه عظیم، قدرت نظامی بی سابقه و عظیم دنیای غرب و با ابزار اطلاع رسانی كه نمونهاش را شما در ماهواره و اینترنت و... میبینید، مرزها را میشكنند و به سرعت نور و ما فوق سرعت نور ارتباط برقرار میكنند و دنیا را به هم پیوند میدهند و همه بشریت را در یك محدوده قرار میدهند.
سخن آنها سرمایه، صنعت، فن، فرهنگ، و قدرت و برنامه است. غربیها شاید امروز حرفشان از بقیه مكتبها و راهها مستمع بیشتری داشته باشد و تأثیر بیشتری بتوانند بگذارند.
سوسیالیستها سرخورده شدند. البته بعضی از آنها میگویند این موجی است و دنیا بعد از یك آزمایشی كه از قطب سرمایهداری كرد - چون محور و شعار سوسیالیستها و اجتماعیون عدالت و مساوات مطلق است و این چیزی است كه در فطرت انسان است و سوسیالیستها دنبال آن هستند - بعد از موج دوم، دوباره سراغ سوسیالیزم و ما میآیند.
اسلام كه با منطق و مبنا و روش آن تا حدودی آشنا هستیم، جور دیگری مسأله را مطرح میكند كه من روی آن یك مقدار تأكید میكنم.
البته در سایر ادیان باستانی و قدیمی هم مسأله مهدویت یا منجی بشر وجود دارد؛ اما در آنها داعیه جهانی را به صورتی كه كمونیسم یا سرمایهداری غرب مطرح میكنند ندیدم یا با آن صراحتی كه ما درباره حكومت واحد جهانی داریم به همین تعبیر «... اَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّلِحُون»(۵۱) مطرح نشده است. این ادعای صریح را در جاهای دیگر نمیبینیم. با یك مقایسه اجمالی بین این سه مكتب میتوانیم دریابیم امتیازاتی در اسلام است كه آنها ندارند.
در حال حاضر غربیها امتیازاتی دارند ولی امتیازات آنها مبنایی نیست و به خاطر نداشتن بعضی از نیازهای واقعی حكومت جهانی واحد مشكل برایشان ایجاد میكند.
این را تقریباً همه متفكرین دنیا قبول دارند كه اگر یك مكتبی بخواهد جامعیت داشته باشد، پیش از هر چیز احتیاج به یك جهانبینی دارد كه واقعیت جهان و انسان را ترسیم بكند؛ و اگر بخواهد دوام داشته باشد و منطبق با حقیقت خارجی حركت بكند، باید اول جهان و انسان را آن جوری كه هست بشناسد و ارزیابی درستی از آن داشته باشد؛ بعد ایدئولوژی یا به تعبیر دیگر كه همه قبول دارند استراتژی لازم دارد.
چون غربیها حكومتی كه مبنایش بر ایدئولوژی اداره شود، حكومت جزمی میدانند كه خیلی رویش حساب نمیكنند؛ ولی استراتژی را همه قبول دارند. استراتژی از ایدئولوژی بیرون میآید.
استراتژی اصول راهنمایی است كه زندگی را در یك مسیرهای مشخصی قرار میدهد. بعد هم بر اساس این فرهنگ خلق میشود و خلق فرهنگ همان جریانهای عملی زندگی بشریت است و راهنماییها و خیلی چیزها مؤثر است تا اینكه فرهنگی به وجود بیاید و در دلها و عمل انسانها به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه رسوخ پیدا بكند و مردم تحت تأثیر آن سرمایه حركت كنند.
وقتی كه جهان بینی و ایدئولوژی و فرهنگ خاص جامعهای شكل بگیرد، بر اساس آن، برنامهها نوشته میشود و ابزار اجرایی به كار گرفته میشود و اجرا میشود. اشكال اصلی آن دو مكتب كه در مقابل ما هستند، نقص بسیار جدی در جهانبینی آنها است كه واقعاً از عهده دفاع بر نمیآید. هر گاه فیلسوف و دانشمند منصفی از اینها با این مباحث مواجه میشود، میگوید حالا ما داریم به واقعیات و عمل بیشتر توجه میكنیم. بالاخره این جهان را چگونه میشناسیم مبدأ و معاد را قبول داریم یا نداریم؟انسان را بین مبدأ و معاد قبول داریم یا نداریم؟ این كه جهان هستی خدایی دارد و طراح و مدیر عالی و ربّی دارد، اینها را میپذیریم یا نمیپذیریم؟
اكثریت مردم دنیا، چون در فطرتشان است، میپذیرند؛ حتی بت پرستان و مشركان هیچ وقت نتوانستند خدا را در ذهن خودشان منكر بشوند؛ حتیملحدترین و مادیترین انسانها هم در شرایط خاصی رجعت به خدا و فطرت و واقعیت و روح عالم دارند؛ ولی در زندگی میخواهند این را ندیده بگیرند.بنابراین، مشكل این دو مكتب این است كه با اصل فطرت سازگار نیستند و بخش اساسی و اصلی آن را ندیده میگیرند و از وسط میخواهند شروع كنند.
مشكل اصلی اینها اینجا است. اگر روی این مسأله برای بشریت یك روزی هماهنگی به وجود بیاید، قدمهای بعدی خیلی سریعتر عمل میشود.
انكار خدا، توحید، ربوبیت خدا و انكار حضور اراده الاهی و احاطه عرش الاهی بر جهان، این مسأله بسیار بسیار مهمی است؛ گر چه در خیلی از مسائل و در این غوغای مادیت دنیا مغفول عنه است.
ندیده گرفتن این امر و اركان آن خیلی كار دست اینها داده و میدهد و مشكلات جدی ایجاد كرده است.
بسیاری از تحلیلگران در رابطه با اُفول ماركسیزم و سوسیالیزم میگویند در عمل شیوههای غلط اقتصادی موجب شكست آنها شد. البته این مسأله بود؛ اما اینها هیچ وقت تحلیل نمیكنند كه مشكل و مسأله اصلی اینها انكار خدا، دین، عالم غیب و.... بود. حتی به همین مقداری كه چراغ دین در غرب روشن است، برای ماركسیزم نبود. اینها میخواستند به كلی خدا را تبدیل بكنند به حركت چرخهای ماشین صنعت و تولید. بدترین تناقضها در زندگی اینها از همین جا در آمد.
اینها با نفی و فراموش كردن معنویت و خدا میخواستند «مساوات» را كه مهمترین ركن آن روح ایثار، فداكاری و فراموش كردن خود و توجه به معنویات است در جامعه حاكم بكنند كه این تناقض بسیار جدی دارد.
انسانی كه خودش را مثل یك درخت تصور میكند كه سبز میشود، رشد میكند و بعد میمیرد و خزان و خشك میشود، چگونه میتواند به مساوات و عدالت فكر بكند؟
اگر در یك جنگلی مساوات پیش بیاید، اگر در یك جامعه حیوانی مساوات معنا داشته باشد، در جامعه با چنین نگرش مادی و خالی از معنویت و خدا هم میتواند معنا داشته باشد.
لطیفترین و عالیترین اوج حركت معنوی انسان را كه همین مساوات و عدالت و انسان دوستی و احساس رنج دیگران است، اینها را میخواهند بدهند به یك موجود خشك بی روحی كه هیچ سرمایه معنوی و خدایی نداشته باشد.
الان كسی در تحلیل افول ماركسیسم به این مسأله خیلی نمیپردازد؛ ولی این مهمترین مسأله است. برای انسان بی معنویت مساوات و عدالت تحقق نمییابد؛ زیرا فطرت انسان، خودخواه، خودبین و منحصرخواه است. اینها به ادلهای در وجود انسان تعبیه شده است.
امروز بحث كردن از اینكه غرب دچار اشكال واقعی است كار آسانی نیست. برای اینكه چشمها و گوشها پر است از مظاهر قدرت و پیشرفت غربیها، به خصوص اگر از طرف كسانی مثل ما كه در زندگی و اداره جامعه و جهان اسلام بسیار بسیار مشكل داریم، باشد. ما وقتی كه این حرفها را بزنیم، خیلی آسان از ما نمیپذیرند؛ چون میگویند شما اگر اینها را بلدید، خودتان عمل كنید؛ چرا به دیگران میخواهید بگویید.
ما حالا در مقام بحث و تحلیل هستیم. ما ممكن است در عمل نتوانسته باشیم و نتوانیم مسلمانهای خوبی باشیم؛ اما ما از اسلام داریم حرف میزنیم نه از خودمان.
سؤال این است كه آیا امریكا سردمدار غربیها داعیهدار حكومت واحد جهانی یك جامعه موفقی است یا نه؟ و آیا غرب صلاحیت دارد حكومت واحد جهانی را اداره كند و عدالت و حق را و آن چیزهایی كه فلاسفه و حكما و اندیشمندان دنبال آن بودند و آن مدینه فاضلهای كه همیشه روح انسانهای خیر خواه را جذب میكرده، پدید آورد؟ آیا آنها میتوانند این كار را انجام بدهند؟ قطعاً نه.
شاید در غرب موفقترین ملتها الان امریكا باشد كه از لحاظ مادی از كشورهای دیگر پیشرفتهتر است و حقیقتاً در این ارزشهایی كه آنها قائلند و فكر میكنند موفقیت است او پیشتر از همه اینها است. عملاً هم میبینید كه بالاخره او تصمیم گیر نهایی است، آیا جامعه امریكا واقعا جامعه ایدهالی است؟ آیا آنها كه الان میگویند ما میخواهیم قطب عالم باشیم و دنیای تك قطبی را اداره كنیم و فرهنگمان را بر دیگران غلبه بدهیم، وضعیت درستی دارند؟ باید بررسی كنیم و ببینیم در جامعه خودشان چه خبر است؟
در جامعه امریكا حدود سی، چهل مورد اشكالات اصلی میتوان پیدا كرد.
البته كسی كه از دور ماهواره را میبیند و خبرهای روزنامهها و رسانههای آنها را میبیند، خیال نمیكند این اشكالات در امریكا باشد؛ ولی اگر كسی یك قدری مطالعه كند. از زبان خود امریكاییها كه جامعه امریكا را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادهاند، میبیند به بیشتر این مشكلات اشاره و پرداخته شده است.
من به تعدادی از مشكلاتشان اشاره میكنم. اینها از لحاظ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تناقضها و گرفتاریهای فراوان دارند.
● پوچگرایی
نخستین مسأله كه خود امریكائیها به آن معترفند، احساس روحیه پوچی در جامعه امریكا است؛ یعنی اینها فكر میكنند ما به كجا داریم میرویم و دنبال چه هستیم؟ از این خورد و خواب چه حاصل خواهد شد؟ این حرف آنهایی است كه دارند. آنها كه ندارند، بدبختیهای دیگری دارند. اینهایی كه دارند، این مسأله برایشان بهطور جدی مطرح است كه انسان در جامعه امریكا بی هدف است. بی هدف نهایی.
بی هدفی واقعا صدمه بزرگی به روحیه انسان میزند. انسان در یك لحظه فكر میكند كه قدم بعدی چیست؟ میخواهیم چه كنیم؟
و احساس از خود بیگانگی دارند؛ یعنی احساس میكنند از انسانیت بیگانه میشوند. این بیگانگی را هم در عمل حكومتشان میبینند هم در عمل مدیرانشان هم در عمل سرمایه دارانشان و هم در روابط اجتماعی جامعه. آنها میبینند انسانیت در بین آنها نیست.
این مسائل چیزهای مادر است. وقتی اینها را میآوریم توی سازمانها و در مسائل دیگر وارد میشویم، میبینیم چه ابتلائاتی است.
● بحران خانواده
خانواده كه نخستین سلول اجتماعی است، در امریكا ضعیفترین سلول پیكر جامعه بشری است. خانواده برای آنها خیلی بیمفهوم است.
البته در امریكا هم خانوادههای محكم، متعهد، متعبد و انسان فراوان است؛ ما حكم عمومی و چیزی را كه دارد اتفاق میافتد، میگوییم.
واقعا مشكل خانوادگی برای آنها یك مسأله بسیار بسیار جدی است.
الان روی بشر واحد و فرد واحد بیشتر حساب میكنند تا خانواده. این انهدام سلول خانواده در جامعه امریكا باعث ازدیاد بچههای نا مشروع شده است كه ارقام آن غیر قابل باور است.
اینها پدر و مادرشان را فراموش كردهاند و به هیچ جایی وابستگی ندارند و در جامعه به سرعت در حال ازدیادند. بعضی از متفكرین غربی این را مثبت میدانند و میگویند كه این افراد وابسته نیستند و انسانهایی هستند كه روی پای خود رشد میكنند.
یك عده دیگر هم تمام بدبختیهای اینها را تحلیل میكنند و مستند مینمایند. وقتی میگوییم اخلاق ندارند، آنها میگویند اخلاق نسبی است و بحث نسبیت اخلاق را مطرح میكنند.
هر ارزشی كه مطرح شود، چون آنها ارزش واقعی را معتقد نیستند، ارزش ثابت و ابدی را نمیپذیرند، میگویند ارزش نسبی است؛ یك جا خوب است یك جا بد است، یك زمان خوب است یك زمان بد است.
هر عنوانی را مطرح كنیم، آنها تحلیل میكنند میگویند همین خوب است و باید اینجور باشد. خانوادههای به هم ریخته، بچههای نامشروع، بیسرپرست و محصول شیرخوارگاهها و یتیمخانهها دارند جامعه را میگیرند، نسبت به آن یا توجیه میكنند یا بیتفاوتند.● اعتیاد
به دلیل همان پوچی و بی هویتی در جامعه امریكا، نسل جوان امریكایی گرفتار اعتیاد بسیار شدیدی است.
ارقام اعتیاد به انواع مواد مخدر در امریكا خیلی بالا است. حالا آنها اعتیاد به مشروب را اصلاً جزء اعتیادها نمیدانند و آن را در آمار محسوب نمیكنند.
اگر اعتیاد به مشروب را هم ضمیمه كنند، كه این اعتیاد از بدترین اعتیادات است، موارد استثنا خیلی كم است. اعتیاد در حال بی خانمان كردن امریكا است.
اگر جامعه بشری قرار باشد به صورت حكومت واحد جهانی در آید و مسؤول آن امریكاییها باشند و این فرهنگ بر آن حاكم شود و رشد كند، چه خواهد شد؟ البته نمیگوییم در جاهای دیگر این مشكل وجود ندارد، ما هم امروز با این مشكل مواجهیم، اما نه به مقداری كه در جامعه امریكا رو به رو هستند. بعلاوه این همان فرهنگ غرب است كه به كشورهای دیگر سرایت میكند.
● خشونت
علاوه بر اینكه خانواده در امریكا به سوی بی اساس شدن میرود، اعتیاد هم بیداد میكند. از طرف دیگر اخبار زیاد و وحشتناكی را از امریكا میشنویم. این اخبار خیلی كمتر از آن چیزی است كه اتفاق میافتد. روحیه خشونت و بی بند و باری در بچهها بیداد میكند. هر روز میشنویم كه در مدارس آنها تیراندازی شده یا در فلان جا آدم كشی شده، كجا را آتش زدند یا حمله بردند. اگر این حوادث را به دنیا نشان میدادند، به عمق مشكل آنها پی میبردیم.
● مشكل امنیت
نا امنی مسألهای دیگر است كه الآن در رسانههای ما كمی از آن اظهار نارضایتی میشود كه این هم سوغات غربیها است.
در امریكا بهگونهای است كه در اكثر شهرهای بزرگ از اول شب، انسانهایی كه كمی برای خودشان شخصیت قائلند توی خیابان نمیآیند. در حالی كه از دور خیال میشود آنجا «جزیره امن» است. واقعاً اینگونه نیست.
من خودم پیش از انقلاب در نیویورك در هتلی نزدیك سازمان ملل اقامت داشتم، آنجا تابلو زده بودند كه از فلان ساعت در صورت امكان سعی كنید در اتاقتان باشید و اگر بیرون رفتید، باید خیلی مواظب باشید؛ و حال آنكه هنوز اول شب بود. این چه جور جامعه ایده آلی است؟.
● تبعیض
از لحاظ اجتماعی، در امریكا تبعیض بسیار زیاد است. اگر كسی كنار سیاهپوستان، سرخپوستان و مسلمانانی كه از كشورهای مختلف به امریكا رفتهاند، بنشیند و درد دل آنها را بشنود، متوجه خواهد شد كه چه بلایی این كشور را گرفته است و چقدر آلوده است.
تفاوت زندگی یك سرخ پوست یا سیاه پوست با پولداران امریكایی یا سفید پوستانی كه از انگلیس و جاهای دیگر آمدهاند، خیلی زیاد است. این تبعیض كه الآن بین نژادها در امریكا دیده میشود، در كمتر جای دنیا وجود دارد. واقعاً غیر قابل تحمل است كه انسان ببیند در یك جامعه بشری اینگونه رفتار میشود.
سیاه پوستان و سرخ پوستان حق رأی، حق آمدن به مدارس سفید پوستان، حق ورود به اداره خاص و رستورانهای سفیدپوستان را نداشتند.
این مسائل گر چه تا حدودی اصلاح شده، اما اكنون به شكلهای دیگری گرفتارند.
بی سبب نیست كه هر كس دعوت به اجتماعی میكند یك یا چند میلیون سیاهپوست جمع میشوند و علیه امریكاییها حرف میزنند. اینجور نیست كه فكر كنیم واقعاً مردم در امریكا راحت زندگی میكنند.
این مهاجرینی كه به آنجا رفتهاند (از ایران، ویتنام، چین و...) اینها فقط راضیاند كه به یك نحوی زندگی میكنند. ۱۰ درصد حقوق انسانی و شهروندی به اینها نمیدهند. زندگی آنها زندگی شهروندی نیست، حتی آنهایی كه اقامت گرفتهاند با مشكل مواجهند.
● فقر
از لحاظ سطح برخورداری از نعمتها و سطح استاندارد، در جامعه امریكا - چنانكه خودشان
میگویند - ۱۳ یا ۱۴ درصد مردم زیر خط فقرند؛ و این در یك جامعه ۲۵۰ میلیونی یعنی در حدود ۳۰ یا ۴۰ میلیون نفر زیر خط فقر زندگی میكنند. چطور این جامعه میتواند ایده آل باشد.
● بیبند و باری جنسی
به دنبال تزلزل در خانواده و حالت پوچی و ناامیدی كه در اكثریت جامعه امریكا دیده میشود، بی بند و باری جنسی كه محصول آن بچههای نامشروع هستند، زیاد است و آفتی فوقالعاده كشنده برای امریكاییها شده است. این را از ارزشهایشان بیرون بردهاند؛ مثل كسی كه مأیوس شده و غرق شده و كاری نمیتواند بكند، تسلیم شدهاند؛ رشته امور از دست مسؤولان خارج شده است. وضع دختران و پسران جوان در مدارس، خانوادههای متزلزلی كه هر روز از هم جدا میشوند و... همه اینها معلول بی بند و باری جنسی و گرفتاری آنها به این مسأله است.
● ابتذال رسانهای
مشكل بسیار جدی دیگر امریكا، «رسانههای» آنها است، كه متأسفانه كشورهای دیگر از آن تقلید میكنند و فكر میكنند ارزشهای غربی مرهون این است. الآن رسانههای امریكایی بی بند و بار هستند، اینترنت، ماهواره، روزنامه و رادیو و تلویزیونهای خصوصی و رسانههای اطلاع رسانی بهگونهای عمل میكنند كه هیچ امنیتی برای كسی احساس نمیشود.
حتی این امنیت برای قدرتمندان هم كم شده؛ اما آنها برای خود حفاظ درست میكنند و با درست كردن روزنامه، مجله و مجموعه رادیو و تلویزیونی از خود دفاع میكنند. وضعیت بهگونهای است كه همه احساس نا امنی میكنند و میترسند كه مسائل خصوصی و شخصی شان به صورت شایعه، دروغ، جنگهای روانی افشا گردد و حریم شخصی آنها را پاره كند.
در حالی كه بیرون از امریكا اینها به عنوان ابزار پیشرفت و دمكراسی روز شناخته میشوند؛ ولی وقتی وارد میشوند و بررسی میكنند خلاف این ثابت میشود.
جدیترین تحلیل، ریشه گرفتاریهای اخیر امریكا در مسأله انتخابات را به رسانهها میرساند؛ اگر چه رسانهها نمیگذارند مشكل به گردن آنها بیفتد.
در درون آنها اشكالات واقعی وجود داشته و همیشه بوده، اما آن را میپوشانند؛ ولی حالا گوشهای از آن فاش شد. در این مسأله شاید یك نقطه مثبتی میدیدند كه اسرار پنهان احزاب را فاش كردند، ولی چیزی نمانده بود كه بحران پدید آید و مهار از دستشان بیرون رود.
● بیاعتمادی
بحث دیگر بی اعتمادی در جامعه امریكا است كه نمونه آن در انتخابات اخیر ریاست جمهوری به وجود آمد. امریكا در هر جای دنیا كه انتخابات میشود میخواهد ناظر بفرستد و نظارت كند و طلبكار است و میگوید مثل ما عمل كنید.
الآن خود آنها به اینجا رسیده و به مشكل برخوردند و گوشهای از آنچه را كه واقعیت است، میگویند. شاید هم كشف شود كه مسائل بیش از اینها است.
سیستم انتخاباتی آنها بهگونهای است كه معمولاً نصفی از مردم در انتخابات شركت نمیكنند. به خاطر اینكه بیاعتمادند.
اگر در یك كشوری مثل ایران رأی دهندهها ۵۰ تا ۶۰ درصد باشد، در دنیا ما را هو میكنند و میگویند مردم اینها رشد سیاسی ندارند یا استبداد است؛ اما در امریكا اگر ۴۰ درصد مردم هم شركت بكنند، این عیوب را میپوشانند.
اصلاً وضع بهگونهای است كه مردم افتادهاند در یك راه بی برگشت. انتخاباتشان را بهگونهای طراحی كردهاند كه مردم باید یا به این حزب رأی دهند یا به آن حزب. چیز دیگری هیچ وقت از صندوق در نمیآید.
منبع : مجمع جهانی شیعه شناس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست