جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


ادبیات، وسیله یا هدف


ادبیات، وسیله یا هدف
این وجیزه فقط افتتاح بحث در مورد بررسی آسیبی است که چون زخمی ناسور بر تن نحیف ادبیات ما نشسته است.نه تنها قدرت‌های حاکم بلکه همه کسان و گروه‌هایی هم که در تلاش دستیابی به‌قدرتند و یا در مبارزه برای رفع و دفع ستم‌های حاکم بر جامعه هستند، همیشه هنر را ابزاری دانسته‌اند، همچون سایر وسایل، برای اعمال قدرت یا مبارزه با قدرت حاکم.
البته در شرایط خاص هر جامعه،‌ مثل وقوع جنگ یا انقلاب در یک کشور، این تعریف هنر با شدت بیشتری اعمال می‌شود و حتی به‌عنوان وظیفه برای هنرمندان قلمداد می‌گردد که ظاهر توجیه‌‌پذیری هم دارد. در میان هنرها، ادبیات (شعر و داستان مورد نظر است) به این دلیل که متکی است بر زبان بیشتر در معرض این استفاده، یا سوء‌استفاده، قرار دارد؛ زبانی‌که فرسوده از استعمال روزمره همگانی است. این بحث، که ادبیات وسیله است یا هدف، بحث امروز و دیروز یا اینجا و آنجا نیست. این بحثی است که سابقه طولانی دارد و در مقاطعی از تاریخ ادبیات جهان منجر به تهمت یا انگ‌زدن «هنر برای هنر» به عده‌ای و «هنر برای اجتماع یا انسان» به عده دیگر شده است. اگر در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ خودمان افراد و گروه‌های مبارز و انقلابی انتظار داشتند که شعر و داستان در خدمت اهداف انقلاب و تحریک انسان‌های دربند برای مبارزه با ستمگران و رهایی از قید و بند قدرت حاکم باشد، قدرت‌های حاکم، چه بحق و چه به‌ناحق، نیز انتظار داشته و دارند که آثار نویسندگان و شاعران یا در جهت تقویت و تأیید آنها باشد و یا در جهت تبیین آرمان‌ها و ارزش‌های مورد نظر حکومت. مشکل این است که برخی ادبیات را وسیله و ابزار دانسته و می‌دانند و برداشت خلاف آن‌را با تهمت‌هایی از قبیل غیرایرانی، غیرمذهبی، مورد تأیید بیگانگان و... از میدان به‌در می‌کنند. در حالی‌که متعهد و سیاسی کردن ادبیات یعنی حذف خلاقیت و همه آن سازوکارهایی که منجر به شکل‌گیری و خلق شعر و داستان می‌شود. ادبیات از لحظه‌ای که به‌مثابه وسیله و ابزار تعریف شود هنرمند هم ابزارمندی می‌شود که صرفاً باید بیاموزد و ماهر شود در به‌کار بردن این وسیله و ابزار؛ درست مثل نجار یا آهنگر ماهر و چیره‌دست، و این نقض غرض اولیه و اساسی است.بررسی اجمالی آثار چاپ شده نویسندگان عضو یا مورد حمایت نهادهای فرهنگی دولتی در همین دو سه دهه، که داستان را وسیله‌ای دانسته‌اند برای ثبت و انتقال پیام‌هایشان، نشان می‌دهد که چگونه حاصل کار برخی از آنها مثل کارکرد خبر تاریخ مصرف دارد.ابوالحسن نجفی در دهه‌‌های ۴۰ و ۵۰ با تألیف و ترجمه‌های باارزش خود تلاش کرد، تا با بررسی دقیق و علمی، بحث کارکرد زبان را در آثار خلاقه تبیین و روشن کند؛ که از آن جمله ترجمه مطلبی است از ژان ریکاردو (J.Rricardou)، محقق و رمان‌نویس جوان آن سال‌های فرانسه و از صاحب‌نظران «رمان نو». این مطلب که در دفتر هفتم جُنگ اصفهان (زمستان ۱۳۴۷) چاپ شده است، به تشریح کارکرد و نقش زبان در داستان می‌پردازد. ریکاردو در این مقاله و از قول رولان بارت نقل می‌کند:«... یک شیوه آن‌است که زبان را «وسیله» بشماریم. از این نظر، زبان برای بیان و انتقال گواهی یا توضیح یا تعلیم به‌کار می‌رود.
بنابراین، اصل کار در همان پیامی است که صادر می‌شود. پس اصل کار چیزی است بیرون از زبان و زبان فقط تکیه‌گاه انتقال است.... شیوه دیگر شیوه کسانی است که به‌هیچ‌روی زبان را بارکشی برای انتقال گواهی یا توضیح یا تعلیم نمی‌شمارند و بر آن به‌چشم وسیله نمی‌نگرند، بلکه آن‌را به‌عنوان نوعی «مصالح» می‌پذیرند و در این مصالح با دقت و حوصله‌ای بی‌حد و حصر کار می‌کنند. و در نظر ایشان، اصل کار در حکم اراده بر انتقال فلان خبر از پیش آماده نیست، بلکه همان طرح بهره‌برداری از زبان به‌عنوان فضای خاص نگارش است... برای نویسنده، نوشتن فعل لازم است.»ریکاردو در ادامه می‌نویسد:«... سازمان زبان ظاهراً بر سازمان فیزیکی جهان منطبق نیست، یا اگر بخواهم مطلب را بی‌اندازه ساده کنم می‌گویم که «شئ طبیعی» و «شئ ادبی» دارای ساختمانی مشابه نیستند: آن ترکیبی است بی‌واسطه و آنی و این ترکیبی است با واسطه و آتی... پس جز از طریق نوشتن چگونه می‌توان سازمان زبان را اکتشاف کرد؟ اما این عمل نوشتن، جهان تازه‌ای برمی‌انگیزد که سازمانش همان زبان است. و این جهان خیالی، که از طریق نوشتن به‌دست آمده است، سازمان خود را در برابر سازمان جهان می‌نهد و آن‌را مورد سؤال قرار می‌دهد.»آسیب‌های وارده بر ادبیات داستانی در این سال‌ها، غیر از ممیزی و نحوه صدور مجوز انتشار کتاب، یکی هم تقلیل و تنزل معنا و مفهوم داستان و داستان‌نویسی در بین نویسندگان مورد حمایت است که در نهایت منجر به حذف خلاقیت در این داستان‌نویسان خواهد شد و تا حدودی هم شده است و آثارش را در داستان‌های چاپ شد‌ه بعضی از آنان می‌بینیم. ادبیات را در خدمت هر چیزی و هر کسی دانستن یعنی تقلیل و تنزل و در نهایت سقوط آن به قهقرا.
یونس تراکمه
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی